آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع” و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.
این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.
این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛
ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
سلام به استاد مهربانم جناب سید حسین عباسمنش و دوستان نازنینم.دیشب داشتم سوره ی بقره رو میخوندم و نکته برداری میکردم که رسیدم به آیه ی 44 که میگه:
آیا مردم را به نیکى دعوت کرده و خودتان را فراموش مىنمایید؟ با اینکه شما کتاب را مىخوانید، آیا هیچ فکر نمىکنید؟
این خیلی برام جالب بود و بنظرم این آیه مکمل اون آیه از قرآنه که خدا میفرماید:
و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی میگردانند و میگویند: اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان سلام بر شما ما خواهان جاهلان نیستیم!»
من یکی از بستگانم که به اسم نه له عمل از شاگردای شماست ،تقریبا هفته ای 4،5 روز زنگ میزد به من و من حدودا روزی 1 ساعت واسش وقت میزاشتم و با اشتیاق واسش از نتایجم میگفتم و راهنماییش میکردم و …
و همیشه وسط حرفام با یک ذوق و هیجان شدیدی حرفمو قطع میکرد میگفت این کلام خداست این همون جوابیه که دقیقا خدا بهم گفته بود و الان دارم از زبون تو میشنوم!
از همین الآن دیگه مصمم که زندگیمو عوض کنم
بنده خدا راست میگفت از همون شب شوروع میکرد تغییر زندگیش اما این شروع کردن نقطه پایانش 3،2 ساعت بود!
و من بهش گفتم دییییگه برای راهنمایی به من زنگ نزن برای این موارد،دیدم چند بار دیگه زنگ زد و بهش گفتم من بیش از 1000 تا کامنت نوشتم تو سایت ،هرجای سایت سرکار بکشی یه یه کامنتی از من میرسی!
به گفتم ببین!
من خیییییلی رکی خودم کار کردم اما تو آبکی کار کردی و فقط عضو سایت هستی!
من الان کلللی حرف دارم واستون بزنم که قلبت آروم بشه اما این حرفام مثله آمپولیه که بدنسازا به خودشون میزنن و بعد از دو هفته پفشون میخوابه!
تو خودت باید ذره ذره رشد کنی تا تکامل پیدا کنی!
و دوباره زنگ زد گفت الان واااااقعا شرایطم بده هررررررکاری بگی انجام میدم!
اگه بگی برا قوی شدنه توحیدم نصفه شب برم تو بیابون میرم.
گفتم انجام میدی کاری که بهت بگم!؟
گفت هررررچی باشه!
گفتم ببین!
مشکله تو دوتا چیزه!
از این دو مورد هم خارج نیست!
تو یا مشکل جسمی داری که من تو اکن زمینه تخصص ندارم بابد بری پیشه پزشک
یا هم اینکه مشکلات ذهنی داری و نمیتونی ذهنت رو کنترل کنی همین مسیر آموزش هدی استاد عباسمنش
که اونم باز نمیتونم کمکت کنم!
چون من که نمیتونم بجای تو کنترل ذهن انجام بدم!
من که نمیتونم بجای تو از حاشیه ها دوری کنم!؟
من که نمیدونم تو زندگی و مغز تو چیا میگذره!!!
برو کامنتام رو بخون اگه نظر منو میخوای و این دقیقا نتیجه ی کار کردنه دوره احساس لیاقت بود!
استاد عزیز این یک سمته قضیه است!
سمته دیگر این قضیه که از این هم بدتره اینه که ما قربانیه خیرخواهی دیگران بشیم!
یعنی یکی دیگه بخواد مارو راهنمایی کنه و ما با طناب یکی دیگه بریم تو چاه!
یکی از دوستان صمیمی ام همیشه با مشکلات مختلفی دستو پنجه نرم میکرد!
بعد از مدتی گفت رفتم سرکار،گفتم کجا!؟
گفت پیشه دوست صمیمی استاد عباسمنش
گفتن کی!؟
گفت استاد عرشیانفر
گفت تو دفترش مشغول به کار شدم!
بعد از مدتی با اسرار بسسسیار زیاد گفت تو تلگرام بهم یه پیام بده میخوام چندتا فایل از استاد عرشیانفر بفرستم و اینجوری میشه و اونجوری میشه و…
گفتم عزیزه دلم!
ممنونم از لطفت!
اما من با استاد عباسمنش بیشتر ارتباط برقرار میکنم و قرار نیست همه از یه مسیر رشد کنن!
بعد از مدتی دوباره زنگ زد گفت یه سری فایل هست اگه موقع خواب گوش کنی پول از درو دیوار میاد واست!
گفتم من نوکرتم!
بزار من مسیر خودمو برم!
بعد از مدتی که بهش زنگ زدم گفت من از دفتر استاد عرشیانفر اومدم بیرون و بنده خدا دوباره همون مشکلات رو داشت!
و خداروشکر بابت این عقل سلیم و تعهدش به مسیر درستم!
وگرنه تو درو دیوار بودم!!!
استاد من هر کلامی که بر قلبم جاری میشه کلام خداست و از لطف خداست و به قول قرآن هر خیری که به من میرسه از جانب خداست!
اما با این وجود حقیقتا بعضی وقتا جواب سوالات بعضی دوستان رو نو سایت نمیدم نه بخاطر ایراد اونها بلکه بخاطر اینکه احساس میکنم بخاطر لطفی که به من دارند و کلی تشکر و تحسین میکنن و هی سوال پیشته سوال میپرسن ازم واااقعا احساس خوبی ندارم که سوال بعدیشون رو جواب بدم و جواب نمیدم چون انگار احساس میکنم شاگرد خصوصی ام هستن!
و اینجوری تمرکزم روی نتایج اونهاست!
از قلبم دوستون دارم و خوشحال شدم دیدمتون.
راستی!
این شخصی که حتی حاظر نیست کامنت بعضی از بچه هارو جواب بده بخاطر اینکه تحسین شدن و ارزشگذاری توسط دیگران رو درون خودش از بین ببره،چون خودش میدونه بعضی وقتا دنبال تحسین شدن هست،همین شخص تو عروسیا هر کس که سر پا ایستاده بود میرفت تو تالار میگشت که صندلی بیاره برای کسایی که سرپا هستن!
تو مراسمات خاکسپاری اگه میدید چند نفر کنار هم ایستادن بدو بدو میرفت و پارچ آب خنک براشون میورد!
نامبرده تو تمامه مراسمات مسئول زرشک ریختن روی برنج ها یا ظرف دادن به آشپز بود و به هیچ عنوان جامو به هیچکس نمیدادم!
همین شخصی که حتی وقتی عزیز ترین آدمه زندگیش یعنی پدرش از پا درد نمیخوابه سکوت میکنه و خیلی کم ناراحت میشه واسش چون خوده پدرم حاظر نیست 30 روز رژیم غذایی بگیره!
همین شخص که اینقدر شخصیتش تغییر کرد به خدا قسم تو خدمت سربازی بهم میگفتن پتروس!
شما فکرش رو کن جای خودم پست میدادم، جای بقیه هم پست میدادم!!!!در صورتی که من ارشد اون شخص بودم!!!
من امکان نداشت جایی نشسته باشم و یکی سرپا باشه و بلند نشم!!!
اما امروز چی شد!؟
تو کابین جرثقیل مسئولم و تعمیرکار جرثقیل بخاطر ایراد فنی تو کابین بودن و یک صندلی بیشتر نبود آقا ما 3 نفر نیم ساعت همه سرپا بودیم چون میگفتیم زشته یکی بشینه اون دونفر سرپا باشن!!!
گفتن بابا این دیگه چه منطقیه!
چند بار بهشون گفتم بشینید!
کسی ننشست!
گفتن حقیقتا من زانوم اذیته!
و من نشستم روی صندلی!!!
چی بگم بخدا!
چی بگم!
استاد ای کاش هررررچی فایله صوتی و تصویری و دوره دارید همه رو از رو سایت بردارید و به مدت 2 سال فقط دوره ی احساس لیاقت رو بزارید!
این دوره شششخم زده شخصیت منو!!!
این دوره ریشه ی همه ی ایرا ات بنیادینم رو بهم گفته!
من دیشب دوتا مثال زدم اما تو توضیحات دوره ی احساس لیاقت نوشتم دوست دارم اینجا هم بگم.
من با ماشینم رسیدم محل کارم،و زنگ زدم همکارم گفتم که بزار میام دنبالت!
خدا شاهده بخاطر آبگرفتگی توسط بارون ،آب به اندازه ی 4 انگشت با کاپوت ماشین فاصله داشت!!!یعنی ماشین زیر آب بود و من کلللی مسیر رو دوباره برگشتم دنبال این همکارم و آوردمش!
بعدش چی شد!حتی جمله ی دستت درد نکنه هم بهم نگفت!!!
چند روز بعدش موندم بجای همکارم سرکار،ایشون دیگه گل کاشت!
علاوه بر اینکه تشکر نکرد،شب بعدش خواستم تو شیفتشون بمونن اضافه کار و بخوابم دیدم جا نیست تعارف کردم گفتن من میرم خونه جای شما نیست،گفت خوش اومدی!!!
البته رحمت بر اموات همشون!
چون آدمی که عزت و احترام و ارزشمندی رو از یه آدمه دیگه میطلبد و گدایی میکنه باید تو دهنی بخوره!
باید بفهمه خیر دسته کیه!!
خدا بارها تو قرآن میگه چرا حرمت خدارو نگه نمیدارید!
خو حرمت خدا تو همین نیت هاست دیگه!
اما همین منی که اینقدر نابود بودم تو 10 روز گذشته 3 نفر گفتن برامون بمون سرکار گفتم نمیتونم، خستهام و نمیمونم!
ناگفته نمونه روزهایی هم بوده که واقعا بخاطر خدا کمکشون دادم اما واقعا شرایط نسبت به قبل از دوره احساس لیاقت عوض شده
خداروشکر
تو معلومه کجایی!؟
رفتی آخر کلاس نشستی داری از دور کلاس رو نگاه میکنی !
سلام پاکیزه جان!
صدای من رو داری از ارتفاع 40 متری، روبروی یک پاتیل مذاب به وزن 275 تن!!!
تمامه این مذاب تقدیم به تو با عشق!
میدونی چند میلیارد پولشه!؟
بقدری که تا آخر عمرت میتونی زندگی مرفح و پولداری زندگی کنی!
میبینی چقدر دوست دارم!؟
البته!
چیزه!
تو دنبال پول نیستی!
تو دنبال چیزای دیگه میگردی!
میدونم!
میشناسم این حست رو!
این حیلی مسخره است به کسی که ماشین بنز سوار میشه بهش بگی واسه تولدت کارو یه دوچرخه پوکیده خریدم!
چون دوچرخه خوشحالش نمیکنه!
کسیکه بنز سوار شده با چیزای پایین تر راضی نمیشه!
تو خدارو دیدی!
تو خدایی رو دیدی که اون تو قرآن گفته آهن رو برای تجارت شما قرار دادیم و یک سوره به اسم آهن (الحدید)داره تو قرآن!
بعد من حرف از 275 تن مذاب میزنم!
این خیییییلی باشه 100میلیارد پولش باشه!! مگه بیشتره!!!
پاکیزه جان!
تو عاشق شدی!
کسایی که عاشق هستند، خدا نو قلبشون هست !
من تو کامنتهات تا امروز چیزی جز خدا نخوندم!
تو یکی از دلایلی که قلب کنار اسمت رو فعال کردم که ایمیل هات واسم بیان اینه که تو همیشه در مسیر رشد بودی، مثله بعضیا نبودی که دو ماه هستن 3 سال نیستن!
این استمرار واین ادامه دادانت خیلی برام با ارزشه!
یییییه کوچولو حسودیم شد به این عشقی که به خدا داری !
چون فکر میکنم این خداهه ماله منه!
و فقط باید عاشق من باشه و فقط من میتونم عاشقش باشم!
به قوله یکی از بچه های سایت که خیلی خدا دوسش داره و بندگان خدا همینطور،
کروررر کرررووور دوستتتتتتت دارم
و خدا برایت خوش بخواهد و خدا بالایت کافی است…
دوست دارم و امیدوارم این عشق،این اشک،این قلپ پاک همیشه بتپه…