آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع”  و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.

این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.

این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Fatima» در این صفحه: 1
  1. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    به نام خداوندی که هر چه دارم از آن اوست

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همه دوستان در این سایت الهی

    چقدر این فایل عالی و بی نظیره چقدر لذت بردم و هر روز بیشتر لذت می برم از گوش دادنش خدایا هزاران بار شکر

    من همیشه خودم رو از زمانی که یادمه ناجی می دونستم و فکر می کردم رسالتم همینه چقدر دلسوزی می کردم برای خانواده م مخصوصا خواهرم و هر بار حسابی نامهربونی میدیدم تو محیط کارم همینطور مرتب دلسوزی و مهربانی های بی جا برای همکار و مدیرعامل و نظر میدادم و راهکار میدادم مرتب می گفتم اینکار درسته اینکار غلطه و می خواستم دیگران رو تغییر بدم و نتیجه معلوم بود حتی یکی از نزدیکانم می خواست بایه فردی ازدواج کنه که مناسب نبود گفتم من نمی‌ذارم و تا پای جوونم باهاش هستم حتی نمی خواستم ازدواج کنم به خاطر مادرم از خیلی خوشیهام می زدم برای خانواده م (امان از شرک)

    ولی همش ناراحتی بود حال بد بود و می گفتم چرا منی که انقد دلسوزم و خیر بقیه رو می خوام منی که همش به دنبال خوب کردن حال بقیه هستم چرا باید اینجوری باهام رفتار بشه خلاصه گذشت و با همون افکار و باورها با فردی ازدواج کردم شبیه خودم و می خواستم ایشون و خانواده ش رو نجات بدم حالشون رو خوب کنم و از خودم می زدم برای اونها مرتب با همسرم و خانواده ش حرف میزدم که باید اینجوری باشید می بردمشون بیرون براشون خرید می کردم و همسرم هم خوشحال که ناجی از راه رسید و مرتب تحسین و تشویق میشدم و من هم بیشتر ادامه میدادم تا به جایی رسید که من شدم آدم بده زندگی و همه چیز خراب شد و من که می خواستم حال همه رو خوب کنم و زندگی بقیه رو تغییر بدم خودم مونده بودم با کوهی از غم و اندوه و حال بد و هرکاری به ذهنم می رسید انجام میدادم به همسرم گفتم کمکم کن ولی وضع بدتر و بدتر میشد تا اینکه یه روزی دیگه تسلیم شدم و گفتم خدایا من نمی تونم من نمی دونم کمکم کن و به خدای قشنگم پناه بردم و ازش کمک خواستم و برام کولاک کرد کولاک و هدایتم کرد الهی شکر

    منی که وقتی خودم رو تو آینه میدیدم کوهی از مشکلات تو صورتم بود و همش اشک می ریختم به لطف خدای مهربونم با شکرگزاری و خووندن قرآن آروم آروم تغییر کردم و تکاملم رو طی کردم ولی باز دوباره از سر ذوق و شوق که مسیر خوشبختی رو پیدا کردم شروع کردم به تغییر خانواده م مادرم همسرم و از شکرگزاری گفتن و جوری شده بود که برای همسرم دفتر گرفتم و براشون می نوشتم هر شب می گفتم بیا با هم شکرگزاری کنیم این رو بگو اون رو نگو و خودم از مسیر دور میشدم و به هرکس می گفتم اول آروم میشد و کمی انجام می‌داد و دوباره برمی‌گشت به خونه اول و من می گفتم باید یه کار دیگه بکنم و مرتب دنبال راهی میگشتم که بتونم رو افراد مهم زندگیم تاثیر بذارم خلاصه گذشت تا من فهمیدم نباید برای تغییر آدم ها کاری کنم و اونها هم به اندازه من به خدا نزدیک هستن و از بی نهایت طریق اگر بخواهند هدایت میشن و به خودم گفتم این همه انرژی گذاشتی چی شد فقط خودت رو از مسیر دور کردی تو باید فقط و فقط روی خودت کار کنی و به بقیه کاری نداشته باشی و البته هنوز کامل نتونستم خودم رو تغییر بدم و گاهی تکرار می کنم ولی خیلی زود برمیگردم و سکوت می کنم و باز به خودم یادآوری می کنم تمرکزت روی خودت باشه وبس

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم که من رو تو میسر آگاهی و خودشناسی و خداشناسی قرار دادی و من رو به این سایت الهی و بنده ی شایسته استاد عباسمنش عزیز و بزرگوار هدایت کردی

    خدااااا مچکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: