آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 14

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به همه عزیزان هم خانواده

    بحدی جریان هدایت م از دیروز قشنگه

    اگه ننویسم ش دلم آروم نمیگیره

    واای خدای من

    من مسرور عشق توام

    عشقی ک از تو دریافت میکنم چقد آرامش‌بخش ه

    صبح عنوان فایل رو ک دیدم سپاسگزار تر شدم

    استاد حرفاتون کلام خدا برای من بود

    دیروز جلسه 5 و تکمیلی دوره لیاقت گوش میدادم قبلش نکات بخش اول قانون افرینش ک راجب قانون توجه بود مرور کردم

    دیشب به یه دوست صمیمی م یه مشاوره میدادم

    اما نه مث قبل فقد یه جمله گفتم

    واقعا سخته

    و تمرین میخواد

    و من تونستم با فردی ک تایم زیادی میحرفیدم الان با یه جمله بستمش

    خدایا شکرت

    و خداوند این فایل رو برام فرستاد تا کل مطلبی ک فالو میکردم رو کاملتر کنه برام و قابل فهم تر و کاربردی تر

    از تجارب خودم ک در دوره لیاقت فهمیدم ریشه ش از کجاس

    از پایین بودن حس ارزشمندی

    وقتی دنبال تایید و تشکر دیگرانی

    اونا ک الان برام بولد شدن

    برای ی فردی در محیط کارم تلاش میکردم ک در تغییرش کمکش کنم ینی فک میکردم میخاااد عوض بشه در صورتی ک اون اصلا در مدارش نبود و فقط سواستفاده کرد و آخرش من آسیب دیدم

    باز یه دوست دیگه در تماسی ک داشتیم گفت ک مشاور بهش این جمله رو گفت و این باعث شد بخودش بیاد و ،،،

    و من متعجب ، من چندبار همین جمله رو بهش گفته بودم ینی در واقع راه حل اصلی رو بهش داده بودم،اما ….

    درس ش برام همین شد ک قانون رو اجرا کنم

    بازم یه دوست دیگه ک عالم همچی هست ،

    اما من آرامش و صلحی در زندگیش نمیبینم و همچنان درگیر حل انواع مسائل دیگران هس

    اینا الگوهایی هستن ک من از نزدیک نتیجه قانون رو در آنها میبنم

    و البته در زندگی خودم

    خدارو شکر در مسیر دریافت این آگاهیها بودم

    این نگاه ناجی بودن خیلی کمتر شده

    دوره آفرینش یه نگاه اجمالی به قوانین ک تا حالا شنیدم بهم میده

    خدای من صدهزار بار شکرت

    الان

    با باورهای ک استاد گفتن میتونم این نشتی رو ببندم

    بسیار سپاسگزارم از استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    اسامه پروین گفته:
    مدت عضویت: 3832 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    استاد عزیز معلم اول

    خانم شایسته گرامی معلم ثانی

    و دوستان عزیز و بزرگوارم سلام ودرود خداوند به همه ی شما عزیزان باد.

    اول از همه بگم من این فایلو دیدم بعضی وقتا استاد شاکی میشن که بچه ها ندیده میان نظر میدن

    دیدم ولی خب چندوقتیه میخام یه چیزی رو به اشتراک بذارم که خب فکرکنم الان وقتشه.

    واقعیت اینه که من از بچگی خیلی علاقه داشتم و همیشه با خودم حرف میزدم مثلا میومدم بررسی میکردم خاطرات و اتفاقات رو کلا خیلی وقتا به خودم توصیه میکردم وخودمو دعوا میکردم کلا خیلی با خودم حرف میزدم ومیزنم.

    حالا هم با خودم حرف میزنم اما با این تفاوت که از خدا میخام که بگه و من بشنوم و اونا رو ضبط میکنم با موبایلم که بعدا گوش کنم و بفهمم که چی به چیه.

    القصه آقا من دو هفته ی پیش با خودم شروع کردم به صحبت و نمیدونم چجوری حرف رسید به اینکه من از خدا پرسیدم تو چرا منو خلق کردی اصلا هدف تو از این کار چیه چی بوده؟ چه لزومی داشته که تو به خودت زحمت بدی هی داشتم می‌پرسیدم یهو گفتم نکنه میخواستی خودتو تجربه کنی نکنه میخاستی خودتو در قالب اسامه تجربه کنی و این صحبت حدود دو ساعت کم وبیش رفت و رفت و من تقریبا قانع شدم که قضیه همینه

    خدا از همون روز اول برنامه اش این بوده که بیاد تکه هایی از خودش رو در قالب هایی به نام های علی تقی نقی اسامه و…. قرار بده و بقول خودش روشن کنه که آقا هر کدوم از تکه ها چه کاری میکنن هر کدوم از خداها چجوری زندگی رو زندگی میکنن و…. .

    اما در این چند هفته ای که صحبت میکردم وبا خودم فکر میکردم و خب برای باورهای‌دوره ی ثروت 1 دنبال الگو بودم یه روزی یه فایلی دیدم از یه پسر فکرکنم 26 ساله که میگفت من 18سالگی بابا شدم و هیچی نداشتم واینا فکرکنم آمریکایی بود داشت مصاحبه میکرد با یکی که اقا من چجوری میلیونر شدم.

    میلیون دلاری.

    القصه همون اول فایل اومد گفت من یه روزی اومدم تصمیم گرفتم که به خودم بگم بپذیرم ایمان بیارم که آقا هرچی که شده من کاری ندارم به دولت و خانواده و قانون و خدا

    هرچی که هست من فلانی کردم من مسئولم که خودم زندگیمو تغییر بدم

    کلمه ی مسئول بودن رو که گفت من اینجا یهو خشکم زد تازه دو هزاریم افتادکه آقا من تکه ی گم شده ی همیشگی پازل زندگی من همین بوده.

    من اصلا مسئولیت پذیر نبودم من مسئولیت زندگیمو مسئولیت صد درصد اتفاقات زندگیمو برعهده نگرفته بودم و اینجا‌بود که من شروع کردم به خودم گفتن که من مسئول صد درصد شرایط زندگیمم من هرچی که تا الان شده من کردم من خالق صد درصد شرایط زندگیم بودم و منم که باید همه ی تغییرات رو ایجاد کنم منم که باید زندگیمو تغییر بدم منم که با باورها و فرکانس های اشتباهی که داشتم و فرستادم با کنترل نکردن کانون توجهم تمام این اتفاقات و این‌ شرایط رو رقم زدم و خب فقط و فقط منم که میتونم و قدرت دارم که اینو تغییر بدم حتی خود خدا هم قرار نیست کاری برای من بکنه یا یه دکمه بزنه شرایط عوض بشه و من تغییر کنم.

    و سعی کردم اینو هزاران بار به خودم بگم و بنویسم و هر روز و هر لحظه هر صبح که بیدار میشم به خودم اینو میگم و توی دفترم بارها و بارها مینویسم که باور کنم آقا من

    من مقصر تک تک اتفاقات زندگیمم میلیاردها اتفاق افتاده و همه ش تقصیر منه من مسئولم من به خاطر بی ایمانی به خاطر ترس به خاطر عدم احساس لیاقت به خاطر کمبود عزت نفس برای اینکه خودمو دوست نداشتم و هزارتا چیز دیگه تمام اونها رو به وجود آوردم و فقط منم که میتونم تغییرش بدم جالب اینه که با خودم که اینارو میگفتم به لطف خدا اتفاقات میومدو مرور میشد و من میدیدم که مثلا فلان کار به خاطر فلان چیز من بوده فلان جا من مثلا عزت نفس نداشتم فلان اتفاق به خاطر ترس من افتاده و…. هی همینجوری داشت روشن میشد و دارع میشه برام همینطوری من باید میلیاردها بار به خودم اینو بگم

    تازه من دارم میفهمم که اولین گام تغییر همینه تو تنها زمانی میتونی با تمام وجود عمل‌کنی که ایمان بیاری همون ایمان و عمل صالح.

    من از وقتی که شروع کردم به ایمان اوردن وباورکردن اینکه منم که همه اینارو رقم زدم اصلا انگار خیلی بهتر و بیشتر مراقب ذهنمم خیلی بیشتر و بهتر دارم مانیتور میکنم افکارم رو خیلی خسیس تر شدم توی مصرف انرژیم و واقعا باید همه ی ما در گام اول بیایم و ایمان بیاریم و باور کنیم و به خودمون بخورانیم و بقبولانیم که آقا هرچی که شده من کردم من اسامه هرچی که شده هر اتفاقی که تا الان افتاده من اسامه پروین متعهدم که باورداشته باشم ایمان بیارم با تمام وجود با تک تک سلول های بدنم با هر دم وبازدمی‌که میکنم با هر قدمی که میرم با هر لحظه ای که سپری میکنم که هرچی که شده هر اتفاقی که افتاده من خلقش کردم من خالق صد درصد تمام شرایط و تک تک اتفاقات زندگیمم و صد درصد مسئولیت کل‌زندگی من مسئولیت لحظه به لحظه اش مسئولیت تک تک شرایط زندگی من برعهده منه فقط و فقط من و هیچ کسی دیگه هیچ مسئولیتی در قبال من ندارع هیچ کس و هیچ‌چیزی نه خدا نه والدین نه حکومت نه دولت نه تورم نه دلار نه ریال نه شهر محل زندگیم

    همه ی تقصیرات و کوتاهی ها وبی ایمانی ها و عدم اعتماد به نفس ها و عدم احساس لیاقت ها و کنترل نکردن ذهن ها و باورهای مخرب همه و همه ی اینا من باعثش شدم من بودم که اجازه دادم کسانی باورهای مریضشون رو در من رشد بدن و تخم بدبختی و فقر رو در خودم کاشتم همه ی اینا تقصیر منه فقط و فقط من.

    از وقتی که این کارو دارم میکنم از وقتی که دارم این حرف هارو به خودم میزنم و مینویسم تو دفترم حالم خیلی بهتره

    احساس میکنم میتونم به همه ی خواسته هام برسم و ایمانم نسبت به قانون بیشتر شده

    واقعا قدم اول همینه .

    مهم ترین ابتدایی ترین بزرگترین گام برای تغییر همینه و هیچ چی دیگه نیست هیچی دیگه نیست هیچی.

    و من مدیون و وام دار خداوندی هستم که منو همیشه هدایت میکنه همیشه احساس میکنم خدا لطف خیلی خاصی به من داره و منو یه جورایی متفاوت از بقیه دوست داره و خیلی باهام حال میکنه و خب طبعا این باور باعث شده که واقعا این قضیه رو همیشه ببینم

    انقد منو نجات داده انقد منو از اتفاقات و رخدادهای گوناگون حفظ کرده که حد نداره و همین.

    بازم سپاس گزارم که هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ریحانه قبادی نیا گفته:
    مدت عضویت: 389 روز

    به نام خدای قادر و توانا

    من تسلیم بودن شما در برابر خداوند را در هر ثانیه از این فایل احساس کردم و این توحید هدف من هست که بتوانم ارتباط خود را خدای خودم عمیق و قدرتمند کنم میخوام این بخش از وجود خودم نادیده نگیرم و به ماجراجویی ادامه بدم این مسیر زیبا و لذت بخش به سوی زیبایی های بیشتر میخوام راه آسون انتخاب کنم ..

    هر جمله شما از صمیم قلبم می‌پذیرم و میدونم که حقیقت بندگی خداوند ست و هر چه قدر در برابر خداوند تسلیم باشی سربلند و سرافرازی در برابر دیگران پس سجده میکنم در برابر خداوند جهانیان و از شما که به عنوان یکی از دستان خدا این آگاهی را انتشار میکنید ممنونم .

    و اینکه من از اینکه اشتباه میکنم نا امید نمیشم و خودمو سرزنش نمیکنم چون خدا آمرزنده و مهربان هست و همینکه اشتباهاتم کمتر شده خداروشکر میکنم و از خدا هدایت های بیشتری را نیازمندم پس میخوام با امید و توکل و صبر بیشتری این مسیر ادامه بدم و تکامل خودمو بگذرونم..

    من هم این تجربه با نزدیکان داشتم و اون فردی بودم که می گفتم انقدر به زندگی دیگران نزدیک نشو و انرژی بیهوده نذار چون میدیدم نتیجه عکس داره و برخورد بدی در آینده صورت گرفته و بعد متوجه شدم خودمم با یک صورت به ظاهر زیباتر به اون فرد عزیز زندگیم هر چند خیلی نزدیک این اشتباه انجام دادم و دارم همون کارو میکنم پس با اینکه رنج زیادی برد به یاری خداوند در حال ترک این عادت بد در ارتباط با اون شخص هستن و خداروشکر تا 80 درصد بهتر شدم .. ولی نجوا هنوز ادامه داره و من تمرکزم را روی عوامل درونی و خودم و توحید می‌گذارم.. و خوشبینم میدونم که عالی پیش میرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 866 روز

    به نام الله یکتا

    اونقدر احساس آزادی و قدرت و احساس لیاقت الان دارم که از همیشه بیشتر خودم رو به خداوند نزدیکتر میبینم که این آگاهی ها رو می‌شنوم و درکش میکنم و انشالله خداوند کمکم کنه تا بتونم در عمل هم ازش استفاده کنم

    استاد عزیزم با تمام وجودم ممنونم ازت بابت این فایل و سجده میکنم در برابر تنها قدرت جهان که هر روز من رو به راه راست و صراط پاک مستقیم هدایت میکند…

    تمام مثال‌های استاد در من صدق میکنه از نصیحت کردن،از دلسوزی از ساعتها صحبت کردن برای بقیه و بی تفاوتی هاشون و عمل نکردن هاشون و حتی دشمن من شدنهاشون و بارها شده که همون آدمهایی که براشون وقت گذاشتم و بهشون راه درست رو گفتم همون آدم با حرفهای خودم از من سوءاستفاده کرده،یعنی مثلا من به فلانی میگفتم دلیل اینکه اینقدر داری در زندگیت آسیب میبینی این هستش که سریع عصبانی میشوی و بهم میریزی و واکنش گرایی در هر لحظه و بعد منی که همیشه آرامم و انصافا سالی ماهی یکبار فقط در حد چند دقیقا بهم میریختم از لحاظ ذهنی همون آدم که همیشه در حال تشویشه و با همه درگیره با پوزخند به من می‌گفت:ها چیه به هم ریختی انگار نمیتونی ذهنت رو کنترل کنی و یا با مسخره کردن می‌گفت میبینم که بهم ریختی

    هزاران بار من از دلسوزی و نصیحت کردن و وقت گذاشتن برای بقیه ضربه خوردم و خواهم خورد تا زمانی که بخوام مثل قبل ادامه بدم،با وجود اینکه یه ذره بهتر شدم اما الان با دیدن این فایل فهمیدم که این یک پاشنه آشیل در وجود منه که همیشه باید روش کار کنم

    چقدر خودمون رو فدای خانواده کردیم و از همون خانواده ضربه خوردیم،چقدر خودمون رو فدای بقیه کردیم و در بهترین حالت مُسکن بودیم به قول استاد و فرداش اون آدم دقیقا همون آدم قبلی بود

    چقدر این فایل ارتعاشی و توحیدی بود،چقدر خوشحال و سپاسگذار الله هستم که منو به نقطه درک این فایل رسونده تا درک کنم و بتوانم عمل کنم برای رسیدن به پله فرکانسی بعدی و بهتر

    وقتی من فکر میکنم که قدرت تغییر دیگران رو دارم این شرکه،چقدر این نوع نگاه میتونه کمکم کنه تا دست بردارم از تغییر دیگرانی که به قول قرآن نه می‌بینند و نه می‌شنوند و مهر به قلبشون خورده…

    چقدر زیبا گفتی استاد عزیزم که وقتی کسی فایلها رو میبینه یا محصولات رو میخره،کردیت به شما بر نمیگرده به خودش و به خدا برمیگرده،این نوع نگاه یعنی من فقط به خواسته هام توجه میکنم و هر خیری وارد میشه از خداست و قطعا خواسته های من اجابت شده است

    منم میخوام این نوع نگاه رو در کسب و کارم پیاده کنم و هر جنسی که در مغازه میفروشم کردیتش رو در ذهنم به خداوند و خود اون شخص خریدار بدم و این احساس لیاقت رو در وجودم شکل بدم که من لایق رسیدن به خواسته هام هستم و هر کسی جنس های منو میخره این خودش آماده بوده که این جنس با کیفیت رو از من بگیره و خداوند هدایتش کرده و دلها رو برای من نرم کرده و من فقط یک درخواست کننده ام و لایق و کسی که کارش لذت بردن از مسیر زیبای زندگیشه…

    ساعتها میشه نوشت فقط از همین فایل توحیدی

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بابت این همه هدایت پاک و ناب و ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    خدایا صد هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آسیه رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 2298 روز

    با نام و یاد خدایی که بخشنده هست و بخشاینده و روزی دهنده بی منت و بغیرالحساب میبخشد و میبخشاید.

    خدایا من هر آنچه دارم از آنِ توست

    استاد عزیزم بابت وجود پر مهرت ، بابت حضور پر رنگ ت تو زندگی هامون ، بابت اینکه برامون وقت میذاری و بابت پیامبر و پیام آور و پیام رسان بودنت ازت چطور سپاسگزار باشم که تونسته باشم حق شاگردی رو به جا بیارم .

    این سایت برای من و البته فکر کنم برای همه دوستانم به نظرم عبادتگاه هست ، از هر مسجدی مسجد تر ، از هر میخونه ای میخونه تر ، از هر کلیسایی کلیسا تر ، اینجا باید با وضو وارد شد ، اینجا باید با قلبت وارد بشی ، اینجا باید رها باشی ، تسلیم باشی ، اینجا خدا حضور داره ، اینجا تو تک تک حرف های شما میتونیم خدا رو حس کنیم ، اینجا تو دیدن هر لحظه ی شما میتونم خدا رو ببینیم ، تو جمله جمله نوشته هایی ک خانم شایسته عزیز قلم میزنه ، تو تک تک کامنت های دوستان عزیز ؛ خدا رو میشه حس کرد .

    خدایا شکر فراوان ، شکر به اندازه تمام کیهان ها و کهکشان ها .

    استاد عزیزم امروز تو دفتر ستاره قطبی م نوشتم خدایا امروز ازت میخوام استاد عزیز فایل جدید بذاره ، و صبح دیدم که فایل جدید اومده و تیک خورد ستاره قطبی و فقط خدا میدونه که چقدر از درون احساساتی شدم.

    استاد تمام این صحبت هاتون رو انگار ما زندگی کردیم .

    یادمه اوایل که وارد سایت شدم با چه حرارتی هی برای همه توضیح میدادم از قانون جذب و از صحبت های شما و حتی وقتایی وامیستادم جلو ایینه و تمرین میکردم که برای فلانی به اونصورت صحبت کنم و چقدر هر وقت که با بقیه صحبت میکردم فقط خالی میشدم ، و فقط و فقط این حس بودن تو این مسیر از من کمتر میشد چون هم اونهایی که باهاشون حرف میزدم هیچ تغییری نمیکردن و از اونطرف خودمم ناامید میشدم که چرا نتیجه نمیگیرم و این نتیجه نگرفتن ها هم از این بود که من همه تمرکزم رو گذاشته بودم رو اینکه با بقیه چطور در مورد قانون حرف بزنم و هواسم نبود که با هر بار حرف زدن دارم دور میشم و شده بودم طبل تو خالی و کم کم بی انگیزه شدم و از سایت دور شدم و چک و لقد ها رو زیااااد خوردم تا جاییکه قشنگ بخاطر اشتباهاتم تو انتخاب هام به خاک نشستم و دیگه توانی برام نمونده بود ، از همه دور افتاده شدم

    استقلالم رو از دست داده بودم

    کارم رو از دست داده بودم

    اعتماد به نفسی برام نمونده بود

    و بقول خودتون از زیر صفر کلوین دوباره استارت زدم و دوره «به صلح رسیدن با خود » رو خریدم و نشستم خودمو بستم به اون‌ دوره ، نوشتم و نوشتم و نوشتم

    روز و شب جلسه پنجم و ششم دوره رو گوش میدادم تا جاییکه هر بار هی تشنه تر میشدم نسبت به شنیدن صداتون

    همون موقع ها سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور آمریکا رو استارت زدم به دیدن و کم کم در ها برام باز شد و دوباره رفتم سرکار و دوباره استقلال مالی برام ایجاد شد و حدودی سرپا شدم و بعد از اون تعهد دادم ک دیگه خودمو از سایت جدا نکنم به جرات میتونم بگم که اتفاق ناجوری نیفتاد تو زندگی م از ابان 1400 تا امروز

    و الان اگه تو جمعی حضور پیدا کنم که البته انقد قانون کارش رو خوب انجام میده که منو کاملا از افراد نامناسب دور کرد و میزان دورهمی و در جمع افراد قرار گرفتنم به شددددت کم شده و همون میزان کم هم که میرم سکوت میکنم نه به کسی راجع به این مسائل چیزی میگم نه اینکه اگه کسی ادعا کنه که در مورد قانون میدونه و حرفی هم بخواد بزنه بهش میگم که اشتباه فکر میکنی یا هر چیز دیگه ، فقط در مقابل حرف هایی ک مغایر با قانون و حرف های شما هست سکوت میکنم و تو دلم میگم هر کی با هر تفکری ، نتیجه خودشو میگیره و قرار نیست تفکر اون تو زندگی و نتایج من تاثیر بذاره و همین باور باعث شد که در مقابل نظرات مخالف با نظر و عقیده خودم کاملاااا سکوت کنم و حرفی نزنم .

    استاد با عشق میخوام دوباره فایل تون رو گوش بدم و نت برداری کنم و مشتاقانه منتظر فایل بعدی تون هستم .

    پیشاپیش بابت کامنت های دوستان عزیزم که پای این فایل میخوان بذارن ، شکر پروردگار میکنم و از رب توانا برای استاد عزیزم ، برای خانم شایسته دوست داشتنی و تمام اعضای این سایت و این خلوتگاه ؛ آرامش و آسایش و عشق و شادی طلب میکنم.

    خدایا ما را به راه راست ، به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن

    خدایا ما رو تو خیلی حساب باز کردیم و تو قطعا برای ما کافی هستی ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    سارا وفادارنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    سلام به استادان جان و همه ی دوستان خوبم .

    اومدم ستاره قطبی رو انجام دادم و اولین کار اومدم توسایت که کامنتها رو بخونم دیدم فایل جدید گذاشتید. اسم این فایل آیا میتونم زندگی دیگران رو تغییر بدم؟

    با خوندن این یهو برگشتم به سالها قبل که چقدر ناآگاه بودم و ذهنم پر از ورودیهای غلط بود. چقدر راحت غلط جواب این سوال رو میدادم که آره میشه بقیه تِییر داد. استاد جان الان به جایی رسیدم که هر به هر آگاهی میرسم برعکس نمیخوام به کسی این آگاهی رو بدم چرا؟ چون اون درکی که من از این آگاهی الان دارم مثلا شریک زندگیم که اصلا تو این مسیر نیست نمیتونه درکش کنه تازه مسخره ام هم میکنه و از دید اون جاهل و نادان به حساب میام و حتی باعث بحث و جدل میشه.تا کسی خودش نخواد شرایطش طرز تفکرش و نگاهش به مسائل رو تغییر بده هیییچ احدی نمیتونه عوضش کنه و کاری واسش کنه.با دونستن همین قانون دست از انجام خیلی از کارهای بیهوده برمی‌داریم و خیالمون راحته که هر موجود زنده خودش خدا داره هر وقت درخواست کنه خداوند هدایتش میکنه به مسیر حل مسایلش، پرنده ها خدا دارن خودشون غذا پیدا میکنند نیازی به دلسوزی بیهوده ما نیست. کلا درک و عمل به یه قانون درست ما رو خیلی تو مسیر درست نگه میداره. ما اگه فقط روی افکار اشتباه خودمون کار کنیم و این هنر تغییر رو روی خودمون پیاده کنیم اصلا باعث میشه بقیه مشتاقتر به تغییر بشن و بخوان راه ما رو برن نیازی نیست که بگیم فلانی راهت اشتباهه بیا من کمکت کنم .هر وقت کسی ازما کمک خواست میتونیم کمکش کنیم. پس درستش اینه

    من خودم رو اصلاح میکنم و شخصیتم رو ارتقا میدم به شکل واقعی و عملی نه توهم بزنم که عوض شدم و کاری به دیگران و تغییرشون نداشته باشم.به قول شاعر که میگه عیب کسان منگر و احسان خویش دیده فرو بر به گریبان خویش

    تمرکزم رو از عیب های دیگران بردارم و زبونم و کوتاه کنم و بذارم رو عیب های خودم و اونا رو درست کنم

    بخدا دنیام گلستان میشه زیبا میشه.

    استاد جان از شما سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این قوانین

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جون عزیز که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    استاد عباس منش و دوستان عزیزم ، در مورد اینکه توجهمو بزارم روی بهبود خودم و دست از راهنمایی دیگران بردارم ، هیچ مقاومتی نداشتم و ندارم

    یادمه اوایل که بااین قوانین آشنا شده بودم و حال خودم و زندگیم رو به بهبود بود مامانم دائم بهم میگفت خسیس نباش و بیا به خالت راجب این آگاهی با بگو بزا اونام رشد کنن ،به دوستای صمیمیت بگو بزا اونام رشد کنن

    و من میگفتم بزرگترین کاری که میتونم بکنم اینکه آدرس سایت رو بهشون بدم تا خودشون وقت بزارن و مطالعه کنن و گوش کنن و مامان می‌گفت نه اونا که نمی‌دونن چقدر تأثیر گذاره ،برا همین نمیرن سراغ سایت تو بشین براشون بگو

    و من از روز اول از استاد شنیدم که اگر کسی در مدارش باشه خودش راهشو پیدا می‌کنه نه فقط از طریق استاد و این سایت بلکه به هزاران طریق دیگه ….

    من یادگرفتم که برای خرج کردن انرژیم خسیس باشم

    برای همین از همون اول برام منطقی شد که تمرکزمو فقط رو بهبود خودم بزارم چون من هیچ قدرتی روی تغییر دیگران روی خیر و شر رسوندن بهشون ندارم واگر کسی ،خودش بخواد تغییر کنه حتما از هزاران طریق هدایت میشه…

    استاد یادمه ذهن نجواگرم اوایل ازاین طریق نگرانم میکرد و شرک رو در من تقویت میکرد که خدای نکرده اگه روزی خداوند استاد عباس منش رو ازمون بگیره اونوقت چی ، اونوقت چجوری سعادتمند شیم

    که اونم باز با آگاهی های شما، که فرمودید خداوند هدایت مارو بر خودش واجب کرده و بمحض هدایت خواستن در مسیر دریافتش قرارمیگیریم و از هزاران طریق هدایت میشیم ، قلبم آرام گرفت

    آشنایی با شما و انجام مو به موی درس های شما زندگیمو دگرگون کرد و من به همه ی چیزهایی که قبل از آشنایی با شما میخواستم(از طریق آگاهی های این سایت ) رسیدم ، و همشو مدیون آموزش های توحیدی هستم که شما دراختیارمون قرارمیدین

    و من آرامم و می‌دونم و حالا یقین دارم و تجربشو دارم که به هزاران طریق هدایت میشم، اگررررررر موحد باشم و مشرک نباشم .

    شما کلید رو دراختیارمون قراردادیدو اون کلید « توحید »بود

    استاد بابت حضور شما و درس های شما روزی هزار بار از مهربان پروردگارم سپاسگزارم

    اما می‌دونم که تا زمانی که دراین مسیر توحیدی هستم ، درمسیر دریافت هدایت ها هم هستم و اگر توجهمو روی رشد و بهبود دائمی خودم بزارم هرروز بهتر از دیروزم زندگی میکنم و این همون مسیری هست که منو به سعادت دنیا و آخرت می‌رسونه

    «مسیر توحید و بهبود باورهام»

    دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    ریحانه جوادی گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    به نام الله مهربان

    سلام بر استاد عباسمنش عزیز و مریم مهربان و دوستان هم فرکانسم

    دقیقا این که من میتونم زندگی دیگران مخصوصا اعضای خانواده ام را تغییر بدم و مخصوصا در مسائل مالی از همون سن کم انگار که تنها دلیل به دنیا اومدن من این باشه با من بود و همیشه افراد مشکل در مدار من بودن و من که قانون را نمیدونستم فکر میکردم همینه برای همه هم همین طور است

    مخصوصا که خانواده ای هم توش بزرگ شده بودم هم به خاطر مسائل مذهبی این تایید میکرد و یه جورایی وظیفه بود که دیگران مهم هستن و باید بهشون کمک کنی که خدا هم به تو کمک کنه و خیلی مواقع این باور تو ذهن من بود که مثلا به کسی کمک نکردم چطور توقع دارم خدا کمک کنه

    تو روابط دوستانه همیشه این موضوع هزاران بار تکرار میشد که من سنگ صبور بودم وهمیشه دوستانم تو مشکلات یاد ریحانه می افتادند و ساعتها زمان صرف نصیحت و گوش دادن به درددل های اونها میشد و دقیقا بعد اتمام مکامله چه حضوری یا تلفنی من مثل جنازه میافتادم هیچ انرژی دیگه برای خودم نداشتم و میشد روزها فکر من درگیر مسئله و مشکل اونها میشد و دقیقا همون دوستا خوشیها و تفریحاتشون را با دیگران داشتن

    تو روابط عاطفی هم من این مسئله میدیم که دقیقا بعد این که چند بار این مسئله تکرار شد مطمئن شدم که چیزی در من هست که این مدل افراد سر راه من قرار میگیرن و تصمیم به تغییر گرفتم خیلی دوره های روانشناسی یونگی را شرکت کردم ولی نتیجه ای برام نداشت

    دقیقا خاطرم هست که به خاطر همین ویه سری مشکلات دیگه واقعا خسته شده بودم و رسیدم به تسلیم در برابر خدا که خدایا من نمیدونم تو کمک کن تو هدایتم کن تو نجاتم بده

    و چقدر زیبا از طریق یکی از بهترین دوستانم که دستی از دستان خداوند بود هدایت شدم به این سایت بینظیر و استاد فوق العاده و تغییرات من شروع شد هر چند انقدر صحبت های استاد آگاهی دهنده بود که باز اون فاز کمک بود و الان که دیگه با عمل به قوانین تغییر را تو زندگی خودم میدیم دوباره تحریک میشدم به بقیه بگم و خاطرم هست که بارها و بارها تلاش کردم فایل فرستادم حتی بعضی وقتها خیلی پیگیر میشدم که چه را عمل نمیکنن که یه جمله که خودت چیکار کردی؟؟ مثلا چه تغییری داشتی ؟؟

    ولی وقتی وارد دوره فوق العاده 12 قدم شدم و به خودم تعهد دادم و تو همین دوره فهمیدم که بزرگترین پاشنه آشیل من هست و با این جمله و باور فوق العاده که در خودم درونی کردم همه ما به یه اندازه به خداوند دسترسی داریم و خداوند از بی نهایت طریق ما را هدایت میکنه دیگه متمرکز شدم روی خودم

    وبه خودم قول دادم که انقدر متمرکز باشم روی خودم و نتیجه به دست بیارم که نتایج حرف بزنه به قول استاد التماس کنن که بگو چیکار کردی که این نتایج گرفتی

    و خداوند پاسخ این باور را بهم داد و من بعد از دوره بی نظیر احساس لیاقت واقعا انقدر تغییر فرکانسی در من ایجاد که دیگه افراد فقط حال خوبشون را میارن تو زندگی من واقعا ادمهای مشکل دار دیگه تو مدار من نیستن هرچند که من هنوز در اول مسیر هستم ولی درک کردم با تمام وجود این جمله استاد را که میگفت مادر من فقط حال خوبش را برای من میاره

    تو این یه سال و نیم که توسایت هستم هر روز آگاهتر میشم و زندگی لذت بخشتر میشه

    استاد عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    شاداب شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    استاد عزیزم، ممنون بابت فایل بسیار فوق العادتون.

    شاید باورتون نشه ولی این مدتی که من دارم به صورت خیلی جدی روی خودم کار میکنم، دقیقا هر روز خداوند به یک طریق بسیار واضحی به من یه درس خیلی خوبی میده و ایرادی که تو اون موضوع دارم رو برام روشن میکنه.

    استاد من میخوام این موضوعی که گفتید رو از یه جنبه دیگه ای بهش نگاه کنم.

    من قبلا هم گفتم، وقتی که مهاجرت کردیم با همسرم حدودا 2 سال پیش، به دلایل داشتن باورهای خیلی نامناسب و عدم رعایت قانون تکامل من به شرایط خیلی بدی رسیدم تا زمانیکه رسیدم به نقطه تسلیم شدن و از اون روز تغییرات من شروع شد و با تمام قوا با تمام وجود خواستم تغییر کنم و از اون روز که یکسال و نیم میگذره هر روز و هر روز و هر روز و هر روز تا جایی که میشد تمام کارهایی که لازم بوده و شما توی دوره ها گفتید رو برای بهبود شرایط ذهنی و روحی خودم انجام دادم. و نتایجش هم به صورت خیلی خیلی واضح به مرور زمان توی زندگیم اومدن.

    استاد من خیلی راجع به خودم و هرچی که تو ذهنم هست مینویسم، چه تایپ تو لبتاب چه نوشتن تو دفتر، این موضوع خیلی به من کمک کرد این مدت، و توی همین خودکاوی ها و بررسی های ذهنی به قول شما مانیتور کردن افکاری که توی سرم میاد هر چند مدت یکبار یه یه باور اساسی توی ذهنم برخورد میکنم (با توجه به درک از قوانین و مدارم) و دیگه ذهنم میره سمت اون موضوع و هدایت میشدم به جواب سوال هایی که ذهنم هی میپرسه و به مرور متوجه میشم باورم توی اون زمینه تغییر کرده و یا درحال تغییره .

    این اواخر بعد از اینکه پارسال همین موقع ها دوره لیاقت رو شروع کردم و جلسه 2 راجع به گفتگوهای ذهنی صحبت کردید و گفتید ما باید مراقب باشیم و آگاه باشیم چه افکاری توی سرمون هستند و بررسیشون کنیم، من با اینکه اوائل اصلا نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم و خیلی اوضاع ذهنیم خراب بود ولی انقدر ادامه دادم تا اینکه الان خیلی راحتتر و سریع تر میتونم بفهمم احساسم بابت چه فکری بد شد، یعنی خیلی سریع میام افکار چند لحظه قبل رو بررسی میکنم و میرسم به همون موضوعی که احساسم خراب کرد.(دقیقا مثل والیبال که ویدیو چک میدن منم ویدیو چک میدم واسه افکارم ) خیلی وقتا هم توی شرایط خیلی نرمال تری که هستم متوجه میشم توی ذهنم داره یه گفتگوهایی انجام میشه که با توجه مهارتی که کسب کردم بهشون دقت میکنم و شروع میکنم به نوشتن و به اون باوره مخرب میرسم بعد از مدتی.

    از طرف دیگه هم گفته بودید نباید خودتون رو سرزنش کنید، نباید خودتخریبی داشته باشید، نباید انقدر از خودتون گلایه کنید و …. و باید با خودتون دوست باشید و مهربون باشید.

    من اوایل فکر میکردم من تو این زمینه مشکلی ندارم ولی بعده چند ماه فهمیدم من مدام در حال خودتخریبی شدیدی هستم و انقدر این موضوع با تمام ذهن من یکی شده که من اصلا فکر نمیکردم این موضوع غیرعادیه. ولی وقتی به کارهام و به رفتارهام و به طرز فکر کردنم عمیق تر نگاه کردم و بهتر بررسیشون کردم (بدون خود گول زنی) دیدم اوه اوه ، من دارم به خودم ظلم میکنم رسما من دارم به قول شما مثل یه والد بی رحم با خودم رفتار میکنم و اصلا علاقه ای به خودم ندارم و واقعا واقعا تمام تلاشمو کردم که این موضوع رو متوقف کنم و بعدش معکوس.

    همه ی اینارو گفتم که برسم به اینکه هر چقدر توی این موضوع بیشتر پیش رفتم و صدای ذهنمو واضح تر شنیدم و بهتر تونستم افکارمو بشناسم و قابل تفکیک تر شدن برام، استاد رسیدم به یه موضوعی که من مداممممممم دارم از خودم ایراد میگیرم 

    ولی همونطور که گفتم انقدر این موضوع شدید و قوی بوده که من متوجهش نمیشدم و واقعا هنوز که هنوزه یهو به خودم میام ععععع من نیم ساعتع مثلا دارم با خودم کلنجار میرم تو یه موضوعی.

    یعنی وقتی سرکار هستم، همش به خودم میگم ببین این کارو خوب انجام نمیدیا، الان مدیر میاد نق میزنه بهت، الان میاد بهت تذکر میده میگه اینکارو بکن، الان بهت میگه چرااینکارو نکردی، الان میگه چرا وقت تلف میکنی، چرا اینو گذاشتی اونجا و …. و هزاران هزار جمله با این مفهوم.

    و جالب اینجاست که با اینکه من کارمو خوب انجام میدم، ولی تقریبا 80 درصد این جملات رو هم جذب میکنم. و دقیقا همون جملات رو میشنوم از مدیرم،

    این یه مثالشه ها، صدتا مثال دیگه تو زندگیم دارم که زمانیکه خودم از خودم داشتم ایراد میگرفتم و خودم قبل ازاینکه کسی دیگه بهم تذکر بده بخواد نصیحت کنه توصیه هایی بده بهم، من خودم داشتم با دست خودم اونکارو تو ذهنم انجام میدادم و بعدش به قول استاد جهان عیییییییییییین آیینه همون موضوع رو بهم نشون میده.

    باورتون نمیشه چقدر این موضوع واضح شده برام.

    وقتی باز نشستم به نوشتن و بررسی افکار، دیدم این موضوع ریشش توی اینه که من خودم آدمی هستم که میخوام بقیه رو تغییر بدم. همیشه میخوام به بقیه توصیه های زندگی ساز بدم، توصیه های موفقیت، توصیه های بهداشتی فرهنگی و و و …

    وقتی به پشت این موضوع نگاه کردم دیدم ریشه این موضوع برمیگرده به اینکه من یه باورعمیقی دارم توی ذهنم از این بابت که : باید همیشه به بقیه تذکر داد، یعنی دیدم انگار روی چشمای من یک عینکی زده شده با این هدف که ایراد بگیرم از همه همه همه همه آدمای اطرافم، انگار من هم مثل اون شخصی که گفتید توی خانوادتون، یه باور ریشه ای تو ذهنم هست که مدام باید به آدما توصیه کرد. مدام باید هدایتشون کرد به انجام کاره درست. توی فایل سال جدید گفتید ما عادت کردیم هر آدمی رو که میبینیم به جای اینکه خوبی هاش رو ببینیم، دنبال عیب هاش بگردیم. یعنی دیدم آقاااااا این موضوع ریشش توی اینه که من خودم یه همچین آدمی هستم که مدام دارم از بقیه ایراد میگیرم و صدهزار برابرش دارم صبح تا شب از خودم ایراد میگیرم، خودم یه درصد خودمو قبول ندارم(هرچند که خیلی بهتر شدم توی این موضوع)

    متوجه شدم من همیشه میخوام آدمای اطرافمو تغییر بدم، و اینجوری دارم گند میزنم به همه چیز، به روابط به احساسات و اصلا اینجوری زندگی خیلی سخت میشه .

    این باور هم از جایی نمیاد جز رفتار پدرم، به طور کلی خانواده ما، که همه میخوان به هم تذکر بدن، همه میخوان همدیگرو نصیحت کنند، هرکسی فکر میکنه راه درست رو بلده و بیاد به بقیه توصیه های مختلف بده. همون کاری که اوائل خودم انجام دادم وقتی با سایت آشنا شدم و چوبشم خوردم.

    که من هم با توجه به اینکه از یک خانواده پرجمعیت هستم و بچه آخری، دیگه حساب کنید چقدر این موضوع درون من قدرت گرفته.

    یعنی بابای من خدابیامرز، فقط از نحوه نفس کشیدن من ایراد نمیگرفت، از لباس پوشیدن، آب خوردن، غذا خوردن، احترام گذاشتن، حرف بد نزدن، از کارایی که باید برای زندگی موفق انجام بدم و و و و همه چیزززززز یا ایراد میگرفت یا توصیه میکرد و نصیحت های مختلف میداد.

    و این باعث شده من به این باور برسم که من هم باید بقیه رو مدام نصحبت کنم و توصیه کنم و بخوام درس اخلاق و زندگی به بقیه بدم.

    زمانیکه اوائل ازدواجمون، من میرفتم خونه پدرخانمم، بردار خانمم که 18سالش بود و یه سری کارهایی میکرد که بسیار تو ذهن من کارهای اشتباهی بودن، ولی باباش هیچی بهش نمیگفت و من اون موقع ها شاخ در می آوردم که بابااااا یه تذکری یه چیزی بهش بگو

    بعد الان میفهمم که انگار ذهن من به طرز فوق العاده ای برنامه ریزی شده برای ایراد گرفتن، نصیحت کردن، سرزنش کردن، تذکر دادن و به طور کلی تغییر دیگران.

    از زمانیکه تصمیم به تغییر گرفتم، چون شرایط خیلی بدی داشتم واقعا الویت کل زندگیم فقط شده بود بهتر کردن حال خودم و به هیچ احد وناسی کاری نداشتم، کسی هم البته نبود به جز همسرم و یه چندتا دوست که اون ها ارتباطشون خداروشکر قطع شد، و از همون اول گفتم هیچ کاری به همسرمم نخواهم داشت و واقعا تلاشمو کردم توی این زمینه و به طور تکاملی و تدریجی خییلی خیلی خیلی خیلی بهتر شدم، ولی هنوز که هنوزه یهو از دستم درمیره و شروع میکنم از بحث های سایت و استاد میگم ولی سریع به خودم میام و میگم تو آدمی نیستی که بخوای بقیه رو تغییر بدی.

    و بنظرم این موضوع یه جورایی پاشنه آشیل من هست و دقیقا نشتی انرژی دارم از اینجا.

    و جدیدا تقریبا یک هفته ای هست که این موضوع خیلی برام واضح تر شده و بنظرم یه مرحله اساسی توی رشد شخصیتم به حساب میاد و تصمیم گرفتم علاوه بر اینکه نخوام به هیچ کسی درس زندگی بدم، همین موضوعاتی که استاد به ما آموزش میدن، تصمیم گرفتم حتی توی کوچکترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات هم از هیچ کسی بخصوص همسرم که همیشه با همیم ایرادی نگیرم، خییییییییییلی سخته، خیلی ولی توی همین یک هفته بهبود هایی داشتم،

    و بنظرم این ایراد نگرفتن از بقیه باعث میشه همزمان از خودمم ایراد کمتری بگیرم،

    البته که مهربون بودن با خودم رو خیلی وقته شروع کردم ولی این موضوع میتونه کیفیت کارمو بهتر کنه و رشد بهتری داشته باشم.

    3تا فایل از استاد هست که میتونه خیلی تکمیل کننده این موضوع باشه،

    جلسه 5 دوره لیاقت، بخصوص 5 تکمیلی، و توحید عملی 7 بسیار بسیار عالی هستند در ارتباط با این مفهوم. یه فایل دیگه هم که راجع به تغییر دولت کشور افغانستان حرف زدید اون هم خیلی واضح قانون رونشون میده که ما عاجزیم از تغییر بقیه.

    خیلی مشتاقم که تفسیر شما رو از آیه های قران بشنوم راجع به این موضوع، از بس که شما کامل و جامع و از همه زوایا به یه آیه توجه میکنید. مثل فایل قبلی که بینظیر بود بینظیر.

    در پناه خدا شاد باشید همگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1344 روز

      سلام به محمدامین جان و شاداب خانم نازنین

      خیلی خوب افکارتو بررسی میکنی خیلی خوشم امد از این کارت

      استاد توی دوره 12 قدم در مورد این موضوع خیلی صحبت کرده

      اینکه گفتی افکارتو توی دفترت یا گوشیت مینوسی بررسی میکنی تا تغییرشون بدی تحسین برانگیزه

      راستی عکستون فوق العاده رویایی هستش ، هر موقع دیدم بی نهایت رابطه قشنگتون رو تحسین کردم محمدامین جان

      اینکه با همسرت به استرالیا مهاجرت کردی رو دوست داشتم ، مثل استاد عباسمنش و خانم شایسته که به آمریکا مهاجرت کردند

      منم خودم بسیار بسیار عاشق مهاجرت هستم ولی چیزی که متوجه شدم اینه که با سفر کردن باید تکاملم طی بشه اینجوری با آمادگی بیشتری میتونم مهاجرت کنم

      براتون بهترینِ بهترین ها رو آرزو می کنم زوج خوشبخت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        شاداب شجاعی گفته:
        مدت عضویت: 1580 روز

        سلام حسن جان،

        مرسی از لطفت،

        خیلی ممنونم بابت تمام تعریف هایی که کردی.

        آره، دقیقا درست میگی، اگه بتونی اینکارو انجام بدی واقعا به درک بهتری از خودت و هدفت از مهاجرت و حتی کشور مقصدت دست پیدا میکنی.

        موفق و موید باشی انشالله دوست عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1626 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    ای تنها قدرت برتر ،ای آرام بخش قلبم ،تنها رفیق وهمدم ودوستم .

    تو را داشتن برایم قوت قلب وارامش است ،

    این چنین خوبی ،

    خوبی را در حقم تمام کردی وهمراهم بودی وهرگز رهایم نکردی .

    مرا هر لحظه هدایت کن که تنها راه مستقیم،راه به سوی توست .

    همه راهها به سمت تو ختم می شود .

    خوشا راهی که پایانش تو باشی .

    هدایتم کن که فقط در مسیر درست واز بندگان خوب درگاهت باشم .

    سلام به استاد توحیدی ومریم جان عزیزم

    بازهم هم زمانی دقیق این فایل که چقدر به موقع خدا شما را هدایت کرد که این فایل را ضبط کنید و بذارید روی سایت .

    دقیقا دیروز داشتم به همین موضوع که چقدر چند وقت میشه دارم از قوانین جهان به همسرم میگفتم اون فقط می‌شنید وعمل نمیکنه .

    ودیشب داشتم به خودم میگفتم چقدر وقت میذاری ،بیا برای خودت وقت بذار ،ول کن بقیه را .

    تا اون موقع که میخواستی به خواهرت ومادر وپدرت کمک کنی چی نصیبت شدجز اتلاف انرژی وگفتند تو بی ایمان شدی و ،بعدش دوست هات که شدی گوش شنوایی مشکلاتشون ،همه مشکلات اونها را هم جذب کردی ،بعدش شوهر وفرزند که خواستی نصیحت کنی ومیگفتند دخالت کردی وخودت خواستی کمک کنی .

    واقعا تهش چی به من رسید ؟

    به هر کاری که کردم وخودم را مشاور بقیه کردم ،تهش میرسم به این احساس خود ارزشمندی که من میخواستم ومیخوام از این راه احساس لیاقت کنم .

    به قول استاد این احساس ارزشمندی به همه چی وصله .

    صبح که بلند شدم واین بنر فایل را دیدم روی این فایل گفتم آخ جون چه فایلی .

    آخرش هم که استاد گفت بریم سراغ آیه های قرآن من خیلی ذوق کردم که از آیه های قرآن مثال میزنید وقوانین خداوند را برامون باز میکنید .

    استاد جان ،چند روزی میشه دارم روزی یه سوره از قرآن را می‌خوانم با ترجمه .

    به خدا همه جا به پیامبر میگه اینها ایمان نمی آورند کور و کر و لال هستند وتو این بی ایمانان وکافران را نمی تونی بیاری به راه راست .

    همه جا در قرآن میگه ما این قرآن را برای کسانی که ایمان دارند یه نشانه راه قرار دادیم .

    خود خدا هم می‌دونه چه کسانی ایمان می آورند

    من که احساس میکنم ارزش خودم میاد پایین اگر بخوام در مورد چیزی که درک کردم ودر مدارش بودم به بقیه بگم وبخوام علامه دهر بقیه بشم ودیتشون را به اصطلاح بگیرم.

    واقعا هر کسی در مدارش باشه هدایت میشه چه من بخوام یا نخوام .

    چقدر پول ووقتم را گذاشتم برای بقیه که مثلاً نجاتشون بدم ولی خودم از نعمت ها دور شدم وپس اندازم رفت و ریشه دلسوزی که زیاد داشتم واز ریشه بی ارزشی میاد

    استاد تو یه دوره گفتید خدا ونورو خورشید برای همه یکسان است حالا ما اگر در غار باشیم از نور بی بهره میشیم واگر هم بیرون باشیم نور را دریافت میکنیم .

    وقتی که 5ماه پیش به آسانی خداوند من را هدایت کرد به تهران وشوهرم هنوز درگیر است که بتونه بیاد ونتونسته بهتر متوجه شدم وتسلیم تر شدم که قانون درست کار می‌کنه ومن نمی توانم کسی را به زور بیارم تو فرکانس خودم .

    حتی چندباری هم که آمد تهران ،سه روز نشد برگشت و فهمیدم جای هرکس درسته.

    استاد یه مدت میشه احساس میکنم احساس ارزشمندی ام خیلی بیشتر شده .

    وقتی هم که خواهرم زنگ میزنه ومی خواد با من در مورد تغییراتش بگه یا از مسائلش بگه ، حرف را خلاصه میکنم وزود قطع میکنم .

    چون دیگه وقت برای آدم های اطرافم ندارم چون قانون خداوند دلسوزی نداره وباید مراقب ورودی هام باشم

    بیشتر به پوست و مو و ورزش اهمیت میدم ومی بینم جهان داره پاسخ میده وبیشتر احترام دریافت میکنم .

    بهترین دوره برای من دوره احساس لیاقته که هر روز می‌شنوم .

    خدایا هدایتم کن فقط روی خودم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: