آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 29

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد خاکی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و همه دوستان

    این داستان تغییر زندگی افراد و تغییر شخصیت دیگران پاشنه آشیل که هیچ

    اصلا به صورت ناخودآگاه محوریت زندگی من بوده

    کلا دیگران و خواسته‌هاشون رو همیشه من بر خواسته‌های خودم ترجیح میدادم

    و با اینکه از زمان آشنایی با سایت ، استاد تو بیشتر فایل‌ها میگفتن که دیگرانی تو زندگی ما وجود ندارن اما به قول استاد تا آماده اش نباشی درکش نمیکنی

    به این دلیل که یک ذهن فراموش کاره دوم اصلا شرایط رو به اون شکلی خودش میخواد تغییر میده تا تو نتونی اون آگاهی رو خالص درک کنی

    حتی همین الآنم که خیلیامون این صحبت ها رو شنیدیم ممکنه باز دوباره یادمون بره

    یه دلیل محکم برای خودم که همیشه اصل زندگیم روی دیگران بوده کمبود عزت نفس و ارزشمندیه

    هر جایی من تو زندگیم به کسی کمک کردم یا خواستم دست کسیو بگیرم و به هر نحوی کمکش کنم ، بصورت ریشه‌ای که بررسیش کردم دیدم از سر کمبود حس ارزشمندی و تایید و جلب توجه دیگران بوده یا اینکه احساسی شدم و قدرت نه گفتن رو نداشتم و یا این احساس که آدم باید همه رو راضی نگه داره ، نباید کسی از دست من ناراحت بشه

    که همه ی این دیدگاه ها برمیگرده به احساس لیاقت و کمبودش در زندگیم

    یه نمونه ام در تایید حرفای استاد از تجربه ای که خودم داشتمو بگم

    من سالها پیش یکی از دوستان دوران دبیرستانم که خیلی بهم نزدیک بودیم و ارتباط صمیمی داشتیم

    این بنده خدا بعد مدت ها دوری بهم پیام داد که درگیر اعتیاد شده و میخواد ترک کنه ازم خواست که بیاد با من زندگی کنه و من کار براش پیدا کنم با هم بریم باشگاه و کلا میخواد خودشو اصلاح کنه

    منم از سر حس دلسوزی و اینکه این رفیق مون پدر و مادری نداشت ،از سر عدم قدرت نه گفتن ،از سر احساس تنهایی و بودن یه همراه و پایه در زندگیم و خیلی دلایل دیگه قبول کردم

    و نتیجه این شد که نه تنها ترک نکرد بلکه منم یه مدت درگیر مصرف مواد و رفیق بازی شدم از هدفم دور شدم بدهکار شدم و کارمم از دست دادم و برای یه سال خونه نشین شدمو هیچ کاری نمی‌کردم

    بماند که چه درگیری ها و بحث هایی که با هم توی اون مدت با هم داشتیم

    مثال در رابطه با این موضوع زیاد دارم چون که گفتم همیشه محوریت زندگیم گرفتن حس تایید و ارزشمندی از طرف دیگران بوده و جهان هم به طرق مختلف چک و لگدهای زیادی نصیبم کرده اما تازه کم کم دارم بیدار میشم و از خدا در خواست میکنم تو این مسیر درست ثابت قدم بمونم

    از خدا آرزوی سلامتی و ثروت و احساس خوب رو برای همه شما دوستان عزیز ،استاد عزیزم و خانوم شایسته خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      به نام الله یکتا

      هر جایی من تو زندگیم به کسی کمک کردم یا خواستم دست کسیو بگیرم و به هر نحوی کمکش کنم ، بصورت ریشه‌ای که بررسیش کردم دیدم از سر (کمبود حس ارزشمندی) و (تایید و جلب توجه دیگران بوده) یا اینکه احساسی شدم و (قدرت نه گفتن رو نداشتم) و یا این احساس که آدم باید (همه رو راضی نگه داره) (نباید کسی از دست من ناراحت بشه)

      چقدر دقیق و زیبا نوشتی،تک تک این چیزی که گفتی خودش یک باور بسیار مخرب و محدود کننده است که در وجود همه ی ماها هست…

      چقدر بهترین لحظات زندگیمون صرف همین باورهای مسخره و شرک آلود شد،خدا رو صد هزار مرتبه شکر که هر لحظه هدایت میشیم به سمت راه درست و چه نعمتی بالاتر از صراط مستقیم…

      ممنون دوست عزیزم بابت این کامنت عالی

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    پروانه صنعت گفته:
    مدت عضویت: 2304 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلامم به استاد جان و همه دوستان

    استاد من شش سال پیش که با شما اشنا شدم و قدم ها رو شروع کردم با شما یه نکته ای را که شما خیلی گوشزد می کردید این بود در مورد این مسیر و فایل ها با کسی صحبت نکنید حتا با همسرتون.

    استاد واقعا من تو این زمینه شاگرد خوبی بودم حق والنصاف ،خدایی من با کسی صحبت نکردم حتا با همسرم.

    من همیشه هندزفری توی گوشم بود و در حال فایل گوش دادن هرگز نرفتم به کسی بگم بیایید با استاد اشنا بشید درست میگه چون به مرور و تجارب زندگی دریافته بودم نباید در این موارد هیچ نصحیتی را کرد( چون چندین بار دیدم که یا مسخره میکنند یا میگن خودت چرا انجام نمیدی و خیلی مودبانه می گفتند که به تو ربطی نداره ) و وقتی استاد گفتنید در این موارد با کسی صحبت نکنید تا بیان ازتون بپرسن چی کار کردید بعد توضیح بدید، انگار من اماده اماده بودم و اون حرف را با جان و دل شنیدم و فقط گفتم چشممممم

    حالا نتایج این گوش کردن به توصیه استاد

    بعد از کمتر یکسال یکی از نزدیک ترین دوستانم سوالی پرسید و من جوابش را از روی قانون دادم جذب شد و ایشون همسرشون خواهر ها را به مسیر قانون اوردند

    خواهرم و 4 نفر از اقوامم خودشون به مسیر کشیده شدن بدون اینکه من حرفی بزنم خودشون از من خواستند در مورد قانون با هاشون صحبت کنم

    4،5 تا دوست دیگم

    ما یه اکیپ 8 نفره بودیم همگی به طریقی وارد خوداموزی و کار روی خودشون شدن

    این زنجیره انقدر بزرگ شد که هرکس خانواده خودش را اورد دوستای دوستا وارد شدند همکارای اونها

    دایره در دایره بزرگ و بزرگ شد

    و من همچنان به همسرم حرفی نزدم

    خودش بعد از دو سال که اماده بود با یکی از کتابهای دارن هاردی شروع کرد و در کلاس های یکی از اساتید موفقیت شرکت کرد و گفتند من با استاد عباس منش ارتباط نمی گیرم .

    و نکته ای که واقعا در این سالها و همچنان بار ها بارها به خودم میگم من هیچ وقت تاثیری در روند این دوستان و خانوادم نداشتم من فقط دستی میشدم از دستان خدا . همه چیز دست خداست خدا همه کاره است اعتبار و ارزش انها فقط از آن خداست

    من هیچ کاری نکردم تو این مورد و به قول استاد واقعاااا واقعاااااا جهان همه کار ها رو می کرد

    این شده مثال عینی برای من که جهان خودش کار ها رو انجام میده تو فقط روی خودت کار کن به دیگران کاری نداشته باش .

    فقططططط خودت

    حتا امسال دوتا از اقوام به من اصرار داشتند براشون کلاس برگزار کنم و از قانون بگم با جدیت گفتم نه چون دیدم پارسال براشون از قانون گفتع بودم و هیچ تغییری نمی کردند فقط اون لحظه اون روز حالشون خوب بود از این حرفا و واقعا مثل مسکن براشون بود

    امسال بهشون گفتم نه چون باید روی خودم تمرکزی کار کنم

    و خیلی خوشحالم انرژی ام رو برای اونها نذاشتم

    چون ما ناتوان هستیممم از تغییر یا کمکی که منجر به تغییر در زندگی دیگران بشه هستیم .

    و یه چیز دیگه که الان به ذهنم میرسه اینه که ما اون موقع ها با اینکه حرفی نمیزدم ولی این شور و اشتیاق در من بود که در مورد قانون با دیگران حرف بزنم شاید من هم اینو دهشتم که تاثیر گزار باشم منو تحسین کنن .و چون این شور و شوق را داشتم جهان هم همونو بهم می دهد

    ولی الان واقعا نه دیگه تمایلی ندارم با کسی حرف بزنم .این بار انگار مدارم تغییر کرده اون تنهایی اون با خودم بودن خیلی ارزشمندتر شده خیلی مشتاق ترم با خودم تنها باشم فایل گوش بدم بنویسم اشک بریزم و ذوق کنم از شادی

    من هی یه چیز یادم میافته و میام اضافه میکنم

    استاد جان من چندین سال پیش توی دوره ای شرکت می کردم که توی اون دوره افرادی بودند که رایگان وبه قولی خدمت کردن سر یه ساعت معینی با تو تماس می گرفتند که ببین تمرینات انجام دادی یا نه خلاصه این بندگان خدا شاید بعضی وقتها یکساعت هم صحبت می کردند و بعضا 4،5 تا نفر هم داشتن که اونها باید هفته ای یکبار زنگ میزدن و تز اصلی مربی اصلی هم این بود که شما با کمک کردن به دیگران مسیر رو برای خودتون باز می کنید والبته مربی اصلی هیچ پولی به این افراد نمی داد با این باور که شما دارید به خودتون کمک می کنید نه دیگران

    القصه که من هم یک دوره ای اون نقشی را ایفا کردم و البته ته دلم خیلی خوشم نمیومد هر چند که دلیلی براش نداشتم تو این سال ها فهمیدم که اون مسیر برای من اشتباه بود شاید برای کسایی دیگه خوب بوده اما برای من نبود

    چون تمرکزت رو می ذاشت روی مشکلات دیگران همذات پنداری کردن، دلسوزی کردن ،مشاور بودن ،خدا بودن عالم دهر بودن،من می دانم ….. هرچند من تمام تلاشم رو می کردم به دام نیافتم اما بازهم بعضی اوقات پا به پای اونها می رفتم

    مطمینم که هرگز تاثیری توی زندگی اونها همون موقع هم نذاشتم و نداشتم و فقط انرژی گرانبها مو برای دیگران که حتا نمی شناختم هم هدر دادم

    با چه باوری

    اینکه من دارم به خودم کمک میکنم نه دیگران .،

    انرژی کمک کردن به خودتون اول بر می گرده ……

    خدارو شکر باز درک کنم والان اینجا هستم شکررررر

    الهی شکرتتت که همه چیز در ید قدرت توست.

    استاد جاننن این فایل های اخریتون عالیییییییی اند خدا قوت

    ممنونمممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    تجربه ای که من توی این موضوع داشتم این بود که اون اوایل که خب سن سال کمی هم داشتم و احساس میکردم داشتن این اگاهی ها موجب برتری من نسبت به هم سن و سال هام شده نا خودآگاه دوست داشتم افرادی توی زندگیم باشن که اینارو نمیدونن و من با آموزش دادن بهشون رو یاد دادن مسیر درست احساس ارزشمندی و غرور کنم

    و این باعث شده بود ادمایی رو جذب کنم مخصوصا در روابط عاطفی که مشکل دارن البته اینو بگم که خیلییی ادمی نبودم حتی از همون بچگی که کمک به دیگران برام ارزش باشه در واقع نه انتظار کمک داشتم و نه خیلی اهل این بودم که بخوام خودمو به اب و اتیش بزنم برای بقیه ولی چون توی موضوع قوانین خداوند این سبک زندگی برام خیلی جالب بود و زندگی خودمو عوض کرده بود دوست داشتم به فردی که باهاش توی رابطه هستم بگم و این مسئله پیش اومده بود که من ادمی رو جذب کردم که نیاز داشت به اون اگاهی ها

    و اما بعد از اتمام اون رابطه همون روز ها فهمیدم که ایراد کار از کجا بوده و من ناخوداگاه میخواستم ادمی باشه که اگاهی کمتری از من داشته باشه از زندگی تا یه جورایی من اون فرد برتر باشم توی رابطه

    و یه روزی به خودم گفتم من نمیخوام معلم باشم توی رابطم من میخوام رابطه ای داشته باشم که ازش چیز یاد بگیرم فردی باشه که من از اعمال و رفتار اون یاد بگیرم و به قول شما یه تیکه سرب نباشه توی زندگیم و بلکه پر پروازم بشه

    و بعد از اون طی یه روندی هیی افرادی که اومدن بهتر و بهتر شدن

    یادمه توی اون رابطه من سعی داشتم که نقش یه قهرمان رو بازی کنم و به طرف بگم راه درست چیه و راه غلط چیه در صورتی که به قول قران وضیفه تو هدایت نیست بعد اینو به پیامبر میگه که شغلش رسالت بوده و در مورد من حتی وضیفه من علاوه بر هدایت رسالت هم نیست

    باید این رو با خودم مرور کنم که هر کس هر نتیجه ای میگیره بخاطر خودش بوده و من به اندازه سر سوزنی درش نقش ندارم

    و واقعا چرا ادم وقتی میتونه فردی رو در زندگیش داشته باشه که باهم دیگه پرواز کنن چرا باید به خودش یه گاری ببنده و بخواد توی سر بالایی با پای برهنه بالا بره

    چقدر با افزایش احساس لیاقتم این موضوع توی من کمتر شد که بخوام با توضیح دادن این مسائل به بقیه به احساس ارزشمندی برسم و البته که هر روز میتونه بهتر و بهتر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      علی بهره ور گفته:
      مدت عضویت: 3225 روز

      سلام و درود بر آقا مهدی

      کامنت زیبایی نوشتید ازتون سپاسگزارم.

      مخصوصا اونجایی که گفتید ما نه وظیفه رسالت و نه وظیفه هدایت بر گردن داریم و باعث شد تا حجت بر من تمام شود…و اینکه هر کس هر نتیجه ای میگیره به خاطر خودش هست و من به اندازه سر سوزنی تاثیر ندارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      به نام الله یکتا

      سلام به دوست عزیزم با خوندن کامنتتون یک سری خاطرات قدیمی در ذهنم تداعی شد و تازه الان فهمیدم دلیل اون ضربه ها چی بودن….

      سالها پیش من به خاطر اینکه خودم رو در رابطه برتر و موفق تر جلوه بدم تا یه جورایی هم احساس ضعفم پوشیده بشه و هم بقیه حرفم رو بپذیرن و تائید کنن و هم یک نصیحت کننده باشم تا نصیحت شونده،همیشه با آدمهایی ارتباط میگرفتم که بدبخت و بیچاره بودن یا در ظاهر و تیپ و یا در مسائل مالی و اگر پولدار بودن بی اعتماد به نفس و ضعیف بودن و پول باباشون دستشون بود،نتیجه این میشه که بعد از چند ماه اونا تبدیل میشدن به یک آدم موفق تر و خوشتیپ تر و بهتر از من و من میدیدم که دیگه با من نمیان بیرون و میروند با کسانی که در ظاهر و باطن خیلی بهتر و قویتر از من بودن و همیشه برام سوال بود که منی که این همه راه و چاه به اینا نشون دادم و اینقدر به اینا خوبی کردم و وقت گذاشتم براشون،چرا اونا اینجوری رفتار کردن و به خودم میگفتم ببین فلانی چقدر بی لیاقته،هیچکس محل سگ به این نمی‌داد من آدمش کردم با خودم اینور اونور میبُردمش تا بقیه بشناسنش،حالا ببین چطوری خودش رو برای من میگیره و…

      عدم عزت نفس و احساس لیاقت من برای رابطه بهتر با آدم های بهتر از خودم باعث می‌شد که من با آدم‌های ضعیف ارتباط بگیرم تا خودم رو بهتر و برتر از اونا بدونم چون فکر میکردم من کافی نیستم و من ارزشمند نیستم تا با بهتر از خودم باشم،در حالی که هم خوشتیپ بودم هم ظاهر خوبی داشتم،یعنی اون احساس کمبود لیاقت،درونیه و کاری به شرایط بیرونی نداره و این قضیه بارها و بارها به من ضربه زده در گذشته…

      چقدر خوب شد که یادم اومد تا هم برای خودم قانون تداعی بشه و هم اینجا چراغ راهی باشه برای بقیه از طرف الله یکتا

      اون موردی هم که بهش اشاره کردی رو من الان درک کردم که،خدا به پیامبر میگه تو فقط ابلاغ کننده ای و کاری به کارشون نداشته باش چون باعث می‌شد وارد فرکانس اونا بشه

      اونا خودشون هستند که تصمیم میگرند به چه راهی بروند و تو دلسوزی نکن و ولشون کن….

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فروه قصابي گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    درود و سلام بر بزرگواران سایت

    چقدر این حرفهای استاد آشناست

    من که در زندگیم خیلی از این موارد دیدم و میبینم

    همسرم خیلی دوست داره همیشه در مورد زندگی دیگران نظر بده طوری شده که هر وقت یکی در مورد کار و زندگی خودش صحبت میکنه ایش ن دیگه علامه دهره و فقط نظر و نصیحت و از این دست حرفا میزنه و همش به دیگران ایراد میگیره

    اگه یکی بگه میخوام خونه بخرم نمیدونم چه جوری و کجا و اینا

    ایشون دیگه شروع به نظر دادن میکنه

    اگه فلان جا بگیری اینجوری میشه

    اگه مرکز شهر بگیری این جوری میشه

    اینقدر نظر میده که خدا میدونه

    حالا خودش نه تونسته خونه بخره نه تونسته توی کارش موفق بشه ماشالله که نظراتش مردم رو کشته

    توی فامیل ما که تا میخ‌اد حرف بزنه همه میگن باز ایشون نظر داد

    آقا اگه نظرت خوبه برای خودت بکار ببر

    اصلا ایشون نظر هیچکسی رو قبول نداره و اصلا منم هیچ وقت نتونستم در مورد مار یا خرید خونه قانعش کنم که میشه راحت انجام داد

    خلاصه که ایشون بس که در زندگی دیگ آن تمرکز داره و نظر میده یادش رفته که باید چطوری زندگی خودش رو پیش ببره این وسط نا هم چوب این همه ادعای همی چی میدونم ایشون رو خوردیم

    و تمام

    یکی از نزدیکان ما معتاد بود و خواهرش که وضع خوبی داشت همش میخواست کمکش کنه که ترک کنه کلی هزینه وقت و پول و اینا گذاشت ولی ایشون خوب که نشد که هیج آخر سر خودش و خانوادش گفتن همش تقصیر این خواهر شد و گرنه اوضاع نا بهتر از این بود

    اینقدر این خانم دلسوزی می‌کرد برای فامیل خودش که دیگه خودش از این کارش پشیمون شد چون نه اعصاب براش موند و نه آسایش

    باعث شده بود همه ازش متوقع بشن و منتظر که مشکلات بقیه رو حل کنه

    ایشون بخاطر دلسوزی که می‌خواست برای پدرش بکنه و چون پدرشون ضامن یکی در بانک شده بود و پول وام و پرداخت نکرد ه بود زندان رفته بود این خانم اومد گفت من اجازه نمی دم پدرم یه ساعت هم توی زندان بمونه به ما رو زد که سند خونتون رو بدین که من گرو بذارم و پدرم رو آزاد کنم بعد تا کار وام درست بشه سندتون رو آزاد میکنم خلاصه من رو دروایسی گیر کردم و سند رو دادم وچون گفت اگه برای خونه ی شما مشکل پیش بیاد من ماشینم رو میفروشم ولی نمی‌ذارم خونت مشکل دار بشه

    ایشون پدرش رو با سند ما آزاد کرد ولی بعد از مدتی وام درست نشد و خونه ما رو به مزایده گذاشتن گفتیم شما که گفتی ماشینت رو میفروشی وام رو پرداخت میکنی چی شد

    گفتش نه دیگه من که تنها نیستم بچه های دیگه هم عستن همه بیان کمک کنن من نمیتونم تنهایی جور بکشم

    خلاصه از دست دلسوزی بیخودی ایشون خونمون رو از دست دادیم

    واقعا فقط میشه آدم زندگی خودش رو تغییر بده

    و دیگران رو نمیشه تغییر داد

    از این نوع مثال‌ها زیاد در اطرافمون می‌بینیم

    و خداروشکر من که دیگه اصلا در زندگی بقیه نه دخالت نه نظر میدم

    حتی زندگی فرزندانم هر چی میگن از زندگیشون میگم هر طور خیره براتون پیش بیاد

    استاد عزیزم واقعا که این موارد ضروری که بیان میکنین خیلی باعث میشه حواسمون جمع بشه که دیگه تمرکز روی زندگی دیگران نداشته باشیم

    من که هر فایل رو چندین و چند بار گوش میدم و هربار یه مطلب جدید می‌شنوم و کلی باعث حال خوبی من میشه

    آرامشی که دارم رو مدیون شما هستم

    ممنونم استاد عزیزم

    الهی همیشه شاد و تندرست باشین

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاید عزیزم و دوستان خوبم

    آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

    خدایا شکرت که

    همین که هر روز صبح بیدار میشم

    خودش اولین نعمتیه که باید براش شکرگزار باشم

    خدایا شکرت که

    به من اجازه دادی توی این مسیرالهی باشم.

    هر کجا هستم،باشم

    آسمان مال من است.

    پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ،

    زمین مال من است…

    چتر ها را باید بست

    زیر باران باید رفت

    خدایا شکرت

    زیبا فکر کن زیبا میشه

    خدایا شکرت که

    من روزانه حداقل دو ساعت از عمر گرانبهام رو در این سایت الهی به سر می‌برم و مثل اینه که هر روز ،تقریبا روزی دو ساعت در یکی از مسجدهات قدم میذارم و در اونجا عاشقانه با خودت راز و نیاز می‌کنم، عبادت میکنم ، صلاتم رو انجام میدم ،

    کامنت‌های زیبا رو مطالعه می‌کنم و راه و روش زندگی درست رو یاد می‌گیرم.

    وبا قوانین ثابت الهی آشنا میشم .

    امروز درهای گذشته را میبندم و درهای آینده را به روی خود می‌گشایم

    و با عزمی راسخ گام برمیدارم به سوی فصلی جدید در زندگانی‌ام

    و خداروشکر تا حدودی هم موفق عمل کردم در همه زمینه ها چه شخصیتی چه مالی

    ممنونم از خانم شایسته عزیز که همیشه با دقت تمام متوجه نشانه ها میشوند وپیشنهادهای خیلی جالب به استاد میدن و استادعزیزم هم احترام می‌ذارن به پیشنهادهاشون و فایل‌های بسیار زیبا برای ما ضبط می‌شه

    منم تا زمانی که با این سایت آشنا نشده بودم فکر می‌کردم که فقط من می‌فهمم من درست متوجه می‌شم من تصمیم درست می‌گیرم و می‌تونم راهنمای خوبی برای دیگران و مخصوصاً اطرافیانم باشم به اون‌ها کمک کنم و بسیار برای اونا دلسوزی می‌کردم.

    برای مثال

    یکی از اقوام نزدیکم جند سالیه که به دام اعتیاد گرفتار شده ،

    خیلی سعی کردم کمکش کنم ولی اون متوجه نشد و رفتاراش روز بروز بدتر هم شد

    اگر تو این سایت نبودم واقعا نمیدونم چه بلایی ممکن بود سرم بیاد از بس که به فکر رفع مشکلات اطرافیانم بودم.

    البته که هنوز خیلی جای کار دارم ولی بهتراز قبل شدم

    بخاطر همین خیلی خدارو شکر میکنم که در این مسیر قدم برداشتم .

    و اتفاقاً اوایل آشنایی ،این سایت رو به خیلی ها معرفی کردم به اونایی که دوسشون داشتم ،

    و فکر میکردم دارم بهشون کمک میکنم .

    یه کوچولو بعضیا تغییر کردن ولی نه مثل خودم

    وبا تمام وجود این حرف استاد رو درک کردم که تا کسی تو مدار نباشه در فرکانس حرف‌های ما نباشه و حاضر نباشه که خودشو عوض کنه شاید به ظاهر تایید کنه ما رو ولی دوباره دنبال کار خودش میره

    خدایا شکرت که تواین مسیرم

    خدایا شکرت که دارم روی این باورهام کار می کنم که :

    هرکسی هرجایی که هست جای درستش هست.خدایا شکرت

    همه ما به خداوند به یک اندازه دسترسی داریم . خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    روزربارانی شما بخیرو شادی و برکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    منیژه مطهر گفته:
    مدت عضویت: 2546 روز

    سلام سلام سلام استاد بی نظیرم

    سلام سلام سلام مریم بانو خانم بی نظیرم

    استاد از اینکه دارم کامنت می نویسم لذت می برم هر چند که آرزو دارم وقتی به نتیجه دلخواهم رسیدم اونوقت با انرژی کوانتونومی براتون بنویسم

    استاداونجایی که گفتین تو این سایت بیشتر از تمام مراکز مذهبی از خداوند نام برده شده باید بگم نه تنها از لحاظ کمی بیشتر بلکه به لحاط کیفی و مفهومی هم بیشتر از بیشتر مراکز مدهبی بوده

    چرا که خداوند ما تا اونا خیلی از هم فاصله دارن اصلا قابل قیاس نیستن خدای اونها که سالهای سال به ما گفتن فقط منتظره ما کار خطایی کنیم مجازات کنه ولی خداوند ما بسیار مهربان هست اگه توبه کنیم می بخشه فقط یک گناه و ممکنه نبخشه اونم شرکه

    خدای اونا خیلی از بنده هاش دوره اون بالا بالاهاست و از بالا داره به ما نگاه می کنه به ندرت قابل دسترس هست تو یه زمانها و مکانهای خاصی مثل زمان بارش باران زمان گفتن اذان از مسجد یا شبهای قدر یا زمانی که مریض هستیم یا وقتی به نیازمندی کمک می کنیم و……. و در مکانهایی مثل مسجد و تکیه های عاشورا و شهر مکه و مدینه و زیارتگاههای امامان و امام زاده ها و ….. فقط می شه خدا رو پیدا کرد و نمی شه مستقیم با خدا صحبت کرد باید با واسطه صحبت کرد

    و کلللی داستانهای خرافاتی که مثل غل و زنجیر دست و پای ما رو بسته و فکر ما رو قفل کرده و راه هر گونه ارتباط راحت و با خداوند و بسته

    و لی خداوند این سایت هیچ کدام از این ویژگی ها رو نداره

    و واقعا خدا رو صدها هزاران مرتبه شکککککر که چندین ساله از این خدا دور شدیم و خداوند به ما لطف داشته که به وسیله دست پر توان خودش همان استاد عزیزمان راه راست و به ما نشان داده

    پرودگارا استاد عزیزمان و خانم شایسته مهربون را در پناه خودت شاد و سلامت نگه دار الهی آمین

    استاد خییییییلی خیییییلی دلمون واسه پارادایس تنگ شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 810 روز

    سلام بربهترین استاد زندگیم ،

    هرچه در این مبحث صحبت بشه بازم کمه من هم از این دوران زیاد در زندگیم داشتم.

    زمانی در زندگیم پای درد ودل یکی از نزدیکان می نشستم و به خیال خودم اونو راهنمایی میکردم حتی گاهی احساساتی میشدم و باهاش گریه هم میکردم .خودم کاملا به وضوح دیدم که تمام مشکلاتش رو به سوی زندگیم دعوت کردم .شب و روز به مشکلات اون طرف فکرمیکردم و وقتی به خودم اومدم که دیدم همون جنس مشکلات که اون فرد داشت الان شدن تضادهای زندگی خودم .

    هرچه در اون زمان راهنمایش کردم ومیگفتم الان اینکار بکن و این کارو نکن ولی اون انگار نشنید و همشه کار خودشو انجام داد.

    بخدا باورتون نمیشه از موقعی که من تصمیم به تغییر گرفتم اون فرد به طور معجزه اسا از ما دور شد و محیط اماده شد برای کار کردن من روی خودم،وحالا من موندم‌با کلی باورهای محدود کننده که خیلی از این باورها در اون ارتباط نادرست در من به وجود اومده بود.

    چندوقت پیش یکی از نزدیکانم هرموقع به مشکل با شوهرش برخورد میکرد سریع به من زنگ‌میزد و کلی حرف میزد که فقط ارامش من بهم میریخت.و من هرچه راهنمایی میکردم میدیدم که اون اصلا اهمیت نمیده و دوباره کارخودشو انجام میده

    یه بار برای همیشه تصمیم گرفتم که بهش بگم دیگه به من زنگ نزنه.

    بار دیگه که زنگ‌زد بهش گفتم ببین عزیز من ،من که توی زندگی تو وشوهرت نیستم و نمیدونم مقصر اختلافاتون کیه و من این حق رو ندارم که بخوام توی زندگی شما دخالت کنم پس شما با زنگ زدن فقط ارامش منو بهم میریزین پس خواهش میکنم دیگه به من زنگ نزن .

    حتی بارهاشده که چند نفر بهم گفتن فلان موقع حرفی بهمون زدی که شده جرقه ای برای حرکت ولی من واقعا فقط شنیدم و نخواستم که اینکار رو ادامه بدم چون قبلا چوب اینکار رو خورده بودم .

    وقتی ادم تمرکزشو میزاره روی خودش و زندگیش واقعا به ارامش میرسه و جلوی خیلی قضاوت ها و غبیت کردن ها هم گرفته میشه.

    استادعزیزم منتظر قسمت بعدی این فایل هستم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد قشنگم

    سلام مریم جونم

    ممنونم مریم جانم که نشانه های قشنگی هستی تا استاد فایل های فوق العاده ای ضبط کنن

    از خدای متعال برای شما آرزوی سلامتی و شادی دارم

    خدارو شاکرم که آروم آروم مقاومت همسرم نسبت به شنیدن صدای استاد کم شده

    من هیچ وقت مجبورش نکردم ولی میدونه که من عباسمنشیم

    دیشب که دیدم فایل جدید اومده روی سایت چون داشتیم شام میخوردیم و با هم بودیم

    اول ازش اجازه گرفتم بعد صدای استاد رو پلی کردم

    و تا آخر باهم گوش دادیم

    من خودم یک نمونه مثالی هستم از این فایل

    در اوایل آشنای با استاد و قوانین بدون نقص جهان هستی

    من ساعت ها چه تلفنی چه حضوری با خواهرم برادرم مادرم صحبت میکردم

    ولی غافل از این که من اون موقع داشتم بر خلاف جریان جهان هستی حرکت میکردم

    انرژیم هدر میرفت باید ساعت ها استراحت میکردم که تجدید انرژی کنم

    و میدیدم که یک گوششون در و گوش دیگ دروازه

    ولی کم کم در قوانین عمیق تر شدم اصلا اصلا لب نگشودم

    حتی برادرم که یدونه دادشمه و یه عالمه دوسش دارم

    وقتی می بینم عزیزانم بر خلاف قانون عمل میکنن اولش خیلی دلم میخواد هدایتشون کنم

    ولی با خودم میگم من که خداشون نیستم

    و با این باور که جهان هستی آنقدر سخاوتمند و عدالتمند هست که به بی نهایت طریق هدایت میکنه و نیاز های انسان هارو پاسخ میده به هر راهی که میخوان برن

    و دلیل دومی که لب باز نمیکنم و حرف نمیزنم اینکه اگر من خودم شروع کنم به حرف زدن و توضیح دادن قبل از اینکه کسی اعلام کنه خواهان این حرف های من هست من به خودم ارزش قائل نشدم

    و باور سوم همون باور قانون مدار هاست

    یعنی با خودم میگم هنوز در مدار این آگاهی نیست اگر هم بگم فقط صرفا صدای منو میشنوه نه این که حرف های منو باور کنه و عمل کنه

    به قول قرآن

    سوره بقره

    وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءࣰ وَنِدَآءࣰۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیࣱ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ(١٧١)

    داستان [دعوت کنندۀ] کافران [به ایمان]، مانند کسى است که به حیوانى [براى رهاندنش از خطر] بانگ مى زند، ولى آن حیوان جز آوا و صدا [آن هم آوا و صدایى که مفهومش را درک نمى کند] نمى شنود [کافران، در حقیقت] کر و لال و کورند به همین سبب [دربارۀ حقایق] اندیشه نمى کنند

    ممنونم استاد قشنگم که روز به روز زندگی برام آسون آسون میشه

    عشق براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    لیلا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2359 روز

    سلام استاد عزیز ‌ومریم جان

    چه فایل به موقع و زیبایی

    استاد جان این نکته که ما قادر به تغییر دیگران نیستم رو شما بارها بارها تو فایلهاتون گفتنی ولی این سری تمرکزی فقط راجع به این موضوع که ما نتوانیم در تغییر دیگران وهر کس هر جا هست جای درستش همه ما اعضا سایت را انگار دقیق تر شدیم به این موضوع چون همه ما حتی شده یکبار این کار که با کمک به افراد میتوانم زندگیشون تغییر بدیم انجام دادیم و چه قدر هم بابت ضربه خوردیم که همه دوستان اذعان داشتن بهش

    به قول یکی از دوستان چون تو همه کارتون‌های بچگی بهمون یاد دادن که از خود گذشتگی کنیم .که البته فکر میکنم همه اینها برای تایید گرفتن از دیگران هم بوده.

    ولی این فایل انگار یه جوری شخم زدن تمام اون باور ها که همش از عدم آشنایی به قانون جهان بوده

    واقعا چه ظلمی در حق خودمون کردیم که دیگران رو بر خودمون ترجیح دادیم.

    هر چقدر این فایل رو گوش میدید انگار باز نیاز داریم هی بشنویم آنقدر که بشکنیم اون سیمان سفت که ما خلق شدیم که به دیگران کمک کنیم.وای خدای من ما با خودمون چه کردیم.

    وای خدا چقدر وقت گذاشتیم برای شنیدن پردو دل دیگران وهمدردی کردن باهاشون آخرش چی شده خیلی قشنگ تو روت نگاه می‌کند میگن چقدر هم همدردی کردی ؟وای ….

    اینهمه ازت وقت و انرژی گرفتن برای خالی کردن خودشون ولی آخرش چی شد؟طلبکار شدن

    اینکه شما استاد عزیز یه فایل اختصاص دادین به این موضوع یعنی ما هم باید تمام تمرکز بزاریم روی این که همه انسانها به یک اندازه به خدا نزدیک هستن

    دیگه اینکه ما ناتوانیم ناتوانیم از تغییر دیگران

    خیلی زرنگیم خودمون تغییر بدیم تا دنیامون تغییر کنه.

    دوستتون دارم که اینقدر سخاوتمند هستید در آموزش این آگاهیهای ارزشمند.

    مرسی که هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1658 روز

    به نام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد و اعضای سایت

    وقتی انسان بفهمه و درک کنه که قادر به تغییر کسی جز خودش نیست اونجا میشه نقطه عطف زندگیش ، جایی که دیگه به جای تمرکز رو مسائل ناخواسته دیگران که باعث میشه از مدار فعلی خارج بشیم و وارد همون مداری بشیم که اون اشخاص هستن توجه و تمرکزمون رو بزاریم رو خواسته هامون و انرژیمون رو صرف به دست آوردن اهدافمون کنیم و در این حالت اون زندگی که رویاشو داریم به دست میاریم من خودم بارها در گذشته سعی در تغییر افکار بقیه داشتم و حتی اون باورهایی رو که در گذشته میخاستم به دیگران تحمیل کنم اون باورها هم اشتباه بودن چون در گذشته من از قانون آگاهی نداشتم و اون باورها ، باورهایی بودن که تحت تاثیر فرهنگ ، خانواده ، دوستان و در کل جامعه بهشون رسیده بودم و شاید 90 درصد باورهای اشتباه بودن که من تعصب بیخودی روشون داشتم و اکثر اوقات من انرژیم رو میزاشتم که دیگران رو با حرفا و افکارم تغییر بدم و درک نمیکردم فرکانس چیه مدار چیه و حتی در مورد باورهای مذهبیم هم با دیگران اختلاف نظر داشتم و همیشه هم منطقم این بود که حق با منه نظر من درسته افکار و باورهای من درسته و یادمه در همین مورد با یه جبهه مخالف بحث کردم ولی در برابر سوال‌هایی که ازم پرسیده شد جواب قاطعانه و استدلالی نداشتم و فقط تعصب های کورکورانه و تقلیدی در من شکل گرفته بود و اون طرف با اینکه به نظر من ناحق داشت صحبت می‌کرد ولی من در اینجا به دلیل عدم آگاهی از اون موضوع فقط حرص میخوردم و اون مسئله باعث شد که در مورد اون موضوع من ماه‌ها رفتم مطلب خوندم که دفعه بعد بتونم از باورهام دفاع کنم و در کل حرفی برای اثبات عقایدم داشته باشم ولی بعدها شاید یکی دو سال گذشت که فهمیدم بزرگترین اشتباه من و هر انسان دیگه ای اینه که بخواد برای تغییر کسی خودشو به زحمت بندازه که برای بحث کردن با کسی از زمان و انرژی خودش مایه بزاره که بخواد کسی رو متقاعد کنه اصلا مگه رشد و پیشرفت من در تمام مراحل زندگی بستگی به تغییر و باورهای دیگران داره که من بخوام تو این راه تلاشی بکنم من خودمم تو مدارهای درستی نبودم که سعی در تغییر افراد داشتم خداوند به عنوان خالق و پروردگار جهانیان که صاحب اختیار همه ماست اونم به زور کسی رو تغییر نمیده هر کسی خودش باید تصمیم بگیره که میخاد تغییر کنه یا نه ، من فقط میتونم و توانایی تغییر خودم رو دارم خداوند حتی تو دین هم کسی رو اجبار نکرده لا اکراه فی الدین وگرنه اگه میخواست قدرتشو داشت و داره و با یه اراده کن فیکون میکنه ولی قدرت اختیار داده به همه که هر کسی هر جور دلش میخاد باشه حالا میخاد ایمان داشته باشن یا نداشته باشن واسه خدا فرقی نمیکنه و در آخر به سود و زیان خودشونه ، اصلا قشنگی دنیا به همین تفاوت هاست جهان با متنوع بودن گسترش پیدا میکنه اگه همه مثل هم فکر کنن همه مثل هم انتخاب کنن و دوس داشته باشن دیگه گسترشی وجود نداره و دیگه چیزی به اسم تغییر وجود نداشت

    تغییر خیلی خوبه ولی وقتی خودمون تصمیم بگیریم نه اینکه کسی بخواد مارو مجبور کنه .

    خداروشکر میکنم بابت این آگاهی ها که هر روز باعث میشه یه قدم رو به جلو حرکت کنم

    خدارو شکر میکنم که سعی در تغییر کسی ندارم و همه توجهم رو خواسته های خودمه

    خدایا اگه من الان در این سایت هستم و دارم از آگاهی های ناب برای تغییر خودم استفاده میکنم به این معنی نیس که خودم دارم کاری انجام میدم و مغرور بشم چون به قول استاد امتیاز تمام کارها به خودت میرسه خدایا

    خدایا همه مارو به راهی هدایت کن که فقط انرژی مون رو واسه رسیدن به خواسته هامون بزاریم و به همه اهدافمون جامه عمل بپوشانیم الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: