آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین ظاهری گفته:
    مدت عضویت: 452 روز

    سلام استاد

    این فایل عالی بود با اینکه من دیروز جلسه ی اول و دوم قدم پنجم دوره ی دوازده قدم رو داشتم نگاه میکردم که درباره ی همین موضوع بود انگار بازم برام جدید بود حرفهای شما بازم سپاسگزارم بابت این آگاهی هایی که به ما می‌دین

    استاد من خیلی نیاز دارم به دوره ی جدیدی که شما در حال آماده کردنش هستید

    اصلا نمیدونم درباره ی چی هست و موضوعش چیه ولی این احساسو دارم که انگار واقعا نیاز این دوره ی زندگی من هست

    من قدم هفتم دوره ی دوازده قدم هستم و همزمان کشف قوانین و دستیابی به رویاهارو هم دارم گوش میدم و زندگیم توی همه ی موارد واقعا رو به تحول هست و اینو خودم دارم احساس میکنم

    به قول شما که گفتید توی بندرعباس به دوستتون گفتید بوی پول رو احساس میکنید

    امیدوارم خیلی زود دوره رو آماده کنید و روی سایت قرار بدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    آسیه لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    و دیگر دوستان

    من خودم سالیان سال قربانی این اشتباه بودم که میخواستم زندگی دیگران تغییر بدم و به مدت 11 سال اینکار انجام دادم وفکرمیکردم که دارم کار ارزشمندی انجام میدم وپیش خداوند جایگاه خاصی پیدا میکنن.وتمام زندگی خودمو تعطیل کرده بودم و فقط به فکر دادن امید وراهکار برای زندگی بهتر به اون شخص بودم وشب تا صبح فقط فکرم این بود که چطور به اون کمکی کنم تا شرایط زندگیش بهتر بشه واین در صورتی بود که زندگی اون بهتر نمیشد که هیچ بدتر وبدتر میشد ومن هم ناخودآگاه چون غصه اون می‌خوردم زندگی خودمم خوب نبود وشرایط نا مساعد اقتصادی وعاطفی می‌گذراندم تا اینکه اون شخص از همسرش جدا شد ومن خیلی ناراحت شدم باز متوجه نبودم که کارم اشتباهه وحالا هم غصه خودش می‌خوردم هم غصه فرزندانش که از مادر جدا شده بودن تا اینکه دوسال بعد این موضوع من دچار حملات عصبی شدم و اضطراب و نگرانی به من حمله میکرد ومن اونجا بود که متوجه شدم باید به فکر بهبود خودم و بازگرداند سلامتی خودم باشم تا دوسال دارو مصرف میکردم وبرای آرامشم شروع به مطالعه کردم ابتدا با چندین ویس انگیزشی شروع کردم دوسال پیش به صورت اتفاقی یک فایل از استاد گوش کردم که راجب خداوند بود تو اینستا گوش کردم و به دلم نشست و پیگیری کردم با سایت استاد عزیز آشنا شدم والان نزدیک 2سال وهفت ماه با سایت شما استاد بزرگوار هستم ومن در این مدت چقدر رشد کردم وبعد که متوجه شدم من فقط مسئول زندگی خودم هستم

    آرام ،آرام در این مسیر قرار گرفتم دیگه دارو مصرف نمیکنم ودیگه برای کسی خدایی نمی‌کنم حالم خوبه آرامشم بیشتر شده و با خدای جدیدم که با آموزه‌های استاد ساختم رابطه آیی عالی دارم ولز وقتی انرژی وتمرکزمو رو خودم گذاشتم زندگیم از هر لحاظ تغییر کرده ومن این فایل استاد عزیز با خون وپوستم درک کردم و تجربه کردم

    والان می‌دونم که دیگه من فقط میتوانم خودم تغییر بدم و جالب که دیگه اطرافم هیچ فردی نیست که بخواد نقش قربانی بازی کنه ومن هم براش دلسوزی کنم وبرای تمام این تغییرات از ته قلبم از خداوند و استاد عزیز م سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1866 روز

    سلام بر عزیزای دل

    استاد اینقدر دلم چند روز پیش یهو براتون تنگ شده بود عجییب که میخواستم ایمیل بزنم بگم :)))

    چه موضوع خوبی چون هر بار پیشرفت میکنم تو این موضوع باز ممکنه لحظاتی یادم بره البته که واقعا خیلیییی بهتر شدم که تجربیاتش و در ادامه میگم

    راجع به مشاوره دادن به ادمها من خودم بواسطه شغل های فروش زیادی که داشتم تسلط خوبی تو جذب ادمها داشتم و (نمیدونم الانم دارم یا نه چون خیلی وقته براش تلاشی نکردم تو هر زمینه ای ) و همیشه از همون اوایل هم برای شغلم این باگ و داشتم که میخوای بخواه نمیخوای نخواه :))) یعنی خوب جذب میکردم ولی اصرارش نمیکردم به هر دلیلی ازون محصول استفاده کنه و الارم و نشونه ش هم اینبود که میدیدم بیشتر از حد معمول سوالات اضافه و اگه اینجوری بشه چی میپرسه سوالات حاشیه ای که اصلا شاید ربطی هم به محصول و یا مورد جذب نداشت چون تا یه مورد سوالاتی رو که نوشته بودم اگه پرسیده شد جواب اینه و یسری سوالات هم حق طبیعی شون بود برای همین معمولا مشتری هام شاید خیلی زیاد نبودن اما با کیفیت بودن این مورد تو هر سبک زندگی م پدیدار شد یعنی حتی برای صحبت های روزمره با افراد نزدیک یا دوستان وقتی معاشرت میکردیم و من باورم در مورد هرچیزی رو میگفتم و میدیدم بقولی ایرانی بازی تو همه ماها هست (این یه جوک بود که وقتی میخوای با یه ایرانی درد دل کنی تا ثابت نکنه از تو بدبخت تره ول کن نیست:))) )

    و میدیدم برای باورهای من دلایل خودشو میاره همونجا بحث و باهاش قطع میکردم تا رسید به اشنایی م با سایت و فایل های استاد در این باره که اوایلش یکم به همین روش چون در من نهادینه شده بود پیش میرفتم و بعد هرچی گذشت زیپ دهانم و بیشتر و تنگ تر دوختم ….

    بعد به این موضوع که استاد گفتن بجایی میرسی که خودت مشاور خودت میشی واقعا رسیدم یعنی اوایل سایت خیلی سوال ها تو ذهنم داشتم بعد میدیدم یکم که زمان میدم بهش خدا خودش جوابش و به بهترین نحو ممکن میده برای همین هیچ وقت سوالی برام بوجود نیومد که حتی توی عقل کل بپرسم چون همیشه میخوندم و تحقیق میکردم و مطمئن میشدم اگه جواب سوالم نیست بعد بپرسم که در 99 درصد معمولا جوابام تو خود سایت بود و من بیرون ازینجا هم دنبالش نگشتم

    الانم تو عقل کل یوقتایی اگه سوالی ببینم که جوابش تجربم بوده و خودم بهش رسیدم پاسخ میدم و هزاران بار خدا رو شکر میکنم که ما بچه های سایت حداقل بیشترشون هیچ وقت سمت تراپی و این موارد بعد اشنایی با سایت نرفتیم چون بهترین مشاور دنیا رو خدا سر راهمون قرار داد هم استاد بهشتی م هم خود عزیزمون

    تجربه دیگه ای که دارم از تغییر دیگران مادرمه و خوب همیشه میگم مادرم چون کسی هست که داریم تو یه خونه باهم زندگی میکنیم خواهرم که خودش تو سایت هست و شاید اندازه 5درصد توی تغییرات هم دخالت کردیم شاید :))) چون معمولا سریع بهم میگیم باید خودمون بهش برسیم و نقاط اشتراکی نداشته باشیم در اون موضوع سریعا واکنش نشون میدیم بهم و توی موضوعات هم دخالت نمیکنیم مگر همون درصد کمی که گفتم

    اها مادرم و داشتم میگفتم دختر هرچی از ما اصرار (به شیوه خودم دیگه) از ایشون انکار یعنی من حتی فایل های استاد و تو تی وی موقع شام و ناهار پخش میکردم که گوش کنه بعضا یوقتایی حتی خوششم میومد اما هیچ وقت راغب نمیشد و بمرور من و خواهرم کوچکترین اصرار و سعی در تغییر دادنش نکردیم و جالبه استاد اونجایی که مثال دوستتون زدین که شماا کامل براش توضیح میدادین ولی اون اماده نبوده دقیقا یاد مامانم افتادم کلاس های قرآنی میرفت و هنوزم یوقتا میره مثلا در مورد یه موضوعی ما ساعتها باهاش بحث میکردیم و دلایل منطقی هم میوردیم جوابی هم نداشتا ولی زیر بار نمیرفت انگار بعد مثلا چند ماه بعدش همون و میومد از زبون استادش میگفت و پوکر فیس میشدیم آی ما حرص میخوردیم :)))

    تجربه بعدی دوست صمیمی م بود که یه دوره ای اوایل اشنایی م با سایتم بود اتفاقا و ایشون با اینکه شما و سایت شما رو میشناخت هیچ وقت موندگار نشد و قرار گذاشته بودیم کتاب بخونیم و درباره هر فصلش باهام صحبت کنیم که هم مروری بشه هم مجبور بشیم کتاب بخونیم همون فصل اول نرفت دوم چون اصلا دیدگاهمون یکی نبود یجایی که اگه پشت تلفن نبود و نزدیک هم بودیم فکر کنم سر و کله همو شکونده بودیم یه کتاب یه فصل دو تا دیدگاه مختلف و اون مورد هم تجربه محکم بعدی برای اینکه دیگران و بزور وادار به تغییر نکنم

    در رابطه با دردسر برای اینکه حتی مشکل یسری ها رو حل میکنیم هم تجربه ای دارم

    یادمه یکی از دوستام همزمان با دو نفر دو رابطه بود یکی رو که از لحاظ مالی ساپورت میشد و اون طرف خیلی دوسش داشت و دیگری برعکس یادمه با اون فرد اول هم زندگی میکرد این موضوع برای خیلی سال پیشه تقریبا سال 91/92 هم دانشگاهی بودیم و یه مدت هم بود اکیپ شده بودیم اینور اونور میرفتیم اینکه من و دو تا از دوستام نصیحتش میکردیم بماند که گوش شنوا هم نداشت یبار نشستیم خیلی عمیق باهاش صحبت کردیم و فکر کردیم الان دیگه به راه راست هدایت میشه چند روز بعدش که خبری ازش نبود بهم زنگ زد و گفت ندا اگه فلانی زنگ زد (پسر اولیه) بگو که تو با ایکس دوستی ایکس همون پسر دومیه بود خلاصه خیلی پیچ در پیچ شد من هاج و واج گفتم چرا چیشده گفت خواهش میکنم بعدا برات توضیح میدم من این اشتباه و برای یبار کردم و موضوع حل شد و دیدم اونا باز دارن به رابطشون ادامه میدن و یجورایی داشت دردسری میشد برای همه از جمله من و دیدم داره اوضاع ناجور میشه سریع خودم و از ماجرا بیرون کشیدم و به دوستم گفتم من دیگه نیستم و جواب تلفنای خودش و سوگلی هاش و ندادم این تجربه تغییری که داشت برام دردسر درست میکرد

    و در اخر اینو هم اعتراف کنم من تا همین پارسال اگه کسی رو سایت و بهش معرفی نمیکردم بخاطر افشاگری ها و کامنتها و مواردی که خصوصی بوده و شاید بهش برخورد میکردن بود اگه مطمئن میشدم که این موارد برای همه نشون داده نمیشه و اونا نمیتونن پروفایل من و کامنتهی منو بخونن شاید بیشتر روی این موضوع اصرار میکردم و اینم سبب خیری شد

    ولی حداقل از اوایل امسال تا امروز یادم نمیاد که نه راجع به قوانین اصراری به ادمهای اطرافم کردم که گوششون و گرفتن و نه حرفی از سایت زدم تا خودشون شخصا نیان بقول شما اصرار کنن و التماس که بیا بگو جان بچه ت :)))

    چقدر این فایل هم تاییدمو بیشتر کرد و مخصوصا اینکه تو قسمت بعدی میخواین راجع به قران و ایاتی در این باره بگین

    ازتون بینهایت ممنونم استاد خوبم و از مریم خوشگلم که سبب انتشار این فایل شدن دوستتون دارم و شاید شما امتیازی به خودتون ازینکه ما با شما اشنا شدیم ندین ولی من میخوام اشنایی با توحید و امتیازش و فقط و فقط به شما بدم که اگه به این اسونی و واضحی و قشنگی راجع به قران و توحید نمیگفتین شاید هنوز تو جهل خودم دست و پا میزدم و خدااایا شکرت که از طریق استاد عزیزم این مسیر زیبا رو به من نشون دادی خدایا مرسی بابت همه چیز دوستت دارم و شکرت میلیون ها بار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    به نام خدا

    سلام به استادم و دوستان عزیزم

    استاد عزیزم، همین الان که دارم‌ این کامنت رو می‌نویسم، هنوز یک ساعت هم از اون نتیجه‌ی زیانباری که تلاش برای تغییر دیگران ، برای من به وجود آورده نگذشته.

    مدتی بود که من سعی می‌کردم که یکی از نزدیکترین افراد زندگیم را تغییر دهم. تلاش برای تغییر نگرش و در نتیجه تغییر زندگیش. با اینکه همیشه این حرفهای استاد پس ذهنم بود که بچه ها ، مبادا بخواید سعی کنید این قوانین و آگاهی ها رو برای کسی شرح بدید یا توضیح بدید که خطرناکه براتون.

    علاوه بر همه نتایج بدی که اینکار برای آدم به بار میاره که استاد عزیز در این فایل به طور فوق العاده دقیقی توضیح دادن، یک نتیجه خیلی خطرناک دیگه ای هم داره که استاد در فایل های قبلیشون توضیح دادن ( ابتدای جلسه دوم از دوره روانشناسی ثروت 1 ) و اون اینه که:

    وقتی شما در مورد این آگاهی ها صحبت می‌کنید و تلاش می‌کنید که دیگران رو تغییر بدید، اگه یه جایی شما خودتون نتونستین ذهنتون رو کنترل کنین یا ناراحت شدین از موضوعی یا عصبانی شدین، اون شخص بلافاصله اولین چیزی که بهت میگه اینه که ؛ تو که خودت اینقدر میگی فلان و میگی کنترل ذهن و میگی احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب و اینا، پس چی شد الان ؟ چرا خودت نتونستی کنترل ذهن کنی؟ دیدی چرت و پرت میگفتی؟ دیدی خودتم نتونستی؟ دیدی خودتم شعار میدادی فقط؟

    و این اتفاق به تنهایی موجب میشه که اون ناراحتی یا عصبانیتی که داشتی، صد چندان بشه. فقط به این دلیل که به قانون عمل نکردی و این آگاهی ها رو به کسی گفتی که آمادگی نداشته.

    این اتفاق همین امروز صبح برای من رخ داد و خواستم بگم که بچه ها، این قانون به طور عجیبی درست و دقیق کار می‌کنه و هیچوقت تلاش نکنید که کسی رو تغییر بدید که کوچکترین پیامد ناگوارش همینه که من الان گفتم، و پیامدهای دیگه‌ش هم که استاد توضیح دادن.

    مورد دیگه ای که میخواستم از استاد عزیزم و دوستانم بپرسم اینه که:

    استاد عزیزم، اگه من شغلی داشته باشم که کارم به صورت روزانه و دائم اینه که به بدبختی ها و گرفتاری های دیگران توجه کنم، باید چیکار کنم؟

    چون استاد توضیح دادن که طبق قانون، به هرچه که توجه کنی از جنسش بیشتر و بیشتر تجربه می‌کنی. من یک وکیل دادگستری هستم استاد و همانطور که می‌دونید ، افرادی که به وکیل مراجعه می‌کنن یا سرشون کلاه رفته، یا بحث دزدیه، یا خیانته، یا طلاق و خلاصه بدبختی و مشکل و طبیعتاً وکیل هم تا با جزئیات به این مشکلات توجه نکنه ، نمیتونه کارش رو پیش ببره.

    استاد آیا شما راه حلی پیشنهاد می‌دید؟ چون من واقعاً دیگه نمی‌خوام با آدمای مشکل دار رابطه ای داشته باشم. جالبه که حتی وقتی کارشون هم به خوبی انجام میدی، بعضی هاشون ازت شاکی هم میشن و مشکلاتی هم برات ایجاد می‌کنن، عین هموم چیزی که استاد توضیح دادن، یعنی تلاش برای کمک به افراد مشکل دار، نه تنها کمکی بهشون نمیکنه بلکه برای خودتم مشکلات ایجاد می‌کنن و حتی بعضی هاشون تورو میگیرن و با خودشون میکشونن تو منجلاب مشکلات. عین باتلاق.

    ممنون از استاد گرانقدرم و دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مریم اخروی گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استادان بزرگواروهمراهان عزیز

    ماهرگزتوانایی تغییرزندگی افراد رانداریم ومابه صورت100درصدتوانایی تغییر خودمان راداریم

    انسانها وقتی تغییر می کنند که آماده باشندوهمه ما به یک اندازه به خداونددسترسی داریم

    همه افراد به صورتهای مختلف با این مسئله روبه رو شده ایم وباآگاهیهای که به دست می آوریم میخواهیم به دیگران کمک کنیم تا زندگیشان تغییر وبه نسخه بهتری تبدیل شوند

    خودمن در برهه ای از زندگیم همه جوره سعی میکردم به دیگران درهرمسئله ی کمک کنم گاهی اوقات ازاستراحت،رفاهیات حتی خانواده میزدم تا دیگران در موقعیت بهتری قراربگیرند وباانجام این کارها خودم رابیشتروبیشتر درگیر این مسائل میکردم خوب توقع رضایتمندی از اطرافیانم داشتم تا اینکه بااین مباحث آشناشدم وکم کم باکارکردن برروی خودم ازاین مسائل فاصله گرفتم نمیگم دیگه اصلا کمک نمیکنم ولی خودم روهم اذیت نمی کنم با گوش دادن به این فایل استاد فکر میکردم که این فایل برایکی ازعزیزانم بفرستم که اوهم خودش رو خیلی درگیر می‌کنه ومرتب افرادی سرراهش قرارمیگیرند که دوست دارند درد دل کنند واین رابطه هاباعث شده که خودش همیشه دراضطراب واسترس باشه و به انواع بیماریها مبتلا،تااینکه استاد فرمودند نباید این کارروکرد باید خودشون آماده باشند تاآگاهیها رو دریافت کنند

    ازاستادعزیزومریم جان سپاسگزارم که مارا بااین قوانین آشنامیکنند وبادرک این مطالب وبه کارگیری در زندگی میتوانیم انسانی به مراتب بهتر وارزشمندترباشیم به امید روزی که همه انسانها آماده تغییرهای بهتردرزندگیشان باشند

    منتظرقسمت دوم فایل باکمک آیات قرآنی هستیم

    شادوپیروزباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 610 روز

    سلام استاد عزیزم…ممنونم بابت این فایل عالی…

    من نزدیک یک سال هست که از فایلهای رایگان ودوره های عزت نفس و12 قدم استفاده میکنم .از لحاظ سلامتی جسمی وروحی بسیار پیشرفت داشتم .منی که همیشه در دلهره بودم اوقات زیادی از روز را در آرامش هستم

    یکی از پاشنه های آشیل من که خیلی عذابم میداد پسر 16 ساله ام است که به شدت به کارهای منفی علاقه دارد سیگارو قلیان و دایم با دوستان اینورو آنور رفتن موتور سواریهای خطرناک

    بنا به اموزشهای شما این طور دریافت کردم که نباید با پسرم زیاد بحث وجدل کنم باید رها کنم وبه خدا بسپارم.هر موقع وقتش شد خدا خودش هدایتش خواهد کرد .

    وقتی از خانه بیرون میرود میگویم به خدا سپردمت ودیگر فکر نمیکنم وخیلی آراممو اطمینان دارم که خدا خودش مراقب فرزندم هست واینطور هم بود وخدا را همیشه سپاسگزاری میکنم

    ولی این اواخر به فاصله دوماه دوبار با موتور تصادف کرد وبسیار مرا غمگین و دلسرد کرد.

    بار اول وقتی داشت از خانه بیرون میرفت قبول دارم شرک ورزیدم وگفتم من دیگه از موتور میترسم مراقب خودت باش چون قبلش گوشیشو از موتور انداخته بود وله شده بود . یک ساعت طول نکشید که خبر تصادفش را شنیدم

    بار دوم در خانه نشسته بودم وبا دخترم در مورد توکل حرف میزدم و برایش مثال میزدم که مثلا وقتی داداشت از خانه بیرون میرود ومن میگویم به خدا سپردمت دیگر نباید نگرانش باشم ونگران هم نبودم ولی همان لحضه زنگ تلفن به صدا در آمد ومن دوباره خبر تصادف پسرم را شنیدم .

    میخواهم بدانم آیا در مورد یک نوجوان 16 ساله رها کردن به حال خودش صحیح است ؟ در درونم غوغاست و به تضاد برخوردم

    تنها چیزی که انرژی مرا میگیرد همین است وگرنه خیلی عالی پیشرفت میکنم وبسیار راضیم …بسیاری از اوقات خداوند با هدایتهای به موقع شگفت زده ام کرده…همین امروز هم این فایل جدید یک هدایتی از طرف خدا بود که دقیقا در مورد دغدغه این چند روز من بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    آسیه فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان.

    من خودم یکی از مدعیان کتابخوانی هستم. و اطرافیانم این را میدانند. اما میخواهم بگویم که دانستن آگاهی نیست و بلاتر از آن، آگاهی بدون عمل به قول استاد به هیچ نمی ارزد. و حاصل و نتیجه ای ندارد. شاید کتابی نباشد که استاد نام ببرد و من نخوانده باشم. اما 2 عامل باعث شد پیشرفت چندانی در مسیر خواسته هایم نداشته باشم. یکی ایجاد نکردن باور درست برای هرخواسته و دیگری پاشنه ی آشیلی که انگار به هیچ طریقی نمیخواست از بین برود و خیلی طول کشید تا کمی بر آن غلبه کنم. آشنایی من با سایت کم کم مرا با ترسهایم و نا آگاهی هایم آشنا کرد و من مثل یک کودک نوپا در مسیر عمل به دانسته ها وارد شده ام.

    البته این مشکل را هنوز درمورد یکی دونفر از اطرافیان دارم که براشون مثل سطلی هستم که حال بدشان را توش خالی میکنند و این مرا اذیت میکند و به قول استاد انرژی ام تحلیل میرود و آنها همچنان درگیر مشکلاتشان هستند و تغییری نمیکنند و فقط به مشکل من اضافه میشود و حال بدم را زیاد میکند. به تازگی دارم خودم را از این ورطه ی پوچ نجات میدهم. امیدوارم با عمل به آگاهی ها و بالارفتن مدارم به نتایج مطلوبم برسم.

    ممنون از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    معصومه خالق گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    سلام وعرض ادب

    چه همزمانی جالبی ، من از دیشب داشتم برای یکی از عزیزانم که مشگلی براش پیش اومده دعا میکردم چون کاری از دستم بر نمیاد که انجام بدم ولی فایل امیدواری با قانون فرکانس رو براش فرستادم ولی باز ذهنم خیلی درگیرش بود بلکه کاری براش انجام بدم برای همین اومدم که از سایت هدایت بخوام که دیدم فایل جدید گذاشتین وبا اشتیاق گفتم بزار اول ببینم استاد چه آگاهی جدیدی داره برام

    وجوابم رو گرفتم

    من خیلی عاشق رشته روانشناسی ومشاوره بودم وهستم ولی راستش از وقتی با این قانون آشنا شدم خیلی سرد شدم وانگیزه خودم رو از دست دادم واین سوال برام پیش اومده که شاید من یا هر فرد دیگه ای دستی از دستان خدا هستیم برای هدایت افراد

    اگه خود شما استاد عزیز نبودین من چطور به این راه میومدم ، باور کنید هرشب وهر زمان که یه فایل از شما رو گوش میدم ومیبینم هم شما رو دعا میکنم وگروهتون رو وهم شکر گزاری میکنم از صمیم قلب که خدا من رو به سمت شما هدایت کرده

    ویا اگه این کار درست نیست پس امربه معروف ونهی ازمنکر چی ؟ که خدا درقران بهش تاکید کرده

    راستش خیلی گیج شدم واز خدا میخوام که هدایتم کنه که بهتر بفهمم ودرکش کنم وراه درست رو پیدا کنم

    بازهم شکر گزار وجود شما وخانم شایسته عزیزم هستم ‌که این آگاهی ناب رو دراختیارمون قرار میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سمانه جاویدی گفته:
    مدت عضویت: 667 روز

    سلام به مریم بانوی زیبا و استاد عزیز و بقیه دوستان

    استاد دقیقا من تجربه ای مشابه به فایل دارم اینکه یکی از نزدیکانم که خیلی برام عزیزه و به تازگی ازدواج کرده و یه درگیری با خانواده همسرش داشت رو راهنمایی میکردم و دقیقا در نقش به مسکن بودم تعداد زیادی ویس بهش میدم از قوانین میگفتم از اینکه اون باید روی خودش کار و تمرکز کنه از اینکه باید از رفتاری نادلخواهی که میبینه اعراض کنه از اینکه اون خودش توی اون مدار هس که این مسائل توی زندگیش پیش میاد ولی میدیدم فقط خودمو خسته میکنم و بس هرچی من از قانون میگفتم اون حرف خودشو میزد حتی من چندین بار گفتم ریشه این مشکلات توی عزت نفست هس و پیشنهاد دوره عزت نفس شماروبهش دادم ولی به هیچ عنوان همکاری نکرد مت قدم 3 دوره 12قدم هستم بهشون پیشنهاد دادم برن و قدم 1 رو بخرن و روی خودشون کار کنن بازم هیچی و در آخر به این نتیجه رسیدم که آغا من توانایی تغییر هیچ کس رو ندارم چرا دارم وقت خودمو میگیرم چرا دارم خودمو از مسیر دور میکنم ؟ولی با توجه به اینکه ایشون خواهر من هستن و امکان داره دوباره با من درمیون بزارن نمیدونم دفعه بعد باید چه جوابی بدم که خودم درگیر مسائلش نشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 915 روز

    سلام به استاد دوست داشتنی

    من چند وقتی بود داشتم راه اشتباه میرفتم همیشه میخواستم آشنا فامیل با این قانون آشنا کنم

    من دوره روانشناسی ثروت از سایت خریداری کردم وتا فایل 32گوش کردم تواین 32روز من روزی یه دورو دانلود میکنم وهم کامنت می‌نویسم وهم توی دفتر تمرین می‌نویسم واز روز اول من شروع کردم

    دیدم این آشنا ها و فامیل مشکل دارن و همیشه

    میخواستم به زور به اونا بهمونم واعتراف میکنم راه

    خودمو گم کرده بودم ومن دیدم هرچی تمرین میکنم حالم خوب نمیشه چون تمرکز من روی مشکلات اونها بود و هروقت من درباره این قانون

    حرف میزدم حالم بدمیشد ومن میخواستم بفهمونم

    من یه چیزی می‌دونم وصددرصد توگم راهی بودم

    چون نتیجه های بد می‌آمد وچند روزه یه مشکلی

    برام آمده بود من نتونستم حلش کنم وحالم بد بود

    دیشب شکر گذاری نوشتم گفتم خدای خوبم خدای

    مهربونم منو هدایت کن من حالم خوب نیست نتایج خوب ندارم خوابیدم صبح با صدای اذان بلند

    شدم و نماز خواندم گفتم باید برم تو سایت نظرات

    جلسه32بخونم رفتم توسایت وارد شدم دیدم فایل

    آمده روی سایت

    (آیا من میتوانم زندگی دیگران راتعغیر دهم)

    به فکر رفتم دیدم توی این چند وقته من تمرکزم روی این بوده و همیشه به زندگی بقیه فکر میکردم

    وتوذهنم همیشه حرف میزدم چیه بهشون بگم و

    به خودم آمدم دیدم راه اشتباه رفتم .ومن تواین چند ساله من اصلا باکسی حرف نمی‌زند ولی تواین

    یک ماه من خیلی میخواستم بفهمونم این راه درسته

    والان به خودم آمدم واین فایل رو تا الان5بار گوش کردم توی دفتر نوشتم وتعهد دادم زندگی هیچ کس

    به من ربطی ندارد ومن فقط روخودم تمرکز داشته

    باشم والان آمدم این کامنت رو نوشتم

    قانون خداوند درسته وقتی داری مسیرو اشتباه

    میری فقط کافیه اراده کنی وخدا هدایت می‌کنه مثل من و تشکر ویژه از استاد عباس منش وخانوم

    شایسته این فایل رو به موقع روی سایت گذاشتن

    ومن هدایت شدم به راه درست

    شکر خدای مهربان راکه فقط بااراده مارو هدایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: