آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند یکتا
هر آنچه که دارم از آن اوست
امروز با توجه به اگاهی های این فایل نسبت به بقیه بی تفاوت تر شدم و تا کسی چیزی میپرسه یا ی چیزی میگه جوابش رو میدم امروز برادرم داشت درمورد اینده کاراهایی که میخواد بکنه بره دنبال روهاش صحبت میکرد و من فقط گفتم افرین افرین همین بعد یهو موضوع به جایی کشیده شد که خودش به من گفت چی شد که عوض شدی گفتم چند بار بهت گفتم گوش ندادی سکوت کردم دوباره پرسید من گفتم دوره عزت نفس استاد خریدم به تمریناتش دارم عمل میکنم جسارتم ایمانم بیشتر شده منتها یک اشتباه که کردم به برادرم گفتم بیا باهم ببینیم من میخوام جلسه یک ببینم توهم بیا با این حال که اصلا تو فکرم نبود ببینم و دروغ گفتم ! چون همیشه منتظر این لحظه بودم! اما غافل از اینکه چیزی که برادرم میخواد شروع کنه من چندین جلسه جلو رفتم و نتیجه گرفتم و کارایی که میکنه افکاری که داره من با تمرین ایمان عمل از بین بردم و اون تازه اول راهه و همین امر باعث شد من حس بدی داشته باشم از رفتارش از حرفاش و کلا ی سری چیزارو برعکس میفهمید و هی درمورد حرفای استاد یک ایراد میاورد که استاد مثلا در جلسه چهارم کامل اون موضوع باز کرده بود و من هرچی توضیح میدادم برادرم ی سر تکون میداد ادامشو میدیدم یا در حین دیدن جسله یک هی با شریک عاطفیش در تضاد بحث بود در مورد یک موضوع و هی برا من میگفت یا مثال هایی از حرفای استاد برای خودش میاورد که یاده اولم میفتادم و هی میگفتم همه اینارو جواب میده گوش کن بپذیر ببین چی میگه کم کم همشو برات باز میکنه توضیح بیشتری میده اخرشم یکی از دوستانش بهش زنگ زد و اصلا به دلش نبود اون مکالمه گوش کنه در حینی که داشت با من جلسه میدید و بعد کلی اینکه پشت تلفن هم مغز خودشو خورد هم منو پا شد رفت!!! و دوستان ما هیچ توانی واقعا در تغییر هیچکسی نداریم حتی اگه راهش رو میدونی هم نباید با طرفت هم مسیر شی مثل یک راهنما من گفتم خب برادرم با من میشینه سوالیم پیش اومد براش میگم! مگه وقتی که من داشتم این اگاهی هارو میفهمیدم کسی پیشم بود؟ نه خودم تنها بودم و من فراموش کردم که برادرم الان اوله راهه و من فقط دوره معرفی کردم خواست ببینه خواست نبینه نه اینکه بگم ای وای بزار باهاش ببینم الان جذبش شده اگه نشینم باهاش ببینم میپره میره دیگه نمیاد غافل از اینکه اون خودش باید بره تو تنهایی خودش به مسیری که قراره در اون قدم بزاره برسه اینم نکته ای بود که امروز برام اتفاق افتاد و بسیار باعث ناراحتی من شد و گفتم با شماهم در میون بزارم چون وقتی بیخیال میشید نسبت به بقیه اطراف میان به سمت تو و یهو باز ممکنه تو دام بیوفتین پس یادمون باشه هرکسی باید به تنهایی مسیر خودشو بره و تجربه کسب کنه تکاملش طی کنه همونجوری من کردم شما کردید استاد عزیز کردن . در پناه الله یکتا شاد سلامت در دنیا اخرت باشید بوس به کلتون🫂
درود بر شما استاد عزیزم و خانم شایسته گرانقدر و هوشمند
وقتی استاد داشتید صحبت می کردید فایل رو استپ کردم و با خودم گفتم که چقدر استاد عالی عمل کرده و می کنه چون عالی مهمترین اصل رو که تقریبا بقیه مردم متوجه نشدند طی حداقل این سال های پانزده، بیست ساله که این اصل شده ذکر هر روزه ایشون، اینقدر تکرار کرده و در راس کانون تمرکزش محکم قرار داده تا مبادا از دیدرسشون خارج بشه.
که دیگه الان (سالهاست) پایبند هستند که دیگه خودکار و ناخودآگاه عمل میکنید به این اصل. اینو قشنگ در همین لحظات حس کردم
و اون نکته این بود (که در دوره 12 قدم هم خیلی صحبت شده این زاویه دید) :
که وقتی داشتید قرآن رو مطالعه و تحقیق می کردید همه چیز رو از دید خدا نگاه می کردید با دقت بالا.
چون محکم ترین و راستگوترین و قوی ترین و موثرترین و درست ترین صحبت و کلام در جهان هست. و از ایده اینشتین که گفت می خواهم فکر خدا رو بخوانم تاثیر گرفتید
فکر خدا قوانینش هست
وقتی داشتید می فرمودید که من توانایی تغییر کسی رو ندارم و موافق این ایده نیستم که من در کلام تاثیرگذار نیستم، (یه لحظه ذهنم رفت به جلسه سوم از قدم نهم در مورد عبارات تاکیدی که گفتید من خودمو جذاب می دونم و برام سوال شد یه لحظه که پس چرا اونجا این باور رو در مورد خودتون گفتید؟!)
بعد از چند لحظه فکر کنم متوجه منظور شما بهتر شدم اون فرق میکرد با این موضوع.
بهر حال به این نگاه رسیدم و به این نکته فکر میکردم که خدا هم بی نهایت تواناست، مگه خودش در قرآن بارها نفرموده که من به هر کاری توانا هستم؟ مگه نگفته فقط از من بخواهید هر چیزی رو در هر موردی؟
مگه نگفته ایاک نعبدو و ایاک نستعین؟
پس چرا این همه ادم در موضوعات مختلف جسمی و روحی و مالی و اجتماعی و عاطفی خیلی شدید لنگ میزنند
لنگ زدن ادمها ربطی به توانایی ها و قدرت های خدا داره؟
نه. خدا اینطور فکر میکرده و میکنه که من بی نهایت بی انتها تا ابد توانا هستم ولی برای کسانی که ایمان دارند و از من درخواست می کنند و به نوعی ادمادگی شو دارند و از پیامبر درباره من سوال می پرسند.
که مثلا این خدا کیه؟ کجاست؟ چیکار می کنه؟ نشونش چیه؟ چه شکلیه؟ قیافش و صداش چه طوریه؟ چه طوری و کجا میشه باهاش صحبت کرد و پیداش کرد؟ و …
و استاد هم خیلی عالی روح خدایی درونشون رو باور کردند و خواستند تلاششون رو بکنند تا مثل خدا عمل کنند.
و من دوباره حس کردم خود خدا هستم یه ابسیلون یه سلول یه تیکه ای یه بخشی از کل هستم از خدا آمده ام.
روح خداوند رو با خودم دارم حمل می کنم در هر لحظه و مکان و در هر شرایطی.
وتمام بندگان.
بابا من یک ماهی قرمز شب عید سال 402 گرفتم تا الان چی بگم والا تنها با لطف خداوند هدایت شده و زنده نگهش داشته برای من
اصلا عین معجزه و زیباییه برای من.
چقدر اشکام رو سرازیر کرده
اون ماهی داره روزی میشه و زنده است و هدایت شده
من یعنی از اون ماهی کمترم؟
دیگر انسان ها بعنوان اشرف مخلوقات یعنی از زنبور و مورچه و یک ماهی کوچک قرمز کمترند؟
الکی گفته اشرف مخلوقات؟
من خیلی وقتها در رفتارم گدایی محبت یا جلب اعتماد و احترام میکردم میخواستم بهم اعتماد و احترام گذاشته بشه (البته این طبیعیه) ولی نه اینکه بخاطرش زور بزنم و اعصاب خودمو خورد کنم و بحث کنم و خیلی زیاد دنبال اثباتش باشم.
این لوح و مدرک لیاقت بی انتها و الماس گونه و درخشندگی طلا رو خدا بهم پیش پیش قبلا داده و این برچسب رو خدا به من زده و به دیگران هم.
پس چه نیازیه دنبالش برم
من چرا باید انرژی بزارم برم دنبال چیزی که دارمش؟! خوبم دارمش.
فهمیدم در بحث حس ارزشمندی باور به کمبود عزتمندی داشتم کمبودش رو باور کرده بودم
چرا؟
چون فقط چشمامو باز نکرده بودم بسته بود
زاویه دیدم رو سرم رو باید کمی بر میگردوندم تا نگاهم به خودم بیفته
و کاری که خودم کمتر میکردم رو بیشتر انتظار داشتم دیگران بکنند و ببینن
آیا من خودمو میبینم که میخوام دیگران منو ببینند
اگر عده ای هم اونطور که میخوام نمی بینند بخاطر مسایل ذهنی و دغدغه ها و حجاب و پرده ی جلوی چشمای خودشونه نه ارزشمندی من.
یا در بحث کمک کردن بصورت همین معنوی و فکری یا دادن راه حل مسایل به کسی، به این فکر کنم که بابا شاید فلان ادمی که من می خوام کمک کنم شاید اصلا خداوند کمک به اون ادم رو بر عهده من نگذاشته، شاید اصلا این رسالت و وظیفه رو بر عهده شخص دیگری و در زمان و مکان دیگری که من نمیدونم، گذاشته. من نباید دخالت کنم
و شاید اصلا در اون زمان و مکان من حضور نداشته باشم و قرار بوده من در جای دیگری و به کار و مسئولیت و رسالت دیگری مشغول باشم.
مهم اصله موضوعه هدایت شدنه هست و نه اینکه چه کسی چه کسی را هدایت می کند. بقیش فرعیات است. والسلام.
خدایا به من در این موضوع که اصل قانونت هست عاجزانه حمایت و هدایت می خوام. که کلام و ذهنم و رفتارم رو در مسیر درست و به موقع هدایت کن که باعث خیر و برکت خودم و دیگران به شکل درستش بشم همون طور که خودت صلاح می دانی. ان شالله
بسیار ممنونم استاد عزیزم بابت این فایل ارزشمند
چقدر خوب در دوره 12 قدم صحبت کردید و مثال زدید
و چقدر این موضوعات فراره و باید منم مثل شما بکنم ذکر روزانه تا تمام عمل ها و تصمیماتم رو از صبح تا شب تحت تاثیر این ذکر و اصل قرار بده و ملکه ضمیر ناخودآگاهم بشه که
من که خدایی هستم و روح خدا رو با خودم و در خودم دارم مثل خدا بیشتر عمل کنم. طبق قانونی که خودش طراحی کرده و گفته قانون اینطوری بازی اینه.
خدا مگه خودش نمیتونست فلان ادمها رو تغییر بده؟ آیا توانایی شو نداشت؟ پس ربطی به توانایی خدا نداره
(قبل از اینکه قسمت دو این فایل رو ببینم دارم مینویسم) چون خودش در آیه 11 سوره رعد فرموده :
ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم
وضعیت هیچ قوم و جامعه ای تغییر نمی کنه مگر به تغییر وضعیت تک تک افراد اون جامعه. و خودشون.
مولوی فرمود:
آنان که طلبکار خدائید، خود آئید
حاجت به طلب نیست، شمائید شمائید
ارادتمند شما
مهدی رجبی
با سلام و وقت بخیر به خانواده عزیزم و استاد و مریم جان.وااای نگم براتون از فرمایشات استاد که دونه به دونه بابد طلا گرفت از بس که حرف حق هست واقعا لذت بخش و انگار یه باری از دوش آدم برمیداره که خیلی هم بار سنگینی هست اینکه خودمون رو مسئول خوش بختی دیگران بدونیم.خیلی سخته واقعا بی تفاوت باشی چون ما یه جور دیگه بزرگ شدیم متاسفانه خیلی عاطفی خیلی جاهل رشد کردیم هممون و اینکه خودمون جدا کنیم از این زنجیره معیوب واقعا زمان میبره و باید هر لحظه کار کنیم روی خودمون و یاد آوری کنیم.من که معجزات توی زندگیم توی این یه ماه که روی ویژگی های مثبت همسرم و فرزندم تمرکز کردم اصلا پشت هم داره رخ میده برخورد همسرم و فرزند 6 سالم کلللی با من عوض شده اصلا شکه شدم وقتی این تغییر رو دیدم یعنی باور کنید شاخ در آوردم که همه چیز فرکانس ارتعاش هست با اینکه نتایج خوبی قبلا گرفتم ولی آنقدر برام ملموس نبود یعنی اصلا یه حال عجیبی دارم خدایا شکرت من یه مادر جاهل بودم تا یه ماه پیش تقریبا ولی با گوش دادن فایل به کبوتر ها غذا ندهیم یعننننی تمام باورهای مخرب من به یه باره انگار ترک بزرگی خورد.من داشتم چه ظلمی اول به خودم بعد به فرزندم میکردم داشتم یه بچه بی دست و پا بار می آوردم یه بچه بی عرضه و تن پرور که خدااااا دستمو گرفت نذاشت به این جهل عمیق ادامه بدم فقط یه چشمه بهتون میگم تا تهش رو برید پن حتی گاهی اوغات پسرم دست شویی میرفت حال نداشت فقط دست شویی کوچیکش میکرد میگفت حال ندارم تو بیا بشور منم فکر میکردم با این کارم دارم بهش لطف میکنم یعنی در این حد متاسفانه باورهای بد داشتم الانم دارم ولی خیلی کمتر شد و باید کار کنم همچنان الان خدا رو شکر بهش آشپزی دارم یاد میدم پنکیک میپزه تازه برای منم میاره .کارهای شخصیش دارم یاد میدم انجام بده و تشویقش میکنم آفرین پسرم مستقل شدی.خلاصه نجات پیدا کردم و از استادم ممنون بابت این آگاهی هایی که به شدت به شدت بخصوص برای ما ایرانیا بخصوص برای مادر های ایرانی به شدت لازمه و از نان شب واجب تر .بس که اشتباه بزرگ شدیم و اشتباه داریم بزرگ میکنیم .البته خوندن کامنت های این فایل خیلی به من کمک کرد قضیه واضح شد برام قشنگ ممنون از دوستان عزیزم با اشتراک گذاشتن کامنت های ارزشمندشان.و اینکه این فایل داخل دسته بندی فایل های باور های ثروت ساز هستش که واقعا عالیه و جای تامل داره.استاد فایل بینظیر بود بینظیر ممنونم ازتون ما به شدت باورهای وحشت ناکی دارین در مورد دلسوزی نجات بقیه مثل فرزندمون همسرمون پدر و مادرمون.همین الان مامانم زنگ زد گفت حالم خوب نیست میتونی بیای پیشم من تازه از حمام اومده بود و بیرونم هوا سرد گفتم نه مامان جان نمیتونم بیام باد میزنه سر درد میشم یخ میکنم .هر چند بگم مامانم تنها نیست پدرم هست پیشش دیگه احساس عمل نکردم مادرم فقط منو که نداره خدا رو داره میتونه از بینهایت دست کمکش کنه این سنگ دلی نیست این احترام گذاشتن به و جودت و خدایی نکردن برای بقیه ست چون واقعا شرایطش رو نداشتم باید به خودم آسیب میزدم که برم پیش مادرم چون مادرم همیشه مریض که انشااله خدا کمکش کنه دری به روش باز بشه هدایت بشه و آرزوی قلبی من هست ولی دلسوزی من شاید باعث بشه تحرکی نکنه برای بهبودش همش امیدش به من باشه.و از همه مهم تره مادرم خدا رو دارهههه من کی باشم.الان که داشتم اینا رو مینوشتم ذهنم کلی اذیتم کرد و بهم میگفت نگووو خوب نیست بقیه چی فکر میکنن.من متوجه شدم این مسیر زیبا کاملا با مسیری که تا الان داریم پیش میبریم مخالف 180 درجه هست پس باید بچرخیم مسیر رو کاملا برعکس آدما بریم.خدایا شکرت.ممنونم به من قدرت فکر و نوشتن دادی..خدا یا ر و نگهدار هممون
سلام به استاد عزیز و یاران توحیدی
من خودم چندین سال بود که همش انسانهای گرفتار رو جذب میکردم و انسانهایی که نیاز به کمک داشتند و من هم به خودم افتخار میکردم که میتونم دستی بگیرم . و در مقابلش خدا دستم رو میگیرد .
چون بارها تو خونه میشنیدم که اگه تو به دادمون برسید خدا به دادت میرسه . یا محبت پیش خدا گم نمیشه یا دعای خیری که بعد کمک برام میکردند که به حق آبروی پیغمبر روز بدنبینی با خداخیرت بده یا محض ثواب در راه خدا این کار روبکن ایشااله خوشبخت بشی و…. باعث شد ذهنم شرطی بشه .
حتی از کوچه بیرون میرفتم یکی بود آدرس میخواست یا باجه بانکی به یه بیسواد برمیخوردم درخواست کمک میکرد یا بانک و… هم همینطور. وانقدر زیاد شده بود که یه روز عصبی شدم و تو فکر رفتم .
اگه قراره من دستی بگیرم تا خدا دستمو بگیره پس چرا خواهرم هرگز به کسی کمک نمیکنه واموراتش راحت پیش میره اما من نه .
یا چرا فلانی وفلانی وفلانی اینهمه شخصیت کمک کننده دارند اما همش گرفتارند .
گفتم حتما یه جایی ایراد داره . تااینکه یک روز ذهنم شیفت شد یا به قولی هدایت شدم به سمت صحبتی که یکی از همکارانم باهم داشتیم و یک فرد باتجربه و مسنی بود که بهم یک روز گفت میدونی علت پیشرفت فلان فرد چی بوده است و به اینهمه ثروت رسیده است چونکه اون در کودکی از شهرستان پامیشد میرفت تهران کار میکرد و آخر هفته حقوقش رو میداد به پدر ومادرش . و دعای خیرشون باعث شد به ثروت عظیمی دست پیدا کنه و ….. .
باخودم گفتم اونچه من از استاد باد گرفتم باورهای مالی طرف هرچه بهتر باشه ثروتمند تر میشه . و ممکنه در کنار باورمالیش یک ویژگی دیگه هم داشته باشه مثلا مشروب هم بخوره یا صبح زود هم پاشه بره سرکار و…. .
یهو مخم سوت کشید و کلی از افرادی که من بهشون همچین نگرشی داشتم رو لیست کردم دیدم بله . اونها چون باورمالیشون تغییر کرد رشد مالی داشتند مثلا پیش فرد ثروتمتد کارمیکردند و شاهد فراوانی پول ومشتری و… بودند ذهنیتشون ناخوداگاه تغییر کرد و وارد مدار ثروت شدند .
و دوباره هدایت شدم به سمت آیه ای که همش شما تو فایلهاتون میگید که کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک و ماکان عطاء ربک محظورا و خداوند به همه کمک میکنه تو هرمسبری که باشند و لازم نیست من قدمی واسه یکی بردارم تا خدا کار منو جایی راه بیاندازه و…..
وقتی روی این موضوع کار کردم 90 درصد افراد رجوع کننده خودبه خود از زندگیم حذف شدند بدون اینکه من چیزی بگم .
اینکه من کمک به دیگران رو معنوی بدونم یا حس ارزشمندی بهم دست بده یا احساس قدرت یاشهرت کنم یا شخصیت دلسوز داشته باشم و…. باعث میشه جهان طبق باور من اینگونه افراد رو سمتم هدایت میکنه و نتیجش میشه که خودم از اهدافم باز میمونم .
و درمورد تغییر زندگی
یادم میاد که من یه همکاری داشتم که ابروهاش کم پشت بود و من بهش پیشنهاد دادم که بیاد پیش فلان خانم ارایشگر که کارش تو زیبایی هست و اون هم قبول کرد و زمانی که کارش رو انجام داد خیلی راضی بود و یه تشکر هم از من نکرد تا اینکه خانمه بهش گفت فکر کنم تا چهار ماه بعد بیا دوباره واسه ترمیم .
ایشون چون خبلی ذوق داشت سر سه ماه میره واسه ترمیم . و خانمه کارش رو انجام میده . فردای صبح که دیدمش بسیار عصبی وناراحت و بسیار با لحن خشن و نامناسب وبا چشمانی کبود و سیاه باهم رفتار کرد که دیشب تاصبح درد داشتم و داشتم کور میشدم و نخوابیدم و بهم خیلی بی احترامی کرد و من فقط بهش گفتم تو چقدر زود رفتی هنوز چهار ماه که نشد و اون باز با بی احترامی …. واین شد که ترسیدم و باخودم عهد کردم تا پزشک به کسی معرفی نکنم .
یکبار باز من عبرت نگرفتم همکارم در محل کار حالش خوب نبود و من بهش گفتم من یه قرصی دارم که مثل سرماخوردگی هست اما خیلی بهتره واون رو بخور . وفردای صبح اومد گفتش دیروز اصلا یه جوری بودم اون چه قرصی بود بهم دادی و…
من فعلن نقطه ضعفم کمی تو حس دلسوزی است اگه بتونم اون رو برطرف کنم از لحاظ شخصیتی از خودم راضی هستم .
میدونم دخالت تو کار خداست اما از بس پای این تلویزیون من در کودکی نشستم ناخودآگاه تا یه اتفاقی میافته میخام دلسوزی کنم مثل پسر شجاع میره بالای کوه بدون اجازه پدر که فلان بوته کوهی رو بچینه بده به پدر دوستش تاحالش خوب شه .وچقدر تحسبن میشد و…که اونم به خاطر حس ارزشمندی است که باید روش خیلی کارکنم .
یا رابین هود که از پولدارها میدزدید میداد به فقرا و من چقدر شخصیتش رو تحسبن کردم .
یا بابا لنگ دراز یا ژان وارژان یا ……
سپاس فراوان بابت ابن فایل که مثل همیشه بی نهایت آموزنده بود .
به نام خداوندی که هر چه داریم و نداریم ازاوست
خداوند نشان دهنده مسیر خوبیها
سلام و درود بر استاد باعشقم و تک تک اونایی که کمک میکنند این آگاهی های ناب براحتی در دسترس ما یاشه درود بر مریم عزیز داش ابراهیم عزیز خانم فرهادی عزیز درود بر تک تک شما عزیزان دل که اینجا در جستجوی معنا به زندکیتون هستین دروووود بر همه شما .
خدایا اعتراف میکنم که منم خطا کردم اشتباه کردم مشرک بودم ناخواسته شرک ورزیدم اعنراف میکنم که منم غرق این مشکل بودم وخبر نداشتم الهی لطفا مراببخش توبه میکنم خدایا توبه میکنم توبه توبه توبه متاسفم لطفا مراببخش متشکرم دوستت دارم
خدایا شکرت که چقد به موقع حرفاتو برای اونایی که در این مشکل غرق هستن میفرستی من از وقتی این اسرار و شنیدم هنوز زندگی خودم هیچ تغییری نکرده شروع کردم به انتقال این اسرار و چقد در مسیر میفهمیدم کارم اشتباهه ولی دوباره هرازگاهی این کارو ادامه میدادم و تا وقتی واقعا درک کردم که من نمیتونم زندگی هیچکسو تغییر بدم هزگززززز حتی زندگی بچهمو نمیتونم تغییر بدم و چقد تلاش کرده بودم پسرمو هدایت کنم و معکوس جواب داد و چقد الان حالم خوبه چون فهمیدم که من اگه دلم میخواد زندگی کسیو تغییر بدم که دوسش دارم باید بجای یاد دادن اونا بخودم یاد بدم رو خودم کار کنم و این انرژی و برای رشدم خرج کنم و هرگز نگران هیچی نباشم خداروشکررررر که امروز برای همیشهههه این چیزی رو که هم تجربه اش کردم هم الان دارم از تجربیات استاد باعشقم میشنوم و دیگه انجام ندم چون میدونم عمده مشکل امروزم که نتونستم از لحاظ مالی موفق بشم همه اش بخاطر این بود که تمام انرژی های نابمو برای تغییر زن و بچها و اطرافیانم هدر دادم هدررررر دادم من باید بفهمم که نمیتونم هیچکی و تغییر بدم و اینو از درس امروز درک کردم که ما خدا نیستیم که بخوایم تو کارش دخالت کنیم چون وقتی طبق قانون تکامل ما نمیتونیم یک نهال درختی که کاشتیم و بگیریم بکشیمش بزرگش کنیم یا بهش کود بدیم سم بدیم تا چند روزه رشد کنه این واقعا کار بیهوده بیهوده هست شدنی نیست پس آدما هم دقیقا مثل همین نهال هستن تا تکاملشونو طی نکردن هرگززززز تغییر بکن نیستنددددد و هرچی تلاش کنیم از حال خوب دورتر مبشیم استاد کاملا حرفتونو قبول دارم این حرفا طلاست طلاااااا این مشکلی هست چالشی هست که99و99ددصد از دانشجوهات درگیرش بودن یا هستن و دمتگرررررم که این روزها رگباری داری آگاهی های نابی رو به ما تزریق میکنی تا ناک اوت بشیم و حرفی نزنیم و براهمون ادامه بدیم و فقط بگیم خدایاااااا توبه توبه توبه چقد با دلسوزی کردنامون مشرک بودیم خبر نداشتیم چقد کار نادرستی میکردیم که با فهمیدن این اسرار ناب خواستیم هنوز خودمون هضمش نگرده بودیم اونو به دیگری میخواستیم تزریق کنیم که این کار ارزش این اسرار الهی رو کم میکرد و نگاه مردم و به خدا و قانون خدا بدتر میکرد تا بهتر کنه،خدایا مرا ببخش که این قانون و رعایت نکردم و با نادانی و جهل باعث بدجلوه دادن قانون ناب کیهانی ات شدم الهی توبه توبه توبه لطفااااا مرا ببخش و چقد استاد جان زیبا توضیح دادین که وقتی مسکن آدما میشی و ازشون تحسین و تشکر میگیری چقد احساس خوب و ارزشمندی درونی مارو نابود میکنه دقیقااااا این حرفتون درسته من هر وقت خواستم کسی و نصیحت کنم ویا حرفی پیش میومد شروع میکردم به سخنرانی کردن وواحضار فضل کردن میدیدم طرف داره خسته میشه از حرف زدنم و هی میخواد از دستم در بره و یا حواسش جای دیگه است ویا میدیدم انگار نه انگار اینهمه حرف زدم و آی چقد این حالمو بد میکرد آی چقد عصبی میشدم آی چقد حس منفی بهم تزریق میشد آی چقد اینکار واقعااااا انرزی هامونو میدزده انرژی ناب خدایی مونو از بین میبره واقعا من اینکارو تجربه کردم چقد کار بیخودیه وچقد مارو از اصلمون دور میسازه دقیقاااا این دوستی خاله خرسه که میگن همینه ما با اینکار برای طرفی که آماده شنیدنش نباشه چه سمی تولید میکنیم سم کشنده دقیقا با سنگ خرسه طرف و نابود میکنیم و اونو از این مبحث عالی متنفر میسازیم ما با اینکار به خدای درونمون توهین میکنیم و توهین به خدا مساوی هست با در جهنم زندگی کردن ما با اینکار تو کار خدا دخالت میکنیم میگیم خدا حالیش نیست فلانی باید تغییر کنه نباید همچین زندگی و داشته باشه ما که از عمده باورهای طرف آگاهی نداریم چرا خدارو با اینکار قضاوت میکنیم
استاد عزیزم دمتگرررررم گل گفتی و خداروشکر که امرورز اومدم تو بنر سایت چشمم خود به فایل جدید چه ذوقی کردم و بی صبرانه منتظر قسمت دومش هستم که با آیات قران خواستی ربطش بدی و چقدددددد لذت بخشه برام از آیات قران دلیل و برهان میارین برای حرفاتون استاد میشه بیشتر از قرآن برامون حرف بزنی واسه ماهایی که هنوز در مدار دریافت دوره های تکمیلی قرار نگرفتیم از قرآن برامون بگو تا باور توحیدیمون قویتر بشه ازت ممنونم از فایل قبلیت هم خیلییییی خیلییی ممنونم که چند وقته دارم گوشش میدم و کامنتای بینظیر دوستان و میخونم الهی شکرررررت
استاد هرچی درباره این آگاهی بگم کمه و دمتگررررررم که آگاهم کردی
سلام به همگی .استاد به خدا ارزش این دُرّ و گوهر هایی که از دهانتان میریزه با هیچ مقدار پولی قابل خریداری نیست .ارزش این کلمات آسمونی بی نهایت بالاست سالهای سال زندگیمو صرف نجات زندگی دیگران و هدایت کردنشون کردم تا اینکه به لطف خدا و آموزشهای ارزشمندتون مخصوصا توی دوره احساس لیاقت ،تونستم در حد بسیار بالایی شاید حدود 95 درصد دست از اینکار که واقعا پاشنه آشیلم هست بردارم و خدایی نکنم برای دیگران و باز باید بیشتر مراقب این موضوع باشم و الان واقعا کسی نمیاد از مسائلش بهم بگه و عجیب دور و برم خالی شده از آدمهایی که در شرایط خوبی نبوده و نیستند .
یادمه قبلا یکی از دوستان بود که هر چند ماه یک بار با حال زار و خیلی بد میومد و از ناراحتی هاش بهم میگفت و من از سایت شما و …بهش میگفتم و فایل های رایگان رو براش میفرستادم ولی دقیقا سری بعد همون جریان بود و توی صحبت هاش می فهمیدم که داره همون راه قبلی خودشو میره و آخرین بار خیلی راحت و با احترام بهش گفتم که حرفهای من برای تو شبیه یه مسکن هست و همون لحظه آرومت میکنه و ….و دیگه خدا رو شکر نیومد
اصلا استاد من به این تجربه رسیدم که زمانی خدا هدایت ها رو به من میگه که من به عجز رسیده باشم که من واقعا طلب هدایت کنم .
این کار شبیه اینه که مثلا بیمار باشیم بریم پیش دکتر ،دکتر یه دارویی به ما بده و بعد ما اون دارو رو به یکی دیگه که بیماره تجویز کنیم .
واقعا هر کسی رو خداوند از روش مخصوص خودش نسبت به شرایطش و موقعیتش و ….هدایت میکنه خداوند فقط میدونه که بهترین راه نجات برای هر کسی چیه .منی که نمیدونم چی برای خودم خوبه و چی بد و باید برای هر چیز از خدا بخوام راه رو بهم نشون بده وگرنه آسیب میخورم همون طوری که بارها توی زندگیم آسیب خوردم در حالی که فکر میکردم این درستترین راهه ،چطور میخوام هدایت کننده ی بقیه باشم .
چقدر حرفتون درسته استاد که هر کسی هر جایی که هست جای درسشه و همین چند وقت پیش یه مسئله سخت برای مادرم پیش اومد که همچنان در گیرش هستند .من از خدا هدایت خواستم و گفتم خدایا ما واقعا عقلمون نمیرسه برای این ماجرا و تو بگو چکار کنیم و راه چیه و خدا در حقم لطف کرد و توی چند ثانیه راه حل مسئله مادرم رو بهم گفت که واقعا بهترین و درستترین راه حل بود و وقتی که برای ثابت کردن این موضوع به خودم و اینکه هر کسی هر جایی که هست جای درستشه و دلیل شرایط بد زندگی هر کسی عمل نکردن به هدایت هاش و ترس از حرف مردم و تصمیمات و …خودشه و اومدم به مادرم گفتم که من از خدا راهنمایی خواستم و این راه حل رو به ذهنم انداخت دیدم که پر از ترس از حرف مردم و محال بودن این کار و عمل نکردن به هدایت خداونده
و هر بار با خودم میگم که هدایت کننده با اون هاست من کاره ای نیستم .با خودم میگم خدا بهتر میدونه خودش هدایتش میکنه خودش راه رو بهش نشون میده من مسئول زندگی کسی نیستم اون دقیقا جای درستی هست که باید باشه .و چقدر دوره احساس لیاقت بهم کمک کرد تا همیشه ممنون و سپاسگذار تونم که این بار مسئولیت داشتن در برابر دیگران و هادی اونها بودن رو از روی دوشم برداشتید و باعث شد تمرکزم روی خودم و زندگیم و هدف هام باشه و چقدر حالم خوبتره .
بعضی موقع ها که همسرم داره تلفنی از مشکلاتی که توی خانواده ش پیش اومده با خانواده ش صحبت میکنه ،میرم توی اتاق تا نشنوم و اگر هر از گاهی بخواد در موردشون برای من تعریف کنه با احترام ازش خواهش میکنم که منو در جریان این چیزا قرار نده
و اینطوری بهش میگم که وقتی از مشکلات خانواده ت بهم میگی ذهنم به شدت در گیر میشه و منم که واقعا کاری از دستم برنمیاد براشون انجام بدم ، براشون دعا میکنم که خدا کمکشون کنه و همسرم هم خدا رو شکر تا حد خیلی خوبی داره رعایت میکنه.
باز هم ممنونتونم ان شاالله که بتونم خیلی خوبتر به این آگاهی ها عمل کنم
به نام خدای بزرگ ومهربان
عرض سلام واحترام به استاد بزرگوارم ، خانم شایسته عزیز و همه دوستانم در سایت الهی عباسمنش دات کام
امروز انگشت حیرت به دندان گرفتم از این همه آگاهی وتجربه ی ناب استاد عباسمنش وصحبتهایی که بیان کردند و یه سری از حرفاشون را باتمام وجودم درک وتجربه کردم
وقتی حرف میزدن انگار دارن من را خطاب قرار میدن واین خیلی برام حیرت انگیز بود
من فقط وفقط میتوانم زندگی خودم را از هر نظر متحول کنم جوری که زندگی همین الانم با سال آینده ام قابل مقایسه نباشد ولی در زندگی دیگران کوچکترین تغییری نمی توانم ایجاد کنم.
من این موضوع مهم را بخوبی درک کرده ودر زندگی به کار گرفته ام اما در بعضی از مواقع آن را فراموش میکنم و وقتی با درخواست کمک وهمفکری از سوی یکی دو نفر از دوستانم در مورد مشکلات زندگیشان (چه مالی چه عاطفی)مواجه میشوم نمیتوانم به خودم یک نه محکم بگویم و وارد مسائل آنها نشوم. مسائلی که همانگونه که استاد فرمودند حرفها نظرات وراهکارهای من کوچکترین تاثیری در آنها ایجاد نمیکند بلکه مزاحمت ذهنی و فکری هم برای خودم ایجاد میکند وحال و احساس خوبم را به هم میریزد وتا مدتها انرژیم را کاهش میدهد
چند روزی بود در حال نوشتن و درخواست کردن از خدا بودم تا در این مورد کمک وهدایتم کند که کاری با زندگی دوستان وآشنایانم نداشته باشم و وقت و انرژی خودم را صرف کارهای بیهوده نکنم وبه جای آن بیشتر روی کار و افکار خودم متمرکز باشم که خدای مهربان با دستان خودش(استاد) این فایل زیبا را برایم ارسال نمود
برای تک تک اعضای سایت آرامش ، ثروت ، سعادت و شادی آرزو میکنم
شاد وپرانرژی باشید
سلام به استاد عزیزم
و همه ی دوستان هم مسیرم
این منم که اتفاقات رو دارم رقم میزنم این منم که زندگیمو با همه راههاش خلق میکنم
خدایا شکرت که توانایی خالق بودن زندگیم رو بهم دادی
من شدیدا و با اعماق وجودم این مسئله رو درک و تجربه کردم زمانی که تازه ازدواج کرده بودم و 17 ،18 سال سن داشتم خیلی خیلی پررنگ بود برام این مسئله که به لطف سایت چند ماه پیش تونستم خیلی خیلی این موضوع رو کمرنگ کنم درزندگیم زمانی که بسیار همزاد پنداری میکردم اطرافیان دوست همسایه و…میومدن و سفره دلشونو برام باز میکردن که فلان مشکلو با همسرم دارم یا پدرمادرم اذیتم میکن و….بسیار متعدد من راهکار میدادم حتی شاید باور کردنی نباشه من تمام روز حالم و احساسم ناخوشایند بودو تو فکر میرفتم حتی بعضا براشون گریه شدید میکردم و همش میگفتم یعنی چیشد تا زمانی که با فایل ها آشنا شدم که یه جمله طلایی کمک من کرد
اینکه
(هرکس در هرجایی که باید باشد هست)
همه درجایگاه درست خودشونن نه حسادت و خشم به افرادی که جایگاه اجتماعی بالاتری ازمن دارن نه دلسوزی بیجا برای افراد ضعیف تر و از اونجا بود که گفتم چرا دارم زمانمو انرژی که میتونم تو کار تو مسیر پیشرفتم ببرم دراین مسیر دارم هدر میدم که تاقبل این تصمیم مدام میدیدم طرف حرفمو گوش نکرده عصبی میشدم جتی میگفتم حقشه هربلایی سرش بیادو..یا میدیم من ناراحتم برای اون ولی خودش اونقدرام اوضاعش بدنیست و اتفاقا خوشحاله که همه درگوشیا و اموز های استاد عزیزم باعث شد که بگم از امروز دیگه به این موضوع توجه نمیکنم که خدا میدونه و کارهارو خدا کرد که من با این افراد خیلی کم معاشرت دارم حتی بعضا با اینکه نزدیکن درحد سلام و علیک میبینمشون و خداروشکر خداوند اونقدر دراین راه همراهم بود که حتی همون افرادم منو میبینن دیگه چیزی از اوضاعشون نمیگن و من هم از زمانی که تمرکزمو روی موفقیت های افراد روی زیبایی ها روی زندگی های سالم تر گذاشتم بیشتر از این جنس میبینم نمیگم تماما چرا گاهی اوقات که کمی از مسیر فاصله میگیرم باز هم از اون جنس ماجراها برام پیش میادولی میتونم بگم خیلی خیلی اوضاع بهتر شده هرچند که خیلی کار دارم هنوز و هنوز هم خیلی جاها مشکل دارم که امیدوارم با هدایت های خداوند بتونم حلشون کنم و هرروز از جنس زیبایی ها وارد زندگیم کنم خدایا شکرت
خداوندا هدایتم کن عاشقانه درمسیر درست
ایاک نعبد و ایاک نستعین.
بنام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به همه عزیزان هم خانواده
بحدی جریان هدایت م از دیروز قشنگه
اگه ننویسم ش دلم آروم نمیگیره
واای خدای من
من مسرور عشق توام
عشقی ک از تو دریافت میکنم چقد آرامشبخش ه
صبح عنوان فایل رو ک دیدم سپاسگزار تر شدم
استاد حرفاتون کلام خدا برای من بود
دیروز جلسه 5 و تکمیلی دوره لیاقت گوش میدادم قبلش نکات بخش اول قانون افرینش ک راجب قانون توجه بود مرور کردم
دیشب به یه دوست صمیمی م یه مشاوره میدادم
اما نه مث قبل فقد یه جمله گفتم
واقعا سخته
و تمرین میخواد
و من تونستم با فردی ک تایم زیادی میحرفیدم الان با یه جمله بستمش
خدایا شکرت
و خداوند این فایل رو برام فرستاد تا کل مطلبی ک فالو میکردم رو کاملتر کنه برام و قابل فهم تر و کاربردی تر
از تجارب خودم ک در دوره لیاقت فهمیدم ریشه ش از کجاس
از پایین بودن حس ارزشمندی
وقتی دنبال تایید و تشکر دیگرانی
اونا ک الان برام بولد شدن
برای ی فردی در محیط کارم تلاش میکردم ک در تغییرش کمکش کنم ینی فک میکردم میخاااد عوض بشه در صورتی ک اون اصلا در مدارش نبود و فقط سواستفاده کرد و آخرش من آسیب دیدم
باز یه دوست دیگه در تماسی ک داشتیم گفت ک مشاور بهش این جمله رو گفت و این باعث شد بخودش بیاد و ،،،
و من متعجب ، من چندبار همین جمله رو بهش گفته بودم ینی در واقع راه حل اصلی رو بهش داده بودم،اما ….
درس ش برام همین شد ک قانون رو اجرا کنم
بازم یه دوست دیگه ک عالم همچی هست ،
اما من آرامش و صلحی در زندگیش نمیبینم و همچنان درگیر حل انواع مسائل دیگران هس
اینا الگوهایی هستن ک من از نزدیک نتیجه قانون رو در آنها میبنم
و البته در زندگی خودم
خدارو شکر در مسیر دریافت این آگاهیها بودم
این نگاه ناجی بودن خیلی کمتر شده
دوره آفرینش یه نگاه اجمالی به قوانین ک تا حالا شنیدم بهم میده
خدای من صدهزار بار شکرت
الان
با باورهای ک استاد گفتن میتونم این نشتی رو ببندم
بسیار سپاسگزارم از استاد
سلام خدمت دوستان.
خدا خیر جزیل بهتون بده استاد عزیز.
به شخصه هربار که ساکت و آروم روی خودم کار کردم زندگیم بهتر شده و هربار خواستم به دیگران کمک کنم بی فایده بوده و از مسیر خودسازی دور شدم . چه بسا در عوض کمکم توهین شنیدم که خوب کاملا قابله درک هست با توجه به حرف های استاد. چون اون طرف اصلا تو یه مداره دیگه ای بوده و حرف های منو یا اصلا متوجه نمی شه یا اشتباه برداشت می کنه. واقعا اینکه فک کنیم وظیفه ام هست که به فلانی کمک کنم اتلاف وقت محض هست . امیدوارم خودم هم یادم بمونه . و این حرف استاد که همه به یه اندازه به خداوند دسترسی دارند و این حرفشون که هرکسی تو هرموقعیت و جایگاهی هست همون جایی هست که باید باشه، خیلی کمک کننده است .