آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش از طریق توضیح آیات قرآن، این اصل مهم را به ما یادآور می شود که:

  • چرا ما فقط و فقط مسئول تغییر و بهبود زندگی خودمان هستیم؛
  • و چراحیاتی است که: ناتوانی خود در تغییر زندگی دیگران را بپذیریم؛
  • مفهوم جهل از دیدگاه خداوند چیست و چطور باید از جاهلان نباشیم؛

منطق های این فایل به ما کمک می کند تا:

  • مفهوم حقیقتی عدالت خداوند را درک کنیم و از دلسوزی بی جا، پرهیز کنیم؛
  • به این حد از درک قوانین برسیم که: تمام افراد به یک اندازه به جریان دائمی هدایت دسترسی دارند و به محض اینکه فردی آماده ی تغییر شود، فارغ از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم، آن فرد هدایت می شود؛
  • اما تا زمانی که فرد آماده تغییر نباشد، فارغ از اینکه ما چقدر تقلا می کنیم، آن فرد هیچ تغییری نمی کند اما به احتمال زیاد، ما از مسیر درست گمراه می شویم؛
  • ناتوانی خود در تغییر زندگی دیگران را بپذیریم ؛
  • انرژی و تمرکز سازنده خود را در تقلا برای تغییر زندگی دیگران، اتلاف نکنیم و با این کار، خود را از مسیر هدایت، خارج نکنیم؛
  • و در یک کلام، به قول قرآن از جاهلین نباشیم تا به آرامش درونی برسیم.

تمرین:

آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید، همانطور که خداوند از ما خواسته، در این آیات تعقل کنید و در پایان، در بخش نظرات این فایل مثالهایی از زندگی خود یا دیگرانی که می شناسید را در موارد زیر بنویسید:

الف) برای رسیدن به درک جامع از آگاهی های این فایل – به گونه ای که تبدیل به شخصیت ما شود – یکی از بهترین راه ها این است که:

واکنش های خودمان را در لحظاتی بیاد بیاوریم که خانواده، دوستان و افراد نزدیک به ما با نیت خوب و از صمیم قلب برای ما وقت و انرژی گذاشتند، سعی کردند راه درست را به ما نشان دهند، سعی کردند ما را از عواقب تصمیمات نامناسبی که در آن زمان گرفته بودیم، آگاه کنند. آنها به هر شیوه ای که می توانستند، تمام تلاش خود را کردند تا مانع ما برای ادامه آن مسیر شوند به گونه ای که حتی خودشان ضربه خورند، اما از آنجا که ما آماده ی دریافت آن آگاهی ها نبودیم، به قولی یک گوش ما در و یک گوش ما دروازه بود؛

با وجود هشدارهای آنها درباره عواقب آن انتخاب ها و تصمیمات نامناسب، ما همان مسیر را رفتیم و با همان عواقب نیز روبرو شدیم. تا اینکه مدت ها و حتی سالها بعد که بارها عواقب سنگین تصمیمات و انتخاب های نادرست خود را تجربه کردیم و مهم تر از همه آماده ی تغییر شدیم، تازه به یاد حرفها و نصیحت هایی افتادیم که والدین یا اطرافیان مان از روی دلسوزی و خیرخواهی نسبت به ما داشتند. در این لحظات تازه فهمیدیم که نصیحت‌های آن افراد در آن موقعیت ها، چه گنجی بود، چه ارزش بزرگی داشت، چقدر می‌توانست به ما کمک کند و چقدر می توانست مسیر را برای ما آسان کند. اما حقیقت این است که در آن زمان ما آماده ی دریافت و پذیرش آن نصیحت ها نبودیم.

این تجربه شخصی به خوبی نشان می دهد: ما زمانی واقعاً تغییر می‌کنیم که از درون آماده تغییر باشیم. بدون این آمادگی درونی، تلاش‌های دیگران -هرچقدر شدید – هرگز اثربخش نخواهد بود. همانطور که در گذشته، شخص من توصیه های مفید دیگران را ندیده و نشنیده گرفتم، الان نیز فردی که در حال تقلا برای تغییر زندگی اش هستم، جایگاه گذشته ی من را دارد. این فرد هنوز آماده دریافت نیست، نه می بیند و نه می شنود. پس هر تقلایی در این مسیر، بیهوده است.

این نوع مثالها را درباره خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

آیا زمانی بوده که افرادی در زندگی شما، اعم از اعضای خانواده، دوستان یا آشنایان، سعی داشتند با نصیحت‌ها یا پیشنهادات مفید و سازنده به شما کمک کنند، اما شما در آن مقطع آمادگی شنیدن و عمل کردن به آنها را نداشتید. در نتیجه با وجود تقلاهای بسیار آنها برای گوش دادن به آن پیشنهاد سازنده، همچنان راه خود را رفتید و به بن بست رسیدید؟ 

آیا پس از گذشت مدت‌ها که به خاطر تغییر افکار و باورهایتان آماده تغییر شدید، بالاخره درستی توصیه‌های آنها را بیاد آورید؟

آیا از آن توصیه ها استفاده کردید؟ 

در بخش نظرات این فایل بنویسید چه زمانی و به چه شکل آن نصیحت‌ها بالاخره در زندگی‌تان اثر گذاشتند؟

این یادآوری از تجربه ای که خودمان مستقیماً درگیر آن بوده ایم، خیلی عمیق این اصل را به ما می فهماند که:

تا زمانی که فرد از درون آماده تغییر نباشد، فارغ از اینکه ما چقدر تقلا می کنیم، آن فرد هرگز نمی شوند و درک نمی کند اما به محض  اینکه فرد آماده تغییر می شود، حتی اگر ما نباشیم و چیزی نگوییم، آن فرد خودش به مسیر تصمیمات و انتخاب های درست هدایت می شود. بنابراین زمان، انرژی و دارایی خود را در مسیر تقلا برای تغییر دیگران، اتلاف نکنیم و به قول قرآن از جاهلین نباشیم. بلکه این انرژی سازنده را صرف بهبود زندگی خود کنیم.

ب) درسهایی که از آگاهی های این دو قسمت یاد گرفتید را ذکر کنید. این درسها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شد؟

منتظر خواندن تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
    305MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
    44MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

413 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام استاد و سلام مریم جان

    درست هست که نباید دیگران را نصیحت کرد و من کمتر این اخلاق را داشتم

    اما همیشه از خودم گذشتم بخاطر دیگران

    از خودم گذشتم و بخاطر حرف بزرگتر ازدواج کردم

    چقدر در این امر هم از خودم گذشتم و به کمترین قانع شدم

    و زمانی که تصمیم جدایی گرفتم به خودم فکر کردم و بهترین تصمیم بود و به خوبی حل شد

    ولی من آدم نشدم در ازدواج دوم چقدر کوتاه اومدم از خواسته هام

    و چقدر دلم چیزی را خواست ولی درخواست نکردم چون برای خودم ارزش قائل نبودم

    پاشنه آشیل که به این راحتی اوکی نمیشه

    درسته نصیحت نکردم ولی بفکر خودم هم نبودم

    یک زره بهتر شدم ولی خیلی جای کار داره

    خدایا کمکم کن تا بتونم به خودم و ارزش وجودم و لیاقت بی قید و شرط دوست داشتن خودم برسم

    این یکی از بزرگترین مسائل من هست که اولویت خودم نیستم

    و چقدر بابتش از خودم ناراحتم

    خدایا کمکم کن

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده و خوشحالم که این فایل رو گوش دادم و یه سری خاطرات برام مرور شد و تا جایی که بتونم به لطف الله مهربان میخوام بپردازم به اتفاقاتی که در گذشته برام رخ داد و اتفاقاتی که برام بعد عمل کردن به آگاهی هایی که استاد در این فایل بهش اشاره کردند.

    من در گذشته، قبل ورود به سایت با عشق برای خانوادم قدم بر میداشتم و دوست داشتم؛ تغییراتی تو زندگیشون رخ بده؛ گاهی براشون غصه میخوردم، گاهی اوقات براشون ناراحت میشدم، گاهی اوقات حرص میخوردم و یه سری اقدامات انجام میدادم، اما در کمال ناباوری اونا به مسیر خودشون ادامه میدادن و بعد ورود به سایت؛ اتفاقی که افتاد من این اعمال رو گذاشتم کنار و سعی کردم فقط رو خودم انرژی بذارم و رو خودم کار کنم و اتفاقی که برام افتاد: اولین و مهم ترینش این بود به آرامش عجیبی رسیدم و دوم اینکه عزت و اعتبارم بیشتر شد.

    من میتونم بگم زندگیم به دوبخش تقسیم شده؛ قبل مستقلی و بعد مستقلی؛ من بهترین روز های عمرم رو بعد مستقلی تجربه کردم؛ حتی وقتی بلد نبودم یه تخم مرغ درست کنم، حتی زمانی که زجر آورترین کار دنیا برام کار خونه بوده: من بعد مستقلی باید برا خودم غذا درست میکردم، خودم میبایست خونم رو تمیزو مرتب میکردم، خودم میبایست ظرفام و لباسام رو میشستم، اما زمانی که مستقل شدم، زمانی که از خانواد و فامیل و دوست و آشنا دور شدم، زمانی که دغدغه ایی نسبت به مسائل و مشکلات خانواده ام نداشتم، زمانی که گفتم پدرو مادر پیرم که من تا قبل مستقلی عصای دستشون بودم و پدرم تا 2 ماه بعد مستقلی شبانه روز گریه میکرد؛ گفتم اونام خدای خودشون رو دارن؛ زندگیم دگرگون شد، زندگیم از زمین تا آسمون تغییرکرد؛ زمانی که فقط تصمیم گرفتم رو خودم کار کنم، شخصیت خودم رو رشد بدم؛ شدم الگوی تموم دورو بری هام و خانوادم الان عاشق ترم شدن، خاهرزاده هام عاشق منن و میگن ما دوست داریم مثل تو باشیم.

    یادمه یکی از آشناهای خیلی نزدیکم؛ که همو خیلی دوست داشتیم، تقریبا از بچگی باهم بزرگ شدیم؛ هر روز من بعد کارم میرفتم دم مغازش و اون از مشکلات و چالش هایی که خانوادش با خانمش داشتن میگفت، من همیشه دوست داشتم یه کاری براش انجام بدم، البته کلی نصیحتش میکردم، روزا ساعت ها و ساعت ها من گوش شنوای اون و خانمش بودم: یه روز بهم گفت میخام خونه اجاره کنم دست زنمو بگیرم از خونه پدرم اینا برم؛ میای باهم بریم خونه ببینیم؟ گفتم آره، باهاش یه روز رفتم چند تا خونه دیدیم، بعد یه خونه خودش پیدا کرد و رفت یه سال مستاجری، بعد یه سال دوباره برگشت خونه پدرش و برای اینکه عرضه مستقل بودن رو نداشت برای اینکه دوباره بره زیر حمایت خانوادش؛ گفت اینو و اون( که یکیش من بودم) زیر پام نشستن تو باید از خانوادت جدا بشی؛ و دوباره برگشت به آغوش خانواده و دوباره پدر و مادرش دمار از روزگار خودشو زنش در آوردن؛ اونجا بود که یاد گرفتم سنگ صبور کسی نباشم، گوش شنوای کسی نباشم، چقدر براش ناراحت بودم، چقدر براش غصه خوردم و چقدر انرژی وزمان میذاشتم راه اینه و چاه اینه؛ اما الان من اصلا یک هزارم درصد شبیه اون آدم قبل نیستم؛ فقط تا میتونم رو خودم کار میکنم تا شخصیت بهتری برای خودم و زندگیم بسازم.

    یه مثال دیگه از خودم بزنم: سال 92 یکی از دوستای عزیزم که به شدت الان آدم موفقی تو حوزه کاریش هست و‌ الگوی بنده‌ هست؛ فایل های هدیه استاد رو به دستم رسوند و من مسخرش میکردم: میگفتم این استاد خوبی نیست؛ فلانی خوبه؛ و من گوش شنوا نداشتم به حرفای دوستم تااینکه بعد 8 سال عضو سایت شدم و اوایل ناراحت بودم که چرا من همون موقع حرف دوستم رو که خیلی تلاش کرد منو به این مسیر دعوت کنه گوش ندادم.

    میخام بگم منم گوش شنوا نداشتم نسبت به چیزایی که به نفعم نبود؛ زمانی که در مدارش نبودم و شاید حتی همین الانم اینطور باشم.

    اما من تا جایی که تونستم سعی کردم طبق گفته های این فایل عمل کنم و سعی کردم: حرف قشنگ قشنگ نزنم و‌انرژی و زمان برا کسی نذارم و تا میتونم خودم خوب عمل کنم؛ تا اینجا از عمل کردم خیلی راضی ام تو این موضوع و سعی میکنم تا میتونم بهتر عمل کنم و کمتر حرف بزنم و بیشتر رو شخصیتم و رو رفتارم کار کنم: از اون روز به بعد که تصمیم گرفتم دیگران رو تغییر ندم به هر دلیلی بیشتر عاشق دیگران هم شدم و همینجور که هستن دوسشون دارم: خصوصا خانوادم

    خیلی خوشحالم که خدا منو اونقدر دوستم داشت که منو به این سایت و به این حرفای زیبا هدایت کرده و خیلی خوشحالم که تونستم کامنت بنویسم، خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
    • -
      نفس آریان گفته:
      مدت عضویت: 1323 روز

      سلام دوست خوبم مهندس افلاطون، استوری پروژه هاتو که بعضی وقت میذاشتی میدیدم و خیلی لذت میبردم، مخصوصا وقتایی که صبح زودی میزدی به جاده که بری سروقته کارت، توی دلم بهت آفرین میگفتم.

      در مورد تغییره دیگران، منم در گذشته زیاد برایه خانواده ام و اطرافیانم وقتم رو هدر دادم که تغییرشون بدم،،،، اما چون اونا در اون مدار نبودن اصلا نمیفهمیدن که من چی میگم و باز کار خودشون رو میکردن. به طور مثال یکی از نزدیکان من با اینکه چهره زیبا و نرمالی داشت اما همیشه فکر میکنه که قیافش زشته و هر عمل زیبایی که فکر کنی تا الان انجام داده…..(عمل بینی، عمل فک، عمل لیفت شقیقه، کاشت ابرو، تزریق ژل و بوتاکس و…. خیلیاشو من نمیدونم اسمش چی هست…خخخ) هرچی من میگفتم بخدا قیافت خیلی خوبه،،،، انقدر جراحی نکن صورتت رو….تو از درونت باید احساست خوب باشه….میگفتم انقدر پولهاتو هدر نده…. اما باز به کارش ادامه میداد….. اصلا فکر آینده اش و پیشرفتش نبود…. الان دیگه انقدر صورتش رو تغییر داده….. حالا واقعا زشت شده…. من اصلا دیگه تمایل ندارم ببینمش و بنظرم ما عاجزیم از اینکه بتونیم کسی رو تغییر بدیم…. به قول استاد که میگه خدا به پیامبر گفت تو نمیتونی این مردم رو تغییر بدی و عجزت رو بپذیر….

      یا مثال دیگه…. یکی از اطرافیانم سه سال پیش از همسرش جدا شد و بعده دو سال خواستگاری براش اومد که زیاد موافق نبود که جواب مثبت بهش بده چون از اون آقا خوشش نیامده بود…. من گفتم زود عقد نکنید بذار خوب به شناخت برسید و عجله در ازدواج اصلا خوب نیست…. ایشون هم به من گوش نداد و بعضی از شرایط این آقا رو از من پنهان کرد…. خلاصه به اصرار مادرش خیلی زود با این آقا ازدواج کرد و جالبه خیلی زود هم بچه دار شدن…. حالا بعده یک سال دقیقا پشیمونه که باهاش ازدواج کرده و میگه هرچی به من گفته دروغ بوده…. این آقا کلی بدهی مالی داره…. اخلاق خوبی نداره…. عصبی هست و همه پولهاشو خرج معیشت خانواده خودش میکنه و…..

      جالبه میگه مادرم من رو بدبخت کرد در صورتیکه بنظرم ما آدما خودمون هستیم که باید مسئولیت زندگیمون رو به عهده بگیریم و خودمون هستیم که با انتخابهامون و فرکانسهامون سرنوشتمون رو رقم میزنیم….. حالا دیگه من کاری بهش ندارم….. چون من نمیتونم کسی رو بجز خودم تغییر بدم….. و من رو متهم میکنه به بی عاطفه بودن….. اما اصلا برام مهم نیست….. چون من فقط مسئول زندگی و عملکرد خودم هستم…..من از استاد در فایلهای گفتگو با دوستان یاد گرفتم که توی زندگیه همه مشکلات هست، اما باید از مشکلاتمون قوی تر بشیم…. ما باید در هر لحظه احساسمون رو خوب نگه داریم. مهم نیست که به چه دلیل احساسمون بد میشه، مهم اینکه اگر در این احساس بمونیم یعنی دستمون رو کردیم توی آتیش. خیلی خوشحالم که دوستان هم فرکانس خوبی در این سایت دارم…. واقعا انرژیه خوبت رو احساس کردم و سپاسگذارم بابت کامنت فوق العاده ای که نوشتی. بهترینها رو از خدای وهابم برات آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        سلام خدمت شما دوست عزیزم

        چه کامنت فوق العاده و بلند بالایی برام نوشتین و چه یادآوری هایی برام شد که دلسوز کسی نباشم، حتی اگر متهم شدم به بی عاطفه بودن، سعی نکنم کسیو تغییر بدم و به قول شما تا میتونم خودم رو وشخصیت خودم رو تغییر بدم.

        یه حسی بهم گفت پیام شمارو بخونم و به پیام شما جواب بدم: چون همین الان به خدا گفتم تنها تورا می پرستم و از تو یاری می جویم؛ هدایتم کن و بهم بگو الان باید چکار کنم؛ که بهم گفت بیام سراغ کامنت و پیام شما؛ کلی هدایت، کلی درس، حس خوب و حال خوب دریافت کردم و خوشحالم به هدایتم گوش دادم.

        تشکر فراوان که برام نوشتین.

        آره زمانی که من مسئولیت پروژه هاروبه عهده دارم و باید صبح زود بزنم بیرون؛ از بهترین لحظات زندگیه

        بهترین هارو از خداوند بزرگم براتون خواستارم؛ همواره و در همه حال حضور خدارو کنار خودت حس کنی و از الهاماتش لحظه تو زندگیت بهره مند بشی و بهترین و زیباترین اتفاقات رو تو زندگیت ببینی

        پر از آرامش الهی باشید انشالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سعیده گفته:
      مدت عضویت: 412 روز

      سلام‌ اقا افلاطون عزیز.

      این کامنت رو برای تبریک ازدواجتون میفرستم.

      از عمق قلبم ارزوی سلامتی و خوشبختی برای شما و مریم جان زیبا دارم.

      ازتون تشکر میکنم که چنین عکس زیبایی پروفایلتون قرار دادید.

      یعنی‌ من وقتی ایمیل کامنتتون اومد و وارد شدم‌ و دیدم عکس پروفایلتون عکس دونفره هست،خیلی ذوق کردم.

      و قبل از خوندن کامنتتون با عجله اول وارد عکس پروفایل جدید شدم!

      گفتم نکنه قبل از اینکه عکس رو ببینم یه هو عوض بشه!یا بپره!

      به خاطر همین با اجازتون سریع یه اسکرین هم گرفتم که بعدا بشینم با دقت به این شادی تو چهرتون نگاه کنم و لذت ببرم.

      خلاصه که از این به بعد دیگه وقتی از عشق خودتون و مریم جان به همدیگه میگید میتونیم مریم جان هم تصور کنیم!

      چقدر شما الگوی خوبی برای من هستید.

      خدا رو شکر به خاطر وجود نازنینتون.

      در پناه الله مهربان روز به روز به ثروت و نعمت بیشتری برسید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        سلام خدمت سعیده خانم عزیز و بزرگوار

        چقدر شما ها خوبید، چقدر شما قلب مهربونید و چقدر من خوشحالم که اینجام و ما در مدار هم قرار داریم

        سعیده خانم؛ شما فقط برام کامنت ننوشتین؛ شما با این کامنتتون قلب منو شاد کردین، خوشحالم کردین که من مسیرم درسته، راهم درسته، خدا با منه، کنار منه، حواسش به منه

        صمیمانه از شما تشکر میکنم بابت تبریک زیباتون، بابت اینکه به زیبایی راجب عکسمون گفتین

        بهترین هارو از خداوند منان براتون خواستارم؛ لحظه به لحظه زندگیتون کنار خودتون حسش کنید؛ دقیقا مثل حس و حال الان من که دارم کنار خودم حسش میکنم

        به خدا میسپارمتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    سلام و درود خدمت استاد گرامی و دوستای گلم

    وقتی متن فایل رو خواندم و سوالی که استاد مطرح کردن در مورد اینکه یادم بیاورم زمانهایی که دیگران برای تغییر افکار و رفتار و تصمیمات ما تلاش میکردند ولی نتیجه ای نداشت.

    یاد خودم افتادم حدود 20سال پیش زمانی که میخواستم وارد این شغل فعلی ام بشوم و اطرافیانم بهم میگفتند که اینکار مناسب من نیست و اذیت خواهم شد

    اون زمان حرفهاشون رو می شنیدم ولی گوشم بدهکار نبود و مثل یک ربات داشتم مسیرم رو درباره شغلم ادامه میدادم

    وقتی استخدام شدم و وارد شغلم شدم مدت زیادی نگذشت که به اشتباهم در مورد شغلم پی بردم

    چون محیط کارم و افرادی که باهاشون کار میکردم اصلا با من سنخیتی نداشتن

    منی که تا آن موقع دروغ نگفته بودم توی کاری مشغول شده بودم که باید بیشتر اوقات دروغ میگفتم یعنی دروغ گویی یک کار بسیار عادی و روتین بود

    اصلا اگر دروغ نمی گفتی کار پیش نمیرفت و خودت اذیت میشدی

    چون اگر راستش رو می گفتی باید تبعات سنگینش رو متحمل میشدی

    خلاصه به یه وضع اسفناکی دچار شده بودم که حد نداشت

    خلاصه خیلی پشیمون شده بودم

    البته به مرور شرایط شغلیم بهبود پیدا کرد و حالا کلا محل کارم و همکارام و شرایط خودم عوض شده و فکر نکنم کسی در اداره مون به اندازه من شرایط کاری اش عالی باشه.

    در دوم دبیرستان در مورد انتخاب رشته ام باز به حرف هیچکس گوش ندادم و طبق ذهنیت خودم انتخاب رشته کردم و بعد از مدت کمی متوجه شدم که اشتباه کردم و اصلا به این رشته علاقه ای ندارم و 4 سال خودم رو معطل اون رشته کردم.

    در مورد تغییر دیگران هم بگم که من هم تا همین چند ماه پیش سعی در تغییر دیگران داشتم خصوصا قبل از آشنایی با استاد عزیزم، ساعتها و روزها با دوستانم و همسرم و همکارانم صحبت میکردم ولی حتی یک ذره هم نتونستم موفق بشم

    و الان دیگه کار من شده مشاهده و سکوت.

    کوچکترین راهنمایی و نصحیتی برای اطرافیانم نمی کنم و به جای اینکار انسانها رو تحسین میکنم و سپاسگزارشون هستم و همین کار باعث روابطم خیلی بهتر بشه.

    به قول استاد عزیز

    همه به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم

    پس دیگه نگرانی برای وضع دیگران چه معنی داره

    توی خونه هم من اجازه میدم که همسر و فرزندانم با افکارشون جلو بروند و سعی میکنم کمترین دخالتی نکنم و نتیجه این شده که روابطم خیلی بهتر شده و از این وضعیت راضی ام.

    البته درک قانون روند تکاملی داره و به مرور به درک بهتر قانون خواهند رسید.

    ممنون از استاد عزیز خانم شایسته مهربان و دوستان گلم.

    شاد و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 345 روز

    سلام به استاد گرامیم خدا کنه که خوب و خوش باشید.

    سپاس گزارم برای این فایل که واقعا برایم درس داشت.

    استاد برادر بزرگ و وسطیم همیشه تحت حمایت مالی مادر و برادر منن و این دو هر چقدر که مادر و برادرم کمک شون می کنن توقع شون بالاتر میره بخصوص برادر وسطیم میگه طاهر ( برادر خورد مون ) برام هیچ کاری نکرده به هر که پول میده نوبت به من که می رسه میگه ندارم . و از بیشتر آدما هم قرض داره و اکثر اوقات به پول کرایه خونه اش و خرج خونه اش مونده است و مادرم میده و تازه اگه از طرف مادرم و یا برادرم کمک مالی یی بیشتری بشه به جای این که برنج و روغن‌ ماهانه خودش رو بخره که محتاج نباشه باز میره اونو گوشی میخره یا مهمونی میگیره خلاصه همش کاسه گدایی به دستش است و به اسم لوی گر ( همه رو چور کن ) معروفه و همش هم میگه پدرم بهم کاری نکرده و مارو این جوری بی سر و سامان کرده.

    و اون برادر بزرگه ی منم آدم ضعیفی به بار آمده که نمی تونه سر پای خودش به ایسته و وابسته به مادرم است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیز

    چقدر من از این نمونه ها دیدم

    خواهر زاده همسرم دو سال پیش به علت اعتیاد شدید همسرم درگیرش شد و همش کار زندگی خودمون ول کرده بود تا اون خوب بشه همش اگه باری می‌برد یا معامله ای می‌کرد نصفش میداد اون

    بارها من بهش گفتم تو نمی تونی تغییرش بدی مگه خودش بخواد شکر خدا یک ساله با همسرم دشمن هست ترک نکرد همسرم بی خودی این همه حرس خورد بیکار شد میگفت ولش نمیکنم تا خوب بشه…

    نمونه دیگه خواهرم یک ساله جدا شده از همسرش هممون درگیر کرد تا آشتی کنن چقدر مادرم خواهرم و برادرهام درگیر کرد پا در میانی کردن هیچی نشد جدا شدن

    نمونه دیگه مادرم چقدر دلسوزی میکنه صدها بار دیدم و میبینم غذای خودشو میده بچه هاش یا عروسش خودشو کوچک میکنه همش غذا بهشون میده بچه‌شون تر و خشک میکنه ولی عروسش بی اعتنایی میکنه میره تفریح یک بار به مادرم احترام نمیزاره….

    انگار مادرم وظیفه اش هست هر چه میگم مادر من خودتو سبک نکن به خودت احترام بزار اون کار خودشو میکنه عقاید خودشو داره

    برای همین من این فایل باید زیاد گوش بدم

    که ما از تغییر دیگران ناتوانیم حتی خانواده خودمون

    همسرم اخباریه بشدت هزار بار بگی نبین خوب نیست اون کار خودشو میکنه

    اعتقادی به این حرفها نداره

    خدا رو شکر من خودم مقاومت زیادی ندارم حرفهای استاد و با جون و دل گوش میدم و عمل میکنم دو سه سالی هست تلویزیون روشن نمیکنم کاری با بقیه ندارم

    زیاد تو جمع نمیرم

    پای درد دل دیگران نمیشینم سعی خودمو میکنم

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مهدیه جهانی گفته:
    مدت عضویت: 126 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام ودرود به استاد عزیزم وخانم شایسته ی نازنینم وهمه ی دوستان بهشتیم دراین سایت توحیدی ومقدس

    حالا

    تمرین الف

    آیا زمانی بوده که افرادی درزندگی شما،اعم ازاعضای خانواده،دوستان ،آشنایان،سعی داشتند با نصیحت ها یا پیشنهادهای مفید وسازنده به شما کمک کنند اما شما درآن مقطع،آمادگی شنیدن وعمل کردن به آنها را نداشتید و باوجود تقلاهای بسیار آنها برای گوش دادن به آن پیشنهاد سازنده،همچنان راه خودتان رارفتید وبه بن بست رسیدید؟

    خودمن یک مثال واضح وروشن هستم از این تمرین فوق العاده.

    زمانی که من دبیرستانی بودم وداشتم برای کنکور آماده میشدم خانواده ام خیلی تقلا میکردند که بیشتر تلاش کنم که نتیجه ی عالی بگیرم پدرم دائم برای من معلم خصوصی میگرفت ومن را تشویق میکرد وخیلی زمان وانرژی وهزینه میکرد که من به مدارج بالا برسم

    هنگامی که نتایج کنکور آمد ومن رتبه درحد کارشناسی روزانه آوردم وبا اینکه پدر ومادرم یک کارشناس انتخاب رشته به خانه آوردند که من از هر نظر بهترین رشته قبول شوم ولی

    من چکار کردم؟

    به حرف یکی از دوستانم گوش دادم که میگفت امسال را درخانه بمانیم وبرای سال دیگه بخوانیم که پزشکی قبول بشویم ومن

    چکارکردم؟

    علی رغم تلاش های بسیار زیاد پدر ومادرم شب هنگام که همه خوابیدند برگه ی انتخاب رشته را پاک کردم وداخل پاکت گذاشتم وصبح به همراه مادرم پاکت را به باجه ی پست بردیم و ارسال کردیم.

    هنگامی که نتایج آمد چه شد؟

    آن دوستی که به من گفته بود درخانه بمانیم وبرای سال دیگه پزشکی قبول شویم ،خودش کارشناسی روزانه دانشگاه تهران قبول شده بود وبه دانشگاه رفت ولی

    من که گوش حرف پدر ومادرم نکرده بودم درخانه ماندم وسال بعدش هم مجبور شدم دانشگاه آزاد باکلی شهریه ی زیاد بروم.

    این واقعه هر چند خیلی وقت پیش افتاد

    ولی همیشه مثال واضحی برایم بود که پدر ومادرم صلاح ومصلحت من را میخواهند ویک آدم غریبه هیچ ربطی به انتخاب من ندارد من خودم مقصر بودم که گوش به حرف پدر ومادرم نکردم وبهترین دانشگاه روزانه را ازدست دادم.

    امیدوارم که بتوانم تمرین امروز را واضح بیان کرده باشم.

    خدایا شکرت که من هرروز ازهرلحاظ بهتر وبهتر میشوم.

    خدایا شکرت که به من زمان وانرژی دادی که توانستم این کامنت را بنویسم.

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد نازنینم درزمان حیات خودم.

    استاد عزیزم شما معجزه زندگی من هستید.

    درپناه الله مهربان شاد وپیروز وسربلند دردنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر

    سلام به استاد جان عزیزم و مریم خانوم عزیز و همیشه در رکاب،

    سلام به دوستان عزیزم ،

    خدارو شکر امشب هدایت اومدم و توی این قسمت از روز شمار تحول زندگی من شرکت کردم،

    ،

    خب این تقریبا اولین درس‌هایی بود که من از استاد گرفتم با اینکه یک مقدار زمان برد که توش خیلی متعهدانه عمل کنم اما خیلی زود متوجه شدم و حتی به یاد آورد گذشته رو که آیا مثلا من تونستم کسی رو تو زندگیم تغییر بدم؟

    از اونجایی که من شخصیت مربیگری دارم من هم از همون سنین کم به صورت کاملا ذاتی گاهن به دوستام کمک میکردم البته نه به همشون ولی کلن تمایل داشتم به کمک به بهتر شدن دوستانم و حتی اعضای خانوادم

    و حالا اینایی که میگن تو مسیر خودشناسیم بهش رسیدم و به یاد آوردم

    خب از همون اول هم مقداری تاثیر گذار بودم

    اما بیشترین تاثیر گذاری من نه به خاطر اینکه سعی در تغییر دیگران داشتم

    بلکه اولا همیشه سعی کردم خودم بهتر از قبلم بشم و بهتر رفتار کنم اخلاق بهتری داشته باشم توی انجام کارهام متعهد تر باشم و بهتر عمل کنم

    برای همین همیشه به خاطر رفتار و شخصیتم افراد ازم الگو می‌گرفتن و الهام می‌گرفتن و دوست داشتن که با من باشن و ازم یاد بگیرن

    و من یه جورایی این موضوع برام عادی بود که خیلی از خانواده های دوستام همیشه منو بهترین دوست برای فرزندانشان میدونستن و این دیگه اینقدر از بچگی برای من تکرار شده بود که برام امری طبیعی و بدیهی بود

    و هر چقدر به باد میارم من واقعا نتونستم کسی رو تغییر بدم

    من به محض اینکه متوجه شدم از همون بچگی که من نمیتونم کسی رو تغییر بدم از جایی که حس میکردم دارم آب در هاونگ میکوبم دیگه اصلا حرف نمیزدم ،

    و یادمه نمی‌دونم از امام علی بود کی بود شنیدم که اگر میخوای به کسی کمک کنی خودت باید الگو باشی و این خیلی خوب رفت توی وجودم

    و حالا به خاطر اون شخصیت مربی بودنم تا جایی که می‌تونستم و بقیه ازم میخواستن من بهشون کمک میکردم و راهنماییشون میکردم

    و از یه جایی به بعد هم حتی موقع دانشگاه یادمه اینقدر دیگه این بچه ها میومدن پیشم برای یادگیری که دیگه ازشون پول می‌گرفتم چون دیگه برای خودم ارزش قائل بودم ،

    .

    من خودم کسی هستم که خیلی تلاش کردم برای تغییر دوست دختر قبلیم یعنی همش فکر میکردم که میتونم بهش کمک کنم بیاد بالا و هم رده بشیم

    اما اون هیچ تغییری نکرد

    تا وقتی که ما تقریبا بعد 10 سال با هم بودن کلا رابطمونو قطع کردیم اونم با تلاش فراوان من،

    یکسال بعد دیدم به طرز عجیبی خودش در حال تغییره و مدارش تغییر کرده و حتی داره استاد رو هم دنبال می‌کنه و این برام خیلی جالب و شگفت انگیز بود ،

    این تنها موضوع بولدی بود توی زندگیم که اون اصلا تغییری نمی‌کرد با حرفهای من یا شاید یه مدت کوچیک یه تاثیری می‌گرفت و دوباره همون میشد

    که من خودم متوجه شدم که اصلا بابا ایراد از من نمیتونم کسی رو تغییر بدم و اونجا بود که تصمیم گرفتم تمومش کنم ،

    و حالا موارد دیگه ،

    یعنی خدارو شکر خیلییییی لول آپ شدم توی این موضوع،

    و از اونجایی که کمک به دیگران توی وجودم بود

    و من این مدت به دنبال این هدف وجودیم بودم

    ،

    دیدم که از روزی که با استاد آشنا شدم و دارم آموزش میبینم و روی خودم کار میکنم

    هر بار داشتم آماده تر میشدم برای رسالتم

    یعنی یک سری چیز ها بود که با توی وجودم شکل می‌گرفت و تکمیل میشد تا من آماده ی این ماموریت میشدم ،

    و آخرین چیزی هم که پازل رسالتم رو تکمیل کرد

    امری بود که خداوند در آخرین خلوت گزینی های من بهم الهام کرد

    و اونم این بود دیگه هرگز کسی رو به هیچ عنوان قضاوت نکن

    اصلا من بعد از اون الهام تا دو روز تو سکوت بودم

    و فقط طلب آمرزش میکردم از خداوند که خدایا منو ببخش بابت هر قضاوتی که کردم پدرمو مادرمو برادرمو خواهرمو دوستامو

    و انگار یک بار سنگین از روی شونه هام برداشته شد

    انگار عاشق شدم و آماده ی ماموریتم ،

    ،

    و وارد یک دنیای جدیدی شدم که تا آخر عمرم باید هر روز بهتر بشم

    بهتر بشم توی خوب شنیدن

    بهتر بشم توی قضاوت نکردن

    بهتر بشم توی راهکار ندادن

    بهتر بشم که به مراجعانم کمک کنم خودشون به راه حل برسن

    کمک کنم خودشون تصمیم بگیرن

    کمک کنم خودشون مسئولیت تصمیماتشونو بر عهده بگیرن

    کمکشون کنم نقاط قوت خودشونو ببینن

    کمکشون کنم که به مرحله ی اقدام برسن،

    ،

    این شیوه ی صحیح مربیگری و کمک به دیگرانه

    کاری که استاد دارن ترکیبش میکنن با آموزش و تجربیاتشون از راهی که رفتن،

    ،

    و این کار من جوریه که افراد میان پیش من نه اینکه من بخوام برم و همه رو تغییر بدم خیر

    ،

    همون‌طور که استاد میگن هر کسی آماده ی تغییر باشه و سوالی از جهان در جهت راه حل مسائلش پرسیده باشه به بی نهایت طریق هدایت میشه

    .

    و یک مربی واقعی

    کسیه که خداوند رو توی وجودش پیدا کرده و باور داره که همه ی انسان ها این خدارو توی وجودشون دارن

    و از اونجایی که این فرد دوست ندارم کسی بهش راهکار بده

    این رو هم در قبال دیگران درک می‌کنه و اصلا شش دنگ حواسش هست که به کسی راهکار نده

    فقط سعی کنه با پرسیدن سوال های مناسب در زمان مناسب

    به طرف مقابل کمک کنه که تعمق کنه تفکر کنه و به درون خودش بره و صدای قلبشو بشنوه و خودش به راه حل و راهکار برسه ،

    ،

    به اندازه ای خداوند رو باور میکنیم توی وجودمون به همون میزان رفتار صحیح تری در برابر انسان ها داریم

    برای دیگران خدایی نمی‌کنیم

    و باور داریم که همون خدایی که توی وجود ما هست تو وجود طرف مقابل هم هست

    و اصلا سعی بر تغییر و عوض کردن اون نداریم

    چون نمیییییتونیم

    اون خود خداست

    اون یک روح مجزاست که خواسته های خودشو داره عقاید خودشو داره

    و یک مربی فقط می‌تونه برای تاثیر گذاری ،بهش کمک کنه پتانسیل های درونش شکوفا بشن کمک کنه صدای درونش رو بشنوه کمک کنه خودش به راه حل و راهکار برسه

    و از نظر من این یک مهارت بی نظیره که همه میتونن یادش بگیرن و تو هر جایگاه و موقعیتی توی ارتباطاتشون ازش استفاده کنن و ببینن چقدرررر ارتباطاتات قشنگتری ایجاد میکنن

    چقدر خودشون آرامش بیشتری دارن

    چقدر خودشون احساس بهتری دارن

    چقدر افراد بیشتر بهشون اعتماد میکنن

    چقدر فضای امنی توی روابط ایجاد میکنن

    ،

    و من خودم الان توی این لحظه باااور دارم که هرکس در مسیر تکامل خودشه و من حق ندارم توی این امر دخالت کنم

    مگر کسی که از طرف خداوند به سمت من هدایت میشه برای اینکه من دستی باشم از طرف خداوند برای اینکه بهش کمک کنم با توجه به تواناییم مسئلشو حل کنم،

    من اصلاااا در جایگاه قضاوت نیستم و سعی میکنم هیچ چیز رو و هیچ کس رو قضاوت نکنم

    من در درجه اول باید فقط و فقط رشد فردی خودم توی اولویت باشه ،

    ،

    حتی توی آموزش دادن

    درسته من توی یک سری موارد یه مسیری رورفتم الهاماتو دریافت کردم و ازش نتیجه گرفتم

    اما باز هم حتی توی آموزش دادن میتونم با طرف مقابل کاری کنم که آگاهی خلق بشه، یعنی حتی خود من هم توی اون لحظه چیز جدید یاد بگیرم

    و خیلیییی برام لذت بخش خیلی ،

    .

    من توانایی تغییر هیچ کس و هیچ چیز رو ندارم غیر از خودم

    غیر از فرکانس های خودم ،

    وقتی که من تغییر می‌کنم جهان من هم تغییر می‌کنه

    و بهش ایمان دارم و دارم هر لحظه از زندگیم رو سعی میکنم اینطوری عمل کنم

    ،

    خدایا شکرت شکرت به خاطر این آگاهی ها و این شخصیتی که در من ایجاد کردی و لذت میبرم از این مسیر رشد بی انتها،

    ،

    از همگی سپاسگذارم

    در پناه خداوند باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    محسن همت جو گفته:
    مدت عضویت: 459 روز

    سلام خدمت استادعزیزوخانم شایسته وشمادوستان عزیزمن چی بگم ازدلسوزی هام برای خانواده ازبچه گی کارکردیم خانواده به مشکل خوردمشکل که میگم درحدجام جهانی ماهم هرکاری ازدستمون براومد کردیم ازخودم گذشتم ازخودم زدم به خانوادع کمک کنم آبروشون حفظ بشه مریضی پدربرادرازدست دادنه خونه واساسه خونه و….القصه اودیم باپول خودمون عروسی کردیم توازدواجمونم ازماتوقع بالا که ال کن بل کن حتی جونمونم 2بارازدست داده بودیم توکاراما خدانخواست دوبازه ماروبرگردونددمش گرم واقعا کارش درسته خدااحدوواحده یه دونه باشه که هست منو زنده نگه داشت بگه عزیزه من این راه که میروی به ترکستان است که البته من خودم ترکم بعدبااستادعزیز آشنام کرد که بگه به من هوای خودتوبیشترداشته باش عزیزم توانسانی فرشته نجات که نیستی واس خودت ارزش قائل باش خودتو نکش هرکی هرجوردوست داره بره حالشوببره توهم باخودت حالشوببر هیچی دیگه ماموندیم باخدای مشتی وکاردرست که گفتیم اقا خره ماازکره گی دم نداشت ما دیگه اون چیزی که اون کاری که دوست داریم انجام میدیم به هیچ بنی بشری ربطی ندارد نه کسی رونصبحت میکنیم نه نقش ناجی روبازی میکنیم که اخربشیم ادم بده بااون همه زحمت ودلسوزی کردن .خدایاشکرت که خواستیم وتو ماروهدایت کردی به راه راست به راه کسانی که به آنهانعمت دادی سلامتی دادی ثروت بینهایت دادی شادی دادی آرامش دادی ایمان دادی توکل دادی هرچیز خوب که فکرشوکنیم دادی بابا توکارت خیلی درسته فرمانده،پادشاه،سرپرست ،صاحب،مالک،قدرتمند،ثروتمند،سخاوتمند،دانابه همه امور،دانش بینهایت،همه چی تمام مخلصتم ،چاکرتم،نوکرتم،مهربانترازپدرمادرکه مراازهیچ به وجوداوردی به همه چی رسوندی میگم دوست دارم عاشقتم بهتریناروواسه هممون منظورم بتدهات رقم بزن چون توخیلیییییییییییییی………..کارت درسته عاشقه همتونم بچه های عزیردرپناه خدای بزرگگگگگگگگگگ وقدرتمندباشیم یاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    بنام خداوند هدایتگرم

    سلام به استاد و مریم عزیز و تمام بنده های خوب خدا

    نمیدونم وقتی ک این کامنت مطالعه میکنی آیا نکته و قانونش گرفتی یا هنوز نتونستی درکش کنی ،من برای خودم مکتوب میکنم تا باز فراموش نکنم و از مسیر خارج نشم ک من توانایی تغییر هیچ کس جز خودم ندارم حتی همسرم

    همیشه برای خودم این مثال میزنم ک اگر نزدیک عزیزترین فرد زندگیت باشی و اون خودش تصمیم بگیره نفس نکشه به هر طریقی یا فرصت زندگی ک خداوند به اون داده تمام بشه آیا من توانایی جلوگیری ازش یا تغییر ش دارم؟؟

    در تمام موارد دیگه از جمله اینکه دیگری همسر، فرزند، پدر و مادر و… نگرانن، ناراحتن ،خوشحالن ،شادن ،سلامت هستن یا نیستن، من هیچ کاری نمیتونم براشون انجام بدم فقط و فقط من میتونم با رفتارم، با نتایج کاری ک دوست دارم و میدونم درسته میتونم انجام بدم

    چون من از خانواده ام دورم برای من این موضوع راحتر قابل درکه ک اگر من در اوج ناراحتی باشم، همزمان خانواده ام یا حتی همسرم ک جایی دیگه هست اون تو حالت دیگه باشه چ ناراحتی چ خوشحالی تا خودم نخواهم هیچ کمک یا ضربه به من نمیزنه مگر اینکه من انتخاب کنم ک ذهنم بزارم روی خوشحالی یا غم اونها

    بهایی ک من برای نجات دادن و تغییر زندگی عزیزانم دادم بهاش 5 سال عمرم با چندین میلیارد تومن و از دست رفتن کلی از دارایی هام بود ک هیچ کدوم با ارزش تر از عمر و انرژی نیست برام

    وقتی قسمت ١و٢ گوش میکردم فقط داشتم به این فکر میکردم از حرف های استاد و نحوه ی کار کرد استاد چطور الگو برداری کنم ک در کارم ک مشاوره هست بتونم ثروت بیشتری خلق کنم، انسان های لایق بیشتری ملاقات کنم و مثل استاد اونهایی ک ارزش صحبت های منو درک می‌کنند به سویم هدایت بشن ؟؟سهم من چیه؟؟

    من چه قدم هایی برای سمت خودم باید بردارم

    با دوستی تلفنی داشتم صحبت می‌کردم به همین نکته اشاره کردم ک من نمیتونم همه نجات بدم و الان تصمیم گرفتم روی پاشنه آشیل ک احساس لیاقت و ارزشمندی خودم و مشاوره هام هست بیشتر کار کنم و برای کسی حرف بزنم ک حاضر باشه بهاش اول پرداخت کنه، چند مدته مدام دارم روی این موضوع کار میکنم و از خدا هدایت میخام

    الان شروع کردم از قدم اول دوباره چکاپ فرکانسی نوشتن و گوش کردن دوباره فایل ها و نشانه های خوبی ک دارم بیشتر میبینم و البته بارها قبلا دیدم بهم امید میده ک ادامه بدم

    خوبی این سایت برای من اینکه ک بدون اینکه فکر قصاوت دیگران باشم میام مینویسم و کامنت های دیگران میخونم و الگو میگیرم

    وقتی با خدا صحبت میکنم وقتی میدونم منو قضاوت نمیکنه منو سرزنش نمیکنه همیشه پشتمه ،همیشه اون دستمو گرفته احساس فوق العاده ای دارم ک از بودن تو این مسیر و سایت بهش رسیدم

    و بابتش خدارو هزار بار شکر میکنم.

    در پناه الله یکتا، سالم، سلامت، ثروتمند و غرق آرامش و نعمت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    ای جوووونم خداروشکر که

    هردم از این باغ و بُستان بری می رسد

    نغزتر از نغز‌تری می‌رسد

    رشتهٔ جان‌ها که درین گوهر‌ست

    مُرسله از مرسله زیبا‌تر‌ست

    سلامی با تمام عشقم محضر استاد بزرگوارم و مریم بانوی نازنینم

    و همه راهیانِ نور، دوستانِ جان در این‌مسیر لبریز از معجزه

    خدارو‌بی نهایت شاکروسپاسگزارم بابت این لحظه ناب و این فرصت گرانبها که خداوند ارزانی داشت تا با عشق بیایم و بنویسم و به قول نظامی که در شعر بالا به زیبایی بیان می کنند،

    که اگر به عالم معنا راه یافتی ،هیچ‌چیز تکراری نیست بلکه هر چیز تازه و نغز است.

    مثل بودن در این مکان مقدس

    الحق که نه تنها هیچ چیزش برایم تکراری نیست بلکه هر کلام ،هر تصویر هر نگاه و هر نوشته ،خود زیبایی هایی در خودش دارد که باید هرروز باشی و ببینی و با تمام تاروپودت درک کنی که بهشت همین نقطه از جهان است ،بهشت همین لحظه هایی است که در هر شرایطی که هستی ، آرامش شده باشد عضوی از اجزای بدنت ،ایمان به خدا بشود نوری در هر نفسی که فرو می رود و برمی آید ،بشود ضربان زیبای قلبت و زندگی کردن برای دل خودت و در مسیر راستی و پاکی هر لحظه گام برداشتن و با خدا عشق کردن و تنها از او درخواست کردن و وقتی عطا

    می کند آنجاست که به هر خواسته ای رسیدن معنا پیدا می کند و پرخیروبرکت است ،هدیه های زیبای خداوند ،چقدر باشکوه است.

    راستش من چون برای هر فایل به ویژه فایل هایی که روی بنر اصلی به لطف مریم بانو جان و همکاران عزیز قرار گرفته می شود ،تمام سعی ام این است که کامنت و تجربه ام را حتما بنویسم و این روزها با تمام عشقم مشغول کارکردن روی دوره عالی و بی نظیر کشف قوانین زندگی هستم ،

    حواسم‌نبود و کامنتی امروز نوشتم مربوط به این فایل و بعد فهمیدم که فایل های روز شمار است و مریم جانم ،هرروز فایل را جدیدمی گذارند ،،

    هرچند که حتما حکمتی در آن بوده، به هر حال گفتم در واقع بیایم و به رسم ادب و قدردانی و تشکر و لطف مریم جونم و هدایت زیبای خداوندم ، برای فایل قبل هم این کامنت رو تقدیم کنم .

    بله اینجا تنها معبدگاهی بود که من با تمام وجودم اسم پاک خداوند و رب العالمین ام را با یک نگاه و دیدگاهی توحیدیِ جدید شنیدم و درک کردم و هر چقدر پیش آمدم ،درونم آرامش وصف ناپذیری را داشت تجربه می کرد ،

    یک تحول درونیِ عظیم ،یک خودشناسی عمیق و بعد هم خداشناسی و با تمام وجودم ایمان به خودش ،خودش که وقتی همه کاره زندگیت می شود ، چنان همه چیز را به تسخیر تو در می آورد که فقط تمام تمرکزت روی خودت و معجزاتش ،معطوف می شود و دیگر کاری به هیچ بنی و بشری نداری که چطور می خواهد زندگی کند،، چه فکرو عملکردی دارد ،

    ودست داردعذاب بکشد،هر جور راحت است ،

    من در این‌مسیر الهی و لبریز از آگاهی خودم را به چالش می کِشم ،روی خودم و خودم تمرکز می کنم و برای لحظه به لحظه بهبودیم ارزش قائل هستم،

    برای حال خوبم ،آرامشم ،سلامتی ام ،مدیتیشن های

    بی نظیری که با خداوند دارم زمان گذاشته و برایشان و در واقع برای روح و روان و جسم خدادادیم ،ارزش و اهمیت قائل هستم.

    هرکسی خواست و رفتارو عملکردهای مرا پسندیدو تمایل به کمک داشت،این مکان بهشتی را برایش معرفی می کنم ،انرژی من مالِ خودم هست ،من به صورت کاملا تکاملی به این نقطه بهشتی

    رسیده ام ودارم از دیدگاه خودم ،در خوشبختی کاملی که برای خود خلق کرده ام زندگی می کنم ،

    هر کسی دیگر هم صددرصد باید تکاملش راطی کند و طبیعت در این زمینه برای همه ما معلم بی نظیریست و

    مثال زدنی .

    من در زندگی و افکار کسی نیستم ،

    سالها با خانواده خودت زندگی می کنی و نمی توانی کامل آنها را بشناسی چون آنها هم مدام در حال تغییر هستند و تحت تاثیر افکارو باورهای خودشان و ذره ای نمی توانی بر روی آنها اثری بگذاری ،

    این درس ها و تجربه ها در نزدیکترین افراد هم خون و اقوام نزدیک در داستان های قرآنی را بارها استاد برایمان مفصل توضیح داده اند…..

    بنابراین امروز من در یک فرکانس و آنها در یک فرکانس دیگر وکاملا یک زندگیه متفاوت وجدا آن هم

    فرسنگ ها ،چون من خواستم تمام تمرکزم روی زندگی و بهبودیِ خودم باشد و هرکسی هر طور دوست داره، حق انتخاب داره که زندگی کند و همه تجربه ها را تجربه کند ،والا با این همه آگاهی و استاد و کتاب و …..واقعا تاشخص نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد باید من بخواهم که تغییر کنم ،هرروز عالی تر وبا ایمان تر از روز قبلم ،رفتار،گفتار و عملکردهایم طبق قوانین و آگاهانه باشد،

    همه چیز در این سایت موجود است و به نظر من کسی نمی تواند ذره ای ایرادواشکالی وارد کند، تمام نوشته ها ی باعشق و پندآموز مریم بانو جان و صحبت های استاد در تمام زمینه ها ،سریال ها و دوره ها ،کتاب‌ها و……همه و همه فقط یک فرد عملگرا می خواهد وگرنه کنترل و تغییر افراد که کار بسیار راحتی است ،کنترل رفتارو عملکردهای خودم سخت است ،این مورد مهم و حیاتی را باید روش کار کنم .

    والا کنترل مصطفی برای من راحت ،حرف زدن و مطابق میل من رفتار کند راحت ولی مگر من انرژیم رو از سر کوچه پیدا کردم تازه اون بنده خدا توی این مسیر و هم فرکانس بامن هست اما باز من باید تمرکزم روی تغییرات خودم هر لحظه و هرروز باشد آگاهانه و خدایی

    شاید او فردا تصمیمی گرفت که مسیر زندگی من تغییر کرد ،اینجاست که اگر وابستگی نداشته باشم برگ برنده را از همان ایمان به خدا در عملکردم شاهد می باشم همان نکته طلایی استاد،ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و هوف کردن در لوله پولیکا خخخخخخ

    خلاصه که عزیزانم عشق به همتون ،،حال و احساس عالی را خوش است و هرلحظه در دریای وجود خداوند غرق شدن و عشق کردن و این مسیر را عاشقانه پیمودن و بهشت را هر لحظه تجربه کردن است پس ادامه دهیم تا ببینیم که خداوند چه گلستانی از انواع و اقسام نعمت هایش را برایمان تدارک دیده است ….

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: