آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 1

413 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    سلام بر همه عزیزان

    خدایا شکرت بابت شنیدن و درک این اگاهی های ناب

    همین اول فایل لا اکراه فی الدین کلی حرف توشه

    واقعا چرا کسانی که ادعای مسلمونیشون میشه و در عصر حاضر که اینترنت هست تفکر و تحقیق بیشتری هم هست و ادعای قران خوندن و حافظ قران بودنشون میشه هیچ وقت این ایه که اگه اشتباه نکنم ایه الکرسی هم هست دقت نکردن؟

    چرا دنبال فرعیات بودن دنبال اینکه ما وظیمون امر به معروف هست ما میگیم خودشون خواستن قبول نکنن ( و قبول نکننی هیچ وقت در کار نبوده اگه بود اصلا نیازی نبود تو بگی )

    تازه امر به معروف هم تا جایی که من امر به معروف شنیدم بیشترین درصدش مربوط به حجاب بوده و خمس و زکات و این موارد

    خود من هیچ ادعایی نداشتم در این زمینه مخصوصا اگه اطلاعات کافی یا شناخت درست ازون موضوع نداشته باشم حالا چه دین باشه چه هر موضوع و مورد دیگه ای

    حالا شاید خواننده بگه خود تو و کسایی مثل منم همین روند و در پیش گرفتیم اونا فکر میکردن روششون درسته ما هم به روش درستمون ایمان داریم و خواستیم چیزهایی که میدونیم از توحید و بهشون بگیم و هردو مسیر مسیر غلطی هست و اینجا ثابت میشه ما اجباری در تغییر دیگران به هر سابجکتی نداریم منتهی فرق ما اینه با اینکه نتیجه دستمونه و تحقیق بیشتر داشتیم منطق قوی ولی با چند بار تکرار کردن (یاسین تو گوش خوندن…) فهمیدیم زیپ دهنمون و ببندیم ولی دسته اول که نام بردم روششون چیز دیگه ای هست مثل شعار جنگ جنگ تا پیروزی

    مثلا خود من تو دوران نوجوونی دوران بلوغ و بقولی قرای بازی که دلم میخواست لاک بزنم بعنوان مثال از در و دیوار بهم حمله میشد که نمیتونی وضو بگیری نماز نداره و منی که نه میتونستم از لاک زدنم بگذرم :))) نه از عذاب وجدان و غر غر و اطرافیان حالا نمازم نمیخوندما ولی همین که لاک داشتم نشون دهنده مثلا بی ایمانی من تو در و همسایه و ابرو رفتن خاندانم بود و چه روزایی که با اسیتون میفتادم به جون ناخنام پاک نمیشد ک :)))

    در مورد موضوع بعدی اتفاقا من با خواهرم راجع بهش همین امشب حرف زدیم که ایشون داره زندگی در بهشت قسمت خانواده رایان و میبینه و داشتیم در مورد تربیت بچه ها ساعتها حرف میزدیم از بزرگشون که تو سن بلوغ هست و یوسف که کوچکترینه و نکات مثبتش اونا رو مرور میکردیم واقعا چقدر قشنگه که اجازه اشتباه کردن به فرزند هم بدیم هی نخواهیم هر قدم که برداشت هول کنیم مراقبش باشیم و با هر گریه ش سریع بهش توجه کنیم

    من خانواده ای رو میشناختم که پدر مادر بچه رو رها کرده بودن حالا نه کلن رهای بی بند و باری

    یعنی خیلی حساس نبودن که وای مهد میره حرف زشت یاد نگیره وای ما سفر میریم سرد نشه باهامون ازمون فاصله نگیره بی محبتی ببینه؟ و هر نگران دیگه ای که اکثر پدر و مادرا دارن و الان که اون بچه 11سالش هست و ما تا سن 6 سالگی ش خیلی ارتباط نزدیکی داشتیم میتونم بدون شک بگم یه پسر عالی هست فرشته نشد ولی با اون تربیتی که نگرانی مادربزرگ و خانواده دو طرف داشتن اصلا همچین مواردی در این بچه نیست بسیار با اعتماد به نفس، باهوش، چنتا زبان مختلف بلده با اکسنت پسر با احساسی که عاشق پرنسس های دیزنی هست و ازونورم عاشق بتمن و شگفت انگیزان با ادب و احترام و بسیار هم با توجه

    یا مثلا دوست صمیمی من تعریف میکرد سه چهار سال پیش با پدرش تو اتوبان ماشینشون خراب میشه و اون‌روز دوستم به خودش خیلی رسیده بود و با پاشنه بلند و ارایش و یه جای مهم میخواست بره و پیاده شدن مشکل و حل کنن پدرش دیده درست نمیشه ولش کرده رفت گفت خودت یه کاریش کن :))) من میرم پیاده و یه دختر و با اون سر وضع و یه بی ام دبلیو کنار اتوبان ول کرد دوستمم حالا یادم نیست تماس گرفته با جایی یا یکی اومده کمکمش در هر صورت کارش راه افتاده این یه مثالی بود یادم اومد و تو خیلی جاها گذاشته خودش کاراش و انجام بده و البته که دورادور همیشه حواسش بهش بوده اینو خودم به چشم دیدم و الان این دوستم تا مسیله و موردی براش پیش میاد در 90 درصد مواقع خودش به تنهایی حلش میکنه جوری که الان همسرش با تجربه زیاد و چندین کارمند و برو بیایی که داره دوستم میگفت یه جاهایی به من اعتماد میکنه که من خودمم شاید به خودم اعتماد نکنم :)))

    راجع به روزه و نماز خوندن دیگری

    اخ اخ مامان منم یمدت میگفت اینو هنوزم فکر کنم تو فکرش هست میگه من میدونم اگه طوری م بشه شما دو تا نماز روزه های منو نمیخونین و احتمال میدم داره نمازهای خواهر بزرگترم که فوت شده رو میخونه خیلی مطمین نیستم اما همیشه بیش از حد معمول نماز میخونه وقتی بهش میگم چخبره یکساعته داری نماز میخونی؟ میگه نماز قضاست

    کسی که در فرکانس خداونده شیطان نمیتونه بهش دسترسی داشته باشه*

    چقدر توحیدی و ارام بخش

    در ادامه ایه های اللهی

    سوره نمل ایه 80

    واقعا کسی که گوشش و گرفته باشه تو اصلا نمیتونی یسری چیزها رو بهش بگی انگار فقط داری براشون لالایی میخونی

    من یادمه برای یه فرد نزدیکم میرفتم بالا منبر که بهش بگم تو قهرمان بقیه نیستی و نمیتونی از خودت بگذری برای بقیه تحت هر شرایطی یمدت گوش میداد سر تکون میداد اره حق با تو هست راس میگی و چند وقت بعدش همین روش و میرفت و من فهمیدم شخصیت کسی رو نمیتونم تغییر بدم و رهاش کردم دیگه در این باره باهاش صحبت نکردم

    یا شاید اینو خیلی از دخترا تو یه دوره ای داشتن که دوستاشون رابطه نامناسبی تجربه میکردن کات میکردن و یه پروسه طولانی تراپی بین دوستان شکل میگرفت و برای اینکه از حال و هوا درشون بیاریم بیرون میرفتیم کلی تفریح حتی یه جاهایی پای گریه ها میشستیم و چند وقت بعد اشتی میکرد و گند میزد تو همه ی زحماتا :)) شاید خود منم حتی شده یبار جز اون دسته بودم

    چقدر مثال و تجربه دارم که فعلا ذهنم یاری نمیکنه حتما اگه شد تو کامنت دومم میگمش

    وااای خدای من چقدر عالی بود این فایل چند بار دیگه هم باید گوشش کنم چقدر نکات مهم و اگاهی هست داخلش

    و واقعا استاد جانم فقط و فقط عملکرد باعث میشه نتیجه ببینی نه فقط حرف زدن

    ممنونم ازتون که وقت گذاشتین و برامون ایه ها و یه عالمه نکات بینظیر و گفتین از مریم عزیزمم باز تشکر میکنم که پیشنهاد دادن و مرسی از دوست عزیزمون بابت کامنتش

    خیلی دوستتون دارم

    خدایا شکرت که اینجام و این مرد اللهی استاد من هست خدایا شکرت بابت این اگاهی ها و عملکردشون تو زندگیمون

    یه عالمه گل و قلب تقدیم به شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  2. -
    فهيمه گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلامی گرم خدمت استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته بی نهایت مهربانم و بقیه عزیزانم

    دیشب کامنتی برای فایل توحید عملی قسمت 6 نوشتم و شرح دادم که چگونه دیروز متوجه شرکی که در وجودم بود شدم.

    امروز صبح خیلی منقلب و پشیمان بودم و واقعا نمیدونستم چطور باید از خجالت خودم دربیام که این همه سال با این شرک به خودم ظلم کردم و از دریافت نعمات خودم رو محروم کردم.

    صبح که همینطور اشکام می آمد فکرهایی که از سرم می‌گذشت مال من نبود و الهامی بود که بهم میشد…اینکه تو که دلسوز فلانی بودی این همه سال ،چقدر به اون ظلم کردی ،چقدر با نشون دادن دلسوزیت بهش، اون روی اون فرد رو. برانگیخته کردی که شخصیت قربانی ای که داشت تقویت بشه.

    چقدر با دلسوزیت باعث شدی اون ضعیف تر بشه…چقدر جای خدا نشستی ….و بهم گفته شد چون تو خیلی دلت براش میسوخت و اون رو برای خودت بت کرده بودی ،چه بسا که باعث مرگ اون شخص میشدی و خدا این بت رو توی زندگیت میشکست با مرگش….

    فکرای خیلی مختلفی از سرم گذشت وهی توبه کردم …توی دلم از اون شخص معذرت خواهی کردم که جاهلانه باعث شدم ضعیف بشه …باعث شدم شخصیت قربانی در اون متبلور بشه …چقدر چون اون فکر می‌کرد من گوش شنوای مشکلاتش هستم ،با دعوت شیطان وارد بازی میشد و برای من از مشکلاتش میگفت …

    همه این فکر ها که از سرم می‌گذشت به خودم میگفتم پس بگو چرا خدا گفته شرک رو نمیبخشم …

    شرک ریشه بسیاری از گناهان دیگه ست…زمینه ساز ظلم های زیادیه که شاید زمان بخشش برای اون فرد هیچ وقت نرسه …

    من خوش شانس بودم و به لطف آموزش های این سایت قبل از مرگم ،مردم!!!

    مردم و دوباره متولد شدم

    من امروز یه نوزاد یک روزه ام

    نوزادی که تازه غسل تعمید گرفته

    نوزادی که آگاهی های زندگی گذشته اش رو فراموش نکرده ..و قراره باهاش زندگی رو ایندفعه خدا پسندانه شروع کنه.

    واژه دلسوزی ، املای دیگری است برای شرک!!

    واژه وابستگی همینطور…

    لا اکراه فی الدین…قرآن حتی میگه در دین هم به کسی اجباری نیست…

    استاد توضیح داد که مسئولیت مشکلات دیگران رو به عهده نگیریم …یادم افتاد استاد چند جلسه قبل سوره اعراف رو برای ما ترجمه کرد

    ذهن من داره ربط میده اطلاعاتم رو به هم…

    در سوره اعراف ، راه شیطان ،راهیه که فرد از فقر و فحشا میگه…فرد ناشکر میشه…

    و راه خدا ،راهیه که صراط مستقیمه، و فرد سپاسگذار میشه…

    ارتباط اینکه ما مسولیت اشتباهات دیگران رو به عهده بگیریم دقیقا مثل اینه که ،فردی که به وعده شیطان لبیک گفته و ناسپاس شده و از فقر میگه و از رحمت خدا دور شده رو ،

    ما هم بریم دل به دلش بدیم و حالا دلمون هم براش بسوزه…و با دلسوزی بخواهیم براش کاری بکنیم که احساس می‌کنیم خوشحالش میکنه…در حالیکه اون فرد اگر در قلبش به خدای خودش ایمان بیاره و پشت کنه به شیطان ، هزاران هزار تا دست خدا میان توی زندگیش که میتونن براش خیر بیارن.

    پس ذهن من این مطالب رو اینطوری چید کنار هم که،دلسوزی همون شرکه…شرک میورزی به کسی که به وعده شیطان لبیک گفته و از صراط مستقیم دور شده و وارد وادی فقر شده…

    من چیزی که فهمیدم این بود که ///هر زمان ،فکر شخصی دیگه آمد توی ذهنم ، به هر دلیلی /// سریع باید حواسم باشه که این شیطانه داره از در این شخص وارد میشه…

    غیبت میکنیم ،پای شخصی در میونه

    رقابت میکنیم پای شخصی در میونه

    مقایسه میکنیم پای شخصی در میونه

    حسادت میکنیم پای شخصی در میونه

    عوامل بیرونی که پای اشخاصی در میونه

    و

    و

    و

    دامنه اش خیلی بزرگه

    حالا کامل توحید رو فهمیدم

    از خدا میخوام کمکم کنه که بتونم در عمل هم اجراش کنم

    گوشام تیز شده به کلام الله و بیشتر دوست دارم ببینم توی قران چی برای زندگیم بهم گفته شده…

    صبح داشتم گفتگو با دوستان 41 با آقای پاکزاد رو میدیدم که درباره (یشی و یرید) بود..در اون فایل صحبت شد، ما چیو باور کنیم ،اینکه خدا از قبل روزی ما رو تعیین کرده یا اینکه خودمون میتونیم با افکارمون هر چقدر نعمت میخواهیم بیاریم توی زندگیمون….

    نظر من : من درک میکنم اینکه روزی شما از قبل تعیین شده یعنی چی..ما قبل از اینکه به این دنیا بیاییم اینهمه نعمت توی جهان قرار داده شده برای انسان…این یعنی اینکه خدا از قبل، روزی ما رو تعیین کرده….ولی اونجا که میگه ،هر کی هر چی بخواهد ما بهش میدیم …از اونجایی که رابطه ما با الله یه رابطه دو طرفه ست ،حالا میتونیم از هر نعمتی که در این جهان هست درخواست کنیم ،و خدا اون رو وارد زندگی ما میکنه….

    توی کامنتم در توحید عملی 6 گفتم که شرکم برای کمک به شخصی بود ،وقتی متوجه شدم که این شرک هست،شنیدم که قلبم بهم گفت تو به من ایمان بیار من این خواسته ات رو هم برات برآورده میکنم ولی با رنگ و لعابی دیگر….استاد در اون فایل توضیح میده که توحید که داشته باشید ثروت بطور طبیعی میاد.

    ارتباطش توی ذهن من اینطوری شکل گرفت که ،خدا انقدر ثروت بهت میده و میتونی بشی دستی از دستان خداوند…اطرافیانت وقتی موفقیت تو رو ببینن،توحید رو در تو ببینن،در دلشون به خدا میگن که ما هم می‌خواهیم مثل این بشیم…و اونجا که اونا از طریق دیدن تو هدایت میشن به راه مستقیم، حالا خدا بهت اجازه میده اون شخص اگر مشکلی مالی داره ،تو براش حل کنی

    به نظرم این مورد هم میتونه قوانین (شئ رو داشته باشه هم ر و د)

    این درک من هست از اون دو بخش

    این دو فایل ،آخرین پازل هایی بود که بخش قبلی زندگیم رو کامل کرد و دفترش رو بست …من وارد بخش جدید زندگیم شدم.

    .

    در آخر اینکه ،برای من

    فایل جلسه قبل و فایل توحید عملی 6 یه طرف…بقیه فایل ها طرفی دیگر…برای من حبل الله بود

    فقط باید سعی کنم این نوزاد متولد شده رو در صراط مستقیم نگه دارم

    .یا کفیل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  3. -
    شهرام قرقانی گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    ” بنام خداوند بی همتا ”

    سلام و عرض ادب و احترام

    به استاد عزیزم و خانم شایسته بی‌نظیر؛

    و سلامی گرم به تک تک دوستان عزیزم در این سایت الهی.

    1.خدایا ازت سپاسگزارم که امروز به من فرصت زندگی،فرصت تعقل و کلی ایده در کسب و کارم دادی. 2.خدایا ازت سپاسگزارم بابت ورودی های مالی امروزم.

    3.خدایا ازت سپاسگزارم که بعد از ماها به من فرصت نوشتن این کامنت رو دادی وازت میخوام که در نوشتن این کامنت هدایتم کنی.

    4.خدایا ازت بابت این سایت توحیدی و دو استاد عزیزم سپاسگزارم.

    5.خدایا ازت بابت دوستان توحیدیم در این مسیر زیبا و لذت‌بخش سپاسگزارم.

    6.خدایا از اینکه مدتی هست کارای من رو آسان میکنی و در انجام امورات روزانه ام هدایتم میکنی بی نهایت سپاسگزارم.

    دوستان مدتی هست کامنت نذاشتم ولی هر روز سعی میکنم از دوره ها و کامنت با ارزش سایت برای تقویت” ذهنم ،روحم،جسمم،توجهم ،احساسم ” استفاده کنم و از همگی سپاسگزارم.

    و در ادامه یه تشکر ویژه کنم از استاد بخاطر دوره با ارزش “احساس لیاقت “که واقعا فوق العاده هس.

    هنوز فایل رو گوش ندادم ولی میخوام از،تجربه هایی که در این چند ساله گرفتم به یه موردی اشاره کنم تا باز مروری برام در دسترس باشه؛ تا قانون رو فراموش نکنم و سعی و تلاشم رو میکنم تا در طول روز از قوانین حاکم بر جهان هستی در ” عمل،رفتار،گفتار،توجه ،احساسم ” استفاده کنم .

    استاد عزیزم ممنونم از فرمول زیبای تمرین “ستاره قطبی” واقعا معجزه میکنه و عاشق نوشتنم و همه چی با رعایت تکامل انجام میشه خدایا سپاس فراوان.

    =>>>>> مثال در مورد تغییر دیگران که برام اتفاق افتاد سال97:

    سال 97 در کنار شغل آرایشگری اومدم یه مغازه لوازم آرایشی هم راه اندازی کنم و خلاصه تقریبا 60 میلیون پول برای راه اندازی داشتم که یکی از اقوام نزدیک اومد وبهم پیشنهاد شراکت داد با چقدر سرمایه 15 میلیون اونم وام ازدواجش بود که باید زحمت گرفتن وام رو هم خودم میکشیدم و ضامن هم آوردم و کل کار انجام شد و 1 ماه بود من تمام هزینه های این دوستمون رو هم پرداخت میکردم تا اینکه وام بعد 1 هفته از طریق آشنایی که داشتم ردیف شد و رفتیم تو بازار شیراز خرید کنیم دیدم دوست عزیز رفته تو گوشی فروشی 2تا گوشی اپل گرفته و اومده منم بهش تبریک گفتم و با خونسردی کامل بهش گفتم فقط یه لطفی کن قسطات رو پرداخت کن من و ضامنی که برات آوردم زشت نشیم و راه ما اینجا از هم جدا میشه.

    و من رفتم دنبال کارای خودم ولی چه اتفاقی بعدش افتاد اینکه قسطا با یه آبروریزی پرداخت شد و من شدم مقصر داستان و کلی حرف پشت سرم ،من بیخیال کاری که میخواستم انجام بدم نشدم فقط میخوام نتیجه این اتفاق که مربوط میشه به این فایل رو بازگو و تکرار کنم تا یادم نره که این تضادها باعث رشدم شد و باعث هدایت من به این مسیر شد:

    1. درک قانون تکامل

    2.روی شخص خودم حساب کنم

    3.توکلم فقط به خدا باشه

    4.تو زندگیم روی نیروی برتر حساب کنم.

    5.تمام مسئولیت زندگیم رو شخص خودم برعهده بگیرم.

    6.برای رسیدن به خواسته های بزرگ از قدم های کوچک شروع کنم .

    7.من ناتوانم در تغییر زندگی دیگران.

    8.فقط مسئول و مدیر 100٪ کارای خودم باشم.

    9.برای ” زمانم،کارم،انرژیم “ارزش قائل باشم.

    10.خودم و شغلم رو ارزشمند بدونم

    11.کلمه “نه ” گفتن رو یاد گرفتم .

    12‌خودم رو بیشتر از قبل و بیشتر از همه دوست دارم .

    13.اصلا دیگرانی در کار نیست.

    14.تنها منم که خالق تک تک اتفاقات خوب یا بد زندگیم هستم.

    15.با این مسیر توحیدی آشنا شدم و کلی دوست خوب در این مسیر پیدا کردم.

    16.خودم رو مهمترین و با ارزش ترین فرد زندگیم میدونم.

    17.با توجه به شرایط فعلیم تصمیمات لازم‌ رو میگیرم و با انجام‌ تمرین” ستاره قطبی” و رعایت تکامل قدم های بعدیم رو با موفقیت سپری میکنم .

    18.دیگه “عجله،ترس،نگرانی ،احساس بدی ” در کار نیس به لطف آموزه های استاد و کامنت زیبای دوستان.

    خدایا از اینکه در نوشتن این کامنت هدایتم کردی سپاسگزارم.

    و خوشحالم از اینکه روز 24 آذر ماه تولدم رو تنهایی جشن میگیرم و خودم رو دوست دارم.

    خدا نگهدار تک تک عزیزان باشه منتظر کامنتای زیباتون هستم.

    از طرف دوست دارتون ” شهرام”

    21 آذر ماه 1403@

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  4. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    ای مهربانم ،چقدر لذت بخش است در آغوش تو بودن و مهربانی هایت را حس کردن .

    ای بزرگم ،چقدر تسلیم بودن وسپردن افکار وذهنت وجسم و روحت به تو وچه آرامشی از این تسلیم بودن دارم .

    خدای هدایت کننده ام که چه زیبا هدایت می‌کنی وچه زیبا اختیار به ما دادی بی هیچ جبری .

    دوست دارم فقط وصف تو بگویم که لایق ستایشی

    فقط در برابر تو زانو میزنم .

    سلام بر استاد عزیزم

    الان ساعت 12و30دقیه نیمه شب که داشتم بخش آخر کشف قوانین را می نوشتم وخیلی خواب سنگینی چشم‌هام را گرفته بود هدایت خداوند آمد که برو به سایت وامدم دیدم، به به، قسمت دوم که منتظرش بودم داغ داغ رسیده و شنیدم به لطف خدا .

    خدای من آیه های قرآن چقدر فرکانسش بالاست .چقدر دقیق از اینکه ما نمی‌توانیم زندگی دیگران را تغییر بدهیم منطقی توضیح میده .

    استاد هرروز یه سوره از قرآن را که می‌خوانم یه نیرویی ،یه فرکانس بسیار بالایی از آیه ها حس میکنم که تا الان که چند بار قرآن را خواندم درک نکرده بودم .

    خودم را به یاد میارم که چطور من را هدایت کرد با یه فایل از یه استادی که شاگرد شما بود وچطور هدایتم کرد به استاد توحیدی وبدون حاشیه سراغ اصل می‌ره .

    الف) مواردی که سعی داشتید زندگی دیگران را تغییر دهید، برای این کار زمان، انرژی و هزینه کردید. در نهایت از این کار چه ضربه هایی خوردید؟

    بی نهایت مثال دارم، از خواهرم که دخترش نیاز به عمل داشت وفکر میکردم باید خدایی کنم براش ودایه دلسوزتر از مادر باشم رفتم گوشواره هام را فروختم ونتیجه چی شد ؟دخترش عمل شد وپولی که دادم گرفت و زندگیش بدتر هم شد

    تا اینکه به سال پیش با سایت استاد عباسمتش آشنا شد خودش تغییر کرد .

    فقط زور بیخودی زدم وخودم را از نعمت های خدا دور کردم وتمرکزم روی زندگی اون بود اون ثروتمند شد ومن از نظر مالی پایین آمدم .

    در مورد دوست های سابقم که به لطف خدا همه دور شدند می نشستم پای صحبت هاشون ودرودل هاشون که مثلاً سنگ صبورشون بشم وزندگیشون تغییر کنه ودرگیرمسائل اونها ودرگیر آدم های منفی شدم وخیلی خسارت روحی و جسمی دیدم .

    گفتن این صحبت ها برام سخته ولی باید یادآوری کنم تا بدونم چه می‌کنه این دخالت بیجا وکاری که حتی خدا هم انجام نمیده برای کسانی که در فرکانس نیستند .

    در مورد همسرم که بی نهایت نصیحت کردم وبی نهایت از پول ووقتم وانرژی ام را گذاشتم که از نظر مالی رشد کنه وبیاد بالا .

    ولی خودم هم امدم پایین وهم پولم وهم انرژی ام وهم وقتم که باید برای خودم‌میگذاشتم را گذاشتم و تغییر که نکرد کار خودش را ادامه داد .

    هر چی پول داشتم میدادم به همسرم ولی می‌دیدم درگیرتر شده وبدهکارتر و طلبکارانه با من رفتار کردن

    استاد جان این فایل ها انگار درکم را بالا برد از اینکه واقعا عاجزم از تغییر دادن بقیه .

    چقدر دردوره هاتون می‌گفتید ومن فقط می شنیدم والان آماده بودم که به قول خودتون چرخ دنده قشنگ رفت سرجاش و نشست .

    از دوروز پیش که این فایل قسمت اول را شنیدم انگار تسلیم شدم

    وبه خودم‌میگم ،از آدم ها ناامید شدی به خدا امیدوار شدی ،یا به خدا امیدوار شدی از آدم ها ناامید شدی ؟

    واقعا شرک خودم را دیدم تو این فایل که چقدر هنوز می‌خوام زندگی بچه هام زندگی همسرم را تغییر بدهم .

    ب) مواردی که تصمیم گرفتید به جای تقلای بیهوده برای تغییر دیگران، این انرژی و تمرکز سازنده را صرف بهبود زندگی خود کنید. بنویسید این نگرش متفاوت، چه نتایجی را وارد زندگی شما کرد؟

    بعضی اوقات که بچه هام درگیری درونی وحالشون خوب نیست ،به خودم میگم ،ببین سمیه ،تو مسئول حال بد بقیه نیستی حتی بچه هات

    چقدر خوبه تمرکز روی خودم به جای وقت و زمان گذاشتن برای اطرافیانت که آماده نیستند .

    پنج ماه پیش که خدا هدایتم کرد به تهران از شهر شیراز وشوهرم درگیر چک بود اولش خیلی ناراحت بودم ومیخواستم پس اندازم را که یه سکه بود بدم به همسرم که مثلا یه چک را پاس کنه وزودتر بیاد تهران پیش ما .

    انگار خدا برام روشن کرد که ببین اگر اینجایی روی خودت کار کن وتو نمیتونی فرکانس بقیه انسانها را عوض کن با کمک مالی

    دیگه نشینم سر ،جای خودم‌ولذت بردم از زیبایی های تهران وبه پوست ومو وورزش خودم رسیدم .

    استاد. خدا خیرتون بده که چقدر قشنگ وواضح از قرآن نمونه میارید که واضح واصل را برامون روشن می‌کنه .

    استاد واقعا دارم لذت میبرم از زمانی که تمرکز وانرژی ام را گذاشتم روی خودم .

    الان با این فایل این آگاهی ها را دریافت کردم به لطف خدا .

    احساس میکنم از بند اسارت ودخالت در کارخدا وابسته کردن اطرافیان به خودم رها شدم وتازه دارم زندگی می کنم .

    داستانی که کامنتی این بنده را میخوانید خدا وکیلی روی خودمون کار کنیم فقط

    من که نتونستم نه فرزند ونه مادر ونه پدر ونه همسرم را تغییر بدم ولی تا آنجایی که روی خودم کار کردم جهان به نفع من شد و جهان عادل عادل وخداوند تا وقتی ما نخواهیم وارد زندگی ما نمیشه

    اینقدر که خدا کارش درسته واز قوانینش عدول نمیکنه وبا هیچ کس شوخی ندارد.

    ج) درسهایی که از آگاهی های این دو قسمت یاد گرفتید را ذکر کنید. این درسها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شد؟

    درس های که یاد گرفتم فقط وفقط من مسئول جسم وروح واحساسات و فرکانس خودم هستم وبس .

    خدا به همه نزدیکه وهرکس آماده باشه هدایت میشه .

    با گوشت و پوست واستخوانم درک کردم این موضوع را وخدا کند که همیشه آویزه گوشم کنم .

    واستاد عزیزم ،شما را به خدا میسپارم که تنها حافظ ونگهدار همه است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  5. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    سلام بر استاد نازنینم و خانوم شایسته عزیزم

    سلام برا همه دوستان

    باران :

    بی صبرانه منتظر قسمت 2بودم .

    استاد من یه مثال قشنگ و واضح در مورد اینکه والدین دلسوزی برا فرزندشون میکنین عاقبت اونجوری پیش نمیره اوضاع افتضاح میشه ‌.

    استاد یکی از فامیلامون پسرشون خیلی ضعیف بار اومده ،قدرت تصمیم گیری نداره ،منتظره پدرو مادرش همه کاراشو انجام بده ،منتظره پول بهش بدن ،هیچ کاری نمیکنه ،پدرو مادرش اینقد دلسوزی براش میکنن ،مثلا مادرش همیشه میگه فلانی کمرش درد میکنه نمیذارم این کارو انجام بده یا نمیتونه چون این مشکلو داره ،درصورتی که قدرت بدنیش عالیه ،خلاصه اینقد براش دلسوزی کردن عاقبت اینکه وابستگی شدید بهش دارن هم پدرو مادر هم فرزندشون ،پسره از همسرش جدا شد ،خرج و مخارج پسرشونو میدن ،پدره هم هرچی داشت و نداشت برا پسرش خرج کرد بعد اونسری مادرش گریه میکرد میگفت هرچی داشتیمو نداشتیم خرجش کردیم بهمون گفته شما چه پدرو مادری هستین هیچ کاری برام نکردین رو سرمون داد وفریاد زده باهامونم دعوا کرده ،استاد اینه نتیجه دلسوزی بیش از حد برا فرزند خدا میدونه عین واقعیته واین درسی شد برا منم دلسوزی برا فرزندم نکنم قوی بار بیاد انشالله .

    استاد من از وقتی که انرژی و تمرکزمو صرف خودم کردم و هیچ تلاشی برا تغییر بقیه نمیکنم اصلا کامل خودمو پیدا کردم ،خدای خودمو ساعت ها میرم تو غار حرای خودم رازو نیاز با خدا ،الهاماتو گوش میدم ،نشونه ها رو میبینم بی نهایت نتیجه گرفتم ،و استاد ماشینی که خواستم با عقل خودم بخرم هرچی گشتم پیدا نکردم و تسلیم الله شدم و سپردمش به خدا رو خریدم جوری چیدش وقتی خودم بهش فکر میکنم فقط اشک میریزم از این همه برنامه ریزی قشنگ الله ،این چه زمانی اتفاق افتاد زمانی که تمرکزمو گذاشتم رو زندگی خودم رو تغییر خودم و تسلیم بودن در برابر خدای مهربان الهی هزاران مرتبه شکر به خاطر همه نعمت های زندگیم .

    استاد بی نظیر بود این فایل خیییلی حالمو عالی کرد عاشقتم

    خدا نگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2500 روز

    سلااااام استاد جونم، سلام خانم شایسته ی جسور و نازنینم، آخ که دلم غش رفت، یه حسی بهم گفت بیا سایتو یه چک کن دختر، ای خدای من شکررررت، استادجونم فایل گذاشته، وای خدای من، که قند تو دلم آب شد تا دیدم فایل جدید اومده، استاد جونم بینهایت سپاسگزارم برای زمان ارزشمندی که به این فایل اختصاص دادین و این فرصت رو برای ما فراهم کردین که ماهم بشنویم، و تلاش کنیم تا باز دوباره و دوباره از مدار جدیدتر بشنویم، الهی صد هزار هزار مرتبه شکرررررت

    لا اکراه فی الدین/ هیچ اجباری در دین نیست!

    در حین گفتن شما استاد جونم، همسر جان گفت سوره ی ناجا آیه 110، ما شما رو می بریم بهشت حتی شده به زور…

    دقیقا منم تو نوجوانی کلی وسواس گرفته بودم روی وضو، روی کارهام، ملا غلط گیر عالم و آدم شده بودم، علامه ی دهر و همه چی دون، آخه هر سال تابستون رفته بودیم کلاس قران، همش صف اول نماز جماعت مسجد و همش بدو روضه و هنوز تازه دیپلم گرفته بودم که رفتم شدم خادم حرم و دیگه تایمی که گلدن تایم زندگیم بود رو گذاشتم رو اینکه برم صلوات و جز قرآن بگیرم برا فرج امام زمان، مهر جمع کنم، غبار روبی و تمیز کنم حرم امام رضا رو، به هر بهونه ای گوله میکردم حرم که آقا دیگه من خیلی خوبم آخه خادم حرمم، حالا بقیه هم که دیگه هیچی، چه توفیقی داری، تو این سن خادم آقایی، کلی التماس دعا و.. البته که الهه جان اون دوره اعتماد به نفسش داغون بود، باور داشت که باید همه جوره خودش رو خط بزنه، که بقیه به موفقیت و هدفاشون برسن، همه جوره تصور میکرد منجی و .. گذشت و گذشت تا سالها و سالها الهه جان چک و لقدای جهان رو نوش جان کرد، تا زمانی که این تضادها دست به دست هم داد تا از مغز استخوانم هدایت بخوام، استاد من زمانی برا خودم نمیزاشتم ولی تا بخواین زمان میزاشتم برا همه، برا آدمایی که بعدها متوجه شدم لذت میبرن از نقش قربانی رو داشتن، آدمایی که حاضر نبودن تکامل رو رعایت کنن، آدمایی که من دقیقا تکه پازل مکملشون بودم، منجی منجی منجی، یه منجی ضعیف که فقط برا بقیه حرف بزنه، موعظه کنه، هدایت کنه، جالب اینجا بود که وقتی نتیجه میگرفتنا کار خودشون بود و خیلی وقتهام فقط اومده بودن تا سپرده ی زمان عمر منو خرج کنن و دوباره برن همون مسیری که دوس دارن، منم که اصلا رسالتم هدایت دیگران بود توی اون دوره.. البته که اون موقع ها خیلیم حال میکردم که من تو این سن چه کلامی دارم که طرف میخکوب میشه و اشک از چشماش جاری میشه! و این درک الان منه، که به لطف سایت شما استاد عزیزم و مداوم و مداوم تمرین و تکرار آگاهی های ارزشمندی که هر بار با گوش کردنش به فکر فرو میرفتم، تغییر کردم، استاد عزیزم شما نیومدین دنبال من، من اومدم دنبال شما، من سوال داشتم و پرسیدم، من تصمیم گرفتم به جای خرید یه سری چیزا که تغییری هم توی من ایجاد نمی‌کرد به لحاظ ارزشی، بیام و بها بپردازم، استاد جانم به خداوندی خدا که درست میگین وقتی حاضر شدم با تمام وجودم بها بدم، به میزانی که برای آگاهی هام ارزش قائل شدم زندگیم ذره ذره تغییر کرد، ذره ذره عاشق الهه شدم، یواش یواش اصلاح کردم و هر بار وجودم داره غنی تر میشه،

    روزی که وارد این سایت شدم همون ابتدا گوشزد کردین که یادتون باشه که مسئولیت صد در صد زندگیتون رو بپذیرید و هر چقدر اومدم جلو، دیدم چقدر این یه جمله منو آزاد و رها می‌کنه! چقدر منو بزرگ کرد همین به ظاهر یه جمله! هر چقدر جلوتر میرم به درک و عمل جدیدتری برا خودم میرسم، دورتون بگردم که اینقدر قشنگ تکامل رو به ما یاد دادین که دیگه چک و قسطی خرید کردن برامون شد خط قرمز! چیزی که برا تک تک اعضای خونوادمون بی معنی و مسخره و البته ناشدنی هست! ولی ما انجامش دادیم و الان حدود چهار سال هست که برامون این مسئله شد قانون!

    تازه استاد جانم بعد از حضورم توی این سایت توحیدی و خرید دوره ها، چقدر من احساساتی شدم و رو حساب دلسوزی بیخود، زمان ها گذاشتم برا مشاوره دادن به کسانی که اصلا سوالی نپرسیده بودن! اصلا خودشون نمی‌خواستن عوض شن! رو حساب اینکه آقا من منجی باشم و کمکشون کنم! اصلا اونا متوجه نیستن، من که متوجهم باید بهشون بگم! نزارم اسیر جهل بشن! من یه گنجی مثل آگاهی های استاد پیدا کردم، نامردی به بقیه نگم!!! و استاد عزیز و نازنینم چقدر شما اول هر دوره داد زدین، بچه ها نخواین دیگران رو تغییر بدیم! ذوق زده نشین هی برین برا بقیه بگین! دقیقا منم کر بودم استاد عزیزم! نمیشنیدم و چوبشم خوردم و مسئولیتشم پذیرفتم، دردش این بود که هر چند وقت یه بار، یه پس رفت اساسی نوش جان میکردم و کلی هم حس نازیبا به خودم تحمیل میکردم، استادجانم من هر بار که وقت و تمرکزم رو خرج دیگری کردم، به همون اندازه لذت عمل به قانون رو از خودم دریغ کردم. شما می‌گفتین تازه بعد نتایج حتی کسی ازتون پرسید بازم بهش بگین یه سایتی هست میتونی بری اونجا و خودت ببینی! ولی من منجی میگفتم نه باید لقمه رو بجوم تازه ویتامینشو به دیگران بدم!! و همینجا میگم استادجان که در جهالت بودم و خودم به خودم ظلم کردم و لذت داشتن آرامش رو از خودم دریغ کردم..

    استاد جونم دورتون بگردم منم امشب اینو برا خودم مینویسم، تا تمرین کنم و این مسئله رو قانونش کنم برا خودم و یادآور بشم به خودم که این اصله!

    من مسئولیت زندگی خودم رو به عهده بگیرم و بقیه هم هرکسی مسئول زندگی خودشه!

    استاد جان جانانم اعتراف میکنم که هنوز به جایگاهی نرسیدم که کاملا اگه بقیه بهم بگن بی معرفتی، دلم نلرزه! استاد جانم تازه با اینکه دوره گرفته بودیم و من داشتم روی خودم کار میکردم، بازم تا همین چند ماه پیش ساعت ها گریه میکردم سر نظرات بقیه، و عدم مسئولیت پذیری خودم برای اینکه عملکرد متفاوتی از خودم نشون بدم، یه جاهایی جسور باشم کات کنم و…و بعد از دوره ی احساس لیاقت الان دارم میبینم که چقدر تغییر کردم، چقدر قوی تر شدم، کاملا درست میگین استاد جونم البته من زمان برد تا کم کم تغییر کردم و‌چک و لقدای جهان رو خوب چشیدم و خوشحالم که الان بهتر و بهتر شدم و تحسین میکنم این رشد و پویایی و پذیرشم توی تغییر رو..

    استاد جونم یادم اومد پدرم زمانی که در قید حیات بود، می‌گفت عیسی به دین خود، موسی به دین خود! و هرجا این روحیه رو داشت چقدر سهل گیر و روون میشد! یا مادرم که خدا حفظش کنه نوه داره که بسیار مذهبی و روحانی و نوه ای هم داره که کلا از نظر بقیه لامذهب و بی دین، ولی مامان به همشون احترام می‌زاره و همیشه هم خدارو صد هزار مرتبه شکر بچه ها مثل پروانه دورش میچرخن..

    واقعیت اینه که آزادیم که آسون بشیم برای آسونی ها، یا آسون بشیم برای سختی ها، من هزاران بار سپاسگزارم از این سایت توحیدی، شما استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم که این سایت رو آیینه ی جذب زیباییها قراردادین، هر فایلی که پلی می‌کنی دری از زیبایی و عشق به روت باز میشه که هر چقدر بیشتر دل بدی به فایل، بیشتر آسون میشی برای آسونی ها، بیشتر چرخ زندگیت روون میشه..

    استاد جونم منم گاهی حس میکنم دارم خودمو میکشم بس که مشتاقم برای تغییر و کمک به عزیزانم، وای وای که چقدر این ترمز تو من پر رنگه و استاد عزیزمن چقدر سپاسگزارم برای این فکت که برا ذهن من داره منطقی می‌کنه الهه جان هر فردی صرفا خودش تصمیم گیرنده است!!

    دلم میخواد همه بخندن، همه شاد باشن، همه برقصن، همه خوب باشن، ولی این از خود خواهی منه، غافلم از اینکه همه ی ما به یه اندازه به خدا دسترسی داریم! من با تمرکز روی مشکلات بقیه و نقش خدایی بازی کردن میشم بنده ی شیطان نه بنده ی خدا…

    استاد میدونم بالاترین فرکانس سپاسگزاری، میدونم آتیش داغه، دستمو نمی برم تو آتیش، ولی در مورد فرکانس هنوز برام جا نیفتاده که توجهم رو چیه؟ هنوز نفهمیدم که قانون قانونه! به میزانی که من از کانون توجهم مراقبت کنم، به همون اندازه آسون میشم برای آسونی ها!!

    خدایا توبه میکنم از مسیرهای اشتباهی که توی اون قدم گذاشتم، توبه میکنم از تمام شرک هایی که در زندگیم ورزیدم، توبه میکنم از تجربه ی هر احساس نازیبا که خودم در حق خودم ظلم کردم، خدایا ما رو به راه راست هدایت کن، راه اونهایی که در مسیر راستی و درستی و پاکی قرار دارن، راهی که در اون نعمته..

    استادجونم با این فایل نوید این رو به من دادین که حالا که کمتر به بقیه توجه میکنی، لایق نتایج بهتری هستی، آخه استاد جونم درست میگین کاملا، آخه حالا من فرصت بیشتری دارم برای تغییر خودم..

    من می‌خوام خودمو تیکه پاره کنم که آقا جان قانون چیه، غافل از اینکه خودم دارم خلاف قانون عمل میکنم هر بار که این رفتار رو انجام میدم!!

    استاد من تسلیمم در برابر کلام شما که چیزی جز وحی منزل نیست!

    استاد عزیزو بزرگوارم صداقت و عملگرایی توی کلامتون موج میزنه، از قلب شما بلند میشه این کلام و به قلب تک تک ما میشینه و ما رو دعوت می‌کنه به اینکه دوباره مسیرمون رو بازبینی کنیم، دوباره خودمون رو دعوت کنیم به سکوت و سکوت و سکوت..

    من هیچ توانایی و کنترلی در تغییر زندگی دیگران ندارم، من فقط و فقط توانایی کنترل زندگی خودم رو دارم.

    استاد جان جانانم سپاسگزارم هزاران بار از این فایل بینظیر، سپاسگزارم از خانم شایسته ی جسور و دوست داشتنی برای درخواست ضبط این فایل قیمتی، سپاسگزارم از دوست عزیزی که لطف کرد و به الهام قلبش گوش کرد و کامنت نوشت، و سپاسگزارم از خودم که با کار کردن روی خودم هم مدار شدم با شنیدن این فایل ارزشمند و سپاسگزارم از همسرم که با عشق کنارمه و همسفر بینظیری هست برای سفر در دل این آگاهی های ناب..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  7. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد خوش بیان و خوش سیما

    سلام استاد استاد شایسته خوش قلب

    سلام دوستان مومنی که این جمع هستید

    استاد جان شکرگزار خدا هستم که دوباره شما صحبت کردید و منو سپاسگزار کردید.

    در مورد تمام مطالب فایل قبل و این فایل من مشکل داشتم و باز هم دارم.

    اینو الان متوجه هستم که هر چی از سن حضور در سایت شما میگذره کمتر شده و رسیده به بچه هام.

    واقعا سخته دست از سر بچه ها بردارم.چقدر خوبه بتونم نصیحت کننده نباشم و مسئولیت دهنده باشم.

    چقدر خوبه که دائم بهشون در هر مورد گوشزد نکنم ولی باز هم میکنم.امشب در حال سفارش کردن به دخترم یه لحظه یادم اومد خندم گرفت و گفتم استاد میگه نباید گفت ولی بابا جان برای آخرین بار بهت میگم و دیگه نمیگم.

    حالا چند بار دیگه بگم خدا میدونه و چقدر این کار بدِ.چرا چون دقیقا از توجه از کارهای خوبشون،شخصیت خوبشون برمیدارم و میزارم روی چند تا نکته از دید من مورد دار.

    از خودم بگم تو بچگی ها آدم لجوجی بودم و هر چی بهم سفارش میکردن بالعکس انجام میدادم و الان البته یکی از دخترام همینجوریه و بهم علنا میگه من مثل اون شخصیت عروسکی تو برنامه آقای طهماسبم که هر چی بگی برعکس انجام میدم.

    و خدا رو شکر الان هدایت شدم به بهترین سایت دنیا و البته از کودکی هم دنبال کننده خدا بودم ولی پیداش نکرده بودم.

    میخام بگم استاد جان سپاسگزارم که توضیح دادید و دوباره گوشزد شد بهم و انشاالله بتونم زیپ دهنم رو بکشم و حرف نزنم و تمرکزم بر زیباییها و خوبیهاش باشه.

    خدا قانون یکسان داره ،عدالت محض.هرچی بدی همونو میگیری البته کفه لطف خدا همیشه سنگین تره ولی اگر اصرار به ادامه فرکانس نادرست داشته باشیم ،نتیجه آتش جهنمه و لا غیر در دنیا و آخرت.

    خدایا تمام تلاشم رو میکنم خودم رو تغییر بدم و تمرکز 100 بزارم روی خودم و از رب العالمین میخام منو در این راه توفیق بده و فضلش رو مثل همیشه شامل حالم کنه.

    خدایی که عالم از آن اوست و همه چیز رو هدایت میکنه ،ازش درخواست دارم منو به راه راست هدایت کنه.راه راست کسانی که نعمت داده ،نه گمراهان و نه غضب شدگان

    خدایا

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    استاد عزیزم سپاسگزار شما هستم که به ساده ترین وجه و راحتترین معنی با ما صحبت می‌کنید و همه اون چیزهایی که باید بگین رو یادآوری میکنید.

    برای شما و خانم شایسته عزیز آرزوی توفیق دارم و طلب خیر میکنم.

    خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    به نام خدا

    سلام

    استاد جان ممنونم از اینکه کاملا باز کردین و توضیح دادین که هر کسی کار خیر یا شر بکنه، برای خودشه و ربطی به پدر و مادرش نداره.

    مرسی که توضیح دادین انجام نماز، روزه، حج برای اموات هیچ فایده ای نداره، چون هر کسی اعمالش برای خودش محفوظه و نه دیگران برای اون.

    مثل خیلی باورهایی که فقط چشم و گوش بسته پذیرفته بودمشون، فکر میکردم کار خیر کنم میرسه به روح امواتم مخصوصا پدرم.

    اما الان برام اشکار شد که کلام قران بسیار منطقیه و با عدالت خداوند سازگاره.

    گناه یا ثواب هیچکس به پای دیگری نوشته نمیشه.

    یه بار با خواهرشوهرم صحبت میکردیم در مورد اینکه ادمی که پول داره بعد از مرگش، براش نماز و روزه قضا انجام میدن و آدمی که پول نداشته باشه هیچی.

    و اونجا سوال بود برامون که مگه عبادت خریدنیه؟

    که اگه پولدار باشی جبران بشه نماز روزه های قضا شده ات، و اگه فقیر باشی انجام ندادنشون به پات نوشته بشه؟

    الان خیلی حسم خوبه اتفاقا از اینکه من مسیول خیر و شر خودمم فقط.

    و اتفاقا پدر و مادرمم مسیول خیر و شر من نیستن.

    این عینِ عدالته.

    دروغ چرا من تا همین الان قبل از شنیدن این فایل وقتی کار خیر یا خوبی میکردم و بهم میگفتن روح پدرت شاد، و اینکه خیرم برسه به روح پدرم کلی منو خوشحال میکرد.

    البته که پدرم در جهانِ باقی با اعمال خودش سنجیده میشه.

    آخه میگفتن فرزند، باقی الصالحات والدینش هست.

    یعنی بچه اگه تو دنیا خیر یا شر کنه پای والدینِ مرحومش هم وسط هست و روحشون شاد میشه یا آزار میبینه.

    که البته با عدل سازگار نیست.

    ولی هیچوقت بهش اینطوری نگاه نکردم که یه خونه تکونی تو این باورها بکنم.

    میخوام ادم ضعیفی باشم یا قوی؟

    ادم ضعیف مسیولیت اعمال و زندگیشو به عهده نمیگیره، میندازه گردن بقیه، آویزونِ بقیه است، غُر میزنه، ناله میکنه.

    اشتباهاتش رو هم نمیپذیره و گردن کشی میکنه.

    ادم قوی مسیولیت اعمال و زندگیشو میپذیره و از اشتباهاتش درس میگیره و بهبود میده خودشو.

    استاد جان مرسی برای قسمت دوم این فایل.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 109 رای:
  9. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خدای مهربان.

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده و همه دوستان توحیدی در این سایت بهشتی .

    الهی شکرت برای یک روز دیگه که میتونم بنویسم زنده هستم و در این سایت بینظیر توحیدی ردپا میزارم

    مشتاقانه منتظر قسمت دوم بودم که خداور شکر الان اومدم دیدم و هنوز نگاه نکردم این جامیخام قبل فایل

    نظرم را بنویسم و بعدش دیدن هم انشالله بیام ردپای دیگه بزارم با هدایت خداجونم .

    من که همش میخاستم این و اونو نجات بدم قبل این آگاهی های این سایت و یک جورایی شرک داشتم

    خیلی تقلا کردم ولی از زمانی که چند سال پیش از ادمهایی که احساس میکردم مسول زندگیشون هستم همچین

    ولوشویی رخ داد برام واقعا به چک و لگد واقعی هم رسید در شرایط بسیار بد که باعث شد کلا روابط درجه یک خانوادگی

    به هم بخوره و مدتی از انها دور بودم و دیگه هیچ ارتباطی نداشتم دلم اوایل پیششون بود بالاخره سالیان سال

    زندگی کردی و خاطرات و این جور چیزا بود و بعدش دیدم که چقدر بی تفاوت هستند اصلا براشون مهم نبود

    رابطه با من وقتی توجه را از انها برداشتم گذاشتم روی خودم یادمه با یک استادی آشنا شده بودم که تو فاز خنده

    و هر اتفاقی بیفته باید بخندیم و استدلال خودش را داشت حال ادمو خوب میکرد و موقتی بود مثل مسکن عمل میکرد

    چون ریشه ای نبود دوباره بر میگشت به حالت کارخانه ولی با این حال که داشتم توجه میکردم به کسب و کار خودم

    و سایتی که اشتراکی شراکتی بود هم با دستان اون شخص رفت رو هوا و بدون سایت انگار فکر میکردم همه چی

    در شغلم تموم شده چه قدرتی داشتم میدادم به عوامل بیرونی مشرک بودم ولی نمیدونستم از این مباحث چیزی

    نمیدونستم ولی در همون زمان چون توجه از ان ادمها برداشته شده بود و کلا خودم بودم و عزیز دلم در روابط

    دیگه هیچ کسی نبود و خودم بودم و دونه دونه تضادها بر طرف شد با لطف خداوند یهویی ادمهایی اومدن

    تو کسب و کارم معاملاتی انجام شد معجزه وار که اصلا کف کرده بودم کار خداوند را دیدم دستانش را برایم

    فرستاد زمانی که از همه قطع امید کرده بودم از درون تسلیم شده بودم دورنی خودم نمیدونستم خیلی موقعها این

    اتفاق تسلیم درونی برامون میفته خودمون ازش خبری نداریم و میبینیم چقدر اوضاع عالی شده و نمیفهمیم از تسلیم

    میاد و درکش نمیکنیم الان خوب درک میکنم و امیدوارم بتونم واقعا درکش کنم و در عمل استفاده کنم زمانی که از بیرون

    جدا شدم به خدا وصل شدم همه چی تغییر کرد تو ذهنم هم انگار تغییر و نگرانی و حامی بودنه کمرنگ شده بود

    خیلی اتفاقات عالی برام رخ داد و مثل موشک به سمت بالا حرکت کردم به لطف خدا در مسیر که رسیدم به این سایت

    بهشتی واقعا اگر این دسته اگاهی ها تکرار نشه یادمون میره ما خیلی زود فراموش میکنیم از چه چیزهایی نتایج

    خوب گرفتیم چه مسیری را رفتیم و نرفتیم باید همیشه تکرار کنم اهرم رنج و لذت کار کنم تا انگیزه و شور و اشتیاق

    سوخت حرکتم باشه و عادت بشه که همیشه جزیی از روند عادات زندگیم بشه مثل همه کارهای روتین زندگی

    که انجامش میدیم و جورایی عادات درونی ناخوداگاهمون شده باید به این درجه برسم در کار کردن به قوانین

    تا زندگی در بهشت را در این دنیا تجربه کنم و هم سرای اخرت با کمک الله مهربانم .

    بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیزم مثل همیشه تا ابد بدرخشید از نور توحید .

    خدانگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    من نمیدونم چرا قبل از اینکه بیام درمورد فایل ها بنویسم ،یه حسی فقط بهم میگفت اینو بنویس

    چند روز پیش که قسمت یک این فایل روی سایت گذاشته شد گوش دادم اما چون جلسات قدم اول دوره 12 قدم رو گوش میدادم فرصت نشد که بیام و بنویسم در قسمت دیدگاه فایل قسمت یک

    امروز که دیدم فایل قسمت 2 به روی سایت گذاشته شده و شروع کردم به گوش دادن

    دوباره همون حس رو گرفتم

    فقط و فقط داشتم میگفتم خدایا چقدر استاد عباس منش آروم شده چقدر آرام صحبت میکنن

    چقدر با آرامش بیشتر و یه جورایی این حس رو هم دریافت میکردم که آرامش خاصی در وجودشون شکل گرفته

    یادمه وقتی پارسال من خواستم وارد سایت بشم و از خدا سوالاتی داشتم که در پروفایلم نوشتم که چی شد اومدم عضو سایت شدم

    یادمه وقتی فایل نشانه ام را به من نشان بده رو گوش دادم از تند تند صحبت کردن استاد خوشم نیومد و میگفتم چرا تند صحبت میکنه و میدونم که اون روزا در مدار دریافت آگاهی نبودم و این رو بهانه کردم تا در سایت که عضو شدم دیگه نیام و هیچ فایلی رو گوش ندم

    و الان دارم درک میکنم

    من اون روزا درمدار دریافت نبودم و وقتی بیشتر روی خودم کار کردم و بعد عضویتم که مرداد ماه بود و من از 7مهر ماه 1402 هر روز دیگه فایلارو گوش میدم

    یعنی بعد گذشت دو ماه عضویتم ،من هر روز دارم فایل هارو گوش میدم و سعی دارم که عمل کنم

    یه وقتایی برام سوال بود میگفتم چرا تند تند صحبت میکنن و من نمیتونم درست تحیلیل کنم و بهانه میاوردم

    ولی انقدر گوش دادم که دیگه تند صحبت کردنشون اذیتم نمیکرد

    تا این که این چند وقت که استاد فایل جدید میذاشتن ، یه چیزی عجیب توجهمو جلب کرد

    و اون، آروم صحبت کردن و یه جور خاص تری شده صحبت کردنشون

    نمیدونم چجوری بیان کنم

    ولی آرامش عمیقی از تک تک فایلای جدیدشون دریافت میکنم و حالمو بی نهایت عالی میکنه

    البته اینم بگم از فایلای قبلیشونم آرامش رو دریافت میکنم

    اما فایلای جدید آرامش بیشتری رو منتقل میکنن

    انگار این آرامشی که در صحبت کردنشون هست به من منتقل میشه که آروم بشینم و فایلارو گوش بدم و حین گوش دادن متمرکز میشم که ببینم چی میتونم یاد بگیرم

    یه حسی بهم گفت بیام بنویسم

    چون بی نهایت از این فایل های اخیر آرامش منتقل میشه به قلبم

    خدایا شکرت

    الان که داشتم گوش میدادم و آیات رو میگفتن به سوره نمل که رسیدن منم سریع از اپلیکیشن قرآنم باز کردم و آیه 81 رو که میخوندن منم نگاه میکردم به آیه و ترجمه اش

    خیلی حس آرامشی دارم

    واقعا بی نهایت زیباست این حال خوبم

    استاد عباس منش عزیز ،بی نهایت نور خدا به شکل عشقو و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت درزندگیتون جاری بشه

    درک هایی داشتم که سر فرصت با جزئیات میام و تو این دو تا فایل ارزشمند و ناب مینویسم

    خیلی خیلی دوستتون دارم

    برای تک تک اعضای سایت هم بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای: