در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش از طریق توضیح آیات قرآن، این اصل مهم را به ما یادآور می شود که:
- چرا ما فقط و فقط مسئول تغییر و بهبود زندگی خودمان هستیم؛
- و چراحیاتی است که: ناتوانی خود در تغییر زندگی دیگران را بپذیریم؛
- مفهوم جهل از دیدگاه خداوند چیست و چطور باید از جاهلان نباشیم؛
منطق های این فایل به ما کمک می کند تا:
- مفهوم حقیقتی عدالت خداوند را درک کنیم و از دلسوزی بی جا، پرهیز کنیم؛
- به این حد از درک قوانین برسیم که: تمام افراد به یک اندازه به جریان دائمی هدایت دسترسی دارند و به محض اینکه فردی آماده ی تغییر شود، فارغ از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم، آن فرد هدایت می شود؛
- اما تا زمانی که فرد آماده تغییر نباشد، فارغ از اینکه ما چقدر تقلا می کنیم، آن فرد هیچ تغییری نمی کند اما به احتمال زیاد، ما از مسیر درست گمراه می شویم؛
- ناتوانی خود در تغییر زندگی دیگران را بپذیریم ؛
- انرژی و تمرکز سازنده خود را در تقلا برای تغییر زندگی دیگران، اتلاف نکنیم و با این کار، خود را از مسیر هدایت، خارج نکنیم؛
- و در یک کلام، به قول قرآن از جاهلین نباشیم تا به آرامش درونی برسیم.
تمرین:
آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید، همانطور که خداوند از ما خواسته، در این آیات تعقل کنید و در پایان، در بخش نظرات این فایل مثالهایی از زندگی خود یا دیگرانی که می شناسید را در موارد زیر بنویسید:
الف) برای رسیدن به درک جامع از آگاهی های این فایل – به گونه ای که تبدیل به شخصیت ما شود – یکی از بهترین راه ها این است که:
واکنش های خودمان را در لحظاتی بیاد بیاوریم که خانواده، دوستان و افراد نزدیک به ما با نیت خوب و از صمیم قلب برای ما وقت و انرژی گذاشتند، سعی کردند راه درست را به ما نشان دهند، سعی کردند ما را از عواقب تصمیمات نامناسبی که در آن زمان گرفته بودیم، آگاه کنند. آنها به هر شیوه ای که می توانستند، تمام تلاش خود را کردند تا مانع ما برای ادامه آن مسیر شوند به گونه ای که حتی خودشان ضربه خورند، اما از آنجا که ما آماده ی دریافت آن آگاهی ها نبودیم، به قولی یک گوش ما در و یک گوش ما دروازه بود؛
با وجود هشدارهای آنها درباره عواقب آن انتخاب ها و تصمیمات نامناسب، ما همان مسیر را رفتیم و با همان عواقب نیز روبرو شدیم. تا اینکه مدت ها و حتی سالها بعد که بارها عواقب سنگین تصمیمات و انتخاب های نادرست خود را تجربه کردیم و مهم تر از همه آماده ی تغییر شدیم، تازه به یاد حرفها و نصیحت هایی افتادیم که والدین یا اطرافیان مان از روی دلسوزی و خیرخواهی نسبت به ما داشتند. در این لحظات تازه فهمیدیم که نصیحتهای آن افراد در آن موقعیت ها، چه گنجی بود، چه ارزش بزرگی داشت، چقدر میتوانست به ما کمک کند و چقدر می توانست مسیر را برای ما آسان کند. اما حقیقت این است که در آن زمان ما آماده ی دریافت و پذیرش آن نصیحت ها نبودیم.
این تجربه شخصی به خوبی نشان می دهد: ما زمانی واقعاً تغییر میکنیم که از درون آماده تغییر باشیم. بدون این آمادگی درونی، تلاشهای دیگران -هرچقدر شدید – هرگز اثربخش نخواهد بود. همانطور که در گذشته، شخص من توصیه های مفید دیگران را ندیده و نشنیده گرفتم، الان نیز فردی که در حال تقلا برای تغییر زندگی اش هستم، جایگاه گذشته ی من را دارد. این فرد هنوز آماده دریافت نیست، نه می بیند و نه می شنود. پس هر تقلایی در این مسیر، بیهوده است.
این نوع مثالها را درباره خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
آیا زمانی بوده که افرادی در زندگی شما، اعم از اعضای خانواده، دوستان یا آشنایان، سعی داشتند با نصیحتها یا پیشنهادات مفید و سازنده به شما کمک کنند، اما شما در آن مقطع آمادگی شنیدن و عمل کردن به آنها را نداشتید. در نتیجه با وجود تقلاهای بسیار آنها برای گوش دادن به آن پیشنهاد سازنده، همچنان راه خود را رفتید و به بن بست رسیدید؟
آیا پس از گذشت مدتها که به خاطر تغییر افکار و باورهایتان آماده تغییر شدید، بالاخره درستی توصیههای آنها را بیاد آورید؟
آیا از آن توصیه ها استفاده کردید؟
در بخش نظرات این فایل بنویسید چه زمانی و به چه شکل آن نصیحتها بالاخره در زندگیتان اثر گذاشتند؟
این یادآوری از تجربه ای که خودمان مستقیماً درگیر آن بوده ایم، خیلی عمیق این اصل را به ما می فهماند که:
تا زمانی که فرد از درون آماده تغییر نباشد، فارغ از اینکه ما چقدر تقلا می کنیم، آن فرد هرگز نمی شوند و درک نمی کند اما به محض اینکه فرد آماده تغییر می شود، حتی اگر ما نباشیم و چیزی نگوییم، آن فرد خودش به مسیر تصمیمات و انتخاب های درست هدایت می شود. بنابراین زمان، انرژی و دارایی خود را در مسیر تقلا برای تغییر دیگران، اتلاف نکنیم و به قول قرآن از جاهلین نباشیم. بلکه این انرژی سازنده را صرف بهبود زندگی خود کنیم.
ب) درسهایی که از آگاهی های این دو قسمت یاد گرفتید را ذکر کنید. این درسها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شد؟
منتظر خواندن تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2305MB46 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 244MB46 دقیقه
سلام مجدد
آپدیت جدید!!
همین الان کامنتمو ارسال کردم و میخواستم شام بخورم دیدم تلویزیون داره آیات قرآن قبل از اذان رو نمایش میده
گس وات چه آیاتی بود؟
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست.!!!
همزمان با آذان مغرب
من دیگه چیزی ندارم که اضافه کنم!
یا حق
بسم الله الرحمن الرحیم
ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَهࣱ وَلَا نَوۡمࣱۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءࣲ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَـُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ (٢۵۵)
خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست، زنده و قائم به ذات است، هیچ گاه خواب سبک و سنگین او را فرا نمى گیرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطرۀ مالکیّت و فرمانروایى اوست کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را پیش روى مردم است [که نزد ایشان حاضر و مشهود است] و آنچه را پشت سر آنان است [که نسبت به آنان دور و پنهان است] مى داند و آنان به چیزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد تخت [حکومت، قدرت و سلطنت] ش آسمان ها و زمین را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت آور نیست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است
لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّـٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَهِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢۵۶)سوره بقره
در دین، هیچ اکراه و اجبارى نیست [کسى حق ندارد کسى را از روى اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسى باید آزادانه با به کارگیرى عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق دین را بپذیرد] مسلماً راه هدایت از گمراهى [به وسیلۀ قرآن، پیامبر و امامان بزرگوار] روشن و آشکار شده است پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گرى است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بى تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست
—‐—-‐————————————————————
یا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَیر
وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شر
یا مَن یُعطی الکَثیرَ بِالقَلیل
یا مَن یُعطی مَن سَئَلَه
یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَلهُ وَ مَن لَم یَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَ رَحمه
أَعطِنی بِمَسئَلَتی أِیّاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَ جَمیعَ خَیرِ الآخِرَه
وَاصرِف عَنّی بِمَسئَلَتی أِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَالآخِرَه
فَأِنَّهُ غَیرُ مَنقوصِِ مّا أَعطَیت
وَ زِدنی مِن فَضلِکَ یااا کریم
———-
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته جانم و اهالی این بهشت روی زمین
بینهایت سپاسگزار خداوندم که در مدار نیوش این آگاهیها و تکرار و یاد آوریش هستم
استاد جانم، مریم بانو جانم اگه امکان داره لطفاً فایلهای روزشمار رو یه روز در میون بزارین چون یه حس عجله بما میده
مگه خودتون نمیگین فایلها رو با دقت گوش بدین چند بار گوش بدین، خب من و حتماً همه چه خانم چه آقا چه شاغل و چه خانه دار کارهای روتین و کارهای دیگه ای داریم که زمانبره
من ضمن اینکه خیلی دوست دارم برای هر فایل کامنت بنویسم، از اونطرف هم دوست ندارم همینجوری یه چیزایی سرهم بندی کنم یا از سر رفع تکلیف بنویسم
امیدوارم که این درخواست من و شاید خیلی از بچه ها رو در نظر بگیرید
وقتی برای کامنتم هدایت قرآنی خواستم، دو صفحه ای اومد که آخرین آیه ی صفحه ی دومش دقیقاً آیه ی 256 سوره بقره بود!!!
&همزمانیها کار خداونده همزمانیها کار خداونده*
دیروز و دیشب یه سری اتفاقات و همزمانیها و هدایتها و الهاماتی برای من و دوتا از دوستام بیرون از سایت رخ داد که مثل زنجیر به هم وصل بود!
وقتی اولین پیامو از دوستم شنیدم گویی چند لحظه یا حتی چند دقیقه زمان متوقف شد، حتی نتونستم گریه کنم، واقعاً هنگ کردم!
با اینکه مدت تقریباً زیادیه که یکسره و در همه ی جنبه ها همزمانیهای زیادی برام اتفاق می افته
استاد جانم در مورد وضو گفتین، من هم یه چیز جالب بگم
این دکتر طب سنتی که یه جورایی آشنامونه و من هم چند بار رفتم پیشش یه بار حرف از وضو شد که گفت آب رو باید از بالای دست از سمت داخل بریزی(برای خانمها) بیاد کف دستت و از زیر ناخون بریزه!
گفتم من خیلی اهمیتی نمیدم حتماً از داخل دست آب رو بریزم!
گفت پس شما شیعه نیستی!!!
خدا رو شکر برای یک صلات قصر(شکسته)
برم شام بخورم قبل از اذان مغرب
خودم و همگی رو به آغوش گرم و نرم خدای مهربانیها میسپارم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَإِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ «77»
و البتّه که آن (قرآن) براى اهل ایمان، مایهى رحمت و هدایت است.
إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ «78»
بدون شک، پروردگار تو با حکم خود میانشان داورى خواهد کرد و او صاحب قدرت و آگاه است.
فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ «79»
پس بر خداوند توکّل کن (و بدان) که تو بر حقّ آشکار هستى.
إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ «80»
بىشک، نمىتوانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى، ونمىتوانى کران را آنگاه که روى برمىگردانند و پشت مىکنند، فراخوانى (و حقیقت را به آنان بفهمانى).
وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «81» سوره نمل
تو هدایت کننده کوران از گمراهیشان نیستى؛ تو فقط مىتوانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان آوردهاند و در برابر حقّ تسلیم هستند
—————————————————
سلام بر اساتید عزیز و دوستان نازنینم، بندگان خداجو و شایسته خداوند
روزها و شبهاتون به خیر و نیکی
صدای منو میشنوید از شهر مشهد به پیشنهاد همسرم اومدیم
هفته گذشته همسرجان بمن گفت بیا و یاری کن یه سفر بریم مشهد زیارت امام رضا
و با توجه به تغییراتی که کم و بیش در طرز فکر و عملکردم دیده بود تصورش این بود که من تمایلی ندارم
من با حس خوبی گفتم چرا که نه! بریم!…چقدر خوشحال شد
از همون اول که تصمیم به سفر گرفتیم هدایتها و نشانه ها پشت سرهم اومدن
موقع خرید بلیط هواپیما مشخص شد از سفر قبلی که مهر ماه به ترکیه داشتیم و با کارت من پول بلیطها رو پرداخت کرده بودیم، اندازه قیمت بلیط یک نفر و کمی هم بیشتر برگشت به کیف پول داشتیم و فقط هزینه یک بلیط رو پرداخت کردیم، خدایا شکرت که من مهمان vip خودت هستم چه حس خوبی داره
جا برای سه شب در نظر داشتیم رزرو کنیم ، یکی از بستگان زائر سرایی رو به همسرم پیشنهاد داده بود که نزدیک به حرم بود و گفته بود که خودشون اونجا رفتن و ازش راضی بودن، من یه روز که سرگرم کارهای روزانه خونه بودم صدای همسرم رو شنیدم که با همون زائرسرا تماس گرفته و داره هماهنگ می کنه، و طرف گفته بود شماره کارت رو پیامک میکنه برای واریز پول شب اول، من نزدیک بود یه کوچولو ناراحت بشم ولی خدا رو شکر کنترل ذهن کردم اجازه ندادم شیطان فریبم بده، با حالتی آروم و با لبخند گفتم ای بابا صبر می کردی با مشورت همدیگه جا پیدا کنیم اونم گفت فکر نمی کردم موافق نباشی، گفت باشه اگر شماره کارت فرستادن بهشون میگم منصرف شدیم و قرار شد من سرچ کنم جای مناسبی پیدا کنم
اینم بگم که من قبلاً خیلی حساسیت در این موارد بخرج میدادم خدا رو شکر با آموزه های استاد خیییلی بهتر شدم ولی هنوزم خییلی جای کار دارم که بهتر بشم،همینطوری که داشتم سرچ می کردم ندایی در قلبم بمن گفت آرام باش تسلیم جریان هدایت باش و از زندگیت لذت ببر
منم تسلیم شدم و به همسر جان گفتم همون مورد رو اوکی کن انشاءالله یکی ازبهترین و خاطره انگیزترین سفرهای ما خواهد شد دیروز صبح که از خونه بسمت فرودگاه می رفتیم، از قرآن هدایت خواستم و این آیه اومد
إِلَّا رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ ۚ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا
مگر رحمت و لطف پروردگار (از تو مدد کند) که فضل (و رحمت) او بر تو بزرگ و بسیار است
دیروز رسیدیم مشهد و دیدم خدا رو شکر جایی که گرفتیم نه تنها خوبه که از حد انتظارم هم بهتره
برای نماز ظهر و زیارت اومدیم حرم توی صحن یادم اومد که روز جمعه است و نماز جمعه برگزار میشه، و خب توی نماز جمعه هم که همه خبر داریم چقدر حرفهای سیاسی زده میشه که ما نمیخوایم بشنویم، دو به شک شدم که داخل صفهای نماز جمعه بشینم یا برم داخل حرم ولی باز هم جریان هدایت به کمکم اومد و گفت همینجا بشین خوبه، منم تسلیم شدم و نشستم خطبه اول شروع شد،
خدااای من واو به واو صحبتهای امام جمعه از جنس صحبتهای استاد بود بخصوص تو فایلهای اخیر، و من سراپا گوش شدم درباره عبد بودن گفت و اینکه وقتی میگیم بنده خدا باشیم منظور این عبادتهای ظاهری مثل نماز و روزه و غیره نیست منظور اینه که با تمام وجود خودمونو بنده بدونیم بنده ای که هیچی هیچی از خودش نداره هرچی هست تماماً مال اربابشه، و درباره توکل گفت که جوری باید متوکل باشیم که صد در صد مطمئن باشیم که راه حل مسائلمون رو میدونه و هدایتمون می کنه به راه حلها، اونوقت دیگه نمی ترسیم نه غم گذشته رو می خوریم و نه نگران آینده میشیم… و اینکه خدا بما اختیار داده ، و خیلی چیزای قشنگ دیگه گفت که اگه بخوام بنویسم کامنتم خیلی طولانی میشه، واقعاً لذت بردم ولی خطبه دوم رو که شروع کرد که معمولاً درباره مسائل روزه من سریع هدفون گذاشتم و همین فایل استاد رو گوش کردم، بعد از پایان نماز هم پاشدم دور و اطراف رو یه گشتی زدم چقدر عبارتهای توحیدی و جملات مناجات گونه روی در و دیوارها دیدم، خدا رو صد هزار مرتبه شکر
همسرم دوبار دیگه هم رفت حرم یکی یه بار برای نماز مغرب و یه بار قبل از اذان صبح ولی من نرفتم، قبلاً میرفتما! یعنی احساس وظیفه میکردم همه نمازها رو تو حرم بخونم اما الان بنظرم میاد روزی یه بار کافیه، و به لذتهای دیگه ام بپردازم مثل فایل گوش کردن و نکته برداری کردن و کامنت خوندن و کامنت نوشتن، و صحبت کردن با بچه ها از طریق تماس تصویری
قبل از اذان مغرب آیات قرآنی که از بلندگوی زائرسرا پخش کردن همون آیه دلربای سوره نور بود
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ «35»
خداوند، نور آسمانها وزمین است. مَثَل نور او همچون چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان حبابى شیشهاى و آن شیشه همچون ستارهاى تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر برکت زیتونى بر افروخته شده، که نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعلهور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر کس را خداوند بخواهد(در مسیر هدایت باشد) به نور خویش هدایت مىکند، و خداوند براى مردم مَثَلها مىزند و خداوند به هر چیزی آگاه است
و منو غرق در نور و اشک و لبخند شوق کرد
امروز برای نماز ظهر اومدم حرم و همراه با خیل نمازگزاران نماز جماعت خوندم، احساس خیلی خوبی داره که دسته جمعی در برابر خداوند سجده کنیم اعلام خشوع خضوع و فروتنی کنیم
بعد از نماز اومدم ایوان طلا و شروع به نوشتن این کامنت کردم، صلاتی کاملاً متفاوت با دیگران، خدایا بینهایت بار شکرت
جالبه که وقتی برای کامنتم هدایت قرآنی خواستم این آیه های که ابتدای کامنتم اومد که استاد توی همین فایل گفته و درباره شون توضیح داده
وسط کامنت نوشتن بودم که یه خانم جوون همراه با پسر کوچیکش که فکر کنم هفت هشت سالش بود اومد کنار من نشست پسرش ظاهراً حوصله اش سر رفته بود خسته شده بود، مادره خیلی حرفهای قشنگی بهش زد گفت پسرم خوبه یاد بگیری صبر داشته باشی خدا صابران رو دوست داره
سمت دیگه ام یه خانمی بود گوشیش زنگ خورد و صدای گوشی روی پخش بود و از حرفهاشون فهمیدم عروسشه اینقدر صحبتهای قشنگی با هم داشتن و قربون صدقه همدیگه رفتن که من کیف کردم، خانومه به خود عروسش گفت همسایه ها میگن چه عروس خوبی داری عروسش هم گفت خوبی از خودتونه شما از منم بهتری
بعد یکی دیگه بهش زنگ زد با هم احوالپرسی کردن گفت هوا خوبه خوبه همه چی جالب خوب و عالیه خدا رو شکر
اینا رو نوشتم که به خودم یادآوری کنم وقتی احساست و فرکانست خوبه لاجرم جهان اطرافت هم خوب میشه، آدمهایی رو می بینی که احساسشون خوبه مثبت نگر و خوشبین هستن
اومدیم خونه (زائرسرا) و برای ناهار رفتیم طبقه پایین رستوران، برامون غذا آوردن و من دیدم ظرف غذای من برنج سفیده روش برنج زعفرانی نزاشتن، با احساس لیاقت و اعتماد بنفس بالا به یکی از کارکنان آشپزخونه که لبخند به لب همونجا بود گفتم برنج زعفرونی برای من نزاشتین گفت الآن براتون میارم و من تشکر کردم
من همون کسی هستم که اجازه صحبت کردن با نامحرم و یا مرد غریبه به خودم نمی دادم
من همون کسی هستم که درخواست کردن از دیگران برام خیلی سخت بود
راستی اینم بگم توی این یکسال گذشته چند بار فکر کنم سه بار از مهماندارای هواپیما درخواست غذای اضافه کردم، اونم برام خیلی سخت بود ولی خدا رو شکر انجامش دادم
خدا رو شکر برای یک صلات پر برکت که پایانش با اذان مغرب همزمان شد
خدایا بینهایت بار شکرت که هدایتگر ما به این مسیر زیبا شدی
الاهی که ثابت قدم باشیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ 56 سوره قصص
(اى پیامبر!) همانا تو نمىتوانى هر که را دوست دارى هدایت کنى (و به مقصد برسانى)، بلکه این خداوند است که هر کس را بخواهد(بر اساس مشیتش) هدایت مىکند و او به رهیافتگان آگاهتر است
وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ 103 سوره یوسف
و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد (دل پاکت را زیاد رنجه مدار).
لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ بخشی از آیه 272 سوره بقره
هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلکه خداوند هر که را در مسیر هدایت باشد هدایت مىکند.
———————‐-‐———————–
سلام بر استاد فرزانه و مریم جان شایسته تحسین و دوستان عزیزم
حالتون چطوره هم مسجدی های نازنین؟! امیدوارم در بهترین حال باشید
———
تا اینجای کامنتم رو دیروز نوشته بودم برای قسمت اول و جور نشد کامل کنم امروز که به سایت سر زدمو دیدم قسمت دوم اومده گفتم کامنتمو روی همین فایل بزارم جالبه آیاتی که نوشتم جزو آیاتی بود که استاد درباره شون صحبت کرد
خدا رو شکر می کنم که منو هدایت کرد به سمت استاد گرانقدر و آموزه های توحیدی درست
یه مورد از تجربه هامو بخوام بگم بر میگرده به بیست و خورده ای سال پیش زمانی که ما چند سال بخاطر مأموریت کاری همسرم در قطر بودیم، من با تعدادی از خانمهای دیگه که اونها هم مثل ما مأموریتی از ایران اومده بودن دوست شده بودیم هر هفته خونه یه نفرمون دور همی داشتیم و خلاصه ارتباط صمیمی داشتیم، بعد از مدتی دوستانم دچار اختلاف شدن به دو گروه تقسیم شدن یه گروه همسر سفیر و طرفدارانش یه گروه دیگه هم همسر معاون سفیر و طرفدارانش، جوری با هم اختلاف پیدا کردن که دیگه حتی حاضر نبودن جایی که اون یکی گروه باشه شرکت کنن
و من چون با هردو گروه خوب بودم و از احترامشون برخوردار(که اونم فکر می کنم بخاطر احترامیه که من همیشه به دیگران میزارم، واقعاً یادم نمیاد نه من به کسی بی احترامی کرده باشم نه کسی به من بی احترامی کرده باشه، خدا رو شکر برای این ویژگی خوبم و بهش افتخار می کنم) به خیال خودم خواستم بین اینا میانجیگری کنم تا صلح و صفا دوباره برقرار بشه،چند بار تلاش کردم با هر کدوم جدا جدا صحبت کردم، از این به اون پیغام و پسغام بردم، ولی بعینه دیدم فایده نداره…. خدا رو شکر که اصرار نورزیدم و ادامه ندادم، که در اون صورت احتمال زیادی وجود داشت خودم آسیب ببینم
تنها چند ماه بعد از اون شرایط جوری پیش رفت که دو گروه به صلح و سازش رسیدن
—————-
مورد دیگه درباره فرزندانم بود، که من فکر می کردم بعنوان یک مادر وظیفه دارم بچه هامو به مسیر درست هدایت و راهنمایی کنم،مسیری که من فکر می کردم درسته، و چه بسا که بقول دوستمون که استاد کامنتشو خوند اشتباه باشه، بخصوص در مورد مسائل دینی حساس بودم، الان که به اون وقتها فکر می کنم می بینم که دو مورد جای شکرگزاری داشته برام یک اینکه بچه هام بمن احترام میزاشتن حرفی یا حرکتی که نشانه بی احترامی باشه اظهار نمی کردن، و دوم اینکه من هم دیکتاتور مآبانه رفتار نمی کردم
مثلاً وقتی تو خیابون بودیم و می دیدم یاسی یه کمی موهاش از روسری زده بیرون، بهش می گفتم یاسمن موهات بیرونه، به حالت دستوری نمی گفتم
خب یاسی هم اولا گوش می کرد و موهاشو میبرد زیر روسری بعد یواش یواش دیدم نشنیده میگیره،
وقتی چند بار دیدم به حرف من گوش نمی کنه کوتاه اومدم باهاش جر و بحث نکردم
یادمه یکی دو بار برای نماز صبح بلند نشد، چقدر من اشک ریختم و از خدا خواستم که هدایتش کنه!
چقدر به فرعیات اهمیت می دادم
عه اینجا یاد یه مورد خوب رفتاری از هر دوتامون افتادم
اینکه من یا همسرم بعنوان پدر و مادر بچه ها رو به زور از خواب بیدار نمی کردیم و مجبورشون نمی کردیم نماز بخونن
و اینکه بچه هامون خودشون زنگ میزاشتن و برای نماز بیدار می شدن
خدا رو شکر که فرزندان صالحی بمن عطا کرد ویژگیهای خوب خیلی زیادی داشتن و دارن
————-
یه مورد دیگه که استاد همیشه میگه درباره این مباحث با بقیه صحبت نکنید، حالا من منظورم تغییر دیگران نبود ولی از تغییرات خودم حس خوبی داشتم و گاهی در دور همیهایی که با خواهرا و برادرا داشتیم از تغییر نگرش و رفتارم درباره بعضی از مسائل مذهبی می گفتم،
اونا اعتقادات مذهبی قوی دارن بخصوص برادر کوچکترم
عاقا این برادرم اصرار داشت که منو ارشاد کنه گفت من حاضرم باهات بحث و گفتگو کنم و هر سؤالی ایرادی داری برطرف بشه البته اینم بگم که اطلاعات زیادی درباره دین و مذهب داره و از قدرت بیان خوبی هم برخورداره من گفتم هیچ تمایلی به بحث و گفتگو ندارم، ول کن نبود از اون اصرار و از من انکار
چند روز این کشمکش ادامه داشت از طریق پیامهای واتسپ و نزدیک بود رابطه مون آسیب جدی ببینه، که بطرز شگفت انگیزی خداوند هدایتم کرد چیزی گفتم که مثل آب روی آتیش بود و ورق برگشت
فکر می کنید من چی گفتم؟!
خب ما پیامهایی که به هم میدادیم بیشترش وویس بود و اول هر وویس به هم سلام می کردیم
من تو وویس آخری بعد از سلام گفتم چقدر این چند روزه سلام رد و بدل کردیم خیلی هم خوبه ما هم که میگیم سلام سلامتی میاره، بعدش هم گفتم میدونی چیه داداش گلم من فکر می کنم این شیطونه که داره وسوسه می کنه، دیده که چقدر رابطه ما خواهرا و برادرا خوبه میخواد بین ما تفرقه و جدایی ایجاد کنه، ما باید مراقب باشیم فریب شیطان رو نخوریم
و برادرم با شوق و خوشحالی جواب داد سلام آبجی راست میگی سلام و سلام و سلامتی خیلی هم عالی!، گفت اینکه گفتم دیگه باهات کاری ندارم منظورم تو این موارد بود نه اینکه با خودت کاری نداشته باشم، انشا الله تا آخر عمرمون خواهر و برادرای خوبی برای هم می مونیم
و خدا رو شکر این موضوع که چند روز پیاپی باعث اتلاف انرژی زیادی از من شد بخاطر جهالت خودم به خیر و خوشی خاتمه پیدا کرد
و من همون موقع مصمم شدم که زیپ دهنم رو محکمتر ببندم، تا خودم راحتتر باشم
————-
وقتی که به زندگیم و گذشته نگاه می کنم می بینم در کل خدا رو شکر من از اون دسته افرادی نیستم که کتک خورم ملس باشه، بقول استاد تا یه کمی به جاده خاکی میزنم خدا جونم چندتا ضربه خفیف رو شونه ام میزنه و میگه بنده من داری اشتباه میری برگرد به مسیر درست
و من اکثر اوقات تسلیم میشم هروقت که متوجه میشم راهم اشتباهه همونجا استاپ می کنم سعی می کنم از راه درست برم
با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که استاد رو در مسیر زندگیم قرار داد
سپاس فراوان از استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
نور الهی روشنگر راهمون باشه آمین
سلام سعیده نورانی پروردگارم
عزیز دلم عشق خودمی و بس
دختر جان چکار کردی با دلم با این جواب نورانیت، رحمی مروتی …عزیزم
سعیده جانم با این پاسخت و با آیه نوری که برام نوشتی یکی از خواسته های تمرین ستاره قطبیم تیک پر رنگ وخوشگلی خورد
من دیروز صبح تو دفترم نوشته بودم خدایا یه رزق و نعمت ویژه ای علاوه بر همه نعمتها امروز بمن هدیه بده که از شدت شوق اشک بریزم
و شب هم قبل از اینکه بخوابم اتفاقات خوب روزم و سپاسگزاریهامو نوشتم و رفتم رو تخت خوابیدم و گفتم چندتا کامنت بخونم دو سه تا کامنت خونده بودم و یه دفه چشمم به نقطه پر برکت آبی بالای صفحه افتاد با شوق مشغول خوندن پاسخت بودم که رسیدم به آیه دلبر نور….
اونجا بود که از شدت شوق اشکم سرازیر شد و یاد خواسته صبحم افتادم…
خدایا چجوریه که من دیروز قبل از اذان این آیه نورانی رو شنیدم و تو کامنتم نوشتم و امروز سعیده جونم برای جواب بمن ازت هدایت قرآنی خواسته و به همین آیه هدایتش کردی؟! غیر از اینه که مهر تأیید مسیر توحیدیمون از جانب تو و تأکید برای ادامه راهمون هست؟
سعیده جونم جات خالی تو یکی از رواقهای حرم امام رضا نماز جماعت اقامه کردیم و من بعنوان تعقیبات بعد از نماز در یک فضای روحانی و پر از انرژی معنوی دارم برات می نویسم الهی که انرژی نورانیش به قلب سلیمت بشینه
سعیده نازنینم خبر از دل من نداری من خیلی وقته که در شگفتم از این همه محبت و عشقی که در دلم نسبت به شما احساس می کنم
ممنونم از دعاهای پر برکتت و دعا می کنم چندین برابرش در زندگی خودت مستجاب بشه خیر دنیا و آخرت سهم قلب نازنینت باشه نیلا نیکا رو بجای من از هر دو طرف گونه هاشون ببوس
دلت هر روز بیشتر نورانی از نور خدای رحمان و رحیم باشه
سلام سمانه جان نازنینم
چطوری دختر خوش خنده من؟!خیلی عکس پروفایلت قشنگه مثل عکسهای قبلی، حافظ جان کوچولومون چطوره؟ خوش بحالش که مامان توحیدی و خوبی مثل شما داره
دعا می کنم که همیشه خوب و خوش و رو به رشد باشی
خیلی ازت ممنونم که نقطه آبی بمن هدیه دادی و پاسخت مایه روشنی قلبم شد
اول تحسینت کنم برای کامنتهای دلی و زیبایی که می نویسی، هر وقت ازت کامنت می خونم یاد اولین پاسخ هایی که برای هم نوشتیم می افتم فکر کنم دو سال پیش بود یادته تازه شروع کرده بودیم به کامنت نوشتن و بخصوص پاسخ کامنت دادن که قبل از اون خیلی کم انجام می دادیم؟!
خدا رو شکر چقدر از اون وقت تا حالا رشد کردیم چقدر آگاهیهای خوب و ارزشمندی دریافت کردیم چقدر درکمون از آگاهیها بیشتر شده چقدر مدارمون رفته بالا چقدر عمل کردیم به آگاهیها چقدر دوستان خوب تو این سایت مقدس پیدا کردیم… خدا رو صد هزار مرتبه شکر
جونم برات بگه همون طوری که به سعیده جان گفتم تو حرم امام رضا نشستم و بعد از نماز جماعت دارم برات می نویسم
عاشقانه و مادرانه دوست دارم نازنینم
دعا می کنم کنار خانواده عزیزت در بهترین مدارها سیر کنی و زندگیت هر روز پر از معجزات مافوق تصورت باشه
از دوتا لپ حافظ جان بجای من ببوس و لذتشو ببر
سلام فهیمه جانم
فهیمه ی فهیمه و خوش سیما
ممنونم از پاسخت
سپاسگزارم از تحسینت که نشان از روح زیبای شما داره
به پروفایلت سر زدم و داستان هدایتت رو خوندم
بسیار بسیار تحسینت کردم (زیگورات)
فهیمه جان دریافت پاسخ از شما ( و همچنین سمانه جانم) خوشحالی مضاعفی برای من داشت
شما دستان خداوند بودین برای من و خدا به واسطه پاسختون بمن پاداش داد
من امشب بعد از مدتها یه گفتگوی کوچولوی نه چندان خوب با همسر جان داشتم، شاید در حد یک دقیقه یا کمتر، که اونم بخاطر نادیده گرفتن قوانین از طرف من بود، یهو به خودم اومدم و توبه کردم بلند گفتم استغفر الله ربی و اتوب الیه…و دیگه ساکت شدم، و برای اینکه پوزه شیطان رو به خاک بمالم و بهش بفهمونم که تسلطی بر من نداره دفتر و خودکارمو آوردم و نشستم چندتا از ویژگیهای خوب و زیبای همسرم (که خدا رو شکر خیلی هم زیاده) تو دفتر نوشتم برای دونه به دونه شون از خدای مهربونم تشکر کردم، و همینطور که می نوشتم چند بار گفتم خدا جونم ببخش من انسانم گاهی فراموش می کنم خودت کمکم کن دستگیرم باش…
بعد هم گفتم برم تو سایت و خونه بهشتی مون یه گشتی بزنم، تا صفحه سایت رو باز کردم چشمم به نقطه آبی زیبای کنار پروفایلم افتاد، چشمام اشکی شد، گفتم خدایا ممنونم که برای کنترل ذهنم و سپاسگزاریهام خیلی زود برام پاداش فرستادی
و این جمله استاد رو بیاد آوردم :
سپاسگزاری نزدیکترین فرکانس به خداوند است
وقتی که جمله به جمله کامنتتو خوندم انگار خدا داشت بمن می گفت از نشانه های در مسیر درست بودن اینهاست:
ذهن باز، نگاه زیبابین، خوشبینی، در صلح بودن با خود، تعصب نداشتن، احساس خوب، با تمام وجود عبد بودن و توکل کامل به خداوند
بینهایت ازت سپاسگزارم فهیمه نازنینم
دوسِت دارم و بوسه بر روی ماهت میزنم
شما لایق بهترین هایی
شاد سلامت خوشبخت و موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی