آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 5

413 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم رو او به من داده من در برابرش هیچیم من تسلیمم خدایا امروز هم هدایتم کن و امروز هم هدایت کن انسانهای خوب رو سمته من شکرت سپاسگزارتم

    سلام و درود بی کران به استاد عزیزم سلام به مریم جانم خدایا شکرت که امروز هم فرصت دیدن این آگاهی‌ها و دیدن کامنت دوستان رو دارم ممنونتم ای خدای خوبم

    همانطور که استاد جانانم در قسمت اول توضیح دادن و کامنته دوستان رو خوندیم ما ناتوان هستیم در تغییر زندگی دیگران

    ما فقط و فقط توانایی تغییر خودمون رو داریم اونم الان که آگاه شدیم وگرنه قبلنا که همون رو هم نمیفهمیدیم و مسیر رو چند سال اشتباه رفتیم چقدر هم زمین خوردیم و جهان چک و لگد به ما زد باز هم ادامه می‌دادیم تا خداوند ما عزیزان رو به این سایت و این استاد هدایت کرد

    اگر مابیایم الان که یکم آگاه شدیم بخوایم زندگی دیگران رو تغییر بدیم و انرژی صرفشون کنیم اونم بی‌نتیجه هست یه نوع جهالت است یه نوع ظلم در حقه خودمون است بیایم آگاهانه انرژی رو صرف خودمون کنیم صرف وجود خودمون کنبم و هر روز ورژن جدید و عالی از خودمون نشان دهیم

    به نظر من جهل یعنی ظلم به خود یعنی یه نوع نادانی که خودت هم متوجه نمی‌شوی و ضربه به خودت میزنی و مسیر رسیدن به خواسته برات کند پیش می‌رود و لذت نمیبری

    من چند ساله پیش که هنوز آگاه نبودم چقدر که میرفتیم بین زن و شوهرهای فامیل رو آشتی می‌دادیم

    ولی نمیفهمیدیم روز بعد همون ناراحتی و دعوا بین خودمون پیش میومد و خودمون ناخواسته اون ناراحتی و افکار منفی رو دعوت به زندگیمون میکردیم و چقدر هم ضربه خوردیم اصلا زندگیمون رشدی نداشت از همه نظر

    ولی باز هم‌ الان که در ابن مسیر هستم خدا رو شکر میکنم و به کسی کاری ندارم حتی فرزندانم همسرم خواهرم برادرم هیچ کس و هیچ کس فقط و فقط خودم

    و دارم شکر خدا تلاش میکنم برای بهبود هر روز خودم

    و نتایج هم داره میاد الهی شکرت سپاسگزارتم

    استاد بی نهایت ممنونتم که با وجودشما دو عزیز ما رشد میکنیم و با افکار و باور درست یه زندگی عالی رو می‌سازیم خدایا شکرت سپاسگزارتم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 488 روز

    بنام خدایی هدایتگر

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم

    استاد چقدر واضح آیات مرتبط به این موضوع را تشریح کردید ، خدا قوت بده برتان ، این فایل مثل فایل های دیگر ارزش بارها گوش کردن و نکته برداری دارد .

    همین لحظه که گفتین اگر فرزندی اشتباه کند خودش باید تاوانش را پس بدهد به خودم گفتم بیا که به مادرم بگم که بعد ازین تشویش و غصه ماها را نخورد که چی می‌شود و چی خواهد شد بعد همان لحظه بیادم آمد که هر کسی مسؤل زندگی خود است ، من ناجی مادرم نیستم و آرام شدم . و بار ها هم شده بود که به دیگران ویدئوهای استاد را روان میکردم و بعد منتظر نتیجه میبودم و تمرکز میکردم به تغییر شان که اصلا توجه نمیکردند و به مسیر خودشان ادامه می‌دادند.

    چند روز پیش در موردی یک فایل استاد که فکر کنم( یک الگویی مناسب برای مهمانی) بود به یکی از دوستانم میگفتم که دیگر بعد ازین اگر مهمانی گرفتی ای قسمی باش ، ای قسمی غذا آماده کن یا ایقسمی برخورد کن با دیگران اما نتیجه قسمی شد که فکر میکنم از مه خفه شد که چرا ای گپاره برش گفتم اما حالا میگم که اصلا نمیگفتم خوب بود چون من توانایی تغییر دیگران را ندارم .

    استاد این جمله تان خیلی خوشم آمد که گفتین خداوند هرگز دخالت نمی کند فقط هدایت می‌کند که چی می‌خواهید اگر می‌خواهید به راه راست بروید خداوند کمکتان می‌کند که بیشتر به راه راست بروید و اگر بخواهید به سمت گمراهی بروید باز هم کمکتان می‌کند تا این حد عدل . در همین یک جمله تان تمام قوانین را تشریح کردید .

    و نظر به اینکه خداوند قادر مطلق است ، خداوند عالم مطلق است . اینهمه تنوع در جهان هستی وجود دارد نیاز نیست که همه مثل من عمل کند هر که در جای خودش . اگر بخواهد به همان اندازه هدایت می‌شود. به این دلیل پیامبر فقط بیم دهنده یا هشدار دهنده است همین و تمام . اگر کسی بخواهد به بینهایت طریق هدایت می‌شود.

    یادم است بار ها از خداوند خواسته بودم قرآن را درک کنم او هم به شکل درست و بعد خداوند به سایت هدایتم کرد .

    خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی که در این فایل بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 256 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    تنها قدرت مطلق کل گیتی پهناور ،،

    دانایی مطلق ،،

    توانایی مطلق ،،

    تنها یاور و راهنمای حقیقی تک تک مخلوقات خود ،،

    سلام و درود خدمت دوستان عزیزم ،،

    چقدر قشنگ بچه ها همون خدایی که تو ذهن و قلب بچه لاکپشت های سر از تخم درآورده توی ساحل زیر شن ها مسیر و نشونشون میده ،،

    همون خدای مهربانی که تک تک مخلوقات خودشو روزی میده و راهنمایی میکنه ،،

    خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت برای آگاهی های روز افزونی که بهم عطا میفرمایی

    چقدر حس آرامش بخشی به آدم میده اینکه غمگین و اندوهگین نباش ،،

    دلسوزی نکن برای بندگان من ،،

    ینی هر چی فکر میکنی فقط به لطف و کَرَم الله کریم میرسی

    تو فقط به بندگی خودت بچسب من خودم تموم دنیا و آخرت مسخر خودت کردم ،،

    ذهنت و کنترل کن

    ورودیهات و کنترل کن

    فرکانسهات و خوب کن

    حالتو خوب کن

    خوبی و نیکی

    نتیجش میشه دو بهشتی که بهت وعده دادم

    بهشت در دنیا

    بهشت در آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 873 روز

      به نام الله یکتا

      سجده میکنم به درگاه پاک و مقدس خداوند که هدایتگر و با گذشت است

      من هر موقع به این آیه برخورد میکردم درک نمیکردم منظور الله از دو بهشت چیست و الان شما نوشتی که بهشت دنیا و بهشت آخرت،یعنی اگر در مسیر درست باشیم هم در دنیا سعادتمندیم و هم در آخرت و این است کامیابی بزرگ

      خیلی خوشحالم که منظور خداوند رو متوجه شده ام در این کامنت زیبای شما دوست عزیزم واقعا شکرگذار الله یکتا هستم که اینطوری و به این آسانی هدایتگری میکنه و اوست خدای عالمیان ربّ العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 873 روز

    به نام الله‌ یکتا

    همین که مقاومتی ندارم در برابر این حرفها خدا رو هزاران بار شکر میکنم،همین که بر قلبم می‌نشیند و میدونم که استاد داره درست میگه حتی اگر در عمل بهش ضعیفم،خدا رو صد هزار بار شکر…

    چقدر خوشحالم که این حرفها رو شنیدم،چه بارهای سنگینی که از روی دُوشم برداشته شد،بارهایی که میتونست کمرم رو بشکنه و منو از گمراهان قرار بده…اگر یه گوشه بشینم و بدون قضاوت و تعصب به این حرفها فکر کنم چقدر متوجه آزاد بودنم میشم،چقدر احساس رهایی میکنم از مسئولیت پذیری نسبت به خانواده و جامعه و حیوانات و طبیعت،هر جا رفتیم ما رو مسئول دونستن و به ما این باور رو دادن که شما مسئول نگهداری از والدین پیرت هستی،تو مسئول مراقبت از خانوادتی،تو مسئول بچه ات هستی،تو در قبال همسایه ات مسئولی و اگر تو با شکم پر بخوابی و همسایه ات گشنه باشه خدا شکمت رو پر از آتش میکنه و نماز و روزه ات قبول نیست،تو مسئول پاک کردن طبیعت هستی،تو مسئول هوای پاکی،تو مسئول مراقبت از لایه اُزون هستی و ….

    حالا درک میکنم که در قرآن خداوند از همون اول فرموده که هیچکس بار دیگری رو بر دوش نمیکشه و این آسانی رو برای من میخواسته اما من نمیدونستم و از گمراهان بودم،الان درک میکنم…چون قبلا هزاران بار این آیه ها رو خونده بودم اما نفهمیده بودمش و درکش نکرده بودم…

    کور و کر بودم و الان پرده ها رو خدا برام زده کنار تا باز کنه غل و زنجیرهایی که منو از پرواز کردن به سمت خودش منع میکنه،غل و زنجیرهایی که خودم به خودم زدم با گوش دادن به چرت و پرتهای بقیه و باور کمبود و باور های گمراه کننده و ترسها و نگرانی ها و نجواهای شیطان رانده شده…

    خداوند تنها منبع نور است و اگر من در تاریکی هستم من باید از اون غار تاریک متعفن بد بوی مرطوب لجنزار بیام بیرون تا نور گرم لذت بخش پر نعمت خداوند رو حس کنم و جهان زیبا و کوهها و رودخانه ها و طبیعت زیبا رو ببینم

    واقعا هر چی پیش میریم بیشتر میفهمم که هیچی نمیدونم،به نظرم اگر هزار سال هم عمر کنم بازم آگاهی هایی هست که من با رسیدن بهش و گوش کردنش بگم وای من تو این زمینه مشکل دارم،خودم رو یک آدم بسیار ضعیف و محدود و جاهل میبینم و هر موفقیتی هست از خداست و صبح که داشتم راه میرفتم به این نتیجه رسیدم که نه تنها هیچ کردیتی نسبت به دستاوردهام و نعمتهایی که دارم به من نمیرسه بلکه من یک مقاومتم،دیدم هر جا که نعمت ها داشت به آسانی میومد مقاومت من باعث شد که نعمت ها قطع بشن،اگر فروش خوبی در کارم داشتم مقاومت من باعث شد که فکر کنم من آدم خفنی هستم که اینقدر مشتری دارم یا جنس های من عالیه یا من خوش برخوردم یا خوش سلیقه‌ام ،همون جا که کردیت رو به غیر خدا دادم نعمت ها کم نشد قطع شد،من اون همه نعمت ها رو به همه چی ربط میدادم الا خدا….خدایا منو ببخش و از من بگذر….خداوند به من لطف کرد و منو از هدایت شدگان قرار داد.

    چقدر من به خودم ظلم کردم چقدر من مغرور شدم چقدر فکر کردم کسی هستم و از همون نقطه ضربه خوردم و چقدر لحظاتی رها بودم و تسلیم از سر ناچاری،و درهایی که از نعمت باز شد،چون اونجا من نیومدم مثل یک سد مقاومت ایجاد کنم جلوی نعمت ها بلکه میدونستم که من تمام تلاشم رو کردم و نه تنها کار پیش نرفته بلکه اوضاع بدتر هم شده و در نهایت مثل موسی گفتم ای الله به هر خیری محتاجم و رحمت خداوند وارد شد

    چقدر فکر میکردیم که بشینیم فاتحه بخونیم برای رفتگانمون،چقدر گفتن خیرات بدین برای اموات اونا چشم انتظارن،چقدر الکی هزینه های سوم و هفته و چهلم و مسجد رفتن‌ها و غذا دادن ها ملت دادن و میدن و خواهند داد،پول قرض میکردن تا هزینه های کفن و دفن بدن تا آبرومندانه باشه،طرف خودش بخاطر فقر و نداری مُرده بود بعد خانوادش قرض میکردن تا مراسمش با شکوه باشه تا هم آبروداری کنن و هم مثلا مرده خوشنود باشه،چقدر در گمراهی آشکاری هستیم و هزاران بار خداوندم رو شکر میکنم که قلبم رو برای درک این قوانین باز گذاشته و بر من منت نهاده تا از بندگانش باشم و هر خیری که هست از خداست و من هیچ هیچم در برابرش…

    وقتی من بپذیرم که تنهام و نه میتونم شفاعت کننده باشم و نه شفاعت شونده که دیگه کاری به کار بقیه و خانواده و زن و بچه ندارم و افسار زندگیم رو به آدمها و عوامل بیرونی و راضی کردن بقیه نمیدم،کار درست رو انجام میدم و ثابت قدم میمونم و بر خدا توکل میکنم و همین بس که خدا وکیل من باشد.وقتی من خودم رو مسئول فقط زندگی خودم بدونم و دلسوزی نکنم و باور کنم من هیچ توانایی برای تغییر هیچکسی رو ندارم با کسی بحث و جدل نمیکنم و میرم دنبال لذت بردن و علاقه هام و بندگی کردن و در نهایت هدایت میشم به مکان و زمان و ثروت و سلامتی و آرامش بیشتر و بندگی کردن خالص تر و رهایی از رنج ها و بدبختی ها و جهنم

    خدا رو شکر میکنم که من رو در این سایت الهی قرار داده و به من لطف کرده تا اینجا باشم تا من از فضل مالکم و صاحب اختیارم نعمتهای بی انتهایش رو برداشت کنم تا سعادتمند بشم در دنیا و آخرت

    ای مالک من به من ایمانی بده تا از عمل کنندگان به این قوانین الهی باشم و مرا به راه راست هدایت کن

    سپاس بی کران از استاد عزیزم بابت این فایل سراسر توحیدی و سجده به تنها قدرت جهان خدای عالمیان ربّ العالمین

    همین نوشته ها هم از من نیست از خدای منه

    ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    خدایا کمکم کن تا مقاومت نباشم بلکه پذیرنده پاک و آماده دریافت نعمتها باشم و من رو خالی کن از این همه غرور و تکبر و ادعاهای پوچ…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    زبیده آزادی گفته:
    مدت عضویت: 637 روز

    به نام ایزد منان

    سلام استاد مهربونم

    سلام خانم شایسته خوش قلب

    خدارو سپاس که دارمتون

    خیلی لذت بردم .چقدر خوب قرآن رو توضیح میدین .مو به تنم سیخ میشه از بس سخنان خداوند لذت بخشند

    چقدر خوب دلهای مارو به خدا نزدیک مکینی

    چقدر خوب به ما خود آگاهی میدید و به خودشناسی درونی میرسیم …استاد جان ممنون که اینهمه واضح معانی قرآن رو میگین وما به اشتباهات خودمون در مورد دین و دینداری میرسیم

    خدا جونم بسیار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    ملورین گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلامی سرشار از عشق و قدردانی به دو استاد بزرگوار زندگی‌ام، استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی، که همچون چراغ‌هایی فروزان مسیرِ رشد، آگاهی و توحید را برای من روشن کردید، با تمام وجود از حضورتون و از زحماتتون سپاسگزارم

    همچنین سلامی گرم و صمیمانه به تمام دوستان عزیز و اعضای خانواده بزرگ سایت عباس منش دات کام، که بودن در کنار شما، روح مرا غنی‌تر کرده و هم چنان سپاس گزارتر،باشد که همگی ما در این مسیر زیبا، روزبه‌روز به رشد، آگاهی و نعمت‌های بیشتر دست پیدا کنیم و در پناه رحمت الهی، زندگی‌هایی سرشار از عشق، آرامش و موفقیت را تجربه کنیم.

    محتوای این فایل بسیار تأثیرگذار بود و کل مسیر زندگی من تحت تأثیر همین محورِ تغییر، آن هم به زور توسط پدر و مادر قرار گرفت،شاید گاهی این متوسل شدن به زور برای برخی افراد که خود به خود عاشق تغییر هستند جواب بدهد اما در نهایت به قیمتی بسیار گزاف و سنگین

    از زمانی که به یاد دارم، پدر و مادرم سخت تلاش می‌کردند تا مرا به نسخه‌ای از خودشان تبدیل کنند. آن‌ها با نیت خیر و از سر عشق، سعی داشتند مسیر زندگی من را به شکلی که خودشان درست می‌دانستند هدایت کنند. اما این هدایت‌ها اغلب با جملات انتقادی و دستورات مستقیم همراه بود:

    “تو باید این‌گونه باشی، تو نباید این کار را انجام دهی، چرا فلان حرف را زدی؟” تا حدی که سال‌ها با احساس اشتباه‌بودن، ناکافی‌بودن و حتی خود سرزنشی سپری شد. روحم زخمی شده بود و در جستجوی معنای واقعی زندگی و آرامش حقیقی بودم.

    وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (عنکبوت: 69)

    و کسانی که در راه ما تلاش می‌کنند، ما آنان را به راه‌های خود هدایت می‌کنیم و خداوند با نیکوکاران است.

    تا جایی که در نهایت از آنجایی که همیشه عاشق تغییر و حرکت بودم این تلاش و جستجو مرا به مسیری الهی هدایت کرد. من دریافتم که هرچند رفتارها و کلام اطرافیان ممکن است گاهی زخم‌هایی بر روح بگذارد، اما خداوند این چالش‌ها را فرصتی برای رشد قرار می‌دهد. پدر و مادرم، با وجود تمام انتقادها و فشارها، آموزگاران بزرگی برای من بودند؛ چرا که سبب شدند در نهایت به مسیر حقیقت و توحید هدایت شوم.

    امروز، به لطف هدایت الهی و رحمت بی‌پایان او، رابطه‌ای فوق‌العاده با مادری دارم که روزگاری مرا تحقیر می‌کرد. او اکنون به تحسین من لب می‌گشاید و ارتباطی پر از محبت میان ما برقرار است. اما نمی‌توانم انکار کنم که این مسیر پشت سرم چقدر ناهموار و نفس گیر بود و پدر و مادرم اگر تنها یک بار، به جای تلاش برای تغییر من، به رشد و تغییر خودشان می‌اندیشیدند، شاید بسیاری از مشکلات به بهترین شکل ممکن حل می‌شد.

    با این حال، از آن‌ها از صمیم قلب سپاسگزارم؛ چرا که تلاش‌هایشان، هرچند ناآگاهانه، باعث شد من به انسانی قوی‌تر و متصل به خداوند تبدیل شوم. در این مسیر آموختم که تغییر واقعی از درون آغاز می‌شود و هر انسانی باید ابتدا خودش را اصلاح کند تا بتواند تأثیری مثبت بر دیگران بگذارد.

    در پایان، سپاس بیکران خود را به درگاه پروردگار بزرگ و مهربان عرضه می‌دارم که نعمت هدایت، رشد و آگاهی را نصیب من کرد. از اساتید بزرگوارم، جناب استاد عباس منش و خانم شایسته، که مسیر زندگی‌ام را نورانی‌تر کردند، با عشق تمام سپاس گزاری می کنم،چقدر خوبه که شما را هر لحظه کنار خود احساس می کنم و چقدر خوشبختم الهی شکرت

    آرزو می‌کنم که در مسیر رشد و تغییر به سوی نور الهی گام برداریم و هرگز از لطف و رحمت خداوند غافل نباشیم که رحمتش بی کرانست و گنج هایش تمام نشدنی

    خدایا، ما را به صراط مستقیم هدایت کن

    اللهم لک الحمد والشکر یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2322 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تودارم

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربانم

    سلام به تک تک دوستانم

    استاد قبل از آشنایم با شما وسایت ومباحث شما درکل شخصیتم این بود که انگار مسئول همه هستم از همسرم گرفته تافرزندان وپدر ومادر خواهرو برادرو….

    استاد من شخصی بودم اگه همسرم چک یا بدهکاری چیزی داشت خودمو مسئول میدونستم واز خواسته هام می گذشت تا شاید همسرم فشار کمتری داشته باشه درصورتی که هیچ وقت اوضاع بهتر نمیشدکه بدتر هم میشد چون تمرکزم روی بدهکاری وچک حساب کتابای همسرم بود،همیشه مینشستم حساب کتاب میکردم هرماه چقدر چک وطلبکار هستن با این کار از نظر روحی هم خیلی ضربه میخوردم اما استاد به لطف آموزه های شما یه جایی از زندگیم بعداز گذروندن دوره تکاملم کم کم سرم رو از حساب کتابای همسرم آوردم بیرون

    استاد این جمله‌ی شما(هرکس هرجا هست جای درستش هست) خیلی کمکم کرد هرجا تا یکم خواستم احساساتی عمل کنم حتی درمورد فرزندانم این جمله ی شمارو تو ذهنم تکرار میکنم وآرام میگیرم واجازه میدم قانون کارخودشو بکنه.

    استاد مسئولیت زندگی هر چهار فرزندانم رو به خودشون دادم دختر وپسر بزرگم کاملا مسئولیت زندگیشون رو برعهده گرفتن وهر کجا نیاز باشه به مشورت ازم مشورت میگیرن اما درکل خودشون مسئول کار خودشون هستن.حتی دوتا کوچیکی ها هم، زهرا کلاس سوم هستش تمام مسئولیت کاراش رو به عهد گرفته خودش به تنهایی بدون کمک کسی تکالیفش رو انجام میده صبحانش خودش حاضر میکنه

    خودش حاضر میشه پسر بزرگم می‌بردش مدرسه.منم نونوایی هستم بدون هیچ استرسی مشغول کارم هستم

    درصورتی که اگه قبلم بود مسئولیت تمام کارهاشو به عهده میگرفتم با کلی جروبحث ونگرانی وناراحتی ودلخوری….

    استاد در روز بجزپنجشنبه ها تقریبا 8ساعت نونوایی هستم روزهای یکشنبه وسه شنبه کلاس خیاطی هم دارم بدون هیچ نگرانی از محمد دور هستم ومحمد با اینکه 4 سالشه اما از پس کارهاش برمیاد اینجا هم اگه قبلم بود اصلا احساساتم اجازه نمی‌دادلحظه ای ازش دور باشم و بدون هیچ نگرانی وکاملا با توکل به خدام به مسیرم ادامه بدم.

    سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر زیبا وقشنگ وتکاملی با آموزهاتون مسیر درست رو به ما آموختین وچقدر از مسیر زندگیم راضیم شاید از نظر مالی هنوز رشد نکردم اما استاد ازنظر احساس وآرامش وروحی خیلی خیلی تغییر کردم خیلی رشد کردم واین احساس قلبیم وآرامشی که دارم با هیچ چیز عوض نمیکنم.

    استاد تمام تمرکزم روی خودم وتغییر خودم گذاشتم وبا هیچ کس کاری ندارم حتی افراد وآشنایان درجه یکم کلا قبلا هم هیچ علاقه ای نداشتم بدونم کی چیکار میکنه با آشناشدنم با قانون که دیگه خیلی جدی تمام تمرکزم رو گذاشتم روی خودم.

    سپاسگزارم استاد عزیزم مریم جانم بخاطر تمام لطف ومحبت وعشقی که به هنرجوهاتون دارین.

    سپاسگزار تک تک دوستانم هستم که باکامنتهای بی نظیرشون الگوی مناسبی میشن واسم.

    سپاسگزار خداوندم هستم که منو لایق حرکت در این مسیر کرد.سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2021 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و مریم جانم

    استاد قشنگ دورت بگردم که انقد با لحنی آروم و فوق العاده و حتی گاهی هم با جدیت صحبت میکنین و من لذت میبرم.

    قربون اون عزیزدلتون برم که درخواست کرد این فایل بی نظیر رو با کلی آگاهی ضبط کنین .مریم جانم ازت تشکر میکنم که این درخواست های قشنگ رو داری و ازت بابت همه زحمت هایی که میکشی تشکر میکنم نمونه کامل یه زن فوق العاده هستی که کلی درس ازت گرفتم و بزرگتر شدم.

    مثال که بخواییم بگیم انقد توی زندگی شخصی خودمون زیاد هست که استاد دیگه فکنکنم برسه به اینکه زندگی بقیه رو بگم

    من با خواهر عزیزم توی این مسیر هستیم و باهم مخحصولات رو میخریم باهم راجع به قوانین صحبت میکنیم همیشه اون اوایل یه دوره کوتاهی برادرمم توی این مسیر بود و فایل های شمارو گوش میکرد اما خوب الان خارج شده از مسیر و خوب اون اوایل یادمه انگار دوست داشتم سریع نتیجه بگیره یا از مسیر خارج نشه هر مصولی که میخریدیم بدو بدو میرفتم بهش میگفتم و میگفتم آره اینجوریه خیلی عالیه خیلی فوق العادس و خوب محصول رو میگرفت و اصلا نتیجه که نمیگرفت باعث میشد منم هربار میبینمش هی بپرسم هی بخوام توضیح بدم نه ببین اینجوری کن اونجوری کن تو رو خودن کار کن جهان برات وقت ازاد میکنه اما واقعا ضربه اشم خودم خوردم دیدم تمام تمرکزم رفت رو اون و همش دنبال این بودم اون نتیجه بگیره به زندگی خودمم که نگاه نمیکردم اصلا پیگیر نتایج خودمم که نبودم و باگ های شخصیتیمم که از بین نمیرفت احساس لیاقتمم هر روز پایین و پایین تر میرفت

    اما به لطف الله و آموزش های شما الان اصلا دیگه کاری ندارم اصلا پیگیر نیستم و هر محصولی بخرم هر کاری بکنم تمرکزم میزارم رو خودم و همین باعث شد اولا جلوی دلسوزی بیجا رو نسبت به اطرافیان بگیرم و هربار ذهن میاره این رو همون جا میگم میخوام اولا خودخواه باشم توی این مورد دوما خدایی که منو هدایت کرده چرا فک میکنم اونو هدایت نمیکنه من لازم نیست برم نقش خدارو ایفا کنم تو زندگی بقیه بشینم سرجام همون نقشی که خدا به من داده اجرا کنمخیلی کار کردم

    سوما استاد احساس لیاقتم کم کم داره میره بالاتر و این که فهمیدم من لازم نیست مفید باشم تو زندگی اینو اون اگه خواهرشم در حد خواهرم و در حدی میتونم خوب میمونم تو زندگیش بیشتر نمیتونم باشم.

    مورد بعدی یادمه تو رابطه قبلیم باز داشتم همین کارو میکردم که شدم خدا تو زندگی طرف شدم نقش مسکن داشتن حالا اینجا یه لول بالاتر بود فایلاتون رو نمیدادم گوش کنه اما حرفایی که بلد بودم حالا تا حدودی درک کرده بودم رو هی میگفتم دقیقا شده بودم روانشناسش که اصلا اسم منو تو گوشیش سیو کرده بود روانشناسم. و نه تنها واقعا حرفای من تاثیری نداشت که استاد واقعا داشتم نه تنها خودم از مسیر در میومدم که میدیدم داره هر روز بدبخت‌تر میشه و هرروز داره مسائل ها و مشکلاتش بیشتر میشه که له لطف خدا منو آورد بیرون از اون رابطه وگرنه منم درگیر اون مسائل اون میشدم چون یه جورایی تا قبل این فایلتون هنوز ذهنیتم راجع به رابطه عاطفی چیزیز که الان فکر میکنم نیست

    قبل این فایل برای خانواده و آدمای اطرافم بهتر شدم اما برای کسی که باهاش تو رابطه ام باز فکر میکردم یه وظیفه ای دارم اگه اون خوشبخت باشه منم خوب به طبع اون حالم بهتره یا خوشبختم اما واقعا با این فایلتوندرک کردم و باید روش کار کنم که فرقی نداره آدم آدم حالا میخاد رابطه عاطفی باشه میخاد نباشه نرو نشو روانشناس بقیه و نشو مسکن حتی تو رابطه و به این فکر کن که آدمی بیاد که خودش درست باشه و تو لذت ببری چرا اصلا اون مشکل داشته باشه . خیلی باید روی اینا کار کنم چون عجیب روی رابطه عاطفی پاشنه آشیل دارم.

    قبل از آشنایی با شماهم که خوب قطعا میدونین برای دوستان آشنایان فامیل ها همه و همه روانشناس بودم

    یادمه چند وقت پیش یکی از دوستای دانشگاهم تماس گرفت و فک کرد من همون فاطمه قبلم که بیاد از مسائلعاطفیش بگه و من بشینم ساعت ها راجع به اون مسئله براش راه حل بیارم وقتی شروع کرد بهش گفتم عزیزم من نه عرفان رو میشناسم نه واقعا تورو خوب میشناسم از عرفان یه عکس دیدم 5سال پیش تورو هم 5 سال ندیدم و منی که تو رابطه نیستم آخه چطوری راه حل بدم برات و اصلا تو رابطه هم بودم نمیتونستم چیزی بهت بگم چون مطمئنم منو تو درکامون باهم متفاوت و تو این مشکلی که داری باید بری با پارتنرت حل کنی نه با من . شما با منکه تو رابطه نیستی

    و دیدم چقد قشنگ گفت راست میگی فاطمه و پذیرفت.

    همیشه فک میکنم یه دلیلی هم که داشت میخواستم به دردو دل های آدم ها گوش بدم که اونا ناراحت نشن ازم یا نگن به حرفام گوش نداد خیلی بی معرفته اما الان واقعا میخام برام مهم نباشه که بقیه بگن فاطمه فلان یا فلان اصلا مهم نباشه برام که تو نظر دیگران قراره آدم خوبی باشم یا بد مهم اینه که زندگی خودم در آرامش باشه

    استاد در مورد اطرافیان هم که خوب مادرم هنوز که هنوز خودش رو مسئول بچه هاش میدونه و میبینم که ضربه هاشم میخوره اما من حرفی نمیزنم چون یادگرفتم خدانباشم تو زندگی بقیه هرجا هم دلسوزی میاد همونجا باورهای توحیدی رو میگم به یاد خودم میارم که خدایی که منو هدایت میکنه همه رو هدایت میکنه و هرکسی هرجایی هست سرجای درستش.

    سپاس گزارم ازتون بابت همه چی و همه این فایلای عالی

    خدا شمارو برای ما حفظ کنه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    بنام خداوند هدایت گر

    سلام استاد عزیزم بی صبرانه منتظر قسمت دوم این فایل بی نظیر که برام کلی درس داشت بودم وبه محض اینکه دیدم قسمت دوم روی سایت گذاشتین اومدم تا ببینم ویاد بگیرم

    من تشنه اگاهی های شما هستم چون حس میکنم هرچقدر جلوتر میرم باید بیشتر اگاه باشم

    واقعاً همینه استاد عزیزم

    هرکسی اختیار داره خودش انتخاب کنه همیشه این جمله روشنیدم که هیچ اجباری حتی دردین وجودنداره

    خدا باهمه بزرگیش واینکه عالم ومن بنده شم بهم اختیار داده

    راجب این مثال استاد راجب فرزند که من توی فایل اول تجربه خودمو گفتم که نمیدونم ازچه زمانی من تصمیم گرفته بودم که به جای دخترم فکر کنم ،تصمیم بگیرم جلو برم نزارم پاشو یه قدم اشتباه برداره نکنه خسارت بخوره چون من ضعیف بودم وداشتم ازنگاه ضعف به بچم نگاه میکردم واین پیام بهش میدادم توهیچ کاری نکن من هستم وعادت داده بودم به این روند

    وهروقت که من نبودم قدرت تصمیم گیری نداشت و دقیقا کاری رو میکرد که من بارها بهش تاکید کرده بودم

    من از کامنت دوستان گلم که بهم کلی انرژی واگاهی دادن متوجه شدم چون من نگرانم وازروی ترس ونگرانی به قضیه نگاه میکنم نتیجه درست نمیگیرم

    بله استاد عزیزم وقتی اختیار و آزادی رو ازش میگیرم ازش صلب مسولیت میکنم خدارو شکر برای این که متوجه شدم اجازه بدم دیرکنه ،اعتماد کنه ،سرش به سنگ بخوره چون شاید همین سنگ باعث رشدش بشه

    من فوق العاده احساسی وهیجانی واکنش نشون میدادم

    حالا تصمیم گرفتم ودارم روی کنترل ذهن و فکر خودم بیشتر کار میکنم دیگه جمع نکنم اشتباهاتشو ونترسم واعتماد کنم به هدایت الله

    من مسولیت زندگی خودم ،افکارم،مسولیتم،روبه عهده میگیرم من نمیترسم قضاوت کنن چون اینو تجربه کردم که حتی باوجود تلاش زیاد باز هم حرف خودشونو زدن ومیزنن

    من رفتاری رو داشتم که مادرم داشت ومن دوست نداشتم حالا وقتشه من توی اون موقعیت قرار بگیرم حالا اختیار دارم انتخاب کنم که میخوام به روش ایشون برم یاراه جدیدی رو امتحان کنم

    من نسبت به همسرم وبقیه همیشه اجازه دادم که خودشون عواقب کاراشونو ببینن ولی من توی شرایطی قرار گرفتم که حس کردم چون دخترم از لحاظ ادب ودرس خونی ومثبت بودن خیلی توفامیل زبانزد بود من میخواستم اشتباه نکنه که یه وقت دیگران دیگه نگن چقدر خوبه

    این باورهای اشتباه من بود که دارم روش کار میکنم

    چقدر کامنت دوستان منو هدایت کرد

    خدا به نوح گفت این فرزند از اهل تونیست

    متاسفانه باور اشتباه که تومغز ما فروکردن که اگه فرزندت خوبه تو رو تحسین میکنن واگه خوب نیست تورومواخذه میکنن

    ماتااین حد خودمونو مالک وصاحب بچه هامون میدونیم که هرکاری کنه انگار من اون حرکت انجام دادم

    تازه ذهنم داره باز میشه دلیل این حد ازمسولیت افراطی ما همین باورهای جمعی کل افرادی که باهاشون زندگی کردیم

    استاد عاشقتم که داری مو به مو دلیل رفتارهای مارو بااین آیات برامون روشن میکنی

    چون تا ندونم چرا این رفتار دارم نمیتونم کنترل کنم یا حلش کنم

    هرگاه اومدم متفاوت عمل کنم مورد قضاوت قرار گرفتم که اگه بچه تو آزاد بزاری دیگه نمیتونی جمعش کنی

    حالا من چقدر تلاش کردم تو غالب حرفهای خانواده وجامعه نباشم ولی نهایتا همون رفتار اشتباه داشتم امروز بیشتر اگاه شدم که خدا داره توی ایاتش میگه رفتار درست کدومه

    من ازخدا هدایت خواستم واون کمکم کرد

    پذیرفتم من واقعا باکله خودم نمیتونم به خواسته م برسم چون درمسیر ومدار اشتباه بودم من باید همه اون باورهای غلط دور میریختم باید فکرمو باز میکردم

    اون آیه که اگر میخواستیم همه امت واحد قرار میدادیم،اصلا امکان نداره بشه ذهن همه افراد به یک سمت خاص هدایت کرد چون همه منحصر به فرد افریده شدند چون هرکس بادیدگاه خودش داره جهان رومیبینه ،

    بله خداوند به همه ما اختیار داده وبرامون احترام وارزش قائله که اجازه بده راهمونو خودمون انتخاب کنیم

    من یاد گرفتم راه درست ونتیجه رو بگم وبعد ازمسیر اون ادم که فرزندمه خارج بشم تا خودش بره

    من اگه بخام تمام مدت اونو روی کول خودم ببرم که زمین نخوره خسته ودرمانده میشم چون نمیتونم راه خودمو برم

    من باید تعادل بین مسولیت های خودم ورفتار دیگران میفهمیدم ،باید خودش بخاد واگر بخواد تومیتونی فقط یاداوری کنی وبس

    یک روز دخترم همین جمله رو بهم گفت سوره فصلت که

    مامان اگه من درس میخونم خودم نمره میگیرم اگه درس بخونم واسه کسی نمیخونم که تو داری بهش افتخار کنی یااگه سمت کسی نمیرم به خاطر خودمه واونجا بود که من دیدم تحسین دیگران برای نکات مثبت ربطی نداره به خوب بودن وباید همونجا میفهمیدم اگر دیگران بدمیبینن این نظر اوناست

    خدایا چقدر اگاهی خوبه چقدر مسیرم روشن میشه وقتی نااگاهم چقدر تاریکه مسیر وهیچ چیز مشخص نیست

    فکر میکنم هرکسی که اگاهه ازچیزی نمیترسه کسانی که ایمان دارن اگاه میشن وجهل وتاریکی که باعث ترس میشه وباعث میشه دیگرانو مجبور به کارهایی کنیم که فکر میکنیم درسته

    من بادیدن این فایل وفایل قبلی تصمیم مهمی گرفتم وبه لطف خدا تونستم تاحدودی انجام بدم ونتیحه فوق العاده بود

    بااینکه شعار من همیشه این بود که تا وقتی کسی ازت کمک نخواسته کاری نکن حتی افراد نزدیکت وخانواده وحتی همسرم ولی ذهنم منو باترس فریب داد ومن دیدم ازروی ترس دارم مسولیت دیگرانو به عهده میگیرم اونم به اسم اینکه چون مادرم وخیر بچمو میخام

    ویک جایی مثل این فایل تلنگری بهم میخوره که خدایی نکنم برم سر جای خودم بشینم و از خدا هدایت بخام وایمان داشته باشم که اون مراقب همه چیز هست ودختر من اول بنده خداست بعد فرزند من دوست دارم مادری باشم که پرواز یاد بچم بدم بعد اجازه بدم بپره ومن از اوج گرفتنش لذت ببرم بدون وابستگی وترس ونگرانی اینجوری اززندگیم با وجود بچه لذت میبرم نه رنج

    خدایا این نعمت بزرگی که بهم دادی واین مسولیت مادرشدن ازت ممنونم وازت میخوام که توبه بهترین شکل منو دخترمو وتمام مادران وفرزندارو هدایت کنی

    استاد عزیزم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 873 روز

      به نام الله یکتا

      دختر من اول بنده ی خداست و بعد فرزند من

      چقدر زیبا نوشتی،چقدر آرامش بخشه،ما یادمون میره که این بچه مثل خودمون بنده ی خداست و همونطوری که الله ما رو در بچگی حفظ کرد قطعا هدایتگر،مراقب و ایمن کننده اون هم هست…خدایا به تو پناه میبرم از کج فهمی و از جهل و شکرت بابت این آگاهی های ناب و پاک

      خدایا شکرت

      ممنون از کامنت زیبایی که نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مریم احدی گفته:
        مدت عضویت: 1014 روز

        سلام دوست عزیز

        این نگاه زیبای شما بود که این پیام رو دریافت کردید وبه دلتون نشست بله فرزندان ما دارایی ما نیستند وما صاحب آنها نیستیم این باور منو از محدود کردن فرزندم نجات میده

        وهمیشه به خودم یاداوری میکنم من خیلی اوقات کنار فرزندم نیستم ولی خدا هرلحظه بااونه ازرگ گردن بهش نزدیک تره تو خواب وبیداری

        استاد میگه خدا کارش هدایت کردنه ومن به او ایمان دارم IN God we trust

        خوشحالم که کامنتمو دوست داشتی دوست عزیز هم فرکانسی موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 751 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

    سلاااااممم

    سلام نفسای من

    سلام خانواده ی دوست داشتنی من …

    وای

    وای وای استاد نمیدونید چقدر خوشحالم …

    به خدا کعبه اینجاست

    خانه اینجاست

    جای او در قلب من

    اکنون همینجاست

    عشق اینجاست

    دوستی اینجاست

    حرف آغشته به هر اعمال اینجاست

    مفت نیست حرف این اهل خدا

    تو ببین قلب تپنده

    در دل توحید

    همین یک جاست

    راز اینجاست

    پنهان و نهان و آشکار

    اینجاست

    آن خدای

    لیل و نهارت

    ببین اکنون

    همین یک جاست

    این خدا یکتاست

    دانش و استاد و درس و زندگی

    اینجاست

    درس و مشق و یک تفکر

    یعملون

    اینجاست

    به خدا اینجاست

    خدا اینجاست

    همینجاست …

    نمیبینی …

    این همه توحید و توحید پرستی

    به عمل

    گویا همین یک جاست

    شاگرد ما و یک استاد و آموزگار

    خداست

    درس داده

    درس داده می‌شود درسی

    عمل اینجاست …

    صحبت اینجاست

    پول و ثروت و عشقت

    اینجاست

    راه اینجاست

    چاه اینجاست

    حرف قرآن و عمل اینجاست

    تعقلون اینجاست

    یعلمون اینجاست

    عشق اینجاست

    خدا اینجاست

    مفت نیست حرف ها

    اعمال است و اصلاح

    اینجاست

    شادی ات اینجاست

    در پناه خدا بودن

    همین یک جاست

    با خدا بودن

    کنار تو ببودن

    به خدا اینجاست

    سالمی اینجاست

    بخت خوش اینجاست

    سعادت اینجا

    چه دنیا خواهی و چه آخرت

    هردو ز با هم همین یک جاست

    .

    .

    .

    .

    قربونتون برم من اخهههه

    عاشق تک تکتونم …

    به خدا الان دارم میرم دانشگاه و تو راه دانشگاهم ولی

    دانشگاه اصلی اینجاست

    علم اصلی اینجاست ….

    وای خدا جون …

    آخ جون فایل جدید …

    هنوز گوشش نکردم ولی

    گفتم بزار این ذوق بی نهایت رو بنویسمممم

    عاشقتونم …

    بریم برای گوش دادن فایل …

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 751 روز

      به نام خدای بینهایت

      که هرچه دارم از اوست

      سلام استاد عزیزم

      سلام خانواده ی دوست داشتنی من

      سلااااممممم

      امیدوارم حالتون عالی باشه …

      راسش

      یه چیزی هست که الان فهمیدم…که چقدر هنوز درباره ی قانون من کج فهمی دارم …

      و چقدر این مغز من میتونه منو گول بزنه …

      باورم نمیشد وقتی الان دیدم آخرین کامنت من مال 2 هفته ی پیشه…یعنی واقعا دو هفته است که اصلا فعال نبودم …و البته خودمم فاصله افتادن رو می‌فهمیدم و قشنگ حس میکردم که فرکانس فیک دارم …یعنی دارم از جای درست و اصلیم دور میشم ولی به ظاهر اینطور نیست …

      آخرین باری که کامنت گذاشتم و جواب های بی‌نظیر دوستان رو دریافت کردم …به اون نیم ستاره ی پروفایلم یه نیم ستاره دیگه اضافه شد …

      یک ستاره ام کامل شد ….

      من خیلی اون روز خوشحال بودم و اصلا باورم نمیشد …ولی …

      از همون روز …انگار یه روندی شد که دیگه من یه ذره میفهممو دیگه از استاد یه نیم ستاره گرفتمو اینا …

      البته اینم بگم که اصلا کامل رهاااا نکردماااا …

      مخصوصا سریال سفر به دور آمریکا رو میبینم و الان قسمت 47 هستم …

      ولی راسش رو بخواین …صادقانه بگم …واقعا روی خودم کار نکردم …مثل قبل که نکته برداری کنمو و فکر کنم و برای خودم توضیح بدم مغزمو بیارم روی کاغذ و به خودشناسی بیشتر برسم نبود …

      حتی فایل جدید رو هم شبیه یک فیلم همینجوری به عنوان رفع تکلیف نگاه کردم …

      اون سریال رو هم در حد اینکه نکات مثبت ببینم توشون و راسش یه جورایی واسه تفریح دیدم و هر از گاهی فایلتون توی گوشم بود …

      تاااااا

      امروز …

      که یعنی دیروز ….

      که به خودم نگاه کردمو گفتم من 20 سالمه ولی آیا به اندازه ی 20 سال از زندگیم لذت بردم ؟

      تو بگو اصلا یک سال …

      نه….

      و تصمیم گرفتم …دیگه شاد تر باشم و سعی کنم زندگی کنم هرجور که بخوام …و اون روز فایل بی‌نظیر شما رو گوش دادن که درباره ی نحوه ی استفاده از فایل ها گفتید …که وسطش فایلو استوپ کنیم …فکر کنیم …توضیح بدیم …بنویسیم …

      و استخراج کنیم …

      دیروز واقعا اتفاقات بی نظیری افتاد که همشو فیلم گرفتم …

      و عالی بود …و به معنای واقعی میتونم بگم چندین ساعت اون حس زیبایی که توی فایل های سفر به دور آمریکا بود رو داشتم ….

      و الان …که وارد سایت شدمو دیدم عه …برگشتم به همون نیم ستاره ی قبلی ….اوففففف

      عاشقتم خدا…که اینقدر خوشگل درس میدی …

      که ببین …باید کار کنی …صادقانه …نه از روی تفریح …

      جدی ….

      با تعهد …

      و درست …

      و با وجدان ….

      هردم کاری و مفت گویی …حالا ببینم چی میشه نداریم ….

      این میم ستاره ی سهله کلی نعمت از زندگیت میره بیرون …

      الان اومدی …

      فرکانستو درست کنی …

      عالیه دختر …برو بریم ….

      میدونین آخه اومدم توی کامنتم که درباره ی خلاصه ی کتاب از کتاب رویاهایی که رویا نیستند فصل 1 نوشتم رو بخونم و اون سوالمو وارد دفتر کنمو و تمرینمو انجام بدم …

      و خداوند که دید انگار یه ذره سرم به سنگ خورده …

      منو هدایت کرد به این کامنت خودم ….

      و انگار خدا با کلام خودم با خودم حرف می‌زد…

      و اون شعری که هدایتی خودش گفت بنویسم …

      که خدا اینجاست …

      جهان این جاست …

      درسو

      کتابو

      ثروت دنیا

      در این

      یک جاست …

      ای جان دلم …چقدر حس خوب گرفتم …

      عاشقتونم …

      و راستی استاد وقتی الان داشتم میگفتم که اون نیم ستاره ازم کم شد …انگار یه لحظه یه صحنه ای رو خدا برام تداعی کرد که دقیقا شما در حال خوندن کامنت من هستید و خدا بهتون گفت اینو ازش بگیر .

      .و شما با تعجب گفتید بگیرم …خدا گفت آره…و شما انجامش دادید …و همون موقع خدا گفت …فکر نکن الکی و اتفاقی بوده …من دیدم تو زندگیت شده نوشتن تعهد و عمل نکردن …و آدم هم نمیشی …فکر نکن الکی بوده …خودم به عباسمنش گفتم ازت بگیره …

      عاشقتمممم

      .

      …چقدر آخه این خدا باهوش و هدایتگرهههه

      اصلا …

      چی بگم خدای من …

      نمیدونید چه لبخند بزرگی روی صورتمه…

      ممنونم ….

      ممنونم استاد …

      به خاطر این ایمان

      این خدا

      این هدایتگر

      به خاطر همه چیز …

      عاشقتونم …

      و راستی …

      وایسا…

      و دقیقا توی همون دو هفته پیش

      با کسی آشنا شدم که ادعا داشت شما رو میشناسه و ملاقاتت میکنه …

      حالا کاری به راست و دروغش ندارم …وجودش باعث شد یکم من حالم بهتر بشه …ولی اونم یکی از عواملی بود که من یکم به فرکانسی که دارم مغرور بشم …

      یعنی یه مدل معیوب من میدونم …

      خخخخخخ

      وای خدایا …

      باورم نمیشه دوباره گول مغزم برای خارج شدن از مسیر خوردم …

      و این شیطان واقعا بیکار نمیشینه …

      وای

      خداروشکر …

      خداروشکر که الان فهمیدم …

      وای …

      الان یه نفس عالی کشیدم …

      عاشقتونم

      و ممنونم…

      هر بار دیگه خواستم یه ذره دور بشم میام و این کامنتمو میخونم …

      ممنونم از همتون …

      منتظر نتایج بینظیرم باشید …

      شما رو به خدای عزیزم میسپارم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: