سوال:
آیا می توانیم به وسیله ایجاد احساس خوب، مانع اتفاقاتی شویم که مشیت و صلاح الهی است؟
آیا می توانیم به وسیله ایجاد باورهای قدرتمند کننده، مانع رخ دادن اتفاقاتی شویم که هیچ کنترلی بر آن نداریم؟
منظورم اتفاقاتی مثل بیماری، ورشکستگی یا حتی اتفاقاتی است که ما دوست داریم رخ دهند اما در نهایت به صلاح ما نیستند؟
و سوال بعدی این است که چگونه تشخیص دهیم کدام مشکلات جزو امتحانات الهای است و صبر در برابر آنها موجب رشد معنوی ما می شود. منظورم این بیت شاعر است که می گوید:
هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند.
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:
اولین قدم برای هدایت به مسیر صحیح و مستقیم، منظورم همان مسیر انعمت علیهم و نه مغضوب علیهم، این است که:
قبول کنیم تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء، حاصل فرکانسها و باورهای ماست. یعنی قبول کنیم خداوند هیچ تصمیم و صلاحی برای ما در نظر نگرفته و هیچ برنامهای از قبل برای شما مشخص نشده است.
“مشیت الهی” چیزی نیست جز قوانینی که خداوند بر جهان مقرر نموده قوانینی که در رأس آنها قانون فرکانس است که در قرآن میتوان آن را از طریق مطالعه و شناخت آیات «قدمت- به معنای آنچه از پیش فرستاده شده» درک کرد.
هرگز چنین چیزی وجود ندارد که خداوند بررسی کند چه کاری برای شما خوب است و سپس اقدام به انجامش نماید یا یا چه کاری به صلاح شما نیست و اقدام به جلوگیری از وقوعش نماید.
اصلا مهم نیست که شما چه نگاهی درباره قوانین خداوند داری و چقدر می خواهی مسئولیت انتخاب ها، تصمیمات، تنبلی ها، اقدام نکردن ها، ترس از تغییر و … را به عهده خداوند بگذاری.
اصلاً مهم نیست که بخواهی قوانین خداوند را بشناسی و اجرا نمایی یا نه، اصلا مهم نیست قوانین این سیستم را بپذیری یا نه، در هر صورت این قوانین در کار است و جهان و هرچه در آن است به شیوه قوانین این سیستم، مدیریت می شود.
تمام برنامه خداوند این است که هر فردی زندگی اش را به وسیله باورها و فرکانس هایش خلق کند و در راستای این برنامه، جهان به گونه ای خلق شده که به فرکانس های ما پاسخ می دهد یعنی رابطه شما با جهان و هرچه در آن است، مثل رابطه دو دستگاه گیرنده و فرستنده است. شما دستگاهی هستی که در هر لحظه به وسیله توجه کردن به هر چیزی، فرکانس هایی را ارسال می کنی.
از آنجا که کانون توجه شما همیشه به وسیله باورهای تان اداره می شود، فرکانس های غالب شما چیزی نیست جز اساس باورهایی که دارید. به همین دلیل همیشه اساس باورهای تان را وارد زندگی تان می نمایید.
اگر مدام در حال تجربه ناخواسته ها هستی، اگر مدت ها در شرایطی ناخواسته قرار می گیری، اگر همیشه با همان مشکلات و گرفتاری های همیشگی مواجه هستی، اگر نگرانی درباره هزینه های زندگی، جزئی ثابت از تجربه مالی ات است، اگر عید نوروز هر سال تصمیم می گیری سال دیگر در خانه خودت باشی، ماشین با کیفیت تری سوار شوی، به استقلال مالی برسی، سفر دلخواهت را بروی، اما سال دیگر، باز هم می بینی همان مشکلات همیشگی، اجاره خانه های به تعویق افتاده، ماشین کهنه، بدهی، عدم پول کافی برای برنامه ریزی یک سفر عالی و … شما را احاطه کرده اند، دلیلش این است که هیچ تغییری در اساس فرکانس هایت (باورها) رخ نداده است.
و تا زمانی که آن باورهای بنیادین که رهبری کانون توجه شما و فرکانس هایت را بر عهده دارد، تغییر نکند، هیچ تغییری در نتیجه رخ نخواهد داد. زیرا زبان گفتگوی تو با جهان، زبان درخواست های تو از خداوند، “فرکانس” است.
جهان کاری به کلمات ات ندارد، جهان باورهایت را می شناسد و دقیقاً به آنها پاسخ می دهد.
اگر می خواهی باورهایت را بشناسی، بهترین راه، نگاه کردن به نتایج آن باورهاست. تمام تجربه شما درباره وضعیت مالی، سلامتی، روابط و… دقیقاً نتیجه باورهایی است که درباره ثروت، سلامتی، روابط و … داری و اگر این اتفاقات را دوست نداری، یعنی باورهایت در این باره، محدود کننده است، بنابراین، نتیجه آن باورها نیز قطعاً کمبودها و محدودیت ها و نیازمندی های بیشتر است.
صلاح خداوند این است که زندگی ما در دست کانون توجه خودمان باشد. یعنی خداوند هیچ اتفاقی را سر راهمان قرار نمیدهد مگر اینکه با توجه کردن به اساسِ آن اتفاق، فرکانسی را ارسال نماییم که هم جنس با آن اتفاق باشد.
پس هیچ اتفاقی بدون اجازهی ما، وارد زندگیمان نمیشود. زیرا نوع نگاه، باور ونگرش ما به موضوعات زندگیمان، تعیین کننده جنس اتفاقاتی است که تجربه میکنیم.
ما یک دستگاه تولید فرکانس هستیم و جهان هم دستگاهی است که آن فرکانسها را به شکل اتفاق و تجربه، تبدیل میکند. جهان فقط یک مبدل است و فرکانس های ما را دقیقاً تبدیل به تجاربی هم اساس با آن فرکانس های می نماید، بدون اینکه تغییری در اساس آنها ایجاد نماید.
به قول مولانا:
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
به همین دلیل، نتیجه یک فرکانس آرامش بخش، تجربهای آرامش بخش است و نتیجه یک فرکانس نگران کننده و نا امید کننده، تجربهای نگران کننده و نا امید کننده است.
نتیجه فرکانس فقر، تجربه فقر است و نتیجه فرکانس ثروت، تجربه ثروت.
نتیجه فرکانس سلامتی، تجربه سلامتی است و نتیجه فرکانس بیماری، تجربه بیماری است
نتیجه فرکانس عشق، تجربه عشق است و نتیجه فرکانس نفرت، تجربه نفرت است.
هر فردی نتیجه مستقیم باورها و فرکانس هایی را می گیرد که در هر لحظه به جهان ارسال می کند. به قول خداوند:
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ (36)
هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم به آن شاد مىشوند و اگر به خاطر آنچه که از قبل فرستادهاند (بما قدمت ایدیهم)، مصیبتى به آنها برسد ناگاه مأیوس مىشوند. (36)
ما با کلماتمان از جهان درخواست نمیکنیم، بلکه با فرکانسهایمان درخواستهای خود را به جهان ارسال میکنیم و تمام کار جهان ترجمه فرکانسهای دریافتی از طرف ما به شکل اتفاقات، شرایط، فرصت، ایده، آدمهای روابط مان، نحوه رفتاری که با ما دارند و… است.
اگر بتوانیم این قانون را درک و در هر اتفاق و تجربهای از زندگی، نشانههای این قانون را ببینیم و تأیید کنیم، آنوقت به این وضوح میرسیم و میپذیریم که هیچ اتفاق و تجربهای بدون دعوت و دخالت ما، وارد زندگیمان نمیشود.
تمام اتفاقاتی که در اطرافت رخ می دهد، تمام آنچه را که می بینی و احساس می کنی و فکر می کنی شما فقط یک شاهده بیرونی هستی و آنها هیچ ارتباطی به شما ندارند، چیزی جدا از فرکانسهایت نیستند. بلکه حاصل توجه تو، حاصل باورهای تو و حاصل فرکانسهایی است که به جهان ارسال نمودهای.
اگر در حال تجربه و مشاهدهی اتفاقی هستی، بدان که این بازخود جهان به فرکانسی است که بارها از طرف تو ارسال شده است.
دلیل بیماری، فقر، ورشکستگی، مشکلات عاطفی و… برای هر فرد، فقط فرکانس های خودش است.
دلیل ثروت، سلامتی، کسب و کار سودآور، نعمت هایی که هر روز بیشتر و بیشتر می شود و … نیز برای هر فرد، فرکانس ها و باورهای خودش است.
این یک دیدگاه بی اساس است که فکر کنیم خداوند با بیمار کردن فرد دیگری، ما را امتحان میکند یا دلیل ناخواسته هایی که زندگی را برای مان سخت می کند، امتحانات الهی است یا اینکه قرار است با تحمل این سختی ها در آن دنیا به ما پاداش داده شود!
بلکه دلیل تمام این ناخواسته ها، فقط و فقط باورهای محدود کننده خود فرد است و لا غیر.
این شعر: “هر که در این بزم مقربتر است/جام بلا بیشترش میدهند” حاوی یک باور محدود کننده است و هر فردی این شعر را باور کند، دو اتفاق برایش رخ میدهد:
- یا اینکه میپذیرد برای نزدیکتر شدن به منبع و خداوند، باید سختیهای زیادی را به جان بخرد. در نتیجه در زندگیاش همواره با بلا و مصیبت مواجه میشود.
حالت دوم هم این است:
چون تحمل این سختیها را ندارد، قید نزدیک شدن به خداوند را می زند. نه به این دلیل که قرار بوده نزدیک شدن به خداوند با سختی یا مصیبت همراه باشد، بلکه به این دلیل که این فرد چنین باوری را داشته و چنین فرکانسی را ارسال نموده است و جهان نیز طبق برنامه اش، به این فرکانس ها واکنش نشان می دهد و او را در چنین مسیری قرار می دهد که انتخاب خودش بوده است.
وگرنه همه ما جزئی از خداوند هستیم و توانایی تجربه زندگی در کمال خوشبختی و نعمت، در وجود تک تک ما هست. اما به اندازه ای به این توانایی ذاتی وصل می شویم که می توانیم ذهن مان کنترل نموده و میان ذهن مان و روح، هماهنگی ایجاد نماییم.
ما به اندازه ی ایجاد این هماهنگی، به این نیرو وصل می شویم و از برکات این نیرو، بهره مند می شویم.
ما به اندازه ایجاد این هماهنگی، الهامات و ایده هایی را دریافت می کنیم که موجب هدایت ما به مسیرهای عالی تر و تجربه زندگی راحت تر می گردد.
خداوند نمایی از ثروت کامل، عشق کامل، سلامتی کامل، آرامش کامل و… است و ما به اندازه ای که می توانیم میان ذهن مان و روح هماهنگی ایجاد نماییم، خداگونه تر می شویم. یعنی ثروتمند تر، سلامت تر، خوش خلق تر، دوست داشتنی تر و عاشق تر می شویم.
به قول استاد عباس منش، همانگونه که در جلسه هفتم دوره راهنمای عملی مفصلا توضیح داده است، خداوند هیچ برنامه ی از قبل تعیین شده ای برای ما ندارد. بلکه سیستمی بر جهان مقرر نموده تا هر فردی بتواند نتیجه فرکانس ها و باورهای خودش را تجربه نماید.
اگر قوانین خداوند را درک کنیم و قدرتی را باور کنیم که به ما در کنترل همه جنبه های زندگی مان داده شده است، اگر ایمان بیاوریم خداوند هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای برایمان مقرر ننموده، بلکه همه چیز را به ما و فرکانسهایمان واگذار نموده است، اگر ایمان بیاوریم که خداوند یک انرژی است که به هر آنچه در ذهنمان میسازیم، شکل میدهد،
آنوقت است که مصمم به کنترل کانون توجه مان و ساختن باورهای قدرتمند کننده ای می شویم که موجب ارسال فرکانس خواسته هامان شود.
آنوقت است که مصمم می شویم تا با تمرکز بر نکات مثبت زندگی مان و چیزهایی که دوست داریم و به ما احساس خوبی میدهند، فرکانس خواسته همان را ارسال و آنها را وارد زندگی مان نماییم.
مأموریت دوره “راهنمای عملی دستیابی به آرزوها” رسیدن به این نقطه از درک قوانین و رسیدن به این حد از قدرت برای خلق زندگی دلخواه و رسیدن به این حد از تجربه خواسته ها است.
در تمام جلسات آموزشی این دوره، حتی یک جمله اضافی وجود ندارد، بلکه همه آن جملات و کلمات، همان ورودی های مناسبی است که باید ذهن با آن بمباران شود، تا نگاه درست و باور قدرتمند کننده ایجاد شود و شما را به سمت تجربه ای هدایت کند که دوستش دارید و به مسیری هدایت شوید که هم رشد کنید، هم خداوند را بهتر بشناسید، هم به خداوند نزدیک تر شوید و هم ثروتمند، سلامت و عاشقانه زندگی کنید.
به همین دلیل ما “دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها” را یک دوره پایه ای می دانیم که موجب ساختن باورهای بنیادینی می شود که لازمه رسیدن به هر خواسته ای است و تا آن باورها و آن نگاه را ایجاد ننمایید، نمی توانید تغییر محسوسی در زندگی تان ببینید.
به همین دلیل ما این دوره را مکمل تمام آموزش های استاد عباس منش می دانیم و ایمان داریم، تکرار مطالب این دوره در کنار هر دوره دیگری، نتایج شما را از آن دوره نیز بیشتر می کند. زیرا اصل و اساسی که باید ساخته شود، شروعش، آموزش های این دوره است.
نقش این دوره، مثل نقش حروف الفبا در سواد آموزی و سپس در تبدیل شدن به نویسنده ای ماهر و تأثیرگذار است.
نقش این دوره مثل نقش چهار عمل اصلی ریاضی، در فهم مطالب پیشرفته ریاضیات مثل مشتق، انتگرال و … است.
نقش این دوره مثل نقش قلب در بدن ماست و تکرار آموزه های این دوره، کمک می کند تا به شیطان ذهن اجازه ندهیم دوباره به وسیله باورهای کهنه و محدود کننده قدیمی، از مسیر صحیح گمراه مان کند.
زیرا آن باورهای کهنه قدیمی همیشه هستند و منتظر یک فرصت کوچک تا ما را از ادامه راه منحرف نمایند. اما تکرار این دوره به عنوان یک دوره پایه ای حتی در کنار هر دوره دیگری، سبب تغذیه باورهای قدرتمند کننده و به ثمر رساندن آن باورها می شود.
یکی از محدود کننده ترین باورهایی که افراد زیادی در ذهن ساختهاند، موضوعی است به نام “مشیت الهی” یا “سرنوشت”.
خیلی شنیده ایم که:
سرنوشت من این است که با این فرد زندگی کنم!
تقدیر من همین مقدار روزی است!
شاید این به صلاحم نباشد و …
نگاه کردن به زندگی به وسیله چنین باورهای، زندگی را واقعاً سخت می کند. با وجود چنین باورهایی در ذهن، حتی آرزو کردن و رؤیا داشتن نیز دردناک، پیچیده و غیر قابل تحمل میشود زیرا وقتی آرزویی داری اما این باور نیز در ذهنت نهفته است که :
“نکند به صلاحم نباشد، یا در سرنوشت من نباشد”
دو حالت اتفاق می افتد:
حالت اول:
اصلاً حرکتی برای آن آرزو نمیکنی که بخواهی به آن برسی!
حالت دوم:
اگر با این باور، حرکت به سمت رویایت را آغاز کنی، این تردید همواره همراهت است که مبادا به صلاحم نباشد، نکند اصلاً در سرنوشت من نیست!!!
این دیدگاه موجب میشود با اولین مسئلهای که در مسیر به آن برخود کنی، فوراً با این ترس مواجه شوی که: “نکند واقعاً به صلاحم نیست!!!”
این تردید همان جا تو را متوقف میسازد. آنوقت با این تفسیر که “حتماً به صلاحم نبوده” خودت را از نعمتی محروم میکنی که قرار بوده وارد تجربه زندگیات شود.
جلسات هفتم، هشتم و نهم و دهم دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، به این موضوع اساسی اختصاص دارد که باید 100 ها بار شنیده شود تا این باور کهنه را تغییر دهد.
وقتی برای اولین بار این جلسات را گوش دادم همه دنیایم دگرگون شد. من همه آن آگاهیها را باور کرده ام و هرچه بیشتر ذهنم را با آگاهی های این جلسات بمباران نمودم، در مدت کوتاهی توانستم به خواستههایی درزندگیام برسم که سالها نرسیده بودم زیرا توانستم با شناخت صحیح خداوند از همه تردیدهایم رها شوم و همه آن زمان و انرژیای که صرف تردیدهای زندگیام شده بود را صرف رسیدن به رؤیایی کنم که سالها آرزویش را داشتم.
و هرچه بیشتر این جلسات را تکرار می کنم، این نگاه بیشتر تبدیل به عادت در رفتارم شده و زندگی ام را حقیقتاً پربار و عمیق تر نموده است.
توضیحی که از استاد عباس منش در این جلسات میشنوی، حاصل نگاه ساده، اما صحیح و کاملی است که استاد عباس منش درباره خداوند به ما یاد میدهد. نگاهی عاری از هر گونه تعصب قومی، مذهبی و…
آگاهیهای این جلسات، نگاهی را به ما یاد خواهد داد که حاصل شناخت صحیح جهان و شناختن عمیق خداوند و سیستمی است که او برای ادارهی جهانش آفریده است.
باید خودت آن جلسات را بشنوی تا درک کنی که من چه می گویم. زیرا نوشتن و توضیح احساس قدرتی که بعد از گوش دادن به آن جلسات در وجودت ساخته میشود و موجب برداشتن قدم های اساسی در زندگی ات می گردد و نتایجی که به بار می آورد، به وسیله کلمات و جملات امکان پذیر نیست.
وقتی این توضحات را در این جلسات میشنوی، تمام سؤالات تمام سالهای زندگیات به یکباره پاسخ داده میشود، تمام معماهای زندگی ات حل می شود، تمام راه حل ها برایت نمایان می شود و می دانی چه می خواهی و چگونه باید آن خواسته را ایجاد نمایی.
خداوند و جهان را میشناسی و درک میکنی که همه چیز چقدر ساده، قاعده مند و عادلانه بوده و هست و تو چه قدرت و چه کنترلی در ساختن تک تک وقایع زندگیات داری اما به خاطر بی خبری، آن را بلااستفاده نگاه داشته بودی.
آنوقت قدرت و ایمانی در تو ایجاد میشود که با انگیزه و ارادهای راسخ، رویایت را مشخص و حرکت به سمت آن را آغاز کنی.
به نظرم جلسات هفتم ، هشتم، نهم و دهم دوره راهنمای عملی دستیابی به آروزها، لازمه زندگی همه مردم جهان است که سالها با باورهای محدود کنندهای زیسته اند که مانع تجربه زندگی دلخواه شان شده است.
باورهایی مثل “این به صلاحم نیست” یا ” این قسمتِ من نیست” و …
هر فردی که میخواهد از تمام قدرتی که خداوند به او برای انتخاب سرنوشت اش داده ، استفاده نماید.
هر فردی که به وسیله باورهای محدود کننده ای مثل “مصلحت خداوند یا سرنوشت از پیش تعیین شده و…”، توانمندیهایش را غل و زنجیر نموده، باید آگاهیهای این جلسات را 100 ها بار گوش دهد تا قدرتی را درک و باور کند که خداوند برای کنترل زندگی اش و ساختن زندگی دلخواهش به او داده است.
و هر فردی که خود را از این درک محروم سازد، اساسی ترین و مهم ترین عامل خوشبختی را نشناخته است و از آنجا که این قدم اول است، هرگز راهی برای تجربه زندگی دلخواهش، نمی تواند پیدا کند.
ساختن این باور، کلید ورود به مسیر اتفاقاتی است که همیشه می خواستید و به یقین میتوانم بگویم درک و باور این اصل مهم که در جلسات 7و 8و9و10 این دوره آمده، نقطه عطف زندگی هر فردی خواهد بود. زیرا به شما کمک میکند تا قدرت خودت را باز یابی و رویایت را جدی بگیری، برایش قدم برداری و قطعاً هم به آن برسی.
تکرار تک تک جلسات این دوره، باورهایی هماهنگ با اصل و اساس قوانین خداوند در ذهن تان ایجاد می نماید و این اصل را تبدیل به باور شما می سازد که:
“صلاح خداوند این است که جهان، با فرکانسهای ما کار کند. جهان در هر لحظه فرکانسهای ما را دریافت و با شرایطی روبرو میکند که همسنگ و هم جنس و هم مقیاس با فرکانسهای ماست.
ایدههایی به ذهنمان میرسد، آدمهایی وارد زندگیمان میشود، شغل و موقعیت مالیای که داریم، روابطی که در آن هستیم و هر آنچه در اطرافمان تجربه میکنیم، نتیجه فرکانسهایی است که ارسال نمودهایم. حتی ما با فرکانسهایمان مشخص میکنیم افرادی که با آنها در ارتباط هستیم، چه رفتاری با ما داشته باشند!
و خبر خوب این است که ما قادریم این فرکانسها را تغییر دهیم زیرا ما در هرلحظه قادریم کانون توجهمان را تغییر دهیم و با تکرار این کار، باورهایمان را تغییر دهیم. زیرا ما درهر لحظه میتوانیم انتخاب کنیم که نگاهِ دیگری به اتفاقات داشته باشیم و به گونهای دیگر باور کنیم.
ما در هر لحظه با فرکانسهایمان، تصحیح مسیر میکنیم. پس مهم نیست الان اوضاعمان چقدر بد، وخیم و غیر قابل تحمل باشد. زیرا میتوانیم با ارسال فرکانسهای بهتر، وارد مسیرِ بهتری شویم. میتوانیم با ایجاد باورهای قدرتمند کننده تر، شرایط مطلوبتری را تجربه کنیم…
پس در دنیایی که با فرکانسهای ما کار میکند، آنهم فرکانسهایی که در هر لحظه میتواند تغییر کند، چطور میتواند یک چیز از قبل مشخص شده مانند “سرنوشت” یا “تقدیر” وجود داشته باشد یا اتفاقی وارد زندگیمان شود که ما هیچ کنترلی بر آن نداشته باشیم.
این ما هستیم که با فرکانسهایمان تقدیر خود را رقم میزنیم و این ماهیت خداوند و نهایت عدل اوست. هدف استاد عباس منش در این جلسات از دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، دادن این آگاهی به شما و ساختن این باور در شماست که:
میتوانی سرنوشتت را آنطور که میخواهی رقم بزنی…
میتوانی انتخاب کنی، چه تقدیری داشته باشی و مهمتر از همه، میتوانی از همین وضعیتی که الان داری، به سمت تقدیری که انتخابش کردهای، حرکت کنی!… میتوانی داستان سرنوشتت را بدانگونه که دوست داری، بنویسی!
این تمام چیزی است که خداوند برایت خواسته است! زیرا خداوند یک انرژی است که به هر آنچه در ذهنت میسازی، شکل میدهد. حال میخواهد در ذهنت خواستههایی مثل روابط عالی، شغل مورد علاقه، ایدههای ثروت ساز، موفقیت مالی، زندگی در کشور، شهر و خانه دلخواه ات باشد یا ناخواستههایی مثل نگرانی درباره هزینههای قسط، قرض، اجاره خانه، بیماری و … باشد
در هر صورت هر آنچه در ذهنت میسازی، باور میکنی و به آن توجه میکنی، این انرژی به آن شکل داده و آن را وارد زندگیات میکند.
همانطور که در قرآن میفرماید:
“کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود”
این انرژی تصمیم گرفته تو بعنوان یک انسان، دستانِ خداوند بر روی زمین باشی و با خلق خواستههایت، نه تنها خودت رشد کنی، بلکه به رشد جهان هم کمک کنی.
خیلی مهم است چه نگاهی به خودت، خداوند و قوانین جهان هستی داری.خیلی مهم است چه باورهایی داری و چه چیزی در ذهنت میسازی! زیرا انرژیای که آن را خدا مینامی، به همان شکل وارد زندگیات میشود، بی آنکه خداوند بخواهد خواستههایت را غربال و صلاح یا غیر صلاحی برایشان در نظر بگیرد!
بنابراین تنها کار تو این است:
به محض روشن شدن خواستهات، باورهای هماهنگ با آن را بساز و فرکانسهای دلخواهت را به جهان ارسال کن، بی آنکه نگران به صلاح بودن یا نبودنش باشی و هر گاه با این تردید که “نکند خواستهام به صلاحم نباشد؟!” مواجه شدی، به خودت بگو:
“خلق این خواسته، قادر است مرا یک قدم به سمت هدف بهتری هدایت کند که الان هیچ شناختی از آن ندارم”
این نگاه، تو را از دام تردید درباره به صلاح بودن یا نبودن خواستهات، رها کرده و افسار زندگیات را در دستان ات قرار میدهد. به تو آزادی و امید میدهد. آزادی و امیدی که حاصل این نگاه است که هیچ چیز به جز من، قدرت تغییر زندگیام را چه در جهت خواسته یا ناخواسته نارد. زیرا همه چیز در دست من است.
این باور زندگی را تبدیل به بهشت می کند (بهشت جایی است که به محض اینکه چیزی را می خواهی، برایت موجود می شود)
آنگاه به جایی میرسی که میبینی جهان به گونهای برنامه ریزی شده که بدون هیچ محدودیتی این قدرت به تو داده شده که بتوانی هر آرزویی را محقق کنی. به قول قرآن که میگوید:
“بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (۱۱۷ بقره)
نو آفرین آسمانها و زمین است و چون آفرینش چیزى را اراده کند، مىگوید «باش» و بىدرنگ موجود میشود”
به نام خدای مهربان🪴
مقاله آیا میتونم مانع اتفاقاتی بشم که مشیت و صلاح خداونده
اگه میخوام به مسیر صحیح و مستقیم هدایت بشم باید قبول کنم که تموم اتفاقات زندگیم حاصل فرکانس ها و باورهای خودمه خداوند هیچ تصمیم و صلاحی برام در نظر نگرفته و هیچ برنامهای از قبل برام مشخص نشده
هرگز چنین چیزی وجود نداره که خدا بررسی کنه چه کاری برام خوبه اون وقت اقدام به انجامش کنه
یا چه کاری به صلاحم نیست و اقدام به جلوگیری از وقوعش کنه
اصلاً مهم نیست که چه نگاهی درباره قوانین خدا داشته باشم و چه قدر میخوام مسئولیت انتخاب ها، تصمیمات، تنبلی ها و اقدام نکردن ها و ترس از تغییر رو به عهده خدا بزارم
اصلاً مهم نیست که قوانین این سیستم رو بپذیرم یا نه
اونا رو اجرا کنم یا نه
در هر صورت این قوانین در کاره و جهان و هر چیزی که در اونه به شیوه قوانین این سیستم مدیریت میشه
زندگی من توسط باورها و فرکانسهای خودم خلق میشه
جهان هم طوری خلق شده که به فرکانسهای خودم پاسخ بده
من مثل دستگاهیم که در هر لحظه به وسیله توجه کردن به هرچیزی فرکانسهایی رو ارسال می کنم
کانون توجه من به وسیله باورهام اداره میشه
فرکانسهای غالب من بر اساس باورهایی هست که دارم و همیشه اساس باورهام وارد زندگیم میشه
اگه مرتب دارم ناخواسته ها رو تجربه میکنم اگه مدتهاست که در شرایط ناخواسته قرار گرفتم
اگه همیشه با همون مشکلات و گرفتاری های همیشگی مواجه هستم
اگه درباره هزینه های زندگی نگرانی دارم و جزئی ثابت از تجربه مالیم شده
اگه همیشه تصمیم میگیرم که سال دیگه توی خونه خودم باشم
ماشین با کیفیت سوار بشم
به استقلال مالی برسم
سفر دلخواهم رو برم
ولی سال دیگه میبینم که بازم همون مشکلات همیشگی، اجاره خونه های به عقب افتاده، ماشین کهنه، بدهی، نداشتن پول کافی برای یه سفر عالی، منو احاطه کرده دلیلش به خاطر اینه که هیچ تغییری در اساس فرکانس ها و باورهام رخ نداده
تا موقعی که اون باورهای بنیادین که کانون توجهم رو رهبری میکنن و فرکانس هام رو به عهده دارن، تغییر نکنن، هیچ تغییری توی نتیجه رخ نمیده
چون زبان گفتگوی من با جهان و زبان درخواستهام از خدا فرکانس هامه
جهان کاری به کلماتم نداره
جهان باورهام رو میشناسه و دقیقاً به اونا پاسخ میده، بهترین راهی که بتونم باورهام رو بشناسم اینه که به نتیجه این باورها نگاه کنم
تموم اون چیزایی که درباره وضعیت مالی، سلامتی و روابط تجربه میکنم نتیجه باورهایی که درباره ثروت و سلامتی و روابط دارم
اگه این اتفاقات رو دوست ندارم به خاطر اینه که باورهام در این مورد محدود کننده است
برای همینه که نتیجه این باورها هم کمبود و محدودیت و نیازمندی بیشتره
صلاح خداوند اینه که زندگیم در دست کانون توجه خودم باشه
خداوند هیچ اتفاقی رو سر راهم نمیزاره مگر اینکه خودم با توجه کردن به اساس اون اتفاق فرکانسی رو ارسال کنم که هم جنس با اون اتفاق باشه
هیچ اتفاقی بدون اجازه من وارد زندگیم نمیشه، نوع نگاه، باور و نگرشم به موضوعات زندگیم، تعیین میکنه که چه جنس اتفاقاتی رو تجربه کنم
چون من یک دستگاه تولید فرکانسم
جهان هم دستگاهیه که این فرکانس ها رو به شکل اتفاق و تجربه تبدیل میکنه و فرکانس هام رو دقیقا تبدیل به تجربه هایی هم اساس با اون فرکانسها میکنه
بدون اینکه تغییری در اساس اونا ایجاد کنه اگه فرکانسم نگران کننده و ناامید کننده باشه تجربش نگران کننده و ناامیدکننده است فرکانس فقر تجربهاش فقره
و فرکانس ثروت تجربه اش ثروته
فرکانس نفرت، تجربه اش نفرته
من فقط نتیجه مستقیم باور ها و فرکانس هایی رو میگیرم که در هر لحظه به جهان ارسال میکنم
من با کلماتم از جهان درخواست نمیکنم
بلکه با فرکانس هام درخواست خودمو به جهان ارسال میکنم
تموم کار جهان هم ترجمه کردن فرکانس های دریافتی از طرف من به شکل اتفاقات، شرایط، فرصت، ایده، آدمهای روابطم و نحوه رفتاری که با من دارن هست
پس باید این قانون رو درک و در هر اتفاق و تجربهای از زندگیم نشانه های این قانون رو ببینم و تایید کنم
اونوقت به وضوح میرسم و میپذیرم که هیچ اتفاق و تجربهای بدون دعوت و دخالت من وارد زندگیم نمیشه
تموم اتفاقاتی که در اطرافم رخ میده
تمام آنچه رو که میبینم و احساس میکنم
و فکر میکنم که من فقط یک شاهد بیرونی هستم و این اتفاق ها هیچ ارتباطی به من ندارن
همه اینا چیزی جدا از فرکانس های خودم نیستن
همه اینا حاصل توجه خودم، حاصل باورهای خودم و حاصل فرکانسهاییه که به جهان ارسال کردم
اگه در حال تجربه کردن و مشاهده اتفاقی هستم این بازخورد جهان به فرکانسیه که بارها از طرف خودم ارسال شده
دلیل تموم بیماری، فقر، ورشکستگی، مشکلات عاطفی که توی زندگیم تجربه میکنم فقط به خاطر فرکانس های خودمه و بازم دلیل ثروت، سلامتی، کسب و کار سود آور، نعمت هایی که هر روز بیشتر و بیشتر میشه به خاطر فرکانس ها و باورهای خودمه
این فکر و دیدگاه کاملاً اشتباهه که فکر کنم خدا با بیمار کردن یکی دیگه میخواد منو امتحان کنه
یا دلیل تموم این ناخواسته هایی که اینقدر زندگی رو برام سخت کرده امتحان الهیه
یا قراره با تحمل این سختی ها، اون دنیا بهم پاداش بدن
همه این دیدگاه ها کاملاً اشتباه و بی اساسِ
دلیل همه این ناخواسته ها فقط و فقط باورهای محدود کننده خودمه
این شعر هم که میگه هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند
یک باور محدود کننده داره و اگه این شعر رو باور کنم دوتا اتفاق برام میفته
اینکه قبول میکنم برای اینکه به خدا نزدیکتر بشم باید سختیهای زیادی رو تحمل کنم و به جون بخرم
اون وقت توی زندگیم همیشه با بلا و مصیبت مواجه میشم
حالت دوم هم اینه که چون تحمل سختی ها رو ندارم قید نزدیک شدن به خدا رو میزنم نه به خاطر اینکه قرار بوده نزدیک شدن به خدا با سختی و مصیبت باشه، بلکه به خاطر اینکه خودم این باور رو داشتم
و این فرکانس رو ارسال کردم
جهان هم طبق برنامه اش به فرکانس هام واکنش نشون میده و منو توی همچین مسیری قرار میده که انتخاب خودم بوده وگرنه من جزئی از خداوندم و توانایی تجربه زندگی در کمال خوشبختی و نعمت توی وجودم هست
و به اندازه ای میتونم به این توانایی ذاتی وصل بشم که بتونم ذهنم رو کنترل کنم و بین ذهن و روحم هماهنگی ایجاد کنم
به اندازهای که بتونم این هماهنگی رو ایجاد کنم میتونم از برکات این نیرو بهره ببرم الهامات و ایدههایی رو دریافت کنم که باعث هدایتم به مسیرهای عالی تر و تجربه زندگی راحت تر بشه و خداگونه تر بشم🪴
پس قوانین خدا رو درک کنم و قدرتی رو باور کنم که بهم در کنترل همه جنبه های زندگیم داده شده
خداوند هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای برام مقدر نکرده
بلکه همه چیز رو به خودم و فرکانس هام واگذار کرده
خداوند یه انرژیه که به هر آنچه که در ذهنم میسازم شکل میده
پس سعی کنم به شدت کانون توجهم رو کنترل کنم و باورهای قدرتمند کننده بسازم که باعث ارسال فرکانس خواسته هام بشه و سعی کنم تا با تمرکز بر نکات مثبت زندگیم و چیزهایی که دوست دارم و بهم احساس خوبی میدن فرکانس خواسته هام رو ارسال کنم و اونا رو وارد زندگیم کنم
یکی از محدود کننده ترین باورها مشیت الهی یا سرنوشته
پس به هیچ عنوان نگم که سرنوشت من اینه که با این فرد زندگی کنم
تقدیر من همین مقدار روزیه
شاید این به صلاحم نباشه
اگه با این باورها به زندگی نگاه کنم زندگی واقعاً برام سخت میشه با وجود این باورها توی ذهنم، حتی آرزو کردن و رویا داشتن هم دردناک و غیرقابل تحمل میشه
چون وقتی آرزویی دارم و این باور هم توی ذهنم باشه که نکنه به صلاحم نباشه
یا در سرنوشت من نباشه
دو حالت اتفاق میفته
اصلاً حرکتی برای اون آرزو نمیکنم که بخوام بهش برسم
یا اگه با این باور به سمت رویاهام حرکت کنم این شک و تردید همیشه با منه که نکنه به صلاح من نباشه
یا نکنه توی سرنوشت من نیست
این دیدگاه باعث میشه با اولین مسئلهای که توی مسیر بهش برخورد میکنم با این ترس مواجه بشم که نکنه واقعاً به صلاحم نیست و این شک و تردید همونجا منو متوقف میکنه و با این دیدگاه خودم رو از نعمتی محروم میکنم که قرار بود وارد تجربه زندگیم بشه اگه میخوام از تموم قدرتی که خدا برای انتخاب سرنوشتم بهم داده استفاده کنم
باید این باورهای محدود کننده این به صلاحم نیست، یا این قسمت من نیست رو نداشته باشم و توانمندی هام رو به این باورهای محدود کننده غل و زنجیر نکنم
باید قدرتی رو درک و باور کنم که خداوند برای کنترل زندگیم و ساختن زندگی دلخواهم بهم داده و اگه خودم رو از این درک محروم کنم اساسی ترین و مهمترین عامل خوشبختی رو نشناختم و از اونجا که این قدم اوله
اونوقت هرگز راهی برای تجربه زندگی دلخواهم نمیتونم پیدا کنم
ساختن این باور که خداوند قدرت خلق زندگیم رو به خودم داده کلید ورود به مسیر اتفاقاتیه که همیشه میخواستم
صلاح خداوند اینه که جهان با فرکانس هام کار کنه
ایده هایی که به ذهنم میرسن
آدمهایی که وارد زندگیم میشن
شغل و موقعیت مالی که دارم
روابطی که در اون هستم و هر آنچه که در اطرافم تجربه میکنم
نتیجه فرکانسهایی که خودم ارسال کردم حتی با فرکانس هام مشخص میکنم افرادی که باهاشون در ارتباطم چه رفتاری باهام داشته باشن
خبر خوب اینه که قادرم فرکانس هام رو تغییر بدم
چون در هر لحظه قادرم کانون توجهم رو تغییر بدم و با تکرار این کار باورهام رو تغییر بدم
چون در هر لحظه میتونم انتخاب کنم که نگاه دیگه ای به اتفاقات داشته باشم و جور دیگه ای باور کنم
من میتونم در هر لحظه با فرکانس هام تصحیح مسیر کنم
پس مهم نیست الان اوضاعم چقدر بد وخیم و غیرقابل تحمله
چون میتونم با ارسال فرکانسهای بهتر وارد مسیر بهتری بشم
میتونم با ایجاد باورهای قدرتمند کننده تر شرایط مطلوبتری رو تجربه کنم
پس در دنیایی که با فرکانس هام کار میکنه اونم فرکانس هایی که در هر لحظه میتونم تغییر بدم
اصلاً چیزی از قبل مشخص شده مثل سرنوشت یا تقدیر نمیتونه وجود داشته باشه یا اتفاقی وارد زندگیم بشه که هیچ کنترلی بر اون نداشته باشم
این خودم هستم که با فرکانس هام تقدیر خودم رو رقم میزنم
من میتونم سرنوشتم رو اونجوری که میخوام رقم بزنم
میتونم انتخاب کنم چه تقدیری داشته باشم میتونم از این وضعیتی که الان دارم به سمت تقدیری که خودم انتخاب می کنم حرکت کنم میتونم داستان سرنوشتم رو اونجوری که دوست دارم بنویسم و این تموم چیزیه که خدا برام خواسته
چون خدا یه انرژیه و به هر چیزی که توی ذهنم میسازم شکل میده
حالا میخواد توی ذهنم خواسته هایی مثل روابط عالی، شغل مورد علاقه، ایده های ثروت ساز، موفقیت مالی، زندگی توی کشور و شهر و خونه دلخواهم باشه
یا ناخواسته هایی مثل نگرانی درباره هزینههای قسط، قرض، اجاره خونه، یا بیماری باشه
در هر صورت هر آنچه که در ذهنم میسازم، باور می کنم و بهش توجه می کنم
این انرژی بهش شکل میده و وارد زندگیم میکنه
خیلی مهمه که چه باورهایی دارم و چه چیزی توی ذهنم میسازم
چون این انرژی به همون شکل وارد زندگیم میشه
بدون اینکه خدا بخواد خواسته هام رو غربال و صلاح یا غیر صلاحی براش در نظر بگیره
پس تنها کار من اینه که به محض روشن شدن خواسته ام باورهای هماهنگ با اونو بسازم و فرکانسهای دلخواهم رو به جهان ارسال کنم
بدون اینکه نگران به صلاح بودن یا نبودنش باشم و هر موقع با این تردید وشک که نکنه خواسته ام به صلاحم نباشه مواجه شدم
به خودم بگم
خلق این خواسته میتونه منو یک قدم به سمت هدف بهتری هدایت کنه که الان هیچ شناختی از اون ندارم
این نگاه منو از دام تردید درباره به صلاح بودن یا نبودن خواسته ام رها میکنه و افسار زندگیم رو در دستای خودم قرار میده
بهم آزادی و امید میده
آزادی و امیدی که حاصل این نگاهه که هیچ چیز به جز خودم قدرت تغییر زندگیم رو چه در جهت خواسته یا ناخواسته نداره
چون همه چیز در دست خودمه
این باور زندگیم رو به بهشت تبدیل میکنه چون جهان طوری برنامه ریزی شده که بدون هیچ محدودیتی، این قدرت بهم داده شده که بتونم هر آرزویی رو محقق کنم🪴
سپاس فراوان از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان🪴🪴
خانم شایسته عزیزم واقعا از شما ممنونم بابت این مقاله های عالی و آموزنده شما.نمیدونم چه جوری ازتون تشکر کنم.واقعا ممنون🪴🪴🪴