بررسی موردی یک دوست، بوسیله قوانین ثروت

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

آدمها 2 دسته اند:

دسته اول که باری به هر جهت زندگی می کنند چون از نقش باورهای و فرکانس های خودشان در زندگی شان مطلع نیستند. به همین دلیل شیوه ی زندگی آنها شیوه ای واکنشی نسبت به اتفاقات پیرامونشان است. به عبارت خودمانی تر، آنها برگ هایی در باد هستند که اتفاقات و شرایط به زندگی آنها جهت می دهد و مسیرشان را مشخص می کند. از آنجا که این دسته باور ندارند شرایط زندگی شان را خودشان بوجود می آورند، در نتیجه برای تغییر شرایط نادلخواهشان نیز قدمی بر نمی دارند و تنها کارشان لعنت فرستادن بر بختِ شومشان و حسرت خوردن از اقبالِ خجسته ی آدمهایی است که آرزوهای دور و دراز آنها را زندگی می کنند.

دسته دوم آدمهایی هستند که فهمیده اند شرایط زندگی آنها خروجیِ باورها و فرکانس های خودشان است به همین دلیل به دنبال بهبود باورها و فرکانس هایشان هستند.

نه تنها موضوع این فایل درباره دسته دوم است بلکه تمام آموزش های این سایت، برای دسته ی دوم است تا بتوانند با درک بهترِ قوانین خداوند، زندگی بهتری برای خود بسازند.

اما مسئله ی  اصلی این است که ذهن اکثریت در دسته دوم به گونه ای تربیت شده که:

تمایل دارند به جای تغییر شخصیت شان، قوانین را به شکل باورها و شخصیت خود در بیاورند. کاری که آب در هاون کوبیدن است اما بخش عمده ای از آدمهایی که با قوانین زندگی و نقش باورهای و فرکانس هایشان آشنا شده اند، در این مرحله گیر افتاده اند.

به همین دلیل است که مدت هاست درگیر این معما شده اند که:

«چرا با وجود اینهمه تلاش برای بهبود باورهایم، هیچ چیز در زندگی ام از اساس تغییر نکرده است؟!»

این موضوع را بارها در مصاحبت با دیگران، تجربه کردم.  ساعت های متمادی با بعضی افراد درباره قوانین کیهانی صحبت می کنم اما در نهایت متوجه می شوم برداشت آنها کاملا عکس مطلبی بوده که آنهمه توضیح داده بودم.

این ماجرا نکته ای را به یادم می آورد که پائولو کوئلیو در کتاب کیمیاگر، به خوبی آن را نشان داده است:

در کتاب کیمیاگر، سانتیاگو، پسری است که به خاطر عشق به سفر، مدرسه الهیات را رها کرده و از آنجا که در دیار آنها فقط چوپانها امکان سفر دارند، چوپان می شود. سپس در ادامه مسیر، به نقطه ای می رسد که نمی داند میان “یافتن گنج” یا “ماندن با گوسفندان“، کدام را انتخاب کند. از آنجا که دیگر حرفه چوپانی را آموخته و دشت ها  را می شناسد و نیز به گوسفندانش وابسته شده، تصمیم دشواری است.

در این زمان، با پیرمردی آشنا می شود که برای کمک به او در اتخاذ تصمیم درست و انتخاب “یافتن گنج”، داستانی از کاسبی نقل می کند که پسرش را به قصر مرد فرزانه ای می فرستد تا راز خوشبختی را فرا گیرد. مرد فرزانه دو قطره روغن در قاشق ریخته و به دست جوانک داده و از او می خواهد همچنان که مراقب این دو قطره روغن است، شگفتی های قصر را ببیند. سپس مرد فرزانه از پسر می خواهد تا آنچه دیده را توضیح دهد، اما از آنجا که تمام حواس جوانک، متوجه نریختن دو قطره روغن بوده، چیزی را ندیده، به همین دلیل مرد فرزانه مجددا از جوانک می خواهد که همه چیز را در قصر مشاهده و برای او توضیح دهد. جوانک نیز برای اینکه اینبار بتواند توضیحی کامل از مشاهداتش به مرد فرزانه داشته باشد، با دقت همه چیز را در قصر مشاهده و نزد مرد فرزانه بازگشته و با تمام جزئیات همه چیز را توضیح می دهد.

پس از اتمام توضیحات، مرد فرزانه به جوانک اشاره کرده و می گوید:

پس آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم، کجاست؟

و سپس به او توضیح می دهد که راز خوشبختی این است که همه شگفتی های جهان را بنگری، اما هرگز آن دو قطره روغن را از یاد نبری.

در واقع هدف پیرمرد از بازگو کردن این داستان به سانتیاگو، یادآوری هدف اصلی اش، یعنی “سفر” است و نه چوپانی!!

اما پس از پایان داستان، سانتیاگو که به شدت درگیر دلبستگی به گوسفندانش و حرفه چوپانی است، در دلش می گوید:

“داستان مرد فرزانه را فهمیدم. درست است چوپان سفر را دوست دارد، اما هرگز گوسفندانش را فراموش نمی کند!”

موضوع این است که آدم ها دوست دارند همه چیز را به شکل قالب های ذهنی ای که ساخته اند، دربیاورند.

آنها به جای درک قوانین به همان شکلی که هست و هماهنگ شدن با آن، دوست دارند قوانین به گونه ای تغییر کند که قالب های ذهنی شان را به هم نریزد یا مجبور به ایجاد هیچ تغییری در جهان بینی شان نشوند.

اما حقیقت این است که قوانین به شیوه ای که شما دوست داری، رخ نمی دهد زیرا:

جهان شیوه خودش را دارد. فارغ از اینکه آن قوانین با قالب های ذهن شما هماهنگ است یا خیر، فارغ از اینکه می خواهی قوانینش را باورکنی یا خیر، جهان تو را نادیده گرفته و به شیوه قوانینش، مسیر را پیش می برد.

اما نکته مهم ماجرا اینجاست که:

وقتی تصمیم می گیری با آن قوانین همراه شوی، وقتی باورهایت را به گونه ای تغییر می دهی تا با آن قوانین هماهنگ باشد، آنوقت نه تنها شما را نادیده نمی گیرد، بلکه در برابرتان کرنش می کند، حامی تان می شود و به همان اندازه که با قوانینش هماهنگ می شوی، ایده ها، آدمها، شرایط و فرصت هایی را پیش رویتان می گذارد.

سید حسین عباس منش

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    572MB
    48 دقیقه
  • فایل صوتی بررسی موردی یک دوست، بوسیله قوانین ثروت
    43MB
    48 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

504 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فرشته» در این صفحه: 3
  1. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 3743 روز

    سلامی پر از عشق به دوست داشتنی ترین استاد دنیا و به همه دوستان عزیز و دوست داشتنی که هر روز با خوندن نظراتشون انرژی مثبت میگیرم و به جمع صمیمی خودمون افتخار میکنم.ما سعادت مند ترین و خوشبخت ترین انسانهای روی کره زمین هستیم که به سمت قطار سعادت دنیا و آخرت هدایت شدیم.

    بی نهایت خوشحالم که با شما هم سفرم. و از ته ته دلم برای هممون آرزوی بهترین و رویایی ترین زندگی در هر دو جهان رو دارم.?????

    استاد، من بیشتر از دو سال و نیمه که به لطف خدای یگانه با شما و این سایت آشنا شدم.

    تموم فایلهای رایگان رو با ولع هر چه تمام تر بارها و بارها گوش دادم.و تموم محصولات شما رو با عشق هر چه تمام تر تهیه کردم و خدا رو شکر که بهای همه اونها رو با جون و دل پرداخت کردم و به قول شما امروز سرم کاملا بالاست و حتی به دلیل این که هیچ وقت به ذهنم خطور نکرده و نخواهد کرد که قیمت محصولات بالاست و به قول شما همیشه برای رشد و پیشرفت خودم حاضر بودم هر بهایی رو پرداخت کنم و هرگز فکر تهیه محصولات شما از منابع نادرست حتی لحظه ای به ذهنم خطور نکرده و به فکرم نمیرسید خوشبختانه در مدار اون انسانهای شیاد قرار نگرفتم و وقتی از زبون خودتون شنیدم که چه آدمهای کوچک و نالایقی وجود دارند بسیار متعجب شدم.

    اما چیزی که منو مجبور کرد که بیام و این کامنت رو اینجا بگذارم اینه که خواستم بگم استاد عزیزم تازه دارم میفهمم که وقتی میگفتید: (گارانتی میکنم که شما هر دفعه نکته جدیدی رو تو فایلهای من میشنوید که حتی اگه صد بار گوش کرده باشید انگار تا حالا نشنیده بودید چون تازه وارد مدارش شدید.) چی میگفتید.

    حالا میخوام بگم : من به عنوان کسی که تموم محصولات رو تهیه کرده گارانتی میکنم که شما وقتی متوجه یک جمله از استاد حتی تو فایلهای رایگان میشید و که با تموم وجود متعهد به تغییر کردن شده باشید.وگرنه حتی یک خط از حرفهای استاد رو هم متوجه نمیشید حتی اگه صد بار اون جمله رو گوش کنید.

    من نمونه کسی هستم که با راهنمایی خانوم فرهادی عزیز و صبورم که همین جا ازشون نهایت قدر دانی رو میکنم تموم محصولات رو گذاشتم کنار و تازه شروع کردم به کار کردن روی محصول عزت نفس که بزرگترین پاشنه آشیل من توی زندگی بود و بعد از گذشت یک ماه هنوز روی فایل 1 اون موندم.از بس که کلمه به کلمه استاد مثل جواهر ارزشمنده و تازه دارم درک میکنم که چی میگن و با خودم عهد کردم که اگه ماهها و روزهای طولانی لازم باشه تا من عزت نفسم رو به معنای واقعی به صد برسونم با تموم وجود میایستم و به قول استاد تموم تمرکزم رو میگذارم و تا روزی که تک تک جملات استاد که در این 9 تا فایل مطرح کردند جزیی از شخصیت من نشده سراغ محصولات بعدی نرم.

    دوستان اولین محصولی رو که تو اولین روز آشنایی و عضویت در سایت تهیه کردم ثروت 1 بود و با این که اصلا استاد رو نمیشناختم حتی یک لحظه به قیمتش فکر نکردم ( با داشتن میلیونها تومن بدهی) و فقط میخواستم باهاش راه پول در آوردن رو یاد بگیرم ولی هیچ وقت متعهد به تغییر نبودم.و فکر میکردم اون یکی محصول شاید مکمل این یکی باشه بلکه ذهن منطقی من آماده تغییر بشه.

    پس ازتون خواهش میکنم به جای گله و شکایت از قیمت محصولات و یا عجله کردن و حسرت خوردن برای تهیه اونها،

    1- با تموم وجود بخواهید که تغییر کنید.هرگز راه میانبری نیست.

    2- اول پاشنه آشیل و پیش نیازتون رو معین کنیدو با توجه به اون ، محصولات رو یکی یکی تهیه کنید.

    3-با تموم وجود حرفهای استاد رو قبول کنید و اصلا شک نکنیدو بدانید که کلید تموم گنجهای این دنیا و اون دنیا عمل به این آگاهیهاست. و لطفا دنبال هیچ اطلاعات دیگه ای نباشید.ذهن منطقی من دو سال و نیمه که داره حرفهای استاد رو تست میکنه ( با این که از همون روز اول گفتم این یکی جنس حرفهاش فرق میکنه با بقیه و ذره ای به صداقت استاد شک نداشتم .) و بالاخره با مقایسه و دیدن نتایج و نشانه ها در زندگی یک عالمه آدم و خودم توی زندگی و مقایسه صحبتهای استاد با کتابهایی که خونده بودم در تموم مسائل موفقیت ، به این نتیجه رسیدم که همین است و جز این نیست و دو تا کتابخونه کتاب رو جمع کردم و همه رو به کتابخونه شهرمون هدیه دادم.چون دیگه با ایمان نه با ذره ای شک و تردید فهمیدم که آنچه را که برای تموم عمر لازم دارم اینجاست بدون ذره ای خطا.استاد عزیزمون واقعا ناب ترین و درست ترین ها رو برامون آماده کرده و میکنند.

    4- خودتون رو لایق بدونید که حاضرید بهای پیشرفتتون رو پرداخت کنید تا جهان به راحتی مبلغش رو براتون فراهم کنه ( برای من با وجود اون همه بدهی بهای محصولات استاد به راحتی فراهم میشد.چون لذت میبردم که دارم میزان لیاقت خودم رو تعین میکنم.و هر چه قیمت بالاتر بود من احساس ارزشمندی بیشتری میکردم چون معتقد بودم که دارم جواهر گرانمایه تری رو بدست میارم)

    5-و هرگز فکر نکنید که محصولات چون رایگان نیستند بدون تعهد و خواستن واقعی برای تغییر میتونند کاری براتون انجام بدهند.با استفاده از همون فایلهای رایگان که میلیونها تومن ارزش دارند میتونید یک زندگی رویایی بسازید.استاد تموم اصول رو با سخاوتمندی تموم تو فایلهای رایگان گفتند.و فرق یک محصول خاص با اون فایلهای رایگان اینه که در محصولات ، استاد متمرکز میشند روی یک موضوع و جوری طراحی کردند که به طرز هوشمندانه ای همون قسمت از باورهای شما رو هدف قرار میده که مربوط به رسیدن به اهداف اون محصوله و شما چه بدانید و چه ندانید با انجام درست و پیاپی تمرینهای اون محصول و با ایجاد عزم و اراده آهنین و وفاداری به اون آموزه ها در نهایت یک شخصیت دیگه خواهید بود و خود به خود به نتیجه ای که ماموریت اون محصولات بوده خواهید رسید. اما قوانین اصلی و شاکله تموم محصولات تو تموم فایلهای رایگان هست و بارها و بارها تکرار شده و اگه کسی بخواهد تغییر کنه با همونا پیشرفت میکنه و هدایت میشه موقعی که در مدار درست قرار بگیره.

    و در نهایت استاد بی نهایت بهتون افتخار میکنم و به خودم که شاگرد استادی چون شما هستم و هر روز بارها و بارها به خودم میگم اگه استاد عباس منش با اون زندگی و شرایط سخت به جایگاه موفقیت و شخصیتی ستودنی بدون داشتن مربی رسیده پس هر کس که بخواهد میرسد.

    ممنون که بهترین الگو و بهترین سر مشق شدید برای زندگی هر کس که طالب موفقیت و آرامش و خوشبختیه.?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 3743 روز

    سلام استاد عزیزم.

    ما بچه های خوشبخت خونواده عباس منش واقعا نمیدونیم چه جوری احساساتمونو به عشق خالصانه شما که هر دفعه برامون فایلی رو آماده میکنید ابراز کنیم.واقعا درست گفتید و میگید استاد.چه نگاه قشنگی به داشتن ثروت داشتین تو این فایل.هیچ وقت این جوری نگاه نکرده بودم.استاد دوست داریم.هممون بهتون افتخار میکنیم و بی صبرانه منتظر اومدنتون به ایران هستیم.

    شما و تیم شما بینظیرید.

    قول میدیم ما هم شاگردان بی نظیری باشیم براتون.موحد و ثروتمند و سعادتمند.

    استاد دوسسسست داریم.?????

    استاد امروز برای خودم تو درک قوانین و مدارها به جمع بندی کامل تری رسیدم که برای این که نشون بدم شاگردان شما هم با عشق رو درسهای شما کار میکنن در اینجا مطرحش میکنم.

    فرق جذب کردن با هم مدار شدن با اشیا و دیگران:

    ما با توجه کردن و تمرکز کردن به یک موضوع خاص یا یک فرد خاص (چه مثبت و چه منفی) در مدار آن چیز قرار میگیریم.

    حالا اگه اون توجه کوتاه باشه ، به صورت لحظه ای در مدارش قرار گرفته و سریع خارج میشیم. یعنی اون چیز یا اون شخص رو به صورت تصادفی میبینیم یا درباره چیزی که بهش فکر میکردیم از دیگران حرفهایی میشنویم و بعد تا تمرکز دوباره دیگه نمیبینیم و نمیشنویم . به عبارتی از مدار اون خارج میشیم.به این کار میگن جذب کردن.

    ولی وقتی به موضوعی باز هم چه مثبت و چه منفی به شکلی طولانی مدت فکر میکنیم یا درباره اون صحبت میکنیم یا به ویژگیهای فردی چه مثبت و چه منفی روزها و لحظه های متمادی توجه میکنیم وارد مداری به صورت طولانی مدت شده که از اون تجربه ها یا حضور اون شخص یا اشخاص رو تا وقتی کانون توجه اونجاست بیشتر و پایدارتر دریافت میکنیم.(یعنی هم مدار شدیم)

    از این موضوع به چند نتیجه میرسیم.

    1-استاد برای همین موضوعه که اصرار دارن به تمرینهای مثبت هر روز ادامه بدیم تا در مدارش بمونیم.

    2-استاد به خاطر این موضوعه که میگن اگه به چیزی توجه کنی قبل از این که باورش کنی ( یعنی مدت طولانی بهش توجه کنی) جهان نشونه هاشو بهت نشون میده. یعنی با توجه کردن جذبش میکنی.

    3- اگه ما با چیزهایی که میشنویم و میبینیم ، موافقیم ( مثبت یا منفی) یعنی با اون هم مداریم چون اون نظر یا عقیده رو باور داریم. و اگه مخالفیم هم مدار نیستیم.به خاطر همین میشه به قول استاد زیر یک سقف با دیگران زندگی کنی ولی باهاشون هم مدار نباشی .

    4- برای جدا شدن از افرادی که باورهای مشترکی با شما دارند نیاز نیست باورهاتونو تغییر بدین ( اگه نادرسته) تا جهان مدار شما رو از هم جدا کنه.( چون ما فکر میکنیم به واسطه باورهای مشابهمون احتمالا در یک مداریم) شما فقط با برداشتن کانون توجهتون از روی اون افراد میتونید حتی با داشتن همون باورهای مشترک از اونها جدا بشید. یعنی جهان این کار رو انجام میده.( این یعنی صرف داشتن باورهای مشترک در بعضی زمینه ها با یک فرد خاص، شما با یکدیگر هم مدار نمیشید.به واسطه کانون توجهتون به ویژگیها یا نظرات اون فرده که باهاش هم مدار میشید یا از مدارش خارج میشید. اون فرد فقط اومده که باورها یا خواسته های شما رو به شما ثابت کند و برود. البته اگه اجازه بدیم که برود?.

    5- و این آخری دیگه خیلی نتیجه عجیب و دردناکیه. اگه به فردی و یا چیزی با احساس از دست دادن یا عجله داشتن برای رسیدن به اون توجه کنیم ( حس وابستگی) متاسفانه نتیجه عکس میده برامون. هر چی بیشتر توجه کنیم بیشتر از مدارش دور میشیم .چرااااااا؟

    چون تو کار جهان با این عظمت همون یه دونه یعنی کمبود وحشتناک. یعنی بی احترامی به بزرگی کائنات .( یعنی بی ایمانی و شرک ) وقتی به فراوانی و بزرگی کائنات توهین کنیم اون وقت تنبیهون میشه خارج شدن از مسیر خواستمون با سرعت نور.?

    خیلی هم منصفانه است دیگه.شما جای کائنات بودین چه جوری جواب میدادین؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فرشته گفته:
      مدت عضویت: 3743 روز

      سلام دوستان.

      درباره کامنتی که چند ماه پیش تو این صفحه گذاشتم میخواستم بگم که با طی کردن تکاملم و فهم بهتر قانون الان به این نتیجه رسیدم که این کامنت باید اصلاح بشه.

      به نظرم گزینه 4 کاملا غلط و بیمعنیه و هم مدار بودن با کسی به معنای داشتن باورهای بنیادین مشترک هست به اضافه توجه به خصوصیات مثبت یا منفی طرف مقابل . چون کبوتر با کبوتر باز با باز همیشه هست.

      ودر باره گزینه 5 هم در اینجا مربوط به پاسخ سوال نیست و کاملا بی ربطه.

      ممنون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: