چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 18

566 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمید خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3884 روز

    شاید بهتره بگم این فایل اولین فایل دانلودی رایگان استاد باشه که به محض اینکه یه دور کامل صوتیشو گوش دادم همون لحظه مجدد فایل ویدئویی رو دیدم

    خیلی به این قضیه معتقد هستم و انصافا هم خیلی رعایت میکنم ولی به قول استاد بعضی وقتا لز اون ور خر می افتم و بیش از حد اعتماد میکنم

    البته الان بهتر شدم چون دوره عزت نفسو دل م با این دوره از اونطرف خر نمی افتم

    هر چند همه امورات رو سپردم دست خداوند و اول لز خداوند درخواست میکنم و انصافا هم تایید و اجابت میشه

    از خدای خودم و از استاد خودم ممنون و سپاسگزارم که منو هدایت و راهنمایی میکنن البته که تو راه کمک هم میکنن که مبادا عزیز دردونه شون آب تو دلش تکون بخوره

    انصافا از خدای خودم ممنون و سپاسگزارم و دمش گرم و دستش درد نکنه انصافا منو خیلی دوست داره و خیلی کمکم میکنه

    یادمه یه جایی استاد گفتن که در برقراری ارتباط و روابط خوب با مردم و دوستان و … خوب حرف زدن و تعریف کردن پشت سرشون غوعا میکنه …

    خپ چرا من در مورد خدای خودی که این همه به من لطف داشته و دارد و صد درصد اگر درمسیر باشم خواهد داشت خوشبین نباشم؟

    چرا پشت سرش خوب صحبت نکنم؟

    چرا پشت سرش ازش تعریف و تمجید نکنم؟

    واقعا چه کسی واجب‌تر و مهمتر از خداوند برای دوست شدن؟

    چه کسی مهمتر از خداوند برای خوب صحبت کردن پشت سرش؟

    و تعریف و تمجید کردن ازش؟

    که این همه به من لطف داشته و داره و خواهد داشت.

    چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر؟

    واقعا چه کسی از خود خداوند برای من عزیزتر؟

    چه کسی از خداوند بهتر برای دوستی و رفاقت و فرمانبرداری از او؟

    چه کسی از خداوند بهتر برای امید واری؟

    چه کسی از خداوند بهتر برای جایگزینی هرآنچه که میخواستم و میخواهم و خواهم خواست؟

    چه کسی از خداوند بهتر برای سرپرستی ام؟

    چه کسی از خداوند بهتر برای اطمینان کردن بر او؟

    چه کسی از خداوند بهتر برای پیگیری اخبار او به بندگانش؟ اون هم در سایت بزرگ استاد عباس منش عزیز( استاد چقدر دوست داشتنی شدین شما؛ قبلا ها اینقدر دوستون نداشتم الان بیشتر شده)

    خدایا خداییش هنوزه هنوزه ناشکرم

    هنوزه هنوزه هم کافرم به نعمتها و فضل تو

    هنوزه هنوزه هم نادان و کورم در برابر نعمتها و لطفهای تو

    هرچه نعمت در زندگیم بیشتر بشه به همون مقدار من سپاسگزار تو بوده ام

    اره درسته دقیقا درسته …

    یه نشونه اینکه چقدر سپاسگزار نعمتهای تو بوده ام و هستم وفور نعمت و فراوانی در تجربیات زندگیمه ..

    نباید تمر کز کنم کجا چقدر به من نعمت داده شده یا نشده

    مگه من نعمت نمیخام راهش تمرکز بر سپاسگزاری

    اونوقت نعمت خودش با پای خودش تو زندگیم متجلی خواهد شد

    نمیخات روش تمرکز یا تفکر بزارم یا قصه و دقدقه شو داشته باشم نیاز نیست و تلاش بیهوده است

    فقط کافیه سپاسگزارتر باشم

    فقط کافیه سپاسگزاریم عمیقترباشه

    خداوند همیشه منو کمک کرده و خواهد کرد من امیدوارم و فقط به او امید دارم

    در پناه الله یکتا شاد موفق پیروز و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  2. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    دیشب داشتم مستند مایکل جردن در اوج رو میدیدم و یه حرف جردن توی اون مستند خیلی تو ذهن من موند

    گفت که اگر فقط یک نصیحت بخوام به بچه هام بکنم و یه چیز رو بهشون یاد بدم اینه که در مورد آینده خوشبین باشین

    خیلی واقعا جای حرف داره

    یه فردی که انقدر موفق هست توی کارش به جای اینکه بگه من به بچه هام یاد میدم که سخت کوش باشین و تلاشگر باشین و از این حرفای قشنگ

    بجاش میاد اینطوری میگه که من بهشون میگم خوشبین باشین دقیقا از کلمه Optimistic استفاده کرد

    و خیلی تاکید داشت توی اینکه از بازی لذت ببرین

    میگفت خیلی از مادر پدر ها میگن چه نصیحتی داری برای بچه هامون که بسکتبالیست های خوبی بشن

    گفت که فقط بهشون اجازه بدین بازی کنن و لذت ببرن همین فقط

    یه نکته خیلیی قشنگ دیگه هم که داشت میگفت

    زمانی که پدر فوت کرد قبل از این بود که من تصمیم بگیرم برم بیس بال و دوست داشتم اون موفقیتم رو ببینه توی بیس بال ولی

    این جمله رو گفت دقیقا که موقع فوتش به جای اینکه ناراحت بشم خیلی خوشحال بودم از اینکه تونستم پیشش حدود سی سال زندگی کنم و داشته باشمش و یه قسمت از ویدیو هاش خیلی جالب بود که توی جشن قهرمانیش داشت از پدرش تشکر میکرد که منو به این دنیا اوردی

    و واقعا این دیدگاه هاست که اسطوره هارو میسازه وگرنه خیلی ها هستند به جرعت که از جردن بهتر بازی میکردن و میکنن ولی این نتایج رو ندارن. این محبوبیت رو ندارن

    یعنی شما اگه بازیش رو ببینی قشنگ میفهمی داره لذت میبره و بازی میکنه دقیقا مثل مسی توی فوتبال نرم بازی میکنه به قول استاد داره لحظه به لحظه هدایت میشه که چکار کنه و داره از لحظاتش لذت میبره

    این خاطره من خیلی زمانی که کم سن و سال بودم دارم شاید هفت یا هشت یا حدود ده که روی نوشابه های پپسی نوشته بود enjoy the moment و این جمله رو من همون لحظه که خوندم انقدر با درونن من هماهنگ بود که بعد از ده دوازده سال هنوز اون لحظه کاملا توی ذهنم هست

    کسی که درک کرده باشه هدف از زندگی لذت بردنه واقعا خیلیییی از مسائل اصن براش وجود نداره و نتایجش هم قابل مقایسه نیست با دیگران

    یه جای دیگه از این مستند هم خیلی درس داشت و دیدگاه قشنگی بود که جردن میگفت وقتی توی تیم مدرسه قبول نشدم اومدم خونه و شروع کردم به گریه و مامانم بهم گفت این انرژی به جای اینکه بزاری برای گریه کردن بزار برای تمرین کردن و سال بعد توی تیم قبول شو

    این درس هایی بود که من از این فیلم گرفتم

    سپاسگزار خداوندم بابت این مسیر زیبا

    بابت این استاد بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  3. -
    محمد رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    بنام خدایی که مرا خوشبین آفرید

    “خدایا شکرت بابت تمام اتفاقات زندگی ام که باعث رسیدن من به خواسته هایم می‌شود”

    سلام به استاد عزیزم و یارمهربان و دوستان بییینظیرم

    استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این فایل زیبا که مهر تاییدی بود بر مسیر فعلی زندگیم

    من انسان خوش‌بینی هستم و به همه اعتماد دارم

    البته سعی میکنم از این به بعد این جمله طلایی استاد رو که:

    ” در ارتباط واعتماد به دیگران هم باید تکامل را طی کرد”

    سرلوحه خودم قرار بدم و

    من محمد متعهد میشوم در ارتباط و اعتماد به دیگران قانون تکامل را رعایت کنم

    خدایا خودت یاری ام کن

    مدتیست درگیر مساله ای هستم که سالها قبل بدلیل عدم رعایت قانون تکامل در ارتباط و اعتماد به دیگران زندگیم رو وارد چالش کرده

    و من هربار سعی کردم توکل به خدا رو فراموش نکنم واز خدا بخام این مساله رو حلش کنه تا بتونم با خوش‌بینی به زندگیم ادامه بدم.

    خداهم هربار چراغ هایی رو برام روشن کرده و بهم اطمینان داده که

    ان مع العسر یسرا

    بارها به خانواده گفتم من در طول زندگیم از اعتماد به دیگران ضربه ای نخوردم خدایا شکرت

    قطعا اینبار هم خدا به شکل دیگه ای منو هدایت میکنه و این مسئله حل میشه به بهترین شکل

    وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿١١٢﴾

    و هر که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ستمی [درباره حقّش] بیم و هراس خواهد داشت و نه از کاستی و نقصانی [در اجر و مزدش.]

    سوره طه(112)

    فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ ﴿٩۴﴾

    پس کسی که برخی از کارهای شایسته را انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسی نخواهد شد، و ما یقیناً [تلاشش را] برای او می نویسیم. انبیائ(94)

    وقتی خود خدا اینجوری جوابم رو داده چرا نگران باشم

    فقط باید ایمانم رو به خودش بیشتر کنم و از خودش درخواست کنم قطعا درست میشه.

    یه جمله زیبا تو کامنت یکی از بچه ها خوندم که:

    خدا مالک و خالق تمام کائنات و هستی هستش وقتی ما خوش‌بین باشیم یعنی به خدا خوش‌بین هستیم و این نزد خدا اجر و پاداش داره و خدا چند برابرش رو بهمون میده.

    خدایا بیییینهایت سپاسگزارم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    فیلم خنگ و خنگ تر رو دیدید؟

    خب، این فیلم زندگی من هستش!

    من این فایل رو همون صبح اولی که اومد، دو مرتبه شنیدم، منتهی حرف زیادی نداشتم در تایید این فایل بزنم…

    خب، زندگی خودم بود!

    سال 91، یک خونه کوچولو بالای یک ساختمون چند طبقه داشتیم… مثل خونه ی فرید جنگلبرد تو خانه سبز. خب، بدلیل اومدن بچه اولمون، باید از اونجا میرفتیم. یکسال گذاشتیمش تو بنگاه‌های مختلف. بعد از یکسال، یکیشون گفت: مشتری دارم ، بیاین بفروشینش.

    خب، مشتری، قیافه ش آشنا بود. فروختیم رفت. بعدا معلوم شد پادوی همون مغازه بوده و اون معامله هم ساختگی بوده تا خونه مون رو هپولی کنن… چرا؟ چون مشتری دست به نقد همون خونه پیدا شده بوده تا خونه رو به دو برابر قیمتی که از ما خریدن، بهش بفروشن… همون فرداش!!

    اینها رو 5 سال بعد فهمیدم که صاب خونه بعدی اومد پیشم تا با هم بریم پایان اقساط بانکی خونه رو اعلام کنیم و مدارک بگیریم.

    دلاله، تو تمام این سالها من رو می‌پیچوند و نمیومد بریم وام رو به نام خودش بکنه… من فکر میکردم اون صاب خونه ست! 5 سال بعد از فروش خونه، وام هنوز به نام من بود! خب، البته واجد شرایط هیچ وام مسکنی هم نبودم به همین دلیل… ولش کن، وام چیه؟

    فوتینا! فک کردین کلاه سر من میره؟ نخیرم! صاب خونه بعدی وقتی با هم دوست شدیم، حاضر بود با قیمت 5 سال قبل، خونه رو به خودم پس بده، ولی من ، پا ندادم! واقعا فک کرده بود من خنگم؟؟

    حالا، چون استاد خیلی اصرار کردن، من سعی میکنم کمی بدبینی هم یاد بگیرم. مرسی استاد که داری تلاش میکنی از من یه آدم بد بین بسازی! میگم، بد هم نیستا! آدم ممکنه از اجاره نشینی در. بیاد!

    راستی، بقیه ی داستانای مربوط به خرید و فروش املاکم رو نمیگم… این یکی هم که گفتم، خودم حوصله م سر رفت!

    از همه ی شوخی‌ها که بگذریم، چقدرررر افکارم راجع به پول، خراب تر از الان بود. دلیل همه ی اون داستانا، همین بود.

    من ، نمیتونم بدبین باشم. شاید کمی منطقی تر بشم، ولی موسی به دین خود، عیسی به دین خود.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  5. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام به همه ی دوستان بخصوص استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    تمرکز روی ویژگی منفی هست، مثلا تلویزیون روشن نشه میگن سوخت کلی باید هزینه کنیم و هزارتا دردسر رو تو ذهنشون میسازن

    وقتی یک اتفاق بد یا یک ارتباط بدی رو هزار بار مرور میکنی انگار هزار بار برات اتفاق افتاده و وقتی که هزار تا اتفاق خوب رو هیچ وقت مرور نمیکنی انگار هرگز اتفاق نیافتاده وای این جمله چقدررر قشنگ آدم رو آروم میکنه و یادآوری می‌کنه که فقط زیبایی ها رو ببین مرور کن.

    حتی با خدا هم در مورد اتفاق ناجور صحبت نکنیم (در صورتیکه تمااام اطرافیان من میگن بابا بگوو وقتی آدم میگه تخلیه میشه و من هم قبلا همین عقیده رو داشتم، هرچند وقتی همچین چیزایی میشنوم خودم هم گاهی یکم از مسیر خارج میشم و همراهی میکنم و یه تجربه ی بد بیان میکنم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  6. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    خدا در قلب توست، ولی تو در آسمان به دنبالش میگردی

    به نام خداوند بخشنده مهربان🫀

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربانم🫀

    .

    .

    .

    بیا با دیدهٔ خوشبینی به دنیا بنگریم

    غصه را رها کنیم ، مژدهٔ شادی آوریم

    بیا به قشنگی های زندگی نظر کنیم

    روی بال آرزو به شهر عشق سفر کنیم

    .

    این آهنگ معین کاملا خوشبینی رو برامون تعریف میکنه و

    وقتی الان به کنسرت های معین نگاه میکنم میبینم همین نگاه خوشبینیش باعث میشه که این همه طرفدار داشته باشه بدون اینکه واقعا کاری کنه

    و هرکجا کنسرت بذاره بدون اینکه پر بشه یا نشه سالن، از اونجایی که فکرشو نمیکنه خداوند براش پر میکنه

    و به نظرم خوشبینی این آدم باعث شده که 72 سال عمر داشته باشه و لذت ببره و یه جا ازش یه ویدیو دیدم که میگفت

    من حالا حالاها جا دارم که بخونم و کنسرت برگزار کنم و آهنگ جدید بسازم و این فقط بخاطره خوشبین بودن به خودش و کارش و خداونده🫀

    .

    .

    .

    خب بریم سراغ فایل

    این فایل واقعا یه تیکه از پازل گمشده وجودی منو آشکار کرد

    خوشبینی و بدبینی

    خب اگر هر کسی بگه من

    این ویژگی رو ندارم کاملا دروغ میگه چون این یک ویژگی انسانی هستش که با ماست فقط جهت دهیش به یه سمتی بیشتره

    وقتی به خودم نگاه کردم که آیا واقعا خوشبین هستم یا بدبین؟؟

    دیدم با پیشینه ای که داشتم بخصوص با خصوصیات پدرم که روی من تاثیر گذاشته من خیلی جاها آدم بدبینی بودم نسبت به همه چی

    و برای همین اوضاع زندگیم همیشه سخت پیش رفته

    چون واقعا نگاه بدبینانه من رو آسون کرده برای سختی ها

    و برای همین چرخ زندگیم سخت پیش رفته

    و

    جالبه که گاهی وقتا غیر آگاهانه نگاه خوشبینی رو داشتم اجرا میکردم و بعد میدیم که چرخ زندگیم روان شده ولی بعدش چون آگاه نبودم به این ویژگی یادم میرفت و بعد دوباره میرفتم توی مدار سختی ها و هی میگفتم چی شد که اون تایم من زندگیم چرخش روان بود ولی الان سخت شده

    و هرچی فکر میکردم متوجه نمیشدم تا اینکه استاد این فایل رو گذاشتن و خدا کاملا از زبان استاد برام اینو توضیح داد

    و خدا شاهده از دو روز پیش که این فایل اومده و آگاهانه تمرکز کردم روی خوشبینی اصلا به طرز معجزه آسایی روان شده زندگیم

    و مشتری ها از درو دیوار بهم زنگ زدن

    و نگاهم به همکارانم تغییر کرده

    نگاهم به خانواده تغییر کرده

    نگاهم به افراد جامعه تغییر کرده

    وکلا همه چی

    بعد جالبه که دیشب داشتم میرفتم خونه

    توی اتوبان با یه صحنه ای برخورد کردم که اصلا تا حالا ندیده بودمش

    و اونم این بود که

    ماشین پلیس راهنمایی رانندگی دیدم فلشر زده و دارم آرام حرکت میکنه و کمی ترافیک بود و بعد که رفتم جلو تر دیدم که یه ماشین خراب شده و دارن ماشین رو هُل میدن و بعدش اصلا من یه لحظه موندم و یاد یه قسمت از سریال سفربه دور آمریکا افتادم که استاد گفت پلیس های اینجا اگر یه ماشین خراب بشه میان پشتش فلشر میزنن و کمک میکنن

    و اصلا پرهام ریخته بود که توی ایران پلیس ها اینکارو دارن میکنن و بعد به خودم گفتم همش بخاطره نگاه خوشبینی هستش که توی همین دو روز داری فرکانسشو میفرستی و تو این صحنه رو دیدیش و نگاهم به پلیس ها عوض شد که چقدر آدم های خوبی هستن در کشور ایران که همیشه دستان خدا هستن برای کمک کردن

    و

    خلاصه خیلی شگفت زده شدم ازین ماجرا

    .

    یه موضوع دیگه در مورد بدبینی بگم که متاسفانه در املاک خیلی از مشاوران املاک به دلیل باورهای جمعی که توی این صنف هستش و از گذشتگان همینطوری ادامه پیدا کرده و رسیده این نگاه بدبینی هستش مثلا تا یه مشتری بهشون زنگ میزنه یا مشتری حضوری میاد و تا مشتری دو سه تا سوال ازشون میپرسن که مثلا واحد کجاست و عکس برای خودشه و اطلاعات میخوان

    اولین چیزی که توی ذهن 90٪ مشاوران میاد اینه که طرف همکاره و اومده فایل بزنه و همین نگاه بدبینی باعث شده که نذاره مشاوران نتیجه بگیرن

    و من اینو تا حدودی در خودم کنترل کردم و تغییرش دادم و منطق خودم براش این بود که باباجان

    اصلا خودتو بذار جای مشتری و تماس گیرنده

    کسی که بهت زنگ میزنه قطعا مشتری هستش و خواسته و نیازی داره پس باید بپرسه اطلاعات ملک رو و تو نمیتونی هم وقت مشتری رو بگیری و هم وقت خودتو که بیاد نپسنده ولی همون اول اطلاعات کامل بهش میدی خواست واحد رو میاد نخواست هم یعنی خواسته و نیازش با اون فایل برطرف نشده

    و بعدش اینکه وقتی تو در مدار درست باشی حتما با آدم های درست برخورد میکنی و هرکی بهت زنگ میزنه مشتری هستش

    و

    این تجربه من هستش در املاک که خیلی از همکارانم بهم میگن

    که چرا یا ما مشتری نداریم یا اگر هم داریم ما مشتری هامون همش زنگ میزنن و دیگه نمیان ولی برای تو چرا بر عکسه

    و

    الان فهمیدم که همین نگاه خوشبینی من نسبت به مشتری ها بوده که همیشه مشتری دارم و همیشه هم برام من میشه

    ولی مثلا در یسری از موارد خوشبین نبودم

    و جالبی اینه که من الان فکر میکنم استاد جان،

    این نگاه خوشبینی و بدبینی خیلی وقتا نسبت به خودمون هم هستش

    که ما نگاه خوشبینی نداریم به خودمون که مثلا من میتونم به اون موفقیت برسم یا فلان چیز رو داشته باشم و

    به خودمون و مهارت هامون همش بدبین میشیم و این گفتگو ها میاد که آره مثلا تو جون عمت حتما بهش میرسی و همین نگاه بدبین بودن بیشتر در مورد خودمون استفاده میشه که بعدش نشر پیدا میکنه در همه چی مثل ارتباطات و پول ساختن و غیره

    و

    حتی ما اینقدر نگاه بدبینی به خودمون داریم که حتی این میتونه یه ترمز باشه برای پول نساختن

    و مثلا تا پول میسازیم توی ذهنمون میگیم که آره دیگه همین یبار بود و ببین من میدونم که بعدش این پول که فقط خرجه هزینه های غیر مترقبه میشه و میدونم زود این پول از دستم در میره و مثل یخ میمونه و تا نیومده میره و برای همین شده یه رنج برامون

    یا مثلا

    این نگاه بدبینی به خدا هم کشیده شده که مثلا یه چیزی رو از خدا میخواستیم ولی نشده و بعدش اولین حرفی که به زبون میاریم اینه که خدا نخواست و خدا صلاح ندونسته و خدا اگر بخواد میده

    و اگر ریشه ای بهش نگاه کنیم همش به همین بحث بدبینی به خدا میرسیم

    که حتی به خدا و قوانینش هم بدبین هستیم خیلی از ما بچه ها

    و باید آنقدر این فایل ها تکرار بشه تا اول از همه به قوانین خدا خوشبین باشیم و ایمان 100% بیاریم و یقین پیدا کنیم که این قوانین هیچ تغییری نمیکنن

    چون

    در پس ذهنمون اینه که خب قوانین خدا هم مثل قوانین دولتها هستش که ممکنه مثلا یه روزی تغییر میکنه یا مثلا همونطوری که بعضی ها قانون رو دور میزنن پس ما هم میتونیمم قانون رو دور بزنیم

    و برای همین نتایج سینوسی میشه چون به قوانین نتونستیم خوشبین باشیم و امیدوار

    و

    نتونستیم چشمان خودمون رو بر نتایج بقیه ببندیم که فلانی چرا فلان چیز رو داره و من ندارم

    و اگر خیلی وقتا به حرفای ذهن به عنوان ناظر نگاه کنیم

    این حرفا میاد که اره من دارم از قانون استفاده میکنم ولی چرا نتیجه ای آنچنانی نگرفتم ولی فلانی رو نگاه که از قانون استفاده نمیکنه ولی این همه نتیجه داره و بعدش باعث میشه که ایمانمون کم بشه و بدبین بشیم به قانون

    در صورتی که فرکانس های ما داره در دل خاک وجودیمون رشد میکنه و هر کدوم از ما باید نردبان موفقیت خودمون رو بریم و خوشبین باشیم به نردبان خودمون و به نتایج کوچکی که میگیریم در همون لحظه

    و

    و باید ایمان قلبی به قوانین خدا پیدا کنیم که این قوانین هیچوقت تغییر نمیکنه

    و باید فرکانس لحظه ای رو درک کنیم

    و استاد در فایل

    (گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت)

    abasmanesh.com

    در دقیقه 12:5٠ میاد میگه که ما باید این قانون رو به خودمون یادآوری کنیم همیشه که،

    جهان در هر لحظه داره با فرکانس های من، با فرکانس های این لحظه من، لحظه بعد من داره خلق میشه، در هر لحظه جهان من، جهان اطراف من. جهان اطراف من یعنی چی، یعنی آدم های اطراف من، شرایط اطراف من، ایده های اطراف من، موقعیت های اطراف من، آنچه که در هول و حوش اطراف من ایجاد میشه و هر آنچه که اتفاقات آینده من و اطراف من هست داره با فرکانس های این لحظه من آینده من خلق میشه

    بنابراین خیلی مهمه که درک کنیم که در هر لحظه فرکانس های من چیه و آگاه باشیم به ورودی های ذهنمون و خوشبین باشیم و این جمله استاد اینقدر از فرکانس بالا هستش که توی قلبت نفوذ میکنه اگر در مدار شنیدنش و درکش باشی و بعد اون موقع هر لحظه حواست هست که داری چی میشنوی و چی میبینی و تصمیم میگیری که خوشبین باشی تا چرخ زندگیت روان باشه همیشه

    و واقعا توی این دو روز که هر لحظه حواسم بود به فرکانسم و اومدم وقت گذاشتم کامنت ها رو خوندن یعنی از همون لحظه تغییرات رو قشنگ حس کردم واقعا این جمله استاد یادمون میره همیشه و باید بشنویم و تکرارش کنیم و

    واقعا استاد جان یه سری حرفا رو شما میزنی ولی ما در فرکانس و مدار دریافتش نیستیم و اونم این موضوعه که میگید کامنت بخونید و کامنت بنویسید واقعااا این کار معجزه به تمام معناست واقعا کنترل ذهنی قوی تر از خوندن کامنت ها در هر لحظه نداریم واقعااااا معجزه هستش

    و شاید قبلا کم و بیش میخوندم و پیگیر بودم ولی الان واقعااا متعهد شدم به این کار و عین خوره میفتم به خوندن کامنت بچه ها در سایت و در هر لحظه یعنی تایم زیادی از روزمو فقط دارم کامنت های بچه ها رو میخونم اصلاا همون لحظه پاداش رو از جهان میگیرم که آرامشم بیشتر میشه و در ذهنم هی تکرار میشه اون موضوع از زاویه های مختلف که دیگه ذهنم رام میشه که باید در این مسیر بمونه

    انشاﷲ که خدا کمکم کنه که در این مسیر ثابت قدم باشم و فقط خودمو مشغول همین کار کنم چون فرکانس همه چیزه همه چیـــــــــــــــــــــز.

    استاد جان سپاسگزارم ازین فایل زیبا و عالی که گذاشتید و هدایتگر ما شدید برای رفتن به مدار بالا تر

    پروردگارا تنها تو رو میپرستم و تنها از تو کمک میخوام و منو هدایت کن به مسیر راست که پر از نعمت و فراوانیست

    🫀🫀🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  7. -
    حمید سامیر گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    بنام خدای مهربان

    با گوش دادم به چند دقیقه اول این فایل یک آگاهی و درکی رو پیدا کردم ، گفتم بنویسم درموردش ، چون وقتی مینویسم درکم بیشتر و بیشتر میشه

    به قول قرآن انسان ناسپاسه و یک شیطانی در درون ما همیشه هست که نجوا میکنه و وعده فقر و فحشا میده همیشه

    انسان بصورت پیشفرض تمایل داره به بد بین بودن توی تمام مسائل

    اما انسانی موفق هست که سعیش رو میکنه که خوش بین باشه

    وقتی ما بد بینی میکنیم درمورد مسائل ، به نکته منفی ماجرا نگاه میکنیم و انتظار داریم اتفاقات بد پیش بره درواقع این نوع نگاه به ما احساس ترس ، نگرانی ، کمبود ، احساس قربانی شدن رو میده و این جنس فرکانس تجربیاتی رو وارد زندگی ما میکنه که هم سنگ هست به فرکانسی که فرستادیم

    و همیشه یک تکاملی وجود داره ، قانون تکامل رو باید درک کنیم که آقا وقتی من بد بینی میکنم درمورد مسائل قرار نیست که 100 درصد اون چیزی که تجسم میکنم به وجود بیاد

    به وجود میاد 100% ولی منظورم این هست که به سمتش هدایت میشیم

    یعنی قدم به قدم اتفاق میفته

    مثلا من درمورد یک شخصی مثلا اون شخص پدرم

    میام صبح تا شب توی ذهنم میجنگم با خودم ، تجسم میکنم که الان اون آدم رو میبینم باهاش بحثم میشه ، اون این حرف رو میزنه و من این حرف رو میزنم و….

    وقتی ایقدر دارم بد بینی میکنم درمورد این مسئله ، یهو به وجود نمیاد این شرایط

    درواقع من دارم به سمتش هدایت میشم

    اگه توجه کنیم چه در حالت مثبت ، چه در حالت منفی وقتی این تجسمات رو داریم دقیقا اون چیزی که تجسم میکنیم نیست ، ولی به سمتش هدایت میشیم

    یعنی چی به سمتش هدایت میشیم ؟ یعنی تکاملی رابطه ما با اون آدم بد و بد تر میشود ، قدم به قدم ، هر بار یه ذره بد تر

    و هر بار که قدمی برداشته میشه ، اون بد بینی ما بیشتر میشه و اون تجسمه قوی تر میشه و حالت بدتر از قبل رو تجسم میکنه

    یعنی همیشه اون چیزی که تجسم میکنیم رو تجربه نمیکنیم ، ولی شرایط زندگی ما به اون سمت پیش میره

    و چون هر بار اتفاق میفته و باورپذیر تر میشه که این آدم اینجوریه یا این شرایط اینجوریه این تجسمه قوی و قوی تر میشه

    یعنی همیشه یک فاصله هست با چیزی که الان دارم تجسم میکنم با زمانی اون تجسمه 100درصد اتفاقه میفته ، وقتی هم اتفاق رسیدم نمیتونم بفهمم که رسیدم چون در اون لحظه دارم خیلی حالت بد تر رو تجسم میکنم

    یک فاصله فرکانسی همیشه هست

    وقتی ما درحالت مثبت ، درمورد خواسته هامون ترمز هایی رو داریم ، درحالت منفی هم باز ترمز هایی رو داریم

    ذهن نمیتونه کاملا بد بین باشه ، یه حالت های مثبتی هم فکر میکنه که این همون ترمز ها در حالت ناخواسته ها هست

    بلاخره ذهن فکر میکنه ، نه بابا اون اتفاق هم افتاد اونجور هم بد نشد که این همون ترمز در حالت ناخواست هست

    در حالت مثبتش هم دقیقا به همین شکل هست

    نمیدونم میتونم به کلماتم درکم رو بنویسم یا نه

    توی حالت مثبتش هم همینطور ، من میام روی باورهام کار میکنم و خوش بین میشم به زندگی و احساسم خوب میشه ، مدت هاست دارم خودم رو میبینم فلان ماشین خریدم ، فلان خونه رو خریدم، فلان درآمد

    و اتفاقی که میفته من به سمتش هدایت میشم ، یعنی یه ذره شرایط مالیم خوب میشه ، یه ذره شرایط اطرافم خوب میشه

    بعد دوباره زود نا امید میشیم ، میگیم بابا این که چیزی نیست من اونها رو میخوام

    اتفاقی که برای خیلی از ما آدم ها میفته دوباره زود بد بین میشیم و قدرت رو میدیم به عوامل بیرونی و توجه ما میره روی ترس و نگرانی ها، کمبود ها و این ها رو وارد زندگیمون میکنیم

    همون شکل وقتی ذهن بد ترین حالت ممکن رو تجسم میکنه ، ولی اون بد ترین حالت پیش نمیاد ولی شرایط زندگی به اون سمت هدایت میشه

    در حالت مثبتش هم همیطور هست ، وقتی بهترین حالت ممکن رو تجسم میکنیم و خوش بین میشینم به زندگی

    همون دقیق اون لحظه پیش نمیاد و به سمتش هدایت میشیم

    هر هربار که هدایت میشیم ،هر بار شرایط یه ذره بهتر میشه باید به خودمون بگیم که ببین بهتر شد و باورسازی کنیم

    وقتی باور سازی میکنیم این خوش بینیه قوی تر مشیه و این هدایت هم قوی تر میشه و قدم های بزرگتری برداشته میشه

    یعنی همیشه این تکامل رو هست ، همیشه هست

    توی تمرین ستاره قطبی متوجه میشیم ، وقتی یک اتفاقی رو تجسم میکنیم که واسمون اتفاق بیفته

    دقیقا بال و پری که توی تجسماتمون دادیم نیست ، ولی خیلی بهش نزدیک هست اون جنس افتاق

    توی حالت منفی هم همینطور ، وقتی تجسم میکینم که با مثلا کارفرمامون دعوامون شده و اون پول نمیده ، منم این کار میکنم و….

    دقیقا اون چیزی که توی ذهنمون ساختیم اتفاق نمیفته ، ولی اتفاقاتی که میفته نزدیک هست به اون جنس بدبینی که داشتم

    وقتی تجسم میکنیم با همسرمون دعوامون میشه بخاطر اون موضوع و به طلاق کشیده میشه و… ، دقیقا اون اتفاق نمیفته ولی جنس روابطمون به اون سمت هدایت میشه ، یعنی قدم به قدم به اون طلاق هدایت میشیم

    اولش این هست که یه ذره بد رفتار میکنه ، بعد هی تایید میکنم توی ذهنم بار بدی بد تر میشه تااااا به اون چیزی که تجسم کرده بودم میرسه

    اون لحظه هم که میرسم ، نمیفمم که همین تجسم کرده بودم ، چون اون لحظه داریم به چیز های خیییلی بد تری فکر میکنم

    استاد عباس منش توی فایل 12 راهنمای عملی خیلی خوب این رو توضیح دادند که وقتی به خواسته هامون میرسیم همه چیز عادیه

    گفتند که ملیاردها پول ساخته بودم ، اینجور نبود که برای من یک سوپرایز باشه واااای خوشحال باشم چه اتفاق بزرگی افتاده

    گفتند قدم به قدم به سمتش هدایت شدم و همه چیز بدیهی بود ، همه چیز عادی بود

    یک مثال دیگه:

    من دارم تجسم میکنم که توی کسب و کار فلان مشتری های دست به نقد رو دارم ، فلان مبلغ ها قراردادها رو مینویسم و…

    چون دارم باورسازی میکنم و الگوها رو میبینم ، خوش بین تر میشوم

    اتفاقی که جنس مشتری های من بهتر میشه

    یعنی مشتری قبلی قبلا کاملا چکی کار میکرد ، این مشتری جدیدی یه مقدار چکی یه مقدار نقدی

    چون قانون تکامل اجازه نمیده ما یک دفعه تغییر کنیم و اون اتفاقه یک دفعه وارد زندگیمون بشه

    ما زود میایم به اون چکی کار کردن این مشتری جدیده توجه میکنیم و احساس ناامیدی و کمبود میکنیم باز

    درصورتی که ذهن نمیاد خودش رو با قبلش مقایسه کنه که اوضاع داره بهتر میشه و قبلا همچین مشتری اصلا نبود

    دقیقا ذهن میاد به نکته منفی ماجرا توجه میکنه

    یعنی اگه ما بتونیم تمرکز کنیم به این نکته مثبت که آقا قبلا نبود مشتری اینجوری ولی الان داره یه اتفاقایی میفته خدایا شکرت میکنم

    (این دقیقا مسئله هست که خودم درگیرشم)

    وقتی دارم اینجور به قضیه نگاه میکنم ، نگاهم مثبت میشه ، خوش بین تر میشم ، سپاسگذار تر میشم و چون فرکانس های من قوی تر میشه ، تجسمات من قوی تر میشه طبق قانون مشتری های بعدی بهتر و بهتر میشوند

    چون همیشه تکامل هست و هست و هست

    چند تا درس بزرگی واسه من داشت…

    این که وقتی ذهنم بدبینی میکنه درمورد مسائل که ای وای این اتفاق افتاد دیگه نمیتونم پول بسازم و…. نگرانش نباشم

    اون چیزی که دارم بدبینی میکنم و تجسم میکنم درمورش اینجور نیست که همین اتفاق 100 درصد یهو پیش بیاد ، قدم به قدم تکامل

    من الان میتونم کانون توجهم رو تغییر بدم و شرایط رو بهتر کنم

    و درس بعدی این هست که وقتی روی خودم کار میکنم و شرایط عادی و بدیهی پیش میره ، نا امید نشم ، چون قدم به قدم اتفاقات خوب پیش میره و همه چیز باید طبیعی پیش بره

    اگر بالا پایینی میشه توی کار ، کاری باهاش نداشته باشم ، اعراض کنم از ناخواسته ها و حالت های مثبت رو ببینم

    اگر میبینم همه چیز داره طبیعی و ساده و معمولی پیش میره ، من فقط خودم رو با گذشته خودم مقایسه کنم ، نگران این نباشم قدم ها کوچیک هستند ، چون همین نگرانی من رو بد بین میکنه به شرایط

    بگم من دارم به سمتش حرکت میکنم ، این تکاملی هست وقتی اتفاق میفته هی تجسم من قوی تر میشه ، چون باور من قوی تر میشه و قدم ها بزرگتر میشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 756 روز

      سلام و اوقات به کام. بسیار از کامنت شما استفاده کردم. چقدر خوب قانون تکامل فرکانسی رو توضیح دادید و با موضوع خوش بینی و بدبینی ارتباطشو روشن کردید. خیلی لازم داشتم از این مطالب آگاه بشم..با توضیحات شما الان تکامل در فرکانس برام خیلی روشن شد دقیقا من همیشه خودم را سرزنش میکردم چرا چیزی ک تجسم کردم یهو اتفاق نمیافته ولی متوجه بودم در مسیرش قرار گرفتم ولی اون نقطه آخریو میخواستم ک فورا در حد کمال و تمام باید محقق میشد. مرسی از توضیحات خوبتون و وقت ارزشمندی ک گذاشتید و این مطالب را مکتوب کردید. در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سربلند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1911 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    چقدر زیبا

    چقدر زیبا

    چقدر ارومم کرد این فایل به این ارزشمندی و چقدر تک تک فایل های استاد عالی و بی نظیره

    یاد یکی از فایل های آرامش در پرتو آگاهی افتادم

    که استاد توی اون فایل میگید که فقط برای سه روز به هر کس اینجوری نگاه کن که پاره ای از من است پاره ای از خداوند است

    و این موضوع و این نگاه منو خالی میکرد از ترس ها هرکس وارد زندگی من و کسب و کارم میشد نکات مثبتش رو یا به خودش میگفتم یا به خداوند یا توی ذهنم میگفتم چقدر خوبه این آدم

    و هر بار کیفیت این آدم ها بهتر و بهتر و بهتر شد

    یاد این موضوع افتادم و همیشه سعی میکردم از دیدگاه خداوند به افراد نگاه کنم

    داریم توی آیه ها که میگه مثلا فلان آدم یا زن این کار خطا رو کرده میتونی این کار رو بکنی ولی در آخر آیه میگه ببخشید چون خداوند غفور و الرحیم است

    و استاد همین غفور و رحیم بودن چقدر انکار توی ارتباط یا مسایلی که برام پیش اومد انکار

    ی آب خیلی خنکی بود روی آتش و چقدر کمک میکرد

    که من نه تنها به خودم امید بدم بلکه به خانواده کمک کنم و خانواده من به راحتی از اون مسأله عبور کنه

    یادمه توی دوران اون بیماری فراگیر قبلش ی مسی اومد توی کسب و کار من که گفت فلان درمانگاه دست منه

    من چون خیلی خوب روی باورهای توحیدی و این خدای مهربان کار کرده بودم وقتی گفت شمارتو بده ی مقدار مغایرت داشت با باورهای من ولی ی احساسی گفت آقا این شماره رو بگیر

    خوب بعضی موقع ما به شدت روی توحید و دستان خداوند کار میکنیم و شاید انتظار جادو داشته باشیم

    به نظرم بد نیست هم پر بیراه هم نیست

    خلاصه ما شماره این آدم رو گرفتیم وقتی پدر و مادر من دچار اون مسأله شدن خوب خداوند این شجاعت رو از قبل داده بود و این باور رو که من همیشه در صحت و سلامت بودم و هستم خواهم بود

    گفتم خدایا داری وی میگی زنگ زدم به اون آدم پیش بهترین دکتر شهر که خدا شاهده نوبتش گیر نمیومد نوبت داد و حتی با یه دونه نسخه پدر من و مادر من خوب شدن و خودم پرستار بودم به لطف الله مهربان

    و جالبه ی فامیلی داریم که پرستار بود زنگ زد گفت چجوری نوبت گرفتین شما

    توی دلم گفتم خدا

    خدا دستاشو فرستاد

    خدا قایق نجاتشو فرستاد

    خدا فانوس دریایی شو روشن کرد

    و با عشق و مهربانی و آرامش گفت بیا من اینجام از اینور بیا

    خیلی خوبه که خوش بین باشیم و اون فایل آرامش در پرتو آگاهی خیلی کمک من مرد و بهش عمل کردم متعهدانه و نتیجه داد خیلی

    هر کس هم میومد وارد کسب و کار من میشد باید با اون چیزهایی که معیار بود معامله میکرد

    نقد و اصلا مهم نبود برام طرف فلان مناسب شهره یا هرچیزی از این برچسب ها

    من اون جوری که آموزش دیده بودم کار میکردم حالا طرف اعتبار داشت به من چه

    طرف پولدار بود به من چه

    من اینجوریم

    و نتایج اونقدر بزرگ بود و هست و خواهد بود .که همین دیشب همسر من می‌گفت که کی باورش رو میکرد و می‌کنه که برادر بزرگ تو ی روزی از تو پول بگیره

    ی برادر بزرگی دارم خدا نگهدارش باشه

    خیلی انسان درست کار و متین و بزرگوار واقعا که کسب و کار بزرگی داره خیلی بزرگ و خیلی سودآور

    این توی این مدت چندین و چند بار من بهش پول دادم

    و این ها به من میگه که بله خوشبینی و موفقیت به نظرم ی شاه کلیده توی موفقیت و پشت سر هم درها رو باز می‌کنه پشت سر هم انسان های مناسب رو میاره

    ولی اینجاست که من همیشه میگفتم وقتی که کسی کاری انجام میداد و یا میده اعتبارش رو به رب میدادم و میدم و توی قلبم میگفتم خدایا این تویی و این تو بودی که کار منو انجام دادی

    و همیشه سعیم اول این بوده که کارهام رو خودم تمام و کمال انجام بدم و اکه کسی کاری کرد بگم خدایا ببخش که به غیر تو رو انداختم و سعی میکنم خودم نهایت تلاش رو بکنم

    یادمه اون اوایل بچه کوچیکم به دنیا اومد ی مقدار پولم کم بود برای هزینه های بیمارستان ولی انگار تمام دنیا با من بود

    انکار هیچ کثری نداشتم

    گفتم جور میشه و نمی‌دونم چجوری

    و وقتی از همین برادرم ی مقدار پول گرفتم و گفتم خدایا منو ببخش که بغیر تو رو انداختم .بلافاصله فردا یکی از راننده های همین برادرم اومد معادل همون پول یا بیشتر از من خرید کرد و این اولین و آخرین خرید اون بنده خدا بود .

    امیدوارم امیدوارم امیدوارم همه دوستای مه اینجا هستم تا ابد ارتباطشان با سایت و این فایل های ارزشمند بیشتر و بیشتر و بیشتر باشه

    امیدوارم تمام عزیزان و دوستانم و حتی استاد عشق من همیشه در پناه الله مهربان شاد باشه و سلامت و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    چقدر این فایل عالی و پر از محتوا بود و پر درس داشت

    دو نگاه و دو نتیجه را به وجود می آورد

    نکته بد بین همه چیز برایش سخت پیش می رود هیچ دوست رفیقی ندارد

    نگاه خوشبین همه دوست اش دارند همه دوست دارند یک لحظه باهاش باشند و همه راحت به انسان های خوشبین اعتماد می کننن

    من یک انسانی هستم د بعضی مسایل خییلی خوشبین هستم ولی در بعضی مسایل باید زورم را بزنم تا زاویه دیدم را تغییر بدم و از دید خوشبینانه در آن موضوعات نگاه کنم من از زمان که از محصولات و فایل استاد در زندگی استفاده میکنم خییلی زاویه دید من تغییر کرده و انشالله در این مسیر همیشه بمانم و فریب نجوا های شیطان را نخورم

    در این چند روز همیشه همین آیه در ذهنم تکرار میشه و همه جا بهش برمیخورم یَـٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ

    ای انسان چی چیزی تو را نسبت به پروردگارت مغرور کرده

    بعد همین جوری فکر می کردم گفتم چرا بعضی موقع به آسانی تسلیم نمیشم نمی‌بینم خداوند همیشه با نشانه ها با من حرف میزند با نشانه ها مرا متوجه مسیر زندگی ام می کند ولی بعضی موقع نمی خواهم مسیر بیبینم اشغال را میگذارم زیر مبل هر چی بیشتر میگذرد می خواهم همه چیز را بگذارم به هدایت خدا همه چیز را خدا برایم بگویید چی بکنم چی نکنم همان طور که تا اینجا مرا آورد تا اینجا برای من احساس ارزشمندی داد و همه چیز را مثل آب روان پیش برد بعد ازین همین طور به همان ساده گی پیش می رود کمی تعهد باید داشته باشم کمی خدای خودم را قبول داشته باشم زود تسلیم حرف مردم نگاه مردم نشوم و به راستی خداوند کمک ام می کند هر چقدر تسلیم تر باشم ب همان میزان جریان هدایت را دعوت میکنم به زندگی ام

    خدایا شکرت بابت یک روز و یک فرصت دیگر

    در پناه خداوند کریم رحیم شاد سالم ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 471 روز

    وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ‌،”

    توکل بر ذات زنده‌ای کن که هرگز نمی‌میرد.58 فرقان

    سلام استاد عزیزم و هرکسی که این کامنتُ میخونه، امیدوارم حالِ دلتون عالی باشه و حاکم بر ذهن و افکار خود باشید.

    یادمه منم فقط به یک اتفاق بد دائم فک میکردم که قراره بیفته یکی قراره زنگ بزنه به برادرم یا پدرم یک خبر بد بگه ک من استرس بگیرم.

    دائم نگران و بدبین!

    یا به قولِ استاد، تمرکزم روی اتفاقات بد گذشته بود که باعث تشدید اون مسایل در زندگیم شد و من فقط روابط دربه داغونُ تجربه کردم. با آدمایی برخوردم که فقط بهم درد دادند یک سری ویژگی‌های کاملا بد که نگم بهتره و خداوند منو نجات داد ازو آدما و روابط ناپایدار .

    استاد درست میگه ما در جامعه و خانواده‌ایی بزرگ شدیم که بدبینی در ریشه ریشه‌ی ذهن ما جا گرفته و خیلی سخت میشه که ازین سیمابی که به ذهن چسپیده رها شد.

    گاهی بخودم میگم چرا اون نتایجی ک دنبالشم رخ نمیده،من که خانه نشینم و هی دارم روی قوانین کار میکنم کجای کار می‌لنگه؟

    الان میفهمم مشکل کجاست!

    هر فایلی که در سایت می‌ذارین یک کلیدی هست که بهم میگه نازی اینجا تو مشکل داری ،اینجا پاشنه‌ی آشیل توست.

    اولین پاشنه‌ی آشیلم اینکه بدبینم ، در خانه هی تمرکزم رو نکات منفی اعضای خانواده‌ام هست، تمرکزم روی یکنواختی زندگی هست،روی رخ ندادن نتایج هست،روی متعهد نبودن به کنترل ذهن چموش هست. خب چطور نتایج رخ بده!

    ازون طرف هم حکومت و شرایطی ک برا زنان در افغانستان ایجاد کرده !

    اما وقتی ذهن نجواگر شروع میکنه به زمین زدنم، میگم آیا خدا برای من کافی نیست؟

    اصن چرا افتادم دنبال رسیدن به خواسته‌ها؟

    چرا نمیرم دنبال خودم، چرا دنبالِ خداوند !

    چرا چسپیدم به خواسته‌ها ؟

    در 24 ساعت حداقل 8 ساعت دارم روی قوانین کار میکنم وکار خانه که اصن تمومی نداره !

    اصن ول کن رها کن نازی !

    بچسپ به خودت، به خداوند! قرآن را دارم روش کار میکنم که دقیق تر بفهمم و قوانین بخودم یادآوری کنم ! آیات رحمت الهی را مینویسم و حفظش میکنم. این ازصدتا تمرین و سپاسگزاری که اصن خط به خط مو به مو ازیاد کردم بس ک نوشتم بهم حس بهتر میده.

    یادمه دوسال قبل ک سپاسگزاری را شروع کردم با این جزییات نمیفهمیدم چی به چیه، ولی صبح و شب مینوشتم فقط مدت دوماه و بعد رها کردم. خیلی نتایج بزرگ رخ داد در زندگیم! پول‌های زیادی به خانواده ما رسید! از خیلی قرض‌ها نجات پیدا کردیم یک زندگی مفرح داریم.!!!

    باخودم میگفتم چطوره من ازون سال بیشتر سپاسگزاری میکنم صفحاتم بیشتره، انقدی نوشتم ک خط به خط موبه مو ازیادم ک چی بنویسم چرا الان نتیجه رخ نمیده؟

    فکر کردم آره من چسپیدم به انجام تمرینات و دنبال نتیجه بودن.

    من رها نکردم! هی میگفتم الان کدام تمرین انجام بدم چی کار کنم ! اونقدر ک برا خودم وقت نداشتم ازیاد خودم غافل شدم.

    من درونم بیزار شده بود از هرچه تمرینه ازهرچه قانونه!

    قانون مشکلی نداشت، مشکل درمن بود ! من رها نکردم، من ازیاد بردم که نباید چسپید، باید بخود هم رسید،گاهی یک آهنگ شنید ،گاهی یک فیلمی انگیزشی دید یا چیزی که حالتُ خوب میکنه،گاهی باید باخود مدتها حرف زد بجای تمرین، باید ازخود پرسید که برای خود چه کنم ،باکودک درون آشتی کرد! به تفکر به آیات پرداخت و باخدا حرف زد بیخیال هی نوشتن سپاسگزاری!

    یک روزی فکر کردم من سوای همه جنبه‌های مادی، من بجز از خدا هیچ چیز مهمی ندارم. خدا بزرگترین دارایی منه!

    بعد فهمیدم منِ درونم میخواد بگه مهم‌ترین دارایی تو خداست .

    چیه چسپیدم به اینهمه رسیدن ها، مگه تهش چیه!

    اوایل میگفتم مهمترین خواسته‌ی من یک همسر خوبه!

    بعد دیدم اصن همسر چیه !

    اینا نباید مهم باشه برام.

    حکم زنده بودنم باید رابطه‌ی خوبم باخودم و لذت بردن از خلوتم باخودم باشه.

    فهمیدم منِ درونم یک دید دیگه‌ایی از دنیا داره

    چیزی ک تازه متوجه شدم.

    ازبس دربه در دنبال خواسته‌ها بودم متوجه نشدم که ازخودم غافلم!!!

    استاد درست گفته که مهمترین رابطه باید رابطه باخودمان باشه! از لحظه لذت ببریم نه در گذشته و نه در آینده باشیم و تقوا داشته باشیم به خدای بزرگ که رحمت اللعالمین هست حتما در زمان منابسش اتفاقات رخ خواهند داد.

    الان آرامترم، به گفته‌ی محمود درویش زندگی را سخت و آدمها را جدی نگیر!

    همینه اگر درین دو اصل استاد بشیم اتفاقات خودبخود رخ میده.

    اون وقت چرخ زندگی روان تر میشه.

    یک شبه این اتفاقات رخ نمیده و باید پایدار بشه فرکانس‌های ما، و منم تازه یک ماهه درک کردم درون خودمو و امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بشم و بعد اون آدمی بشم که بعدا حرفی برا گفتن داشته باشه از تقوایی ک پیشه کرد در رسیدنِ به آرامش واقعی که نچسپیده به نتایج مالی یا یک فرد خاص، ولو اگر بهترین فرد دنیام کنارم باشه و به هردلیلی رابطه با او تموم بشه اصن کَکم نگزه و آرامشم بهم نریزه!

    من متوجهم که اصن دوستانی ک واقعن بشه سرش حساب کرد و اسمش دوست بشه ندارم اگه دارم فقط اجتماعی هستند . واقعن درسته که آدم تنها باشه بهتره نه اینکه با هرکسی در رابطه باشه و واقعن بخودم این لطفُ کردم و از جمعِ دوستان خودم دور کردم و نخواستم با قانع کردن اونا بخودم ظلم کنم و اونا را بفهمونم که من میفهمم درمورد قانون شما نه!

    الان منم و خدا !

    همه‌ی زندگیم همینه!

    ناراحتم نیستم

    حتی در هیچ محفل و مهمانی هم نمیرم نه ک بگم تارک دنیا شدم . متوجه شدم اون جمع‌ها فقط باعث پایین امدن فرکانسم میشد که منُ دچار تزلزل ایمان کنه .

    جمعی ک غیبت کنه، جمعی ک داشته‌های خودرو قراره تو چشم بقیه فرو کنه که تو حسادت کنی و نتونستی روی عزت نفس‌ات کار کنی درست ک حس حسادت ازبین ببری جایی نرو،بجاش رو خودت کار کن .

    خداشاهده ک از وقتی کار میکنم رو خودم سه ساله درهیچ جمعی نمی‌رم و اساسی ک بگم یکساله بشدت متعهدانه کار میکنم رو خودم حسادت‌های قبلُ ندارم، غیبت نمیکنم، گرچه فضای خانه متشنج میشه گاهی ولی سعی زیادم بر اینه ک خوب فک کنم، یک سلسله قوانین بخودم وضع کردم که چی کار کنم جر و بحث کمتری ایجاد بشه و فرکانسم پایین نیاد.

    ینی این دوری از آدمهایی ک فکر میکردم باید اجتماعی باشم و اون آدمها برام حکم مرگ و زندگی داشتن ، منو به اصل زندگی فهماند.

    من دارم به میزانی ک قوانین درک کردم رشد میکنم. این رشد زیاد نیست ولی داره آهسته آهسته شکل میگیره و من خوشحالم اون دختر قوی‌ایی میشم که منِ درونم ازم آرزوشُ داشت!

    استاد ممنون که یکبار دیگه بهم فهماندین که مشکل کارما کجاست.

    تمرکز ذهن‌تان مستدام دوستان عزیز!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: