تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 122

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fshakeri گفته:
    مدت عضویت: 1514 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام استاد و مریم بانو و هم فرکانسی های عزیز

    روز پنجم

    کامنت روز پنجم رو با تاخیر دارم میزارم و به صدای های درونم توجه نکردم که مانع این کار بشن من باید تو این مسیر استوار بمونم

    خدایا شکرت که قانون های جهان رو دارم درک میکنم و چقدر به گذشته که نگاه میکنم و روند تکاملم رو میبینم دنیا برام زیباتر میشه حالم بهتر میشه و انرژی میگیرم البته راه طولانی هست که مسیر زیبایی هم داره

    ممنون از شما استاد عزیز که انقدر واضح قوانین بدون تغییر خداوند رو برامون توضیح میدین

    این دو مورد رو همش تو ذهنم تکرار کردم که

    ده سال دیگه کجا میخوام باشم.

    و اینکه جهان مثل ایینه هست

    از خدای توانام هدایت میطلبم که نشانه ها رو برام اشکار کنه که مسیر موفقیت ثروت سلامتی و آزادی رو هر چه بیشتر تجربه کنم

    خدایا شکرت بابت این آگاهی های جدید استاد عزیز که دست خداوندند

    و آسمان ها و زمینی را که مسخر ما کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سیده مهین گفته:
    مدت عضویت: 1977 روز

    به نام اوکه نامش آرام بخش دلهاست

    روز پنجم سفرنامه

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و تمامی دوستان سایت عباسمنش

    استاد عزیز چه اسم قشنگی این فایل داره (تغییر شخصیت جسارت می خواهد) واقعا اگه جسارت و شهامت و ایمان نباشه نمی تونیم تغییر کنیم.

    بازم ی فایل قشنگ و سرشار از آگاهی و نکته ها و باورهای قشنگ

    ما اگه بخوایم تغییر کنیم و حرکت کنیم باید آینده این روزی رو ببینیم که الان داریم، آینده این روزی که دارم الان پیش میرم رو ببینم 10 سال دیگه رو ببینم و از خودم بپرسم آیا این جایی هست که الان دارم؟؟؟؟؟

    آیا جای خوبیه؟

    آیا جای مناسبی نیست؟

    خیلی از افراد به خاطر ترس ها و نگرانی ها و بی ایمانی هاشون دست به تغییر نمی زنند، حرکت نمی کنند.

    خیلی از آدمها با اینکه توانمندی و استعدادهای خوبی دارند اما شهامت تغییر کردن رو ندارند، شهامت اینکه از توانمندیهاشون برای تغییر استفاده کنند را انجام نمی دهند.

    وقتی خودمون رو عوض نکنیم 10 سال بعد از اینجا که هستیم بدتر میشیم، بیایم این فشار و سختی رو الان احساس کنیم که به ما انگیزه بده و ما رو مجبور کنه به حرکت کردن.

    یکی از بهترین روشی که می تونه ما رو تغییر بده اینه که آینده رو ببینیم

    ببینیم که چقدر اوضاع داره بد پیش میره

    چقدر شرایط داغونه و ….

    شرایط رو ببینیم چه از لحاظ مالی، چه از لحاظ خانوادگی و…

    مثلا تو روابط خانوادگی اگه ماهی یک بار دعوا داری حالا شده هفته ای یک بار چند وقت دیگه میشه روزی یک بار بعد ساعتی یک بار بعد دقیقه ای یک بار…. پس الان توی باورهات، توی رفتارت، توی حرکتهات باید ی تغییری ایجاد کنی نه اینکه وقتی اوضات خیلی خراب شد و سخت بشه.

    در تمام جنبه های زندگی باید آمادگی تغییر داشته باشی قبل از اینکه ناتوان بشی.

    وقتی همیشه در هر شرایط چه خوب و چه بد در حال تغییر باشی تجربه کسب می کنی باعث بزرگتر شدن و قوی تر شدن و شجاع تر شدن و با ایمان تر شدنمون میشه.

    سوال قشنگ از خودمون بپرسیم

    هر روز به خودمون بگیم چکار کنم که امروزم بهتر از دیروزم باشه؟

    تو چه قسمت از زندگیم تغییر ایجاد کنم که اوضاع بدتر که نشه هیچ بلکه عالی تر بشه؟

    نشونه ها رو ببینیم.

    جهان داره با ما صحبت می کنه، خدا داره با ما صحبت می کنه، به آنها توجه کنیم.

    یادمون باشه تو هر شرایط چه خوب و چه بد باز هم میشه اون شرایط رو بهتر کرد.

    اگر شرایط عالی و درآمد بی نظیری داریم بازم میشه بهترش کنیم فقط کافیه ی سری تغییرات در خودمون ایجاد کنیم مخصوصا در باورها و طرز فکرمون.

    خلاصه اینکه در هر شرایط می شود تغییر کرد فقط جسارت می خواهد.

    بهترین ها را از صمیم قلبم برایتان آرزومندم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 542 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    “روز پنجم سفرنامه ”

    الهی شکرت بابت روز عالی امروز شکر بابت اتفاقای قشنگی که تجربه کردم خانم شایسته نازنین ممنونم بابت این سفری که برنامه ریزی کردین

    که هرروز زیبایی های بیشتری رو ببینیم و وارد زنگیمون کنیم امروز صبح تمرین ستاره قطبی توی دفترم نوشتم خدایا میخوام امروز بابامو سوپرایز کنی اصلا حواسم نبود یادم رفته بود که روز پدره ظهر بابام گفت که سرکار کارت هدیه بهش دادن بعد یه مبلغ پولم از یه جای دیگه بهش رسیده بود

    خلاصه سوپرایز شده بود وقتی این خبرو شنیدم واقعا من بیشتر سوپرایز شدم و خداروشکر کردم بابت این قوانین دقیق خداوند که قدرت خلق رو بهمون داده

    یه اتفاق جالب دیگه که افتاد من یه بولیز حریر از کمد پیدا کردم بعد گفتم نازکه و باید با یه تاپ بپوشم که رنگشم بخوره دیگه گذاشتم تو کمد رفتم سراغ کتابم که کتاب بخونم که بعد صدای مامانمو شنیدم که میگفت اینو میخوام بدم به کسی بپوشه من که نمیپوشم به صدفم نشون ندم که میگه نه خودم میخوام بعد تو اتاق اومد دستش بود که بزاره تو کیسه منم یه نگاهی کردم و گفتم آره بده بره بعد یهو دیدم این تاپ دقیقا کرم رنگه به بولیز حریر من میخوره گفتم نه این مخصوص بولیز منه گفتم خدایا شکرت که چقدر زود پاسخ میدی برای خدا فرقی نمیکنه خونه باشه یا یه تاپ باشه اگه بتونیم راجع به خواسته هامون رها باشیم نچسبیم

    و از سر راه خدا بریم کنار به آنی مستجاب میشن خواسته هامون بارها پیش اومده در مورد یه سری خواسته هام که مهم نبوده سریع اتفاق افتاده

    قانون رهایی رو خدا کمک کنه بتونم تو زندگیم عمل کنم و رها باشم نسبت به خواسته ها استاد تو دوره راهنمای عملی هم این موضوع رو میگن

    ظهر میخواستم بیام و ردپامو بزارم بعد یه حسی بهم گفت هنوز مونده تاشب صبر کن گفتم باشه

    و اتفاق جالب دیگه که افتاد عصر گفتم میخوام برم ساحل رفتم دیدم چقدر آب پایین بود منم صندلیم

    و دستم گرفتم رو رفتم گفتم خدایا چقد طولانی برگشتنی که صندلی گلی میشه نمیتونم تو کاورش

    بزارم دستم خشک میشه رفتم تا بلاخره به دریا رسیدم صندلیم زدم 5 دقیقه ای نشستم که یه آقایی با دوربین اومد گفت میتونم از پشت فیلم بگیرم ازتون گفتم باشه

    اون آقا مستند ساز بود گفت نمیخواستم خلوتتونو بهم بزنم ولی گفت اومدمو میخواستم فیلم بگیرم

    بعدشم چندتا عکس ازم گرفت و در مورد فرکانس حرف زد که آدمایی که توی مسیر قرار میگیرن هم فرکانس چقدر برام جالب بود گفتم خدایا شکرت

    چقدر من الان بهتر مدار و فرکانسو دارم درک میکنم

    با اتفاقایی که تجربه کردم

    اتفاقا همشهری خانم شایسته هم بودن

    اهل کرمان بودن

    برگشتنی هم صندلی منو خیلی لطف کردن خودشون برداشتن بعد گفتم خدایا شکرت من داشتم غصه برگشتو میخوردم که دستم خشک میشه دستم بگیرم تو یه نفرو تو مسیرم قرار دادی که کمکم کنه الهی شکرت

    الهی شکر بابت غروب زیبا الهی شکرت بابت مرغ های دریایی زیبا

    الهی شکر بابت دریای قشنگ

    الهی شکر بابت شهر قشنگم

    الهی شکر بابت اون صحنه زیبایی که یهو دسته جمعی مرغ های دریایی بالای سرمون پرواز کردن

    بعد تو راه برگشت در مورد انرژی بالایی که امشب داره صحبت کرد گفتم چرا گفت چون ماه کامله

    یعنی من گفتم خدااااایاا چقدر جالبه من مدت ها نیومدم بعد امروز منو کشوندی ساحل که ماه کاملو ببینم یه بار دیگه م این اتفاق افتاد وقتی ماه کامل میشه انگار دریا و ماه منو صدا میزن که برم اونجا و این انرژی زیبا رو دریافت کنم الهی صدهزار مرتبه شکر

    بعدم دوست کرمانی مون منو دعوت کردن کنار چادرشو دخترخاله های گلشون رو دیدم تولدشون بود کیک تولد بهم دادن چایی و شیرینی کماج اگه اشتباه نکنم که مال کرمان بود ازم پذیرایی کردن

    بعد دیگه ازشون خداحافظی کردم و رفتم دنبال کارام خدایا هزار بار شکر بابت روز عالی امروز

    بابت پنجمین روز از سفرنامه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به دوستان ناب

    استاد جان خدا قوت

    خانوم شایسته جان خدا قوت

    روز پنجم

    مدتها بود که به همسرم میگفتم منم میخوام برای زندگیمون مفید باشم یه کاری انجام بدم

    همسرم کسب و کار عالی داره خدا را شکر و میگف تو برای زندگیمون مفید هستی خونه همیشه تر و تمیزه دستپختت عالیه من از کار میام خونمون حس خوب داره و تو پر انرژی هستی و برای اومدن به خونه لحظه شماری میکنم همین که والیبال میری و برای خودت وقت میزاری کلی ارزش داره

    اما من میگفتم نه میخوام کسب درآمد داشته باشم و… میخوام به زندگیم کمک کرده باشم

    در واقع احساس لیاقت نداشتم

    از خدا هدایت خواستم

    تا اینکه برای جابجایی منزل به یک بنگاه رفتیم و شرایطم ن را گفتیم ایشون یه پیشنهاد داد گف پیر مرد و پیرزنی هستن که طبقه دوم خونشون را میخوان بدن به یک زوج که تنها نباشن اگر مایل باشید معرفی کنم ما هم محض کنجکاوی اومدیم بازدید و پسندمون شد الان حدود دو ماه هست که منزل جدید اومدیم در کنار دو بزرگوار بعنوان یک همسایه خوب که قراره به همدیگه عشق بدیم و لذت ببریم زندگی می‌کنیم و هیچ گونه پول پیش و اجاره ای پرداخت نمی‌کنیم در واقع جهان به کانون توجه من پاسخ داد

    لیلا تو میخواستی برای زندگیت کمک باشی خدا هم همچین گزینه ای را سر راهت گذاشت و ندادن اجاره ینی کسب ثروت برای زندگیم

    احساس با ارزش بودن کردم اما در برخورد با یک سری تضاد ها و رفتارهام متوجه شدم من برای خودم ارزش و لیاقتی قائل نیستم و ریشه در گذشته ی من داشت در باورهای ساخته شده در دوران بچگیم

    اولش خیلی ناراحت شدم اما با کمک خداوند و آموزه های استاد و همسرم در حال کار کردن روی خودم هستم

    به لطف خدا به آرامش رسیدم

    خدا را شکر میکنم با استاد آشنا ‌شدم

    خدا را شکر میکنم همسر پیگیر روند رشد و پیشرفت رفتار ها و زندگیمون هست

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    به نام خدای وهاب و زیبایی ها

    سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان خوبم

    روز پنجم

    امروز 888 روزی هست که من عضو دانشگاه خداوند هستم . الهی شکرت

    این عدد هم نشانه رزق و ثروت هم هست . و هم زمانی شد با این فایل که درباره ی تغییر شخصیت که باعث تغییرات بزرگ در همه قسمت های زندگیم خواهد شد و باز هم ،هم زمانی شد با آیات قرآن که امروز هدایت شدم که خبر فوق العاده ایی به من داده شد و این نشان دهنده ی این هست که قانون داره کار میکنه . خدایا شکرت به خاطر قوانین بدون تغییرت. آیات این بود :

    والله یرزق من یشاء بغیر حساب ( خدا هر کس را بخواهد بی حساب روزی می دهد ) و الا ان نصر الله قریب ( بدان که یاری خدا نزدیک است ).

    و این وعده خداوند هست و این قراری بوده بین من و خدای من قبل از اینکه وارد این دنیا بشم .

    قرار بوده من فقط به او توکل کنم و الهامات او را باور داشته باشم و عمل کنم و اجازه بدهم اون کارها را برام انجام بده و من فقط تو احساس خوب باشم و لذت ببرم از تک تک لحظه های زندگیم. منتها من فراموش کرده بودم اما به لطف استاد این دانشگاه ، استاد عباسمنش عزیزم دوباره به یاد آوردم و الان در مسیر توحیدی هستم .‌خدایا شکرت

    بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم جان عزیزم که چقدر من شما و اسم شما را دوست دارم مریم جانم

    خدایا مرا در منزلگاه پربرکت، سرزمین توحید فرود آور که تو بهترین فرود آورندگانی

    دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا همیشه شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد باقر غضنفری گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    سلام بر همه هم فرکانسی های عزیز و دوست داشتنی ام

    وعرض سلام ودرود به استاد عباسمنش دوست داشتنی و سر کار خانم شایسته که بی شک ایشون هم دست کمی از استاد نداره و الحمدلله خداوند اینجا هم خوب در و تخته را باهم جور کرده

    امیدوارم همه دوستان بهترین ها براشون رقم بخوره

    امروز داشتم فایل روز پنجم را می‌دیدم گفتم منم از تجربم در خصوص موضوع تغییر و اتفاقات بعد از اون براتون بگم

    اول یه شرح مختصری از خودم بگم که من الان 44 سالمه وتا 3 سال پیش که اوائل آشناییم با گروه دوست داشتنی عباس منش بود کارمند یکی از ادارات دولتی بودم با یه پست سازمانی بالا و حدود 20 سال سابقه، کارم خوب بود درآمدم بدک نبود حتی خیلی از دوستان و همکارا خدا میدونه حسرت جایگاه منو داشتن ولی من از کارم حس خوب نمیگرفتم چون تکرار مکررات بود و از همه مهمتر اون آزادی زمانی که دوست داشتم را ازم گرفته بود یادمه اون اوائل آشنایی با سایت یه فایلی از استاد شنیدم که مضمونش همین جرات در تغییر بود باینکه اون موقع 5-6 سال بود که دلم میخواست از این شغل بیام بیرون ولی حقیقتا جراتشو نداشتم البته الان فکر میکنم شایدم هنوز تو مدار تغییر قرار نگرفته بودم .خداروشکر بعد شنیدن بارها و بارهای اون فایل و فکر کردن بیشتر انگار یه انگیزه مضاعف پیدا کردم توکل کردم بخدا و یه روز صبح که گوشی زنگ خورد برا بیدار شدن که مث هر روز این 20 سال آماده رفتن به سر کار بشم تصمیممو عملیاتی کردم و دیگه نرفتم. اوائل کار همه از خانواده گرفته تا همکارام کلی تو دلمو خالی کردن که این آب باریکه راهم دیگه نداری ،پست به این خوبی را چرا رها کردی، 10 سال دیگه بیشتر تا بازنشستگی نداری و کلی از این حرفای ناامید کننده اما من بخودم گفتم به قول استاد یا به هدفم میرسم یا میمیرم البته اینو هم بگم اون موقع مخارج خودم با همسر و3 تا فرزندم بود بعلاوه یه سری مخارج اجتناب ناپذیر دیگه

    الان 3 سال از اون روز میگذره و به لطف الله و به کمک راهنمایی های سایت عباسمنش در تغییر در باورهام و نگرشم که مجددا از استاد عباسمنش ، سرکار خانم شایسته و همچنین همه دوستانم که بعضا کامنت های اونا بهم انرژی مضاعف میداد تشکر ویژه دارم .الان خداروشکر آزادی زمانی مطلق دارم و در خصوص آزادی مالی هم به لطف خداوند وهاب قدمهای مثبتی برداشتم و در مسیرش هستم که انشالابه اونجا هم که برسم بازم میام و از اون موقعیت هم مینویسم.

    خداروشکر از نظر درآمد الان از همکارای قبلی که هنوز هم باهاشون ارتباط دارم بیشتر پول در میارم اما با این تفاوت که هر موقع دلم بخواد هر جایی میرم و منافاتی با کارم نداره.

    الهی هزاران هزار بار شکرت بابت درک این آگاهی ها و برای همه اعضا سایت عباسمنش از سید عزیز گرفته تا اون عزیزی که تازه به این جمع پیوسته آرزوی بهترین اتفاقات را تو زندگیشون دارم .

    موفق،ثروتمند و سعادتمند باشین در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمود ناصری گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    بنام خدا

    فصل اول رو پنجم

    یه خبر خوب باید به خودم بدم

    قبل اینکه اوضاع خیلی خراب بشه شروع به تغییر کردم خدا یا شکرت

    آره اگه این مسیرو ادامه بدم ده سال بعد نه

    بلکه دوسال بعد شرایط اونچیزی هست که من میخوام

    من این شهامت رو دارم که شغلم تغییر بدم وبرم دنبال علاقم

    وباید اینو در عمل ثابت کنم.

    خدایا تو قوت قلبم باش و به من نشانه هارو بگو

    من حرکت کردم و فقط رو خودت حساب کردم..

    من در هر شرایطی آماده تغییر هستم. . .

    و ایمان دارم و ثابت میکنم با عمل به خودم که ایمان دارم..‌

    باید تغییر کنم چون جهان درحالی تغییره…..

    جهان داره با من صحبت میکنه من باید چشام باز کنم. . .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    سلام استاد جونم و مریم جونم‌

    امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشید

    استاد جانم امروز صبح ب محض بیدار شدن از خواب و دیدن کانال آرزوهام ک یه کانال مشترک زدیم منو خواهرم و عکس و کلیپ آرزوها و خواسته هامون رو میزاریم داخلش و شب قبل خواب و صبح ب محض بیدار شدن میبینمش

    بعدش امروز فایل پنجم گفت‌و گوی استاد با دوستان رو گوش کردم و موضوع اون فایل هم تغییر بود

    ک براش یه کامنت مفصل گزاشتم و الان این فایل روزشمار تحول من و رد پای روز پنجمه منه

    و این فایل برای فایل صبح ک گوش کردم توربو شارژ بود

    و من امروز صبح ک اون فایل رو نوشتم میخواستم گریه کنم از اینک چرا من قدم برنمیدارم و مقاومت ام زیاده برای تغییر کردن

    بعد یاد کامنت های جورواجور دوستان افتادم اصلا یه سری چیزا توی ذهنم ک نباید اینقدر عجله کنم نباید اینقدر یهویی بخوام تغییرات گنده بکنم

    بعد همینطور توی فکر بودم و بعدش توی تمرین سناریو نویسی هر صبح ام نوشتم ک امروز عین چی میچسبم ب خدا و همش این سوال رو ازش میپرسم

    بگو من چی کار کنم؟؟؟؟ و لطفا باهام حرف بزن

    و قرار شد این سوال رو ب زمین و زمان تایپ و پرینت بگیرم بچسبونم و خدارو کلافه کنم

    بعدش همینطور ک فک میکردم یهو این ب ذهنم رسید ک محدثه جان بیا تغییر رو کوچیک کوچیک شروع کن

    از اتاقت

    از رفتارت

    از چیزای راحت

    میدونی یه جریان تغییر رو زنده کنم

    بعد هربار تغییر و تغییر

    بعد به یه جایی میرسه ک خودش خودکار گسترش پیدا میکنه

    استاد بعدش این اومد ک بابا محدثه همچین هم آدمی نیستی ک تغییر نکرده باشی

    تو الان هیچ کدوم از دوست های منفی ات رو نداری

    اصلا همه دوست هات محو شدن تو این کار رو ب لطف خدا کردی

    و اینک یه رابطه بی سر وته داشتی بلاخره ازش خارج شدی چیزی ک خیلی ها نمیتونن

    و اینک اینقدر با خانواده مشکل داری ولی الان اسم همشون رو نوشتی و جلوی اسم هر کدوم ویژگی محبتشون رو نوشتی و شب قبل خواب میخونی و صبح ب محض بیدار شدن

    و امروز صبح جمعه یه نشونه دیدی دختر یادته

    وقتی لبخند زدی بین خواب و بیداری از حرف بابات در جواب مامانت

    محدثه این دیوار دور هرآنچه من میخوام بتنی هست

    یه شبه و با چندتا ضربه نمیاد پایین صبور باش عزیزدلم

    محدثه صبور باش تو ب هرآنچه بخوای میرسی ب هرآنچه بخوای میرسی ولی تکاملی هیچ کس یه شبه ره صد ساله رو نمیره

    هرکی خواسته بره بهای سنگینی داده

    استاد من میخوام تغییر رو تکاملی از نحوه نشستنم لباس پوشیدنم صحبت کردم آرامش درونی ام اتاقم آدم های اطرافم غذا خوردنم و….تمام کوچیک های دورم شروع کنم

    و یه اثر پروانه ای بزرگ خلق کنم و از امروز یکم بهمن 1402 شروع میکنم

    امروز سعی میکنم لبخند بزنم آگاهانه و شاد و بیخیال باشم و لذت ببرم از امروزی ک خیلی ها دیگ بیدار نشدن ببیننش

    عاشقتم استاد عزیزمممم و مریم جونمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سما میم گفته:
    مدت عضویت: 924 روز

    سلام :)

    ردپای من در روز پنجم

    کلی درس داشت مقایسه شرایط استاد و اون آقا که در دوره ای واقعا موفق بودن و بعد به خاطر توجه نکردن به تغییر شرایط و نشونه ها زندگیشون به تدریج ضعیف و ضعیف تر شد.

    الان این وضعیت رو شاید بتونیم تو زندگی اکثر آدما و کارمندا ببینبم.

    یه بار تو یه کارگاه کسب و کاری یه آقایی صحبت میکرد و می‌گفت من یه دوره ای کارمند یه شرکت بودم و وضع فوق العاده ای داشتم و خیلی از امکاناتی که خیلی از شرکتها برای کارمندای اون سطح فراهم نمیکنن برای من فراهم بود. می گفت تو همون شرایط تصمیم گرفتم از کارم بیام بیرون و کار خودمو شروع کنم. من اون موقع واقعا دهنم باز موند، مگه میشه؟ چرا باید همچی کاری کرد؟ آخه ریسک چرا. ولی اون آقا با راه اندازی کسب و کارش صدها برابر داشت کسب درإمد میکرد و بسیار راضی و شاد بود. من اون موقع ها نمیدونستم داستان چیه و درک نمیکردم چرا باید همچین تصمبمی گرفت… ولی الان با لطف الله و نمونه های فراوانی که استاد میگن و اطرافم میبینم متوجه شدم چقدر تغییر نکردن غیر عادیه و چقدر خداوند هوامونو داره و پاداش میده به این جسارت ما.

    الله من شکرت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    سلام عزیزانم

    سلام استادم

    سلام خانم شایسته زیبا

    مهدی حالش خیلی خوبه

    چون خداوند بازم از طریق یه فایل استادش هدایتش کرده.

    وای خدا جان

    قبل این فایل داشتم فایلی درمورد هدایت های الهی میشنیدم و اونجا که استاد گفتند خداوند به محمد قرآن رو الهام نکرد و محمد بود که آیات رو شنید، جرقه‌ای توی ذهنم ایجاد شد.

    به خودم اومدم دیدم همیشه میگفتم خدا کی منو هدایتم میکنه؟

    چرا من هدایتی احساس نمی‌کنم ؟

    و دیدم خدا همیشه منو هدایت میکرده و من بودم که تصمیم میگرفتم با عمل نکردن اونا رو نشنوم.

    و بعدش که این فایل. و شنیدم که ما باید تغییر کنیم، یهو یادم اومد که من برای بهبود کسب و کارم خیلی دنبال ایده های متفاوت دارم میگردم و در عین حال یه ایده ای خیلی داره توی ذهنم بولد میشه ولی من هی دارم اونو عقب‌هل میدم و بخاطر یه سری طرز فکر ها که از این و اون شنیدم، نمیرم دنبال عملی کردن اون ایده و وقتی صحبتای استادو شنیدم یادم اومد که من دارم هدابت میشم به اجرای اون ایده و ممکنه اون ایده خیییلی بهم کمک بکنه ، چرا من نمیشنوم هدایتو ؟ چرا دارم ازش دوری میکنم؟

    شاید جسارت تغییر. و ندارم. شاید به این فکر نمیکنم که تغییری که احساس میکنم حتی یه کوچولو هم ممکنه به پیشرفتم کمک کنه رو انجام بدم تا نرسه اون روزی که پشیمون باشم و بگم وااای کاشکی اون هدایتارو گوش میدادم.

    و خلاصه درجدیدی از هدایت خداوند ب روم باز شد. انشالله از همین الآن متعهدانه به حرف دلم گوش میدم تا ببینم خداجانم برام چجوری چیده.

    تمرکزمم فقط باید. و خواسته هام باشه.

    امید ب خدا

    خدایا بازم. منو هدایتم کردی ممنونم ازت

    بچها چقد خوبه ما با استاد آشنا هستیم.

    حرفای ایشون عجیییییب به دلم میشینه و آرومم میکنه و بهم امید میده که میتونم زندگیم رو اونجوری که میخوام بسازم.

    در پناه خداوند شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: