تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    HESAMXSA8 گفته:
    مدت عضویت: 2519 روز

    سلام به استاد بی نظیرم و همچنین هم فرکانسی های عزیز

    قبل از اینکه این فایل رو گوش کنم فایل هر روز بهتر از دیروز رو دیدم

    و واقعا یه نکته اساسی متوجه شدم و اونم این بود که وقتی که ما روی خودمون کار نمیکنیم و پیشرفت نمیکنیم در واقع داریم پسرفت میکنیم

    و از جهان در واقع عقب می مونیم و جبرانش برامون سخت میشه ولی هنوز امید هست و میشه با ایمان و شروع حرکت برای تغییر خودمون رو به بالا ترین سطح برسونیم

    و خدا رو شکر دارم خیلی پیشرفت می کنم

    و باور های درست و روش های باور سازی عجیبی بهم گفته میشه

    خدا رو شکر به راحتی نشونه ها رو درک میکنم و سعی میکنم بهشون عمل کنم

    در پناه خداوند یکتا شاد و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    الهه رنجبرمحبی گفته:
    مدت عضویت: 2633 روز

    بنام خداوند وهاب

    ???

    سلام خدمت تمامی دوستان عزیزم

    ممنونم از استاد که رشد تک تک ما براش مهم و تلاش میکنه هر روزمان بهتر از دیروز مان باشه فقط کافیه بخواهیم و توکل کنیم و حرکت کنیم

    برداشتی که من از این فایل استاد داشتم اینه بود که در همه حال آماده تغییر باشیم حتی زمانی که فکر میکنیم جای راحتی هستیم بازهم باید آماده تغییر باشیم این فایل استاد منو یاد کتاب چه کسی پنیر منو جابجا کرد انداخت که داستان دوتا موش و دوتا آدم که هر روز میرن و پنیر می خورن و کسی پنیر بیشتر نصیبش میشه که آماده تغییر و جابجا شدن است…

    وقتی توکل باشه و باور توحیدی قوی داشته باشیم دیگه از تغییر نمی ترسیم در هر لحظه با بهترین احساس تغییر می کنیم و این باعث رشد بی نظیری مت میشوید…

    موفق و سربلند باشید امیدوارم همه روی قطار موفقیت سوار باشید و تا ایستگاه هدف هیچ توقفی نداشته باشید

    شاداب باشید???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3082 روز

    سلام صبح همه شما عزیزان بخیر

    استاد عزیزم من دیشب برنامه ریزی کردم تا از این به بعد صبحها ساعت پنج بیدار بشم نماز وقران بخونم وسریعی به سایت بزنم استاد به جای ساعت ۵ساعت۶:۲۰دقیقه بیدارشدم البته بدون زنگ. ساعت بعد ذهنم گفت تو عقب افتادی نمیتونی سرساعت بیدارشی یکدفعه حسم بدشد اما سریع گفتم عیبی نداره تازه من ساعت هم نزاشتم برای بیدارکردم تمرین میکنم تا سرساعت بیدارشم بعد حالم خوب شد رفتم فورا وضو گرفتم بعداز عبادت اهنگ مثبت گوش کردم وسریع اومدم طرف گوشیم گفتم خدایا امروز چه نشونه ای برام داری وقتی فایل دیدم بازم جواب سوالم رو گرفتم دیگ واقعا میخام تغییر کنم ودرون خودمون یک جهاد به پا کنم استاد و خانم شایسته عزیزم بسیار سپاسگذارم که شماهارو دارم خدایاشکرت که مرا به این مسیر هدایت کردی

    مخصوصا صبح ک بیدار میشم خیلی ذوق وشوق دارم که امروز چه فایلی رو باید ببینم و فایل های شما نشونه های از طرف خداوند هست

    صبحهای زود که نامش بین الطلوعین هست به لطف الله همیشه بیدار هستم چه حس خوبی میده استاد بین الطلوعین هم یک نشانه از طرف دستان خداوند برای من بود

    خدایاشکرت بابت این همه چیزهای خوب وعالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 0 روز

    به نام الله یکتا خالق جهان هستی

    سلام برگ پنجم سفرنامه

    به نظر من تغییر کردن وجه متضاد عادت کردن است، همه ما به نوعی در زندگیمان دچار عادت و روزمرگی هستیم و به هیچ وجه مقصد نداریم که این عادت ها را عوض کنیم.به قول استاد ترس و نگرانی مثل یک ترمز در زندگی ما عمل می‌کند و ما را از خیلی از کارها باز می دارد.دو باور محدود کننده‌ای که جلوی خیلی از تغییرات را میگیرد.

    عادت کردن به شرایط موجود و ساکن بودن و تغییر نکردن مثل آبی می ماند که وقتی در جایی بماند و حرکت نکند می گندد و تبدیل به مرداب می شود حال اگر آن آب حرکت کند در مسیر رسیدن به دریا بزرگ و بزرگتر می‌شود.

    من همیشه عاشق کارهای هنری بودم، نقاشی،بافتنی،گل سازی… همیشه از کودکی دستی در کارهای هنری داشتم و لذت می بردم و هنوز هم می برم،وقتی یک اثر هنری می بینم وجودم سرشار از ذوق می شود و دوست دارم آن را یاد بگیرم،

    وقتی ساعتها خود را مشغول می کنم خسته نمیشوم و لذت می برم ،خیلی دلم می‌خواهد از طریق هنر که همیشه مورد علاقه ام بوده به درآمد برسم و نعمت و ثروت همراه با کار مورد علاقه وارد زندگیم شود.

    البته به لطف خدا از وقتی با این سایت آشنا شدم و به این خانواده پیوستم کم کم تغییر را در خودم حس می کنم،هر روز فکر می‌کنم به شرایطی که در آن هستم و سعی می کنم بهتر از قبل باشم،در رابطه با همسرم و فرزندم آرام تر از قبل هستم،شکر گذار تر از قبل با خدای خودم حرف میزنم و امیدوار تر از قبل هستم چون می دانم با ایمان به خدا و تغییر باورها می توانم به خواسته هایم برسم.

    خدا جانم تو نهایت زیبایی هستی،تو هنرمندی که جهانی به این زیبایی را خلق کردی و اگر ذره ای از این هنر تو در وجود من بنده باشد من هم میتوانم زیبایی خلق کنم پس هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3263 روز

    اول به پشتوانه موجودیت فرکانسی خودم و بعد به پشتوانه نیروی هدایتگری که درون

    همه ی ماست و از رگ گردن به ما نزدیکتر است و هر زمان که او را

    بخوانم دعوتم را اجابت میکند زندگی ام را انطور که میخواهم خلق میکنم.

    باور دارم خداوند قدرتمندترین و تنها حمایتگر من است.

    هدف این جهان گسترش است و با سرعت بسیار بالای در حال طی کردن تکامل خود و

    رشد کردن است. و اکنون من نیز تشنه تر از همیشه برای رشد هستم.

    خداوند با نشانه ها نیز مرا راهنمایی میکند.

    اکنون نیز نقاطی از زندگیم حتما به تغییر نیاز دارند.

    تغییر با تعهد.

    این اولین قدم تغییر است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    بنام خدای عزیزم ک هر لحظه مرا هدایت میکند ب مسیرهایی ک منتهی ب خواسته های من است❤

    سلام ب مریم عزیز و استاد عباسمنش بزرگوار و دوستان و همسفرهای مهربان 🤗❤

    امروز پنجمین برگ از این سفرنامه رو ب لطف خدای مهربان مکتوب میکنم و ردی از خودم درین سفر متعالی و درین مسیر نزدیک شدن ب خود و خدایم بجا میگذارم🌹💓😊

    قبل از هر چیز دوست دارم تحسین کنم مربم عزیزم را برای طراحی این سفر متعالی ک برکات و حال خوب و ایمان قلبی رو برام همراه داشته🤗❤

    خب بریم‌سراغ فایل روز پنجم…

    باز هم اشاره ی زیبا و متفاوتی ب باور فرکانسی شده و چ خوب و منسجم از ابتدای این سفر باورهای عالی رو تکرار و تکرار و تکرار کردیم و هم لذت میبریم و در مسیر اگاهی هستیم و هم خیلی ریز و مجلسی باورهای قدرتمند کننده در نهاد ما نقش میبنده و این فرایند فوق العاده طراحی مریم عزیرمه ک دستی است از دست های خدا❤😙🤗(فرایند تولید باورهای عالی)

    چ اشاره ی زیبایی شده بود در متن نوشته ای ک توو این قسمت بود…اینک هدف خداوند گسترش این جهان هست…و اینکار با پاسخ دادن ب فرکانس های ما اتفاق میوفته…چ خوب و چ عالی…اینک هدف ما در راستای هدف و نیت و فکر خداونده..و این هماهنگی و همراهی و در روند جهان بودن براحتی ما رو ب خواسته هامون میرسونه…مثل شنا کردن در مسیر جریان رودخونه…🌹🙄❤

    اینجای نوشته ها و خلاصه نویسی دلم ضعف کرد از خوشحالی…ک رسیدن من ب خواسته هام‌کمک ب جهان میکنه تا ب هدفش برسه و یا شایدم جهان برای اینک ب هدفش برسه منو ب خواسته ام میرسونه 😋😊خلاصه ک یک معامله ی دو سر طلا هست…معامله ی سود سود🤗👌🏻❤

    الان ک‌ حسم خوبه طبق قانون باید اتفاقات خوب برام بیوفته❤😙چ خووووووب….هم اگاهیم میره بالا و هم اتفاق خوب برام میوفته در طول این سفر🌹😘

    و اما نیروی هدایت الهی ، همان نیرویب ک هر لحظه با زبان نشانه هابا همه ب ما صحبت میکنه و کافیه ما حواسمون بهش باشه تا خیر و شر رو بتونیم تشخیص بدیم و ب مسیری ک‌میخوایم هدایت بشیم توسط این نیروی عالی و خدایی…

    چی میشه ک گاهی این هدایت رو نمیتونبم ببینیم؟؟؟ نبود ایمان

    ایه ۵۰ سوره طه ( رب ما کسی است ک‌نعمت وجود ب همه ی موجودات بخشیده است و سپس انها را هدایت کرده است)🤗👌🏻

    نشانه ها میان و ب ما میگن ک باید چیکار کنیم مثلا نشانه ها ب استاد گفتند ب فکر تغییر شغلت باش و ب این ترتیب استاد از اینده ای ک برا دوستشون پیش اومد در امان موندن چون ب نشانه ها گوش کردن و تغییر کردن👌🏻💖🤗

    درس این قسمت از سفر…نشونه ها رو جدی بگیر…از هبچ نشونه ای غافل نشو و ببین نشونه ها میخوان چ‌چیزب بهت بگن…

    درس دوم‌…از تغییر نترس…و با ایمان بزن ب دل ترس ها و تغییر…خداوند پشت ترس هات منتظرته ک پاداش ایمانتو بهت بده😍🤗

    پایان روز پنجم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 2085 روز

    به نام خالق رشد وشکوفایی

    سلام

    سالهاست ترس هایم پاشنه آشیل رشد وتغییر زندگیم هستند سالها وکیلومتر ها وساعت ها من رو از مکانی وشخصیتی که باید باشم دورنگه داشتن.سالهاست من زمین وزمان وخداو اسلام وخانواده وشهرم رومسول عقب ماندگیم وعدم رشدم میدونم انگار هیچ شخصی به نام من وجودنداره که بلند بشه وتکانی به خوش بدهد وراه بیفتد هروز بهونه وبهونه وایراد وغروگله وشکایت هر روز پسرفت رشد وپیشرفت سن وباز ترس وترس وترس

    دیگر از منتطرماندن برای یه ناجی که بیاد ونجاتم بده خسته شدم دیگه از غیر خودم نامیدم دیگه میخواهم خودم راه بیفتم ورشد کنم من سالها تفریح وخوشی وثروت وروابط خوب وزندگی عالی به خودم بدهکارم مدیون جهانم من گناهکار وتقصیر کارم عالمم چون هر ساعت وهر روز وهر سال به من مهلت داده شده من غفلت کردم طلوع های اسرارآمیز هرروز رو نادیده گرفتم صبح های پراز شروع تلاش رو نادیده گرفتم فرصت های پیشرفت ویادگیری رو نادیده گرفتم اینقدرتلاش پرااز شور وهیجان به جهان بدهکارم که نگو اینقدر ساعت های پرشور نشاط یادگیری به خودم بدهکارم که نگو اینقدر سازندگی روح وجسم به خودم بدهکارم که نگو …

    خدارو شکر که هدایتم کرد به مسیر درست واصلی به راه اصلی جهان مسیر،حرکت ویادگیری،مسیر جستجووکاوش،مسیر قدکشیدن روحم ،مسیر رسیدن به اصالت جهان مسیری پراز نشانه وهدایت پراز رنگ خدا پراز شادی وکامیابی مسیری سرتاسر خوشبختی وسعادت

    مسیری برپایه تکامل گوهر گم شده من دراین همه سالی که گذشت وصد حیف که با چشمانی نابینا گذشت بادلی زنگارگرفته گذشت وصد شکر که باقی به برکت روشنی نور الهی خواهدگذشت …

    خدایا چنان کن سرنجام کارتوخشنودباشی ومارستگار

    🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    🦋با سلام به شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم و دوستان عزیز سایت🦋

    من وقتی فایل رو گوش کردم همش با خودم فکر می کردم که چه جوری می تونم تغییر کنم برای تغییر باید چه کارهایی رو انجام بدم🤔

    همش فکر می کردم این فایل فقط مال اون هایی که کار و درآمد دارن و باید تغییری در شغلشون ایجاد کنن ولی من که کار و درامد از خودم ندارم برای همین همش میگفتم چه کاری رو باید برای تغییر انجام بدم☹

    تا این که هدایت شدم به فایل سفر به دور آمریکا قسمت ۲۱، خانم شایسته عزیزم متن بسیار زیبایی رو قبل از این فایل نوشته بودن در مورد تغییر که دوست داشتم اون متن رو اینجا برای خودم دوباره تکرار کنم که بدونم برای تغییر باید از کجا شروع کنم وباید چه کارهایی انجام

    بدم🥰💝

    تغییر»‌، فرمول جالب و البته ساده‌ای داره.👌

    نیازی به کوه جابه‌جا کردن نیست. نیازی به شق القمر کردن نیست. بلکه موضوع فقط‌، پس‌گرفتن سکّان کشتی زندگیت از دست عادت‌های قدیمی‌ای هست که‌، زندگی‌ رو تبدیل به یک چرخه‌ی تکراری و کسل کننده کرده.🥰

    برای تغییر فقط کافیه، عینک🥸 توجه به ناخواسته‌ها رو از چشمامون👀 برداریم تا‌:

    قادر به دیدن زیبایی‌ها و نعمت‌هایی بشیم که همین حالا در زندگی‌مون وجود داره.🥰🌹

    قادر به تشخیص زیبایی‌های خونه‌مون‌، محله‌مون‌، شهر و کشورمون بشیم و با توجه به اونها‌، تأییدشون و استفاده از اونها و لذت بردن از این تجربه‌ها، ظرف وجودمون رو آماده‌ی دریافت نعمت‌های بیشتر و ورود به مدارهای بالاتر

    کنیم.💞🤗

    چراکه برای داشتن شرایط بهتر‌ و نعمت‌های بیشتر، باید ظرف بهتر و بزرگ‌تری آماده کنیم و تشخیص نعمت‌های کنونی‌مون و سپاسگزاری به خاطر اونهاست که ظرف‌مون رو رشد میده و به قول قرآن

    لان شکرتم لازیدنکم میشیم.🦋🥰

    تغییر به سادگی وقتی رخ میده که با فراق بال‌، به استقبال ماجراهای جدید میریم.😊

    آدمهای جدیدی رو ملاقات می‌کنیم‌،💝

    از زیر سلطه‌ی شیوه‌های همیشگی‌مون بیرون میاییم و شیوه‌های جدید رو برای انجام کارها امتحان می‌کنیم👌🥰

    برای پخت غذامون ادویه متفاوتی امتحان می‌کنیم و به هر شکلی شده‌، روزمرگی رو از زندگی دور می‌کنیم و به این وسیله وجودمون رو آماده‌ی ورود به دل ناشناخته‌ها و تجربه‌ی اونها می‌کنیم.💝👌

    هرچه ناشناخته‌های بیشتری رو امتحان کنیم‌، بیشتر پی‌ می‌بریم که نه تنها ترسناک نبود‌ن، بلکه به ما فرصت تجربه‌ای شگفت‌ انگیز بخشیدن.🥰

    با هر بار انجام یک کار جدید و تجربه‌ی یک ناشناخته‌ی دیگه، توانایی‌های بیشتری رو در وجودمون بیدار می‌کنیم که بخشِ دیگه ای از عزت نفس‌مون رو می‌سازه و آروم آروم «ترس از تغییر»‌، از وجودمون میره و طعم زیبای امتحان شیوه‌های جدید‌، در وجودمون نهادینه میشه.😊💝🦋

    با سپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم بابت این متن های بسیار عالی و آموزنده تون🥰💝💝🙏

    در پناه الله یکتا شاد، سالم، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏🙏🙏🥰💝🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2041 روز

    به نااااام ❤حضرت دووووست❤

    که هرررر چه دارممم از اووووست

    سلااااام استاد عزیزممممم

    اینقدررررر انرژی مثبت تو وجودم موج میزنه دارم از ذوق دیوانه میشمممم.واااای که چقدرررر این قانون قشنگه واااای که چقدرررررر شما و مریم جاااان قااااانون رو زیبا درک کردین و زیباااااااا و شیرین و راحت الحلقوم هم بیااااانش می کنید!مررررررررسی از خدای نازنینم! مرررررررسی از شما استاد عززززززیزممممم!مررررررسی از مریم جاااااانم! مرررررررسی از خودم! آره مرررررسی از خودم که فارغ از همه چیز دارم رو خودم کار می کنم ،نجواها هر چی زور میزنن که ببین این چی میشه ؟ ببین اون چی میشه؟ ببین فلانی چی میشه؟ ببین بهمانی چی میشه؟؟؟. منم میگم هیچی نمیشه!!!🤣🤣🤣🤣

    خلاصه که مخلصیممممم! وقتی که صفحه ی اصلی روزشمار تحول زندگی من ۱ رو اون روزِ رویایی می خوندم و مریم جان واژه های دللللبرانه ی عششششق و آرااااامش و معجزه و ثررروت و صلح با خود و و و و رو به زیبایی بیان می کنه از خودم پرسیدم که آماده ای ؟؟؟ آماده ای بهاش رو بپردازی؟؟؟( تو پرانتز بگم که من قبلاً بارها و بارها این صفحه روزشمار تحول یا کامنت های حاوی سفرنامه ی بچه ها رو دیده بودم اما تو مدااااااااارش نبودم!!! اما خوشششششششحاااااالممممم که این بااااار بالاخره افتادممممم تو مداااااااارش اساسی یا ! یعنی ول کنش نیستم دیگه! حتی طبق هدایت الله ،کاری رو که تازه شروع کرده بودم که حسسسسابی پولساز هم هست برام،فعلاً گذاشتم کناااار !چون هدایت الله می گفت الان وقت این رسیده و اگه این سفر رو کنار بذاری، اگه حتی اون کار رو تموم هم کنی بی فایده است! منم گفتم چشم زیبای من! چشم رعنای من! چشم دلبررررر من! و عشششششق آغااااااز شد !وعششششششششق آااااااااغازززز شد! باید چشید طعم این عشق عظیم رو! نمیشه وصفش کرد! نمیشه در کلام آورد! باید زندگی کرد با این عشق ! واااااای دیوااااانه شدم! یا الله! سپاااااااااااس! سپااااااااس! ❤تو❤ را فرااااااااوان سپاااااس!)

    منم گفتم آره آماده ام ! بزن بریم! بریم کشف کنیم اونچه که مریمممم جان میگه! و تعهد دادم که یا می میرم یا انجامش میدم! اینکه میگم تعهد دادم “تعهد” دادمااااااا و جالبه که اتفاقاً خانواده ام یه سرمای ساده خوردن، اما من که ازشون گرفتم یه روز سلول سلول بدنم درد می کرد و کامل تو جا افتاده بودم اما با اون حالم ادامه دادم در صورتیکه هیچ کار دیگه ای ازم بر نمیومد اما پای این تعهدم ایستادم و ادامه دادم گفتم بمیرممم این کار رو رها نمی کنم !می دونید چی شد؟ معلومه دیگه صبح که بیدار شدم از درد خبری نبود و پرررررر از انرژی بودم ! بدون دارو بدون دکتر 🤣🤣🤣 تازه ریه هام هم تکون نخورده بودن ! انگار که خونه تکونی کرده باشم تنفّسم بهتر از قبل هم شده بود، منی که هررر وقت سرما می خوردم وضعیت ریه هام تا چند مااااه به هم می ریخت🤣

    فقط یه کم لاغر شده بودم! اما انرژی ام اوکی بود و من به کار روی سفرنامه به طور جدی ادامه دادم تا دوسه روز بعدش هم از بعدازظهر تا نیمه شب درد میومد سراغم اما من از درد قوی تر بودم آخه تعهد داده بووووودم نه از اون تعهدهای الکی که قبلاً می دادم! از جنس ” ایمان ” از جنس ایمانی که “عمل” همراهشه ، بهتر بگم ایمان مساوی با عمل بود! یعنی اگه سستی می کردم یعنی ایمان نداشتم!

    خلاصه که هر چی محکم تر و محکم تر شدم تو این مسیر ،بیشتر بیشتر نتیجه گرفتم تو این مدت! تا اینکه رسیدم به فایل پنجم! یه کم کامنت خوندم بعد خود فایل رو دانلود کردم و گوش کردم و نوشتم و بعد دوباره کامنت خوندم و دوباره گوش کردم و هی فکر کردم و فکر کردم که خدااااا من چی رو باید تغییر بدم؟ کارم رو؟ نه! دوستش دارم و لذت می برم ازش ! نجوا البته می گفت تصوّر کن این شاگردت که خصوصی میخونه اگه نخواد بخونه و دیگه نیاد یهو یه میلیون از درآمدت کم میشه و دیگه چیزی تهش نمی مونه برات! برو سراغ یه کار دیگه! اما من گفتم نه! من کارم رو دوست دارم و دارم لذذذت می برم! فرضم اگه یه شاگردم نیاد خدا یکی دیگه رو می فرسته اصلاً ده تا دیگه رو می فرسته! بعد هم توی این کار، من هرررر لحظه دارم چیز یاد می گیرم ، و این یه نشانه ی مهمه برای من که من هر لحظه می تونم حرفه ای تر و حرفه ای تر بشم و با این که حتی نجوا چند تا ایده ی کاری هم بهم پیشنهاد می داد آخرش گفتم اگه بخوای منو با فکر کمبود و عدم فراوانی خام کنی باید بگم که سخت در اشتباهی! استاد گفته اگه دیدی درآمدت کم شد و می بینی که نشانه ها بهت از کم شدن دائمی خبر میدن شغلت رو عوض کن! من که با همون تعداد شاگرد این ماه افزایش درآمد هم داشتم و فکر کردم به آینده ی کاری خودم و دیدم خودم رو که اگه به مطالعه روزانه در کارم ادامه بدم و همین کلاس های تعداد کم رو درست و با عشق برگزار کنم این قاااااانونه که از همین راه ثرررروتمند تر میشم و اتفاقاً به یقین رسیدم در مورد کارم و حالا میگم که بعد چی شد!

    بعد دوباره فکر کردم آخه چیو باید تغیییر بدم؟! داستانِ این که نجوا چه پیشنهاداتی داشت طولانیه و اینقدر بیخودن که گفتنش اینجا کار بیخودتریه😅

    تا اینکه از خداوند خواستم که خدایا! من چرا دارم فکر می کنم؟؟؟ تو بگو! چرا همون اول از تو نخواستم که هدایتم کنی!؟ و اینو نوشتم رو کاغذ که چیو باید تغییر بدم؟ و بعد از چند ساعت جواب اومد “تو” این “تویی” که باید تغیییر کنی!!! منم گفتم من که دارم رو خودم کار می کنم اساسی! و شنیدم که گفت جنبه ای از خودت هست که هنوز کار اساسی ای براش نکردی! جالب شد برام گفتم اوکی پیداش میکنم! فکر کردم و کلّی مورد پیدا کردم که تو این مدت تغییرش داده بودم اما نقص داشتن با اینکه من سعیم رو کرده بودم اما تغییرا دست و پا شکسته بودن و یهو به دلم الهام شد که پوشه ی روزشمار تحول زندگی من ۱ رو گوش کن(یه پوشه ساختم که فایلای روزشمار تحول رو توش می ریزم ، یعنی هر فایلی که بهش میرسم رو از لیست پوشه ی دانلودی های گوشیم که اسمش رو گذاشتم “استاد” کپی می کنم و تو این پوشه می ریزم که روزشمار رو به همون ترتیب داشته باشم)آره منم چند دور همزمان که به کارِ خونه می رسیدم اون پوشه رو گوش کردم و دو سه باری هم فایل مدیتیشن ثروت که با صدای “خودم😘” از کامنت زیبای آقای ” سید کاظم فلاح” عزیز تو جلسه ی دوم روانشاسی ثروت ۱ (با کمی تغییر) پر کردم گوش کردم و رسیدم به جوااااااب و رسیدمممممم! خدایاااااااا شکرت از این هدااااایت! اون چیزی که باید تغییرش بدم و بهتر بگم‌ پرورشش بدم عزت نفسمه!🤩🤩🤩🤩 آاااااااره من باید اینو درست کنم! بعد همه چی درست میشه و یا همه چی بهتر و بهتر میشه! وااااای خدای من! یعنی از دیروز تو آسمونااااام! از خوشحالی! بعد نجوا گفت ببین پس فایل عزت نفس رو بخر! گفتم الان نمیشه! گفت فلان چیز رو بفروش بعد از کل کل باهاش گفتم حرف فروش نزن که خط قرمز منه! از وقتی تو مدار درک این اخلاق استاد جان افتادم، بمیرم هم برای “نیاز” چیزی نمی فروشم چرا که این کار برای من مساویه با اجرای عملیِ باور کمبود! نه! نه!

    بعد هم جدیدن از اینکه خودم پول یه چیزی رو خلق کنم و بعد بخرمش خییییلی لذت می برم،منظورم اینه قرض نکنم! خلاصه که تصمیم گرفتم که از درآمد خودم هر ماه کنار بذارم و پول محصول عزت نفس استاد رو که از درآمد خودم خلق کردم اونوقت با افتخااااار بخرمش💪💪💪اما قسمت مهم اینجاست که هدایت شدم به اینکه تو این مدت در کنار کار روی ثروت ۱ و قدم اول و سفرنامه برای عزت نفس هم کاری بکنم!چکار؟طبق هدایت شیرین الله میخوام اول از عقل کل شروع کنم و هررررر چی جواب و سوال مربوط به عزت نفس میشه رو بخونم و نت برداری کنم و بعد هم تو بقیه ی قسمت های سایت تمامی فایل های مرتبط به عزت نفس رو پیدا کنم و روش کار کنم! و اتفاقاً احساس می کنم بعد از این تلاش ها و کار کردن ها وقتی محصول رو بخرم تو مدار بالاتری نسبت به الانم هستم و حرف های استاد رو بهتر درک خواهم کرد و این شد که دیروز شروع کردم و واااااااااااااااااای که چقدر لذت بردم.خدایا شکرت خدایا شکرت.استاد عباسمنش عزیزم ممنون که چنین گوهر گرانبها و به تمام معنا نایاب رو به رایگان در اختیار بقیه گذاشتی و تنها بهایی که ما باید بپردازیم اینه که تو مدار اون آگاهی ها باشیم! شروع کردم به کار کردن و جالبه که از همون دیروز تاثیرش رو دیدم! البته قبلاً هم تو سایت در مورد عزت نفس خونده بودم و انجام تمرین جلسه ی اول قدم اول هم خییییییلی به افزایش اعتماد بنفس من کمک کرده اما به قول استاد هرررررر چی رو این مورد کار کنیممممم باااااااز جای کار داره! احساس لیاقتم دیروز بیشتر و بیشتر شد!اعتمادم به تمرین ستاره ی قطبی بیشتر و بیشتر شد! حتی توی کار تدریسم ایده های عالی ای بهم الهام شد که انجامشون دادم و شاگردام خییییلی لذت بردن و یه اتفاق جالب این بود که همه ی شاگردام طبق درخواست خودم باید هفته ی اول ماه پول ماهگرد جدید رو واریز کنن. تا حالا نشده بود که تو یه روز واریز کنن .و اینکه تقریبا هر بارم که واریز می کردن من همون موقع پیامک رو نمی دیدم و تقریبا نشده بود که همون لحظه پیش گوشیم باشم که به قول بچه ها صدای دینگ دینگ واریزی رو بشنوم! اما دیروز این اتفاق افتاد و چه لحظه زیبایی بود! دقیقاً لحظات قبل از کلاسم با یکی از شاگردام(همون شاگرد عزیز و پرتلاشم که بالاتر در موردش گفتم که خصوصی هم هست کلاسش) چت می کردم که ازم شماره کارت خواسته بود براش فرستادم ،سه چهار دیقه نشد که یهو از گوشی صدای پیامک اومد و این بار گوشی کنارم بود و دیدم این دینگ دینگ پیامک واریزی بود و اتفاقاً همین شاگردم برام واریز کرده بود و یه حس و حال خوبی بهم داد این لحظه.چون دقیقاً صبحش نجوا منو نسبت به کارم تهدید می کرد!و خدا رو شکر کردم به خاطر این حال خوبم و طبق معمول سر ساعت ۱۹:۳۰ کلاس رو با ایشون شروع کردم که حدود چهل دیقه بعد دوباره از گوشیم صدای پیامک شنیدم و باز هم یه واریزی دیگه بود.خیلی خوشحال شدم خییییلی.فقط این بار یه مسئله ای بود. من این ماه افزایش قیمت زده بودم اما این شاگردم با قیمت قبلی واریز کرده بود! نجوا بهم گفت حالا ولش کن! نمیخواد بگی! زشته! بعدم تو الان یه واریزی خوب دیگه داشتی بازم که واریزی خواهی داشت پس ولش کن! اما یه حسی درونم می گفت نه! باید مودبانه بگی! و این حق توئه!چرا باید بگذری؟.اون شاید فقط فراموش کرده باشه!همین! و طبق معمول که بچه ها عکس فیش یا اسکرین شات درگاه بانکی رو برام میفرستن، ایشون هم فرستاد. و من اول تشکر کردم و بعد هم به شوخی نوشتم گویا این ماه از من تخفیف گرفتین!یه لبخند هم گذاشتم . بعد از پیام من شاگردم گفت :مادرم میگه که به اشتباه فکر کرده بوده افزایش قیمت از فروردین ماهه و بعد عذرخواهی کرد و گفت حتماً مابقی رو واریز می کنه! منم گفتم که عجله ای نیست هر وقت تونستین واریز کنید! حدود یه ساعت بعد مابقی رو واریز کردن! اگر فقط چند روز پیش این مسئله برام پیش میومد مطمئنم که نمی تونستم بگم و با نجوا همراه می شدم! خوشحااااالممممم خیییییلی خوشحالم از تغییر مهمی که خداوند بلندمرتبه من رو به سمتش هدایت کرد از تغییرات بزرگی که قطعاً بعد از این تغییر اساسی در راهه! و حااااال دلم استاد خییییلی خووووبه.

    یه چیز مهم دیگه یادم اومد که من سال های قبل گاهی می شد که تولد کسی می شد و یادمه حتی یه بار روز پدر بود و من نتونستم به پدرم هدیه بدم ! اما بعد از یکی دو ماه می تونستم و شرایطش جور بود اما خجالت می کشیدم هدیه بگیرم و بگم که برای روز پدره یا به اون شخص بگم این برای تولدته! چون فقط از زمانش گذشته بود با خودم میگفتم همون موقع وقتش بود و که چی الان بعد این همه مدت!!!!! اما امسال روز مادر نتونستم کادو بدم .اما با ذوق منتظر بودم که چند روز بعد که شاگردام برام پول واریز می کنن ، من هم برای مادرم پول واریز کنم.اما فقط یه مسئله ای بود بازم. شرایطم طوری شد که پول زیادی برام نموند و پول کمی ته حسابم مونده بود.نجوا بهم گفت ۱۵۰هزار تومن آخه به چه درد می خوره امروز! مثلاً مادرت با این پول برای خودش چی بگیره؟؟! اما من بعد از کش و قوس هایی که در جهاد اکبرم با نجوا داشتم گفتم نه! تو اینو میگی چون فکر می کنی زشته! یا که چند روز گذشته! اما من اتفاقاً باید همین قدری که دارم رو واریز کنم ! و من این کار رو کردم! واااای خدا ! مادرم اینقدر خوشحال شد مادرم اینقدر بغض کرد که من صورت زیباش رو و اون چشمان پرررر محبتش رو از این راه دور به وضوح می دیدم انگار و لبخند ملیحش رو احساس کردم و لبخند که خوبه مادرم از ذوق خندید ! خدایا از اون خنده های شیرینش که ذوق ازش می باره و من انگااااار که میلیون ها براش واریز کرده بودم خوشحال بودم و با احساس راحت و خوبی به مادرم گفتم ببخش که کمه! ان شاءالله سال دیگه بیشتر میشه و یه روزی میرسه که میلیونی و میلیاردی به شما و آقاجون هدیه بدم و چه عشششششقی بین من و مادرم رد و بدل شد.و عین همون اتفاق شیرین رو امروز تکرار کردم.برای دو عزززیز دلم.برای مادربزرگ عززززیزم هدیه ی روز مادر رو براش امروز واریز کردم .وقتی قم بودم همیشه شریکی برای مادربزرگم کادو می گرفتیم اونم اگه ایشون هم قم بودن! اما نجوا بازم دیشب که خواستم شماره کارت ایشون رو از خواهرم بگیرم بهم میگفت آخه دویست تومن پوووووله؟! خودتو چرا ضایع میکنی؟! اما من که به نجوا یه ذره هم محل ندادم! چون من اول دیشب زنگ زدم به خواهرم که شماره کارت پدر عزیزم رو بگیرم و قصد داشتم برای پدرم یه تومن واریز کنم برای روز پدر که دقت دارین که چند روز ازش گذشته! درست لحظه ای که خواهرم خواست شماره کارت بهم بده الله یکتا مادربزرگ عزززیزم رو به یادم آورد و من همون لحظه به خواهرم گفتم شماره کارت ایشون رو هم بهم بده. بعد تصمیم گرفتم برای پدرم ۸۰۰ تومن واریز کنم و برای مادربزرگم ۲۰۰تومن! اینکه رقم هارو میگم برای اینه که نجوا سر همین رقم ها با ذهن بازی میکنه! و من برااااای اولین بار از درآمد خودممممم به مادربزرگم هدیه دادم و وقتی بهشون زنگ زدم صداااااش پرررر از شااادی بود! من هم که از ذوق شنیدن صدای خوشحاااالشون تو آسمونا بودم!

    و بعد هم پدر عزیزم!ایشون خیییلی به ما تو زندگی کمک کردن و خیلی جاها شده همسرم از ایشون پول قرض کردن اما ایشون پول رو از ما نگرفتن و بماند که بدونِ این که ما درخواست کنیم خودشون بارها به ما کمک کردن. و نجوا بهم میگفت اووووووه اینهمه پول پدرت داده این۸۰۰هزار تومن آخه در برابر اونا چیزی میشه ؟! یا بهم میگفت اینقدی که تو میخوای برا پدرت واریز کنی اصلا پولِ خووووردم نمیشه برا خرجای پدرت!و حتی نجوا بهم گفت: باز اگه یه تومن رو بدی به مادربزرگت یه رقم قابل توجه تری یه براش!!! واااااااااااای خدااااااااا نجوااااااا چه می کنه اگه حواسمون نباشه!اما من قاطعانه گفتم نه! به همسرم گفتم که لطف کنه و از کارت من ۲۰۰ برای مادربزرگ نازنینم و ۸۰۰ هم برای پدر عزیزم واریز کنه.و اتفاقاً به پدرم زنگ زدم و طبق معمول باهاشون صحبت کردم و بعد گفتم که چند روز از روز پدر گذشته اما شاگردای من هفته ی اول ماه برام پول واریز می کنن و منم امروز براتون مقداری پول برای روز پدر واریز کردم.پدرم خوشحال شد و به شوخی بهم گفت که از روز پدر که خیلی گذشته. الان دیگه پدر بزرگ شده😅 خلاصه با هم خندیدیم پررررر شدیم از عششششق ! جالبه که پدرم دوباره بعد از چند دیقه خودش بهم زنگ زد و با یه خنده و لذتی بهم گفت ببین فقط یه چیزی؟ گفتم جانم ! با خنده ی بلندتری گفت:کم واریز نکردی؟ گفتم آره آقاجون دوسه تا صفر کم داره که سال دیگه ان شاءالله اضافه میشه. باز بلندتر خندید و گفت: میگم کم بود!🤣🤣🤣 منم با عشق گفتم که آرزوی من اینه که براتون میلیاردی و میلیونی کادو بدم . برام دعا کرد. براااام دعا کرد و خدا میدونه چه احححححسسسسساسی بین من و پدرم رد و بدل شد اون لحظه ها! خداروشکر می کنم از این تغییرات آرام و تکاملی ای که مخصوصاً تو این دو سال و چند ماه عضویت در سایت استاد تو وجودم اتفاق افتاده! و از خداوند میخوام که کمکم کنه تا با هدایت های خودش در درونم تغییر بدم هر آنچه را که حتی ذرّه ای همسو با قانونش نباشه!

    ممنونم خانم شایسته عزیز! از این چینش زیباااااااااای فایل های روزشمار تحول! ممنونم استاد عزیزم از این فایل زیبااااااا با این همه آگااااهی ناااااب!ثررررروتمندتر و ثررررررتمندتر بشی استاد عزیزم در تمامی جنبه های زندگی زیبات😘❤

    با اشتیااااااااق برم ببینم فایل روز ششم چیه؟🤩

    سپاااااااس! سپااااااااس! ❤ تو ❤ را فرااااااااوان سپااااااااس🙏🙏🙏🙏

    و بااااز هم ❤خدایی❤ که از رگ گردن به من نزدیکتر است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2725 روز

    به نام ربم فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست.

    دررود به استاد عزیزم و مریم جانه شایسته ی عشق و همه هم پاره های من درین مسیر الهی.

    استاد عزیزم مریم جانه شایسته گفتند که برای این قدم بنویسیم که چه کارهایی رو میخواهیم انجام بدیم و لازمه که انجامشون بدیم برای روند رو به رشد و تکاملیه زندگیمون.

    بله میخوام بگم با شنیدن این فایل که مثه الماس میدرخشه از آگاهی های نااب لازم دونستم در واقع برای خودم اینارو بگم که هم به یاد بیارم و هم بعدا بدونم از کجا شرووع کردم.

    استاد شاید حداقل 5 بار این فایلو گوش کردم اصلا اشک از چشمانم جاری شد به این خاطر که چقدر خدا منو دوست داره که برای هدایتم منو درین مسیر الهی قرار داده خدایا هزاران بار شکرت.استاد جان من از طریق فایل های دیگه به این اصلی که گفتید هدایت شده بودم در 4 سال پیش تقریبا اما هرآنچه خدا بهم واضح مسیر رو میگفت من عمل نکردم.اون زمان با فایلی که در مورد پونزی میگفتید این آگاهی هارو دریافت کردم که فقط روی خدا حساب باز کنم و این حس یعنی حمایت بی قید و شرط خدا وقتی که بهش تکیه میکنیم و به الهاماتش گوش میکنیم تماما وجود منو فرا گرفته بود منتها یه جاهایی باورهای اشتباهی داشتم در مورد وابستگی به غیر و همین یک باور بخاطر اینکه بسیار ضعیف بود یعنی منفی بود در واقع منجر شد من این حس قوی رو نادیده بگیرم با اینکه تماما فریاد میزد نگین مسیرت اشتباهه.من برای اینکه به فردی ثابت کنم بخاطر اصرارها و دورنمای فوق العاده قشنگ از تصمیمی که میگیریم وکالت فروش زمینمو بهش دادم و این شد یک دلیل محکم برای ادامه پیدا کردن مسیر اشتباهی که بیرون اومدن ازش بسیااار سخت شده بود و شد عاملی که اون شخص بتونه به زور منو نگه داره.

    وقتی فکر میکنم میبینم خدا فریاد میکشید نگیین نکن من از طریق سید حسین عباسمنش بهت گفتم که تو باید باور کنی خوودت میتونی سرمایتو چندین برابر کنی خودت میتونی پول بسازی فقط باور کن و عمل کن.خدا فریاد میکشید نگین جانم من و تو باید رابطمون عالی تر بشه تو برای آرامش نیازی به رابطه با هیچ کس و تلاش برای استحکامش نداری و فقط باید روی خودت کار کنی تا با رشد فرکانست روابط و انسان های بهتری رو ملاقات کنی و از بودنشون لذت ببری و رشد کنی.خدا خیلی باهاممم حرف میزد امااا من از زندگی و تلاش خسته شده بودم و خودمو رهاااا کردم و این رها کردن و ادامه ندادن و قدرت رو به غیر خدا دادن نتیجه ای جز این برای من نداااشت که الان سه سال هستش که از طریق قانون به دنبال زمینم هستم و اما نکته خوبش اینجاست که من تونستم باز به آغوش گرم خدا برگردم و خودم رو از مدار اشتباه سیکل روابط اشتباه بیرون بیارم و دلمو قرص کردم و گفتم خدایا دیگه اشتباه سابق رو نمیکنم و من میخوام و تو بیشتر از من میخوای و من انقد پول میسازم که ملک و زمین های هزاران برابر با ارزش تر ازین زمینم میسازم اما اجازه نمیدم دیگه هرجا بهم الهام کردی مسیر درست رو بهش پشت کنم و ارزش خودم رو درک میکنم که من با ارزشترین دارایی خودم هستم و تا زمانی که خودم و روح پهناور و نورانی من سیقلی و پاک باشه و براحتی الهامات خدارو دریافت کنه در هر لحظه و عمل کنه دیگهه هیییچ چیز ارزش خاصی نداره.

    استاد جاانم من زندگیمو بازم نجات دادم و مسیرم رو از نشتی های انرژی پاک کردم و به لطف ربم بعد ازین تصمیم و عمل کردن به الهاماتم سیر رشد و تکاملم سریع شد و خدارو هزاران بار سپاس با این هدایت های لحظه به لحظه و همیشگیش.

    درمورد تمرین این قسمت از روزشمار تحول زندگی من همونجور که خانم شایسته عزیز گفتن که بنویسیم چه کارهایی رو باید انجام بدیم و الان ضرور ی ترینه من الویتم مسیله سلامتی جسمی و روحی و افزایش سطح انرژی بدنم با تغییر شیوه غذاییم بود و همینطور یادگیری زبان ترکی بود برای رسیدن به شغلی که دوسش داشتم یعنی تورلیدری که نشانه هایی مثل همین شغل تورلیدری که در ایران دچار محدودیت بود باعث شد من تصمیمم برای مهاجرت به کشور زیبای ترکیه و شهر استانبول قویتر بشه تا بتونم اینجا بدون محدودیت به این هدفم برسم اما وقتی اومدم این تمایل در من کمرنگ تر شد و حسم میگفت که این سلسله نشانه ها برای این بوده من به درجات دیگری برسم و اهداف بزرگتری در من شکل بگیره خصوصا بعد از دیدن این فایل که شما گفتید ده سال آینده خودت رو ببین و این باعث شد من بشینم و با خودم فکر کنم که چرا من استعداد اصلی و اولیه و چیزی که به وضوح از کودکی همه هم بهش پی میبردن رو فراموش کردم و واجب نمیدونم بر خودم با این همه مسیرهای واضح که میتونم ازشون پول بسازم و از استعدادم و ترکیب سایر توانایی هام حسابی پول بسازم و باااید خوودم پول بسااازم و این باور رو در خودم پولادین بسازم که ارزش من از انتخاب شدنم توسط انسان های ثروتمند و ثروت ساز نیست بلکه من خووودم با اینکه زنم اما میتونم مثل خانم شایسته عزیز هم به زندگی زناشوییم برسم و هم پول بسازم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی بکنم و همییینطور قدرت مانور خودم رو در زمینه خرج کردن و هزینه کردن و داشتن الویت هام افزایش بدم.چون درآمد خودمه و یه حسی در من قلیان میکنه که نگین تا الان تمرکزت رو رشد شخصیتت بود و هیچ وقت اصلا به این فایلای ثروت ساز به این عمق هدایت نشده بودی چون خودت از اعماق وجودت اینو نخواسته بودی و حالا که خواستیش این هدایت های روشن رب یکتا رو با جانه دل بپذیر و قدم بردار و ایمان داشته باش که بهترین ها و بی نظیرترین ها در انتظارته.خصوصاااا که به لطف گوش دادن به هدایت های ربت الان شرایطی رو با باورهای قبلیت ساختی که فوق العاده هست برای برداشتن قدم های بعدیت در یک بستر بی نظیر و پر از آرامش و قطعا یک نقطه عطف بی نظیر هست برای من.خانم شایسته قدم بعدیم اینه دست از لجاجت بردارم و برم بازم استعداد ریاضی و محاسبات و هوش عاطفیم و درک انسان هارو بارورتر کنم و ازش پول بسازم تا با جنبه های جدید زیبای خودمم مواجه بشم و چی لذت بخش تر از کار کردن روی خود ارزشمندمون.

    خدایا هزاران بااار سپاااسگذارتم و هزاران بااار ممنونتم بخاطر این هدایت های نابت و این نظم بی نظیر و قوانین بی برو برگشتت.

    در پناه رب کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست و برای تو مادر میشود پدر میشود ثروت میشود رفاه میشود حال خوب میشود روابط بی نظیر میشود به شرط پاکی دل و عمل به الهامت روشنش باااشید.

    دوستون دارم مااااچ به کفتااتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: