خداوند را سپاسگزاریم که با هم پروژه «خانه تکانی ذهن، گام به گام» را با هم آغاز می کنیم.
آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش بده، از آنها بهره برداری کن و تجربه های خود از عمل به آن آگاهی ها را، در بخش نظرات همان گام به عنوان رد پا ثبت کن.
خداوند را سپاسگزاریم که با هم پروژه «خانه تکانی ذهن، گام به گام» را با هم آغاز می کنیم.
آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش بده، از آنها بهره برداری کن و تجربه های خود از عمل به آن آگاهی ها را، در بخش نظرات همان گام به عنوان رد پا ثبت کن.
بنام خدای بخشندهی مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
نمیدونم چطوری و چرا ولی الان که میخواستم بخوابم و داشتم با خدای خودم راز و نیاز میکردم ازش هدایت میخواستم بهم گفت بیام پامو از این ترمز کامنت ننوشتن بردارم و فرمون و بدم دست خدا و اون بگه و منم بنویسم .
داشتم با خدا میگفتم که خدا جون من دیگه واقعا خستم . خسته از تلاشهای بیهوده و دست و پا زدن الکی و جنگیدن با شیطان درونم
دیگه میخوام این ماشین 46 ساله رو که به روغن سوزی افتاده پارکش کنم یه گوشهای و بیام بشینم تو ماشین خودت کنار دستت اصلا چرا کنار دستت میخوام بشینم تو بعلت مثل زمان بچگیام تو بغل مادرم سفت بغلم کنی و بگی غمت نباشه پسرم من هستم راحت بگیر بخواب .
بعد بیدار شم و ببینم تو جاده و مسیر سبز بهشتم و چیزیم از سختیای مسیر نفهمم .
آخ که خدای من چقدر این لحظه رو دوست دارم و بهت نیاز دارم .
تقریبا دو سه روز از پاییز گذشته بود با کلی جنگ اعصاب و دعوا با همه و غرغر به خدا از خدا میخواستم که ذهنم آروم بشه و از شرق نجواهای شیطان وجودم خلاص بشم که دیگه داشت دیوونم میکرد که اومدم تو سایت و دیدم بنر جدید اومده بنام خانه تکانی ذهن و دقیقا همون چیزی بود که از خدا میخواستم . خدایاااا شکرت
سریع دستورالعمل و که خانم شایسته تهیه کرده بودنو دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن
چقدر صدات بهم آرامش میداد خواهر گلم انگار که خوده خدا داشت میگفت اینارو بهم .
خلاصه کنم تا امروز و الان که هر روز وقت بیشتری و دارم تو سایت با خواندن کامنتا میگذرونم و شرایطم هم مهیا شده جوری که تقریبا ورودیهای ذهنمو همه جوره بستم و فقط فایلها رو گوش میدم و هر روز به مدت 5 …6 ساعت کامنت میخونم و ذهنم خدارو شکر داره آروم میشه .
تمام کانالها و شبکههای اجتماعیو از گوشیم پاک کردم و فقط تو سایت استادم .
قشنگ انگار دارم تسفیه میشم زلالتر شدم
یه اتفاق جالب چند روز پیش برام افتاد که یه نشونه برگه برام : یه گوشی سامسونگ دارم که تقریبا 2 سال پیش صفحهش سوخته بود و منم انداخته بودنش تو وسایلی که نیازشون ندارم تا بعداً که پول اومد دستم ببرم درستش کنم بخاطر عکسا و به سری مدارک که توشه .
یکی دو روزی بود که با بقیه وسایل جلو دستم افتاده بود میخواستم مرتبشون کنم و حوصله نداشتم تا اینکه یه حسی بهم گفت بزنش به شارژ که حداقل باطریش خراب نشه منم سریع زدمش به شارژ بعدازظهر که داشتم میرفتم باشگاه رفتم از شارژ درش بیارم بذارمش کناری دیدم رو صفحش زده 100 درصد شارژ . گفتم بله این که سوخته بود .
روشن کردم دیدم روشن شد
گفتم یا خدا من اینو صد بار تست کرده بودم به هیچ عنوان روشن نشده بود گفتن سوخته آخه خدا جون قربونت برم تو چجوری اینو درستش کردی .
بله نشونه خدا بهم رسید که فقط با یه کم کار کردن رو خودم معجزهها میان
هنگ کرده بودم از خوشحالی نه برای گوشی برای جواب خدا برای نشونه ای که بهم داد که درسته مسیرم.
اشک تو چشام حلقه زد خیلی حالمو دوست داشتم آرومتر شده بودم و تو راه باشگاه که میرفتم سبک شده بودم و با خدا حرف میزدم .
خدا رو شکر بخاطر قوانین که اگه درست استفاده کنیم زندگیمون بهشت میشه
خدا رو شکر که دارم رو خودم کار میکنم
خدا رو شکر بخاطر وجود استاد عزیزم و خانم شایسته و تمام اعضای این سایت (شهرک خدا) که فقط کامنت خواندن یه انقلابی داره تو وجودم و باورهام ایجاد میکنه
نمیدونم چی نوشتم فقط خدا گفت و منم نوشتم
تا کامنت بعدی که داستان خودمو میگم در پناه حق باشید
سلام و درود به شما
ممنونم ازت داداشم بخاطر مثال قشنگی که زدی دقیقا به چیزی که نیاز داشتم خدا توسط شما بهم جواب داد
منم دقیقا همین حالا دارم البته الان نسبت به قبل از دوره خانه تکانی خدا رو شکر خیلی بهتر شدم ولی شیطان وجودم هر از چند گاهی میاد سراغم و انرژیمو میگیره ولی بازم با خودم و خدا حرف میزنم و سعی میکنم زودتر حالمو خوب کنم که با این مثالت سرعت خوب شدن حالمو بیشتر کردی .
ممنونم ازت
انشاالله هر روز در مدار بالاتری قرار بگیریم
️️️