خداوند را سپاسگزاریم که با هم پروژه «خانه تکانی ذهن، گام به گام» را با هم آغاز می کنیم.
آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش بده، از آنها بهره برداری کن و تجربه های خود از عمل به آن آگاهی ها را، در بخش نظرات همان گام به عنوان رد پا ثبت کن.
خداوند را سپاسگزاریم که با هم پروژه «خانه تکانی ذهن، گام به گام» را با هم آغاز می کنیم.
آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش بده، از آنها بهره برداری کن و تجربه های خود از عمل به آن آگاهی ها را، در بخش نظرات همان گام به عنوان رد پا ثبت کن.
به نام خدایی که هدایت میکند به زیبایی هر چه تمامتر
به اندازه ی ایمانی که در خود رشد داده ایم!
به اندازه ی توحید،به اندازه ای که قبولش داشته باشیم!
سلام خدمت استاد بزرگوار و استاد شایسته ی عزیز و تمام دوستان حاضر در این مکان سراسر الهی!
برگردیم به خودمون!
به اینکه در مواجهه با کوچکترین تضاد،چطوری عمل میکنیم!؟
علت رو در هر چیزی و هر کسی جستجو می کنیم الا خودمون!
از هر کسی که فکرش رو می کنیم تو ذهنمون که میتونه بهمون کمک کنه درخواست می کنیم الا خدا
و این نشناختن خدا و خودمون باعث تکرار اتفاقاتی میشه که اصلا دوست نداریم و علت رو در عوامل بیرونی جستجو می کنیم!
هر روز که از خواب بلند میشم اولین چیزی که زمزمه میکنم اینه:
ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»
یعنی تو را پرستش می کنیم و بس و غیر تو را سزاوار پرستش نمی دانیم.
هر روز میگم خدایا ایمانم رو بیشتر کن که اگه ایمانم زیاد بشه قدرتت در درونم بیشتر میشه و شرک هام کمتر میشه!
وقتی امروز این فایل رو گوش دادم و دیدم اول مهر است و یه ماه قراره با هم دیگه در این سایت فعالیت داشته باشیم گفتم ایمان و توحیدم رو بنا به درکم و اون باوری که دارم امتحان کنم و صبح همسرم به پسرم گفتند که برای سرویس ماشین یه وقت از ایران خودرو بگیرند و رفتیم که کارهای امروزمون رو انجام بدیم و براحتی هر چه تمامتر انجام شدند و برگشتیم وقتی از پسرم پرسیدیم که وقت گرفتند یا نه گفتند که دو سه ساعته کلا تمام خط ها مشغولند و پشت سرهم و بدون وقفه تماس میگیرم و اصلا آزاد نمیشن خط ها!
و همسرم گفتند با دو تا گوشی و خط ایشون همزمان تماس بگیرند و همونجا گفتم امتحان کنم ایمان بخدا رو و گفتم با گوشی منم تماس بگیرید و گفتند چه فرقی داره با دو تا خط همزمان میگیرین باید خط ها آزاد باشه و وصل بشه به اوپراتور و گفتم امتحان کنید و با احساس عالی و با توکل بخدا گوشی رو دادم و گفتم تو دلم ببینیم نتیجه چی میشه و همونطوری که مشغول آشپزی بودم همه ی کارها رو سپردم به خودش و تسلیم شدم و از سره راهش کنار رفتم!
همزمان با سه تا گوشی و خط شماره گیری کردند و باره اول مشغول بود و همسرم گفتند فایده ای نداره و باید اون مسیر طولانی رو برن تا حضوری وقت بگیرند (1/5ساعته با ماشین)و بلند شدند با اوقات تلخی از خونه بیرون رفتند ولی من گفتم درست میشه!همین…
بخدا باره دوم که پسرم با گوشی من و گوشی خودشون تماس گرفتند خط گوشی من وصل شد و جواب دادند و برای سه روزه بعد وقت دادند و همونجا گفتم بخدا این قوانین خدا بی نقصه،این دید ناظر،اون افکار و حسی که پشت هر باور داری،اون ایمانی که من خودم میتونم با افکارم جهت دهی کنم و اون اتفاق رو به نفع خودم تموم کنم،اون درجه از ایمان و توکل و قوانین بی نقص خدا که داره همه ی کارها رو بخوبی و با نظم کامل مدیریت میکنه! و باعث میشه از هر تضادی نتیجه های متفاوتی بدست بیاد!
خدایا شکرت!هزاران هزار بار در لحظه و ثانیه
همونجا گفتم کاش همه به این قوانین آشنا بودند و زندگی رو برای خودشون و اطرافیانشون لذت بخش و آسون میکردند و همون جا این آیه در گوشم زمزمه شد که:
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
اگر خدا میخواست (همه به اجبار ایمان میآوردند و هیچ یک) مشرک نمیشدند و ما تو را مسئول (اعمال) آنها قرار ندادیم و وظیفه نداری آنها را مجبور (به ایمان) سازی.
خدا جانم!شکرت بخاطر این تمرکز و صلات یک ماهه که بواسطه ی دست مهربانت،استاد شایسته ی عزیز در مدار بودن در آگاهی های این لایوها هستیم!