پروژه خانه تکانی ذهن | گام به گام

خداوند را سپاسگزاریم که با هم پروژه «خانه تکانی ذهن، گام به گام» را با هم آغاز می کنیم.

آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش بده، از آنها بهره برداری کن و  تجربه های خود از عمل به آن آگاهی ها را، در بخش نظرات همان گام به عنوان رد پا ثبت کن.



فایل صوتی دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»

427 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین شریفی» در این صفحه: 1
  1. -
    حسین شریفی گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    درود براستاد عزیزم وخانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسم…

    خانم مقدس ازاینکه باشماها همراهم خیلی خوشحالم…من یک قسمتایی رو خیلی قوی عمل میکنم و روصحبتهای استاد بخودم تعهد میدم که اینکار که دیگه سخت نیست اینو حداقل انجام بده دیگه و اون خوندن کامنت های دوستان هست که استاد خیلی تاکید دارن که مطالعه کنم..‌.

    این قسمت کامنت خانم مقدس واقعا منو هم بشدت بفکر فروبرد که چرا من یادم رفته زمانی که درهای ارتباطم رو روی دیگران بستم و تماس هرکسیو جواب نمیدادم وبرا زمانم و خودم ارزش قائل بودم و کسیو حضوری هم نمیپذیرفتم و همزمان با انجام کارم روی خودمم کارمیکردم و دنیای جدیدی برای خودم ساخته بودم بعضیا که قبل این داستان من فکر میکردم خیلی انسانهای باارزش و قابل احترامی هستن برام دیگه پیام میدادن بابا بیا پول زمانی که میخوای برا ما بذاری بگیر یکساعت رو باما بگذرون…

    شاید ازنظر اونا شوخی بود ولی من واقعا خیلی جدی بودم کسی رو که دعوت نمیکردم و حتی حاضر نبودم بخاطر پول هم باهرکسی باشم چون درآمد داشتم خیلی ام عالی و خیلی باکارم حال میکردم…

    واقعا چی شد که من نتونستم این احساس خودارزشمندی خودم رو حفظ کنم و همچنان مثل سابق رشد کنم و جایی متوقف شدم و دوباره قاطی آدمهای قبلی شدم…

    درسته ازنظر خودم وقتی الانم رو با گذشتم مقایسه میکنم هیچ شباهتی به قبل ندارم ولی خودم میدونم جایی متوقف شدم و توقع بیشتری از خودم داشتم…

    وشاید خودم رو با دیگران مقایسه کردم و وقتی دیدم دستاورهام کمتر ازاوناست خودم رو بی ارزش دونستم و قددران دستاوردهای خودم نبودم و نتونستم خودم رو تحسین کنم و خودمو تو جایگاه خودم بپذیرم و ادامه بدم…

    شاید موارد زیادی باعث شد که من جایگاه قبلی رو که تصاحب کرده بودم ازدست بدم و خودمو ارزشمند ندونم..

    ولی باخوندن کامنت دوست عزیزمون تلنگری تو ذهنم زد که تو همه ی کارهای قبلی رو انجام دادی باکمک و هدایت وحمایت خداوند…

    الان دوباره میتونی اون احساس ارزشمندی رو توخودت بوجود بیاری نه اینکه به دیگران بی احترامی کنی بلکه خودت رو دوست داشته باشی وبخودت و تصمیماتی که میگیری ایمان داشته باشی که خودتو ارتقا بدی…

    خداروشکر بابت دوره احساس لیاقت که من اولین محصولی که از سایت خریدم همین دوره بود واونجا هم کامنت گذاشتم که فارغ از نتایجم و دستاوردهام من باارزشم و قرار نیست من به کسی التماس کنم یا دیگران بمن بگن که باارزشم ..من همینکه توی این دنیام باارزشم تلاشم رو میکنم خودم رو ارتقابدم و ارتباطاتم و وضعیت مالیم و هرچی که خداوند بعنوان نعمت بمن داده رو معیاری برای سنجش میزان خودارزشمندی ام حساب نکنم چون خداوند منو ارزشمند آفریده …

    دارایی من باعث احساس ارزشمندی من نباشه چون میتونه ازبین بره..و آیا وقتی دارایی ازبین رفت من ارزشمند نیستم ؟؟

    زیبایی هرکسی بهرحال ازبین میره آیا بعدازاون ارزشمند نیست دیگه ؟؟این خودمم که خودم رو لایق نعمتها و ثروت های خداوند نمیدونم وگرنه خداوند اونا رو هم برای من انسان آفریده….و با توکل بخدا وپذیرش خودم احساس لیاقت خودم رو ارتقا میدم و این احساس حقارتی که با مقایسه در وجودم ریشه کرده رو به احساس خودارزشمندی تبدیل میکنم..

    سپاس از استاد و خانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسم..

    سپاس از معصومه مقدس عزیز…

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: