تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ramin» در این صفحه: 1
  1. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3290 روز

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز

    سئوال 1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

    جواب:

    خوب من 5 سال پیش که هنوز با این نوع نگاه و تفکر آشنا نشده بودم دقیقا همین مسیر رو داشتم میرفتم اول از همه بعد از 10 سال مدیر فنی آزمایشگاه, مجبور شدم از سمت خود استفاء داده و در حالت کارشناس معمولی دنبال تعریف پروژه باشم و سال بعدش با 25 سال سابقه کار گزینش اومد و گفت چون شما نماز نمی خوانید با تمام سوابق خوب و عالی که در این اداره و حتی در محل سکونتتون دارید از نظر ما مردود هستید و چون دائم در حال قر زدن و دشنام دادن به زمین و زمان بودم هر چه جلوتر می رفتم حال وحسم بدتر میشد و حتی مجبور شدم یکسال هر روز در نماز جماعت ادارمون شرکت کنم و حتی در زمینه روابط عاطفی و روابط با خانواده همسرم یکجوری همه چیز به سردی و بی تفاوتی و تحمل وضعیت موجود سیر می کرد

    تا اینکه همانطور که در دیدگاههای قبلیم توضیح دادم با استاد و سایتشون آشنا شدم و تحولات عظیمی تا حالا در زندگی من اتفاق افتاد که در قسمت دوم به آنها اشاره میکنم

    سئوال 2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.

    جواب:

    در این قسمت ابتدا خیلی شفاف و شارپ به صحبتهای استاد و جوابهای خودم به عنوان نتیجه اشاره خواهم کرد.

    1-2)در جایی میگند وقتی روی خودت کار میکنی و از دنیا عشق در روابط میخواهی کاری نداشته باش وضعیتت در چه حالتی هست .

    من وقتی کار روی خودم رو شروع کردم با همسرم کلیپها و حتی دوره های پولی رو گوش میکردیم و من امید داشتم با توجه به قانون 95- 5 بعد از گذشت یک مدت روابطمون کمی با محبت و عاشقانه بشود ولی ظاهرا دنیا داشت مارا به طرف 5 درصد یعنی جدایی می برد. جالب این بود که من با اینکه فکر میکردم که باید روابطمون خوب بشه ولی در ظاهر هیچ پیشرفتی در روابط اتفاق نمیافتاد و من پیش خود می گفتم که پس چطوری میخواهد این روابط درست بشه ما که هر دو داریم روی خودمون کار می کنیم . غافل از اینکه این دیگه به تو مربوط نیست تو فقط روی خودت کار می کنی و خواستت رو به دنیا اعلام میکنی البته من اون موقع دنبال ثروت هم بودم ولی وقتی با خودم خلوت می کردم.

    میدیدم بیشتر دنبال عشقم ولی چون باور نداشتم و میدیدم با وضعیت موجود بهش نمی رسم بیخیال می شدم.

    اولین نشانه وقتی اتفاق افتاد که همسرم در خرداد 1400 گفت من می خواهم جدا بشم و مهریه هم نمی خواهم . اولش بسیار ناراحت شدم ولی وقتی بعد از چند دقیقه به خودم اومدم دیدم این یک نشانه است چطور کائنات به تو عشق بده وقتی تو یک همسر داری خوب احمق جون اول این باید بره تو اون بیاد. (البته این یکی از نشانه ها بود )

    برای همین قبول کردم ولی قرار شد تا آخر سال که من بازنشسته میشم توی اون خونه باشم تا آخر سال این جابجایی فیزیکی و فروش خونه انجام بشه. جالبه که توی همون چند ماه که ذهن من نمی خواست این جدایی رو به علت وابستگی شدید به خانواده قبول کنه کم کم پذیرفت .

    نشانه دوم هم این بود که پسر من که تو مقطع لیسانس در ابتدای کرونا سربازی رفته بود بعد از شش ماه با قبول شدن در مقطع فوق ترخیص شد و گفته بود من دیگه سربازی نمیرم که من پیش خودم گفتم مگه میشه ؛پسر باید بره سربازی ؛ولی وقتی این اتفاق افتاد گفتم بیا معافیت کفالتش درست شد.

    2-2) پسر من فقط روی خودش کار میکنه و هر چیزی رو که میخواهد فقط به اون فکر میکنه و اصلا کاری به بیرون نداره و دقیقا طبق گفته های استاد روی خواستش متمرکزه

    وقتی توی سربازی 59 روز غیبت کرد(به علت ترس از کرونا در پادگان) و وقتی فوق قبول شد بهش گفتند اگر 60 روز غیبت داشتی دادگاهی میشدی و دیگه نمیتونستی برای فوق ترخیص بشی . حتی وقتی گفت من دیگه سربازی نمیرم بهش گفتم تنها راهش رفتن به خارجه در زمان تحصیلت ولی اون تمایل به این کار نداشت و وقتی معافیت کفالت به ذهنم اومد فقط شکر کردم خدا را به خاطر قانون های ثابتش که تو فقط باید روی چیزی که میخواهی متمرکز باشی . چطور ؟ من چمیدونم

    3-2)در روابط همونطور که گفتم من اصلا هیچ حسی و حدسی از اتفاقی که میخواهد بیوفته نداشتم اولش که فکر می کردم طبق حرف استاد احتمالا من تو 95 درصدم و زندگیم با همسرم خوب میشه بعدش که جدایی اتفاق افتاد درسته به خودم می گفتم خوب احمق جون باید این بره که معشوقت بیاد ولی خدا شاهده باور نداشتم و توی اون یکسال به علت فشار روحی که روم بود حتی یکبار بهش تو روش گفتم با اینکه میدونم مسیرم درسته ولی از اونجا که خیلی داره بهم فشار میاد ؛نفرینت می کنم.البته تنه چیزی که باعث امید و تحمل من بود جمله ایاک نعبدو و ایاک نستعین بود . همش به خودم می گفتم من بندگیت رو می کنم و فقط از تو کمک می خواهم پس برو درستش کن

    و سال 1401 که دیگه رسما جدایی فیزیکی هم اتفاق افتاد دیگه این تنهایی داشت اذیتم می کرد ولی از اونجا که استاد گفته بود حال خوب مساوی اتفاقات خوب من شروع کردم به دیدن فیلمهای خارجی عاشقانه سالهای 1940 تا 1970 و سعی میکردم فقط حسم رو خوب نگه دارم البته توی این وسط نجواهای ذهنی بهم میگفت اینها همش فیلمه و توی واقعیت اصلا یک همچین چیزی وجود نداره

    4-2)یک نکته ای همیشه برام سئوال بود و توی این جریان متوجه شدم این بود که من همیشه فکر میکردم که از یک طرف استاد میگه تو روی خواسته هات تمرکز کن و روی باورها و ایمان خودت کار کن و چطوریش رو کار نداشته باش و از طرف دیگه میگند که اینکه بشینی فقط تمرکز کنی که فایده نداره باید پای در راه بگذاری (پای در راه بنه و هیچ مپرس) و این یکجور تضاد در فکر من ایجاد کرده بود ولی نکتش را الان فهمیدم که توباید در حین کار کردن روی خودت اقدام عملی حتی به غلط انجام بدی تا کائنات بفهمه که واقعا می خواهی ؛ بعد تحقق می یابد

    مثلا در جریان این یکساله که من جدا شده بودم با ذهن خودم سه گزینه پیدا کرده بودم که ظاهرا شرایطشون به من می خورد(اقدام عملی) ولی هر کدوم با اینکه من پا پیش گذاشته بودم جواب مثبتی دریافت نکردم و پیش خودم می گفتم تو باید فعلا تمرین عاشق خود شدن رو انجام بدی و کاری به کیس بیرونی نداشته باشی .

    ولی دقیقا در ماه گذشته توی یک سفر برون مرزی با یک دختر آشنا شدم که البته چون از لحاظ فیزیکی مشکل مادر زادی در راه رفتن داشت و باکمک عصا راه می رفت اصلا به عنوان کیس مورد نظر در موردش فکر نکردم تا اینکه در طول سفر به علت زمینی بودن سفر در طی ده روز بیشتر من به توانمندی و روح والای این دختر آشنا شدم که پس از برگشت از سفر این ارتباط ادامه پیدا کرد بطوریکه اینقدر این دختر مهربان و روح والا و تکامل یافته ای به علت محدودیت فیزیکی دارد که اصلا من فکر نمی کردم یک همچین انسانی روی کره زمین میتونه وجود داشته باشه یعنی تمام محبتها و احساس علاقه به من به عنوان خود “رامین”نه به واسطه موقعیت اجتماعی و یا تحصیلات و ….

    5-2)با امدن این خانم در زندگی و روابط عاطفیم ,چند روز قبل یک پیام بخشش برای همسر سابقم فرستادم و بهش گفتم یادته پارسال از روی فشار نفرینت کردم الان واقعا از ته دل بخشیدمت و آرزوی سعادت و ثروت و عشق برات دارم

    6-2)حتی در خلال این یکسال منی که سال قبل از کل این دنیا فقط 2 میلیارد (نصف خونه سابق )رو داشتم با اتفاقاتی که افتاد(اردیبهشت ماه 1401,پدرم فوت کرد) الان یک خونه 7 میلیاردی دارم.(خونه ای که قرار بود به من و برادر و همسر پدرم برسد)اونم خدا درست کرد

    کل حقوق بازنشستگیم رو خرج خودم میکنم (نصف پس انداز برای مسافرت-نصف برای زندگی)

    یعنی در واقع به اون بی نیازی مالی برای سفر که یکی از اهدافم بود رو هم رسیدم منی که تاحالا همش فکر می کردم چطوری ولی تنها دو جمله باعث میشد که من تحمل با امید داشته باشم

    ایاک نعبدو و ایاک نستعین؛ اهتنا صراط المستقیم…….

    من فقط بندگی تو رو میکنم و از تو کمک میخواهم . منو به راه راست هدایت کن ؛ راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    بقول استاد من دیگه الان نتیجه تو دستم هست و الان خود استاد هم بگه حرفهای من چرت و پرت بوده و سرتون رو کلاه گذاشتم دیگه من قبول نمی کنم

    و بقول استاد سپاسگزارم از خدا بخاطر قوانین غیر قابل تغییرش و قابل تکرارش

    سپاس,سپاس,سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای: