نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
سلام ب استاد عزیزم و مریم جون نازنینم و تمام دوستان عزیز
من تجربه چند سال پیش خودم و میگم دقیقا همین طور بود ک ما مهاجرت کرده بودیم از کشور صربستان ب کشور مجارستان و اونجا کمپ بود کمپ بسته دقیقا مثل زندان اصلا نمیتونستی بیرون بری و اونحا باید میموندی ک کیس بدی و اگر قبول میشدی دیگه آزاد بودی ک بری بیرون وقتی ما وارد اون جا شدیم کلی آدم از هر جای دنیا بود ولی فارسی زبان ها پیش هم بودن قشنگ سالن درست کرده بودن چند تا خانواده ها پیش هم و ی حیاط کوچیک هم برای هوا خوری توی اون قسمتی ک ما بودیم دو تا خانواده ایرانی بود و بقیه افغان دقیقا مثل وضعیت العان همه داشتن شکایت میکردن نامه مینوشتن برای دولت ک ی کسی بیاد کمک شون کنه از این وضعیت نجات شون بده خیلی ناراضی بودن حتی خانواده هایی ک یک سال و بیشتر با بچه کوچیک و بزرگ بودن بی بلاتکلیف و فقط غر میزدن و شاکی بودن و تمام مقصر ها رو هم مینداختن گردن دولت و مردم اونجا حتی انقدر شاکی بودن ک پرسنل هایی ک برای غذا دادن یا تمیز کاری میاومدن اونجا ک اصلا هیچ کاره اون ها فقط ی کارمند بودن حتی از اون ها هم شاکی و با نفرت باهاشون برخورد میکردن ک مقصر این ها هستند خوب هفته اول انقدر شوک بود اونجا برای ما اولین بار بود ک زندان و تجربه کرده بودیم بعد گفتم خب العان وقت شه ک از قانون استفاده کنم اگر من هم مثل این ها باشم مثل همین ها نتیجه میگیرم مثلا میگفتن شما میری کیس میدی باید بگی از کشور قبل خیلی شاکی هستی اونجا ما رو اذیت میکردن و از این جور حرفها وگرنه دیپورت میشی ب کشور قبلی یا اینکه میگفتن اصلا ب هیچ عنوان دفعه اول ب کسی قبولی نمیدن باور کنید اونجا اطاق هاش کانکس بود و ی مشاورها یی میفرستادند ک با هات صحبت کنند در دودل کنند ی خانوم مجارستانی جون همون هفته اول اومد پیش ما من گفتم ما خیلی زود نتیجه میگیریم و از اینجا میریم اون خانوم مال اون کشور بود انقدر با تعجب و خیلی جدی گفت اصلا امکان نداره تا حالا همچین چیزی این جا نبوده بعد انقدر جدی بود و براش حرف من عجیب گفتم باشه شما درست میگی اصلا باهاش بحث نکردم از همون موقع شروع کردم ب کنترل ذهن و حسابی روی باورهام کار کردم انقدر تو کنترل ذهن بودم قشنگ انگار تو لونه زنبور همه مینالیدن همه شکایت و ما باید توجه نمیکردیم و فقط روی دورهای استاد اتفاقا مریم جان عزیزم تازه شروع کرده بودن سفر ب دور آمریکا رو درست کردن هر شب میدیدم و حال خودمون و خوب نگه میداشتیم اولین بار بود من بعد از دو سال با استاد آشنا شدن داشتم ب صورت جدی ی خواسته ای ک اصلا میگفتم امکان نیست و خلق کردن و واقعا اونجا بود ک من تازه قانون و درک کردم انقدر رو باورهام کار کردم فقط میگفتم منم ک زندگی مو خلق میکنم دنیای بیرون دنیای درون من اصلا این ها مشکل ندارن من باید مدار مو درست کنم باورها مو هم جهت کنم با خواستم تا خواستم خلق بشه و خلاصه بعد از چهار ماه تمام ک من تمرکزی رو باورهام کار کردن تونستیم نه تنها همون دفعه اول جواب قبولی بگیریم و حتی باور کنید ی قانون عوض شد اونجا ک فقط ب درد ما خورد حتی اقامت سه سال هم بهمون دادن چیزی ک اصلا امکان نداشت حتی خود مردم اونجا میگفتن نمیشه ولی این باور اون ها بود باور ما این بود ک ما زندگی مونو خلق میکنیم و اونجا بود ک من تازه قدرت خلق کردن و فهمیدم قدرت اینکه قدرت از دیگران بگیرم ب خودم و خدای خودم و بدم و درک کردم فهمیدم ک اگر ما هم مثل بقیه شکایت میکردیم ب زمین زمان گیر میدادیم ک این ها مقصر ن ک ما العان اینجا هستیم یا احساس قربانی شدن ک ما قربانی شدیم واقعا ما هم همون نتیجه رو میگرفتیم و معلوم نبود چه بلایی سرمون میومد واقعا استاد جان قانون همینه
من خودم العان تو تضاد هستم و چ جالب داشتم روی باور های عوامل بیرونی کار میکردم فهمیدم ک چقدر راحت انسان فراموش کار و یادش میره خواسته های قبل ک اصلا میگفتن نمیشه رو ساختی ولی یادت میره باز قدرت میدی ب عوامل بیرونی و میری تو در و دیوار و وقتی شروع کردم ب نوشتن چقدر الهامات قشنگی به من شد در مورد عوامل بیرونی ک واقعا ی شرک ی شرکی ک اصلا قابل بخشش نیست مثلا ی خواسته ای میخوای میگی دولت نمیزاره ما شرایط نداریم نمیشه و هزار جور میندازی گردن این اون و لی نمیگی بابا این منم ک دارم زندگی مو خلق میکنم عوامل بیرونی چه قدرتی دارند ک جلو فرکانس من و بگیرن بعد تازه خود تو برگی در باد میبینی ک هیچ کاری از دستم بر نمیاد باید بسوزم و بسازم چون دست من نیست دست دولت و این ها همه با هم شرک چون بر میگرده ب بی عدالتی خدا ک این چ زندگی ک هر کسی میتونه هر بلایی سرت بیاره واقعا ب عدل خدا توهین میکنی چون این خدا انقدر قدرت داده ب انسان ک هر جوری ک دلت بخواد میتونی زندگی تو بسازی حتی غیر ممکنی ک میگن اصلا امکان نداره تو خلق میکنی پس میشود پس میشه ی جور دیگه زندگی کرد فارق از دیگران چ کار میکنند
همین امروز من داشتم این خواسته ای ک میگفتن نمیشه و من خلق ش کردم و ب یاد میآوردم و قدرتی ک خدا ب ما داده ک زندگی خودمونو خلق کنیم اصلا چیکار داریم ب دیگران واقعا اگر همین و درک کنیم ک با دلسوزی و با توجه ب ناخواسته اصلا راه رو اشتباه میری هیچ تازه کلی ناخواسته دیگه تو زندگی ت ب وجود میاد باور کنید استاد من اصلا هیچ توجه ای ب این اتفاقات ایران نمی کردم اصلا خبر نداشتم و پیگیرش نبودم همین دو روز ی کم توجهم رفت ک ببینم چی شد دیشب خدا خیلی جدی و قوی تو خواب بهم الهام کرد اصلا یک صدم درصد هم نباید توجه کنی تمرکز نزار روش و العان هم این فایل شما و عاشقتم استاد ک چقدر قشنگ قانون و درک کردی و چقدر قشنگ تو مدار درست هستید ک قبل از اینکه این اتفاقات بیافته شما فایل شو درست کردید برای ما ما ها ک دوست داریم تغیر کنیم با تمام وجود قانون و درک کنیم تا ی شاگرد نمونه باشیم مثل استاد مون ک انقدر قشنگ یاد گرفته و داره تو زندگیش عملی میکنه ما هم همون کار کنیم تا خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان هم جای بهتری برای زندگی کردن باشه
مرسی استاد عزیزم از خدا عمر طولانی و باعزت میخوام برای شما و مریم جون عزیزم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ما را ب راه راست هدایت کن راه کسانی ک نعمت دادی و ن گمراهان و ن غضب شدگان