تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهرنوش» در این صفحه: 2
  1. -
    مهرنوش گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم ، مریم خانم گل و همراهان سایت

    استاد عزیزم واقعا ازتون متشکرم ، این فایل انقدر نکات مهم و آموزنده و بیدار کننده داشت که در هر لحظه سپاسگزار خدا هستم که در این موقعیت ، تونستم این فایل رو بشنوم.

    مدتی بود که در یک نقطه گیر کرده بودم و یک روند مدام در حال تکرار بود و انقدر بر تمرکز من اثر گذاشته بود که دیگه نمیتونستم افکارم رو کنترل کنم. یکی از اهداف امسالم گرفتن گواهی نامه رانندگی بود و یک رویا بود برای من.

    بعد از گذشت مدت ها که تونسته بودم با کمک فایل های استاد قدم های بزرگی تو زندگیم بردارم و به موفقیت برسم ، امسال حرکت کردم برای گرفتن گواهی نامه.

    خب شروع کردم ، و ثبت نام و مراحلش ، کلاس هام و …در کنار تلاش برای خواندن کتاب و حل کردن تست های زیاد ، زمان هایی رو هم برای تجسم کردنه اینکه قبول شدم و داشتن احساس خوب و فرستادن فرکانس های هم جهت با خواسته ام ،.. آزمون آیین نامه رو دفعه اول قبول شدم.

    و نوبت به آزمون عملی شهر رسید ، با اعتماد به نفس در آزمون شرکت کردم و رد شدم !! در حالی که شخصی که با من آزمون داد خیلی بد عمل کرد ولی افسر قبولش کرد. و من در صورتی که در کلاس هام خیلی خوب عمل میکردم اونجا عجله کردم و هول شدم و ردم کرد و کلاس اجباری واسم زد. بعد از اون رفتم آموزشگاه و اونجا بهشون گفتم من خوب نبودم ، ولی اون نفر قبلی هم خوب بد بود چرا اونو قبول کرد ، و گله کردم.

    بعد از اون آموزشگاه یه مربی خوب رو بهم معرفی کرد و گفت هر کسی با این مربی کلاس گرفته ، قبول شده.کلاس اجباریم رو رفتم و دوباره رد شدم!! این رد شدن ها واسم خیلی سنگین بود ، اعتماد بنفسم رو کم میکرد.دوباره رفتم آموزشگاه و شاکی بودم که چرا افسر وقتی بقیه چندبار اشتباه میکنن ، چندتا فرصت دیگه بهشون میده ، ولی من رو دفعه اول سریع ردم میکنه؟ افسر برخوردش با من خوب نیست ، و ماشین آزمون هم خوب نیست و من نمیتونم باهاش کار کنم.

    هفته بعدش نرفتم آزمون .گفتم من باید بیشتر تلاش کنم. چند جلسه کلاس آزاد با همون مربی رفتم و هربار هم چیزهای بیشتری یاد میگرفتم و خوب عمل میکردم.

    روی حال خوبم بیشتر کار کردم ، با دوستم رفتم بیرون ، خرید کردم.. اما هربار که میخواستم لحظه آزمون رو تجسم کنم خیلی استرس میگرفتم و یادم میفتاد به زمانی که برگه رو به من برمیگردوند و قبول نمیشدم.

    رفتم آموزشگاه و ازشون خواستم یه جلسه کلاس با ماشین آزمون داشته باشم، و مسئول اونجا خانم مسنی بود که ماشین از ایشون بود قبول نکرد، و منشی آموزشگاه گفت هیچکس تابه حال نتونسته با ماشین آزمون کلاس بگیره. گفتم در حد نیم ساعت، گفتن نه. گفتم من فقط یک متر باهاش برم جلو ، فقط بشینم توش ، گفتن نه.!

    خب ، ثبت نام کردم و اومدم بیرون. و اینبار یه افسر دیگه بود ، گفتم من حتما با این افسر قبول میشم ، ولی روز آزمون حتی پنج دقیقه هم طول نکشید که در کمال ناباوری ردم کرد. اونم بعد از اون همه تلاش. اینبار دیگه گریه کردم و خیلی کم اوردم ، چون مامانم ایندفعه میدونست که میرم آزمون ، و میخواستم خبر خوب بهش بدم.

    دیگه واقعا نمیدونستم چیکار کنم ، تعداد زیادی کلاس گرفته بودم و هزینه زیادی میدادم، چندتا ماشین رو امتحان کرده بودم و با دوتا افسر ، آزمون رفته بودم و دیگه انقدر گیجو سردرگمو ناراحت بودم که نمیدونستم باید دیگه چه کاری انجام بدم تا قبول بشم. مدام فایل های عزت نفس رو گوش میکردم و سعی میکردم اعتماد بنفس داشته باشم.

    دیگه رشته افکارو تمرکزم بهم ریخته بود و نگرانه همه چیز بودم.کلی کار و برنامه داشتم که گذاشته بودم کنار و میخواستم بعد از قبولی و نتیجه دادن این هدف ، انجامشون بدم و عقب افتاده بود.

    توی همین حال‌ها و سردرگمی ها بودم که جمعه‌ی گذشته متوجه شدم که استاد فایل جدیدی تهیه کردن.

    دانلودش کردم و شروع کردم به گوش کردن. این فایل و این صحبت ها و این آگاهی ها شد مثل آبی روی آتش سردرگمی های من. بعد از چندبار گوش کردن ، تازه متوجه شدم که چقدر من عوامل بیرونی رو دخیل میدونستم برای رسیدن به هدفم ، چقدر هربار رفتم آموزشگاه و شکایت کردم ، چقدر با بقیه راجبش غر زدم ، و با این کارهام چقدر به نگرانی ها و ترس های خودم دامن زدم. اصلا انگار استاد این فایل رو آماده کرده بودن برای من!! انقدر که آگاهی های این فایل جواب کاملی بود به تمام اعمال این مدته من. اون قسمت فایل که استاد میگفتن” فکر میکنی داور به ضررت سوت میزنه؟ پس داور به ضررت سوت میزنه ، فکر میکنی خودت اتفاقات رو رقم میزنی؟ پس خودت اتفاقات رو رقم میزنی ” و اینکه ” تو روی خودت و توانایی هات کار کن ، نه اینکه شکایت کنی و توجه کنی به عوامل بیرونی و چیزهایی که نمیتونی تغییرشون بدی”. و یک عالمه جملات طلایی دیگه که خودتون حتما گوش دادید.

    اونجا بود که به خودم گفتم اگر من ماشین آزمون رو سد راهم بدونم و بگم نه این ماشین عوض بشه تا من قبول بشم ، اومدیم تا ده سال دیگه ماشین همین بود ، پس نباید ماشین و افسر و خیابونو ..و و و رو دلیل بدونم ، چون اینا چیزایی نیستن که من بتونم تغییرشون بدم و از کنترل من خارج هستند. من نباید شکایت کنم و غر بزنم چون از این جنس اتفاق بیشتر به زندگیم دعوت میکنم.

    و تصمیم گرفتم روی باورهای خودم و توکلم به خدا کار کنم ، این چه شرکی بود در ذهن من!!

    بعداز اون فایل که هر روز گوشش میکردم ، دیگه دست از تلاش فیزیکی و کلاس گرفتن برداشتم. به قدر کافی و شایدم بیشتر این روند رو رفته بودم . اولین کاری که کردم اومدم نوشتم که من چه افکار و چه باورهایی دارم ، مثلا یکی از باورهام این بود که من با ماشین آزمون نمیتونم خوب کار کنم ، پس اومدم همینو تو ذهنم برگردوندمش با این فکر که ، اتفاقا ماشین آزمون خیلی بهتره و من با این ماشین خیلی عالی تر از هر ماشین دیگه ای رانندگی میکنم. یا میگفتم چیکار کنم که افسر قبولم کنه ، و بعد اینطور فکر کردم که اصلا مهم نیست کدوم یکی از افسرها باشه و خداست که من رو به هدفم میرسونه و به من آرامش میده و هدایتم میکنه. و یکی یکی اون افکار منفی رو به سمت مثبت تغییر دادم. و بعد هم دیگه دست از شکایت کردن و غر زدن و صحبت کردن در مورد اینکه نمیشه و اونا اینطورن و نمیخوان و .. این حرفا ، برداشتم.

    به قول استاد ایمان ، ایمان همه چیزه ، قدرت دست خداست ، تو به قدرت بی نهایت که این جهان رو خلق کرده وصلی ، خداست که تورو به خواسته هات میرسونه ، از بی نهایت طریق و بوسیله بی نهایت دستانش… این ها جملاتی از استاد هستن که از فایل هاشون به یادم هست و چند روز مدام با خودم تکرارشون کردم.

    شنبه‌ی بعدیش برای ثبت نام آزمون برای دفعه چهارم رفتم آموزشگاه ، و اینبار ازم پرسیدن چطور بود؟ گفتم خوب بود افسر هم خیلی خوش برخورد بود ، و راهنماییم هم کرد.

    ((یه نکته ای رو من اینجا اضافه میکنم که در مورد یکی از فایل های استاد هست که بدون نوبت قبلی به بانک رفته بودن و با توجه به نکات مثبت شرایط رو برای خودش عالی رقم زده بودندو به قول خودشون ورق برمیگرده.

    دفعات قبل که من میرفتم آموزشگاه و شاکی بودم ، چندین مرتبه ازشون خواستم که من با ماشین آزمون یه دوری بزنم که بشناسمش و کلاجش بیاد دستم و اونا بشدت مخالفت میکردن.

    این بار که رفتم و شکایت نکردم و در درونم اون باورهارو تکرار کرده بودم ، مسئول آموزشگاه همون خانم خودش گفت که بیا با ماشین یه دوری بزن. خیلی خوش برخورد و با روی خوش اینو گفت و با من اومد و رفتیم کمی تمرین کردیم. و هزینه ای هم از من نگرفت ، گفت من دوستت دارم و خوشم اومده ازت ، خودم خواستم که این کارو واست انجام بدم. و اونجا دیگه تمرین با ماشین آزمون واسم ملاک نبود ، از اینکه روی باورهام کار کرده بودم و ورق برگشته بود خوشحال بودم.)).

    ادامه حرفم : که اره رفتم برای بار چهارم ثبت نام کردم و تا صبح دوشنبه تمام وقت اون عبارات رو با خودم تکرار کردم و از خدا خواستم به من آرامش بده ، هربار ترس ها و نجواها میومد سراغم تلاش میکردم که با حرف زدن در مورد اتفاق افتادن خواسته ام و تجسم اینکه میشود کنترلش کنم. و یه نکته‌ی دیگه اینکه زمان تجسم کردن لحظه آزمون من بازهم نمیتونستم و استرس میگرفتم چون بارها دیده بودم لحظه ای رو که نمیشود، پس اینبار گفتم اصلا کاری ندارم در طول آزمون چی میشه ، حالا که روند رو تجسم میکنم و احساس دلهره دارم ، پس میام تجسم میکنم اون لحظه‌ی پایانی رو که قبول شدم. من نباید روی چگونگی این اتفاق تمرکز کنم. پایانش مهمه که خوب باشه.

    همه‌ی این هارو کنار هم گذاشتم و ۱۴٠۱/٠۷/۱۸ روز دوشنبه من با باورهای جدید ، رفتم آزمون شرکت کردم ، و اینبار تونستم و به رویام رسیدم. اینبار قبول شدم.

    استاد نمیدونم چطور از شما تشکر کنم ، نمیدونم چطور سپاسگزار خدا باشم که من رو به این مسیر هدایت کرد. بی نهایت خوشحال و سپاسگزار هستم که در این برهه از تاریخ به سمت استاد عباس منش هدایت شدم ، و احساس میکنم که خدا میخواست که من خوشبخت بشم.

    انقدر که من از این آگاهی ها نتیجه گرفتم ، روابط ، مالی ، سلامتی ، و همه‌ی جنبه ها… چقدر به رویاهایی رسیدم که حتی از تجسمم هم خارج بود، با فایل های رایگان استاد.

    استاد عزیزم ، این جمله کوتاهه “ورق برمیگرده ” بزرگ ترین نتایج رو برای من رقم زده. من غرقم در نتایج عالی.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که شمارو داریم. الهی شکرت.

    استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹

    🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    مهرنوش گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    سلام مریم جان عزیز

    خیلی متشکرم بابت توجه‌تون و پاسخ زیبایی که به کامنتم دادید. این قسمتی که گفتید “یوقتایی هست که ما اصلا با کسی مشکل نداریم…” من رو به فکر فرو برد. درسته، باید بیشتر به این موضوع توجه کرد. ازت ممنونم.

    وقتی پاسختون رو دیدمش خیلی خوشحال شدم و حالم خوب شد.

    با سپاس. موفق و شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: