تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صبا» در این صفحه: 1
  1. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    سلام استاد قشنگم

    چقدر این فایل موقعیت ماه گذشته منو خوب به تصویر کشید.. به موارد خودم اشاره میکنم:

    1. من دارم میرم باشگاه بدمینتون بازی میکنم. من و هم بازیم توی سه مااااه همش تمرکزمون روی موارد منفی بود. همش زیرلب داشتیم غر میزدیم و شاکی بودیم. میگفتیم چقد باشگاه شلوغه…. چقد مربی بفکر بچه های مسابقه اس و به ما اهمیتی نمیده…. چرا مربی دو جلسه اس مارو توو زمین نبرده.. چرا مربی یه ماه فقط دوتا ضربه بهمون یاد داده… اره این خودشو گرفته اره حسوده و ووووووووو همش تمرکز روی چرت و پرت!!!

    و فکر میکنین چیشد؟؟؟؟؟

    هیچی! مربی واقعا دیگه به ما توجهی نمیکرد.. و توپم خیلی راحت گم شد و دیگه پیدا نشد. اصلا معلوم نشد کی برداشتش. بخودم اومدم!!!

    گفتم صبا این گم شدن توپ که گرونم بود (برند یونیکس) یه تضاده که اگه تو بتونی درست رو برداری به نفع توعه در غیر اینصورت میری پایین تر و جوری میشه که دیگه بدمینتونو میزاری کنار. ورزشی که عشق اول و اخرته

    نشستم فکر کردم با خودم حرف زدم گفتم ببین صباجان روزای اول که میومدی یادته چقد مربی بهت توجه میکرد اون بهت سلام میداد از لباسات تعریف میکرد و خوشرو بود بعد تو دوست بدی انتخاب کردی و دل به دلش دادی تمرکزت رفت روی ناخواسته و ..

    اولین کاری ک کردم گفتم باید این دوست رو بزارم کنار چون اخلاقش این بود و منم که نمیتونستم عوضش کنم پس کات کردم و دیدم اصلا کائنات به خاست من پاسخ داد و اون خودش به طرز عجیبی دیگه نیومد باهام بازی کنه!!!!!! منم از خدا خواسته

    بعد شروع کردم به تمرکز و توجه به خوبی های باشگاه

    به کوچکترین چیز عکس العمل نشون میدادم و میگقتم وای چه عالی

    چه مربی خوشرویی چقد مهربون و خودم رفتم همش ازش سوال پرسیدم رفتم با بچه های جدید بازی کردم ووووووو از همون جلسه اول اوضاع به کلی تغییر کرد

    مربی اینقدر باهام خوب شد که بهم برنامه امادگی جسمانی داد و منو میفرستاد با بچه های نیمه حرفه ای بازی کنم تا بهترشم و در یک ماه استاد بخدا در یک ماه چنان پیصرقتی کردم که توی این سه ماه نکردم!!!!!!

    و من به شرک خودم پی بردم. من چسبیده بودم به این دوستم و میگفتم خوبه این هست و همیشه میتونم باهاش بازی کنم من میترسیدم که تنها بمونم و این شرک بود و وابستگی. از همون روزی که رهاش کردم و به این ترسم غلبه کردم چنان بازیکن هایی اومدن باهام بازی کردن که در حد مربی بودن و من فقط داشتم یاد میگرقتم و این حد از پیشرفت باورنکردنیه

    من توو همه گیم ها میباختم ولی جلسه اخری 3 تا گیم رفتم و هر سه رو به راحتی بردمممممممممممممم

    البته توو این یک ماه فراز و نشیب داشتم چون تکامل باید طی میشد باورهام و تمرکزم خیلی خراب بود ولی مهم جلسه اخره که نتیجه از همه لحاظ بازی من و دوستای جدید و رابطه ام با مربی عااااااالی و راضی کننده بود

    این نتیجه تمرکز من روی بدی ها و خوبی ها بود که تونستم با تغییر درون خودم و نه بیرون (عوض کردن باشگاه و مربی و قهر و شکایت و دلخوری) همونجا اوضاع رو به نفع خودم تغییر بدم و این نتیجه رو بگیرم

    2. من سالها دوست داشتم لباسایی بپوشم که از نظر خانوادم مشکل داشتن و خیلی ناراحت بودم. قکر میکردم که در اسارتم و ازادی ندارم. وقتی با فایلای توحیدی شما اشنا شدم گفتم باید درونم رو تغییر بدم. حالا باید چکار میکردم؟؟؟

    باید شرکم رو از بین میبردم. بله اون شرک بود که باعث میشد دیگران بهم گیر بدن و نزارن خودم باشم. چون میترسیدم و اجازه میدادم با ترسم که اونا روی زندگی من تاثیر بزارن. من اول شروع کردم این ترس رو از بین بردن. و بعد یه روزی اون لباسی ک میخاستم و پوشیدم و اروم رفتم بیرون

    هیچی نشد!!!! هیچی نگفتن!!!!! همش ذهنم میگفت وایسا الان بهت توجه نکردن بزار قشنگ ک دیدنت حسابی بهت گیر میدن حالا ببین

    منم میگفتم من آزادم و هیچ کس نمیتونه برام تصمیم بگیره تازه حرف مردم (خانوادم) برام مهم نیس من دیگه دنبال تایید اونا نیستم بدشونم بیاد برام مهم نیس من راهم خطا و اشتباه نیس لباسم عرف جامعه اس و ناهنجار نیس پس درسته

    و الان یک سال و خورده ای که انواع لباس هایی که دوست دارم رو خریدم و هیچ وقت هیچ کس هیچی نگفت. این نتیجه تغییر درونمه. این نتیجه از بین بردن شرکه

    هر جا هستید شاد و سلامت و پرانرژی و ثروتمند باشید

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: