تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ehsan Moqadam» در این صفحه: 6
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ

    درود و خداقوت به استاد عزیزم و همه همراهان بزرگوار سایت

    داشتم میرفتم جلسه دو قدم هفت رو ببینم که دیدیم فایل جدید اومده رو سایت و دانلودش کردم و گفتم بعد جلسه می‌بینم که یهو چشمم خورد به نکته‌ای که نوشته بود «جالبه این این فایل ۲۰ روز پیش ضبط شده اما مرتبطه به اتفاقات این روزها» که دیگه گفتم آقا هدایت شدی ببینی الان مقاومت نداشته باش.

    دوستانی که در دوازده قدم هستند بهتر می‌دونند که قدم هفتم خصوصاً جلسه اول چقدر هماهنگه با موضوع این فایل و بهتر متوجه جریان هدایت بنده می‌شوند.

    این که هر اتفاقی که ما در زندگی تجربه می‌کنیم به مداری که درونش قرار داریم مرتبط میشه، فارغ از اینکه بیرون چه اتفاقی داره میفته و همینطور درک ریشه ظلم در قرآن که در هیچ موردی عاملی بیرونی رو مقصر ندونسته و تمام موارد مرتبط با ظلم به خوده.

    نمی‌دونم حالا دوستانی که این کامنت رو می‌خونند تو چه حال و هوایی هستند و تا چه اندازه درک می‌کنند حرف‌های من رو اما در بدبینانه‌ترین حالت هم اگر باشند خالی از لطف نیست که این رو به عنوان یه نشانه و پاسخ متفاوت از طرف جهان بدونند.

    استاد ازونجایی که درخواست کردید فکر کنیم درباره این موضوعات و الگوهاش رو در زندگی خودمون پیدا کنیم تصمیم گرفتم بیام و بلند بلند فکر کنم تا بقیه دوستان هم بشنوند و ببینند شاید کمکی بهشون بکنه.

    یه نمونه‌ای اول از همه از خودم مثال می‌زنم که خیلی برام بولده همیشه و وقتی تغییرش دادم به معنای واقعی کلمه شکل متفاوتی از دنیا و ارتباطات رو تجربه کردم و درهای رحمت به روم باز شد. اون هم این بود که من تو ارتباط چه کاری چه عاطفی با هرکی می‌رفتم یه مدتی (که حالا زمانش کم و زیاد می‌شد) با هر کسی بودم همه چی عالی پیش می‌رفت. کلی هیجان و تجربه فوق‌العاده و احساسات بی‌نظیر اما یه دفعه همه چیز عوض می‌شد و طوری با هم دشمن می‌شدیم و از هم جدا می‌شدیم که حاضر نبودیم اسم همدیگرو بیاریم، یعنی یه حد فاجعه واقعاً. یه موردش رو یادمه بعد از چند مدت زنگ زدم دل جویی کنم و اینا طرف یه جوری گفت آقا حالم ازت بهم میخوره دوست ندارم و نمی‌خوام صداتو بشنوم که با خودم گفتم اوه اوه دیگه این سری خیلی اوضاع خرابه:)

    تا اینکه بعد از آشنایی با استاد و تغییراتی که در نگرشم و رفتارم ایجاد شد یه مدت من رو به سمت یه تنهایی برد که خوب به اون صورت با کسی جز ۱-۲ تا از دوستای صمیمیم ارتباطی نداشتم و بعد که تصمیم گرفتم برم خدمت و توی خدمت با فرماندمون خیلی اوکی شده بودم به حدی که اصلاً دوست داشت همش من اونجا باشم اما بعد از یه مدتی(دقیقاً تو همون بازه زمانی) دیدم عه اینم داره انگار داره رفتارش تغییر میکنه. یه چند وقتی خیلی داشتم مقاوت می‌کردم و می‌گفتم که به درک که اینجوریه و اینا اما یه جا به خودم گفتم آقا نگو به درک. خودتم میدونی که این اولین باری نیست که داره این اتفاق میفته. چرا برای بقیه اینجوری نیست؟ چرا تو فقط داری این تجربه رو بارها و بارها تجربه می‌کنی؟ خودتم میدونی ایراد از توعه. یه جایی توی افکار و رفتارت ایراد داری که داره این سیکل تو زندگیت ادامه دار میشه. پس به جای اینکه آشغالارو بریزی زیر فرش (حالا من می‌گم رو دندون پوسیده مسواک بزنی) بیا کامل برشون دار و تمیزشون کن (دندون پوسیده رو بکش).

    که به لطف خدای مهربان پله پله هدایت شدم به اینکه اولاً خودم نه ۹۹% بلکه ۱۰۰% خالق اتفاقات و تجربیات زندگی خودم به واسطه فرکانس‌هام هستم و دوماً من توانایی تغییر شرایط رو به نفع خودم دارم.

    یعنی کل قانون همینه.

    اصل پذیرش و تغییر.

    ازینجا به بعد رو می‌خوام کابردی‌تر توضیح بدم.

    اومدم با خودم گفتم که آقا حالا این شرایط پیش اومده خودتم میدونی مقصری، حالا چیکار باید بکنی؟ ( رسیدن به این نقطه و رد و بدل شدن چنین دیالوگی درونت مهم‌ترین قدمیه که باید برداری)

    بعد بهم اولین ترمز رو معرفی کرد. گفتش که تو باورت اینکه اونا مقصر هستند، در صورتی که اون‌ها همه دارند بازتاب فرکانس‌های تو رو به تو برمی‌گردونند. تو وقتی داری به این توجه می‌کنی که الان من با این آدم خوبم یه ذره که بگذره اینم میشه مثل همونا دوباره همه چیز بهم می‌خوره، خوب عزیز من پر واضحه که چنین اتفاقی میفته.

    اما اگر بگی که آقا اونا رفتاری رو با من دارند که من برانگیخته می‌کنم، چرا؟ چون با بقیه رفتارشون اینجوری نیست. چون این تغییر رفتار داره در ارتباط با تو اتفاق میفته نه دیگران. پس تو با فرکانس‌هات داری این رفتار رو برانگیخته می‌کنی.

    بعد از اینکه این ترمز برطرف شد ترمز بعدی رو بهم نشون داد. گفتش که حالا پذیرفتی که عامل برانگیختگی این رفتار تو هستی درسته؟

    گفتم آره.

    گفتش که اگر تو باور داری که احساس خوب = اتفاقات خوب و زندگی داره بازتاب فرکانس‌هات رو بهت برمی‌گردونه و همه اتفاقاتی که ما تجربه می‌کنیم به واسطه مداریه که درونش قرار داریم و تنها خداست که در زندگی ما قدرت داره و این خدا داره ما رو به سمت خواسته‌هامون هدایت میکنه و ما هدایت میشم به چیزی که بهش توجه می‌کنیم و این توجه با صحبت‌هامون، نوشتن‌هامون و تجربیاتمون و افکاری که داریم بیشتر با خودمون مرور می‌کنیم شکل می‌گیره، تو چیکار داری که بقیه چه کاری می‌کنند و چه رفتاری دارند؟

    تو بیا روی خودت کار کن، کاری به کسی هم نداشته باش، به هر طریقی که تونستی خودت رو در احساس خوب نگه دار، اون وقت همه چیز به تفع تو تغییر میکنه.

    وقتی در مدار خوبی هستی که نشونش احساس خوبه امکان نداره که اتفاقی بیفته که حالت رو بد کنه. امکان نداره چیزهای نامناسب به تو دسترسی داشته باشند. امکان نداره. امکان نداره.

    ترمز بعدی. بهم گفتش که وقتی یه ایرادی تو خودت پیدا می‌کنی چقدر به خودت سخت می‌گیری؟ چقدر حال خودت رو بد میکنه و احساس گناه داری؟

    گفتم زیاد.

    گفتش تو با خودت در صلح نیستی.

    این جمله رو قبلاً هم یکی از دوستانم (فارغ از تکرارهای مکرر استاد) بهم گفته بود که می‌گفت اگه ایرادی تو خودت پیدا می‌کنی آروم با خودت برخورد کن. مثه یه دوست. (دوستم)گفتش که فکر کن که الان من یه ایرادی دارم. مادامی که بهم بگی فلانی چه اخلاق مزخرفی داری و خاک بر سرت که نمی‌تونی این اخلاق مزخرف رو بذاری کنار امکان نداره من تغییر بدم اون رفتارم رو که هیچ، باهات بدترم برخورد می‌کنم. بعد بهم گفت چرا این گفت و گو و حس رو نسبت به خودت نداری؟ نمیای بگی اشکال نداره احسان جان. رفتارت، نگرشت اشتباه بوده تا الان، عوضش متوجه شدی اصلاحش می‌کنی. همونطور که قبلاً خیلی چیزای دیگه رو اصلاح کردی.

    فهمیدم بابا من اصلاً با خودم در صلح نبودم. به خدا از وقتی فهمیدم باید با خودم درست رفتار کنم ملایم باشم دنیای من عوض شد. همه چی داره آروم و ملایم میشه.

    بعد گفت تا وقتی با خودت در صلح نباشی آدمایی رو جذب میکنی که اونا هم با خودشون در صلح نیستند و کاری میکنن که برن رو مخ تو. چون کسی که با خودش در صلح نباشه میره رو مخ خودش و دیگران.

    به قول استاد به این فکر کنیم که چرا پیامبر که در راس همه اختلافات بود نه آسیبی دید و نه کشته شد؟

    نه تنها پیامبر اسلام. تمام پیامبرانی که داستانشون در قرآن روایت شده.

    فرشتگان زمان قبض روح نمی‌پرسند شمایی که مستضعف بودید چرا اسلحه برنداشتید و با شرایطتون بجنگید؟

    چرا هیچ پیامبری دست به اسلحه نشد؟

    چرا فرشتگان زمان قبض روح می‌پرسند مگر زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟

    یاد یونس زمانی که تو دل نهنگ بود و یا موسی زمانی که زیر درخت نشسته بود میوفتم و میگم: رب انی ظلمت نفسی

    مایییم که داریم به خودمون ظلم می‌کنیم. به راحتی. به راحتی. اما من یکی دیگه تصمیم گرفتم که این مسیر رو ادامه ندم. بپذیرم. همه چیزو. خوب و بدشو. چون وقتی تو مدار زیبایی و خوبی بشی چیزی جز خوبی رو تجربه نمی‌کنی. چون جریان جهان هستی بر مبنای خوبی و بهبوده. چون هر خیری میرسه از جانب خداست و هر شری میرسه از جانب خودمونه. هجرت رو باید از درون شروع کنم.

    پس با این منطق و برهان هر وقت که دیدم اوضاع بر وفق مراد نیست باید یقین پیدا کنم که از مسیر درست و الهی دارم دور می‌شم. که به اعتقاد من زمانی که انسان واقعاً تصمیم می‌گیره که آگاهانه روی خودش کار کنه و به زیبایی‌های زندگیش توجه کنه خیلی زود متوجه مسیر اشتباه می‌شه و تصحیح مسیر می‌کنه.

    این وعده خداست. شیطان به هیچ‌ وجه دسترسی به بندگان مومن نداره. کسانی که به خوبی‌ها توجه دارند و از چیزی که نمی‌خواهند اعراض می‌کنند. کسانی که به چیزی که نمی‌بینند ایمان دارند و به جهان آخرت نیز.

    تمام کار ما همینه. صدق بالحسنی کنیم تا نیسره للیسری شویم.

    همه چیز به آرامی تغییر می‌کنه. همونطور که من نجنگیدم برای اینکه آدم‌ها و موقعیت‌های نازیبا از زندگیم برند بیرون، برای ورود نعمت‌ها هم نیازی نیست تقلا کنم. تنها کافیه که سپاس‌گزار باشم تا خدا ظرف وجودم رو بزرگ کنه. چون نعمت‌های خدا بیش از نیاز من هست. انقدر که اگر همه دریاها مرکب شوند و تمام درختان قلم نمی‌توانند به شمارش در بیارند.

    وقتی من به یگانگی خداوند ایمان دارم. وقتی من ایمان دارم که خداوند از روح خودش در من دمیده و من رو خلیفه بر حق خودش قرار داده و تنها گناه نابخشودنی را شرک معرفی کرده چرا باید به دنبال عاملی غیر از خودم باشم؟ چرا باید انقدر ساده مشرک بشم؟

    اگر ۱% به این ایمان داشته باشم (همونطور که به یه جی پی اس ایمان داریم که ما رو تا مقصد دقیق میرسونه) که خداوند من رو هدایت میکنه و پاسخ درخواست حتی شیطان رو هم میده چه برسه به من که وقتی خلقم کرده به خودش آفرین گفته، به شرطی که من هم بهش ایمان داشته باشم، دیگه چه نگرانی دارم؟ دیگه چرا نباید پام رو محکم در جهت خلق زندگی بگذارم در قدم‌هایی که بهم گفته میشه. خدایی که داره در هر لحظه خیر و شر رو بهم الهام میکنه.

    به خدا چند روز پیش داشتم بیلیارد بازی می‌کردم به یه جای حساسی رسیده بود قبل ازینکه بخوام ضربه بزنم به خدا گفتم من رو هدایت کن، بعد دیدم بهم گفت با این شدت به این نقطه ضربه بزن(جایی که اصلاً تصورش رو هم نمی‌کردم) و زدم و دیدم دهان بقیه باز موند. و من لبخند میزدم.

    همه ما باید یه روزی که معلوم نیست کی هست ازین دنیا بریم و وارد جهان دیگه بشیم. آیا با آوردن این بهونه‌ها اون لحظه آماده هستیم برای سفر؟

    من که می‌خوام در اون لحظه راضی و خشنود باشم. به خاطر همین خدا من رو هدایت کرد به این مسیر.

    خدایا شکرت. اگر اون لحظه همین الان باشه به خداوندیت قسم که راضی و خشنود هستم.

    استاد عباس منش نمیدونم به چه شکلی ازت تشکر کنم.

    فقط می‌دونم که خیلی خوشحالم که در اینجا هستم خیلی.

    همه چیز تغییر کرد. انقدر همه بهم علاقه‌مند شدند که یه روز نمی‌رم دلشون تنگ میشه بدون اینکه بخواد اون اختلاف‌ها پیش بیاد. چون من شخصیتم تغییر کرده. من یه جلوه دیگه‌ای از خودم رو دارم بروز میدم. میدونم این شکلش اون شکله درستشه. احساس خوبم این رو بهم می‌گه.

    بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

    از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

    دمتون گرم که به خاطر خودتون تا انتها خوندید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر شما سعیده جان

    واقعاً خوندن کامنتت برام خیلی آگاهی‌بخش و به یاد آورنده بود.

    همینوطور که داشتم می‌خوندم به این فکر می‌کردم که چقدر راحت ما تقصیر رو از گردن خودمون برمی‌داریم و میندازیم گردن بقیه

    چقدر راحت قدرت درونی خود و خدای خودمون رو فراموش می‌کنیم و مشرک میشیم. عمیقاً برات خوشحالم که تونستی با توکل به الله جلوه دیگه‌ای از دنیا رو به خودت نشون بدی.

    من هم این روزها در قدم هفتم هستم شکر خدا و حال و هوام قابل وصف نیست از شدت خوشحالی.

    واقعاً میگن هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند مصادق عینیش رو در کامنت شما و حسی که ازش گرفتم لمس کردم.

    خداقوت دوست من ان‌شالله هر روز توجهت به زیبایی‌های بیشتری در زندگی جلب بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر شما مهسا جان

    انقدر احساس کامنتت برام قوی بود که حس کردم نتایج برای خودمه به خدا، یعنی پله پله باهات همراه شدم. واقعاً تحسینت می‌کنم دختر قدرتمند و توانا.

    تو تمرین ستاره قطبیم چند وقتی بود می‌نوشتم که دلم می‌خواد دوستای هم‌فرکانسی و عباس‌منشی بیشتری داشته باشم و بیستر در رابطه با قانون باهاشون صحبت کنم الان می‌بینم بابا هر روز تو به این گنج بزرگ دسترسی داری اما غافلی ازش. یاد اون فایل استاد میوفتم که میگه بارون رحمت الهی همیشه داره میباره اگه تو دریافتش نمی‌کنی که سطلت کوچکه. واقعاً از وقتی بیشتر متوجه این گنج بزرگ شدم وقت بشتری برای خوندن کامنت دوستان میذارم و می‌گم ببین این همه دوست این همه آدمی که هر کدومشون یه پیامبر والا مقام هستند.

    امروز توی شکرگزاری‌هام نوشتم خدایا شکرت که داری هر لحظه درخواست‌هام رو اجابت می‌کنی. این همه بهت گفتم اهدناالصراط المستقیم این هم گفتم ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الخره حسنه به خدا که پاسخ این درخواست‌ها همین مسیریه که درونش هستم. هر روز حس می‌کنم این درهای قلبم داره بازتر میشه.

    خیلی برات خوشحالم خیلی امیدوارم که هر روز بیشتر و بیشتر بدرخش و مطمئن باش به همشون میرسی همشون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  4. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    احسنت به شما مرضیه عزیز

    آفرین به شما بانوی قدرتمند و شجاع، واقعاً تحسین‌برانگیزه کارهای شما برام. یاد یه دوست افغانی که در دانشگاه داشتم افتادم که یکی از صمیمی‌ترین دوستای من بود و پسر بسیار باهوش و خوش فکری هم بود و ضع مالیشم همیشه بهتر از من بود طوری که اون موقع همیشه بهش می‌گفتم محسن یه Nتومن به من دستی بده:) (تیکه کلام قرض گرفتن پول)

    در کنار خونه ما یه کافه خیلی خوب هست که یه دوست افغان اونجا کار میکنه و من خیلی باهاش صحبت می‌کنم همیشه. چند وقت پیش تو صحبت‌ها متوجه شدم که این دوست ما استاد شماره 1 زبان عربیه چون حدود 19 سالی در عربستان زندگی کرده بود و از خود عرب زبان‌ها بهتر صحبت می‌کرد که برگشتم بهش گفتم تو با همین یه کار میتونه زندگیت رو عوض کنی که به تازگی متوجه شدم یه برنامه‌هایی برای مهاجرت داره و خیلی خیلی براش خوشحال شدم.

    واقعاً مرضیه جان مهم نیست ما تو چه شرایطی داریم زندگی می‌کنیم اگر بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و سعی کنیم قانون بدون تغییر خداوند رو به خوبی درک و اجرا کنیم هدایت میشیم به تجربه زیبایی‌های بیشتر.

    اقدام شما خیلی بیشتر تحسین‌برانگیزه چون 1% شرایطی که شما داشتی رو من ونداشتم به همین خاطر خیلی میدونم که انگیزه‌های قوی‌تری هم داری و ایمان دارم که روز به روز شرایط بهتر و زیباتری رو هم تجربه خواهی کرد.

    دمت گرم رفیق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر رضا جان فعال و دوست داشتنی

    تو هر فایل و محصولی معمولاً کامنت شما جزء اولین کامنت‌هایی که من می‌خونم و اولین دوره‌ای که از سایت خریدم(ثروت۱) هم به خاطر دیدن فایل نتیجه شما بود که خیلی باهات ارتباط خوبی برقرار کردم و گفتم چقدر خوبه این مرد اون لبخند رو صورتش خبر میده از سر درونش که چقدر حال و هوای درونش عالیه.

    واقعاً کامنت‌های شما یه مکمل بی‌نظیره برای تمام آموزه‌های استاد و من تو ذهنم شما رو شاگرد کلاسیک استاد می‌دونم و این هم به خاطر درک بالا و عمل‌گرایی شما در این مسیره که واقعاً تحسین‌برانگیزه.

    وقتی درباره شرک صحبت می‌کنید به قول استاد اگر به دنبال ریشه تمام نابه‌سامانی‌ها و نتیجه نگرفتن‌ها باشیم رگه‌هایی از شرک و بی‌ایمانی رو میتونیم پیدا کنیم. این گفت و گویی که شما با الله داشتی خیلی برام قابل تامل بود چرا که پاسخ یکیه به نظر من. همون پاسخی که به شما داده برای من هم اساسش کاربرد داره. وقتی من به این دید که سرمایه‌گزاری کنم یا گسترشی که می‌خوام ایجاد کنم برای صرفاً سود بیشتر باشه بدون اینکه بخواد من رو رشد بده اصلاً با اساس راه من در تضاده. اگر من به این مسیر هدایت شدم اگر وارد این کسب و کار شدم اگر تونستم گسترشی توش ایجاد کنم فقط به خاطر اینکه سپرده بودمش به خدا اما از وقتی که اومدم حساس شدم رو این موضوع که این کسب و کاره گسترش پیدا کنه بدون اینکه من بهتر بشم واقعاً هیچ رشدی اتفاق نیفتاد که هیچ، روند نزولی هم داشت به خودش می‌گرفت. یه قانون فوق‌العاده‌ای رو استاد در جلسه دوم قدم هفت گوشزد که اصلاً حس کردم سرم خورده تو دیوار و منگ شدم. این بود که می‌گفت اگر سوالات و گفت و گوهای درونیت برای کسب و کارت مثلاً اینکه بهتر بشه چون فکر می‌کنی ایراد داره الان یعنی توجهت رو چیزیه که نمی‌خوای. این یکی ازون دام‌هایی بود که من به شدت گرفتارش بودم. وقتی آدم توجهش به نعمت‌ها باشه و به زیبایی‌ها باشه خود به خود هدایت میشه به گسترش بیشتر به ثروت و نعمت بیشتر. نیازی نیست تقلا کنیم که به چیز نامناسب رو از بین ببریم، می‌خواد هر چی باشه. ما فقط باید ازش اعراض کنیم. چون وقتی تمرکزت رو اینکه یه چیز نامناسب رو درست کنی یا باهاش درگیر میشی یعنی توجهت رو چیزیه که نمی‌خوای و این باعث میشه که درگیر ناخواسته‌های بیشتری بشی.

    من و شما باید روی خودمون کار کنیم. توجهمون رو بذاریم روی چیزی که احساس بهتری بهمون میده یا حداقل احساس بدی نمیده در شرایطی که حسمون خوب نیست بعد خودش آرام آرام هدایت میکنه.

    این خیلی کلید طلایی بود. واقعاً حس کردم قلبم داره باز میشه.

    وقتی ما در احساس خوب هستیم نگران نیستیم یعنی به خدا اعتماد کردیم باورش کردیم که میتونه برامون همه کار انجام بده اما وقتی میگیم توکل کردیم و هی نگرانیم یعنی باور نکردیم.

    ما بهبود روابط، سلامتی، ثروت و نعمت بیشتر رو برای چی می‌خواهیم؟

    برای اینکه به احساس بهتری برسیم دیگه؟ وقتی ما در احساس خوب باشیم یعنی به خواستمون رسیدیم.

    خواسته‌ها ما رو به احساس بهتری نمیرسونه بلکه احساس بهتر ما رو به خواسته‌ها میرسونه. این مهم‌ترین قانونه. برای همین استاد انقدر تاکید داره که احساس خوب همه چیزه.

    واقعاً لذت می‌برم از کامنت‌ها و نتایجی که به اشتراک می‌گذاری رضا جان بهترین‌ها رو برات آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  6. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر شما زهرا جان

    خداوند سریع الجواب است یعنی به محض اینکه آدم به چیزهایی جدیدی توجه میکنه و افکار تازه‌ای را در ذهنش پرورش میده هدایت میشه به پاسخ‌های تازه که نشونش آینه به شدت حس خوشحالی داری اتفاقی که در ادامه میفته اینکه به دلیل نو بودن این رشته‌های عصبی مقاوت کمتری در برابر افکار گذشته دارند و یا ممکنه که خیلی زود فراموش بشوند. به همین خاطر وظیفه ما اینکه دائماً با توجه کردن و تکرار کردن این مسیر به این کانون توجه و افکار جدید شدت ببخشیم تا بیشتر در مسیر خواسته قرار بگیریم که نشونش با احساسه خوبه.

    واقعاً هر روز که میگذره بیشتر این احساس خوبه برام مهم میشه و می‌فهمم که الویتم در رسیدن به خواسته‌ها کاملاً داره تغییر میکنه. این روزها بیش از اینکه به این فکر کنم که برای کدوم خواستم برسم بیشتر به این فکر می‌کنم که الآن چه کاری انجام بدم یا به چه موضوعی توجه کنم که احساس بهتری بهم میده چون اصلاً موضوع دقیقاً همینه. ما خواسته هامون رو برای لذت بیشتر و احساس خوب می‌خواهیم نه صرفاً تجربه داشتن یک موجودیت یا چیز خاص در زندگی. پس وقتی من کاری رو انجام بدم که احساسم رو خوب میکنه من به هدف اصلیم رسیدم و بیشتر ماندن در این احساس باعث میشه من هدایت بشم به چیزها و موقعیت‌هایی که باعث تشدید این احساس در من میشه که طبق قانون این راه تنها راه رسیدن به خواسته‌هاست.

    نشونه مهم این موضوع علاوه بر احساس خوب داشتن احساس رهایی نسبت به یه خواسته است. هر چقدر مهم باشه که یه موضوع تو زندگیت اتفاق بیفته یعنی به جایی برسه که تا اون خواسته رو تو زندگیت نداشته باشی احساس خوبی نداره در واقع احساس خوب وابسته به حضور اون خواسته بشه یعنی داری از مسیر خواسته دور میشی و به جهان اعلام می‌کنی که من این خواسته رو نمی خوام.

    درک این موضوع خیلی خیلی خیلی مهمه دوست من. زمانی که اهمیت این موضوع رو درک کردم قشنگ حس کرد که قلبم باز شد و اصلاً دنیا یه رنگ و بوی دیگه ای برام گرفته.

    این حس درونم به وجود اومده که خواسته‌های تو حتی بزرگترینشون نشئت گرفته از ذهن محدود تو هستند یعنی اگر تو رها باشی و تنها و تنها ملاک رو احساس خوب قرار بدی خدا چیزهایی رو به زندگیت وارد میکنه که الآن نه چیزی ازش دیدی نه حتی تصورش رو می‌کنی.

    بنابراین تصمیم گرفتم به جای فکر کردن بیش از اندازه به خواسته هام به چیزهایی که احساس بهتری بهم میده فکر کنم.

    یه موضوعی که در این بین خیلی کمکم کرده اینکه به مرگ فکر می‌کنم. با خودم میگ که ببین تو هی سری خواسته‌هایی داری تا لذت بیشتری از این زندگی ببری. از اونجایی که داری در دنیای مادی زندگی می‌کنی و مرگ جزئی از طبیعت این جهان مادیه بنابراین بزرگترین اشتباهت میتونه این باشه که احساس خوبت رو موکول کنی به چیزی در آینده. انقدر این موضوع نگرانی من رو کم میکنه و کمکم میکنه تا در حال زندگی کنم که خدا میدونه.

    این اضلا شده سؤال همیشگی من خصوصاً زمان‌هایی که یه ذره دارم از ریل خارج میشم که البته نسبت به گذشته خیلی کمتر شدهٰ اینکه در این لحظه چه کاری میتونم انجام بدم تا به احساس خوب برسم؟ یا دست کم احساس بدی نداشته باشم؟

    چون گاهی همین که ما در احساس بدی هستیم و فکر می‌کنیم که چه کنیم که احسا سبتری داشته باشی و ایده‌ای به ذهنمون نمیاد خودش باعث میشه حسمون بدتر بشه. پس بهتره به جای سخت گرفتن به خود به این فکر کنیم که از این حال فاصله بگیریم و در فضای ملایم‌تری قرار بگیریم و تکالمون رو حتی در رسیدن به احساس بهتر رعایت کنیم.

    از خدای مهربان برای شما دوست عزیزم بهترین‌ها را می‌خواهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: