تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «خانواده ی رضایی» در این صفحه: 2
  1. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    سلام

    پدر خانواده:

    من همیشه اجاره نشین بودم و برای این خونه نداشتن ام همیشه پدرم رو مقصر میدونستم و میگفتم چرا به بقیه ی برادرها وقتی ازدواج کردند کمک کرد برای خرید خونه، ولی منکه این همه ساله اجاره نشین ام هیچ کمکی نکرد و بعد هم که من خودم خونه خریدم به اندازه ی پول ۲ متر بهم هدیه داد! در حالی به به برادرم ۱۵ متر داد اونم ۲۰ سال پیش! هر دو خونه هم در یک رنج قیمت بودند. و ذهن نجواگر ام اینجوری هی حساب و کتاب می‌کرد و خودم رو عذاب میدادم. بعدش که با آگاهی ها آشنا شدم تکاملی مسئولیت پذیرفتم و دیگر اصلا توقعی ندارم و چون نیازی به تایید و دعای خیر و اینا ندارم و این رابطه برای من مخرب بود صلح ام رو برقرار کردم و به خاطر احساس خود ارزشی، کم کم و تکاملی تقریبا قطع رابطه کردم و رفت و آمد نمیکنم. جالب اینجاست که آلان خیلی محبوب ام و کسی هم باهام کاری نداره و ازم توقعی نداره. زندگی و قدرتم رو پس گرفتم و خیلی به آرامش رسیدم. آنقدری که الان بهم زنگ بزنن بگند بیا ارث بدیم نمیرم! دارم این باور رو در خودم می‌سازم که خودم باید پول بسازم. برده ی کسی نمیشم، چون برادرهام رو میبینم که همیشه خونه ی پدرم هستند و کارای غیر ضروری انجام میدن و رفت آمد اجباری میکنن و حسشون بده، برای اینکه روزی سودی بهشون برسه یا احساس دین می‌کنند نسبت به کمک هایی که بهشون شده و اعتقاد به نفرین والدین و…

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    دختر خانواده:

    سلام

    برای من خیلی فایل به جایی بود.

    توی خونه ی ما اگر دنبال خبر نری خبر دنبالت نمیاد و چند ساله انتن تلویزیون اصلا وصل نیست و ماهواره هم نداریم و فضای مجازی‌مون هم کنترل شده است و مهمون خاصی هم نداریم و سه ماهه از تهران به روستا مهاجرت کردیم، اینجا فوق العاده خلوته و هیچ خبری نیست.

    خلاصه خدا انواع اقسام همزمانی هارو بسیج کرده که خانواده ی ما در آرامش باشه و یا حداقل اختیار انتخاب کردن آرامش رو داشته باشیم.

    البته که توی کنترل ورودی ها تکامل‌مون رو تا اینجا طی کردیم ولی هیچوقت به موج‌ها و مسائل سیاسی علاقه‌ای نداشتیم ولی خبرها بهمون می‌رسید.

    این چند روز من خودم یه کم فضولی کردم توی فضای مجازی و حس خودم رو خراب کردم، و یکی دو روزه داشتم دنبال منطق، باور و دیدگاهی می‌گشتم که بهترین واکنش باشه نسبت به اینجور اوضاع و بهترین حس رو بهم بده، نگو که بهترین باور همون اولین اصل‌ای هست که استاد در همه ی دوره ها به عنوان اولین تعهد بیان می‌کنند. که “من خالق زندگی خودم هستم” یعنی من فقط و فقط خالق زندگی خودم هستم، نمیتونم کسی رو و زندگی کسی رو تغییر بدم ولی میتونم زندگی خودم رو بسازم، و بیرون از من هر اتفاقی بیفته میتونه هیچ تاثیری نداشته باشه اگر من باور داشته باشم که عوامل بیرونی بی تاثیر اند.

    پریروز در قرآن به سوره ی رعد آیه ی ۱۱ برخوردم:

    لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ

    براى انسان نگهبانانی است که او را از پیش‌رو و از پشت سر به فرمان خداوند حفاظت مى‌کنند. همانا خداوند حال قومى را تغییر نمى‌دهد تا آنکه آنان حال خود را تغییر دهند و هرگاه خداوند براى قومى آسیبى بخواهد پس هیچ برگشتى براى آن نیست و در برابر او هیچ یاورى براى آنان نیست.

    و اون تغییر از جایی شروع میشه که آدم ها باور کنند خالق هستند.

    یادمه به عنوان دانش آموز همیشه این بهانه رو می آوردیم که فلان معلم هیچوقت خوب نمره نمیده و همش اعتراض می‌کردیم که البته هیچی تغییر نمی‌کرد، همیشه هم همون معلم به یکسری از دانش آموزانی که سرشون به درس خودشون بود نمره ی عالی میدادن. که درستش اینه که اون دانش آموز ها هیچوقت به جو کلاس اهمیت نمی‌دادند، روی درس خودشون تمرکز می‌کردند و نمره ی خوب خودشون رو می‌گرفتند.

    بعدا توی دانشگاه توی یکسری از کلاس هایی که همه اعتراض می‌کردند به استاد من شدم جزو اون دانشجوهایی که نمره کامل میگرفت! چون درس خودم رو میخوندم البته که اجتماعی و فعال هم بودم ولی نمره ی خودم رو می‌گرفتم چون باورم این بود که من تلاش کردم و با من به عدالت رفتار میشه و همینطور هم می‌شد.

    به داداشم هم همیشه میگم اگر یه نفر تونسته از اون معلم نمره ی خوبی بگیره یعنی بقیه هم میتونن!

    وقتی تمرکزت رو از روی بدی‌های معلم یا استاد برداری و بذاری روی خودت و درس‌ات رو درست بخونی، اون معلم دست خدا میشه و تورو به ارتعاشی که فرستادی می‌رسونه و بنظرم چاره ای جز این نداره چون قدرت دست خداست. وگرنه همونطوری باهات برخورد میکنه که قضاوتش کردی.

    مقصر دونستن دیگران پیش پا افتاده ترین راه حله، خیلی هم راحته با جماعت هماهنگ شدن و غر زدن، ولی این ویژگی شخصیت آدم رو به شدت ناتوان میکنه و اگر عمیق بشه تبدیل به شرک میشه که به دنبالش کلی بلاهای عجیب غریب رو آدم جذب میکنه.

    برعکس، مسئولیت پذیری اولش سخته ولی خیلی قدرتمند کننده است و به دنبالش راه حل ها میان و گره ها باز میشن.

    و قلب آدم هم به حضور خدا گرم میشه‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: