نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
سلام
و خداروشکر که میتونم با کامنتی که میذارم حالم رو بهتر کنم
دیروز کلا داشتم کامنتهای جلسه ١۶ ثروت یک رو میخوندم
و من که با کامنتها خیلی حالم خوب میشه و کلی نکته و درس میگیرم
حالم بد شد!!!اونم بخاطر اینکه انگار از داشتن این همه باورهای داغون تو وجودم ازخودم بیزار شدم
تغییرشون رو سخت دونستم و کلا از اینکه چقققدر این باورهای ریز ولی سفت و سخت دارن ورود نعمت رو ازم میگیرن حالم گرفته شد
و نتیجه این احساس نا امیدی و سردرگمی چیزی نشد جز احساس بد بیشتر!!!
البته تمام این لحظات انگشت اشارم سمت خودم بود که ثریا تو این باورها رو داری،تو تو چه مداری هستی که این شرایط رو تجربه میکنی
و این یه پله ترقی محسوب میشه که کاری به عوامل بیرونی نداشتم و فقط از دست خودم خیلی عصبی و ناراحت بودم
شب که از سر کار اومدم خونه ،با مامان و بابام کنتکت پیدا کردم
البته جریان از این قرار بود که تو خونه تعمیرات داریم و قرار بود کاغذ دیواری بزنیم و یه سری کارای دیکه انجام شده بود و بابام خیلی از به هم ریختن خونه و این تغییرات غرمیزد در حالیکه هنوز یه ماه نشده !!!
خلاصه تا من اومدم مامانم گفت میگن کاغذ دیواری زود خراب میشه و ال و بل و نمیخاد
بابام رو تو اتاق دیدم با حالت عصبانی گفت نمیخادکاغذ دیواری بزنیم فقط کمد دیواری رو اکی کن دیگه تموم شه همه چی🙁
منم که
از عصر خیلی حالم گرفته شده بود از خوندن کامنتها و کشف باورهام و از دست خودم بیزار
این حرفا هم مزید بر علت شد
و البته بدون بحث ولی با ناراحتی گفتم باشه چه بهتر نمیزنیم منو بگو که بفکر راحتی شماهام !!
و رفتم اتاقم کلی افکار مزخرف میمود و گریه که چرا من قربانی این شرایطم !!!!!!
چرا من نمیتونم اوضاعم رو تغییر بدم
چرا قانون رو میدونم ولی نتایج بزرک رو نمیگیرم
چرا من قادر به تغییر بنیادین خودم نیستم
چرا من انقققدر باورهای داغون و سیمانی دارم
وووو
بقول استاد
ذهن شرایط رو طوری جلوه میده که برات جهنم میسازه
در حالیکه در واقعیت اینطور هم نیست
خلاصه صب هم ادامه همون فرکانس ولی یکم بهتر و خوندن کامنتا و دیدن این فایل که
شاید اولش گفتم
من که اصلا خیییلی وقته کاری به سیاست و دولت و عوامل بیرونی ندارم خداروشکربیخبرم از این مسایل
ولی
بعد که بیشتر دقت کردم دیدم
همین که از دیروز حالم گرفته شد
شاید در ظاهر میگفتم فقط خودم و باورهام مهمه در خلق زندگیم
ولی باااز ته ذهنم عوامل بیرونی رو مقصر میدونستم🤨
اگه خانوادم خیلی متمول تر بودن باورهای بهتری داشتم
اگه از تلویزیون و مدرسه باورهای محدود کننده نمیدادن بهمون
اگه تو کشور و خانواده مذهبی نبودم این باورهای مزخرف راجب ثروت نداشتم
وووو
مچ خودمو گرفتم
بله
درسته
هر جا ضربه میخوریم از این شرک وجودمون بوده
قدرت دادن به عوامل بیرونی
ناامید شدن از تغییر شرایط
مقصر دونستن دیگران
با نوشتن این کامنت خواستم
به خودم باز یاداور شم که
خییییییلی باید حواست باشه ثریا
شرک شرک شرک
نابودت میکنه
بردار تمرکزت رو از بیرون
واقعاااا بردار
نه در حرف و در خیال خودت
خوبه که بهتر شدی نسبت به قبل
ولی
بااااااید خیلی بهتررررر ترررر بشی
خدایا هدایتمون کن 🙏🙏🙏🙏🙏
یه تجربه هم از بی تاثیر دونستن شرایط بیرونی بگم که مربوط به همین هفته گذشته میشه
تو کامنت فایل نقش شوق و اشتیاق
نوشته بودم که مدت یه ماهی میشه دارم هم روپیجم جدی کار میکنم و هم تقریبا هر روز کیک و شیرینی درست میکنم تا مهارتم بیشتر بشه و خلاصه خودم رو با این عشششقم مشغول کردم
قرار شد یه تغییرات و بازسازی برا خونمون داشته باشیم
و این موضوع اگه شاید قبلا بود بد جور منو به هم میریخت
که
حالا که من دارم جدیدکار میکنم
دیدی تا تو خواستی قدمی برداری اینجوری شدوووو هزاراتا دلیل برا انجام ندادنش
ولی
من اصلاااا غر نزدم
بعد از دو سه روز که کار بنایی داشتیم
رفتم اشپزخونه رو که البته مورد تعمیر نبود ولی خاک الود و به هم ریخته شده بود تمیز کردم
و اتفاقا تو یه روز دو نوع شیرینی و یه کیک پختم
و تو همون اوضاع هم با کمبود امکانات عکسای خوبی گرفتم برا پیجم
و البته چون رسپی هم میزارم مجبور بودم از هر مرحله عکس هم بگیرم و اینکار رو انجامش دادم
اون کیک عصرونه رو برا یکی ازهمکارام البته بعنوان تشکر در قبال کاری که کرده بود بردم و تولدش هم روز قبل بود و بهانه شد برام (نگید شرک چون حواسم بود 😀)
و بااااورتون نمیشه
دو روز بعد بهم سفارش کیک تولد برا همسرش رو داد😊😊
منم قبول کردم و البته خدااااااا پلن رو طوری چید که دو روز قبل از تولد گفت بیار برام
و اگه اون روز درست نمیکردم بعدا اصلااا امکانش نبود
چون کلا گاز فردار رو بخاطر کارای پکیج از اشبزخونه بیرون گذاشتیم و کلا دو روز برا نصب رادیاتورها اومده بودن و شرایط مهیا نبود
و من بااااارها همش از خدا سپاسگذاری کردم که اخه چطور انقققدر عالی برام همه چی رو ردیف کردی
کیک رو همین جوری ببرم
بعد سفارش بگیرم
بعد طرف بگه دو روز قبل درست کن میزارم یخچالمون
دقیقا اون روز( البته نصف روز چون صب هم سر کار بودم)
بتونم انجام بدم
فقط لطف خودش بود
والبته
احساس خوب من
و اصلااااا غر نزدنم به شرایط و حتی تو اون اوضاع خاک و به هم ریختگی با تعهد وعشقی که به کارم داشتم انجام دادم
این نتیجه ی
قدرت ندادن به عوامل بیرونی بود
نتیجه ی تمرکز کردن رو کار خودت تحت هر شرایطی
و پاداش خدا هم داده شد🙏
و
یه مورد دیگه اینکه
اصلا این قطع شدن نت مصادف شد با همین روزایی که من خیلی امکان انجام کار قنادی رو نداشتم بعلت اینکه یا کارگر داشتیم یا اشبزخونه و گاز اکی نبوده
و
من گفتم ببین حتی همین اوضاع بیرون هم که به هم ریخته یه جورایی به نفع من شد
که اکثرا تو اینستا فعال نیستن
و منم هی ناراحت نمیشم که وای چرا فعالیتم تو پیجم کم شد
و جنبه ی مثبت رو دیدم
واقعاا میشه عمل کرد به قانون و بی تاثیر دونست عوامل بیرونی رو
و پاداش این اعراض رو دید ازسمت خدا
ولی یادمون میره و عمل نمیکنیم
باید همییییشه این کار رو انجام داد
چون خیلی پاشنه اشیل قوی تو وجودمون هست