نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
سلام اسناد عزیزم عاشقانه دوستتون درام و از شنیدن حرفهاتون ذوق می کنم می خواستم چند تا از جاهائی که گله کردم و شرایط بدتر شد رو بگم حدود ۸ سالی تو یه آپارتمان ۶۵ متری زندگی می کردیم خیلی دوستش داشتم ولی با اضافه شدن بچه ها و بزرگتر شدن خانواده یه کم شرایط سخت شده بود شروع کردم به ناسازگاری و گله و مرتب درخواست از شوهرم که بیا خونه رو عوض کنیم خواهرشوهر خونه جدید بزرگ گرفته بود برادرشوهر هم خونه خریده بود و من ضجه می زدم که تو رو خدا بیا خونه امون رو عوض کنیم خلاصه با ناراحتی هایی که ایجاد کردم و چون پول کافی نداشتیم اول آپارتمان رو فروختیم و بعد دربه در دنبال خونه که شرایط اصلا خوب نبود خیلی حالمون خوب نبود خونه مناسب پیدا نمی شد و ما و هر روز به موعد تحویل خونه نزدیکتر می شدیم و مادرم مرتب می گفت نکنه بی جا و مکان بشید ، خلاصه با دستپاچگی هرچه تمام و بدون دقت کلاه سرمون رفت و یه خونه کلنگی رو با قیمت گزاف خریدیم و چون حالمون بد بود و ناراضی بودیم شرایط مرتب بدتر می شد و خونه ای که خریده رو تحویلمون نمی داد خلاصه تازه وقتی خونه رو تحویل گرفتیم اوضاع بدتر شد و فهمیدیم چقدر خونه خرابه و باید تعمیر بشه و ما که همه پولمون دو داده بودیم و من هم باردار بودم به مدت چند ماه اسباب و اثاثیه رو پهن نکردبم به فکر فروش خونه بودیم و من نیمه شب ها بیدار می شدم و ساعت ها در نماز شب گریه می کردم که آخه چرا باید اینطوری می شد این حال بد و شکایت باعث اتفاقات بد دیگه در روز میشد چندین بار تصادف کردم ، تا اینکه بالاخره با همسرم تصمیم گرفتیم مسئولیت اشتباه رو بپذیریم و سعی کنیم شرایط رو بهبود ببخشیم با اندک پولی که داشتیم یه بنا آوردیم و یه کم تعمیر کردیم تا قابل تحمل تر باشه( راستی بگم تو اون حال بد هیچ بنایی هم پیدا نمی شد بیاد تعمیر کنه ) خلاصه تمیزش کردیم و اسباب اثاث رو چیدیم و دخترم که خیلی منتظرش بودم به لطف خدا دنیا آمد خدایا شکرت که دخترم. سالم هست بعدا که با شما آشنا شدم فهمیدم دلیل ابن همه مشکلات شکایت و نارضایتی هست باید یاد بگیرم به نکات مثبت توجه کنم و شکر گذار باشم خدایا شکرت که من رو با استاد عباسمنش آشنا کردی
سلام اسناد عزیزم عاشقانه دوستتون دارم و از شنیدن حرفهاتون ذوق می کنم می خواستم چند تا از جاهائی که گله کردم و شرایط بدتر شد رو بگم حدود ۸ سالی تو یه آپارتمان ۶۵ متری زندگی می کردیم خیلی دوستش داشتم ولی با اضافه شدن بچه ها و بزرگتر شدن خانواده یه کم شرایط سخت شده بود شروع کردم به ناسازگاری و گله و مرتب درخواست از شوهرم که بیا خونه رو عوض کنیم خواهرشوهر خونه جدید بزرگ گرفته بود برادرشوهر هم خونه خریده بود و من ضجه می زدم که تو رو خدا بیا خونه امون رو عوض کنیم خلاصه با ناراحتی هایی که ایجاد کردم و چون پول کافی نداشتیم اول آپارتمان رو فروختیم و بعد دربه در دنبال خونه که شرایط اصلا خوب نبود خیلی حالمون خوب نبود خونه مناسب پیدا نمی شد و ما و هر روز به موعد تحویل خونه نزدیکتر می شدیم و مادرم مرتب می گفت نکنه بی جا و مکان بشید ، خلاصه با دستپاچگی هرچه تمام و بدون دقت کلاه سرمون رفت و یه خونه کلنگی رو با قیمت گزاف خریدیم و چون حالمون بد بود و ناراضی بودیم شرایط مرتب بدتر می شد و خونه ای که خریده رو تحویلمون نمی داد خلاصه تازه وقتی خونه رو تحویل گرفتیم اوضاع بدتر شد و فهمیدیم چقدر خونه خرابه و باید تعمیر بشه و ما که همه پولمون دو داده بودیم و من هم باردار بودم به مدت چند ماه اسباب و اثاثیه رو پهن نکردبم به فکر فروش خونه بودیم و من نیمه شب ها بیدار می شدم و ساعت ها در نماز شب گریه می کردم که آخه چرا باید اینطوری می شد این حال بد و شکایت باعث اتفاقات بد دیگه در روز میشد چندین بار تصادف کردم ، تا اینکه بالاخره با همسرم تصمیم گرفتیم مسئولیت اشتباه رو بپذیریم و سعی کنیم شرایط رو بهبود ببخشیم با اندک پولی که داشتیم یه بنا آوردیم و یه کم تعمیر کردیم تا قابل تحمل تر باشه( راستی بگم تو اون حال بد هیچ بنایی هم پیدا نمی شد بیاد تعمیر کنه ) خلاصه تمیزش کردیم و اسباب اثاث رو چیدیم و دخترم که خیلی منتظرش بودم به لطف خدا دنیا آمد خدایا شکرت که دخترم. سالم هست بعدا که با شما آشنا شدم فهمیدم دلیل ابن همه مشکلات شکایت و نارضایتی هست باید یاد بگیرم به نکات مثبت توجه کنم و شکر گذار باشم خدایا شکرت که من رو با استاد عباسمنش آشنا کردی