نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز پشت صحنه و همه دوستان عباس منشی
چقدر حس خوبیه وقتی میام تو سایت میبینم یه فایل جدید اومده، خیلی کیف میده، مخصوصا اینجوری مناسب شرایط جاری… البته من الان تو ایران نیستم ساکن کانادام ولی خب در جریان شرایط هستم و تا حدی ناخودآگاه رو منم تاثیر میذاره، غیر از تاثیر احساسی و عاطفی (که سعی میکنم درگیرش نشم و همش نکات و باورهایی که شما در این موارد بهمون یاد دادین با خودم مرور میکنم) کارم هم کارای مهاجرتیه و فعلا ارتباط مشتریا با ما تقریبا قطعه و یه جورایی کارامون فعلا متوقفه، تو پیج کاری اینستام هم فعلا پست و استوریِ کاری نمیذارم (البته غیر کاری هم نمیذارم) خلاصه در عمل تحت تاثیر اتفاقات روز قرار میگیریم ولی خب آگاهانه حواسم هست که تا من نخوام و باور نکنم چیزی از بیرون تاثیر مثبت یا منفی رو کار یا زندگی من نمیذاره.
اما مثال اصلی که میخوام بزنم غیر از این جریاناته… من همین اخیرا یه مشتری داشتم که خیلی آدم به قول معروف گیری بود، و اهل ناله و فغان و … اوائل من هروقت با خواهرام حرف میزدم ازین بنده خدا هم میگفتم البته به خیال خودم مثلا داشتم به شوخی و خنده میگفتم که آقا این هروقت پیام میده نصف پیامش فقط روضه ست و فلان و چقدر کار با این سخته و … خلاصه حواسم نبود که با حرف زدن دربارش بیشتر جذبش میکنم، تا یه مدتی هم هی کار این بنده خدا گره میخورد (چیزایی که دست من نبود، مدارکش آماده نمیشد، نمره لازمو نمیاورد و ازین جور موارد) منم خیلی استرس داشتم اصلا این پرونده شده بود بلای جون من، صبحا با استرس بیدار میشدم کلا… تو این مدت هم میدونستم این برخورد اشتباهه، مثلا حواسم بود که در برخورد با ناخواسته ها نباید اینجوری رفتار کرد اما تمرکز نمیکردم و خلاصه عمل نمیکردم به دانسته هام… تا اینکه یه روز دیدم واقعا تو عذابم، تمرین فانوس دریایی رو هم مثلا انجام میدادم، از خدا میخواستم که امروز کمک کنه فلان قضیه درست بشه اما بعدا که دقت کردم دیدم خب فقط تو حرف میخواستم، توکل و اعتماد نمیکردم به خدا، ازش میخواستم اما همچنان مضطرب بودم و به هر دری میزدم این کار درست بشه، دیگه یه روز واقعا خواستم از خدا و بعدم طول روز خیلی سعی کردم خودمو با درسام و کارای دیگم مشغول کنم که اصلا به این فکر نکنم، همون روز یه قسمت ماجرا حل شد و خلاصه من این روند رو ادامه دادم و خدا رو هزار مرتبه شکر قضیه کلا حل شد. چقدر حس خوبی بود:)
ولی واقعا یه عقیده ای، باوری رو به حرف گفتن یه چیزه، عمل کردن بهش یه بحث کاملا جدا. خدایا کمکمون کن ایمانمون همیشه همراه عمل باشه و حرف مفت نباشه!
یه دنیا ممنون استاد عزیز، امشب با پسرم داشتیم این فایلو گوش میدادیم و چقدر جفتمون خدا رو شکر کردیم برای نعمت آشنایی با شما
یکشبه 25 سپتامبر 12 شب
عالی بود مینای عزیز 23 ساله👏 واقعا عالی بود. الان که فکر میکنم میبینم منم ازین نشانه ها، هدایتا زیاد داشتم ولی جدیشون نگرفتم. اینکه با ایمان و جدیت و همت اون مشتری رو جدی گرفتی و کارشو انجام دادی و نتیجه گرفتی عالیه. من وقتی با اینجور هدایتا یا ایده ها برخورد میکنم ناخودآگاه یه موضع گیری 50 50 بهش دارم، نمیدونم شاید از ترس اینکه نشه و جواب نده از قبل نمیخوام خیلی به خودم اطمینان بدم که بعدا اگه نشد خیلی ناراحت نشم😒 خیلی باید در این مورد رو خودم کار کنم
مرسی از اشتراک گذاری تجربه ات دوست عزیزم