نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
سلام به همگی
سلام استاد عزیزم و سلام خانم شایسته ی عزیزم
میخوام از نتایج اخیر خودم بگم که دقیقا هماهنگ با همین فایل و اتفاق های اخیر ایران هست .
خب در این سه سال که من در مسیرم همیشه سعی کردم از بدنه ی جامعه جدا باشم و کنترل ورودی داشتم یعنی اصلا اخبار و فیلم و ..ندیدم و گوش ندادم و با هر کسی هم صحبت نشدم هر جایی نرفتم و هر حرفی نزدم و هر کاری رو انجام ندادم که خیلی وقتها این تغییرات من باعث حیرت خیلیها شده بود و هست که تو
چقدر تغییر کردی و چرا مثل ما رفتار نمیکنی و خلاصه اینکه اما من با تمام سختیهاش با جامعه هماهنگ نشدم و راه خودم رو حتی از همسرم وبچه هام جدا کردم و سعی کردم طبق آموزه هام از شما عمل کنم و تا حدودی موفق بودم و به جای اینکه با هر تضادی من ناراحت بشم و گله و شکایت کنم من بر عکس بیتوجهی کردم و اصلا حرف نزدم و برام کار خیلی سختی نبود حالا آسون هم نبود اما میشد اجراش کنم آخه بعضی جاها اطرافیانم تحقیرم میکردن که چرا تو اینقدر بی خبر از همه چیز هستی اینطور نمیشه اما من کاری به کسی نداشتم و راه خودم رو میرفتم تا همین جریان آخر مهسا امینی که من بازم میدیدم چقدر اطرافیانم رو درگیر کرده و همه رو وادار به حرف زدن و گله و شکایت کرده و … اما من اینقدر قوی بودم و اینقدر مهارت داشتم که با فایلهای شما و دورشدن از فضای مجازی گمراه نشم و حتی وقتی خونه ی مادرم میرفتم اونجا همه به شدت دنبال اخبار و حوادث و تظاهرات مردم و … بودن اما من بر خلاف بقیه با خواهرزاده ی سه ساله ام آگاهانه میرفتم داخل حیاط و بازی میکردم تا اون حرفها رو نشنوم تا اینکه دیدم یه روز بعد خیلی راحت به یک سفر زیبا به شمال ایران از طرف کار همسرم هدایت شدم اونم کجا بند انزلی و اما چون که من هیچ اطلاعی نداشتم کجای ایران الان درگیری هست خیلی راحت با عشق از این سفر استقبال کردم و روزی که خواستم راهی بشم دیدم اطرافیان یکی یکی زنگ میزنن که حواستون رو بدین فلان جا در تهران و یا شمال درگیری هست اگر میشه نرین خطر ناک هست و … اما من فقط میشنیدم اما هیچ کاری به این حرفها نداشتم و حتی دوستای دخترم بهش زنگ میزدن که حالا چرا رفتی تو این موقعیت اوضاع خرابه برگردین اما من تعجب میکردم چون اونجاج فقط برای من و خانوادم لذت بود ولدت بود اول اینکه در شب اول سفرم ملاقاتی بسیار شیرین با دوست عزیزم در تهران داشتم که بسیار عالی و دلچسب بود و بعد ما وارد یه دهکده ی توریستی حفاظت شده در بندر انزلی شدیم . در اونجا ساحل اختصاصی وکلی امکانات اختصاصی از سوپرمارکت و پارک و رستوران و پیست دوچرخه سواری و … .. بود که ما اگر نمیخواستیم از دهکده بیرون نریم میشد در همونجا تعطیلات و سفرمون رو سپری کنیم و اما باید بگم همزمان با سفر ما اینترنت همراه در ایران هم قطع شده بود یعنی عملا جهان در این آشوبها من رو برده بود به جایی که فقط. خودم با خانواده ی عزیزم و با کلی امکانات عالی برای یک سفر رویایی بودم و هیچ چیز دیگه نبود هر شب بچه هام چون نت نبود کلی مسابقه ی فوتبال با هم میدیدن وهمسرم هم در کنار اونها بود و ما در کنار هم خیلی لذت میبردیم و کلی جاهای دیدنی اطراف بندر انزلی رو رفتیم به همراه هم دیدیم و کلی عکس خاطره انگیز گرفتیم و کلی از منطقه آزاد اونجا خریدهای لاکچری و برند کردم از آکواریوم زیبای اونجا دیدن کردیم بدون اینکه ما با جریان اخیر ایران که همه آشوب بود هماهنگ باشیم ما مثل تافته ی جدا بافته از بقیه ی ایران با این سفر فقط و فقط عشق و شادی و آزادی و لذت و دورهمی و کلی خرید عالی رو داشتم و همه جا برای من زیبا و پر از آرامش بود و هوا هم دقیقا از روی ما که وارد این شهر شدیم بارانی و ابری بود دقیقا همانطوری که ما میخواستیم و من هر روز صبح که همه خواب بودن با عشق از خواب بلند میشدم پرده های ویلامون رو کنار میزدم و منظره ی بارونی در اون فضا سبز زیبا و گل کاری شده رو میدیدم و دقیقا یاد پارادیس میفتادم و چقدر اشک شوق ریختم به یاد شما و مریم جان که میگفتم استاد جان چقدر قوانین درست و دقیق کارمیکنه و ببین جهان چه طور آدمها رو از هم جدا میکنه و من رو وارد یه محبط ایززوله کرده که نه نت داره نه ماهواره داره که اخبار شبکه هایی خارجی رو که همسرم دنبال میکنه رو گوش بده نه اشنایی در اطراف ما هست که همش بخواد از اخبار منفی حرف بزنه و نه داخل خود شهر بودیم که نا امنی باشه و استرس داشته باشیم بلکه در یک شهرک توریستی زیبا و سرسبز و نزدیک ساحل که پر از ویلاهای مجهز بود ما اقامت داشتیم که حفاظت شده هم بود یعنی ورود و خروج آدمها کنترل میشد و فقط افراد خاص یعنی کارمندهای اون ارگان دولتی فقط میتونستن وارد و خارج بشن من به مدت پنج روز در اونجا بودم و چقدر با خانوادم در این مدت فقط شادی و عشق کردم هر شب در هوای بارونی زیبا با بچه هام و همسرم دوچرخه سواری میکردیم و با کشتی تفریحی همراه با موسیقی زنده داخل دریا رفتیم و کلی تفریح کردیم و …..در حالی که بقیه ی مردم حتی افراد و بستگان در جه یک ما با این اتفاقهای آخر بهشدت ناراحت بودن و در دل ماجرا بودن و امار. دقیق کشته شده ها و … رو داشتن ما بی اطلاع از همه جا و همه چیز فقط لذت بردیم تمام این حرفها رو زدم که بگم با کنترل کانون توجه میشه زندگی جدا از بقیه برای خودت رقم بزنی دقیقا مثل این مثال بالا که زدم و چقدر بیشتر حس کردم که من میتونم شرایط دلخواهم رو خلق کنم و زندگی دلخواهم رورقم بزنم و اما در این مدت سفر استاد در تمام تم لحظات زیباییی که داشتم به یاد شما و مریم جان بودم و لذت بردم که شاگرد شما هستم و تصمیم گرفتم وقت بیشتری برای درک این قوانین جهان بزارم و الان با اشتیاق و استمرار بیشتری داخل سایت اومدم و میخوام با تمام وجودم روی خودم کار کنم و نتایج بزرگتر بگیرم و بازم بیام همینجا برای همه بنویسم
سلام به آقای جلیل عزیز
چقدر اول صبح با این دیدگاه شما خوشحال شدم و گفتم خدا رو شکر که حداقل نوشته ی من برای یک نفر سودمند بوده و کلی ذوق کردم دوست هم فرکانس من شما و من و تمام دوستان در مسیر درستی هستیم که فقط باید ادامه بدیم تا نتایج بزرگ و عالی در زندگی ما به وجود بیان .
از خدا میخوام به تمام آرزوهای زیباتون برسین و به زودی داخل سایت بیایین و برای ما هم از اونها بنویسید