تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید حسین حسینی صالح» در این صفحه: 1
  1. -
    سید حسین حسینی صالح گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    سلام

    سلاام

    سلاااام

    سلام استاد عزیزم

    بهت خداقوت و خدانگهدار میگم دوست من

    درسته تا الان حتی من رو ندیدی

    ولی تاثیراتی بسیار بزرگ روی من گذاشتی

    چه از نظر جسمی چه از نظر روحی و روانی و انگیزشی

    این تبلیغ اول فایلهاتون که میگه تغییر در تمامی جنبه های زندگی واقعا راست و درسته.

    خدارو شکر و تشکر میکنم از این همه خوبیهات استاد گلم

    سلام به مریم بانو عزیز

    توی سریال با ارزش زندگی در بهشت به دیدن مریم گل عادت کرده بودم و با صداش انس گرفته بودم،

    الان هم یه همت دیگه ای بکن و یه سریال جذاب دیگه درست کن که هالیوود هم دوباره کم بیاره. منتظرم.

    سلام به دوستان پرتلاش و لایق پشت صحنه و دوستان سایت عباسمنش.

    بله

    به گفته ی خود استاد عزیزم که این سخن از پیامبر بزرگوارمون نقل شده:

    شرک در دل مؤمن(نه یه فرد عادی) به منزله ی مورچه ی سیاهی هست که در دل تاریکی شب و روی صخره سیاهی راه میرود.

    من تلاش میکنم توحیدی عمل کنم و روی خودم کار کنم، هنوز هم شرک انجام میدم.

    ما که کلا تو خونه تلوزیون نداریم،

    خونمون توی تهران از اغتشاشات هم دوره و تا الان هیچی نه دیدیم نه شنیدیم.

    با وجود این همه نعمت من دائم تو اینستاگرام پلاس بودم.

    آخه چند روز پیش برای رسیدن به اهدافم یه اقدام انجام دادم و از اعتیاد به بازی واقعا محبوبم دست کشیدم و اونو پاک کردم.

    ازون روز به بعد اینستا گردی من بیشتر شد.

    که بازهم داشتم روی خودم کار میکردم که روی این موضوع هم کنترل پیدا کنم که رسیدیم به این موارد آشوب.

    خب من اوایل که نفهمیدم

    بعد از مشتریهام شنیدم و خودم هم چون کرم از خود درخته باهاشون قاطی شدم و شرک ورزیدم و همراه صحبتهاشون رفتم جلو، اوایل به مسخره میگفتم همه رو کشتن و چی شد و…

    ولی بعد ترسیدم

    ناگفته نماند که ما از ماه قبل تصمیم گرفتیم که بریم مشهد چون پدرم مراسم داشتن.

    که این وسط هم هی نشانه میومد که نرو و بشین سرجات پسرجان. کو گوش شنوا،

    چون تو قانون سلامتی نتایج عالی هم گرفته بودم اشتیاق رفتنم از همیشه بیشتر بود و چشمام رو روی نشانه ها بسته بودم.

    خلاصه ترس گرفت که الان آشوب میشه راهها بسته میشه و تهران خطرناکه، اگر قراره اتفاقی بیفته کنار خانواده هامون باشیم و…

    هزار ترس دیگه که تصمیم رو جدی تر کرد.

    بله دیگه وقتی که شرک بورزی و فقط روی خودت حساب باز کنی و خدا باشه در زبونت،

    بلیط اشتباه هم میگیری و با وجود اینکه سه نفر این بلیط رو دیدن امااصلا هیچ کس متوجه نمیشه.

    و من میرم تا ایستگاه قطار و برمیگردم

    حتی موقع رفتن راننده تاکسی من سرهنگ دوم آگاهی بود.

    ترس الکی از چی؟

    نمیدونم، واقعا نمیدونم از چی ترسیدم.

    این کار من بعد از کار کردن من روی خودم که توحید در عمل داشته باشم بود.

    خیلی هم کار کردم خیلی.

    بعد اینکه تو ایستگاه راه آهن چندین دقیقه انتظار کشیدم و دیدم اسم و شماره قطار مورد نظر من رو نمیخونن و اطلاع نمیدن رفتم تو اتاق مامور راه آهن که بمن اطلاع دادن بلیط من مال(31شهریور) دیشب ساعت 00:50 بوده نه الان…

    تا حدود بیست دقیقه غر زدم شرایط رو مقصر دونستم و سایت علی بابا رو.

    جالب اینجاست که این اوردنگی خداوند اینجاش قشنگ میشهکه اونهمه کار کردن روی خودم اینجا جواب داد.

    بله توی این مدت بیست دقیقه به هیچ وجه از خدا حرفی برای شکایت نزدم.

    و بعد آروم آروم ناخودآگاه شروع کردم به دیدن نکات مثبت و اینکه خودم چکاری کردم تا این اتفاق برام رخ داد و بعد پذیرفتن اشتباهم و به یاد آوردن تمام نشانه هایی که خداوند به من گفته بود و من نخواستم که ببینمشون.

    و شروع کردم شکرگذاری و توی کمتر از نیم ساعت کاملا به خودم مسلط شدم و به لطف خداوندم آرام شدم

    و تصمیم گرفتم که بلیط های برگشتمون رو هم کنسل کنم و از رفتن به این مسافرت منصرف بشم.

    دم در ایستگاه راه آهن به همسر گلم زنگ زدم و گفتم و شکایت کردم

    اما وقتی رسیدم خونه

    گفتم خیرتی هست و بیا و کنسل کنیم

    همسرم که به زور من قانع شده بود که بیاد، موافقت کرد و نرفتیم

    هنوز نمیدونم چرا اینگونه شده و خیر بودنش رو ندیدم

    ولی مطمئنا به زودی خواهم دید و با رشد و تکاملم ازین ناخواسته ها برام کمتر و کمتر پیش میاد.

    با وجود اینکه امروز صبح یه فیلترشکن قثی پیدا کردم که تونستم اینستا رو مثل قدیم با سرعت باز کنم. امروز با قدرت اکانت اینستاگرامم رو جرات کردم و دائما پاک کردم.

    دوستتون دارم

    شاد

    پاینده

    و سازنده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: