نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
با سلام خدمت استاد عباس منش سرکار خانم شایسته و دوستان گرامی
خوب همانطور که دوستان دیگه هم اشاره کرده بودند این روز ها در ایران و دیگر نقاط دنیاما شاهدوقایعی هستیم که با موضوع کشته شدن یکی از هموطن ها بوجود آمده و هنوز ادامه داره و مشخص نیست که سرانجام اون چه خواهد شد.واقعیت امر اینکه من هیچ نوع تمایلات سیاسی ندارم و در این زمینه هم اظهار نظری نمیکنم و فقط سعی میکنم دیگاه های خودم را بیان کنم و سعی کنم اونها را با توجه به قوانین تفسیر کنم:
۱-من از هیچکس یا سیستمی در زندگیم بت نمیسازم پس تفاوتی نمیبینم بطور مثال که بعد از گذشت تقریبا یکسال از حضورم در این سایت و بهره بردن از تعالیم استاد،از ایشون انتقادی نداشته باشم،چون منم در خیلی از موارد با احساسم زندگی میکنم و احساسم الان به من میگه در مورد برخی موضوعات حرف شما را نپذیرم من برعکس حضرتعالی و دیگر دوستان در این سایت نمیتوانم(فقط برای رسیدن به آرامش و اهداف خودم در زندگی شخصی به این دلیل که یک روح مجرد هستم) به اتفاقاتی که دنیا رو تکان داده بی تفاوت باشم؟تمام مردم دنیا بطرز عجیبی متحیر شده اند،نمی دانم چند صد میلیون شاید میلیارد؟ نمیتوانم بپذیرم که اکثر این افراد اشتباه میکنند، من به هیچ وجه نمیتوانم قبول کنم شخصی که پیش از انقلاب در شهری مانند آبادان در اوج رفاه و آرامش زندگی میکرده و خداپرست واقعی بوده(به فرمایش شما فرکانس منفی ساطع نمیکرده) این شخص پیش از تولد(زمانی که یک روح مجرد بوده) نوع زندگیش را خودش انتخاب کرده ،پس در کمال تعجب ایشان از خداوند درخواست کرده که آن زندگی عالی را بطور مثال با مجروح شدن شیمایی در جنگ و ۳۰ سال بستر نشینی و آرزوی روزانه مرگ و یا حتی بی اعتقادی و کفر و شک در عدالت خداوند تغییر دهد؟(نمونه این افراد را من به چشم دیده ام،چون هم رزمان من در زمان جنگ بوده اند).
۲-استاد می فرمایندخداوند در قرآن فرموده همه انسان ها رو در جهت خواسته هاشون هدایت میکنیم ،کاملا درست است و همینطور در قرآن به پیامبران گفته میشود که شما از دیدن شکوه و جلال و نیز قدرت و ثروت حاکمان ،ناامید نشوید و فکر نکنید راهتان اشتباه است و صبر پیشه کنید چون ما برخی از آنها را در این گمراهی نگاه میداریم و با ثروت و قدرت بیشتر و با مهر نهادن بر چشم و گوششان،به عذابی بزرگتر هدایت میکنیم،اما باور این موضوع(حتی برای بسیاری از افراد دین دار با نوع بینشی که دارند)بسیار کار دشواری است وبه نوعی بی تفاوتی به ظلم و بی قانونی در این کشور و تنها به فکر منافع شخصی بودن در این ۴ دهه را عامل بوجود آمدن این وضعیت می دانند و بطور مثال وقتی در کشور ما می بینند شخصی بر خلاف قوانین شریعت و حتی قانون اساسی خود کشور ایران و نیزقوانین بین اللملی ،(نمونه های بسیاری را میتوان حتی در آمریکا و دیگر کشور ها نام برد) ثروت عظیمی را چپاول نموده و هیچ نشانه ای دال بر اشتباه بودن مسیر زندگیش حداقل به ظاهر دیده نمیشود(در کمال سلامت قرار دارد،خود و خانواده اش به موفقیت های مالی و علمی رسیده اند،کاملا مورد حمایت قوانین کشوری که مهاجرت کرده اند هستند و غیره) ولی در عوض خانواده ها در ایران باید تمام عمر با تعارضات و تحمل مشکلات فراوان(بدلایل زیاد که خارج از این بحث است) برای رسیدن به خواسته های خود کنار بیایند و خیلی از این افراد اعتقادی به صبر کردن تا روز قیامت برای مجازات افراد خاطی ندارند و غیره که مجموع این نوع بینش های غالب در کشور ما باعث این تقابلات گسترده در فواصل زمانی و با شدت بیشتر میگردد.پس لزوما دست آوردهای عالی یک شخص در زندگی نمیتواند دلیل جامع و کاملی بر شیوه درست زندگی باشد، من رهبر گروه یا طیف سیاسی نیستم و واقعا مثل جنابعالی اعتقاد دارم انسان نمی تواند سرنوشت خود را به سرنوشت دیگران گره بزند،ولی باید به قول شما نتایج مشخص کننده ایمان واقعی ماست،الان مردم زیادی در کمال آرامش و پرهیز از خشونت مطابق با قانون اساسی پیگیر حق خود هستند و با رفتار های خشن و غیر قانونی از سوی ظابطین قانون مواجه میشوند پس در ذهنشان علامت سوال بسیار بزرگی از درک خداوند و قوانین دنیا وجود دارد بسیاری از نسل ما سالها بر این باور بوده و هستیم که اتفاقا بدلیل بی تفاوتی،منافع شخصی،واگذاری ظالمین به روز قیامت و غیره به این روز دچار شده ایم،با باور های دینی و دموکراسی تشویق به آرامش و پرهیز از خشونت شده ایم و در عوض گلوله دریافت کرده ایم و غیره و برعکس دیگر کشور های مترقی در عوض مبارزه و اعتراض از همان روز های اول قانون شکنی ،دست روی دست گذاشتیم و قانون اعراض را به خوبی اجرا کردیم و به این نقطه رسیدیم.پس چه تضمینی وجود دارد که ما راه درستی را انتخاب نکردیم که به این نقطه رسیده ایم؟چه تضمینی وجود دارد که در روز قیامت ما را محکوم کنند که قوانین خداوند را درست اجرا نکردیم و با ظلم و بی عدالتی مقابله نکردیم؟مسلما ۸۰ میلیون جمعیت ایران حتی به فرض محال درک درست قوانین الهی و اجرای آن نمی توانستند مهاجرت کنند،الان فهمیده اند در این کشور قوانین مورد تایید حکومت اجرا نمیشود و با گفتمان به نتیجه نرسیده اند،پس از خود دفاع شخصی میکنند ولی ظاهرا این واکنش مورد تایید جنابعالی استاد عباس منش و دیگران دوستان نیست؟ خوب چاره چیست؟ مهاجرت؟ بی تفاوتی به سرنوشت دیگران؟جناب استاد عباس منش با شرایط خاص فیزیکی ژنتیکی روحیه خاص جنگندگی توانستند از منزل در سنین کم فرار کنند و با مشکلاتی از قبیل اعتیاد یا تجاوز یا دیگر مشکلات روبرو نشوند آیا دیگران با شرایط متفاوت هم سرنوشت مشابه ایشان خواهند داشت؟ چرا نباید کشور بهتری داشته باشیم بستر مناسبتری که حداقل در اون اگر کسی با ناملایمات بیشتری در زندگی روبرو شد و نخواست در اون بستر زندگی بهتری رو تجربه کنه بگیم تنخاب شخصیش بوده ؟ رفتن به مسافرت شمال به قول اون دوست عزیزمان و شاد بودن از اینکه در این شرایط بهم ریخته خداوند جایی خلوت را برای آنها فراهم نموده و بدون مشکل به خانه خود برگشته اند؟ اتفاقا من هم یک هفته پیش از این جریان در مسافرت شمال بودم با تعلیمات استاد مسافرت بهتری را تجربه کردم سپاسگزار خداوند بودم وبه زیبایی ها بیشتر توجه کردم اما نتوانستم این سوال را از خودم نپرسم که اون جنگل های بکر که قبلا می دیدم الان،کجا هستند؟ نتوانستم از خودم سوال نکنم این ویلا هایی که ساحل دریا(که منابع ملی و متعلق به همه ما ملت ایران طبق قانون اساسی کشور هست)را قرق کرده اند متعلق به چه کسانی هستند؟کسانی که در جای درست خود هستند طبق قوانین الهی؟ هیچ بی عدالتی یا زیر پا گذاشتن قانون صورت نگرفته است؟ انسانیت چه بخواهیم چه نخواهیم،بی تفاوت بودن به سرنوشت دیگران(چه قوانین الهی را درک و اجرا کنند یا نه) و بستن چشم ها و فرار از این واقعیت های مملوس، یک مقوله اجتماعی است ما در جامعه زندگی میکنیم پس مسلما کار هر کسی نیست که بی تفاوت باشد،ولی من از صمیم قلب اعتقاد دارم رحمان و رحیم بودن خداوند بسیار فراتر از آن است که مثلا ۵ درصد مردم دنیا با طرز فکر افراد این گروه را مورد رحمت خود قرار دهد و ۹۵ درصد مردم دنیا مجازات شوند؟
۳- من برعکس حضرتعالی و دیگر دوستان در این سایت نمیتوانم(فقط برای رسیدن به آرامش و اهداف خودم در زندگی شخصی به این دلیل که یک روح مجرد هستم) به اتفاقاتی که دنیا رو تکان داده بی تفاوت باشم؟تمام مردم دنیا بطرز عجیبی متحیر شده اند،نمی دانم چند صد میلیون شاید میلیارد؟ نمیتوانم بپذیرم که اکثر این افراد اشتباه میکنند، من به هیچ وجه نمیتوانم قبول کنم شخصی که پیش از انقلاب در شهری مانند آبادان در اوج رفاه و آرامش زندگی میکرده و خداپرست واقعی بوده(به فرمایش شما فرکانس منفی ساطع نمیکرده) این شخص پیش از تولد(زمانی که یک روح مجرد بوده) نوع زندگیش را خودش انتخاب کرده ،پس در کمال تعجب ایشان از خداوند درخواست کرده بوده که آن زندگی عالی را بطور مثال با مجروح شدن شیمایی در جنگ و ۳۰ سال بستر نشینی و آرزوی روزانه مرگ و یا حتی بی اعتقادی و کفر و شک در عدالت خداوند تغییر دهد؟
۴- کوهنوردان داستان زیبایی دارند که می گویند زمانیکه در آخرین ایستگاه قبل از رسیدن به قله، برای استراحت وارد این محل می شوند ،جای گرم و نرم،غذا و قهوه باعث می شود که از فکر ادامه مسیر منحرف شوند و زمانیکه دیگر دوستان به مسیرشان ادامه میدهند،آنها با لبخندی حاکی از تصمیم درستی که گرفته اند دوستان خود را بدرقه میکنند ولی تقریبا تمام آنها پس از چند ساعت از این تصمیم خود پشیمان می شوند و آرزو میکردند ایکاش ریسک رفتن را به این حاشیه امن ترجیح می دادند،امروز احساس میکنم در چنین حالتی برای تصمیم گیری قرار گرفته ام.
من در طول تقریبا یکسالی که از عضویتم در این سایت میگذرد توانستم بدون تعصب و جانبداری،از آموزش های رایگان و محصولات شما بهره ببرم،نتایج خوبی هم کسب نمودم و هنوز هم روی خودم کار میکنم ولی واقعیت امر در طول دو هفته اخیرناچار هستم اخبار را دنبال کنم( تقریبا بدون استرس،بدون غرزدن،و قضاوت و غیره) و فقط سعی میکنم رد پای قوانین الهی رو از سال ۵۷ تا الان در تفاوت نگرش جامعه و خودم ببینم و مقایسه کنم و در نهایت خودم به این نتیجه برسم که کدام راه در زندگیم برایم قابل قبول تر است و یک حقیقت رو باید اعتراف کنم که من هم مانند بسیاری از دوستان در این سایت تا قبل از این وقایع تنها آرزویم رسیدن به مدلی از زندگی شما جناب استاد عباس منش،در آن کشور و غیره بود ولی الان درک کردم ایمانم با عملم یکسان نبوده و بیشتر برای تعریف و تمجید ازشما شایداین گونه فکر میکردم و مینوشتم ولی الان با تمام احترام سرنوشت مردم کشورم از برخی زوایا برایم بیشتر از زندگی شخصیم(حداقل در این مقطع) اهمیت دارد و واقعا از صمیم قلبم میگویم رغبتی به مهاجرت(مخصوصا آمریکا)ندارم،هر چند سوتفاهم نشود در دلم کاملا اعتقاد دارم که شما جناب استاد عباس منش به زعم بنده، یک خداپرست واقعی هستند ودر دلم شما را از بسیاری جهات تحسین میکنم و واقعا اعتقاد دارم به آنچه گفته ایدکاملا ایمان داشته ، عمل کرده اید و نتایج عالی کسب نموده اید، ولی من میخواهم این شعارآمریکا در مورد اینکه ما فقط به خداوند اعتقاد داریم را در کشور خودم به عینیت ببینم که به منحثه ظهور رسیده است شاید شما و دیگر دوستان بفرمایید این نوع تفکر نوعی شعار های وطن پرستی و جمعی است و در قالب آموزش ها نمی گنجد،خوب نظر شما مانند نظر من محترم است.
در هرصورت جناب استاد عباس منش ،فارغ از این تفاوت دیدگاه(که مهری است بر تایید عدالت خداوند در دنیا)می خواهم بدانید که شما را از بسیاری جهات بعنوان یک الگوی شخصیت الهی و مومن واقعی، در زندگی قبول دارم و تحسین میکنم و بطور حتم راهی که شما به من نشان دادید راهی است روشن که من هم دوست ندارم هیچگاه از ادامه آن منصرف شوم و به یک فرد انقلابی یا شورشی تبدیل شوم من علیرغم میل باطنی خودم خشونت های بسیاری را در زمان انقلاب و جنگ شاهد بوده ام و هیچ رغبتی به دیدن دوباره آنها ندارم الان اخبار را همانطور که گفتم دنبال میکنم و احساس میکنم مردم ما روند تکامل خوشان را طی نموده اند برای بسیاری از زنان ایرانی حق رای زنان در سال ۱۳۴۱ موضوعی بی اهمیت تلقی میشد یا اصلا اطلاعی از آن نداشته اند ولی نوه های همان افراد امروز خواسته های بیشتری را فریاد میزننند.
پس با تمام احترامی که برای شما قایل هستم ،خواستم شما و دیگر دوستان بدانید که ما باید بعنوان ملت ایران در این کره خاکی یاد بگیریم از بت پرستی دست برداریم اگر جناب آقای استاد عباس منش حرفهای درستی میزنند که در زندگی شخصی خود یا مااجرای اونها نتایج خوبی را بدنبال داشته است، دلیل نمیشود در تمام موضوعات کورکورانه از ایشون تبعیت کنم شما بارها فرموده اید به احساستون مراجعه کنید و احساسم و قلبم بهم گفت برخی افراد در این سایت تعریف و تمجید واقعی از شما ندارند و فقط دست آورد های عالی شما اونها رو مسخ کرده و ناچارند اعتراف کنند که شما کاملا در همه زمینه ها بر حق هستید و باز هم حتی در این جمع کوچک عده ای میخواهند از شما بت بسازند وفقط دلخوش به اینکه ما هم پیرو این شخص هستیم فارغ از نتایج عینی در زندگی شخصیشان ولی من دلیلی بر دروغ گفتن نمی بینم و صاف و پوست کنده احساسم را بیان کردم فارغ از اینکه دوستان در این گروه بپسندند یا نه؟شما به من یاد دادید وقتی به این نقطه رسیدیم که اعتقاد داشتیم راهمون درست است از هیچکس جز خدا نترسیم و من این کار رو انجام دادم هر چند میدونم این چیزها برای شما هم اهمیتی نداره و خللی در شما ایجاد نمیشه،چه تمجید دوستان و چه انتقاد های من
در خاتمه خواستم عرض کنم که میدانم شما فرکانس کلام مرا دریافت میکنید پس میدانید که از صمیمم قلب دوستتان دارم از اطاله کلام از شما و دوستان عزیز پوزش میطلبم..
امیدوارم همگان در زندگی عاقبت بخیر شوند
بدرود