تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «امید فیروزبخت» در این صفحه: 1
  1. -
    امید فیروزبخت گفته:
    مدت عضویت: 1307 روز

    سلام و درود بر همگی،

    مثل هر روزم امروز اومدم برای هدایت روز و این فایل رو برای بار 3وم مشاهده کردم. هر 3 بارش این محتوی رو در هدایت روزم دیدم. الگوی تکرار شونده این محتوی ذهن من رو بسیار زیاد درگیر کرد به حدی که من نشستم و فکر کردم چرا دارم به یک شکل در یک مسیر یکسان به این محتوی هدایت میشم.

    پاسخی که بهش دست پیدا کردم اینه که من با اینکه قبول دارم این جمله رو که باید شکایت رو از خود منع کرد، به دلیل حس ترحم به شکایت‌های دبگران گوش میدم و هر بار که گوش میدم تلاش میکنم تمرکز دیگران رو از شکایت بردارم و همدردی کنم اما نتیجش ابن میشه که میگن تو خیلی خوب میشنوی پس بیا بیشتر بشنو و من بدون اینکه بخوام وارد فرکانس شکایت میشم و هر بار هم همیشه شب اون روزی که شکایت شنیدم به این محتوی هدایت میشم و همیشه هم به همین نتیجه‌ای که الان رسیدم میرسم ولی هیچ اقدام عملی برای رفعش نمیکنم.

    به لطف الله 1 ماه گذشته دوره بی نظیر روابط رو تهیه کردم و طی این یک ماه یکی از ریشه‌های احتمالی این مسئله رو پیدا کردم.

    داستان اینه که من هرگز مفهومی به اسم ارزش های فردی رو نشنیده بودم و اصلا هم خانواده پدری و هم مادری همگی به شکل یکسان هیچ درک و ادراکی نسبت به مفهوم ارزش های فردی نداریم. من به لطف الله هدایت شدم به این مفهوم البته نه به شکل مستقیم در دوره بلکه به واسطه پاسخ به سوالات اولیه از انتظارات من از یک رابطه ایدآل و مطالعه کردن به این مفهوم هدایت شدم.

    ممنوع شدن شکایت برای من یک ارزش برای خودم محسوب میشه شخصی مثل استاد که شکایت رو ممنوع میکنن برای خودشون به واسطه اینکه این مسئله براشون خیلی مهمه درد و رنج کوتاه ترد شدن و یا مورد تایید دیگران نبودن رو با باورهای قدرتمند میپذیرن و روی اون مسئله مهم پافشاری میکنن . به این میگن ارزش‌.

    حالا داستان من چیه، اینه که من به شدت از ناراحت کردن دیگران ترس دارم. من یک باور بسیار قدرتمندی دارم که میگه آدم بد آدمیه که دیگران رو ناراحت بکنه و من همیشه خودسرزنشی میکنم اگر ببینم کسی از دستم ناراحته و جالبه که به همین دلیل همیشه روابط من سمی بودن به خصوص در رابطه عاطفیم و این مسئله رو پررنگتر میکردن که من بدم چون دیگران رو ناراحت میکنم.

    باوری از استاد که برای من همیشه غیر قابل پدیرش اما آرامبخش بوده یعنی به قلبم مینشسته این بوده که نظر آدم‌ها هیییییییچ اهمیتی نداره هیچ هیچ هیچ هیچ.

    بعد از این مفهوم من به این نتیجه رسیدم که استانداردهای بالایی دارم برای خودم و فردی هستم که روی خودم کار میکرده و میکنم همیشه اما نسبت به دیگران روی اون‌ها پافشاری نمیکنم به همین دلیل در روابطم به سادگی خمیر میشم و به سادگی وارد فرکانس‌های نامناسب میشم اما درونا و عمیقا دلخواهم نیست. الگوی تکرارشونده واکنش بدن من در این شرایط ناخواسته همیشه سردردهایی هست که با نوشیدن آب خنک برطرف میشه که اصطلاحا سردردهای پری دیپرشن میگن و خب دقیقا هم من همیشه بعدش تا مدت ها وارد دیپرشن های چند روزه میشم.

    به لطف الله فهمیدم که شخصا ممنوع شدن شکایت بر خودم جزو ارزش‌ها و استانداردهای من هستش و باید این رو قبول کنم که رنج حاصل از ناراحتی دیگران رو به بهای حفظ ارزشم بپذیرم تا قدرتمند بشم و این رو تجربه کنم که فقط باید از خدا ترسید و نه از هیچ چیز دیگری چون ما از اویم و به او برمیگردیم و وقتی برگشتیم فقط ماییم و اون هییییچ رابطه ای وجود نداره همه چی فردیت پیدا میکنه‌ و مفاهیم استاد همگی به واقعیت میپیوندند.

    سپاسگزارم

    شاد باشید و در زمره ابراهیم حنیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: