نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی
چند وقت پیش وقتی داشتم تجربیات ناموفقم رو بررسی میکردم تا علتشو بفهمم رد پای بزرگی از عوامل بیرونی رو پیدا کردم ، در مسائل مختلف ، در زمانهای مختلف هربارهم شکل و شمایلش متفاوت بود یبار پدر و مادر ، یبار جامعه ، یبار فلانی یبار بمانی ههههه
ولی مقصر هر چی بود من نبودم .
تابستون امسال من تصمیم گرفتم گواهینامه رانندگی بگیرم و چند بار به دلایل خیلی مسخره و ساده رد شدم ، هرچی فکر میکردم میگفتم من همه چیو دارم خوب انجام میدم مشکل از افسری هست که داره امتحان میگیره .
منی که انقدر خوب رانندگی میکنم رو به دلایل مسخره رد میکنه ولی کسی که چپو راستشو نمیتونه تشخیص بده قبول میکنه و میومدم تو خونه هم با کلی گله و شکایت از بی عدالتی ماجرا رو تعریف میکردم و هفته ی بعد دوباره با افرادی که اومده بودن آزمون شرکت کنن جمع میشدیم دور هم و یکی میگفت آشناهاشو قبول میکنه یکی میگفت مسیر امتحان ما خیلی شلوغ و پر شیبه ، ماشینشون ایراد داره و… همه هم تایید میکردن و دوست داشتن شکست خودشونو گردن نگیرن
خلاصه بعد از سه چهار با رد شدن اومدم نشستم فکر کردم و نوشتم که
_ چرا من قبول نمیشم ؟؟
+ به خاطر مسیر آزمون ، افسر عقده ای ، اموزشگاه داغون و….
متوجه شدم مشکل داره از کجا آب میخوره نه تنها تو این مسئله بلکه تو مسائل گذشته قدرت دادن به عوامل بیرونی داشت کارو برام سخت میکرد
همین که متوجه قضیه شدم حرفای استاد یادم اومد که من دارم زندگیمو خلق میکنم هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره و الگوهارو واسه خودم مرور کردم و گفتم تو همین مسیر با همین شرایط هزاران نفر قبول شدن اینا همش بهونس و دیگه قدرت ندادم به کسی یا چیزی
یادمه اون روز آخری که من ازمون داشتم شرایط بیرونی بر علیه من بود
دوسه دقیقه دیر رسیدم و به من گفتن دیگه دیر اومدی برو پی کارت خخخ و خود افسر چقدر باهام بحث کرد که نه من قبولت نمیکنم برو هفته بعد بیا و در آخر گفت اوکی امتحان میگیرم ازت ولی اگه قبول نشی فلان میکنم و بمان میکنم باید کلاس اضافه بری و از این تهدیدا
یه لحظه از ذهنم رد شد این دیگه باهات لج کرد ردت میکنه .
ولی خیلی زود دوباره ذهنمو کنترل کردم گفتم این ادم هیچ کارس نمیتونه تاثیری در نتیجه ی کار من داشته باشه ، قدرتی نداره من دارم نتیجه ی زندگی خودمو رقم میزنم
و به قول استاد دهنمو بستم نرفتم بشینم پای صحبتهای بقیه ی افراد و حرف زدن از تجربیات ناموفق خودم .
تنها نشستم تو پارک به قشنگیای محیط توجه کردم تا نوبتم بشه و عجیب بود اونروز همههه هم رد شدن ولی من توجهی بهشون نکردم ، باهاشون صحبت نکردم
فقط یه نفر قبول شد و من توجهمو گذاشتم رو اون یه نفر تحسینش کردم ، بخاطرش خوشحال شدم
و خداروشکر قبول شدم بااینکه خیلی هم مسلط عمل نکردم و اشتباهاتی هم داشتم برعکس دفعه قبل که کارم عالی بود
این تجربه رو نوشتم که بعدا یادم باشه من چقدر از قدرت دادن به عوامل بیرونی ضربه خوردم
ولی وقتی فهمیدم ایرادم کجاست هیچ چیزی از بیرون نتونست جلوی رسیدن من به خواستمو بگیره و این تجربه باعث شد مطمئن تر بشم که هیچ کسی و هیچ چیزی هیچ قدرتی در زندگی من نداره مگر اینکه من تو ذهنم بهش قدرت بدم .
از اون روز من خیلی بیشتر حواسم به این مسئله هست و دارم بهتر روش کار میکنم .
ممنون از استاد عزیزم که به ما یاد میدید چطور از سیکل معیوب بیرون بیاییم
من بااینکه قانون رو میدونستم اما تو اون شرایط بهش عمل نکردم و دچار این مشکل شدم ولی خوشحالم به خاطر اون تجربه چون درک عمیق تری از این قانون پیدا کردم و با تجربه بهش رسیدم و در خواسته های بعدی این تجربمو به یاد دارم