تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا اسحاقی» در این صفحه: 3
  1. -
    زهرا اسحاقی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    خدایی که بی حساب و کتاب به بندگانش از طریق مختلف روزی میده.

    آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد؟!

    در جواب این مورد یه داستان از خودم بگم در مدت تقریبا 5 ماه پیش.اتفاقی که برای من افتاد این بود که همسرم بعد از حدود 2 سال به خونه برگشت و دوهفته ای بود که اومده بود به خونه.

    رفتن همسرم هم از اونجایی میشد که من نسبت بهش اعراض کردم،از خداوند درخواست کردم از من دورش کنه تا بتونم روی ذهنم بهتر کار کنم،و خداوند این کار رو برای من انجام داد. خلاصه با اومدن همسر جنگهای گذشته اتفاق افتاد،اما اینبار من بدون ترس حرفها و خواسته هام رو بهش گفتم و اون بخاطر خلاهاش شروع به کتک زدن کرد.

    با خودم‌میگفتم زهرا قراره یه اتفاقاتی بیفته،فقط آرام باش و مطمعن باش خیرِ برات.

    توی دعوا آرامشمو‌حفظ کردم،زمانی که برادرانم اومدن منو ببرن آرامشمو حفظ کردم،زمانی که خونه ی برادرم بودم آرامشمو حفظ کردم.

    در مورد ناراحتی ها دهنمو باز نکردم و شکرگزار زن داداش مهربون،بچه داداشای بامزه،برادر دلسوز و مهربون،دخترم که مثبت اندیشه،اتاقی که در اختیارم قرار دادن بودم.

    نتیجه اش:بعد از 29 روز خونه ی برادر بودن،پدرشوهرم برام یه خونه رهن و اجاره کرد،با تمام امکانات،(خانه ی مبله)که ویوِ تراسِ خانه، باغ بزرگ و خونه های لوکس هست،اجاره با خودشه،خرج و مخارج خانه با خودشه،پول تو جیبی من و دخترم با خودشه،شارژ ساختمون و قبضها با خودشه.

    من‌چیکار میکنم؟

    شخصیتمو‌هر بار بهتر از قبل رشد میدم.

    دارم دوره ای رو طراحی میکنم که قانون رو توی دوره توضیح بدم.

    لذت میبرم

    سپاسگزاری میکنم

    توجهمو‌گذاشتم روی خواسته هام.

    همسرم چی شد؟

    وقتی به خونه اش رفتم با کلی احساس پشیمونی و عذر خواهی از من خواست که بهش بگم چه‌چیزهایی میخوام و قرار شده برام فراهم کنه و به راحتی و با توافق از هم جدا بشیم.و همچنین بیشتر از قیمت‌نفقه ای که قاضی و دادگاه و … میبرن،(بدون اینکه من اقدامی کنم)خودش پول به حسابم واریز میکنه.

    و این شکایت نکردن از شرایط به ظاهر بد یعنی اعراض از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها.

    خدا پاداش میده به افرادی که بتونن ذهنشونو کنترل کنن. من نمونه هستم اول برای خودم و قویتر شدن ایمانم و بعد بقیه دوستان عباسمنشیم.

    هر کجا هستین در صحت و سلامت با رزق حلال و دل خوش در پناه خداوند رزاق باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    زهرا اسحاقی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به همه ی دوستان و استاد عزیزم

    سلام حسین جان

    برادر موحد و پاکار

    حسین جان

    من برای رسیدن به این مراحل خیلی با خدا صحبت کردم خیلی زیاد

    تمام هَم و غم من شده بود خدا

    فقط میگفتم کمکم کن

    فقط میگفتم هدایتم کن

    منم اوایل کنترل ذهن برام سخت بود

    و نمیدونستم باید چیکار کنم.

    ولی یه کُد گذاشته بودم توی ذهنم که توجه کنم به ابرهای آسمان.

    یادمه خیلی دردسرها داشتم توی زندگی و فقط اینو به خاطر خودم سپرده بودم هر وقت حالت بده به آسمون و ابرهای نگاه کن. اوایل نگاه میکردم و گریه میکردم چون حالم خوب نبود

    بعد آرام آرام‌نرم شدم

    آسون و آسونتر شدم

    یه لطیفی قلبم گرفت.

    خیلی چیزها میتونه عامل بشه تا بتونه یه فرد از کنترل ذهنش خارج بشه یا مسلط بشه بر روی کنترل ذهنش.

    به نظر من تا میتونید خودتونو آویزون خدا کنید.در هر چیزی

    انقدر آویزونش باشید انقدر درخواست بدین انقدر هدایت بخواین تا بشکنه اون باورهای منفی و خداوند با خودش بگه این خیلی سمجِ بزار بهش بدم اون چیزی رو که میخواد.

    به قول استاد دنیا دنیای پُروهاست،اما پُرویِ با ایمان.

    در ضمن به جمع عباسمنشیها خوش اومدین

    باعث افتخار هستین

    انشالله براتون مفید بوده باشه.

    در پناه رب باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرا اسحاقی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    سلام محبوبه جانم

    دوست عزیز و ارزشمندم

    خدارو شکر بابت وجودت در این کره ی خاکی.خدارو شکر که کامنت من‌باعث شده حالت خوب بشه و کنترل ذهنت رو به دست بگیری.اینو بدون خیلی ارزشمندی،اینو بدون خیلی قوی هستی، اینو بدون خدا همیشه همراه تمام لحظه هاته،پس نگران‌چی هستی؟!نگران یه‌پیام؟!که اونم‌مال شما‌نبوده؟ اون ارزشمندی و اون حس خوب داشتنت که لایقش هستی رو به هیچ عامل بیرونی گره نزن عزیزم. هر لحظه با خودت باش و با خدای خودت. درها خیلی راحت باز میشن عزیزم.انرژی عشق جاریِ. و زور زدنی نیست. این انرژی رو در هر چیزی که‌میدونی پخش کن.بزار درون تو بیرون رو‌تغییر بده ،نه اینکه بیرون، درونت رو

    در پناه خدا باشی خانوم زیبا.

    عاشق استاد و عاشق تمام افراد این سایتم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: