تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Amineh amiri» در این صفحه: 1
  1. -
    Amineh amiri گفته:
    مدت عضویت: 847 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان این سایت

    من وقتی ذهنمو ورودیام کنترل کردم سعی کردم نشنوم حرفا و دعواهایی که حالمو بد میکرد اونجایی که هرشکستی که میخوردم این تو ذهنم‌زنگ میخورد اگ شرایط مشکل داره این مشکل از طرف خودته اگه شرایط اینجوری نیست که دلت میخواد خودت مقصری

    خیلی خوب تمرکز کردم روی اصلاح خودم و سایت و البته درسی که باید میخوندم اینقدر غرق در ارامش و رها بودم میگفتم که فلانی کیه ک کارو خراب کنه منم ک همه اتفاقات زندگیمو خلق میکنم

    نتیجش شد احساس بهتر من

    شد موفقیتایی با تلاش فیزیکی کمتر( موفقیتایی که قبلش شب و روزمو بهم میدوختم و هرچی زور میزدم نمیشد)

    شد ارامش خونه ای ک همیشه باید با هنزفری تحملش میکردی

    شد دوستایی ک خیلیی مثبت بودن و کنارشون همیشه شادم

    شد رفتنم به شهر بزرگ تر ( با اینکه خانواده همش میگفتن تو از خونه فراری باید بزنی همین شهر خودمون راه دور سخته برای دختر من با اینکه حوصله جنگ و دعوا قانع کردنشون برای تجربه بهتر تو شهر بهتر نداشتم که اخر فک میکردن بهونس

    با اینکه کد شهر خودمونم توی انتخاب رشتم وارد کردم و احتمال 99 درصد قرار بود همونجا بشه و جای بهتری نمیتونم برم

    ولی خدا ی جوری درارو باز کرد جوری هدایت شدم که بابام میگفت اخر همونی شد که خودت میخواستی(:

    شد استقلالم تو خیلی از مسائل

    باعث شد ازاد بشم و برا هرکاری خودم تصمیم بگیرم ( با اینکه هنوز به تصمیماتم شک دارم و ی نیاز هست که میخواد با بقیه انجام بده اون کارارو ولی خیلی بهتر از قبل انجامش میدم و تا جایی بتونم پا میزارم روی ترسام جلو میرم)

    و خیلی چیزای دیگ که خدارو بابتشون هر لحظه شکر گزارم

    اما وقتایی که به قدرتو دخالتی که پدر و مادرم و بقیه میتونن تو زندگیم داشته باشن انگار تسلیم میشم انگار که جهان من بر وفق اونا رقم میخوره و باعث احساس بد بیشتر و سردرگمی من میشن

    یا اینکه مثلا من دانشجو تعهدیم و باید چندین سال برای مناطق محروم کار کنم تا بتونم مهاجرت کنم بعضی وقتا میترسم از شرایطی ک خودمو توش قرار دادم اما خیلی وقتا خیلی رها تر از بقیه عمل میکنم میگم تا چند سال دیگ مشخص نیست این قوانین باشن یا نه من باشم یا نه بهتره از همین الان و درسی که میخونم لذت ببرم و کاری به اینکه بعدا چکار کنم نداشته باشم و روی خودم کار کنم

    و واقعا امان از وقتی که ادم قدرتو بده به هرکسی غیر خودش و بترسه و شرک بورزه انگار که راهی برای فرار نداره و برای همیشه نقش یک قربانیو بازی میکنه

    خدای قشنگم خودت هدایتم کن خودت نور بشو امید بشو قدرت و تعهدم بشو تو این مسیر

    تو ک دانا ترینی کمکون کن بیشتر روی خودت و خودمون حساب کنیم

    من عاشقتم رب مهربونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: