https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیز، مثل همیشه فوقالعاده هستید، بنده از کسانی بودم که دقیقآ همیشه دنبال مقصر میگشتم، ولی بعد از آشنایی با آموزه های گران بهای شما الان دیدگاهم بکلی تغییر کرده و البته که بقول فرمایشات شما، هنوز خیلی کار دارم تا کاملا اصلاح بشم
حداکثر فشار ممکن از هر نظر روی من بود از نظر کاری عاطفی و مالی
و من زیر فشار بی امان این فکرها واقعا داشتم له میشدم و میخواستم با زور زدن دعوا کردن بحث منطقی کردن و راه چاره پیدا کردن و خلاصه این داستانا به ارامش برسم و کار درست رو انجام بدم
ی لحظه این فکر اومد که از همین تضادها و به ظاهر باخت ها درس بگیر سری بعد کاراتو محکم درست اصولی و طبق قانونش انجام بده
و نتیجه باثبات و محکم بگیر
همین میتونه برد تو باشه
همین میتونه تضمین تو باشه
ولش کن رهاش کن درسش رو بگیر و استفاده کن
من هم به نوبه خودم خیلی تلاش و تمرین کردم که فکرم رو مثبت بین کنم
برای من این سری اتفاقات ناخوشایند شاید از فکر کردن به اینکه چقد موتوری ها توی خیابون بد میرن و خطرناکن و نباید اینجوری باشه شروع شد و همین حس بد
به اینکه سرکار این نباید اینجوری باشه اون نباید اینجوری باشه ختم شد و بعد به روابط کشیده شد و به تصمیمات و نحوه نگرش و اقدامات من از نظر مالی
و نتایج ! اصلا جالب نبود در وهله اول
خب ولی میشه اگر بتونم و یادم نره سری های بعد برد های بزرگی از همین ایراداتی که در خودم دیدم و مدل فکر و کار کردنم عایدم بشه
مینویسم که ذهنم آروم بشه
و گذر میکنم که ضربه نخورم
تا حالا بعدا بتونم حرکتایی بزنم
این مقصر دونستن دیگران و حس مظلوم بودن و قربانی شدن شاید بدترین سمی هست که تو وجود ادم میتونه بره
و فاجعه اینه که ازش لذت ببری
امیدوارم به قدرتی برسم که خودم واقعا خالق موقعیت باشم خالق زندگیم باشم و در رابطم با خالق و جهان و خودم و دیگران قدرت داشته باشم و عشق
استاد این جمله شما که هرچقدر بیشتر روی خودتون کار کنید؛ بعدا بیشتر متوجه قانون میشید رو واقعا باید با طلا نوشت.
همونطور که میدونید (البته با تاسف) من زیاد توی سایت فعال نیستم ولی بشدت پیگیر و مصمم روی خودم کار میکنم، علت روی سایت کار نکردنم هم اینه که فکر میکنم باید اینقدر نتایجم بزرگ بشه که بتونم کل ایران رو بخرم بعد بیام تو سایت بنویسم بچه ها من به خواسته هام رسیدم 😊😊😊
استاد قطعا شما در جریان این اتفاقات تکراری توی ایران هستید، من سن زیادی ندارم ولی چند سالی هست که این اتفاقا گاهی تکرار میشه…
من با کارکردن روی باور های خودم (چقدر این جمله رو میشه تفسیر کرد-شاید سالها)؛ استاد واقعا کارکردن روی باور ها مثل ترشی میمونه هرچی میگذره (و البته مصمم ادامه میدی مسیر کارکردن روی خودت رو) بیشتر جا میوفته و بهتر میفهمی که تازه الآن داری مفهمی ولی بعد از یه مدتی میفهمی که هیچی نفهمیدی و تازه داری میفهمی :)))
داشتم میگفتم من بعد از مسلط شدن به خودم و کنترل ورودی های ذهنم موفق شدم به نتایجی برسم که توی کسب و کارم خیلی موفقیت آمیز بود. از اینکه چقدر دستان خداوند اومدن و کمک کردن بهم تا بتونم روی خودم کار کنم و بتونم مسلط بشم به اوضاع و موفقیت نسبی رو کسب کنم باید ساعت ها توضیح بدم. نتایجم راضی کننده بود و طبق محاسبات خودم روندی که داشتم پیش میگرفتم مثبت بود و تقریبا جوابگو بود.
تا اینکه دوباره اینترنت ها توی ایران قطع شد و ….
استاد کسب و کارمن در بستر اینترنت هست و برخلاف گفته های شما یکم شیطونی کردم و علاوه بر وبسایت کمی هم روی اینستاگرام تمرکز کردیم برای معرفی کارهامون و فعالیتمون.
با قطع شدن اینترنت عملا کل بیزینس فلج میشه و دیگه هیچ کاری نمیشه کرد بجز انجام کارهای عقب افتاده و شاید کمی خسته کننده.
خیلی ذهنم درگیر بود و واقعا نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم جاده خاکی، استاد باورتون نمیشه منی که اصلا درگیر حاشیه نبودم و سرم تو لاک خودم بود یه طوری ترکیدم که اصلا باورم نمیشد. انگار کل باورهای قبلی همشون منتظر فرصت بودن تا همشون باهم بیان بیرون و شروع کنن به داد و بیداد توی مغزم.
خلاصه توی چند روز به قدری حالم بد شد که ناامیدی کامل بهم دست داد، دوباره شده بودم همون محسن چندسال پیش که فقط نشسته و چرت و پرت های بقیه رو گوش میکنه. اینترنت رو به هر طریقی بود وصل کردیم ولی … غرق در چرندیات اینستاگرام شدیم، اخبار منفی و ناامید کننده و چرت و پرت…
همش با خودم میپرسیدم از کجا شروع شد و چرا اینطوری شد، خیلی حالم بد بود تا اینکه از لحاظ فرکانسی و درخواست به خداوند مقرر شد که به این فایل گوش بدم. استاد شما میدونید چی میگم، هر جمله ای که شما میگفتید چراغی بود برای مسیرم. انگار داشتم چرایی تمام سوالاتم رو میفهمیدم. کل فایل های قبلی شما توی ذهنم مرور شد :
کنترل ذهن،
کنترل ذهن،
کنترل ذهن،
و …
خیلی چیزها برام روشن شد، متوجه خیلی مسائل شدم، اینکه باورهای سمی قبلی و گذشته ما همیشه همراهمون هست و به هیچ عنوان از ما جدا نمیشن، فقط کمرنگ میشن.
تا وقتی کمرنگ میشن که ما داریم روی این باورها کار میکنیم و باورهای مثبت و قدرتمند کننده رو دائما به خودمون یادآوری میکنیم.
ولی اگر مدتی روشون کار نکنیم به راحتی میان بالا و همه چیز رو خراب میکنن. به قدری نا امیدی در وجودت ایجاد میکنند که حتی نمیخوای زندگی کنی.
فاجعه بود حالم قبل از باز پخش این آگاهی ها در ذهنم.
استاد، خیلی راه داریم برای اینکه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم، تازه مثلا من ادعام میشد که میتونم؛ وای به حال کسایی که میگن ما نمیتونیم. درک این موضوع که ما به هیچ عنوان تحت تاثیر عوامل بیرونی نیستیم شاید سالها طول بکشه تا بشه درکش کرد. این جمله منو کسایی میفهمن که تجربه کردن.
همه ما میخواهیم بدو بدو کنیم جلو بزنیم از همه که آااای ملت من میتونم کنترل ذهن کنم و جلوی خودمو بگیرم ولی غافل از اینکه کنترل ذهن واقعا تمرین میخواد. نه تمرین اینکه جلوی خودتو بگیری نه اصلا؛ تمرین اینکه بتونی جلوی ورودی ذهنتو بگیری و دائم به خودت و ذهنت ورودی های مناسب بدی.
شاید بی ربط نباشه که دوره قانون سلامتی هم بی تاثیر در این درک و آگاهی نبود برام، چراکه توی دوره تمرین میکنی چندین ساعت حتی چندین روز بتونی ورودی ندی به خودت تا بدن بتونه بازسازی کنه خرابی هارو. دقیقا مثل ذهن ما که فقط کافیه جلوی ورودی های منفی رو بگیریم تا یواش یواش همه چیز به حالت نرمال برگرده.
خلاصه استاد همش میگفتم نظر استاد الآن توی این شرایط چیه !؟!
اگر عباسمنش توی ایران بود چکار میکرد؟
اگر …
اگر …
و اگر هایی که داشت مغزم رو میخورد!!
این فایل یادآوری کرد مسیر رو بهم تا بتونم مجدد قوی بشم و قوی تر روی خودم کار کنم.
جالبه اینم بگم که من هر روز تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم و فکر میکردم دارم به سمت خواسته هام پیش میرم ولی غاقل از اینکه این باورهاست که داره کارو انجام میده نه اینکه فکر کنی داری مسیر رو درست میری!!
در هر صورت ممنونم از شما استاد برای نشر این آگاهی ها؛ من شاگرد تنبل شما هستم چون هیچ دوره ای فعالیت نداشتم و هیچ چیزی ننوشتم تو سایت. ولی بشدت برای خودم تمرین میکنم و سعی میکنم، واقعا سعی میکنم که بتونم روی خودم کار کنم و هر روز بهتر از روز قبل بشم.
چقدر من تغییر کرده ام وفرسنگ ها فاصله گرفته ام با آدم یکی دوسال پیش،وخدارو صدهزار مرتبه شکر که چقدرشخصیت من باورهای توحیدی من تغییر کرده از لحاظ فرکانسی ونه ادا در آوردن
🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
من آکومولایی از اگر تا همین یکی دوسال پیش ازم می پرسیدن مشکل ونگرانیت چیه؟
فقط یک جواب داشتم،
واین بود که تنها دشمن من،تنها مشکل بزرگ من ،تنها موضوعی که منو ازار میدهد حکومت جمهوری اسلامیه،چقدر من همیشه شکاک،بدبین وچقدر جروبحث های الکی سیاسی میکردم،حتی به یه کارمند ساده که توی سیستم دولتی بود من سرجنگ داشتم کافی بود میگفت برو کنار
من میخواستم بکشمش،من میخواستم نابودش کنم
خلاصه من همیشه به صورت جدی در سرم جنگ دعوا بود باکل سیستم دولتی وحتی با این مامورین راهنمایی ورانندگی…
بخدا الان خندم میگیره که چقدر من خودمو ازار میدادم سر اینکه قانون و بلد نبودم…
جالب اینجاست وقتی من ازدواج کردم خانواده ی همسرم بیشترشون توی سیستم دولتی بودن.اونم سپاه ونیروی انتظامی🥰
اون زمان من تمام قدرت را دست عوامل بیرونی داده بودم،همیشه درگیر بودم وتمرکز روی چیزهای بود که نمی خواستم،اونم نااگاهانه وناخواسته،وهمیشه سرم بلا میومد،ونمی دونستم دارم از کجا میخورم.
استاد عباسمنش به خداقسم اگه دعای خیر من برات بشینه به هیچ چیز دیگری برای بهشت خداوند نیاز نداری،هرچند الان به لطف وجود شما معنی دعای خیر وخیرخواهی رو یاد گرفته ام….
استاد توی این چند روزه اخیر این اتفاقاتی که روخ داد.خداشاهده یه درصد هم نگاهم مثل گذشته به این مسائل نبود.دقیقا همه چیزو برعکس دیدگاه گذشته ام میدیدم،
که اگر من لایق شوم جهان منو هدایت میکنند به بهترین مکان در بهترین زمان
اگر من روی باورهایم کار کنم وبه خدا وصل بشم از قانون درست استفاده کنم به نفع خودم ،الخیر ومافی وقعه ست
اگرمن ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم وتمرکزم را بر روی زیبایی ها بزارم نتیجه خروجی مشخص است وجهان منو هدایت میکند به راه راست.
اگر من موفقیت های خودم و یگران را تحسین کنم،تمرکزم را روی خوبی ها وزیبای های ریز درشت زندگی ام برارم،عدو شود سبب خیر
اگر من شخصیتم تغییر کند وهرچه قدر خداگونه فکر کنم.خداگونه عمل کنم،اگاهی ذهنم را به روحم شبیه کنم،زمین زمان مسخر من است.
اگر من فرکانس هایم را مدیریت کنم درجهت خواسته هایم،پایم را از روی ترمزهای ذهنم بردارم جهان راهی ندارد جز نشان دادن روی خوشش به من….
من پذیرفتم که تمام اتفاقات بدگذشته ام مه هر روز سرم می امد،هیچ کس مقصر نیست ونبود الا باورهای وفکرهای سمی خودم.
هر روز به قول استاد چک ولقد میخوردم ونمی دونستم برای چه؟؟؟؟
الان درموقعیتی قرار گرفته ام درتمام لایه های زیرین قلبم در بطن فرکانسهایم تمام آدمها دوست دارم،برای تک تکشون احترام قائلم وبا خوش بینی به همه موضوعات نگاه میکنم ونتایج هم برایم تغییر کرده
الان میفهمم لذت بردن از زندگی یعنی چه؟
الان در مسیر توحید قرارگرفته ام وتمام وجودم را به خداوند وصل کرده ام وهر روز اگاهانه تلاش میکنم این فاصله نزدیک ونزدیکتربشه.
توقعم از خداوند بی نهایت بالا برده ام
وبینهایت توقعم را از انسانهای اطراف پایین اورده ام
خداوند منو کامل آفریده وبرای خوشبختی نیاز به هیچ عامل بیرونی ندارم
من باید تمام وجودم را کشف کنم تا خوشبخت باشم،همه خواسته های من در وجود من است نه در بیرون سالها بود در بیرون جستجو میکردم هر روز بدبختر میشدم،
الان من فرکانس هایم نتظیمه طبق قانون بدونه تغییر خداوند من از لحاظ مالی به موفقیت بزرگی میرسم با توجه به نشانه ی که هر روز در جهت خواسته هایم میبینم،و الهاماتی که بهم میشود….
خدایا صدهزار مرتبه شکرت تا بی نهایت بابت پیوستن به سایت عباسمنش دات کام❤️❤️❤️💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💐💐💐💐💐💐💐💐💐
که هر جایی میری از این صحبت های که همش ناله و شکایت ،فحش وبد بیراه ست
با اینکه خیلی رعایت میکنم و توی جمع هایی که حس میکنم از این بحث هاس فاصله میگیرم
ولی بازم در روز ناخواسته ۱ و۲باری تو این موقعیتها قرار میگیرم و باور کنید ی موقع هایی کلافه میشم
آخه اگه باهاشون بحث بکنی و بخوای در مورد قانون باهاشون صحبت بکنی که درک نمیکنن و توی مدارش نیست ،اگه چیزی نگی ،(که خیلی وقتها من اینکارو میکنم و حتی خیلیاشون ناراحت میشن و میگن ما داریم صحبت میکنیم و تو سرت تو گوشیه وگلایه و از این حرفا ) و ی موقع هاییم سریع بحث رو عوض میکنم یا میزنم ب شوخی ویا آهنگ شاد میزارم و ی قرم میدم براشون ، البته بستگی ب طرف مقابلم داره
و از خدای مهربون و استاد عزیز واقعا از ته دل سپاسگذارم که این آگاهیارو فراهم کرد که بتونم با کمکشون از این موقعیت و افراد فاصله بگیرم و آرامش رو بیشتر حس بکنم
من هم سلام میکنم خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیز و خوش تیپ
من خودم شخصا اوایل خانواده ام رو مقصر همچیز میدونستم، بخصوص پدرم رو که چرا کارمند و چرا هیچوقت دنبال پول بیشتر نبوده، چرا مادرم شاغل نبوده که وضع مالیمون بهتر باشه، بعد که یکم آگاهتر شدم مملکت و رهبر و حکومت رو مقصر دونستم، و گفتم گرونی رو اینا ایجاد کردن نداشتن شغل، ازدواج سخت شدن، حقوق وزارتی پایین و قیمت دلار و بلیط هواپیما و هزارتا چیز دیگه رو اینا اینجوری کردن که من نتونستم به آرزوهام برسم، بعدم مدیر و کارفرمارو مقصر دونستم، که اونا ادمهای بی انصافی ان، کار میکشن و حقوق نمیدن، و تا ابد هم همینه، ولی از وقتی با سایت و فایلهای شما آشنا شدم، طرز فکرم کلا تغییر کرد، الان میدونم واقعا مقصر همچیز خودم بودم و هستم، حرکت نکردم، درست پول سازی نکردم، قوانین رو نمیدونستم و کلا مدار و فضای فکریم متفاوت از الان بود، ولی خداروشکر تو این لحظه دیگه آگاهانه دارم روی افکار خودم کار میکنم و توی همه جنبه ها میدونم که کم کاری خودم چجوری باعث شده عقب بمونم، ولی چیزیکه خیلی مهم ثابت قدم بودن و ول نکن بودن تو این مسیره بنظرم، ما باید همیشه مراقب افکار و باورهامون باشیم و بخودمون یادآوری کنیم که از کجا و از کی این آگاهیها اومد تو زندگیمون و ما چقدر تو مسیر متعهد بودیم..
واقعا خداروشاکرم بابت این فایل، بشدت برام لازم بود که دوباره همچیز برام تلنگر بخوره و از شما هم هزاران بار ممنونم. در امان خدا باشید
برای پولدار شدن اما الان دوست دارم توروبشناسم تو همه چیز هستی تو باشی همه چیز هست دنیای شناخت تو لدت بخش تر از داشتن پوله من هرجقد پیش میرم بیشتر غبطه میخورم چرا دیر شناختمت ای خدای مهربانم چرا دیر اومدم منو ببخش بخدا قسم من تازه دارم زندگی میکنم من با تو دارم به آرامش میرسم پول و موفقیت و فراموش کردم تو سوره نور گفتی این خداست که هر کس را بخواهد پاک میگرداند پروردگار من مگر من چه چیزی داشتم منو انتخاب کردی برای خودت ای خدای مهربانی ها خیلی خوشحالم این آیه رو دیدم از اسناد عباسمنش هم ممنونم که منو هدایت کرد به سمت خدا و قرآن هرجا هستی شاد و سبز و ثروتمند باشی استاد دوستان همه چیز خداست به خدا پیله کنید یا حق علی برزگر
از تمام وجودم منتظر همچین فایلی از شما بودم که بیاید صحبت کنید و به من بگین که مسیرت درسته همین فرمون برو جلو ، مخصوصا تو برهه ی حساس کنونی 😂 که همه دنبال تغییر شرایط بیرون هستن و من دنبال تغییر شرایط خودم و همش یاد حرف شما میوفتم که تو یکی از فایل هاتون گفتین سال ۸۸ تو اون شلوغی ها تو میدون ونک سمینار داشتین ، بی توجه به حرف بقیه و کنایه هاشون کارتون رو ادامه دادین ، و الان جایی هستین که کاملا نمایانگر درستی و درستی و درستی مسیرتون هست و خداروشکر میکنم که شما رو شناختم و از شما یاد گرفتم و یاد میگیرم و یاد میگیرم و تا ابد یاد میگیرم 💙
استاد من از بچگی پیش پدرم تو بازار پوشاک کار میکردم ، بازاری که ۹۹ درصد افراد حتی کسایی که واقعا تولید کننده های قوی هستن و واقعا خوب کار میکردن همش در حال شکایت کردن هستن ، در حال نالیدن هستن ، در حال صحبت در مورد کمبود هستن ، شاکی هستن و ناراضی و ناسپاس و مدام از شرایط دولت مینالن ، از شرایط مملکت مینالن و با این طرز تفکر بزرگ شدم با این مدل فکری که دنیا پر از کمبوده ، دولت همه پول ها رو میخوره ، به مردم نمیده ، عامل رکود بازار دولته و …
اینا شد باور های من ، منم شدم یه تحلیلگر امور جامعه که با همه در مورد سیاست و اقتصاد و مشکلات دولت صحبت میکردم.
۹ سال پیش بود که وارد یک رابطه عاشقانه شدم ، و از همون روز اول آشنایی یادمه در مورد مسائل جامعه و مشکلات باهم صحبت کردیم ، و این روند ادامه پیدا کرد و شبایی که با هم بیرون بودیم مدام در مورد مشکلاتی که دولت ایجاد کرده صحبت میکردیم و نتیجه چی بود ؟
اینکه که من تو یه شرکتی مشغول به کار شدم که هر آنچه از دولت ایراد میگرفتم و بهش توجه کرده بودم توی اون شرکت برام اتفاق افتاد و شرایط شرکتی که فاطمه توش کار میکرد هم به شدت خراب شد و مهمتر از همه احساس نارضایتی از زندگی و ناامیدی به آینده.
اینا گذشت و ما در جهالت و نمیفهمیدیم که آقا هر اتفاقی توی زندگی ما میوفته به خاطر باور های خودمون و زاویه نگاه خودمون به زندگیه ، نه دولت ، نه شرکت و نه …
💥 تا اینکه با این مباحث و مهمتر از همه با شما آشنا شدیم ، و انقلابی بود که توی زندگی ما شکل گرفت ، صحبت های ما آگاهانه با کنترل خودمون از روی مشکلات ، رفت روی زیبایی ها ، ناامیدی ما تبدیل شد به امید ، توجه ما رفت روی زیبایی ها ، و مسئولیت زندگیمون رو دستمون گرفتیم و فهمیدیم که هر شرایطی که داریم تجربه میکنیم ، نه ربطی به دولت داره ، نه ربطی به شرکت داره ، نه ربطی به خانواده داره و …
این خود ما هستیم که این شرایط رو برای خودمون رقم زدیم ، و این خود ما هستیم که میتونیم فقط و فقط شرایط زندگی خودمون رو تغییر بدیم ، نه هیچکس دیگه ، حتی نزدیک ترین افراد زندگیمون ، اگر ما تغییر کنیم جهان مارو هدایت میکنه به شرایط بهتر ، به موقعیت های بهتر.
نتیجه این مدل تفکر چی بود؟
اینکه الان جفتمون داریم توی مسیر علایقمون کار میکنیم ، اینکه الان من تو مسیر علایقم خیلی خوب پیشرفت کردم هم توی بحث کاری ، هم مالی ، هم آزادی زمانی و مکانی ، نتیجه اینه دیگه زور نمیزنیم روی زیبایی ها تمرکز کنیم یا در مورد چیزای خوب صحبت کنیم اینا شده جزئی از وجود ما که نمیتونیم انجامش ندیم ، و همینجوری این مسیر تا ابد ادامه داره.
نتیجه اینه یادگرفتیم و یاد میگیریم در مسیری حرکت کنیم که رشد و پیشرفت روزانه داشته باشه تا بتونیم مسئله ای از این جهان حل کنیم تا بتونیم با پول ساختن با تمرکز روی زندگی خودمون باعث گسترش جهان بشیم تا خودمون رشد کنیم و لذت ببریم از زندگی.
زندگی یعنی این ، یعنی هر جایی که ما زندگی میکنیم باید خودمون رو بزرگتر از شرایطی بکنیم که اونجا هست که فارغ از هر نوع مشکل و مسئله ایی که وجود داره بتونیم راحت زندگی کنیم و اگر این طور نباشه هیچ جای این دنیای پهناور نمیتونیم زندگی کنیم و شکایت ها ادامه خواهد داشت.
استاد ممنونم ازت که هستی و راهنمای لحظه لحظه زندگی من هستی💙
سلام به دوستان هم فرکانسی و در مسیر تمرکز بر بهبود های دائمی
استاد جان باید بگم از صبح که بیدار شدم تا الان که مینویسم تقریبا تمرکزی چسبیدم به دیدن ونکته برداری از فایل ارزشمند و هدایتی…اصلا انگار این فایل برای من بود و چقدر جالب که این حرف ها با مثال ها و طرق مختلف حرف های این روزهای منو همسرم بود. اینکه این روزها فرصت خیلی خوبیه برای جدا شدن بیشتر از بدنه جامعه. اینکه ما متفاوت از بقیه عمل میکنیم، متفاوت از اکثریت تمرکزمون روی خودمون هست پس متفاوت هم نتیجه میگیریم و چقدر این حرف ها منو پر شر و شور تر میکرد تا سبقت بگیرم و خودمو بیشتر از بدنه جامعه جدا کنم. با دیدن عنوان فایل ابتدا همون موضوعی که چند روزه بیشتر درگیرش هستم اومد.
در ادامه فایل قبلی که در پاسخ به سوال دوستان دادید و چقدر اون فایل هم منو تا همین روزا به فکر فرو برده بود انگار داره پازل ذهنم بیشتر کامل میشه و خداوند از طریق هزاران دستش با نشانه ها، فایل ها، کامنت ها جواب میدهو خدایا شکرت برای این جهانی که ساختی با این قوانین ثابت و درستش…(فایل قبلی مصاحبه با استاد قسمت 37 بود و سوالی جواب دادید این بود که: تمرکز گذاشتن روی یک کار چقدر ضرورت دارد؟چقدر روی نتایج تاثیر داره؟ چه نگاهی کمک می کن وقتی آدم علایقش رو پیدا می کنه ایده های مختلف گمراهش نکنه …..استاد واقعا نمیدونم چرا اینقدر همه چی برام اینقدر تکمیل کننده و درسته، چقدر خوشحالم، چقدر ایمان دارم مسیری که الان هستم جایی که الان هستم درسته و در مسیر خواست هام در حرکتم…خدایا بارها شکرت)
تمرکز خیلی مهــمه
براستی که تمرکز همــه چــیزه
استاد نگم از اینکه شاید بیشتر از 7 ساعت تمرکزی روی این فایل بودم که فقط میگفتم ببین وقتی هدایتی عمل میکنی، فایلی رو ضبط میکنی که با حال و هوای موجود هم هماهنگه. چون تو وقتی وصلی و به الهاماتت عمل میکنی درست ترینی. مثل شما استاد که واقعا بارها تحسین کردم وقتی این نکته رو خوندم اینکه:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
واقعا هدایت رو میشه دید. میشه حس کرد و چقدر خوشحال شدم در مسیر همین هدایت ها منم این روزا در همین حوالی موضوعات بودم و افکارم رو بیشتر تقویت کرد تا این موضوعات رو در عمل متوجه بشم و با پوست و گوشت و استخوانم به ایمان و باورم بیفزایم که خدا همــین حوالیه و وقتی در مسیرش هستی و هماهنگ. اتفاقات و فایل های هماهنگ تر میبینی.خدایا بارها شکرت.
الان که دفترم رو نگاه میکنم و آثار رد قرمزی خودکار که انگار انگشت هامو دیدم 14 صفحه نوشتم و هنوز فکر میکنم چیزی نمیدونم و باید بارها و بارها این فایل رو بشنوم. تا الان هم فکر کنم حداقل 5 الی 6 بار گوش دادم از صبح تا الان. و جالبه بار آخر اومدم تا به سوالاتی که پرسیدید جواب بدم و دیدم 6 صفحه نوشتم(در صورتی که تو ذهنم بود هر موضوعی یادم اومد تیتر وار بنویسم و بعد بیام تو کامنتم اینجا کامل کنم و اگر چیزی هم دوباره به ذهنم اومد اضافه کنم. واقعا خدایا شکرت این قدرت مکتوب کردن و نوشتن و تمرکز لیزری گذاشتن روی یک موضوعه، این قدرته عشق به دانستن و آگاهیه، این قدرته تو فست با تمرکز بالا روزت رو شب کردنه،…)
میرم سراغ موضوعاتی که نوشتم یعنی میرم سراغ اصل(یک تمرینمم باید این باشه کمتر برم تو حاشیه و اینقدر غرق فرعیات نشم. شاید اینم روندی از تکامل منه که با اینجوری نوشتن راحت ترم و باید اینطوری به درک برسم و تکاملم رو برای تشخیص اصل از فرع پیدا کنم…خدا میداند و بس…)
از خدا هدایت میخوام تا آنچه رو بادی بنویسم و آنچه رو که باید درک کنم رو درک کنم و در عمل کردن کمکم کنه.
مــن روی درآمد، ثروت،پول، پس انداز خودم می تونم تمرکز کنم و بهبود بدم.
مــن روی سلامتی، ترمیم روده، سبک تغذیه ام میتونم تمرکز کنم و بهبود بدم.
مــن روی روابط خودم با خدا، با جهان، با خودم می تونم تمرکز کنم و بهبود بدم.
مــن روی یاد گرفتن مهارت ها، ادت هایی که می تونم ایجاد کنم تمرکز می کنم و خودمو رشد میدم.
اصلا اینکه سرکار نمیرم، یا کار خاصی ندارم مشکل نیست، اینکه حسین هرزگاهی برای سرکار رفتن من مانع میشه مشکلی نیست که باید حل کنم، اینکه به رزومه ام نگاه میکنم و پراکندگی میبینم مسئله ایی که باید حل کنم نیست. اینکه من گیج میزنم تو مسیر علایقم، هنوز اونجور که میخوام پول در نمیارم، یا مستقل پول ساختن بلد نیستم مسئله اصلی من نیست، مشکل اون اتفاقات، نجوم، مدرسی، آقای آل طه،آموزش دیدن، مدرسی، کارشناسی زمین شناسی داشتن نیست، مسئله بدهکار بودن و شدن حسین مسئله ایینیست که من باید حل کنم. دغدغه مال و پول داشتن باعث ایجاد این شرایط من نیست.(خوشبختانه دولت، استخدام و … دغدغه من نبوده؛ هر وقت رفتم جایی برای کار سریعا جذب شدم)
آخه میدونی موضوعت چیه اینه که فکر میکنم مـــن باید برم سرکار پول در بیارم، درآمد داشته باشم تا حالــم خوب باشه. من که مشکلی ندارم. این بی پول بودن، فکر اجاره خانه های عقب افتاده، خرج و مخارج، هزینه دندان پزشکی، تامین نیازها وچیزهای مورد علاقه ام بــاید درست بشــه تا حــال مــن خوب بشه. من که مشکل ندارم این جور چیزها باید درست بشه خــب
مــن به عامل بیرونی کار ندارم، اینکه الان درآمد خاصی ندارم،کار خاصی ندارم که پول ساز باشه، کسب و کار مستقل ندارم کارندارم.چرا اینجوریــه چرا ایجوری نیستم کار ندارم، چیکار دارم وقتی نمیتوم تغییرش بدم. مــن فقــط بایـد خودمو اضافه کنمفقط همینو بس. کار نداشته باشم به اتفاق ها، شرایط، آدم ها و چیزهایی که افتاده یا میخواد بیفته (نه ترسی از آینده نه غمی از گذشته) فقط تو این معادله خودمو اضافه میکنم و خودمو حل میکنم و حاصلش، نتیجه اش خودبخود میشه چیزهایی کن بهش بیشتر توجه و تمرکز کردم. مثلا پیدا کردن باورهای مخرب و و برداشتن ترمزهای ذهنی ام که منو محدودکرده و در این سطح نگه داشته…
میخوام تفــکرهای سمی رو از زندگیــم اخراج کنم.اینکه شخص هایی، عامل هایی، چیزهایی اتفاق هایی غیر از خودم زندگی منــو رقم می زنه یــا می تونه تاثیر بذاره حتی یه ذره ، باید بیرون بندازم به امید و هدایت الله یکتا. من تنها او را میپرسم وتنها و تنها از او یاری میجویم.
هر نگاهی که یک عامل بیرونی رو موثر در زندگی خودم بدونم شــرکـه به جای شـرک توحید رو جایگزین کنم.قائم به ذات باشم، ذاتی که وجودش از تنها فرمانروا و قدرت مطلقــه. من سمت خودم رو انجام می دم. الان، اکنــون، در حال حاضر چه کاری برای بهبود میتونم انجام بدم، پــس انجآم میــدم با توکل به الله یکتا. تمرکزم روی خودم و کارهای سمت خودم می گذارم و اینــقـدر قوی می شوم که اگر جهان خواست مقاومت کنـه مــن بازم 4 بر 1 مقاوم تر و جلوتر باشم. ذهن خودمو قوی تر میکنم.
کسی که داره زندگی منو رقم می زنه مــنــم
کسی که اتفاقات و کم پولی مــنو رقم می زنه مــنــم
پـس مـــن باید خودمو درست کنم اگــر این نتیجه رو دوست ندارم پــس باید تــغـییر بدم.
شخصــِتم را تغـییر بدم، عادت هامو رو تغییر بدم، رفتارها و افکار و باورهامــو باید تغییر بدم.
مــــن باید تغــییری در تصمیمـاتــم بدم.
مــــن باید تغییری در مورد نحوه نگرشم به پول، شغل و درآمد بدم.من بــایـد کاری انجام بدم نه وجود یک کار خاص،قول و قرار و درآمد یا درآمدهایی از یک شخص خاص.
استاد من فکر میکنم و فکر میکردم و فکر خواهم کرد به این اتفاقات…من پدر خودمو به یاد میارم که اگر نگم همیشه اغلب مواقع شاکی از دولت،جمهوری اسلامی،… می بینم. واکنش گرا به محیط، اخبار، حرف ها، سیاست، دولت،…
می بینم که کنترل ذهن و خود دار بودن و کنترل احساسات و احساسی عمل نکردن و حرف نزدن چــقدر مهمه.
افسار این ذهن چمـوش رو در دست گرفتن و کنترل کردنش چقدر مهمه.
مــن باید شخصیت خودمو رو بصورت ریشه ایی خوب و درست بسازم.
اینکه یک فرد موفق مثل پپ گواردیولا (Josep Guardiola Sala) که ایشون بازیکن پیشین اسپانیایی و سرمربی باشگاه منچستر سیتی در لیگ برتر انگلستان هست با کلی دستاورد و افتخارات مختلف باشگاهی، به عنوان مربی یا حتی بازیکن و کلی رکورد دار هست. (کلی در موردش تحقیق کردم هم پپ هم توماس توخل و زین الدین یزید زیدان) متوجه یک روند درست و تکامل در آقای پپ گواردیولا شدم.اینکه در دوره زمانی طولانی موفقیت طولانی و پایدار داشته یک نکــته مهم رو به من یادآوری کرد اینکه: روی اصل بودن و اصول رو زیر پا نگذاشتن
اصــل شخصیت و نوع نگرش هست. قطعا کسی که در مدار معرفی شدن و پیشنهاد به عنوان بازیکن یک باشگاه میشه مهارت لازم رو داره امــا چیزی که باعث میشه اون بازیکن تیم رو به قـهرمــانی برسونه اینه که بازیکن دور از حاشیه باشه،یک بازیکن با شخصیت و با اخلاق باشه. یک بازیکنی که تحت هیچ شرایطی اصول اخلاقی رو زیر پانگذاره و محیط رو ســمـی نکنه. اصل انتخاب اینه که بازیکن توجه به خودش و مهارت خودش داره نــه دیگران و چیزهای دیگه نه فرعیات. بازیکنی که مسئولیت بازی خودش رو 100% می پذیره و اگر حتــــی خطا و اشتباهی مرتکب بشه جنجال نمی کنه، داد و بیداد نمی کنه، می پذیره و میره روی نقاط ضعف خودش کار میکنه.
اینطوری میشه که داشتن یک مربی با این معیار انتخاب و نوع نگرش باعث میشه بازیکن ها عالی رشد کنن…
استاد من شرافتمندانه قول میدم اول به خودم و بعد به شما که تــلاش کنم وقتــی خواستم به هر دلیل و به هر شکلی قر بزنم، شکایتی بکنم یا عامل بیرونی، یا فردی یا چیزی رو موثر و دخیل در اتفاقات زندگی ام ببینم بــگم کجــای کار مـن و مــن اشتباه بوده و ایراد داره و زیــپ دهـنــم رو محکـم ببندم
نمیخوام مرور کنم کجاها جهان و عواملی به ضرر مت سوت زده تا توجه ام به ناخواسته نباشه.
مــی خوام تمرکز کنم روی بهبود خودم.
مــن مــی خوام خیلی متفاوت از اکثریت نتیجه بگیرم، بدونم کــه مــن برای خـودم چیکار کردم نه بقیه برای مــن. چطور می تونم کاری بکنم که به سمت بحث های ناجالب کشید نشم؟!چطور زمانــم رو مفیدتر سپری کنم؟!چطور با آدم های عالی تر و هدفمندتر برخورد داشته باشم؟ چطور می تونم کاری بکنم که پولسـاز باشم؟ من تمرکزم رو میگذارم روی بهبود خودم و خودم و کارهای سمت خودم.
مــن در برهه حساس کنونی نیستم چــون همواره در بهترین زمان و بهترین مکان قرار دارم. کنسل شدن سفر به مشهد نشانه واضحی بود که من برهــه ایی از زندگی ام هستم که در بهترین شرایط اکنون خودم قرار دارم.
اینقدر مشغول خودم باشم که فرقی نکنه کی حرف میزنه،کی چی میگه…اصلا مثل این اتفاقات نشنوم تا وقتی که خیلی شایع شد شنیدم اونم در حد کوچولو.
بلــه استاد من نمیتونم کنترل کنم که مهمون از شهرستان خونمون نیاد اما میتونم متفاوت فکر کنم و متفاوت نتیجه بگیرم که در بهترین زمان مهمون ها بروند خانه ی یک فامیل دیگه شون و اصلا حرف اخبار یا هرچی که اونا بیشتر در فضای مجازی تمرکز داشتن نشنوم. اینکه کمتر غذا بپزم. در شرایطی که من سبک تغذیه ام کاملا متفاوت هست من اینا رو میتونم میتونم میتونم که سمت خودم هست. می تونم زیپ دهنم رو ببندم و نگـم آخه این چه غذاهایی هست که من باید بپزم(یک بار قر زدم) یا نگم شما ها دارد چی می خوردید اینا ســمه(انصافا تو دل خودم گفتم) تماما با احساس خوب و درلحظه بودم خدایا شکرت….
بله استاد من نمی ایستم حرف های اونا رو گوش بدم چــون قرار نیست نتایج مشابه اونا رو بگیرم و من راه هایی پیدا کردم و جدیدا ایده های بیشتری به ذهنم میاد…خدایا شکرت برای این همه
سلام به استاد عزیز، مثل همیشه فوقالعاده هستید، بنده از کسانی بودم که دقیقآ همیشه دنبال مقصر میگشتم، ولی بعد از آشنایی با آموزه های گران بهای شما الان دیدگاهم بکلی تغییر کرده و البته که بقول فرمایشات شما، هنوز خیلی کار دارم تا کاملا اصلاح بشم
سلام بر شما
استاد عزیز و دوست داشتنی
سلام به همه ی دوستان
چقد جالبه این شب برای من
حداکثر فشار ممکن از هر نظر روی من بود از نظر کاری عاطفی و مالی
و من زیر فشار بی امان این فکرها واقعا داشتم له میشدم و میخواستم با زور زدن دعوا کردن بحث منطقی کردن و راه چاره پیدا کردن و خلاصه این داستانا به ارامش برسم و کار درست رو انجام بدم
ی لحظه این فکر اومد که از همین تضادها و به ظاهر باخت ها درس بگیر سری بعد کاراتو محکم درست اصولی و طبق قانونش انجام بده
و نتیجه باثبات و محکم بگیر
همین میتونه برد تو باشه
همین میتونه تضمین تو باشه
ولش کن رهاش کن درسش رو بگیر و استفاده کن
من هم به نوبه خودم خیلی تلاش و تمرین کردم که فکرم رو مثبت بین کنم
برای من این سری اتفاقات ناخوشایند شاید از فکر کردن به اینکه چقد موتوری ها توی خیابون بد میرن و خطرناکن و نباید اینجوری باشه شروع شد و همین حس بد
به اینکه سرکار این نباید اینجوری باشه اون نباید اینجوری باشه ختم شد و بعد به روابط کشیده شد و به تصمیمات و نحوه نگرش و اقدامات من از نظر مالی
و نتایج ! اصلا جالب نبود در وهله اول
خب ولی میشه اگر بتونم و یادم نره سری های بعد برد های بزرگی از همین ایراداتی که در خودم دیدم و مدل فکر و کار کردنم عایدم بشه
مینویسم که ذهنم آروم بشه
و گذر میکنم که ضربه نخورم
تا حالا بعدا بتونم حرکتایی بزنم
این مقصر دونستن دیگران و حس مظلوم بودن و قربانی شدن شاید بدترین سمی هست که تو وجود ادم میتونه بره
و فاجعه اینه که ازش لذت ببری
امیدوارم به قدرتی برسم که خودم واقعا خالق موقعیت باشم خالق زندگیم باشم و در رابطم با خالق و جهان و خودم و دیگران قدرت داشته باشم و عشق
استاد این جمله شما که هرچقدر بیشتر روی خودتون کار کنید؛ بعدا بیشتر متوجه قانون میشید رو واقعا باید با طلا نوشت.
همونطور که میدونید (البته با تاسف) من زیاد توی سایت فعال نیستم ولی بشدت پیگیر و مصمم روی خودم کار میکنم، علت روی سایت کار نکردنم هم اینه که فکر میکنم باید اینقدر نتایجم بزرگ بشه که بتونم کل ایران رو بخرم بعد بیام تو سایت بنویسم بچه ها من به خواسته هام رسیدم 😊😊😊
استاد قطعا شما در جریان این اتفاقات تکراری توی ایران هستید، من سن زیادی ندارم ولی چند سالی هست که این اتفاقا گاهی تکرار میشه…
من با کارکردن روی باور های خودم (چقدر این جمله رو میشه تفسیر کرد-شاید سالها)؛ استاد واقعا کارکردن روی باور ها مثل ترشی میمونه هرچی میگذره (و البته مصمم ادامه میدی مسیر کارکردن روی خودت رو) بیشتر جا میوفته و بهتر میفهمی که تازه الآن داری مفهمی ولی بعد از یه مدتی میفهمی که هیچی نفهمیدی و تازه داری میفهمی :)))
داشتم میگفتم من بعد از مسلط شدن به خودم و کنترل ورودی های ذهنم موفق شدم به نتایجی برسم که توی کسب و کارم خیلی موفقیت آمیز بود. از اینکه چقدر دستان خداوند اومدن و کمک کردن بهم تا بتونم روی خودم کار کنم و بتونم مسلط بشم به اوضاع و موفقیت نسبی رو کسب کنم باید ساعت ها توضیح بدم. نتایجم راضی کننده بود و طبق محاسبات خودم روندی که داشتم پیش میگرفتم مثبت بود و تقریبا جوابگو بود.
تا اینکه دوباره اینترنت ها توی ایران قطع شد و ….
استاد کسب و کارمن در بستر اینترنت هست و برخلاف گفته های شما یکم شیطونی کردم و علاوه بر وبسایت کمی هم روی اینستاگرام تمرکز کردیم برای معرفی کارهامون و فعالیتمون.
با قطع شدن اینترنت عملا کل بیزینس فلج میشه و دیگه هیچ کاری نمیشه کرد بجز انجام کارهای عقب افتاده و شاید کمی خسته کننده.
خیلی ذهنم درگیر بود و واقعا نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم جاده خاکی، استاد باورتون نمیشه منی که اصلا درگیر حاشیه نبودم و سرم تو لاک خودم بود یه طوری ترکیدم که اصلا باورم نمیشد. انگار کل باورهای قبلی همشون منتظر فرصت بودن تا همشون باهم بیان بیرون و شروع کنن به داد و بیداد توی مغزم.
خلاصه توی چند روز به قدری حالم بد شد که ناامیدی کامل بهم دست داد، دوباره شده بودم همون محسن چندسال پیش که فقط نشسته و چرت و پرت های بقیه رو گوش میکنه. اینترنت رو به هر طریقی بود وصل کردیم ولی … غرق در چرندیات اینستاگرام شدیم، اخبار منفی و ناامید کننده و چرت و پرت…
همش با خودم میپرسیدم از کجا شروع شد و چرا اینطوری شد، خیلی حالم بد بود تا اینکه از لحاظ فرکانسی و درخواست به خداوند مقرر شد که به این فایل گوش بدم. استاد شما میدونید چی میگم، هر جمله ای که شما میگفتید چراغی بود برای مسیرم. انگار داشتم چرایی تمام سوالاتم رو میفهمیدم. کل فایل های قبلی شما توی ذهنم مرور شد :
کنترل ذهن،
کنترل ذهن،
کنترل ذهن،
و …
خیلی چیزها برام روشن شد، متوجه خیلی مسائل شدم، اینکه باورهای سمی قبلی و گذشته ما همیشه همراهمون هست و به هیچ عنوان از ما جدا نمیشن، فقط کمرنگ میشن.
تا وقتی کمرنگ میشن که ما داریم روی این باورها کار میکنیم و باورهای مثبت و قدرتمند کننده رو دائما به خودمون یادآوری میکنیم.
ولی اگر مدتی روشون کار نکنیم به راحتی میان بالا و همه چیز رو خراب میکنن. به قدری نا امیدی در وجودت ایجاد میکنند که حتی نمیخوای زندگی کنی.
فاجعه بود حالم قبل از باز پخش این آگاهی ها در ذهنم.
استاد، خیلی راه داریم برای اینکه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم، تازه مثلا من ادعام میشد که میتونم؛ وای به حال کسایی که میگن ما نمیتونیم. درک این موضوع که ما به هیچ عنوان تحت تاثیر عوامل بیرونی نیستیم شاید سالها طول بکشه تا بشه درکش کرد. این جمله منو کسایی میفهمن که تجربه کردن.
همه ما میخواهیم بدو بدو کنیم جلو بزنیم از همه که آااای ملت من میتونم کنترل ذهن کنم و جلوی خودمو بگیرم ولی غافل از اینکه کنترل ذهن واقعا تمرین میخواد. نه تمرین اینکه جلوی خودتو بگیری نه اصلا؛ تمرین اینکه بتونی جلوی ورودی ذهنتو بگیری و دائم به خودت و ذهنت ورودی های مناسب بدی.
شاید بی ربط نباشه که دوره قانون سلامتی هم بی تاثیر در این درک و آگاهی نبود برام، چراکه توی دوره تمرین میکنی چندین ساعت حتی چندین روز بتونی ورودی ندی به خودت تا بدن بتونه بازسازی کنه خرابی هارو. دقیقا مثل ذهن ما که فقط کافیه جلوی ورودی های منفی رو بگیریم تا یواش یواش همه چیز به حالت نرمال برگرده.
خلاصه استاد همش میگفتم نظر استاد الآن توی این شرایط چیه !؟!
اگر عباسمنش توی ایران بود چکار میکرد؟
اگر …
اگر …
و اگر هایی که داشت مغزم رو میخورد!!
این فایل یادآوری کرد مسیر رو بهم تا بتونم مجدد قوی بشم و قوی تر روی خودم کار کنم.
جالبه اینم بگم که من هر روز تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم و فکر میکردم دارم به سمت خواسته هام پیش میرم ولی غاقل از اینکه این باورهاست که داره کارو انجام میده نه اینکه فکر کنی داری مسیر رو درست میری!!
در هر صورت ممنونم از شما استاد برای نشر این آگاهی ها؛ من شاگرد تنبل شما هستم چون هیچ دوره ای فعالیت نداشتم و هیچ چیزی ننوشتم تو سایت. ولی بشدت برای خودم تمرین میکنم و سعی میکنم، واقعا سعی میکنم که بتونم روی خودم کار کنم و هر روز بهتر از روز قبل بشم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام وعرض ادب خدمت استادعزیز ودوست داشتنی من
خدایا صدهزارمرتبه شکر
چقدر من تغییر کرده ام وفرسنگ ها فاصله گرفته ام با آدم یکی دوسال پیش،وخدارو صدهزار مرتبه شکر که چقدرشخصیت من باورهای توحیدی من تغییر کرده از لحاظ فرکانسی ونه ادا در آوردن
🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
من آکومولایی از اگر تا همین یکی دوسال پیش ازم می پرسیدن مشکل ونگرانیت چیه؟
فقط یک جواب داشتم،
واین بود که تنها دشمن من،تنها مشکل بزرگ من ،تنها موضوعی که منو ازار میدهد حکومت جمهوری اسلامیه،چقدر من همیشه شکاک،بدبین وچقدر جروبحث های الکی سیاسی میکردم،حتی به یه کارمند ساده که توی سیستم دولتی بود من سرجنگ داشتم کافی بود میگفت برو کنار
من میخواستم بکشمش،من میخواستم نابودش کنم
خلاصه من همیشه به صورت جدی در سرم جنگ دعوا بود باکل سیستم دولتی وحتی با این مامورین راهنمایی ورانندگی…
بخدا الان خندم میگیره که چقدر من خودمو ازار میدادم سر اینکه قانون و بلد نبودم…
جالب اینجاست وقتی من ازدواج کردم خانواده ی همسرم بیشترشون توی سیستم دولتی بودن.اونم سپاه ونیروی انتظامی🥰
اون زمان من تمام قدرت را دست عوامل بیرونی داده بودم،همیشه درگیر بودم وتمرکز روی چیزهای بود که نمی خواستم،اونم نااگاهانه وناخواسته،وهمیشه سرم بلا میومد،ونمی دونستم دارم از کجا میخورم.
استاد عباسمنش به خداقسم اگه دعای خیر من برات بشینه به هیچ چیز دیگری برای بهشت خداوند نیاز نداری،هرچند الان به لطف وجود شما معنی دعای خیر وخیرخواهی رو یاد گرفته ام….
استاد توی این چند روزه اخیر این اتفاقاتی که روخ داد.خداشاهده یه درصد هم نگاهم مثل گذشته به این مسائل نبود.دقیقا همه چیزو برعکس دیدگاه گذشته ام میدیدم،
که اگر من لایق شوم جهان منو هدایت میکنند به بهترین مکان در بهترین زمان
اگر من روی باورهایم کار کنم وبه خدا وصل بشم از قانون درست استفاده کنم به نفع خودم ،الخیر ومافی وقعه ست
اگرمن ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم وتمرکزم را بر روی زیبایی ها بزارم نتیجه خروجی مشخص است وجهان منو هدایت میکند به راه راست.
اگر من موفقیت های خودم و یگران را تحسین کنم،تمرکزم را روی خوبی ها وزیبای های ریز درشت زندگی ام برارم،عدو شود سبب خیر
اگر من شخصیتم تغییر کند وهرچه قدر خداگونه فکر کنم.خداگونه عمل کنم،اگاهی ذهنم را به روحم شبیه کنم،زمین زمان مسخر من است.
اگر من فرکانس هایم را مدیریت کنم درجهت خواسته هایم،پایم را از روی ترمزهای ذهنم بردارم جهان راهی ندارد جز نشان دادن روی خوشش به من….
من پذیرفتم که تمام اتفاقات بدگذشته ام مه هر روز سرم می امد،هیچ کس مقصر نیست ونبود الا باورهای وفکرهای سمی خودم.
هر روز به قول استاد چک ولقد میخوردم ونمی دونستم برای چه؟؟؟؟
الان درموقعیتی قرار گرفته ام درتمام لایه های زیرین قلبم در بطن فرکانسهایم تمام آدمها دوست دارم،برای تک تکشون احترام قائلم وبا خوش بینی به همه موضوعات نگاه میکنم ونتایج هم برایم تغییر کرده
الان میفهمم لذت بردن از زندگی یعنی چه؟
الان در مسیر توحید قرارگرفته ام وتمام وجودم را به خداوند وصل کرده ام وهر روز اگاهانه تلاش میکنم این فاصله نزدیک ونزدیکتربشه.
توقعم از خداوند بی نهایت بالا برده ام
وبینهایت توقعم را از انسانهای اطراف پایین اورده ام
خداوند منو کامل آفریده وبرای خوشبختی نیاز به هیچ عامل بیرونی ندارم
من باید تمام وجودم را کشف کنم تا خوشبخت باشم،همه خواسته های من در وجود من است نه در بیرون سالها بود در بیرون جستجو میکردم هر روز بدبختر میشدم،
الان من فرکانس هایم نتظیمه طبق قانون بدونه تغییر خداوند من از لحاظ مالی به موفقیت بزرگی میرسم با توجه به نشانه ی که هر روز در جهت خواسته هایم میبینم،و الهاماتی که بهم میشود….
خدایا صدهزار مرتبه شکرت تا بی نهایت بابت پیوستن به سایت عباسمنش دات کام❤️❤️❤️💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💐💐💐💐💐💐💐💐💐
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام برپادشاه توحیدوآگاهی وعمل
سلام بر بانو شایسته نمونه
استاد جان من از ۱۵سالگی مجله های موفقیت مطالعه میکردم
وهمیشه آرزوها بزرگ در ذهنم داشتم
مثلا میگفتم باید زمین بخرم گاو داری بزنم
همیشه به چیزهای خوب فکر میکردم
وگذشت گذشت وگذشت
رسیدم به دوران سربازی طبق باورهام که نسبت به آیه الکرسی داشتم میخوندم وهرچیزی که میخواستم اتفاق می افتاد
اما خیلی انتظارم از خانواده زیاد بود ازاینکه اگه ساپورتم میکردن من یک ورزشکار نمونه میشدم یا باید ساپورتم کنن تا عروسی بگیرم
بعداز خدمت دیدیم ازاین خبرها نیست
خودم باید پول عروسیمو جور کنم
به صورت معجزه آسایی همه چی برام جور اومد
از یک گاری ساده ومیوه فروشی
هم عروسی گرفتم
هم زمین خریدم
هم خونه
وبعدش چون کارم سنگین بودویه مدت بخاطر باورهای بدی که ساختم دیگه بازار خوب نبود وباعث شد برم دنبال کار کارمندی اونم چی با دیپلم ردی
که کار کارمندی هم جور شد
ودر اداره مون از طریق یه هم کارعزیزومهربون باشما آشنا شدم
ومیلیونها بار خداروشکرمیکنم
خدایاااااااااشکرررررت
بعداز آشنایی باشما۱۰۰۰درجه درتمام جنبه ها زندگی تغییر کردم
وحالا درحال گسترششون هستم
ودرحال حاضرتنها هدفم بیرون اومدن از اداره هست
که به لطف خدا وپیامبر خدا استاد عباسمنش ودستان خدا
به هدفم میرسم
درخصوص شرک که به هیچکس قدرتی نمیدم واین موضوع کلی باعث رشد اعتماد به نفس من شده
چون وقتی همه رو به یک چشم میبینی وبه همه یکنواخت احترام میزارم بدون در نظر گرفتن جایگاه تعریف شده
اجتماعی آنوقت احساس سبک بالی بهت دس میده ازاینکه انسانها رو در ذهنم بت درست نمیکنیم
البته درخصوص شرک خیلی خیلی راه مونده
چون اگه بخوام به رفتارهام موشکافانه نگاه کنم کلی توش شرک هست
الهی به لطف الله هدایت میشم
خیلی خیلی ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این فایل بی نظیر
سلام و صد سلام خدمت استاد بزرگوار و
بانو مریم عزیز وهمه دوستای گلم
چقدر عالی وپر ازنکته بود این فایل
وچقدر نیاز داشتیم این اگاهی های ناب رو
تو این وضعیت
که هر جایی میری از این صحبت های که همش ناله و شکایت ،فحش وبد بیراه ست
با اینکه خیلی رعایت میکنم و توی جمع هایی که حس میکنم از این بحث هاس فاصله میگیرم
ولی بازم در روز ناخواسته ۱ و۲باری تو این موقعیتها قرار میگیرم و باور کنید ی موقع هایی کلافه میشم
آخه اگه باهاشون بحث بکنی و بخوای در مورد قانون باهاشون صحبت بکنی که درک نمیکنن و توی مدارش نیست ،اگه چیزی نگی ،(که خیلی وقتها من اینکارو میکنم و حتی خیلیاشون ناراحت میشن و میگن ما داریم صحبت میکنیم و تو سرت تو گوشیه وگلایه و از این حرفا ) و ی موقع هاییم سریع بحث رو عوض میکنم یا میزنم ب شوخی ویا آهنگ شاد میزارم و ی قرم میدم براشون ، البته بستگی ب طرف مقابلم داره
و از خدای مهربون و استاد عزیز واقعا از ته دل سپاسگذارم که این آگاهیارو فراهم کرد که بتونم با کمکشون از این موقعیت و افراد فاصله بگیرم و آرامش رو بیشتر حس بکنم
بهترین هارو برای تک تک اعضای سایت و استاد عزیز
وهمه ی دوستان از خدای بزرگ آرزومندم
🌹🌹🌹💜💜💜
من هم سلام میکنم خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیز و خوش تیپ
من خودم شخصا اوایل خانواده ام رو مقصر همچیز میدونستم، بخصوص پدرم رو که چرا کارمند و چرا هیچوقت دنبال پول بیشتر نبوده، چرا مادرم شاغل نبوده که وضع مالیمون بهتر باشه، بعد که یکم آگاهتر شدم مملکت و رهبر و حکومت رو مقصر دونستم، و گفتم گرونی رو اینا ایجاد کردن نداشتن شغل، ازدواج سخت شدن، حقوق وزارتی پایین و قیمت دلار و بلیط هواپیما و هزارتا چیز دیگه رو اینا اینجوری کردن که من نتونستم به آرزوهام برسم، بعدم مدیر و کارفرمارو مقصر دونستم، که اونا ادمهای بی انصافی ان، کار میکشن و حقوق نمیدن، و تا ابد هم همینه، ولی از وقتی با سایت و فایلهای شما آشنا شدم، طرز فکرم کلا تغییر کرد، الان میدونم واقعا مقصر همچیز خودم بودم و هستم، حرکت نکردم، درست پول سازی نکردم، قوانین رو نمیدونستم و کلا مدار و فضای فکریم متفاوت از الان بود، ولی خداروشکر تو این لحظه دیگه آگاهانه دارم روی افکار خودم کار میکنم و توی همه جنبه ها میدونم که کم کاری خودم چجوری باعث شده عقب بمونم، ولی چیزیکه خیلی مهم ثابت قدم بودن و ول نکن بودن تو این مسیره بنظرم، ما باید همیشه مراقب افکار و باورهامون باشیم و بخودمون یادآوری کنیم که از کجا و از کی این آگاهیها اومد تو زندگیمون و ما چقدر تو مسیر متعهد بودیم..
واقعا خداروشاکرم بابت این فایل، بشدت برام لازم بود که دوباره همچیز برام تلنگر بخوره و از شما هم هزاران بار ممنونم. در امان خدا باشید
کلی ام دوستتون دارم❤
سلام بر مهربان ترین پروردگار عالم هستی
عاشقانه دارم واست مینویسم من آمده بودم
برای پولدار شدن اما الان دوست دارم توروبشناسم تو همه چیز هستی تو باشی همه چیز هست دنیای شناخت تو لدت بخش تر از داشتن پوله من هرجقد پیش میرم بیشتر غبطه میخورم چرا دیر شناختمت ای خدای مهربانم چرا دیر اومدم منو ببخش بخدا قسم من تازه دارم زندگی میکنم من با تو دارم به آرامش میرسم پول و موفقیت و فراموش کردم تو سوره نور گفتی این خداست که هر کس را بخواهد پاک میگرداند پروردگار من مگر من چه چیزی داشتم منو انتخاب کردی برای خودت ای خدای مهربانی ها خیلی خوشحالم این آیه رو دیدم از اسناد عباسمنش هم ممنونم که منو هدایت کرد به سمت خدا و قرآن هرجا هستی شاد و سبز و ثروتمند باشی استاد دوستان همه چیز خداست به خدا پیله کنید یا حق علی برزگر
سلام خدمت استاد عزیزم
از تمام وجودم منتظر همچین فایلی از شما بودم که بیاید صحبت کنید و به من بگین که مسیرت درسته همین فرمون برو جلو ، مخصوصا تو برهه ی حساس کنونی 😂 که همه دنبال تغییر شرایط بیرون هستن و من دنبال تغییر شرایط خودم و همش یاد حرف شما میوفتم که تو یکی از فایل هاتون گفتین سال ۸۸ تو اون شلوغی ها تو میدون ونک سمینار داشتین ، بی توجه به حرف بقیه و کنایه هاشون کارتون رو ادامه دادین ، و الان جایی هستین که کاملا نمایانگر درستی و درستی و درستی مسیرتون هست و خداروشکر میکنم که شما رو شناختم و از شما یاد گرفتم و یاد میگیرم و یاد میگیرم و تا ابد یاد میگیرم 💙
استاد من از بچگی پیش پدرم تو بازار پوشاک کار میکردم ، بازاری که ۹۹ درصد افراد حتی کسایی که واقعا تولید کننده های قوی هستن و واقعا خوب کار میکردن همش در حال شکایت کردن هستن ، در حال نالیدن هستن ، در حال صحبت در مورد کمبود هستن ، شاکی هستن و ناراضی و ناسپاس و مدام از شرایط دولت مینالن ، از شرایط مملکت مینالن و با این طرز تفکر بزرگ شدم با این مدل فکری که دنیا پر از کمبوده ، دولت همه پول ها رو میخوره ، به مردم نمیده ، عامل رکود بازار دولته و …
اینا شد باور های من ، منم شدم یه تحلیلگر امور جامعه که با همه در مورد سیاست و اقتصاد و مشکلات دولت صحبت میکردم.
۹ سال پیش بود که وارد یک رابطه عاشقانه شدم ، و از همون روز اول آشنایی یادمه در مورد مسائل جامعه و مشکلات باهم صحبت کردیم ، و این روند ادامه پیدا کرد و شبایی که با هم بیرون بودیم مدام در مورد مشکلاتی که دولت ایجاد کرده صحبت میکردیم و نتیجه چی بود ؟
اینکه که من تو یه شرکتی مشغول به کار شدم که هر آنچه از دولت ایراد میگرفتم و بهش توجه کرده بودم توی اون شرکت برام اتفاق افتاد و شرایط شرکتی که فاطمه توش کار میکرد هم به شدت خراب شد و مهمتر از همه احساس نارضایتی از زندگی و ناامیدی به آینده.
اینا گذشت و ما در جهالت و نمیفهمیدیم که آقا هر اتفاقی توی زندگی ما میوفته به خاطر باور های خودمون و زاویه نگاه خودمون به زندگیه ، نه دولت ، نه شرکت و نه …
💥 تا اینکه با این مباحث و مهمتر از همه با شما آشنا شدیم ، و انقلابی بود که توی زندگی ما شکل گرفت ، صحبت های ما آگاهانه با کنترل خودمون از روی مشکلات ، رفت روی زیبایی ها ، ناامیدی ما تبدیل شد به امید ، توجه ما رفت روی زیبایی ها ، و مسئولیت زندگیمون رو دستمون گرفتیم و فهمیدیم که هر شرایطی که داریم تجربه میکنیم ، نه ربطی به دولت داره ، نه ربطی به شرکت داره ، نه ربطی به خانواده داره و …
این خود ما هستیم که این شرایط رو برای خودمون رقم زدیم ، و این خود ما هستیم که میتونیم فقط و فقط شرایط زندگی خودمون رو تغییر بدیم ، نه هیچکس دیگه ، حتی نزدیک ترین افراد زندگیمون ، اگر ما تغییر کنیم جهان مارو هدایت میکنه به شرایط بهتر ، به موقعیت های بهتر.
نتیجه این مدل تفکر چی بود؟
اینکه الان جفتمون داریم توی مسیر علایقمون کار میکنیم ، اینکه الان من تو مسیر علایقم خیلی خوب پیشرفت کردم هم توی بحث کاری ، هم مالی ، هم آزادی زمانی و مکانی ، نتیجه اینه دیگه زور نمیزنیم روی زیبایی ها تمرکز کنیم یا در مورد چیزای خوب صحبت کنیم اینا شده جزئی از وجود ما که نمیتونیم انجامش ندیم ، و همینجوری این مسیر تا ابد ادامه داره.
نتیجه اینه یادگرفتیم و یاد میگیریم در مسیری حرکت کنیم که رشد و پیشرفت روزانه داشته باشه تا بتونیم مسئله ای از این جهان حل کنیم تا بتونیم با پول ساختن با تمرکز روی زندگی خودمون باعث گسترش جهان بشیم تا خودمون رشد کنیم و لذت ببریم از زندگی.
زندگی یعنی این ، یعنی هر جایی که ما زندگی میکنیم باید خودمون رو بزرگتر از شرایطی بکنیم که اونجا هست که فارغ از هر نوع مشکل و مسئله ایی که وجود داره بتونیم راحت زندگی کنیم و اگر این طور نباشه هیچ جای این دنیای پهناور نمیتونیم زندگی کنیم و شکایت ها ادامه خواهد داشت.
استاد ممنونم ازت که هستی و راهنمای لحظه لحظه زندگی من هستی💙
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته مهربانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و در مسیر تمرکز بر بهبود های دائمی
استاد جان باید بگم از صبح که بیدار شدم تا الان که مینویسم تقریبا تمرکزی چسبیدم به دیدن ونکته برداری از فایل ارزشمند و هدایتی…اصلا انگار این فایل برای من بود و چقدر جالب که این حرف ها با مثال ها و طرق مختلف حرف های این روزهای منو همسرم بود. اینکه این روزها فرصت خیلی خوبیه برای جدا شدن بیشتر از بدنه جامعه. اینکه ما متفاوت از بقیه عمل میکنیم، متفاوت از اکثریت تمرکزمون روی خودمون هست پس متفاوت هم نتیجه میگیریم و چقدر این حرف ها منو پر شر و شور تر میکرد تا سبقت بگیرم و خودمو بیشتر از بدنه جامعه جدا کنم. با دیدن عنوان فایل ابتدا همون موضوعی که چند روزه بیشتر درگیرش هستم اومد.
در ادامه فایل قبلی که در پاسخ به سوال دوستان دادید و چقدر اون فایل هم منو تا همین روزا به فکر فرو برده بود انگار داره پازل ذهنم بیشتر کامل میشه و خداوند از طریق هزاران دستش با نشانه ها، فایل ها، کامنت ها جواب میدهو خدایا شکرت برای این جهانی که ساختی با این قوانین ثابت و درستش…(فایل قبلی مصاحبه با استاد قسمت 37 بود و سوالی جواب دادید این بود که: تمرکز گذاشتن روی یک کار چقدر ضرورت دارد؟چقدر روی نتایج تاثیر داره؟ چه نگاهی کمک می کن وقتی آدم علایقش رو پیدا می کنه ایده های مختلف گمراهش نکنه …..استاد واقعا نمیدونم چرا اینقدر همه چی برام اینقدر تکمیل کننده و درسته، چقدر خوشحالم، چقدر ایمان دارم مسیری که الان هستم جایی که الان هستم درسته و در مسیر خواست هام در حرکتم…خدایا بارها شکرت)
تمرکز خیلی مهــمه
براستی که تمرکز همــه چــیزه
استاد نگم از اینکه شاید بیشتر از 7 ساعت تمرکزی روی این فایل بودم که فقط میگفتم ببین وقتی هدایتی عمل میکنی، فایلی رو ضبط میکنی که با حال و هوای موجود هم هماهنگه. چون تو وقتی وصلی و به الهاماتت عمل میکنی درست ترینی. مثل شما استاد که واقعا بارها تحسین کردم وقتی این نکته رو خوندم اینکه:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
واقعا هدایت رو میشه دید. میشه حس کرد و چقدر خوشحال شدم در مسیر همین هدایت ها منم این روزا در همین حوالی موضوعات بودم و افکارم رو بیشتر تقویت کرد تا این موضوعات رو در عمل متوجه بشم و با پوست و گوشت و استخوانم به ایمان و باورم بیفزایم که خدا همــین حوالیه و وقتی در مسیرش هستی و هماهنگ. اتفاقات و فایل های هماهنگ تر میبینی.خدایا بارها شکرت.
الان که دفترم رو نگاه میکنم و آثار رد قرمزی خودکار که انگار انگشت هامو دیدم 14 صفحه نوشتم و هنوز فکر میکنم چیزی نمیدونم و باید بارها و بارها این فایل رو بشنوم. تا الان هم فکر کنم حداقل 5 الی 6 بار گوش دادم از صبح تا الان. و جالبه بار آخر اومدم تا به سوالاتی که پرسیدید جواب بدم و دیدم 6 صفحه نوشتم(در صورتی که تو ذهنم بود هر موضوعی یادم اومد تیتر وار بنویسم و بعد بیام تو کامنتم اینجا کامل کنم و اگر چیزی هم دوباره به ذهنم اومد اضافه کنم. واقعا خدایا شکرت این قدرت مکتوب کردن و نوشتن و تمرکز لیزری گذاشتن روی یک موضوعه، این قدرته عشق به دانستن و آگاهیه، این قدرته تو فست با تمرکز بالا روزت رو شب کردنه،…)
میرم سراغ موضوعاتی که نوشتم یعنی میرم سراغ اصل(یک تمرینمم باید این باشه کمتر برم تو حاشیه و اینقدر غرق فرعیات نشم. شاید اینم روندی از تکامل منه که با اینجوری نوشتن راحت ترم و باید اینطوری به درک برسم و تکاملم رو برای تشخیص اصل از فرع پیدا کنم…خدا میداند و بس…)
از خدا هدایت میخوام تا آنچه رو بادی بنویسم و آنچه رو که باید درک کنم رو درک کنم و در عمل کردن کمکم کنه.
مــن روی درآمد، ثروت،پول، پس انداز خودم می تونم تمرکز کنم و بهبود بدم.
مــن روی سلامتی، ترمیم روده، سبک تغذیه ام میتونم تمرکز کنم و بهبود بدم.
مــن روی روابط خودم با خدا، با جهان، با خودم می تونم تمرکز کنم و بهبود بدم.
مــن روی یاد گرفتن مهارت ها، ادت هایی که می تونم ایجاد کنم تمرکز می کنم و خودمو رشد میدم.
اصلا اینکه سرکار نمیرم، یا کار خاصی ندارم مشکل نیست، اینکه حسین هرزگاهی برای سرکار رفتن من مانع میشه مشکلی نیست که باید حل کنم، اینکه به رزومه ام نگاه میکنم و پراکندگی میبینم مسئله ایی که باید حل کنم نیست. اینکه من گیج میزنم تو مسیر علایقم، هنوز اونجور که میخوام پول در نمیارم، یا مستقل پول ساختن بلد نیستم مسئله اصلی من نیست، مشکل اون اتفاقات، نجوم، مدرسی، آقای آل طه،آموزش دیدن، مدرسی، کارشناسی زمین شناسی داشتن نیست، مسئله بدهکار بودن و شدن حسین مسئله ایینیست که من باید حل کنم. دغدغه مال و پول داشتن باعث ایجاد این شرایط من نیست.(خوشبختانه دولت، استخدام و … دغدغه من نبوده؛ هر وقت رفتم جایی برای کار سریعا جذب شدم)
آخه میدونی موضوعت چیه اینه که فکر میکنم مـــن باید برم سرکار پول در بیارم، درآمد داشته باشم تا حالــم خوب باشه. من که مشکلی ندارم. این بی پول بودن، فکر اجاره خانه های عقب افتاده، خرج و مخارج، هزینه دندان پزشکی، تامین نیازها وچیزهای مورد علاقه ام بــاید درست بشــه تا حــال مــن خوب بشه. من که مشکل ندارم این جور چیزها باید درست بشه خــب
مــن به عامل بیرونی کار ندارم، اینکه الان درآمد خاصی ندارم،کار خاصی ندارم که پول ساز باشه، کسب و کار مستقل ندارم کارندارم.چرا اینجوریــه چرا ایجوری نیستم کار ندارم، چیکار دارم وقتی نمیتوم تغییرش بدم. مــن فقــط بایـد خودمو اضافه کنمفقط همینو بس. کار نداشته باشم به اتفاق ها، شرایط، آدم ها و چیزهایی که افتاده یا میخواد بیفته (نه ترسی از آینده نه غمی از گذشته) فقط تو این معادله خودمو اضافه میکنم و خودمو حل میکنم و حاصلش، نتیجه اش خودبخود میشه چیزهایی کن بهش بیشتر توجه و تمرکز کردم. مثلا پیدا کردن باورهای مخرب و و برداشتن ترمزهای ذهنی ام که منو محدودکرده و در این سطح نگه داشته…
میخوام تفــکرهای سمی رو از زندگیــم اخراج کنم.اینکه شخص هایی، عامل هایی، چیزهایی اتفاق هایی غیر از خودم زندگی منــو رقم می زنه یــا می تونه تاثیر بذاره حتی یه ذره ، باید بیرون بندازم به امید و هدایت الله یکتا. من تنها او را میپرسم وتنها و تنها از او یاری میجویم.
هر نگاهی که یک عامل بیرونی رو موثر در زندگی خودم بدونم شــرکـه به جای شـرک توحید رو جایگزین کنم.قائم به ذات باشم، ذاتی که وجودش از تنها فرمانروا و قدرت مطلقــه. من سمت خودم رو انجام می دم. الان، اکنــون، در حال حاضر چه کاری برای بهبود میتونم انجام بدم، پــس انجآم میــدم با توکل به الله یکتا. تمرکزم روی خودم و کارهای سمت خودم می گذارم و اینــقـدر قوی می شوم که اگر جهان خواست مقاومت کنـه مــن بازم 4 بر 1 مقاوم تر و جلوتر باشم. ذهن خودمو قوی تر میکنم.
کسی که داره زندگی منو رقم می زنه مــنــم
کسی که اتفاقات و کم پولی مــنو رقم می زنه مــنــم
پـس مـــن باید خودمو درست کنم اگــر این نتیجه رو دوست ندارم پــس باید تــغـییر بدم.
شخصــِتم را تغـییر بدم، عادت هامو رو تغییر بدم، رفتارها و افکار و باورهامــو باید تغییر بدم.
مــــن باید تغــییری در تصمیمـاتــم بدم.
مــــن باید تغییری در مورد نحوه نگرشم به پول، شغل و درآمد بدم.من بــایـد کاری انجام بدم نه وجود یک کار خاص،قول و قرار و درآمد یا درآمدهایی از یک شخص خاص.
استاد من فکر میکنم و فکر میکردم و فکر خواهم کرد به این اتفاقات…من پدر خودمو به یاد میارم که اگر نگم همیشه اغلب مواقع شاکی از دولت،جمهوری اسلامی،… می بینم. واکنش گرا به محیط، اخبار، حرف ها، سیاست، دولت،…
می بینم که کنترل ذهن و خود دار بودن و کنترل احساسات و احساسی عمل نکردن و حرف نزدن چــقدر مهمه.
افسار این ذهن چمـوش رو در دست گرفتن و کنترل کردنش چقدر مهمه.
مــن باید شخصیت خودمو رو بصورت ریشه ایی خوب و درست بسازم.
اینکه یک فرد موفق مثل پپ گواردیولا (Josep Guardiola Sala) که ایشون بازیکن پیشین اسپانیایی و سرمربی باشگاه منچستر سیتی در لیگ برتر انگلستان هست با کلی دستاورد و افتخارات مختلف باشگاهی، به عنوان مربی یا حتی بازیکن و کلی رکورد دار هست. (کلی در موردش تحقیق کردم هم پپ هم توماس توخل و زین الدین یزید زیدان) متوجه یک روند درست و تکامل در آقای پپ گواردیولا شدم.اینکه در دوره زمانی طولانی موفقیت طولانی و پایدار داشته یک نکــته مهم رو به من یادآوری کرد اینکه: روی اصل بودن و اصول رو زیر پا نگذاشتن
اصــل شخصیت و نوع نگرش هست. قطعا کسی که در مدار معرفی شدن و پیشنهاد به عنوان بازیکن یک باشگاه میشه مهارت لازم رو داره امــا چیزی که باعث میشه اون بازیکن تیم رو به قـهرمــانی برسونه اینه که بازیکن دور از حاشیه باشه،یک بازیکن با شخصیت و با اخلاق باشه. یک بازیکنی که تحت هیچ شرایطی اصول اخلاقی رو زیر پانگذاره و محیط رو ســمـی نکنه. اصل انتخاب اینه که بازیکن توجه به خودش و مهارت خودش داره نــه دیگران و چیزهای دیگه نه فرعیات. بازیکنی که مسئولیت بازی خودش رو 100% می پذیره و اگر حتــــی خطا و اشتباهی مرتکب بشه جنجال نمی کنه، داد و بیداد نمی کنه، می پذیره و میره روی نقاط ضعف خودش کار میکنه.
اینطوری میشه که داشتن یک مربی با این معیار انتخاب و نوع نگرش باعث میشه بازیکن ها عالی رشد کنن…
استاد من شرافتمندانه قول میدم اول به خودم و بعد به شما که تــلاش کنم وقتــی خواستم به هر دلیل و به هر شکلی قر بزنم، شکایتی بکنم یا عامل بیرونی، یا فردی یا چیزی رو موثر و دخیل در اتفاقات زندگی ام ببینم بــگم کجــای کار مـن و مــن اشتباه بوده و ایراد داره و زیــپ دهـنــم رو محکـم ببندم
نمیخوام مرور کنم کجاها جهان و عواملی به ضرر مت سوت زده تا توجه ام به ناخواسته نباشه.
مــی خوام تمرکز کنم روی بهبود خودم.
مــن مــی خوام خیلی متفاوت از اکثریت نتیجه بگیرم، بدونم کــه مــن برای خـودم چیکار کردم نه بقیه برای مــن. چطور می تونم کاری بکنم که به سمت بحث های ناجالب کشید نشم؟!چطور زمانــم رو مفیدتر سپری کنم؟!چطور با آدم های عالی تر و هدفمندتر برخورد داشته باشم؟ چطور می تونم کاری بکنم که پولسـاز باشم؟ من تمرکزم رو میگذارم روی بهبود خودم و خودم و کارهای سمت خودم.
مــن در برهه حساس کنونی نیستم چــون همواره در بهترین زمان و بهترین مکان قرار دارم. کنسل شدن سفر به مشهد نشانه واضحی بود که من برهــه ایی از زندگی ام هستم که در بهترین شرایط اکنون خودم قرار دارم.
اینقدر مشغول خودم باشم که فرقی نکنه کی حرف میزنه،کی چی میگه…اصلا مثل این اتفاقات نشنوم تا وقتی که خیلی شایع شد شنیدم اونم در حد کوچولو.
بلــه استاد من نمیتونم کنترل کنم که مهمون از شهرستان خونمون نیاد اما میتونم متفاوت فکر کنم و متفاوت نتیجه بگیرم که در بهترین زمان مهمون ها بروند خانه ی یک فامیل دیگه شون و اصلا حرف اخبار یا هرچی که اونا بیشتر در فضای مجازی تمرکز داشتن نشنوم. اینکه کمتر غذا بپزم. در شرایطی که من سبک تغذیه ام کاملا متفاوت هست من اینا رو میتونم میتونم میتونم که سمت خودم هست. می تونم زیپ دهنم رو ببندم و نگـم آخه این چه غذاهایی هست که من باید بپزم(یک بار قر زدم) یا نگم شما ها دارد چی می خوردید اینا ســمه(انصافا تو دل خودم گفتم) تماما با احساس خوب و درلحظه بودم خدایا شکرت….
بله استاد من نمی ایستم حرف های اونا رو گوش بدم چــون قرار نیست نتایج مشابه اونا رو بگیرم و من راه هایی پیدا کردم و جدیدا ایده های بیشتری به ذهنم میاد…خدایا شکرت برای این همه