https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد من در گذشته فکر میکردم که همه ی کارها را باید خودم انجام بدهم و اگر ثروت و پول و موفقیتی هم هست بایستی با تلاش خودم به آن برسم و خدا هست ولی فقط یک اسم معنوی هست در زندگی من که یدک صفات خوب را با خودش میکشد و اگر به مشکلی هم برخورد می کردم و آن مشکل حل می شد میگفتم که آره خدا کمک کرد ولی اگر اون فرد یا اون رئیس یا اون فلانی که باباش رئیس فلان جا هست نبود که نمی شد و شرکی که در وجودم داشت اجازه ی دیدن اون قدرت الهی و ماورایی را نمی داد و کم کم پس از گذشت سالها و سالها به من اثبات شد که حمید اگر پول میخوای فقط خودت باید این را به دست بیاری والسلام حالا شغلی که در آن بودم را نمی دیدم حقوقی که ماهانه به حسابم واریز می شد را نمی دیدم سلامتی ای که داشتم را نمی دیدم همسر ایده آلی که خداوند برای من فراهم کرده بود را نمی دیدم ویک عالمه نعمت و موهبت بود و من نمی دیدم من فقط پولی که به دست بیاورم را می دیدم اونم اگر پول بزرگی می بود که می شد با اون خونه یا ملک بخرم و همه ی این دیدگاه هم فقط به خاطر صحبت های اطرافیانم بود که میگفتند ببین سعی کن یک خونه ای برای خودت دست و پا کنی وگرنه زندگی سخته زندگی پدرت رو در میاره نمیدونم اجاره نشینی سخته و از این جور حرف ها من برای اینکه عملی کنم باورهای مخرب توی ذهنم را دست به یک کار ابلهانه زدم و همین کار ابلهانه موهبت و توفیق خدای مهربان بود که باعث رشد و پیشرفت هرچه بیشتر من شد حالا داستان را براتون میگم :
با توجه به موارد بالا که بهتون گفتم و باورهای شرک آلودی که داشتم هدایت شدم به اینکه اگر ماشین تصادفی بخرم و درستش کنم و مجددا بفروشم میتونم یک پول خیلی خوبی به دست بیارم و وام گرفتم و رفتم از یک شهر دیگه یک خودرو تصادفی خریدم و با جرثقیل و کامیون به شهر خودمون آوردم و گذاشتم در یک گاراژی تا تعمیر کار اون را درست کنه اون تعمیر کار اوایل خیلی با ذوق و سریع شروع به بازکردن تجهیزات ماشین کرد و تعمیر اون ماشین را آغاز کرد وسط کار گفتش که یک سری قطعه لازم هست بخرید تا ادامه ی کار را ببریم جلو من اونجا متوجه شدم این خوردو بسیار کمیاب هستش و قطعات اون هم به شدت گران هست و بایستی استوک پیدا کنم و براش تهیه کنم من که اون موقع فهمیدم که حسابی کم آوردم چون اقساط اون وام را بایستی می دادم خرج و هزینه زندگی و کرایه خونه هم بود و ضمن اینکه تجهیزات و لوازم گران هم بایستی تهیه می کردم هیچی همش منتظر بودم که حقوقم را سر ماه بگیرم و برم یک سری تجهیزاتی را که ماشین میخواد بخرم و میرفتم یک قطعه میخریدم و انتظار داشتم که اون تعمیرکار الان دیگه یک ماشین سالم روبه راه به من تحویل بده و اون تعمیرکار هم که دیده بود به سختی تجهیزات را تامین میکنم کلا ماشین رو گذاشته بود یک گوشه گارارژ و هیچ دست هم بهش نمی زد یک سال کامل گذشت هیچ اتفاقی نیافتاد و وکالت ماشین هم تموم شده بود نه پول داشتم که ماشین را کامل کنم نه صاحب اون ماشین بودم و نه میتونستم ازش استفاده کنم و فقط داشتم زجر میکشیدم و یک سال کامل تحت اضطراب و استرس بودم و خیلی اذیت شدم فقط به این خاطر که خدا رو به عنوان یگانه رب این جهان باور نداشتم که اون میتونه کن فیکون کنه وقتی که من بنده ازش بخوام .
یکروز گفتم دیگه خسته شدم دیگه کم آوردم میزارمش این ماشین را داخل سایت دیوار و همینجوری میفروشمش و رفتم داخل یک ساندویچی و مدتی که داشت ساندویچم را آماده می کرد من فقط داشتم، های های گریه می کردم و به خدا میگفتم بابا کم آوردم فق تویی که فریادرس من هستی و هیچ کسی فریادرس من نیست ای خدا تو کجایی و من به هر خیری که از تو به من برسه محتاجم ساندویچم را خوردم یک کمی آرامش گرفتم و رفتم سر کارم و گفتم خدایا خودت میدونی والسلام. اونجا بود که زنگ کائنات به صدا دراومد و نیروهای غیبی به یاری من شتافتند ظهر که از اداره می اومدم یک نفر تماس گرفت و گفت ماشین را میخوام و بعد از ظهر یک جایی قرار بذارید ماشین را بخریم و همه چیز تموم شه من یک ماشین چینی شاسی بلند داشتم ولی اون آقای خریدار یک سوزوکی داشت رفت و اون را فروخت و ماشین را همونجوری از من خرید و من هم تمام وکامل تمام مدارک و لوازم ماشین را بهش دادم و قبلش رفتم شهری که ماشین را خریده بودم و وکالت جدید گرفتم و همه چیز تموم شد و رفتم قسمتی از وام هایی رو که توی این یکسال ایجاد کرده بودم پرداخت کردم و برکت و فراوانی بسیاری وارد زندگیم شد و با فایل های استاد آشنا شدم و فقط رو به رشد و بهتر شدن پیش رفت . از اونجا متوجه شدم حمید آقا یک نیروی الهی در این جهان هست که داره همه چیز را مدیریت میکنه از جمله کار و مسیر رشد و زندگی تو را و تو باید فقط به او توکل کنی و از این مسیر لذت ببری و خودت را به اون بسپاری و بدونی که هیچ قدرتی مافوق قدرت الله نیست و فقط مسیر درستی و راستی هستش که جواب میده .
سلااام استادجونم، مریم خانم خوشگلم و دوستان عزیزم البته با کمی تاخیر:))
خدایاشکرت من هروقت که میام در این سایت فوقالعاده استادجونم یا هدایت الله به یک فایل فوق العاده کامنت مینویسم انرژی مضاعف میگیرم حالا اصلا هم برام نیست اون فایل قدیمی باشه با همین الان اومده باشه توی سایت برام مهم اینهکه حال خودم خیلی عالی میشه فارغ از اینکه کسی میخونه کامنتم رو یا نه!
من قبلا که قوانین رو بلد نبودم خیلی هارو سر خیلی از مسائل مسئول اتفاقات ناجالبی میدونستم که برام اتفاقات میفتاد
مثلا وقتی نمرهم کم میشد معلم و شیوه تصحیح کردن و بارمبندی سوالهارو مسئول میدونستم هرچند که الان همه دوستام هنوز هم دارن به این شیوه عمل میکنن البته الان میدونم که هراتفاقی که برام میفته و هرچیزی که پیش میاد چه خوب چه بد فقط و فقط بوسیله خودم باورهای خودم و افکار خودم رقم خورده و دلیل نداره که کسی یا چیزی رو مقصر بدونم..خدایاشکرت
یا مثلا وقتی با یکی از اطرافیانم به اختلاف برمیخوردم شیوه رفتار و نگرش و برخورداون طرف رو عامل همیشگی اختلافات میدونستم تا اینکه قوانینو درک کردم و قهمیدم آقاجاااااااان مشکل از خودته برو ببین توی رفتار با بقیه چه باورها و نقاط ضعفی داری برو اونو برطرف کن!تو وقتی خودتو درست میکنی میبینی که حتی رفتار بقیه هم تغییر میکنه یا حتی انسان های سمی از زندگیت خارج میشن لازم نیست اقدام فیزیکی ای انجام بدی..!
و الان مدتیه که دارم روی این موضوع کار میکنم و رابطهم با اطرافیانم خیلی خیلی بهتر شده خدایاشکرت…
من قبلا حتی با بابام هم همش به مشکل برمیخوردم هرچیزی ازش درخواست میکردم ایگنور میکرد و کاملا بیتوجهی میکرد و بارها و بارها دعوامون میشد اما الان خدایاشکرت رابطهمون فوقالعاده شده انگار اصلا بابام یه آدم دیگه شده…
درباره همه چیز میتونم نتیجه این تغییرات در خودم رو ببینم خدایاشکرت
خدایاشکرت
استادجونم ممنونم ازشما بابت این فایل فوقالعاده و همه دوستانی که انقدر این فایلها و آگاهی های ارزشمند رو درست دقیق و بهجا دسته بندی کردن خدایاشکرت بابت این دستان بی نظیر خداوند…:)
قشنگ یادمه موقع دانشگاه من یه باوری که از داییم گرفته بودم این بود که فقط خود آدم مهمه تو درس خوندن و نمره گرفتن و بخاطر همون تو هیچ کدوم از حرف های انتقاد گرانه هم اتاقی هام و دوستام شرکت نمیکردم و اصلا بهش توجه نمیکردم ولی اونا همش انتقاد میکردن از استادا از دانشگاه و از مسئول ها
جالب اینه که من از بدترین استاد در نظر دوستام، دوبار بیست گرفتم ولی اونا اکثرا افتادن
جالب تر اینکه من کلا پروسه ثبت نام تا زمان تصویه و گرفتن مدرک به هیچ مشکلی اساسی نخوردم که هیچ، بلکه خیلی آسون بود و کار ها میدیدم که تقریبا فقط برای من داره آسون پیش میره و بقیه دوستام به اندازه ای که ناراضی و انتقاد گر بودند به همان اندازه اذیت شدن و کلا با خاطرات نا جالب تموم کردند
ولی من در محیط خوابگاه از هم اتاقی هام و اتاق های بغلی که سروصدا میکردن ناراضی بودم چون نمیتونستم بخوابم و این نارضایتی و گلایه کردن و در موردش حرف زدن باعث شد من همیشه اذیت بشم و نتونم مثل دوستام رها باشم و لذت کامل را ببرم به اندازه ای که اونا لذت میبردند
در کل این موضوع یک اصل اساسی است و من دوست دارم تغییر کنم این شما بودید که من را از عمق چاه کشیدید بیرون و دارید کمک میکنید پوش میکنید به جلو، ممنونم
البته از خداوند عزیزم ممنونم که منو دید تو چه جهنمی گیر کرده بودم که منو هدایت کرد تا راز خلقتشو یاد بگیرم و رشد کنم، خداروشکر
خیلی خوشحالم چون دوره کشف قوانین زندگی با آپدیت شدنش منو داره زلال میکنه، البته من قبل آپدیت خریدم ولی تو دلم بود که کاش خانم شایسته بود و سوال های حرفه ای میپرسید که اونم انجام شد
درود بر شما استادم و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستون دارم
استاد من هرچی ضربه خوردم از این شرکی بود ک قدرتو دادم دست بقیه
مثال فراوون دارم ولی فقط اینو بگم ک استاد دیشب نشستم نوشتم و قدرت رو از دست یکی گرفتم و ب خدا دادم و استاد ب طرز جادویی ی مشکلی ک گیر بود کارم توش قبل ساعت 8صبح انجام شد درحالی ک من 11روز منتظر انجام شدنش بودم
هرچقدر بتونیم توحیدی تر عمل کنیم نتایج فوق العاده تره و استاد ما وقتی مشرک میشیم در واقعا قدرتو از خدا میگیریم و از خدا دور میشیم خب طبیعه مداراتی ک از خورشید دورن سردتره مام وقتی از منبع فاصله بگیریم ب مراتب گره های زندگیمون بیشتر میشه
ولی وقتی بپذیریم خودمون خالق زندگی خودمون هستیم و ایمان داشته باشیم به رب اونوقته ک میتونیم وقتی جایی ب مشکل خوردیم حلش کنیم
از خدای مهربون میخام با توکل ب خودش بتونیم توحیدی تر عمل کنیم
دقیقا متمم کامنت قبلم روی فایل عواقب تصمیمات احساسی: گفتم خیلی وقته من فهمیدم خیلی از شرایط ها خیلی از چیزها دست ما نیست ما داریم توی یه مسیر جاده زندگی رانندگی میکنیم گاهی ناخودآگاه گاهی به حق و ناحق بهمون بقیه شاخ به شاخ میشن گاهی پنجرمون میکنند به هر دلیلی… گاهی تحقیرمون میکنند ووووو وووو وووو
من گفتم خیلی وقته فهمیدم (((نمیتونم شرایط رو ایده آل و تکامل یافته کنترل و حل کنم))) پس میتونم: خودم رو به شرایط دو مدل منعطف کنم شرایطی که من بهش اثر گذارم شرایطی که به من اثر گذار هست یعنی من اثر پذیرم
حالا بخش اثر گذاری من به شرایط باید خودمو جوری مسلط به شرایط کنم که از تمامی استعداد هام و پتانسیل هام حداکثر استفاده کنم
بهش اثر پذیری که من نمیتونم تغییر بدمش بیا خودمو با دیدگاه درست و نگرش درست زیبایی هایی که سبب رشد استعداد های حداکثری من میشه و پررنگ کنم رو با نازیبایی هایی که مخربن و سبب میشه منو از ذهنیت درستم عقب بندازه رو کمرنگ کنم
حالا ما تو زندگی یه سری الگوهای تکرار شونده داریم دقیقا حرف آقای عباس منش هست این الگوهای تکرار شونده هم مثبت هستند هم منفی
حالا بنظر من چرا این الگوها تکرار میشن چون ما در شرایط تغییرات داریم تغییرات تفکری و نگرشی… که اگر نسبت به این تفکرات ما یه المان و چارت الگویی نداشته باشیم سبب میشه دوگانگی به وجود برامون بیاد به قولی به زمین و زمان فحش بدیم همه چی رو به همه کس و همه چیز ربط بدیم در حالی که یه بار خودمون مقصر ندونیم
دقیقا این مدل افراد من تو زندگی دیدم
یه آدم لجباز گاهی آدم بدبین گاهی آدم مدعی به همه چی گاهی به آدم یه قولی پرووو چون وقتی هر چی کم میاره و عقب میفته نسبت با همه کس مدعی طلبکارانه دارن
چرا؟
چون وقتی این افراد اونقدر منفی گرا و بازتابنده انرژی و فرکانس منفی هستند منفی ها جذب میکنند
دائم شکست میخورند
دائم عقب میفتند
حتی این آدما دیدیدم تو رانندگی کردن تو رابطه زناشویی تو محل کار… دائم دنبال پاچه گرفتن هستند دنبال این هستند کمبود ها و خلا های خودشون رو از بقیه عین زالو با مکیدن خون بقیه به قولی خون بقیه به شیشه کنند جبران و بینیاز کنن
گاهی اسکیزوفرنی میگیرند متوهم هم میشوند
دنبال یقه گرفتن همه هستند الا خودشون
دیدید دیگه؟! دائم دنبال بحث و دعوا هستند همون حرف من تو کلیپ عواقب تصیمات احساسی که با حیوان های آدم نما نباید نزدیک بشیم باید فاصله حریم 1.5 الی 2 متری نگرش ذهنی و فکری و رفتاری و گفتاری حفظ کنیم
در سوال آقای عباس منش باید بگم من یه برهه با افرادی زندگی میکردم که دائم همه رو متهم میکردن
کم کم دیدم اگر قرار باشه تکرار مکررات این آدم ها رو تو ذهنم مرور کنم قطعا بازتاب این افکار منفی این آدم ها سمتم میاد قطعا فرکانس اونها هم سمتم میاد و بیماری ذهنی مصری و مزمن میشه… و دیگه ناچارم این بینیازی رو به دوش بکشم تا جایی که رسید دقیقا شب عید سال 1400 که یه مشاجره بدی بین من و یکی رخ داد و بعد من یه مسیری برام پیش امد که فهمیدم حق با من بود ولی من خودم مقصر بودم که تو اون شرایط با این آدم وایسادم بحث کردم و سبب این ماجرا بشه
از اون به بعد رو خودم وایسادم کار کردم به حدی که خودم رو تعدیل رفتاری کردم به قولی آستانه حد تحمل و عصبانیتم رو شناوری کردم در حدی که سوپاپ اطمینان بشه در حدی که دیگه تو مشاجره ای اگر ناخواسته رخ بده سکوت کنم و فقط به خودم مسلط بشم
بزرگترین تغییری که در این زمینه کردم و خیلی هم ازش راضی هستم به قول شما مسئول کارهای خودم باشم و به خودم متعهد باشم نه به کسی
تعهد به اعمال و رفتار خودم باشم
به خودم گفتم اگر هر جایی کم بذارم خودم عواقبش میبینم حکایت دانشجویی که نمیخونه نمیخونه شب امتحان متوسل به دعا و تقلب و انتظار قبولی داره خب نمیشه اگرم بشه خودش رو دور زده روزی نتیجه اش بیکاری میشه ووووو
من خودم یه برهه کارم از جایی که بودم کار عالی با درآمد عالی وقفه افتاد همش عالم و آدم رو مقصر درحالی که خودم نشستم با خودم روراستانه واکابی کردن دیدم واقعا خودم مقصر بودم خودم حرکت اشتباه تصمیم احساسی و شتابزده عمل کردم که سبب شده به قولی شرایطم بهم بخوره والا دیگران چه لزومی داشته سنگ جلو پام بندازن
یا نمونه اش من 10 12 سال تو بازار سرمایه بودم سود خوبی هم گرفتم ولی یه برهه سبدم دادم دست کسی و منو ضرر کرد همش دنبال مقصر بودم درحالی همون آدم برگشت گفت من مگه به زور بهت گفتم بده؟ نه
اگر سود هم میکردی میگفتی ال و بل و فلان و بهمان
دیدم نه راست میگه
دیدم من مقصرم جایی که دیدم این آدم صلاحیت نداره پیشگیری نکردم الان دنبال درمان و مقصر هستم
پس باید درست بکنم رفتار و عقایدم رو
نباید دنبال مقصر باشم
چون من یه موجود دارای قدرت تعقل و تفکر و اختیار هستم چرا باید کاری بدون مشورت بدون تفکر عمیق کنم.
مگر کسی اختیار منو سلب کرده که به زور کدمو بگیره!!!!
خیلی ها دیدم طلاق میگیرن میان میگن ازدواج ما زوری بود در حالی که واقعا مگر میشه یکی رو حتی به زور هم شده وادار به کاری کرد
یا ورشکست میشن نمیگن خودمون مقصر بودیم طمع کردیم یا شتابزده بودیم برای این کار یه روزی فکر نکردیم یا مشورت نکردیم بعد همه رو مقصر میدونن
بخدا من تا حالا ندیدم کسی رو بشه به زور وارد به کاری کرد چون ببخشید دیگه اون انسان انسان نیست یه حیوان انسان نما هست مثل گوسفند… در حالی ما اشرف مخلوقاتیم ما برترین موجود روی کره هستی هستیم کسی بهمون نمیتونه اجبار و اکراه کنه
ولی ما آدما دنبال مقصر هستیم دائم برای رفع انگشت اشاره بهمون رفع اینکه ما خودمون کم گذاشتیم ما تعهد به خودمون و باور هامون نداشتیم برای پاک کردن صورت مسئله دنبال مقصر بودیم
در حالی که اشتباه از خود ماست
اگر به جای پاک کردن صورت مسئله
به صورت مسئله نگاه درست کنیم
جواب منطقی و درست براش پیدا کنیم دیگه دنبال جدال و بحث و اوقات تلخی و مقصر نیستیم
در رابطه با اینکه آقای عباس منش فرمودن من خودم به شخصه هیچ وقت سر عقایدم به قولی خوندن و نوشتن 6 و 9 با کسی وارد بحث نمیشم اونم بحث سیاست یا همون C یا 30 چون 99.999 درصد نتیجه ای جز کدورت نداره و ابدا لزومی نمیبینم عقایدم به کسی بگم یا سرش توجیه بخوام کنم برای همین چه عقایدسیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خودمو فقط برای کار خودم استفاده میکنم و مسئولیت خودم میدونم خودمو برای خودمو متقاعد و توجیه کنم نه برای دیگران یا راضی نگه داشتن اونها
و نهایت به قولی شما خیلی ها تو همه شرایط دارن زندگی میکنند
دارن لذت میبرند
چه دوران شاه چه این دوران چه هر دوران
چرا؟
چون چرایی و جواب چرایی های اینکه چکار کنیم تو هر شرایط خودمون وفق بدیم رو بلدن عین آبی که تو هر ظرفی بریزند عین اون ظرف شکل میگیرن
چون این آدما تو هر سنی با هر دورانی مجدد به وجود بیاری ذهنشون خود ساخته و خود یافته شده
بلدن چطوری پول دربیارن
چطوری خودشون رو کنترل کنن
چطوری برای عزیزانشون عزیز باشن
چطوری محبت و مهر به ورزن
چطوری زندگی کنن و آرامش و آسایش برا خودشون بخرن
یه قولی پول برای اونا کار کنه نه اونا برا پول
مهم نیست چقدر داری
چی داری چی نداری
مهم اینه زندگیت، سرنوشتت، ارزش و شخصیتت که تو دستت عین گلوله برفی هست با آتش وجود خود یا دیگران (شرارت ها منظورمه) آب نکنی
پس مهم خودت باشه برای خودت
مهم این باشه برات خودت به خودت و وجدانت و خدای خودت بدهکاری یا بستانکار و خودت رو متعهد بدون که چوب خطت پیش خودت پر نشه
اگر به جای چهار انگشت اشاره سمت کسی بگیری و همه رو بدهکار بدونی یکی از اون انگشت ها فقط سمت خودت بگیر و خودت رو مقصر بدون و برای خودت تعهد بساز
تعهد به اینکه اگر کاری یا حرفی یا کم کاری کردی که عقب افتادی جبران کنی
اگرم کار خوبی کردی بیشتر بهش بها بدی ازش شاخ و برگ بسازی
خیلی راه طولانی هست تا آدم به خودش متعهد بلفعل بشه ولی اگر حرکت بزنی همون حرکت اولیه هم خود به خود قدم های بزرگتر ثانویه میسازه
پس دوستان سعی کنیم همه من شما و خیلی ها به خودمون متعهد بشیم
تعهد به خودم خیلی راحت تر هست تا از دیگران بخواهیم دائم متعهد بسازیم دائم با جدال و بحث اوقات خودمون تلف و تلخ کنیم
من الان گاهی تو صف نونوایی تا خیلی جاها مترو…. منیبینم افراد با خود درگیر یا بقیه درگیر ولی اگر آدم همون جاهایی که میتونه بجای درگیری برای خودش لذت بسازه چه عالی میشه کمترین چیزش که اثر چشمگیر داره اینه شما دیر تر پیر ذهنی و عصبی و روانی میشی
انشالله همه ما در سایه الله باری تعالی به این حد از رشد تعالی فردی برسیم
صبح یه کار اداری رو باید پیگیری میکردم با سه تا اداره باید هماهنگ میشدم.
تایم کاری تا ساعت 11 و 40 بود.
من دیر رسیده بودم و چالشها هم که ماشالا مثل قارچ جلوم تند تند سبز میشدن.
همون صبح به خودم تعهد دادم که حق ندارم غر بزنم فقط بایدایمانم رو زیاد کنم.تو دلم، با کلماتم دایم از خدا کمک میخواستم و خودمو به قدرت و راه حلهای او میسپردم.چه ذهنی و چه کلامی.
اتفاقات بسیاری رخ داد.
چالشهای بسیاری رخ داد..
ولی کارهای من معجزه اسا تا 11 و 40 کاملا حل شد.
چون زیپ دهنم رو بستم و ذهنم رو با خدا و قدرتش ارام کردم.
واقعا معجزه شد که فقط خدای من میتونه بفهمه چی میگم و چی شد و چطور یه عالمه هدایت رو خدا به من گفت و کارام ردیف شد.
به قول اقا سید علی، هدایتها از همه چی و همه کس میتونه باشه حتی از یه مورچه.
امروز توو اون دقیقه نود که کلی ادم داخل اون مجموعه بودن و جواب مرا نمیدادن و کارم را انجام ندادن، با هدایت یک پسربچه 6 ساله هدایت شدم به درب پشتی اون مجموعه.
درب رو که باز کردم تا داخل بشم، خود اون اقا که مسئول بود جلوم تو پله ها وایساده بود.
برگه رو دادم و گفت کارت رو انجام میدم.
خدایا هر وقت ساکت بشم و فقط رو تو ببندم معجزات از راه میرسن.
من بارها وبارها امتحان کردم هر بار تونستم خودم رو کنترل کنم و سکوت کنم خدا راههارو برام باز کرده.
خدابرام شاهکار کرده.
ممنونم استاد از این فایل زیباتون که برام نشونه بود.
با سلام خدمت استاد عزیزم و ممنونم بابت این فایل عالی و بینظیر
استاد اول باید بگم خداروشکر تو مسیری قرار گرفتم که تمام ترمزهای منو شناسایی کرده و دونه دونه باورهای قدرتمند کننده براش تعریف میشه و دارم ذهن قدرتمندی میسازم که نتیجه های بسیار خوب برام ایجاد شده من میخوام این دو تا سوال را راجع به موضوع بیزینسم جواب بدم که زمانایی که قدرت دست عوامل بیرونی دادم و شرک میکردم چه شده بود و زمانایی که قدرت دادم دست خودم و خدای خودم چه اتفاقاتی داره رقم میخوره
استاد عزیزم بیزینس من فروش و بازاریابی محصولات است و خیلی اطلاعات بسیار عالی راجع به بازاریابی داشتم به لطف شغل قبلی که داشتم
من فن بیان بسیار خوب دارم و خیلی راحت میتونم راجع به تمام جوانب محصول و بیزینس و یا هر موضوعی که اطلاعات دارم به خوبی ارتباط بگیرم و تمام فوت و فن ارتباطات و فروش خیلی خوب بلدم و اصطلاحا یک متخصص بسیار قدرتمند در زمینه کار خودم هستم
استاد وقتی امروز این فایل نشانه امروزم بود و داشتم به دو تا سوالی که عنوان کردید فکر میکردم یادم اومد که با تمام این قدرتی که داشتم اقدام میکردم و عملکرد بسیار خوبی داشتم قدم برمیداشتیم ولی نسبت به اون اقدام ها نتیجه حاصل نمیشد و از صبح تا شب درگیر ناخواسته بودم و تو مداری بودم به افرادی برخورد میکردم که همشون اوکی بودن ولی نمیتونستم قراردادهای با رقم بالا ببندم و این موضوع باور کردم که بابا پول تو دست مردم نیست و اینکه شرایط بازار اوکی نیست دلار رفته بالا و کلی دلیل دیگه و جوری شد که همون قراردادها نمیتونستم تمدید کنم و جوری شد که درآمد من بسیار کم و کمتر شد و همش توجهم رفت روی ناخواسته ها با اینکه من شمارو میشناختیم تو سایت ثبت نام کردم و واقعا تو مدار اموزشهای شما نبودم و این شرایط رفت جلو تا زمانی که تقریباً از مرداد 1401 خیلی جدی شروع کردم به اموزشات و خریدن کتاب ها و دوره ها و شروع کردم به کار کردن روی خودم و تازه با مفهموم شرک آشنا شدم و درک کردم که صد در صد زندگیم شرک بود و وقتی با این موضوع روبرو شدم که احساس خوب اتفاق خوب رقم میزند شروع کردم به اقدام کردن با احساس خوب و قدرت دست خدای خودم دادم و باور نکردم که عوامل بیرونی تاثیر گذاره البته یک دفعه این اتفاق نیافتاده و تکاملی این باور ایجاد کردم و جوری شد که از همون مرداد درامد من با رشد سه برابری شروع شد و تو دل چالش های که تو جامعه بود و شرایط بازار از نظر اکثریت مردم بهم ریخته بود درامد من بیشتر شد چون قدرت به مرور از عوامل بیرونی گرفتم نه اینکه صددرصد توحید داشته باشم ولی نسبت به قبل بهتر شدم و همین موضوع باعث شده همیشه وقتی تلاشم نتیجه نمیدهد یاد این اتفاق بسیار خوب تو مسیر زندگیم میفتم و سریع یادم میاد که پس راهی وجود داره و اون راه درون خودمه باورهای منه
ممنون استاد عزیزم امین که تونسته باشم کمکی بکنم به افرادی که شرایط مشابه من دارند
با سلام ، خیلی پیام زیبا و ارزشمندی است ، امیدوارم در زندگی واقعی آن قوانین را اجرا نماییم ، ایمانی که عمل نیاورد ، حرف مفت است .
مدت چند ساله که سایت زیبا و محتواهای باحال را دنبال میکنم .
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ،،،، دو سه روزی قفسی ساخته آمد از بدنم ،،،، ای خوش آن روز که پرواز کنم تا در دوست ،،،، به هوای سرکویش پر و بالی بزنم .
ما انسان ها اشرف مخلوقات هستیم و درجه و منزلت و ارزش ما خیلی بالاست ، لازمه که به شناخت خود برسیم و کم کم خدا را میشناسیم و ایمان می آوریم و بهترینها را در زندگیمان خلق میکنیم
با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم
من یک متعهد هستم
استاد من در گذشته فکر میکردم که همه ی کارها را باید خودم انجام بدهم و اگر ثروت و پول و موفقیتی هم هست بایستی با تلاش خودم به آن برسم و خدا هست ولی فقط یک اسم معنوی هست در زندگی من که یدک صفات خوب را با خودش میکشد و اگر به مشکلی هم برخورد می کردم و آن مشکل حل می شد میگفتم که آره خدا کمک کرد ولی اگر اون فرد یا اون رئیس یا اون فلانی که باباش رئیس فلان جا هست نبود که نمی شد و شرکی که در وجودم داشت اجازه ی دیدن اون قدرت الهی و ماورایی را نمی داد و کم کم پس از گذشت سالها و سالها به من اثبات شد که حمید اگر پول میخوای فقط خودت باید این را به دست بیاری والسلام حالا شغلی که در آن بودم را نمی دیدم حقوقی که ماهانه به حسابم واریز می شد را نمی دیدم سلامتی ای که داشتم را نمی دیدم همسر ایده آلی که خداوند برای من فراهم کرده بود را نمی دیدم ویک عالمه نعمت و موهبت بود و من نمی دیدم من فقط پولی که به دست بیاورم را می دیدم اونم اگر پول بزرگی می بود که می شد با اون خونه یا ملک بخرم و همه ی این دیدگاه هم فقط به خاطر صحبت های اطرافیانم بود که میگفتند ببین سعی کن یک خونه ای برای خودت دست و پا کنی وگرنه زندگی سخته زندگی پدرت رو در میاره نمیدونم اجاره نشینی سخته و از این جور حرف ها من برای اینکه عملی کنم باورهای مخرب توی ذهنم را دست به یک کار ابلهانه زدم و همین کار ابلهانه موهبت و توفیق خدای مهربان بود که باعث رشد و پیشرفت هرچه بیشتر من شد حالا داستان را براتون میگم :
با توجه به موارد بالا که بهتون گفتم و باورهای شرک آلودی که داشتم هدایت شدم به اینکه اگر ماشین تصادفی بخرم و درستش کنم و مجددا بفروشم میتونم یک پول خیلی خوبی به دست بیارم و وام گرفتم و رفتم از یک شهر دیگه یک خودرو تصادفی خریدم و با جرثقیل و کامیون به شهر خودمون آوردم و گذاشتم در یک گاراژی تا تعمیر کار اون را درست کنه اون تعمیر کار اوایل خیلی با ذوق و سریع شروع به بازکردن تجهیزات ماشین کرد و تعمیر اون ماشین را آغاز کرد وسط کار گفتش که یک سری قطعه لازم هست بخرید تا ادامه ی کار را ببریم جلو من اونجا متوجه شدم این خوردو بسیار کمیاب هستش و قطعات اون هم به شدت گران هست و بایستی استوک پیدا کنم و براش تهیه کنم من که اون موقع فهمیدم که حسابی کم آوردم چون اقساط اون وام را بایستی می دادم خرج و هزینه زندگی و کرایه خونه هم بود و ضمن اینکه تجهیزات و لوازم گران هم بایستی تهیه می کردم هیچی همش منتظر بودم که حقوقم را سر ماه بگیرم و برم یک سری تجهیزاتی را که ماشین میخواد بخرم و میرفتم یک قطعه میخریدم و انتظار داشتم که اون تعمیرکار الان دیگه یک ماشین سالم روبه راه به من تحویل بده و اون تعمیرکار هم که دیده بود به سختی تجهیزات را تامین میکنم کلا ماشین رو گذاشته بود یک گوشه گارارژ و هیچ دست هم بهش نمی زد یک سال کامل گذشت هیچ اتفاقی نیافتاد و وکالت ماشین هم تموم شده بود نه پول داشتم که ماشین را کامل کنم نه صاحب اون ماشین بودم و نه میتونستم ازش استفاده کنم و فقط داشتم زجر میکشیدم و یک سال کامل تحت اضطراب و استرس بودم و خیلی اذیت شدم فقط به این خاطر که خدا رو به عنوان یگانه رب این جهان باور نداشتم که اون میتونه کن فیکون کنه وقتی که من بنده ازش بخوام .
یکروز گفتم دیگه خسته شدم دیگه کم آوردم میزارمش این ماشین را داخل سایت دیوار و همینجوری میفروشمش و رفتم داخل یک ساندویچی و مدتی که داشت ساندویچم را آماده می کرد من فقط داشتم، های های گریه می کردم و به خدا میگفتم بابا کم آوردم فق تویی که فریادرس من هستی و هیچ کسی فریادرس من نیست ای خدا تو کجایی و من به هر خیری که از تو به من برسه محتاجم ساندویچم را خوردم یک کمی آرامش گرفتم و رفتم سر کارم و گفتم خدایا خودت میدونی والسلام. اونجا بود که زنگ کائنات به صدا دراومد و نیروهای غیبی به یاری من شتافتند ظهر که از اداره می اومدم یک نفر تماس گرفت و گفت ماشین را میخوام و بعد از ظهر یک جایی قرار بذارید ماشین را بخریم و همه چیز تموم شه من یک ماشین چینی شاسی بلند داشتم ولی اون آقای خریدار یک سوزوکی داشت رفت و اون را فروخت و ماشین را همونجوری از من خرید و من هم تمام وکامل تمام مدارک و لوازم ماشین را بهش دادم و قبلش رفتم شهری که ماشین را خریده بودم و وکالت جدید گرفتم و همه چیز تموم شد و رفتم قسمتی از وام هایی رو که توی این یکسال ایجاد کرده بودم پرداخت کردم و برکت و فراوانی بسیاری وارد زندگیم شد و با فایل های استاد آشنا شدم و فقط رو به رشد و بهتر شدن پیش رفت . از اونجا متوجه شدم حمید آقا یک نیروی الهی در این جهان هست که داره همه چیز را مدیریت میکنه از جمله کار و مسیر رشد و زندگی تو را و تو باید فقط به او توکل کنی و از این مسیر لذت ببری و خودت را به اون بسپاری و بدونی که هیچ قدرتی مافوق قدرت الله نیست و فقط مسیر درستی و راستی هستش که جواب میده .
باتشکر از استاد عزیزم
به نام خدای مهربان
خدایا شکرت که من و هدایت میکنی به بهترین مسیرها
خدایا شکرت که درسهای مهمی میتونم آموزش ببینم در این سایت بی نظیر
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
سلام به دوستان عزیزم
چیزی که نمیتونم تغییر بدم چرا باید شکایت کنم
چیزی که میتونم بهبود بدم و در موردش حرف بزنم
من باید روی خودم کار کنم خودم و بهبود بدم
وقتی که همیشه شاکی باشم به همه چیز گیر بدم و همه چیز مشکل داشته باشه غیر از خودم
ذهنیتم این باشه که پدرم ،مادرم،همسایه ام،بچه ام،مقصرند که من به آرزوهام نرسیدم نتیجه همین که همیشه میگرفتم
و این تفکر سمی ترین فکره
و هر عاملی که بقیه را مقصر بدونم شرکه
دوست دارم اینقدر از لحاظ ذهنی بزرگ بشم که زمین و زمان و مقصر ندونم و بگم ذهنم و افکارم ایراد داره اونا باید درستش کنم
من مشکل دارم اگه نتیجه درست نیست
من باید تغییری در باورهای بدم
من باید یه تغییری در شخصیتم بدم
من باید به تغییری در افکارم بدم
من باید یه تغییری در نحوه ی نگرشم بدم
من باید یه تغییری در عادتهام بدم
یه تغییری در تصمیماتم بدم
من باید به درون خودم نگاه کنم و خودم درست کنم هروقت که خواستم غر بزنم زیپ ذهنم و ببندم واقعا کار سختیه
ولی بایداز خودم یه آدم جدیدی بسازم
روی شخصیتم کار کنم و مثل قبل غر نزنم و بقیه را مقصر ندونم به خودم ضربه نزنم
اگر نتیجه مناسب نبوده خودم و مقصر بدونم
خودم مسعول اتفاقات زندگیم هستم
مثل قبل تو ذهنم نگم
چون چیزی که بهش توجه کنم برام اتفاق نیفته
بخاطر این از این به بعد به جای شاکی بودن خودم و بهبود بدم
متفاوت باید فکر کنم تا متفاوت نتیجه بگیرم
نپرسم که بقیه برام چکار کردند
از خودم بپرسم خودم برای خودم چکار کردم
هر وقت تمرکزم روی چیزهای ناخواسته بردارم همه چیزها به نفعم میشه
چرا خودم خوب نباشم
چرا عالی خودم عالی نباشم
یه جایی که بگم چرا گرون شد
خودم پول ساز بشم
باید افکار خودم و تغییر بدم
باید غر نزنم
تا شرایط برام خوب پیش بره
من تعهد ببندم که متفاوت با بقیه فکر کنم
من باید راهی پیدا کنم آگاهانه ذهنم و ببیند
من تغییر کنم
جهان بیرون اینه منه
اگر من تغییر کنم جهان هم پاداشهای بزرگ بهم میده
استاد جان عاشقتم
انشا.همیشه شاد،خوشبخت،ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشی
بهنام الله یکتا
سلااام استادجونم، مریم خانم خوشگلم و دوستان عزیزم البته با کمی تاخیر:))
خدایاشکرت من هروقت که میام در این سایت فوقالعاده استادجونم یا هدایت الله به یک فایل فوق العاده کامنت مینویسم انرژی مضاعف میگیرم حالا اصلا هم برام نیست اون فایل قدیمی باشه با همین الان اومده باشه توی سایت برام مهم اینهکه حال خودم خیلی عالی میشه فارغ از اینکه کسی میخونه کامنتم رو یا نه!
من قبلا که قوانین رو بلد نبودم خیلی هارو سر خیلی از مسائل مسئول اتفاقات ناجالبی میدونستم که برام اتفاقات میفتاد
مثلا وقتی نمرهم کم میشد معلم و شیوه تصحیح کردن و بارمبندی سوالهارو مسئول میدونستم هرچند که الان همه دوستام هنوز هم دارن به این شیوه عمل میکنن البته الان میدونم که هراتفاقی که برام میفته و هرچیزی که پیش میاد چه خوب چه بد فقط و فقط بوسیله خودم باورهای خودم و افکار خودم رقم خورده و دلیل نداره که کسی یا چیزی رو مقصر بدونم..خدایاشکرت
یا مثلا وقتی با یکی از اطرافیانم به اختلاف برمیخوردم شیوه رفتار و نگرش و برخورداون طرف رو عامل همیشگی اختلافات میدونستم تا اینکه قوانینو درک کردم و قهمیدم آقاجاااااااان مشکل از خودته برو ببین توی رفتار با بقیه چه باورها و نقاط ضعفی داری برو اونو برطرف کن!تو وقتی خودتو درست میکنی میبینی که حتی رفتار بقیه هم تغییر میکنه یا حتی انسان های سمی از زندگیت خارج میشن لازم نیست اقدام فیزیکی ای انجام بدی..!
و الان مدتیه که دارم روی این موضوع کار میکنم و رابطهم با اطرافیانم خیلی خیلی بهتر شده خدایاشکرت…
من قبلا حتی با بابام هم همش به مشکل برمیخوردم هرچیزی ازش درخواست میکردم ایگنور میکرد و کاملا بیتوجهی میکرد و بارها و بارها دعوامون میشد اما الان خدایاشکرت رابطهمون فوقالعاده شده انگار اصلا بابام یه آدم دیگه شده…
درباره همه چیز میتونم نتیجه این تغییرات در خودم رو ببینم خدایاشکرت
خدایاشکرت
استادجونم ممنونم ازشما بابت این فایل فوقالعاده و همه دوستانی که انقدر این فایلها و آگاهی های ارزشمند رو درست دقیق و بهجا دسته بندی کردن خدایاشکرت بابت این دستان بی نظیر خداوند…:)
فوقالعاده ترینید
دوستتون دارم
خدایا عاشقتم:)))
سلام استاد عزیزم
بخدا این اصل، همان چیزی هست که ما باید درک کنیم
قشنگ یادمه موقع دانشگاه من یه باوری که از داییم گرفته بودم این بود که فقط خود آدم مهمه تو درس خوندن و نمره گرفتن و بخاطر همون تو هیچ کدوم از حرف های انتقاد گرانه هم اتاقی هام و دوستام شرکت نمیکردم و اصلا بهش توجه نمیکردم ولی اونا همش انتقاد میکردن از استادا از دانشگاه و از مسئول ها
جالب اینه که من از بدترین استاد در نظر دوستام، دوبار بیست گرفتم ولی اونا اکثرا افتادن
جالب تر اینکه من کلا پروسه ثبت نام تا زمان تصویه و گرفتن مدرک به هیچ مشکلی اساسی نخوردم که هیچ، بلکه خیلی آسون بود و کار ها میدیدم که تقریبا فقط برای من داره آسون پیش میره و بقیه دوستام به اندازه ای که ناراضی و انتقاد گر بودند به همان اندازه اذیت شدن و کلا با خاطرات نا جالب تموم کردند
ولی من در محیط خوابگاه از هم اتاقی هام و اتاق های بغلی که سروصدا میکردن ناراضی بودم چون نمیتونستم بخوابم و این نارضایتی و گلایه کردن و در موردش حرف زدن باعث شد من همیشه اذیت بشم و نتونم مثل دوستام رها باشم و لذت کامل را ببرم به اندازه ای که اونا لذت میبردند
در کل این موضوع یک اصل اساسی است و من دوست دارم تغییر کنم این شما بودید که من را از عمق چاه کشیدید بیرون و دارید کمک میکنید پوش میکنید به جلو، ممنونم
البته از خداوند عزیزم ممنونم که منو دید تو چه جهنمی گیر کرده بودم که منو هدایت کرد تا راز خلقتشو یاد بگیرم و رشد کنم، خداروشکر
خیلی خوشحالم چون دوره کشف قوانین زندگی با آپدیت شدنش منو داره زلال میکنه، البته من قبل آپدیت خریدم ولی تو دلم بود که کاش خانم شایسته بود و سوال های حرفه ای میپرسید که اونم انجام شد
درود بر شما استادم و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستون دارم
سلام استاد عزیزتر از جانم
استاد من هرچی ضربه خوردم از این شرکی بود ک قدرتو دادم دست بقیه
مثال فراوون دارم ولی فقط اینو بگم ک استاد دیشب نشستم نوشتم و قدرت رو از دست یکی گرفتم و ب خدا دادم و استاد ب طرز جادویی ی مشکلی ک گیر بود کارم توش قبل ساعت 8صبح انجام شد درحالی ک من 11روز منتظر انجام شدنش بودم
هرچقدر بتونیم توحیدی تر عمل کنیم نتایج فوق العاده تره و استاد ما وقتی مشرک میشیم در واقعا قدرتو از خدا میگیریم و از خدا دور میشیم خب طبیعه مداراتی ک از خورشید دورن سردتره مام وقتی از منبع فاصله بگیریم ب مراتب گره های زندگیمون بیشتر میشه
ولی وقتی بپذیریم خودمون خالق زندگی خودمون هستیم و ایمان داشته باشیم به رب اونوقته ک میتونیم وقتی جایی ب مشکل خوردیم حلش کنیم
از خدای مهربون میخام با توکل ب خودش بتونیم توحیدی تر عمل کنیم
ممنون بابت فایل عالیتون استاد
با سلام بر دوستان عزیز و آقای عباس منش
امروز داشتم این فایل گوش میدادم
دقیقا متمم کامنت قبلم روی فایل عواقب تصمیمات احساسی: گفتم خیلی وقته من فهمیدم خیلی از شرایط ها خیلی از چیزها دست ما نیست ما داریم توی یه مسیر جاده زندگی رانندگی میکنیم گاهی ناخودآگاه گاهی به حق و ناحق بهمون بقیه شاخ به شاخ میشن گاهی پنجرمون میکنند به هر دلیلی… گاهی تحقیرمون میکنند ووووو وووو وووو
من گفتم خیلی وقته فهمیدم (((نمیتونم شرایط رو ایده آل و تکامل یافته کنترل و حل کنم))) پس میتونم: خودم رو به شرایط دو مدل منعطف کنم شرایطی که من بهش اثر گذارم شرایطی که به من اثر گذار هست یعنی من اثر پذیرم
حالا بخش اثر گذاری من به شرایط باید خودمو جوری مسلط به شرایط کنم که از تمامی استعداد هام و پتانسیل هام حداکثر استفاده کنم
بهش اثر پذیری که من نمیتونم تغییر بدمش بیا خودمو با دیدگاه درست و نگرش درست زیبایی هایی که سبب رشد استعداد های حداکثری من میشه و پررنگ کنم رو با نازیبایی هایی که مخربن و سبب میشه منو از ذهنیت درستم عقب بندازه رو کمرنگ کنم
حالا ما تو زندگی یه سری الگوهای تکرار شونده داریم دقیقا حرف آقای عباس منش هست این الگوهای تکرار شونده هم مثبت هستند هم منفی
حالا بنظر من چرا این الگوها تکرار میشن چون ما در شرایط تغییرات داریم تغییرات تفکری و نگرشی… که اگر نسبت به این تفکرات ما یه المان و چارت الگویی نداشته باشیم سبب میشه دوگانگی به وجود برامون بیاد به قولی به زمین و زمان فحش بدیم همه چی رو به همه کس و همه چیز ربط بدیم در حالی که یه بار خودمون مقصر ندونیم
دقیقا این مدل افراد من تو زندگی دیدم
یه آدم لجباز گاهی آدم بدبین گاهی آدم مدعی به همه چی گاهی به آدم یه قولی پرووو چون وقتی هر چی کم میاره و عقب میفته نسبت با همه کس مدعی طلبکارانه دارن
چرا؟
چون وقتی این افراد اونقدر منفی گرا و بازتابنده انرژی و فرکانس منفی هستند منفی ها جذب میکنند
دائم شکست میخورند
دائم عقب میفتند
حتی این آدما دیدیدم تو رانندگی کردن تو رابطه زناشویی تو محل کار… دائم دنبال پاچه گرفتن هستند دنبال این هستند کمبود ها و خلا های خودشون رو از بقیه عین زالو با مکیدن خون بقیه به قولی خون بقیه به شیشه کنند جبران و بینیاز کنن
گاهی اسکیزوفرنی میگیرند متوهم هم میشوند
دنبال یقه گرفتن همه هستند الا خودشون
دیدید دیگه؟! دائم دنبال بحث و دعوا هستند همون حرف من تو کلیپ عواقب تصیمات احساسی که با حیوان های آدم نما نباید نزدیک بشیم باید فاصله حریم 1.5 الی 2 متری نگرش ذهنی و فکری و رفتاری و گفتاری حفظ کنیم
در سوال آقای عباس منش باید بگم من یه برهه با افرادی زندگی میکردم که دائم همه رو متهم میکردن
کم کم دیدم اگر قرار باشه تکرار مکررات این آدم ها رو تو ذهنم مرور کنم قطعا بازتاب این افکار منفی این آدم ها سمتم میاد قطعا فرکانس اونها هم سمتم میاد و بیماری ذهنی مصری و مزمن میشه… و دیگه ناچارم این بینیازی رو به دوش بکشم تا جایی که رسید دقیقا شب عید سال 1400 که یه مشاجره بدی بین من و یکی رخ داد و بعد من یه مسیری برام پیش امد که فهمیدم حق با من بود ولی من خودم مقصر بودم که تو اون شرایط با این آدم وایسادم بحث کردم و سبب این ماجرا بشه
از اون به بعد رو خودم وایسادم کار کردم به حدی که خودم رو تعدیل رفتاری کردم به قولی آستانه حد تحمل و عصبانیتم رو شناوری کردم در حدی که سوپاپ اطمینان بشه در حدی که دیگه تو مشاجره ای اگر ناخواسته رخ بده سکوت کنم و فقط به خودم مسلط بشم
بزرگترین تغییری که در این زمینه کردم و خیلی هم ازش راضی هستم به قول شما مسئول کارهای خودم باشم و به خودم متعهد باشم نه به کسی
تعهد به اعمال و رفتار خودم باشم
به خودم گفتم اگر هر جایی کم بذارم خودم عواقبش میبینم حکایت دانشجویی که نمیخونه نمیخونه شب امتحان متوسل به دعا و تقلب و انتظار قبولی داره خب نمیشه اگرم بشه خودش رو دور زده روزی نتیجه اش بیکاری میشه ووووو
من خودم یه برهه کارم از جایی که بودم کار عالی با درآمد عالی وقفه افتاد همش عالم و آدم رو مقصر درحالی که خودم نشستم با خودم روراستانه واکابی کردن دیدم واقعا خودم مقصر بودم خودم حرکت اشتباه تصمیم احساسی و شتابزده عمل کردم که سبب شده به قولی شرایطم بهم بخوره والا دیگران چه لزومی داشته سنگ جلو پام بندازن
یا نمونه اش من 10 12 سال تو بازار سرمایه بودم سود خوبی هم گرفتم ولی یه برهه سبدم دادم دست کسی و منو ضرر کرد همش دنبال مقصر بودم درحالی همون آدم برگشت گفت من مگه به زور بهت گفتم بده؟ نه
اگر سود هم میکردی میگفتی ال و بل و فلان و بهمان
دیدم نه راست میگه
دیدم من مقصرم جایی که دیدم این آدم صلاحیت نداره پیشگیری نکردم الان دنبال درمان و مقصر هستم
پس باید درست بکنم رفتار و عقایدم رو
نباید دنبال مقصر باشم
چون من یه موجود دارای قدرت تعقل و تفکر و اختیار هستم چرا باید کاری بدون مشورت بدون تفکر عمیق کنم.
مگر کسی اختیار منو سلب کرده که به زور کدمو بگیره!!!!
خیلی ها دیدم طلاق میگیرن میان میگن ازدواج ما زوری بود در حالی که واقعا مگر میشه یکی رو حتی به زور هم شده وادار به کاری کرد
یا ورشکست میشن نمیگن خودمون مقصر بودیم طمع کردیم یا شتابزده بودیم برای این کار یه روزی فکر نکردیم یا مشورت نکردیم بعد همه رو مقصر میدونن
بخدا من تا حالا ندیدم کسی رو بشه به زور وارد به کاری کرد چون ببخشید دیگه اون انسان انسان نیست یه حیوان انسان نما هست مثل گوسفند… در حالی ما اشرف مخلوقاتیم ما برترین موجود روی کره هستی هستیم کسی بهمون نمیتونه اجبار و اکراه کنه
ولی ما آدما دنبال مقصر هستیم دائم برای رفع انگشت اشاره بهمون رفع اینکه ما خودمون کم گذاشتیم ما تعهد به خودمون و باور هامون نداشتیم برای پاک کردن صورت مسئله دنبال مقصر بودیم
در حالی که اشتباه از خود ماست
اگر به جای پاک کردن صورت مسئله
به صورت مسئله نگاه درست کنیم
جواب منطقی و درست براش پیدا کنیم دیگه دنبال جدال و بحث و اوقات تلخی و مقصر نیستیم
در رابطه با اینکه آقای عباس منش فرمودن من خودم به شخصه هیچ وقت سر عقایدم به قولی خوندن و نوشتن 6 و 9 با کسی وارد بحث نمیشم اونم بحث سیاست یا همون C یا 30 چون 99.999 درصد نتیجه ای جز کدورت نداره و ابدا لزومی نمیبینم عقایدم به کسی بگم یا سرش توجیه بخوام کنم برای همین چه عقایدسیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خودمو فقط برای کار خودم استفاده میکنم و مسئولیت خودم میدونم خودمو برای خودمو متقاعد و توجیه کنم نه برای دیگران یا راضی نگه داشتن اونها
و نهایت به قولی شما خیلی ها تو همه شرایط دارن زندگی میکنند
دارن لذت میبرند
چه دوران شاه چه این دوران چه هر دوران
چرا؟
چون چرایی و جواب چرایی های اینکه چکار کنیم تو هر شرایط خودمون وفق بدیم رو بلدن عین آبی که تو هر ظرفی بریزند عین اون ظرف شکل میگیرن
چون این آدما تو هر سنی با هر دورانی مجدد به وجود بیاری ذهنشون خود ساخته و خود یافته شده
بلدن چطوری پول دربیارن
چطوری خودشون رو کنترل کنن
چطوری برای عزیزانشون عزیز باشن
چطوری محبت و مهر به ورزن
چطوری زندگی کنن و آرامش و آسایش برا خودشون بخرن
یه قولی پول برای اونا کار کنه نه اونا برا پول
مهم نیست چقدر داری
چی داری چی نداری
مهم اینه زندگیت، سرنوشتت، ارزش و شخصیتت که تو دستت عین گلوله برفی هست با آتش وجود خود یا دیگران (شرارت ها منظورمه) آب نکنی
پس مهم خودت باشه برای خودت
مهم این باشه برات خودت به خودت و وجدانت و خدای خودت بدهکاری یا بستانکار و خودت رو متعهد بدون که چوب خطت پیش خودت پر نشه
اگر به جای چهار انگشت اشاره سمت کسی بگیری و همه رو بدهکار بدونی یکی از اون انگشت ها فقط سمت خودت بگیر و خودت رو مقصر بدون و برای خودت تعهد بساز
تعهد به اینکه اگر کاری یا حرفی یا کم کاری کردی که عقب افتادی جبران کنی
اگرم کار خوبی کردی بیشتر بهش بها بدی ازش شاخ و برگ بسازی
خیلی راه طولانی هست تا آدم به خودش متعهد بلفعل بشه ولی اگر حرکت بزنی همون حرکت اولیه هم خود به خود قدم های بزرگتر ثانویه میسازه
پس دوستان سعی کنیم همه من شما و خیلی ها به خودمون متعهد بشیم
تعهد به خودم خیلی راحت تر هست تا از دیگران بخواهیم دائم متعهد بسازیم دائم با جدال و بحث اوقات خودمون تلف و تلخ کنیم
من الان گاهی تو صف نونوایی تا خیلی جاها مترو…. منیبینم افراد با خود درگیر یا بقیه درگیر ولی اگر آدم همون جاهایی که میتونه بجای درگیری برای خودش لذت بسازه چه عالی میشه کمترین چیزش که اثر چشمگیر داره اینه شما دیر تر پیر ذهنی و عصبی و روانی میشی
انشالله همه ما در سایه الله باری تعالی به این حد از رشد تعالی فردی برسیم
دوستدار همه
ارادتمند
در پناه الله
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم
درمورد خودم اگر بگویم من درمحل کارم این حس غر زدن و حس قربانی را داشتم البته حتی خود مدیریت هم بامن
موافق بود و خیلی به راحتی می گفتند شما پارتی نداری و پارتی انها دارند برایشان کار می کنند و این کلمه مدت
بیست سال روی اعصاب من خیلی اثر گذاشت بطوریکه من می توانستم خیلی با سیاست رفتار کنم و پس از بیست
و سه سال خدمت بدون گرفتن هیچ حق قانونی خودم حتی پاداش اخر خدمتم سرم بیاندازم و بیایم بیرون از اداره
البته اعصابم را برداشتم و امدم بیرون و از انجا که خدا با من بود راههای بسیار خوبی به روی من بازشد و دروازه
ای از نعمت به روی من گشوده شد و من از این بابت هزاران مرتبه از خداوند سپاسگزارم
سلام به استاد گرانقدر و مریم بانوی شایسته ام
این فایل که گوش کردم ماجرای امروز من بود
صبح یه کار اداری رو باید پیگیری میکردم با سه تا اداره باید هماهنگ میشدم.
تایم کاری تا ساعت 11 و 40 بود.
من دیر رسیده بودم و چالشها هم که ماشالا مثل قارچ جلوم تند تند سبز میشدن.
همون صبح به خودم تعهد دادم که حق ندارم غر بزنم فقط بایدایمانم رو زیاد کنم.تو دلم، با کلماتم دایم از خدا کمک میخواستم و خودمو به قدرت و راه حلهای او میسپردم.چه ذهنی و چه کلامی.
اتفاقات بسیاری رخ داد.
چالشهای بسیاری رخ داد..
ولی کارهای من معجزه اسا تا 11 و 40 کاملا حل شد.
چون زیپ دهنم رو بستم و ذهنم رو با خدا و قدرتش ارام کردم.
واقعا معجزه شد که فقط خدای من میتونه بفهمه چی میگم و چی شد و چطور یه عالمه هدایت رو خدا به من گفت و کارام ردیف شد.
به قول اقا سید علی، هدایتها از همه چی و همه کس میتونه باشه حتی از یه مورچه.
امروز توو اون دقیقه نود که کلی ادم داخل اون مجموعه بودن و جواب مرا نمیدادن و کارم را انجام ندادن، با هدایت یک پسربچه 6 ساله هدایت شدم به درب پشتی اون مجموعه.
درب رو که باز کردم تا داخل بشم، خود اون اقا که مسئول بود جلوم تو پله ها وایساده بود.
برگه رو دادم و گفت کارت رو انجام میدم.
خدایا هر وقت ساکت بشم و فقط رو تو ببندم معجزات از راه میرسن.
من بارها وبارها امتحان کردم هر بار تونستم خودم رو کنترل کنم و سکوت کنم خدا راههارو برام باز کرده.
خدابرام شاهکار کرده.
ممنونم استاد از این فایل زیباتون که برام نشونه بود.
یاحق
با سلام خدمت استاد عزیزم و ممنونم بابت این فایل عالی و بینظیر
استاد اول باید بگم خداروشکر تو مسیری قرار گرفتم که تمام ترمزهای منو شناسایی کرده و دونه دونه باورهای قدرتمند کننده براش تعریف میشه و دارم ذهن قدرتمندی میسازم که نتیجه های بسیار خوب برام ایجاد شده من میخوام این دو تا سوال را راجع به موضوع بیزینسم جواب بدم که زمانایی که قدرت دست عوامل بیرونی دادم و شرک میکردم چه شده بود و زمانایی که قدرت دادم دست خودم و خدای خودم چه اتفاقاتی داره رقم میخوره
استاد عزیزم بیزینس من فروش و بازاریابی محصولات است و خیلی اطلاعات بسیار عالی راجع به بازاریابی داشتم به لطف شغل قبلی که داشتم
من فن بیان بسیار خوب دارم و خیلی راحت میتونم راجع به تمام جوانب محصول و بیزینس و یا هر موضوعی که اطلاعات دارم به خوبی ارتباط بگیرم و تمام فوت و فن ارتباطات و فروش خیلی خوب بلدم و اصطلاحا یک متخصص بسیار قدرتمند در زمینه کار خودم هستم
استاد وقتی امروز این فایل نشانه امروزم بود و داشتم به دو تا سوالی که عنوان کردید فکر میکردم یادم اومد که با تمام این قدرتی که داشتم اقدام میکردم و عملکرد بسیار خوبی داشتم قدم برمیداشتیم ولی نسبت به اون اقدام ها نتیجه حاصل نمیشد و از صبح تا شب درگیر ناخواسته بودم و تو مداری بودم به افرادی برخورد میکردم که همشون اوکی بودن ولی نمیتونستم قراردادهای با رقم بالا ببندم و این موضوع باور کردم که بابا پول تو دست مردم نیست و اینکه شرایط بازار اوکی نیست دلار رفته بالا و کلی دلیل دیگه و جوری شد که همون قراردادها نمیتونستم تمدید کنم و جوری شد که درآمد من بسیار کم و کمتر شد و همش توجهم رفت روی ناخواسته ها با اینکه من شمارو میشناختیم تو سایت ثبت نام کردم و واقعا تو مدار اموزشهای شما نبودم و این شرایط رفت جلو تا زمانی که تقریباً از مرداد 1401 خیلی جدی شروع کردم به اموزشات و خریدن کتاب ها و دوره ها و شروع کردم به کار کردن روی خودم و تازه با مفهموم شرک آشنا شدم و درک کردم که صد در صد زندگیم شرک بود و وقتی با این موضوع روبرو شدم که احساس خوب اتفاق خوب رقم میزند شروع کردم به اقدام کردن با احساس خوب و قدرت دست خدای خودم دادم و باور نکردم که عوامل بیرونی تاثیر گذاره البته یک دفعه این اتفاق نیافتاده و تکاملی این باور ایجاد کردم و جوری شد که از همون مرداد درامد من با رشد سه برابری شروع شد و تو دل چالش های که تو جامعه بود و شرایط بازار از نظر اکثریت مردم بهم ریخته بود درامد من بیشتر شد چون قدرت به مرور از عوامل بیرونی گرفتم نه اینکه صددرصد توحید داشته باشم ولی نسبت به قبل بهتر شدم و همین موضوع باعث شده همیشه وقتی تلاشم نتیجه نمیدهد یاد این اتفاق بسیار خوب تو مسیر زندگیم میفتم و سریع یادم میاد که پس راهی وجود داره و اون راه درون خودمه باورهای منه
ممنون استاد عزیزم امین که تونسته باشم کمکی بکنم به افرادی که شرایط مشابه من دارند
با سلام ، خیلی پیام زیبا و ارزشمندی است ، امیدوارم در زندگی واقعی آن قوانین را اجرا نماییم ، ایمانی که عمل نیاورد ، حرف مفت است .
مدت چند ساله که سایت زیبا و محتواهای باحال را دنبال میکنم .
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ،،،، دو سه روزی قفسی ساخته آمد از بدنم ،،،، ای خوش آن روز که پرواز کنم تا در دوست ،،،، به هوای سرکویش پر و بالی بزنم .
ما انسان ها اشرف مخلوقات هستیم و درجه و منزلت و ارزش ما خیلی بالاست ، لازمه که به شناخت خود برسیم و کم کم خدا را میشناسیم و ایمان می آوریم و بهترینها را در زندگیمان خلق میکنیم