https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من تازه وارد سایتتون شدم، دقیقا در زمانی ک داشتم غر میزدم ک چرا اوضاع ایران اینطوری شده و حق با اینه و … آخرین پستتون رو گوش کردم خیلی اتفاقی ب حسب دنبال کردن یه دوست ک پیج شما رو فالو داشت، و الان خوشحالم ک دوست نازنین و عاقلی مثل ایشون دارم ک منو راهنمایی کرد سمت شما و اینو ی نشونه ی بزرگ برای شروع تغییرم میگیرم
🌻🌻🌱🌱🌱🌹🌹🌹
من دقیقا ۲ سال قبل تو اوج کرونا درآمدم چند برابر شد و ب خاطر غر زدن و تمرکز روی نازیبایی و گیر دادن ب همسرم ب دلیل ذهن مریض خودم باعث شدم هر چی ساخته بودیم خراب بشه و دقیقا درآمدمون صفر مطلق شد🙈🙈
الان میفهمم چرا اینطوری شد،و ممنونم از شما ک اینقدر خوب و دقیق توضیح میدید همه چیزو، 🌹🌹🙏🙏
حالا دارم ب جای جنگیدن و مقصر دونستن همه چیز روی خودم کار میکنم و سعی میکنم زیپ دهنم رو ببندم و تمرکزم روی زیبایی ها باشه 🍁🍁
سلام استاد .وقت شما بخیر.امیدوارم در بهترین حال به سر ببرید.
استاد من یک سوال داشتم شاید خیلی ربط به این ویدیو نداشته باشه.
شما در ی پادکست۵۰دقیقه یی درباره شرایط الان ایران فرمودید ک با هرچی بجنگی که خوشت نمیاد ازش و هی بخوای درستش کنی با برخورد کردن و… بیشتر و پررنگ تر میشه تو زندگیت و بحث نکن سرش اصلا.
سوالم اینه که پس من با اون موقعیت یا فرد چطوری باید روبه رویی کنم که موارد مشابه ش که خوشمنمیاد یا واقعا بهم حال خوب نمیده بیشتر نشه؟
اگر محتوی یی مرتبط با سوالم وجود داره ممنون میشم که ارجاع بدید.
سلام دوست عزیز امیدوارم عالی باشی بخوام به صورت خلاصه بگم براتون
وقتی با ناخواسته ایی برخورد میکنی که نمیخوای
قدم اول اینه که به اون فرد یا اتفاق بی تفاوت باشی
قدم دوم دادن آگاهی درست و منطق در آن مورد به ذهنتون هست مثلا اینکه عوامل بیرونی هیچ تاثیری روی زندگی من نداره و همه چیز در درون منه پس من باید روی باورهام کار کنم و خودمو رشد بدم و تمرکزمو بزارم روی اون چیزی که میخوام
سلام اسناد عزیزم عاشقانه دوستتون دارم و از شنیدن حرفهاتون ذوق می کنم می خواستم چند تا از جاهائی که گله کردم و شرایط بدتر شد رو بگم حدود ۸ سالی تو یه آپارتمان ۶۵ متری زندگی می کردیم خیلی دوستش داشتم ولی با اضافه شدن بچه ها و بزرگتر شدن خانواده یه کم شرایط سخت شده بود شروع کردم به ناسازگاری و گله و مرتب درخواست از شوهرم که بیا خونه رو عوض کنیم خواهرشوهر خونه جدید بزرگ گرفته بود برادرشوهر هم خونه خریده بود و من ضجه می زدم که تو رو خدا بیا خونه امون رو عوض کنیم خلاصه با ناراحتی هایی که ایجاد کردم و چون پول کافی نداشتیم اول آپارتمان رو فروختیم و بعد دربه در دنبال خونه که شرایط اصلا خوب نبود خیلی حالمون خوب نبود خونه مناسب پیدا نمی شد و ما و هر روز به موعد تحویل خونه نزدیکتر می شدیم و مادرم مرتب می گفت نکنه بی جا و مکان بشید ، خلاصه با دستپاچگی هرچه تمام و بدون دقت کلاه سرمون رفت و یه خونه کلنگی رو با قیمت گزاف خریدیم و چون حالمون بد بود و ناراضی بودیم شرایط مرتب بدتر می شد و خونه ای که خریده رو تحویلمون نمی داد خلاصه تازه وقتی خونه رو تحویل گرفتیم اوضاع بدتر شد و فهمیدیم چقدر خونه خرابه و باید تعمیر بشه و ما که همه پولمون دو داده بودیم و من هم باردار بودم به مدت چند ماه اسباب و اثاثیه رو پهن نکردبم به فکر فروش خونه بودیم و من نیمه شب ها بیدار می شدم و ساعت ها در نماز شب گریه می کردم که آخه چرا باید اینطوری می شد این حال بد و شکایت باعث اتفاقات بد دیگه در روز میشد چندین بار تصادف کردم ، تا اینکه بالاخره با همسرم تصمیم گرفتیم مسئولیت اشتباه رو بپذیریم و سعی کنیم شرایط رو بهبود ببخشیم با اندک پولی که داشتیم یه بنا آوردیم و یه کم تعمیر کردیم تا قابل تحمل تر باشه( راستی بگم تو اون حال بد هیچ بنایی هم پیدا نمی شد بیاد تعمیر کنه ) خلاصه تمیزش کردیم و اسباب اثاث رو چیدیم و دخترم که خیلی منتظرش بودم به لطف خدا دنیا آمد خدایا شکرت که دخترم. سالم هست بعدا که با شما آشنا شدم فهمیدم دلیل ابن همه مشکلات شکایت و نارضایتی هست باید یاد بگیرم به نکات مثبت توجه کنم و شکر گذار باشم خدایا شکرت که من رو با استاد عباسمنش آشنا کردی
ولی خوشحالم بسیار بسیار خوشحالم که بالاخره دراین مدارقرارگرفتم وخدای مهربان مرا هم هدایت کرد در این فرکانس باشم ودیگاهموبراتون بفرستم
من مدت یک هفته اس تمرکزی روی خودم کار میکنم خدارو بسیار بسیاررررررشاکرم حال دلم واوضاع زندگی ام به خوبی پیش میره.قول میدم به خودم به خدای خودم ودوستان عزبزم دراینده نزدیک از دستاوردهای عالیم براتون بنویسم. ولی امشب که این فایل و شنیدم بلافاصله تمرین وانجام دادم براخودم توی دفترم نوشتم که هرانچه که تا کنون درزندگی داشته ام ودارم فقط وفقط وفقط از باورهای محدود کننده خودم به من رسیده. هرانچه که به من رسیده و راضی نیستم. همیشه فکر میکردم که درمورد من وزندگی اجحاف شده ولی نهههههههه
من خالق زندگی ام بودم. من الان به این ایمان رسیدم که بیرون زتونیست هرانچه در عالم هست ازخود بطلب ازخود بطلبببببب هرانچه خواهی که تویی
این دومین کامنت مندر مدت عضویتم بود. خیلی خوشحااااااالم که بلاخره تصمیم گرفتم بخونم وبنویسم وباور کنم قانونهای جهان و. ازخدا میخوام کمکم کنه تومسیر. دستمو محکم بگیره تا برسم به هرنچه استاد رسیده با عمل به قانون. وهرانچه دوستان رسیده اند
با سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته مادر معنوی سایت الهی و تمام دوستان خدای ام
1-من در سال های اخیر که قانون را نمی دانستم با یکی از نزدیکانم مبحث شراکت رو مطرح کردم و شروع به کار کردن کردیم و بعد از چند ماه دیدم با تلاش های شبانه روزی بجای اینکه از کار سودی حاصل ما بشود بر عکس درگیر بدهی شدیم و این عامل باعث شد که اذیت بشوم که کار بجایی رسید که به درگیری لفظی و فیزیکی رسید و تقریبا تمام زندگی ام رفت و صفر شدم و نزدیک به جدایی از همسرم رسیدم
2-ولی این چند وقت اخیر وقتی در شرکت کار می کردم و دیدم تلاش های من بجای اینکه نتیجه مثبت بدهد جواب عکس به من می دهد ولی این دفعه بخاطر ایجاد باورهای فراوانی و شناخت تضاد و قانون تکامل از چند ماه قبل کد محل کار جدید و انسان های جدید که با استفاده از حس ارزشمندی و لیاقت در خودم ایجاد کرده بودم و در مسیر علایقم قدم برداشته بودم و در زمینه کاری خودم تخصص لازم رو کسب کرده بودم جهان پاداش های بی نظیر خودش رو نشان داد و موقعیت های جدید فوق العاده رو بر سر راهم گذاشت بدون اینکه بخواهم از صبح تا غروب سر کار باشم برای اندکی حقوق به شرایطی هدایت شدم که خدارو شکر کارم شده تفریحم و اواخر هفته کلا خونه هستم پیش همسر و فرزندم طلایی ترین نکته این ماجرا اینه که ما باید اینقد روی خودمون کار کنیم که در این لحظات که ترس جابجایی از شغل یا داخل یه رابطه خراب هستیم و…بتونیم خودمون رو از این ماجرا بکشیم بیرون واینکه جهان بوی ترس رو خوب می شناسه از فقر بترسی فقر بیشتری رو برات به ارمغان میاره از بیماری بترسی بیماری بیشتری رو تجربه می کنی فقط همیشه باید بفهمیم که جهان خوب بلده احساس مارو بشناسه چون ملیارد ها ساله که داره این کارو از نسل های قبل ما انجام می ده پس با حمله کردن بر ترسهامون باید موقعیت های جدید برای خودمون خلق کنیم تا جای. که مارو راضی کنه
و الهی شکر استاد واقعا سپاس گذاری از حضرتعالی با کلمات زمینی قابل توصیف و وصف نیست اگر خدا نمی گفت محمد آخرین پیامبر هست ما هممون می گفتیم شما پیامبر زمانه ما هستید الهی شکر خدا امثال شما و خانم شایسته و این سایت رو زیاد کنه یا الله
خداروشکر باز هم به من فرصت و سعادت این را داد صدای شما را بشنوم
استاد جان من دقیقا به مرحله از زندگیم
با توجه به اینکه با مادر شوهرم زندگی میکردم
و اوضاع خیلی بد بود و من همه رو مقصر میدونستم ،با خدا میجنگیدم
با شوهرم میجنگیدم
به مادر و پدرم بدوبیراه میگفتم که چرا
منو این چنین شوهر دادن
اصلا دنیا دنیایی سیاهی بود همه بد بودن و حال به هم زن و مقصر تمام بدبختی من و
خدا اونروزا رو هیچوقت نیاره و نشون هیچکس نده
هر روز اوضاع بد و بدتر میشد
اما از یه جایی که دیگه خسته شدم نشستم فقط
رو خودم کار کردن و مسئولیت مشکلات را به عهده گرفتم و چسبیدم به خدا و زیبایی های زندگیم و اطرافیانم و خودم را دیدم ورق یواش یواش مثل دفتر خاطرات که هر شب یه برگه مینویسیمن
هر روز یه برگ جدید از زندگی را مشاهده کردم و
به اندازه ی تلاش خودم این ورق برگ میخورد
هر جا باز می ایستادم باز یه ورق بر میگشم عقب
انقدر اینجوری پیش رفتم و احساسم را با تمرین یک ذره یک ذره خوب کردم
که دیگه همه چیز درست شد
و خداروشکر استاد جان از وقتی به گفته ی شما یاد گرفتم شکایت را جذف کنم و هیچکس رو مقصر زندگیم و مشکلاتش ندونم دیگه همون مشکلات هم محو شدن رفتن زیر ابرها و من فقط خورشید
پر نور میبینم این را مدیون خدا ،استاد و خودم میدانم
چون شبانه روز کار کردم و تمرین کردم تا به این
مرحله رسیدم
اکنون در سایه نور خدا من نشستم چون اون عاشق من هست و هر لحظه منو به سمت زیبایی میکشناد
من باید آن چیزی که میتونم بهبودش بدهم را تمرکز کنم ، نه آنچیزی که دست من نیست و هیچ توانایی در تغییرش ندارم
خیلی خیلی این رو باید با خودم تکرار کنم ، چون این شرک خیلی مخفی هست گاهی از ریل خارج میشم و خودمم خبر ندارم
خیلی موقع ها پیش میاد ، شرایط بیرونی جالب نیست و ناخودآگاه توی ذهنمون جنگ و دعوا میکینم ، سناریو های عجیب میسازیم ، شکایت میکینم ، غر میزینم ، نق میزنیم ، شرایط بیرونی رو مقصر میدونیم
خیلی وقت ها این شکایت ها ، این نق زدن ها رو از زبون نمیاریم ، اما توی ذهنمون با خودمون این کار رو انجام میدهیم و خودمون رو اینجور سرزنش میکنیم
و اگر میبینم این شرایط داره تکرار میشه توی زندگیمون ، اصلا هم عجیب نیست ، چون خودمون رو سرزنش میکنیم بخاطر شرایط بیرون ، جهان هم ما رو سرزنش میکنه چون جهان آینه ای درون هرکدوم از ما هست
کاری که انجام بدم جلو این نجواها رو بگیرم، بیام بگم من کاری به بیرون ندارم ، من میام روی خودم کار میکنم ، سعی میکنم به احساس خوب برسم ، به ذهنم بگم اصلا این موضوع به من ربطی نداره، من چیزی که باید تمرکز کنم الان ، نباید اون شرایط بیرونی باشید ، باید روی تغییر نگاهم درمورد اون موضوع کار کنم ، من بیام روی مهارت هام کار کنم ، من بیام روی شخصیتم کار کنم در کل من روی چیزی که دست خودم هست بیام کار کنم
حالا در کسب و کار ، شرایط مالی خوب نیست، من نیام شرایط بیرون رو مقصر ببینم ، من نیام مشتری ها رو مقصر ببینم ، من نیام بگم اوضاع خرابه
بیام بگم من که نمیتونم بیرون رو تغییر بدم … ولی من میتونم بیام باورهام رو درمورد ثروت تغییر بدم پس تمرکزم رو بزارم اینجا
یک نفر هست که روی مخم هست ، داره اذیت میکنم ، اگر من بخواهم با اینشون دعوا کنم اتفاقی که میفته شاید اون آدم از زندگی من با دعوا بره بیرون ، اما اتفاقی که میفته یک آدم دیگه با همین ویژگی از طریق دیگه وارد زندگیم میشه
پس من نباید کاری به بیرون داشته باشم ، من باید بتونم خودم رو بهبود ببخشیم ، بیام روی باورهام کار کنم ، بیام تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت ، اونقت لاجرم یا اون آدم تغییر میکنه یا شرایط جوری پیش میره که اون آدم از زندگیم میره بیرون
این کاری هست که جهان انجام میدهد ، کار من اینه که فقط تمرکزم روی خودم باشه
ما در جهانی زندگی میکینم که آینه از درون ماست ، این جهان داره هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده ،
جهان اینجور عمل میکنه ، ما یه سری فرکانس ها رو ایجاد میکنیم ، به جهان هستی ارسال میکنیم ، جهان هستی با توجه به فرکانسی که ارسال کردیم اون رو تبدیل میکنه به ماده و به شکل اتفاقات ، شرایط ، آدم ها وارد زندگیمون میکنه، این قانون ثابت جهان هستی می باشد..
اگر شرایط خوب نیست این رو بدونم من در مداری هستم ، من در فرکانسی هستم که اون شرایط را دارم دریافت میکنم ، اگر میخواهم شرایط من تغییر کنه در مورد موضوعی ، به جای اینکه بیام بجنگم ، عوامل بیرونی رو تغییر بدهم ، بیام ببینم چه فرکانس هایی رو دارم درمورد اون موضوع ارسال میکنم چه نوع نگاهی دارم بیام خودم رو تغییر بدم ، بیام فرکانس ها رو تغییر بدهم اونوقت جهان طبق قوانین ثابتش ، اتفاقات ، شرایط ، آدم هایی رو وارد زندگی میکند که فرکانسش رو از قبل ارسال کردم
به قول قرآن هر اتفاقی که تجربه میکنیم بخاطر بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ ، بخاطر فرکانس هایی که از پیش فرستادیم
به قول قرآن خداوند که به بندش ظلم نمیکنه ، خودت داری به خودت ظلم میکنی، خداوند که منبع خیر و برکت
سلام به استاد قشنگم و همچنین مریم جان عزیز دلم و دوستانی که در این مسیر با ما همراه هستند
من امروز کاملا بصورت اتفاقی به این فایل هدایت شدم و چقدر و چقدر به امروز من ربط داشت
امروز بعد از امتحان مستمر از مدیر اجازه گرفتیم و زنگ دوم از مدرسه خارج شدیم یعنی حدود ساعت 11 و از روز قبل قرار داشتیم با بچه ها بریم سینما.
خلاصه رفتیم و یه ده دقیقه بود که فیلم شروع شده بود و یکی از دوستام به دلیل اینکه پنیک کرده بود به همراه یکی از بچه های دیگه از سالن سینما خارج شد و توی سینما فقط من و خواهرم موندیم و ما کلی منتظر شدیم تا اونها هم برگردن ولی فیلم تموم شد و نیومدن داخل.
وقتی بیرون از سینما هم و دیدیم چون دلخور شده بودم یه کوچولو بهش توپیدم و اومدم خونه. و تو مسیر خونه مدام به این فکر میکردم که چه چیزی در من اشتباه بوده یا امروز چه افکار اشتباهی داشتم که همیچین اتفاقی برام افتاده.
وقتی اومدم خونه با خواهرم شروع کردم غُر زدن و اینکه دوستم و مقصر دونستم که از سینما خارج شد و ما رو تنها گذاشت و باعث حال بد ما شد. در همین حین عصبی تر میشدم. و گذشت و رفتم باشگاه و اومدم خونه.
که کاملا اتفاقی حسم گفت سایت و باز کنم و با این فایل مواجه شدم و کلی لذت بردم و دوباره بهم یادآوری شد مثل پارسال که هیچ عامل بیرونی رو مقصر ندونیم حتی انسان ها رو چون همه شخصیت های متفاوتی دارند و همه با هم سازگار نیستند و به قول حرف خودتون قرار نیست داور یا هر عامل بیرونی رو هر طور که دلمون میخوا کوک کنیم تا با سازمون برقصه.
بعد از دیدن این فایل تصمیم گرفتم روی خودم بیشتر تمرکز کنم و پله هایپیشرفتم رو به اشتراک بذارم و به شما هم بگم تا لذت ببرید.
من هروقت نظری تو سایت میزارم با تموم احساساتم احساس میکنم استاد قشنگم با لذت تمام و لبخند بزرگی که رو صورتشون نقش بسته داره این پیام میخوانه؛ که قطعا هم همین هست
استاد قشنگم، خانم شایسته عزیز و دوستای گلم دعای سلامتی و روابط عالی و ثرت فراوان و توجه های زیاد خدا به خودتون و زندگیتون رو برای همتون میخوام
سلام به استاد عزیز دلم من کاملا تک تک حرفاتون را قبول دارم
فقط یه چیزی را نمیفهمم یعنی حکومت را اگر حتی روی من و زندگی من تاثیری نداره که میدونم نداره و تجربه کردم
این همه اذیت و ازار که به هم وطنام میکنه چی میشه ؟یعنی رد بشیم از این همه ظلم؟چه واکنشی درست و چه واکنشی غلطه تو این جریان ها
تکلیف اون همه ظلم و خشونت و اذیت و آزار چیه؟
تکلیف حکومت ناکارآمد چیه توجه نکردن؟
خب اگه توجه نکنیم که ظلم هرروز بیشتر و بیشتر میشه
دو راهی گیر افتادیم
سلام جناب عباس منش عزیز
امیدوارم مثل همیشه عالی و بهاری باشین
کی آخرین گفتگویی که تو کلاب هاوس با بچه ها داشتین رو تو سایت برای دانلود میزارین؟؟
یا اگر هم قصد آپلودش رو ندارین ، اگه فایل صوتیش رو بهم میدادین ، عالی میشد
بی صبرانه منتظرم
قربان شما
سلام استاد دوست داشتنی🌹
من تازه وارد سایتتون شدم، دقیقا در زمانی ک داشتم غر میزدم ک چرا اوضاع ایران اینطوری شده و حق با اینه و … آخرین پستتون رو گوش کردم خیلی اتفاقی ب حسب دنبال کردن یه دوست ک پیج شما رو فالو داشت، و الان خوشحالم ک دوست نازنین و عاقلی مثل ایشون دارم ک منو راهنمایی کرد سمت شما و اینو ی نشونه ی بزرگ برای شروع تغییرم میگیرم
🌻🌻🌱🌱🌱🌹🌹🌹
من دقیقا ۲ سال قبل تو اوج کرونا درآمدم چند برابر شد و ب خاطر غر زدن و تمرکز روی نازیبایی و گیر دادن ب همسرم ب دلیل ذهن مریض خودم باعث شدم هر چی ساخته بودیم خراب بشه و دقیقا درآمدمون صفر مطلق شد🙈🙈
الان میفهمم چرا اینطوری شد،و ممنونم از شما ک اینقدر خوب و دقیق توضیح میدید همه چیزو، 🌹🌹🙏🙏
حالا دارم ب جای جنگیدن و مقصر دونستن همه چیز روی خودم کار میکنم و سعی میکنم زیپ دهنم رو ببندم و تمرکزم روی زیبایی ها باشه 🍁🍁
ممنونم ازتون استاد🌻🌻
سلام استاد .وقت شما بخیر.امیدوارم در بهترین حال به سر ببرید.
استاد من یک سوال داشتم شاید خیلی ربط به این ویدیو نداشته باشه.
شما در ی پادکست۵۰دقیقه یی درباره شرایط الان ایران فرمودید ک با هرچی بجنگی که خوشت نمیاد ازش و هی بخوای درستش کنی با برخورد کردن و… بیشتر و پررنگ تر میشه تو زندگیت و بحث نکن سرش اصلا.
سوالم اینه که پس من با اون موقعیت یا فرد چطوری باید روبه رویی کنم که موارد مشابه ش که خوشمنمیاد یا واقعا بهم حال خوب نمیده بیشتر نشه؟
اگر محتوی یی مرتبط با سوالم وجود داره ممنون میشم که ارجاع بدید.
سلام دوست عزیز امیدوارم عالی باشی بخوام به صورت خلاصه بگم براتون
وقتی با ناخواسته ایی برخورد میکنی که نمیخوای
قدم اول اینه که به اون فرد یا اتفاق بی تفاوت باشی
قدم دوم دادن آگاهی درست و منطق در آن مورد به ذهنتون هست مثلا اینکه عوامل بیرونی هیچ تاثیری روی زندگی من نداره و همه چیز در درون منه پس من باید روی باورهام کار کنم و خودمو رشد بدم و تمرکزمو بزارم روی اون چیزی که میخوام
و در آخر سپردن همه چیز به دستان قدرتمند الله یکتا
موفق باشید
سلام اسناد عزیزم عاشقانه دوستتون دارم و از شنیدن حرفهاتون ذوق می کنم می خواستم چند تا از جاهائی که گله کردم و شرایط بدتر شد رو بگم حدود ۸ سالی تو یه آپارتمان ۶۵ متری زندگی می کردیم خیلی دوستش داشتم ولی با اضافه شدن بچه ها و بزرگتر شدن خانواده یه کم شرایط سخت شده بود شروع کردم به ناسازگاری و گله و مرتب درخواست از شوهرم که بیا خونه رو عوض کنیم خواهرشوهر خونه جدید بزرگ گرفته بود برادرشوهر هم خونه خریده بود و من ضجه می زدم که تو رو خدا بیا خونه امون رو عوض کنیم خلاصه با ناراحتی هایی که ایجاد کردم و چون پول کافی نداشتیم اول آپارتمان رو فروختیم و بعد دربه در دنبال خونه که شرایط اصلا خوب نبود خیلی حالمون خوب نبود خونه مناسب پیدا نمی شد و ما و هر روز به موعد تحویل خونه نزدیکتر می شدیم و مادرم مرتب می گفت نکنه بی جا و مکان بشید ، خلاصه با دستپاچگی هرچه تمام و بدون دقت کلاه سرمون رفت و یه خونه کلنگی رو با قیمت گزاف خریدیم و چون حالمون بد بود و ناراضی بودیم شرایط مرتب بدتر می شد و خونه ای که خریده رو تحویلمون نمی داد خلاصه تازه وقتی خونه رو تحویل گرفتیم اوضاع بدتر شد و فهمیدیم چقدر خونه خرابه و باید تعمیر بشه و ما که همه پولمون دو داده بودیم و من هم باردار بودم به مدت چند ماه اسباب و اثاثیه رو پهن نکردبم به فکر فروش خونه بودیم و من نیمه شب ها بیدار می شدم و ساعت ها در نماز شب گریه می کردم که آخه چرا باید اینطوری می شد این حال بد و شکایت باعث اتفاقات بد دیگه در روز میشد چندین بار تصادف کردم ، تا اینکه بالاخره با همسرم تصمیم گرفتیم مسئولیت اشتباه رو بپذیریم و سعی کنیم شرایط رو بهبود ببخشیم با اندک پولی که داشتیم یه بنا آوردیم و یه کم تعمیر کردیم تا قابل تحمل تر باشه( راستی بگم تو اون حال بد هیچ بنایی هم پیدا نمی شد بیاد تعمیر کنه ) خلاصه تمیزش کردیم و اسباب اثاث رو چیدیم و دخترم که خیلی منتظرش بودم به لطف خدا دنیا آمد خدایا شکرت که دخترم. سالم هست بعدا که با شما آشنا شدم فهمیدم دلیل ابن همه مشکلات شکایت و نارضایتی هست باید یاد بگیرم به نکات مثبت توجه کنم و شکر گذار باشم خدایا شکرت که من رو با استاد عباسمنش آشنا کردی
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانوم شایسته عزیزوودوست داشتنی
سلام به هم فرکانسی های عزیز
من مدت زیادی که توسایت عضوهستم. ولی نبودم
ولی خوشحالم بسیار بسیار خوشحالم که بالاخره دراین مدارقرارگرفتم وخدای مهربان مرا هم هدایت کرد در این فرکانس باشم ودیگاهموبراتون بفرستم
من مدت یک هفته اس تمرکزی روی خودم کار میکنم خدارو بسیار بسیاررررررشاکرم حال دلم واوضاع زندگی ام به خوبی پیش میره.قول میدم به خودم به خدای خودم ودوستان عزبزم دراینده نزدیک از دستاوردهای عالیم براتون بنویسم. ولی امشب که این فایل و شنیدم بلافاصله تمرین وانجام دادم براخودم توی دفترم نوشتم که هرانچه که تا کنون درزندگی داشته ام ودارم فقط وفقط وفقط از باورهای محدود کننده خودم به من رسیده. هرانچه که به من رسیده و راضی نیستم. همیشه فکر میکردم که درمورد من وزندگی اجحاف شده ولی نهههههههه
من خالق زندگی ام بودم. من الان به این ایمان رسیدم که بیرون زتونیست هرانچه در عالم هست ازخود بطلب ازخود بطلبببببب هرانچه خواهی که تویی
این دومین کامنت مندر مدت عضویتم بود. خیلی خوشحااااااالم که بلاخره تصمیم گرفتم بخونم وبنویسم وباور کنم قانونهای جهان و. ازخدا میخوام کمکم کنه تومسیر. دستمو محکم بگیره تا برسم به هرنچه استاد رسیده با عمل به قانون. وهرانچه دوستان رسیده اند
در پناه الله باشید️️
با سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته مادر معنوی سایت الهی و تمام دوستان خدای ام
1-من در سال های اخیر که قانون را نمی دانستم با یکی از نزدیکانم مبحث شراکت رو مطرح کردم و شروع به کار کردن کردیم و بعد از چند ماه دیدم با تلاش های شبانه روزی بجای اینکه از کار سودی حاصل ما بشود بر عکس درگیر بدهی شدیم و این عامل باعث شد که اذیت بشوم که کار بجایی رسید که به درگیری لفظی و فیزیکی رسید و تقریبا تمام زندگی ام رفت و صفر شدم و نزدیک به جدایی از همسرم رسیدم
2-ولی این چند وقت اخیر وقتی در شرکت کار می کردم و دیدم تلاش های من بجای اینکه نتیجه مثبت بدهد جواب عکس به من می دهد ولی این دفعه بخاطر ایجاد باورهای فراوانی و شناخت تضاد و قانون تکامل از چند ماه قبل کد محل کار جدید و انسان های جدید که با استفاده از حس ارزشمندی و لیاقت در خودم ایجاد کرده بودم و در مسیر علایقم قدم برداشته بودم و در زمینه کاری خودم تخصص لازم رو کسب کرده بودم جهان پاداش های بی نظیر خودش رو نشان داد و موقعیت های جدید فوق العاده رو بر سر راهم گذاشت بدون اینکه بخواهم از صبح تا غروب سر کار باشم برای اندکی حقوق به شرایطی هدایت شدم که خدارو شکر کارم شده تفریحم و اواخر هفته کلا خونه هستم پیش همسر و فرزندم طلایی ترین نکته این ماجرا اینه که ما باید اینقد روی خودمون کار کنیم که در این لحظات که ترس جابجایی از شغل یا داخل یه رابطه خراب هستیم و…بتونیم خودمون رو از این ماجرا بکشیم بیرون واینکه جهان بوی ترس رو خوب می شناسه از فقر بترسی فقر بیشتری رو برات به ارمغان میاره از بیماری بترسی بیماری بیشتری رو تجربه می کنی فقط همیشه باید بفهمیم که جهان خوب بلده احساس مارو بشناسه چون ملیارد ها ساله که داره این کارو از نسل های قبل ما انجام می ده پس با حمله کردن بر ترسهامون باید موقعیت های جدید برای خودمون خلق کنیم تا جای. که مارو راضی کنه
و الهی شکر استاد واقعا سپاس گذاری از حضرتعالی با کلمات زمینی قابل توصیف و وصف نیست اگر خدا نمی گفت محمد آخرین پیامبر هست ما هممون می گفتیم شما پیامبر زمانه ما هستید الهی شکر خدا امثال شما و خانم شایسته و این سایت رو زیاد کنه یا الله
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیز
خداروشکر باز هم به من فرصت و سعادت این را داد صدای شما را بشنوم
استاد جان من دقیقا به مرحله از زندگیم
با توجه به اینکه با مادر شوهرم زندگی میکردم
و اوضاع خیلی بد بود و من همه رو مقصر میدونستم ،با خدا میجنگیدم
با شوهرم میجنگیدم
به مادر و پدرم بدوبیراه میگفتم که چرا
منو این چنین شوهر دادن
اصلا دنیا دنیایی سیاهی بود همه بد بودن و حال به هم زن و مقصر تمام بدبختی من و
خدا اونروزا رو هیچوقت نیاره و نشون هیچکس نده
هر روز اوضاع بد و بدتر میشد
اما از یه جایی که دیگه خسته شدم نشستم فقط
رو خودم کار کردن و مسئولیت مشکلات را به عهده گرفتم و چسبیدم به خدا و زیبایی های زندگیم و اطرافیانم و خودم را دیدم ورق یواش یواش مثل دفتر خاطرات که هر شب یه برگه مینویسیمن
هر روز یه برگ جدید از زندگی را مشاهده کردم و
به اندازه ی تلاش خودم این ورق برگ میخورد
هر جا باز می ایستادم باز یه ورق بر میگشم عقب
انقدر اینجوری پیش رفتم و احساسم را با تمرین یک ذره یک ذره خوب کردم
که دیگه همه چیز درست شد
و خداروشکر استاد جان از وقتی به گفته ی شما یاد گرفتم شکایت را جذف کنم و هیچکس رو مقصر زندگیم و مشکلاتش ندونم دیگه همون مشکلات هم محو شدن رفتن زیر ابرها و من فقط خورشید
پر نور میبینم این را مدیون خدا ،استاد و خودم میدانم
چون شبانه روز کار کردم و تمرین کردم تا به این
مرحله رسیدم
اکنون در سایه نور خدا من نشستم چون اون عاشق من هست و هر لحظه منو به سمت زیبایی میکشناد
بنام خدای مهربان
تمرکز بر آنچه که میتوانم بهبود بدهم
من باید آن چیزی که میتونم بهبودش بدهم را تمرکز کنم ، نه آنچیزی که دست من نیست و هیچ توانایی در تغییرش ندارم
خیلی خیلی این رو باید با خودم تکرار کنم ، چون این شرک خیلی مخفی هست گاهی از ریل خارج میشم و خودمم خبر ندارم
خیلی موقع ها پیش میاد ، شرایط بیرونی جالب نیست و ناخودآگاه توی ذهنمون جنگ و دعوا میکینم ، سناریو های عجیب میسازیم ، شکایت میکینم ، غر میزینم ، نق میزنیم ، شرایط بیرونی رو مقصر میدونیم
خیلی وقت ها این شکایت ها ، این نق زدن ها رو از زبون نمیاریم ، اما توی ذهنمون با خودمون این کار رو انجام میدهیم و خودمون رو اینجور سرزنش میکنیم
و اگر میبینم این شرایط داره تکرار میشه توی زندگیمون ، اصلا هم عجیب نیست ، چون خودمون رو سرزنش میکنیم بخاطر شرایط بیرون ، جهان هم ما رو سرزنش میکنه چون جهان آینه ای درون هرکدوم از ما هست
کاری که انجام بدم جلو این نجواها رو بگیرم، بیام بگم من کاری به بیرون ندارم ، من میام روی خودم کار میکنم ، سعی میکنم به احساس خوب برسم ، به ذهنم بگم اصلا این موضوع به من ربطی نداره، من چیزی که باید تمرکز کنم الان ، نباید اون شرایط بیرونی باشید ، باید روی تغییر نگاهم درمورد اون موضوع کار کنم ، من بیام روی مهارت هام کار کنم ، من بیام روی شخصیتم کار کنم در کل من روی چیزی که دست خودم هست بیام کار کنم
حالا در کسب و کار ، شرایط مالی خوب نیست، من نیام شرایط بیرون رو مقصر ببینم ، من نیام مشتری ها رو مقصر ببینم ، من نیام بگم اوضاع خرابه
بیام بگم من که نمیتونم بیرون رو تغییر بدم … ولی من میتونم بیام باورهام رو درمورد ثروت تغییر بدم پس تمرکزم رو بزارم اینجا
یک نفر هست که روی مخم هست ، داره اذیت میکنم ، اگر من بخواهم با اینشون دعوا کنم اتفاقی که میفته شاید اون آدم از زندگی من با دعوا بره بیرون ، اما اتفاقی که میفته یک آدم دیگه با همین ویژگی از طریق دیگه وارد زندگیم میشه
پس من نباید کاری به بیرون داشته باشم ، من باید بتونم خودم رو بهبود ببخشیم ، بیام روی باورهام کار کنم ، بیام تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت ، اونقت لاجرم یا اون آدم تغییر میکنه یا شرایط جوری پیش میره که اون آدم از زندگیم میره بیرون
این کاری هست که جهان انجام میدهد ، کار من اینه که فقط تمرکزم روی خودم باشه
ما در جهانی زندگی میکینم که آینه از درون ماست ، این جهان داره هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده ،
جهان اینجور عمل میکنه ، ما یه سری فرکانس ها رو ایجاد میکنیم ، به جهان هستی ارسال میکنیم ، جهان هستی با توجه به فرکانسی که ارسال کردیم اون رو تبدیل میکنه به ماده و به شکل اتفاقات ، شرایط ، آدم ها وارد زندگیمون میکنه، این قانون ثابت جهان هستی می باشد..
اگر شرایط خوب نیست این رو بدونم من در مداری هستم ، من در فرکانسی هستم که اون شرایط را دارم دریافت میکنم ، اگر میخواهم شرایط من تغییر کنه در مورد موضوعی ، به جای اینکه بیام بجنگم ، عوامل بیرونی رو تغییر بدهم ، بیام ببینم چه فرکانس هایی رو دارم درمورد اون موضوع ارسال میکنم چه نوع نگاهی دارم بیام خودم رو تغییر بدم ، بیام فرکانس ها رو تغییر بدهم اونوقت جهان طبق قوانین ثابتش ، اتفاقات ، شرایط ، آدم هایی رو وارد زندگی میکند که فرکانسش رو از قبل ارسال کردم
به قول قرآن هر اتفاقی که تجربه میکنیم بخاطر بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ ، بخاطر فرکانس هایی که از پیش فرستادیم
به قول قرآن خداوند که به بندش ظلم نمیکنه ، خودت داری به خودت ظلم میکنی، خداوند که منبع خیر و برکت
سلام به استاد قشنگم و همچنین مریم جان عزیز دلم و دوستانی که در این مسیر با ما همراه هستند
من امروز کاملا بصورت اتفاقی به این فایل هدایت شدم و چقدر و چقدر به امروز من ربط داشت
امروز بعد از امتحان مستمر از مدیر اجازه گرفتیم و زنگ دوم از مدرسه خارج شدیم یعنی حدود ساعت 11 و از روز قبل قرار داشتیم با بچه ها بریم سینما.
خلاصه رفتیم و یه ده دقیقه بود که فیلم شروع شده بود و یکی از دوستام به دلیل اینکه پنیک کرده بود به همراه یکی از بچه های دیگه از سالن سینما خارج شد و توی سینما فقط من و خواهرم موندیم و ما کلی منتظر شدیم تا اونها هم برگردن ولی فیلم تموم شد و نیومدن داخل.
وقتی بیرون از سینما هم و دیدیم چون دلخور شده بودم یه کوچولو بهش توپیدم و اومدم خونه. و تو مسیر خونه مدام به این فکر میکردم که چه چیزی در من اشتباه بوده یا امروز چه افکار اشتباهی داشتم که همیچین اتفاقی برام افتاده.
وقتی اومدم خونه با خواهرم شروع کردم غُر زدن و اینکه دوستم و مقصر دونستم که از سینما خارج شد و ما رو تنها گذاشت و باعث حال بد ما شد. در همین حین عصبی تر میشدم. و گذشت و رفتم باشگاه و اومدم خونه.
که کاملا اتفاقی حسم گفت سایت و باز کنم و با این فایل مواجه شدم و کلی لذت بردم و دوباره بهم یادآوری شد مثل پارسال که هیچ عامل بیرونی رو مقصر ندونیم حتی انسان ها رو چون همه شخصیت های متفاوتی دارند و همه با هم سازگار نیستند و به قول حرف خودتون قرار نیست داور یا هر عامل بیرونی رو هر طور که دلمون میخوا کوک کنیم تا با سازمون برقصه.
بعد از دیدن این فایل تصمیم گرفتم روی خودم بیشتر تمرکز کنم و پله هایپیشرفتم رو به اشتراک بذارم و به شما هم بگم تا لذت ببرید.
من هروقت نظری تو سایت میزارم با تموم احساساتم احساس میکنم استاد قشنگم با لذت تمام و لبخند بزرگی که رو صورتشون نقش بسته داره این پیام میخوانه؛ که قطعا هم همین هست
استاد قشنگم، خانم شایسته عزیز و دوستای گلم دعای سلامتی و روابط عالی و ثرت فراوان و توجه های زیاد خدا به خودتون و زندگیتون رو برای همتون میخوام