شهود و الهام الهی - صفحه 20

842 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه نجیبی گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    سلام استاد عزیزم. قلبتون بهتون گفت این فایل رو پر کنید چون من از خدا خواسته بودم از صمیم قلب هدایتم کنه و در سردرگمی مطلق بودم. عاشقتم خدا جونم که اینجوری هدایتم می کنی. واز زبون خواهرم بهم گفتی که برو فایل جدید استاد رو ببین. گاهی وقتا تو مسیر به خاطر ناخالصی هام پام میلغزه و از آموزه ها فاصله میگیرم. اما هماهنگی با منبع و دست در دست خدا بودن به همین راحتیا آدمو ول نمیکنه، حتی اگه خودت به زور دستتو بخوای بکشی و مسیرو گم کنی باز با یه عالمه نشانه های روشن الهی تو رو به مسیر برمیگردونه. به قدری با نگاه کردن به این فایل در شور و شعف ام که دستام خودش میره روی کیبورد گوشی و اصلا انگار در این دنیای مادی نیستم. با یقین میگم یکی بزرگترین هدایت هایی که خدا منو کرده اینه که استاد رو سر راه زندگی من و خونوادم قرار داده و با این هدایت بزرگ منو از ظلمات مطلق به سمت نور الهی هدایت کرده و هر روز روند حرکتم به سمت این نور و خوشبختی بی پایان سریع و سریعتر میشه.

    فقط میتونم بگم عااااااشقتم خدا که تحت هیچ شرایطی تنهام نمیذاری. از صمیم قلب ازت سپاسگزارم که از طریق یکی از دست هات به اسم استاد عزیزم هر روز زندگی منو شیرین و شیرین تر میکنی.ممنون ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امیرعلی نیکویان گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام

    استاد من محصولات شما رو هنوز نخریدم ولی انشاءالله قصد دارم خیلی زود بخرم

    اما میخاستم اینجا خیلی خیلی زیاد بابت هدایتم به این سایت از خدا تشکر کنم و لحظه شماری کنم تا داشتن این محصولات

    و ایمان دارم خدایی ک من رو ب صورت بی‌نهایت معجزه وار من رو با شما اشنا کرد میتواند من رو ب مسیر مورد علاقه ام و اهدافم هدایت کند

    و البته از دوستانی ک کامنت از تغییراتشون میزارن تشکر کنم کلی ی ایمانم کمک میکنه

    خدایا مرسی عاشقتم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    یوسف امین گفته:
    مدت عضویت: 3765 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیر و خانم شایسته عزیز

    استاد دوست داشتنی من واقعا تو این فایل تازه فهمیدم که چرا همیشه تو همه فایلهاتون فریاد میزدید که حتی صحبتهای من رو بدون تحقیق قبول نکنید چه سئوال خوبی پرسیدید من که کامل ذهنم منحرف شده بود و در ادامه چقدر زیبا توضیح دادید که درک مطلب رو خیلی بالا میبره برای من بارها پیش اومده بود که کتابی یا فایلی میخوندم یا میدیدم و وقتی با خودم مقایسه میکردم میگفتم بله داره درست میگه و الباقی صحبتها رو دیگه قبول میکردم بدون تحقیق و چشم و گوش بسته میگفتم درسته استاد من خیلی از فایلهای شما رو خصوصا قرانی رو دنبال میکردم و جستجو میکردم و میدیدم دقیقا درسته و حرفهای استاد کاملا درست هستش استاد چقدر جاها خداوند ما رو هدایت کرده و ما با منطقمون جلوش رو گرفتیم و گفتیم نه این منطقی نیستش نه این با عقل جور در نمیاد و خیلی راحت راه هدایت شدن رو بستیم اگه مثل شما هر انسانی به هدایت هاش گوش کنه و عمل زندگی براش مثل بهشت هستش اگه بتونیم که میتونیم توسط هدایت هایی که میشیم وارد دل ترسهامون بشیم اونوت مثل شما استاد طعم خوش زندگی رو خواهیم چشید و بقول شما پاداشها به ما داده میشه دوستان همونطور که استاد همیشه تو فایلهاشون میگن جنس هدایت جنس الهام احساس خوبه احساس لذت احساس شادی هستش باید سعی کنیم گوشهامون رو تیز کنیم چشمهامون رو مثل عقاب تا بتونیم بهتر هدایتها رو بشنویم ببینیم و عمل کنیم بهشون به امید روزی که رو عقل و منطق خودمون حساب باز نکنیم و گوش به زنگ هدایتهای پروردگار جهانیان باشیم.

    شاد باشید و همیشه ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    هر وقت ایمانم سست میشه هر وقت از یاد خدا غافل میشم بازم حرفا شما باعث میشه دوباره برگردم تو جاده اصلی مرور کنم چه اتفاقهایی تا حالا برام افتاد و خدا چه کارهای عجیبی برام انجام داد و اون باور اینکه خیلیها میگن نمیشه رو کنار بزارم محکم به هدفم بچسبم چون خدا عجیب هوامو داره و بفهمم راهم درسته استاد بی نهایت ازتون ممنونم خدایا عاشقانه دوست دارم شدی همه کسم جز تو هیچکیو ندارم 😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    احسان علی اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    سلام و درود خدمت خانواده عزیزم

    امیدوارم هر جای جهان هستید شاد و پر از انرژی باشید.

    همیشه با قضیه شهود و الهام چالش داشتم یک مقاومت عجیبی در موردش داشتم تا اونقدر فایل های استاد رو گوش کردم تا توانستم باورش رو در ذهنم ایجاد کنم چرا که این باور غلط در ما شکل گرفته که ما برای ارتباط با خداوند لایق نیستیم و حتما باید واسطه هایی باشند و چون از بچگی اونقدر گفته بودند که به نوعی تبدیل به یک باور با ریشه ی خیلی قوی شده بود حقیقتا امروز هم آگاهی هایی دریافت کردم که باز تمام انچه که توی ذهنم بود رو به چالش کشید و به قول امام علی (ع):شک گذرگاه رسیدن به یقین هست.

    در مورد زندگی استاد واقعا همیشه گفتم این مرد خدای من چقدر درک صحیحی از قانون داره چقدر داره درست پیش میره. وقتی استاد در مورد چیزی حرف میزنه میبینم که چقدر داره زیبا به قانون عمل می کنه و به اندازه ای که عمل می کنه نتیجه میگیره.

    در مورد قران هم استاد درست میگه واقعا داریم سنگ دینی رو به سینه می‌زنیم که حتی کتابش رو نخوندیم.

    این قضیه رو توی فایل های مصاحبه استاد هم دیدم واقعا حرف منطقی میزنه استاد و توی اکثر سوال ها ایشون میگن اگر واقعاً برای شما این قضیه مهم باشه وقت میزارید و قران رو مطالعه می کنید.

    وقتی می بینم استاد عزیزم چقدر زیبا و از دیدگاهی به آیات خداوند نگاه می کنند که اصلا تازگی خاصی داره برا همین باید با یک دید مناسب به آیات نگاه کرد و جالبه که خود استاد برای این که ذهن بچه ها رو به چالش بکشه گفتن حتی از من عباس منش هم هرچیزی رو قبول نکنید.تحقیق کنید.و کمتر کسی هست که در بین اساتید موفقیت همچین چیزی رو بگه واقعا عاشقتم استاد عزیزم.

    در مورد شهود هم استاد به یک نکته ی عالی اشاره کردن اونم خالی بودن ذهن هست دوستان خیلی مهمه که برای این که به این شهود عمل کنید باید تمام ذهنتون رو از تجربیات و دانش قبلی پاک کنید من همیشه برای این که بتونم به این شهود عمل کنم با خودم تکرار می کنم میگم احسان تو هیچی نمی دونی حتی از قانون هیچی نمی دونی این خداست که تمام علوم رو در دست داره با این پیش فرض میرم جلو اوایل خیلی چالش داشتم یه حسی بهم گفت موقع رانندگی چرا ازش کمک نمی گیری اون روز حسم رو خوب می کنم باور کنید پدرم کنارم نشسته بود یه حسی بهم گفت مستقیم برو ولی پدرم اصرار کرد دور بزنم و از یک سمت دیگه ای برم یهو بهش گفتم خدا میگه باید مستقیم بریم اونجا ترافیکه ها! پدرم خندید قشنگ به من گفت تو دیونه شدی!!!(یعنی اصلا منطقی نیست) که اون مسیری که پدرم میگفت نزدیک تر هم بود اتفاقا!

    ولی خب مسیری که باید ۵دقیقه ای طی میشد شد ۲۰ دقیقه! جلوتر ترافیک وحشتناکی بود…

    دوستانی که اصلا تجربه نکردن برای بار اول از چیزهای خیلی ساده شروع کنید برید جلو واقعا هیجان زده می شید تجربه ی خیلی لذت بخشی هست.

    مسئله بعدی که برام خیلی جذاب بود مسئله ی شنیدن وحی توسط پیامبر بود وقتی این مفهوم رو استاد گفت باور کنید گریه ام گرفت اونقدر تحت تاثیر قرار گرفتم خیلی تفاوت عمیقی هست بین این مفهوم و این جمله که خدا با محمد (ص) حرف زده! به این قضیه اصلا ساده نگاه نکنید من همیشه خدا میگفتم خدای تو چرا عادل هستی در حالی که با ما میگن: محمد با شما تفاوت داره و جنسش از جنس نوره و….

    خیلی قشنگ و با پررویی (به قول استاد خدا بنده های پرو رو دوست داره)به خدا گفتم من یکی از تو طلب کارم برا همین گریه ام گرفت خدا هر لحظه داره با ما حرف میزنه از زبان عباس منش از افتادن یک برگ درخت توی جوی آب از زبان رهگذری توی خیابان واقعاً بهش ایمان داشته باشید و به این قضیه هدایت به دید خیلی خیلی جدی نگاه کنید من این باور رو برا خودم ساختم هر چند گاهی یادم میره گاهی عمل نمی کنم ببینید وقتی می گی خدا من میرم توکل به خودت تو راه رو نشونم بده خدا همون لحظه میگه من روی این رو زمین نمی اندازم این بندم نمیره با هزار نفر مشورت کنه رو عقل خودش حساب باز نمی کنه من کمکش می کنم هر چی بخواد رو بهش میدم.

    این قضیه توی مثال استاد از جنگل هم کاملا مشهوده یا همین قضیه مهاجرت ایشون به آمریکا برا همین عاشقتم استاد عزیزم.

    روی خدا وقتی حساب باز می کنید وقتی میگید خدا من از بنده هات اصلا انتظاری ندارم فقط خودت معجزه رخ میده خدا شاهده معجزه رخ میده..

    من اولین باره کامنت میزارم اونم با این حجم خیلی دوست دارم حس هایی رو که تجربه کردم رو اعضای خانواده ام هم تجربه کنن دوستون دارم..

    استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان بابت زحمات شما هم بی نهایت سپاسگزارم عاشقتونم در پناه الله شاد باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2630 روز

    درود ب استاد عزیز م و خانم شایسته گرامی و دوستان هم فرکانسی ای ک این کامنت رو میخونن

    اول از همه از خداوند سپاسگزارممم ک در مدار آگاهی های این فایل بودم و مثل همیشه بینظیررر و بسیار ب مووقع بودد😘🤗

    بعد هم از شما استاد عزیزم تشکر میکنم بابت گوش دادن به ندای قلبتون و ضبط کردن این فایل ها ،( فایلهای هدایت مهاجرتتون و فایل گفتگو با آقا ابراهیم ک همشون عااالی بودن )

    این آگاهی های ناب ک خداوند از زبان استاد ب ما میگه واقعا یک دنیا ارزش داره برای من و امیدوارم بتونم در حد مدار خودم استفاده ی لازم رو ببرم و چشمام رو بازتر کنه و گوشهایم رو تیز تر کنه برای هدایت ها و نشانه های خداوند در هر لحظه از زندگیم..

    وقتی سوال لاک پشت ها رو پرسیدید کلی ب جوابش فکر کردم 😀و اصلا ب این فکر نکردم ک شاید از base این سوال درست نباشه و خیلی شوک بهم داد وقتی فهمیدم سوال اشتباه بوده در اصل ..آخه چرا باید بدون فکر هر چیزی رو قبول کنیم و چقدر زیادن از این مثالها ک اکثر مواقع بدون تحقیق در مورد چیزی بصرف اینکه آدم قابل اعتمادمون این حرف رو زده پس درسته ..باید در این مورد بیشتر کار کنم روی خودم

    و اما موضوع شهود ..وقتی ک فکر میکنم در مورد هدایت ها و شهود هایی ک تا الان بهم گفته شده و من عمل کردم بهشون (بماند خیلی از حرفهایی ک بهم گفته شده از طرف خدا ولی من انقدر تسلیم نبودم ک جدی بگیرمشون و ب قول استاد نترسم و دستم رو بزارم توی دستش )

    خیلی از اونا رو فراموش کرده بودم چون تکرار نکرده بودم واسه خودم ،واقعا خدا هر روز داره با نشانه هاش و حرف زدن با ما، ما رو هدایت میکنه و وقتی تسلیمش باشیم و بزاریم حرف بزنه و ما عمل کنیم چقدر آسون ب خواسته هامون می رسیم، چندین مثال بارز از هدایت هاش ک وقتی خودم یادم اومد حال عجیبی پیدا کردم رو واستون مینویسم و البته برای خودم ک یادم بمونه ،اخه وقتی این مورد واسم پیش اومد فکر نمیکردم ی روز فراموشش کنم ..

    چند ماه پیش ساعت ۴صبح ک در خواب بودم یهو صدایی شنیدم ی نفر داشت پسرم رو صدا میزد فکر کردم دخترم هست من بخاطر اینکه بیدارش نکنه سریع پاشدم ک جلوش رو بگیرم دیدم هردوشون خوابن ..گفتم حتما خواب دیدم و توهم بوده همین ک اومدم بخوابم بهم گفته شد برو پشت بخاری رو نگاه کن منم توی اون حال خواب و بیداری گفتم آخه این موقع صبح برا چی باید نگاه کنم میخوام بخوابم ولی اون صدا قوی تر گفت برو ..منم پاشدم نگاه کردم.. الله اکبر ….دیدم شلنگ گاز چسبیده ب بخاری و داغ شده و چند لحظه دیگه مونده بود ک کامل بسوزه سریع بخاری رو خاموش کردم و ب سجده افتادم ک خدایا شکررت ک چ موقعی منو بیدار کردی واقعا منقلب شده بودم و فقط گریه میکردم و میگفتم خدایا شکرتتت

    مورد دوم هدایت هاش ب من از این قرار بود

    در مورد مهاجرتمون ب تهران ( از دوماه کمتره) اومده بودم داشتم دنبال خونه میگشتم چندین روز هر جا میرفتم اون چیزی نبود ک میخواستم یا جاهایی ک من میپسندیدم هر کدومش ب. ی نحوی جور نشد

    وقتی آخرین جایی ک دیده بودم و منتظر بودم ک قرارداد رو ببندیم اونم اوکی نشد مستأصل اومدم بیرون از بنگاه و گفتم ب خدا ک اگر واقعا قراره بیام اینجا بهم ی نشونه بده اگر نه هم بازم ی نشونه بده بفهمم ک برگردم شهرمون همین امشب …دقیقا همین موقع ی نفر ازم آدرس ی خیابان نزدیک همونجایی ک بودم پرسید ..همون موقع گرفتم ک این ی نشونه هست ولی نمیدونستم چی دقیقا …بهم گفت برو هتل استراحت کن و نگران چیزی نباش

    چند ساعت بعدش از ی املاکی تماس گرفتن و گفتن ی جا پیدا شده وقتی پرسیدم کجا و دقیقا اسم همون خیابان رو گفت سریع فهمیدم ک همینه و خدا میخواد اینجا بمونم و رفتم و دیدم دقیقا همون چیزی بود ک من میخواستم با ی قیمت مناسب و سریع هم کارهای قراردادش براحتی انجام شد واقعا هر زمان هایی ک سپردم دست خودش خیلی عالی و براحتی کارهام انجام شده

    این فایل از اول تا آخرش آگاهییه و ارزش یک محصول رو داره ب تنهایی واقعااا چندین بار دیدمش و باز هم دوست دارم بشنوم

    انسان از نسیان میاد و واقعا فراموش کاریم هر روز باید این فایل های هدایتی رو گوش کنیم واقعا کمک میکنه بهمون در مسائلی ک بهش برخورد میکنیم

    در حال حاضر هم ب ی تضاد در کارم بهش برخورد کردم این چند روزه درگیرش بودم و ی ایده بهم الهام شد و در حال انجام دادنش هستم و مطمئنم ک جواب میده و همون چیزی هست ک میخوام

    مثال بنی اسرائیل رو ک زدید واقعا عالی بود استاد خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم ..من خواسته های زیادی از خدا خواسته بودم و خداوند هدایتم کرد ب اینجا و منم گوش دادم ب حرفش ولی اگه مونده بودم اونجا میشدم مثل بنی اسرائیل ک ۴۰ سال حرکت نکردن

    مثالهای شهودی ک بهم شده خیلی زیادن مثل پیدا کردن گوشیم ک گم شده بود و ازش کمک خواستم پیدا شد دقیقا گفت بهم کجاست از کار اینترنتی ای ک بهم گفت از کجا شروع کن و چیکار کن قدم ب قدم..واقعا اگر بشناسیمش جنس حرف زدنش با ما فرق میکنه ی جنسی از آرامش و اطمینان و آرامش میده ب آدم ..اگر اونو بشناسیم همه چیز رو داریم ..

    سلامتی ،ثروت ،آرامش و..البته ب قول استاد خیلی از الهامات هم بوده ک ما گوش نکردیم ،انشالا بتونیم صدای خداوند رو بیشتر بشنویم اون همیشه در حال هدایت ما هست این ماییم ک باید فقط بشنویم و عمل کنیم بهش گرچه خیلی وقت ها حرف هایی ک گفته میشه ب ما غیر منطقی هست ولی بعدش متوجه میشیم ک بهترین کار ممکن بوده ..همین ک دقیقا قبل از این بیماری به من گفته شد مغازه ات رو جمع کن و فقط کارت رو اینترنتی کن اون موقع خیلی کار غیر عقلانی ای بود با اینکه ۱۸ سال اون مغازه رو داشتم و درآمدم هم خوب بود و همه چیز اوکی ب نظر میرسید ولی وقتی بهم گفته شد جمع کن فقط گفتم چشم ..و نتیجه اش رو هم دیدم

    وقتی پسرم ۳ سالش بود از خونه اومده بود بیرون و گم شده بود ،داشتیم دنبالش می گشتیم خانمم خیلی بیقراری میکرد من گفتم فقط سپردمش دست خدا ،خدایا خودت پیداش کن ما ک کاری از دستمون برنمیاد، چند دقیقه بعدش ی نفر ک پسرم رو شناخته بود چند روز پیشش ازش غذا گرفته بودیم و پسرم همرام بود ،آورده بودش در مغازه …بماند ک از چند تا چهار راه رفته بود اون طرف تر ولی دستش توی دست خدا بوده و خداروشکر صحیح و سالم پیداش کردیم ..واقعا چ راحت و زود آدم فراموش میکنه این چیزهای ب این مهمی رو ..باید مدام تکرار کنیم این مثالها رو برای خودمون تا باور کنیم ک کسی هست ک از ما خیلی بیشتر میدونه و قدرتش خیلی بالاتر از هر کسی هست..چقدر این مثالتون ک زدید ب دلم نشست استاد ک ما توی ی جنگلیم و خدا با هلیکوپتر از بالا داره همه چیز رو میبینه و ب ما میگه از کجا بریم و چطور قدم برداریم ک ب هدف هامون برسیم 🤩دقیقا همینه ما همیشه فکر میکنیم همه چیز رو میدونیم ولی در واقع اگر با عقل خودمون بخواییم بریم جلو ب هیچ نتیجه ی دلخواهی نمی رسیم باید ازش بخواییم ک کمکمون کنه و اجازه بدیم بهش ک هدایت کنه و بخواییم ک بشنویم هدایت هاشو و عمل کنیم بهشون …خیلییی عاالی بود خلاصه منو بعد از چندوقت دست ب قلم کرد البته اینم هدایت خودش بود ک هم درمدار این فایل بودم ک بشنوم و هم حرفهای خودش رو ک بهم زد رو تایپ کنم خدایا شکررت بابت هدایتت ب این سایت و ب خاطر حضور استاد عباس منش عزیز در زندگیم

    در پناه خداوند یکتا براتون بهترین ها رو آرزو دارم 😘🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  7. -
    لیلا جوادی گفته:
    مدت عضویت: 1911 روز

    وقتی که هنوز غافل بودم

    وقتی که هنوز نمیدانستم

    وقتی که هنوز هیچ اطلاعی از ساز و کار این جهان نداشتم

    و قوانین حاکم بر آن را نمیدانستم

    وقتی ک نادان بودم و در وادی غفلت ها به سر میبردم ؛

    نگاهی که به جهان

    خدا

    خودم

    مردم

    شرایط

    موقعیت ها

    اتفاقات

    و و و میداشتم؛

    دقیقا و بدون حتی کوچکترین اختلافی از جنس همان وادی بود(وادی غفلتها؛ بیابان بی آب و علفی که میتواند به سادگی ریشه حیات را در ذهن هر انسانی و اساسا خود ذهن و خود حیات را بخشکاند و زندگی اش را نابود سازد و روح و جسم و جانش را به یغما ببرد!!!

    بیابانی ک در آنجا آثاری از زندگی نیست

    آثاری از هوا اکسیژن تنفس

    آثاری از زیستن و زایش نیست

    تنها زیستگاه باورهاییست مسموم و کشنده و ضد حیات

    باورهایی که ذهن را به اسارت و تصرف خود در می آورند و تا میتوانند از آن بیگاری میکشند و هر لحظه آن را مورد سخت ترین شکنجه ها آزارها و تجاوز ها قرار میدهند)

    یادم می آید آن موقع ها:

    از دیدن آدمهای مرفه متمول پولدار ثروتمند خوش پوش خوش تیپ خوش لباس

    از دیدن ماشینهای لوکس خارجی و سرنشینانش

    از دیدن خانه های مجلل و باشکوه

    واقع در بهترین نقاط شهر با زیباترین چشم اندازها

    خانه های لوکس شخصی با حیاط های بزرگی ک به مساحت یک باغ وسیع و به زیبایی آن سرسبز و پر از گل بودند

    گاردی بخصوص در من نسبت به همه ی اینها بوجود می آمد

    از دیدنشان از بودنشان از مواجهه با آنها احساس غریبی بهم دست میداد

    احساس سرگشتگی

    گم گشتگی

    فکر میکردم اینجا ک اینها هستند

    نه جای من است و نه برای من جاییست

    جهانی فاقد اتمسفر

    سرد بی روح و خالی از احساس

    جهانی ک مال من نیست

    در مواجهه با این جهان احساساتی که به سراغ من می آمد(احساساتی ک قاصد و سربازان جان بر کف باورهای معیوب و مسموم موجود در ذهنم بودند):

    گاهی بغض و احساس خفگی

    گاهی هم غم و تردید

    گاهی سردی و یأس

    انگار هر بار در مواجهه با چنین جهان و ساکنانش خدا برایم گُم میشد

    میرفت قهر میکرد

    هشدار میداد ضد حال میزد

    انگار آنجا آنتی برای تماس برقرار کردن با خدا پیدا نمیشد

    انگار صدا(من) ب صدا(خدا) نمیرسید!!

    اینطور میپنداشتم این جماعت پول دار متمول مرفه ثروتمند راحت آرام خونسرد ریلکس

    جماعتی ان که

    یا خدا نشناسن

    یا پول بادآورده ی مفتی را صاحب شدن

    یا ارث آبا و اجدادشان است

    و یا اینکه آدمهای فاسدی هستند که از راه های نادرستی مثل رانت باند لابی اختلاس پارتی بازی حق و ناحق کردن مال مردم خوری گران فروشی یا کم فروشی به چنین جایگاهی رسیدند

    گمان میکردم موجوداتی فاقد احساس

    سرد و بی روح

    خالی از مهربانی و کرامت و هر گونه خصایل نیک انسانی

    خالی از عشق و عطوفت و رأفت

    خالی از دستگیری و جوانمردی!!!

    حس میکردم در صورت مواجه و هم کلام شدن با آنها براحتی با رفتارشون تحقیرم میکنند

    به خیالم من و امثال من را کم میبیند

    هر مردی که سوار بر اتومبیل لوکسی در خیابان از کنارم میگذشت مرد کثیفی بنظرم می آمد که احتمالا نگاه بدی به من دارد و یکی از مردهای خیانت کار همین زمانه است که در زندگی مشترکشان براحتی دست به خیانتهای جنسی میزنند

    یا اساسا آدمهای غالتاقی بنظرم می آمدند

    و فکر میکردم که این گروه حتی در برخوردهای خانوادگی و فامیلی هم سرد و بی روح رفتار میکنند

    و دقیقا بر عکس این احساس در مواجهه با افرادی که در طبقات پایین تری بسر میبردند در من بوجود می آمد

    بشدت با آنها همزاد پنداری میکردم

    خیال میکردم اینها جایگاه خاصی پیش خدا دارند

    خدا دلش برای اینها ریش میشود

    و آه و ناله و نفرین بسیار گیرایی دارند

    و خداوند دائما یا در حال تحقق بخشیدن به نفرینهایشان میباشد و آهی که از نهاد آنها بر میخیزد و یا آنکه هر لحظه در حال تنبیه و ادب کردن کسانی است ک با این گروه به نوعی درگیری پیدا میکنند

    و امان از روزی ک دل اینها بشکند

    آنوقت عرش خدا به لرزه در می آید

    و پدر آن کسی ک دل اینها را شکست در می آید..

    واقعا چرا نمیتوانستم فکر کنم که اگر واقعا خداوند اینقدر این گروه را دوست میدارد و نسبت به آنها احساس مسئولیت میکند

    پس چرا به جای اینکه دائما در حال دادرسی کردن برایشان باشد

    شرایطی را برایشان فراهم نمیکند که دادی سر ندهند؟؟؟

    و اگر که انقدر نسبت به اینها متعصب و حساس است

    پس چرا جیبهایشان را پر از پول نمیکند؟

    و لبهایشان را پر از خنده؟

    و سینه هایشان را پر از شادی و مسرت؟

    و وجودشان را پر از سلامتی؟

    و لحظه هایشان را پر از آرامش و رضایت و زندگیشان را پر از اتفاقات خوب نمیکند؟؟؟

    اصلا خدا به جای اینکه نفرینشان را جامه ی عمل بپوشاند چرا دعاهایشان را مستجاب نمیکند؟؟؟

    به همان اندازه که نسبت به ماشینهای مدل بالا و لوکس و خارجی احساس غریب و بیگانه ای میداشتم از دیدن ماشینهای معمولی در حال تردد حسی روتین طبیعی و هماهنگ داشتم!!!

    فکر میکردم نماز روزه حج زکات

    بخشیدن انفاق ترحم دلسوزی

    اشک از سر دلسوزی فقط برای افراد و طبقات پایین جامعه است…

    و اگرثروتمندان بخشنده بودند و بخشندگی پیشه میکردند که اصلا و اساسا ثروتمند نمیشدند و نبودند!!!!!!!!

    و اما؛؛؛

    دخترانی را میدیدم که علرغم داشتن زیبایی خاصی در چهره یا اندام و یا تحصیلات و موقعیت اجتماعی و خانوادگی ازدواج های بسیار موفقی داشتند که بشدت هم مورد توجه و احترام همسرشون واقع میشدند

    تمام معادلات در ذهنم با دیدن این رخ داد ها و تصاویر واقعی بهم میخورد

    مدام به خودم مراجعه میکردم

    بارها از خودم میپرسیدم که چرا من که چهره ام بهتر است تحصیلاتم بیشتر است و از طرفی با تمام وجودم و مدتهاست که از خدا در دعاهایم ازدواجی اینچینی را طلب میکنم؛

    برای من پیش نمی آید؟

    پس چرا افرادی که به خواستگاری من می آیند هیچ ربطی نه به ظاهر من دارند و نه به باطنم

    بارها از خودم میپرسیدم

    که ماجرا چیست؟

    علت این تفاوت و تمایز در چیست؟

    ابتدا خشمگین میشدم

    به زمین و زمان ناسزا میگفتم

    در تنهایی ام میگریستم

    اشک میریختم

    خداوند را صدا میزدم

    خطاب به او میگفتم چرا رویاها و آرزوها و ایده آل های مرا که شبانه روز برای استجابتشان به درگاهت دعا میکنم را در زندگی دیگران متجلی میکنی؟

    به خدا میگفتم

    تو کجایی؟

    اصلا هستی؟

    منو میبینی؟

    صدامو میشنوی؟

    این درد و دل ها با خدا از سر استیصال و درماندگی در مستجاب نشدن دعاهایم بود

    بعد از استیصال به خشم میرسیدم

    خشمگین میشدم

    انگار که با خدا دست به گریبان شده باشم؛

    به او میگفتم

    تو خدایی؟

    تو یک خدای دیوانه و بیمار هستی ک از آزار و اذیت من از زجر کشیدنم لذت میبری

    تو دوست داری ک من همیشه در این حالت بمانم…

    تو نمیخواهی ک من از زندگی ام لذت ببرم

    تو نمیخواهی ک سلامتی و عشق و پول به وفور در زندگی من وجود داشته باشد

    تو همواره در تمام این سالها صداها و التماسهای مرا میدیدی و جوابی نمیدادی؟

    گاهی حرص میخوردم

    حتی گاهی دوست داشتم خدا را بیابم و او را بشدت کتک بزنم

    تمام حرص ها و عصبانیتها و خشم ها و حسرت ها و کینه ها و محرومیت ها و ناکامی هایم را بر سر او خالی کنم

    گریه میکردم و از سر استیصال در مرزی از ترس و خشم به خدا فحش میدادم

    هنگامی ک حس خشم و نرسیدن بر من غلبه مینمود خدا را موجودی گنگ و کر و کور و لالی میپنداشتم که یا اینگونه است یا در برابر من میخواهد ک اینگونه باشد

    احساسی ک از این حد در من فراتر میرفت این بود ک حداقل تظاهر ب بی غم بودن کنم و بر تبل بی عاری بکوبم صبر کنم تا ببینم چه پیش می آید

    خودم را اینگونه توجیه میکردم

    در واقع در حال فریب دادن خودم بودم

    بخودم میگفتم لابد این دختر ها یکی از این شرایط یا تمام این شرایط را دارند:

    احتمالا پدر و مادرشان از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار هستند

    یا اینکه دوستان خانوادگی و اقوام بسیاری دارند ک مدام در حال رفت و آمد با یکدیگر هستند

    یا حتی یادم می آید ک فکر میکردم فلان دختر چون مادر دارد و مادرش مدام در این جلسه و آن جلسه شرکت میکند دوستان زیادی دارد که به اعتبار او از دخترش برای پسرانشان یا شخصی از آشنایان و دوستانشان خواستگاری میکنند

    یا گاهی میدیدم ک دخترانی ک در روستا زندگی میکنند و از اوضاع خانوادگی و اجتماعی مطلوبی هم بر خوردار نیستند ولی یکباره با ازدواجی عالی تمام زندگیشان و روابط و رفت و آمدهایشان زیر و رو میشود

    با دیدن زن و شوهرهایی ک حالشان در کنار هم خوب بود ناراحت میشدم و در دل حسرت میخوردم و حسادت میکردم

    احساس قربانی شدن و مظلوم واقع شدن میکردم

    احساس میکردم قربانی سرنوشتم

    و این جایی ک هستم جایی نیست ک باید میبودم

    فکر میکردم در حقم ظلم شده

    در هر مساله ای از زندگی ام

    برای تمام ناکامی ها حسرت ها شکست ها

    تحقیر ها و توهین ها

    دنبال مقصر میگشتم

    تمام مدت در ذهنم در حال آنالیز و تجزیه و تحلیل این بودم ک چه کسی به چه مقداری در تمام این محرومیت ها و رنجهایی ک با من هست و جایگاه کنونی و حال الان من سهم دارد؟

    و در ذهنم آنها را محکوم میکردم

    خودم را در قبال آنها طلبکار میدانستم

    و بشدت باور داشتم ک چقدر بمن ظلم شده

    و مغزم تحت فشار اینهمه سوال و ناهماهنگی بود

    بخدا میگفتم تو از پای بست با من مشکل داری و نخواستی که حداقل در یکی از زمینه های زندگی ام نقطه عطف و قوتی داشته باشم که دلم را به آن خوش کنم(توجهم به طور مداوم و وسواسگونه ای بر روی کمبودها و ضعف ها بود و انقدر حال بد و سر در گمی داشتم انقدر با خودم و خدای خودم و خانواده و مردم و دولت و جامعه در جنگ و ناهماهنگی بودم که اصلا نمیتوانستم زیبایی ها و قوت های وجود خودم و زندگی ام جهانم و اطرافیانم را ببینم

    انگار چشمم به روی هر فرصتی هر ایده ای و تمام زیبایی ها و فراوانی ها بسته بود

    به جای تشکر و قدر دانی بابت داشته هایم

    به جای تمرکز بر خواسته ها و مطلوبهایم

    و تفکر و تعمق بر روی آنها و تبدیل آنها از آرزو ب هدف و آزمون و خطاهای برنامه های نوشته شده برای دستیابی به اهداف و خواسته ها

    به جای غوطه ور شدن در افکار خوش و امید بخش و مهیج

    به جای نقشه کشیدن و برنامه ریزی و طراحی و تجسم و تخیل و تصور همراه با شور و ذوق و عشق و امید و انگیزه برای آینده

    به شدت مشغول تصفیه ی حسابهای کهنه قدیمی زهوار در رفته اکسید شده و زنگ زده در گذشته ها بودم و مدام آدمهای گذشته را در ذهنم گاهی دارشان میزدم گاهی میبخشیدمشان و گاهی هم زیر مشت و لگدهایم ناشی از احساس انتقام بود در ازای حقارتی که کشیدم

    غروری که شکاندم

    و طلبی ک صاف نکرده بودم

    میکوبیدمشان

    که گاهی حتی این چیزها را در خوابهای مشوشم میدیدم ک دارم آن آدمها را بشدت کتک میزدم و یادم می آید ک صبح با تپش قلب و هول و هراس از خواب میپریدم و همچنان روز از نو روزی از نو

    به همان اندازه که محبت کم بود

    پول هم کم بود

    آسایش هم کم بود

    تفاهم هم کم بود

    ارث هم کم بود یا نبود

    میگفتم خدایا خدایا خدایا

    آخر چرا؟

    بی آنکه بدانم چرا؟

    چطور؟

    چگونه؟

    بی آنکه علت این مسئله را بدانم!!!

    بی آنکه اصلا این احساس را مسئله ای بدانم ک بخواهم در پی چرایی آن باشم!!!

    این احساس

    این نگاه

    این بینش بخشی از وجود من بود

    شاید تمام وجود من بود

    در رگ و پی و پوست و گوشت و استخوانم بود و به طرزی عجیب با آنها عجین بود

    چیزی ک در من بود

    سخت و سفت و محکم هم بود

    وقتی چیزی به سان یک بینش

    نوعی نگاه

    افکار و اندیشه های تثبیت و تایید شده و پذیرفته شده در نهاد انسان

    در حافظه بلند مدت

    در ضمیر ناخودآگاه که حاصل سبکی از پرورش تعلیم و تربیت و فرهنگ و یا هر نوع دریافتی مکرر و پر تکرار و مداومی از سنین کم و از هر نوع کانالی

    پدر و مادر

    خانواده

    رسانه

    مدارس

    دانشگاه

    سیاست های داخلی و خارجی رواج در جامعه

    دین و مذهب

    در نهایت عادات ذهنی آنچنان در تو و با تو گره میخورد ک میشود بخشی از ساختار تو

    بخشی از شخصیت تو

    آنوقت چطور میتوانی ک تمایز آن را با زات و ماهیت خویش احساس کنی و بعدا بروی در پی علت و چون چرای آن باشی؟

    وقتی بیماری را تشخیص نمیدهی

    و وقتی درک درستی از سلامتی نداری

    چطور میتوانی مرزی بین این دو قائل شوی

    یا در صورت بروز بیماری

    آن را تشخیص دهی

    علت آن را بفهمی

    و در پی درمان باشی؟؟

    باورها و اندیشه های غلط چنان با گفتار و رفتار و کردار تو هماهنگ و هم آوا میشود

    و چنان تویی از تو بسازد

    ک انگار همین تو ک هستی همینگونه از شکم مادرت متولد شده ای!!!!

    ولی با همه ی این اوصاف با وجود این سم پر زور و ریشه های مستحکمی که عادات ذهنی و باورهایمان در وجود ما دارند

    پیام پروردگار این است:

    مایوس و غمگین نشو

    من هستم

    تو بخواه

    تو بخواه

    بخواه و باورم کن و سر عهد و پیمانت محکم وایسا

    من میرسونمت به اونجایی که باید باشی

    لایقشی

    حقته

    حق طبیعی و الهی توعه

    در توعه

    با توعه

    از ازل و تا ابد در تو بوده و هست و خواهد بود

    فقط بخواه

    اما باید شیوه صحیح خواستن رو یاد بگیری

    انقدر نگو چرا چرا چرا؟

    بهم بگو

    بهم بگو خدایا چطور؟

    چگونه؟

    من چیزی برای تو نمیخوام

    سرِ کار بودی این همه عمر

    خواب بودی

    آخه وقتی چیزی که از ازل در تو هست رو چرا من باید برات بخوام یا نخوام؟؟

    من هر چی ک برات میخواستم و قبلا بهت دادم

    داشتیشون

    چیزی و از دست ندادی بخوام بهت برشون گردونم یا بدم بهت یا بخوام برات یا نخوام برات

    اونچیزی ک دنبالشی خودتی!!!

    خودتو پیدا کن

    همچی پیدا میشه

    پول عشق ثروت رفاه شادی سلامتی راحتی آسودگی فراغت خاطر لذت ها نعمت ها گشایش ها و و و

    ای نسخه نامه الهی که تویی

    ای آینه جمال شاهی که تویی

    بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست

    از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

    ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها

    هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    تمام تغییرات زندگیم از جایی شروع شد که یروز مستاصل و درمونده و نا امید از رحمت خدا

    گفتم حالا که خدا به حرفام گوش نمیده

    حالا که با دعا کردن هیچ کاری از پیش نمیره

    خودم هستم و خودم

    باید فکری کنم

    کاری کنم

    اینجوری نمیشه

    و یادمه دقیقا یادمه در هنگام صحبت با خودم

    خیلی واضح و روشن گفتم میخوام زندگی کنم

    میخوام زندگیمو بسازم

    اینها خواسته های منن

    میخوامشون

    دیدن و حسرت و حرص خوردن مال من نیست

    اینا واسه من نیست

    اینا که زندگی نمیشه واسه من

    من زندگی میخوام

    و یادمه خیلی با خودم صحبت کردم

    و نقطه عطف من با خدا و جهانش در همین بود

    من میگفتم و نمیدونستم که ذره ذره این عالم دارن این در خواست منو تو گوش هم و به هم مخابره میکنن

    من میگفتم و پیش از اینکه به خدا و جهانش مخابره بشه

    اول از همه به ذهن زنگار گرفته من مخابره شده

    یجور جرقه بود

    یجور شوک عصبی به مغزم

    انگار یچیزی خورده بود به قسمتی از مغزم ک باید بیدار میشد

    و بعد اون تازه اول راه من شد:

    نشانه ها

    الان نشانه های زندگیم بهترین و صمیمی ترین و دوست داشتنی ترین دوستهای منن

    و بعد اون هدایت شدم

    پله پله

    قدم ب قدم

    خوشحالم

    خوشحالم

    ک الان حال خوبی دارم

    خوشحالم ک الان اینجام و خدا میدونه ک ۴ ساعته دارم مینویسم

    ۴ ساعت!!!!

    خوشحالم که دارم از زنده بودنم و زندگیم لذت میبرم

    سرگرم کننده ترین و لذت بخش ترین بازی ای ک الان مشغولشم بازی زندگیه!!!

    خوشحالم ک الان از دیدن ثروتمندا کیف میکنم

    ازشون الهام میگیرم

    انرژی میگیرم

    خوشحالم اون ماشینی ک با عشق عکسشو سرچ میکنم نازش میکنم و بهش میگم که من چقدر تو رو دوست دارم و عاشقتم و دارم لحظه ها رو میشمرم ک زودتر بیای و وارد زندگیم بشی تا دوتایی بریم مسافرت کیف کنیم عشق کنیم

    تو خیالم سوارش میشم

    فرمون و تو دستام احساس میکنم

    اون صندلی شیک و مجلسی راننده که انقدر خوش دوخت و خوش بو و با کیفیته که مثل کریه بچه آدم و تو خودش جای میده

    یه صندلی راحت که هم محکمه هم لطیفه

    بهش میگم

    من میشورمت نازت میکنم بوست میکنم

    تو هم منو قلمدوشت میکنی سوارم میکنی

    بعدش دو تایی پرواز میونیم تو دل جاده

    مقصد هم فقط زیباییهاست!!!!

    میریم تو دل دریا و کوه و جنگل و مسافرت

    کلی ذوق میکنیم لذت میبریم و دائما خداروشکر میکنیم

    خوشحا که بمحض عشق بازی با ماشین مورد علاقم صبحش که میرم بیرون همون ماشین با همون رنگ و مدل تو هر خیابونی ک میرم میبینمش و داره بهم چشمک میزنه

    حالمو میپرسه و میگه بزودی بهت ملحق میشم

    صبور و شجاع و شاد باش

    چیزی نیست ک نتونی داشته باشی

    تو خدای روی زمینی

    تو خالق جهان خودت و کیفیت زندگی خودت هستی

    خوشحالم ک حتی تو خوابهامم قانون مرور میکنم

    خوشحالم ک تو خوابهامن در حال آموختن و یاد گرفتن و یافتنم

    دیگه انقدر انگیزم زیاد شده تو خوابهامم بیدارمو و زندگی میکنم

    درست برعکس قبل بیدار بودم ولی خواب

    خوشحالم ک خداوند ظرفیت وجود من رو به حدی رسوند ک بتونم اول زیبایی هاشو ببینم بهمون اندازه که همین الان تو زندگیم هست

    خوشحالم ک بهم فهموند که تو باید ظرفت رشد میکرد و چشم بینا پیدا میکردی برای دیدن همین زیبایی ها

    بهمین سادگی

    فرمولش بهمین سادگیه

    تشکر بابت داشته هامون عمیقا و از ته دل

    با شادی شکرگزار باشیم

    ضمن اینکه با امید و انگیزه به خواسته هامون توجه کنیم

    در واقع اگر به نکات مثبت زندگیمون توجه کنیم و بابت اونها شکرگزار خدا باشیم

    پیامی که داریم به جهان میدیم این هست که:

    از این مثبت ها مطلوب ها خوب ها بیشتر و بیشتر و بیشتر و بهتر و بهتر و بهتر وارد زندگیم کن

    در واقع خداوند همون مثبتها رو بسط میده بسیط میکنه یا منبسط میکنه و همینطور در سیر تکاملی خودش به حد اعلا میرسه

    و توجه و تمرکز بر خواسته ها

    باز هم همون توجه به زیبایی ها و مثبت هاست

    چون‌ ما چیزهایی رو اغلب میخوایم ک مطلبوترن بهترن عالی ترن با کیفیت ترن

    و وقتی ضمن تشکر و احساس رضایت داشتن و لذت بردن از همون مقداری که همین حالا تو زندگیمون هستند

    مشتاقانه صبورانه امیدوارانه و با انگیزه و عشق فراوان به خواسته هامون توجه کنیم

    از زوایای مختلف

    زندگیمون از جهات مثبت بسیط میشه

    هم اونچه که داریم خوبیهاش گسترش پیدا میکنه

    و هم علاوه بر اونها آدمها موقعیتها شرایط فرصتها و اتفاقا عالی در جهت خواسته هامون وارد زندگیمون میشه

    کلی گفتنی از تجربه هام و درکم از قانون دارم که انگشتام خسته شدن

    انشاالله تو کامنت های بعدی مینویسم

    راستی یجا سرمایه گزاری کردم که انشاالله بزودی با سودش میخوام شروع به خریدن دوره های استاد کنم و بصورت حرفه ای رو خودم و زندگیم و خواسته هام کار کنم

    دیگه وقتشه که از نشانه ها فراتر برم و به تحقق خواسته ها و اهدافم پل بزنم

    و از زندگیم شاهکار بسازم و از وجودم تندیس

    و مدال قهرمان زندگی خودم بودن رو به گردنم بندازم

    بوی مدارها رو حس میکنم بچه ها

    بخدا باورتون میشه؟

    بوی ارزاق خدا ثروتها فرصتها زیبایی ها خوشی ها فراوانی ها لذت ها و عشق بوشونو حس میکنم

    بویی شبیه به خاک بارون خورده تو تابستون داره

    بویی شبیه به بوی اردیبهشت

    بوی شبیه به سکوت برف

    بویی شبیه بوی اسفندماه که حال و هوای سال نو گیجت میکنه

    بویی شبیه به شبنم صبح

    بویی شبیه به چمن

    تو خیابون خندم میگیره

    حس سرخوشی و مستانگی دارم

    بخدا اگر حقیقت خودتون خدا و جهان رو به درستی درک کنید و بهشون برسید نخورده مستید و نزده میرقصید

    اگر ثروت حقیقت باشه برات اونوقته ک فقر توهمی بیش نیست….

    اونایی ک فقیرن برعکس اینی که گفتم فکر میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      صدیقه گفته:
      مدت عضویت: 1937 روز

      به نام یگانه قدرت هستی

      سلام سلام و صدتا درود به شما عزیز

      چقدر زیبا نوشتی بانو

      حسابی از خوندن کامنتت لذت بردم

      هزار آفرین

      چقدر خوب قبل و بعد تغییراتت رو مشاهده کردی و توصیف نمودی.

      در این راه پرخیر و برکت ثابت قدم باشی عزیزم

      منم مثل تو دقیقا دارم خوشبختی رو می فهمم و بوی روزهای عااااالی پیش روم به مشامم می رسه.

      تو لایق بهترین هایی گل نازم

      هر چی آرزوی خوبه مال تو 🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ساناز آریازاده گفته:
      مدت عضویت: 2100 روز

      لیلای عزیزم…

      چه غوغایی در من ایجاد کردی…

      چقد حالت خوبه و خوب کردی حال خیلی هارو با کامنتت…

      چقد خوشحالم برات چقد ندیده دوست دارم…چقد کیف کردم برات…چقد خوشحالم ولسه تحول جذابت….چی بگم آخه…هیچی ندارم بگم…انقد قشنگ نوشتی که به یقین میتونم بگم که کلمه به کلمش از عمق جان بوده که انقد عمیق منو درگیر خودش کرد…دختر خوش قلب جسور عباسمنشی…رفیق همفرکانسی…بهت افتخار میکنم.امیدوارم بتونم از نزدیک ببینمت بغلت کنم و با تمام وجود تحسینت کنم….هر روز موفق تر باشی قشنگم😘😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مینا انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3704 روز

    سلام

    استاد عزیزم بی نهایت عالی بود. خیلی پربار بود خیلی پربار بود. این فایل با بقیه فایلهاتون خیلی فرق داره. من اینو کامل احساس میکنم.

    بعضی قسمت های فایل برمیگشتم عقب دوباره و 3باره گوش میکردم این فایل منو خیلی به فکر فرو برد. مطالبش خیلی عمیق بود. درهای زیادی به روی من گشوده شد. درک و آگاهی من خیلی بیشتر شد با تمام وجودم احساس کردم که از لحاظ فرکانسی بالاتر رفتم. خیلی نکته داشت اینقدر که احساس میکنم هنوز خیلی نکات دیگه باید از این فایل بفهمم.

    خیلی عالی بود.

    مرسی استاد. عالی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    زهرا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2363 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته، و سلام به دوستان گرامی در سایت،

    چقدر دیدن پرادایس زیبا بعد از مدتی وقفه چسبید. دلمون تنگ شده بود. بخصوص برای مریم جانمان..😘

    چه فایل عالی و چه آگاهی های سنگینی بود!

    هدایت الهی..

    همین دیروز تو یه برنامه تلویزیونی دیدم که توش درباره چگونگی باوراندن یک دروغ به مردم ، یه حرفی گفته شد. ازین قرار که برای اینکه یک دروغ برای مردم قابل باور شود ، باید در کنار آن یک سری اطلاعات درست و دقیق ارائه شود.

    و بعد از اون برنامه.. بووووممم… فایل جدید، دقیقا درباره همین مسئله، که در اون مقاله که استاد خونده بودن، یک سری فکت و اطلاعات میدانی دقیق و قابل قبول ارائه شده بود، ولی نتیجه گیری اشتباه بود.

    نتیجه چی میشه؟

    مردم بخاطر اون اطلاعات درست، اون نتیجه و قضاوت اشتباه رو هم میپذیرن.

    این گمراهی حالا می تونه آگاهانه و عمدی باشه، مثل کاری که بعضی خبرگزاری ها برای همراه کردن مردم انجام میدن، یا اینکه ناآگاهانه س و یه نتیجه گیری اشتباه و غافلانه.

    و اما واقعیت چیست؟

    خداوند ما را به زمین و به این کالبد خاکی فرستاد و ما اغلب فکر می کنیم که چه مسئولیت سختیه زندگی،

    آیا خدا نمی دونه وقتی من فلان مشکل رودارم چقدر سخته که آرام باشم، و صبر کنم.. و مشکلم رو به هر جان کندنی حل کنم..

    ولی واقعیت اینه که خداوند از ما نخواسته که خودمون مشکلم ن رو حل کنیم، اون بر خودش واجب کرده که به ما راه و چاه رو نشون بده، اونم نه راهنمایی کلی، بلکه جزء به جزء، قدم به قدم..

    اگر بپرسیم، با ذهن خالی و آرام.. خالی از تجربیات گذشته ی خودمان و دیگران..

    خداوند از بی نهایت طریق بدیع می تونه مشکلات رو حل کنه و راه حل ارائه کنه،

    منطق راه رفتن روی ردپای تجربیات گذشته س.. قبلا زیاد دیدیم تو بازی گل یا پوچ که طرف یه بار گل رو تو این دستش میزاره، یه بار تو اون دستش، دفعه های بعد به همین منوال بازی می کردیم.. چه بسیار دفعات هم با تکیه به این باور انتخاب اشتباهی تو بازی داشتیم..

    کار جهان خیلی جدی تره از بازی گل یا پوچ.. مسئله اینه که شانسی هم نیس.. از ساز و کارش ما بی خبریم.. اصن بزار بی خبر باشیم..

    ما به رییس جهان و برنامه نویس جهان که کل بازی رو طراحی کرده و دستش بازه دسترسی داریم..

    خداوند از ما نخواسته جون بکنیم. بقول استاد تو قرآن از هییچ یک از مسائل حیاتی زندگی انسانها از جمله تهیه مسکن و خوراک و پوشاک حرفی نیومده..

    آیا بی اهمیته؟

    نود درصد حرف قرآن توحیده!

    به همین خاطره که این باور در میان مردم به وجود آمده که زندگی دنیا رو ولش کن، بچسب به خدا و عبادت..

    مردم فک نکردن که کلید رسیدن به هر خواسته ای همین توحید و اعتماد به الله هستش.

    خداوند به انسان گفته از او بخواهد و خداوند جواب می دهد..

    هر چیزی ، قید نذاشته.

    آیا دو دستی جلوش میزاره؟

    خیر، او را به مسیری هدایت می کند که نیازش برآورده شود.

    به بی نهایت طریق.. و بی نهایت دست های خداوند..

    که آسمانها و زمین با رغبت یا اکراه گوش به فرمان خداوند هستن

    ما اغلب نوک دماغمون رو می بینیم، ولی خداوند کل نقشه و پلن رو میبینه و اون امکانات بالقوه که منتظر من هستش رو میبینه، قدم به قدم راهنمایی میکنه تا بهش برسم.

    من که نمیبینم.. شایدحتی به نظرم غیر ممکن برسه.

    دیگه غیر ممکن تر ازینکه برسی به رودخونه و بن بست..؟

    چند بار موسی دیده بود که رودخونه شکافته بشه که بخواد از رو منطق به حرف دلش گوش کنه و احتمال موفقیت بده؟

    ایمان یعنی اینکه بدونم خداوند بر خودش واجب کرده منو هدایت کنه، پس می کنه و شکی نیس که وقتی بپرسم جواب میده..

    بعد.. بدونم که خداوند بهترین راه رو میبینه و منو به مسیر خواسته م هدایت میکنه، چون اون برای من رسیدن به خواسته م رو می خواد

    بدونم می خواد و می تونه، اون می خواد و می تونه و برای من انجام میده..

    نه فقط یه عده خاص که مردم میگن خدا بهشون نظر داره..

    من من.. خود خودم.. خدا دستهاشو برای من زهرا به کار میندازه و از شکر گزاری منم کیف می کنه و دو تا هم میزاره روش و پاداش هم میده.. چون خداوند شکوره.. یعنی عاشق پاداش دادنه..

    وای وای.. قبل کامنت گذاشتن گفتم خدایا کمکم کن تا یه چیز خوبی بنویسم..

    حالا حس می کنم مخاطب این حرفا خودمم.. اینا حرفای خداس به خود من.. چقدر دوسم داره!!😍😍😍😄

    ما یا بهتر بگم خودم اغلب در صراط مستقیم نیستم و می لغزم، منحرف میشم و باز مسیرم رو اصلاح می کنم..

    فعلا نمی دونم بودن دایم در صراط مستقیم چه مزه ایه پس روی دونسته هام و تجربه هام اعتماد نکنم.. اون تجربه ها نتیجه منحرف شدن از صراط مستقیم هستش.. پس باید منتظر تجربه های جدید باشم.. بعد اون تجربه بهره مندی از هدایت الهی رو توشه کنم برای روزهای سخت پر از وسوسه و نجواهای ذهنی.

    ((ان ربی علی صراط مستقیم))

    خداوند در صراط مستقیمه، و چه عالی که با تسلیم بودن بپریم در آغوش خداو بزاریم اون ما رو به جایی که می خواهیم ببره..

    مسیرهای زیبا و پر از لذت و شادی رو نشونمون میده و خییییلی راحت به خواسته هامون میرسیم.. جوری که نمی فهمیم چطوری راه رو اومدیم.. انگار روی شونه های خداوند نشسته بودیم.. عزیز دل!

    امیدوارم این حس قشنگ همیشه ساکن دلتونه باشه!

    در پناه حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  10. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2835 روز

    به نام تنهاترین پناه بی پناهان

    سلام خدمت استاد عزیز و متفکر و همچنین بقیه،،

    چندروزه که بدلیل نگرفتن پاسخ واضح در موضوعی از خداوند مدام با خودم میگم خدایا تو چه چیزی رو داری میگی که من نمیشنوم، یا نمیبینم و نمیفهمم،،

    یعنی ازاینکه خداوند به هرسوالی سریع پاسخ میده اما ممکنه ما بدلیل درک و یسری پرده هایی که جلو دیدمون باشه نتونیم ببینیم،،

    استاد چقدر ساده اما بسیار متفکرانه سوالی رو ابتدای فایل مطرح کردی چرا لاک پشت ها با نور ماه می‌آیند بیرون واقعا خود من اول فایل یه عالمه پاسخ اومد به ذهنم اما همچین چیزی وجود نداره،همین الگوی سوال و جواب چقدر میتونیم منشا زندگیمون قرار بدیم که آقا هر سوالی هر جوابی هر حرفی رو که شنیدیم چشم و گوش بسته قبول نکنیم زود نگیم آره چونکه همه میگن یا فلانی گفته درسته یا نادرسته،،

    بلکه از همون بقول مقاله های سایت از مشاور همیشگی که درونمون وجود داره سوال کنیم و تبعیت کنیم ،

    استاد ممنون بازم دریچه ای جدید از آگاهی برام باز شد که چقدر مفید، ساده،بیخ گوشمون اما بسیار کاربردی و زندگی ساز وجود داره که فقط باید چشم هارا شست جوری دیگر دید

    یعنی در بعضی موارد ما باید بهتراز بقیه فکر و باور کنیم اما در خیلی موارد و مواقع باید متفاوت از بقیه تفکر کنیم،،و باور کنیم

    آدم که فکرمیکنه تازه میفهمه که ای خدا اکثر افراد و حتی گذشته ی خودمون چطور گول کابوس ها و توهمات شده اند هر حرفی رو شنیدن بدون تفکر،تحقیق،تجربه پذیرفتن و بسیار هم تعصب و اطمینان دارن نسبت بهش، و خودشونو پابند ضرب‌المثل هایی میکنن امثال..تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،،

    یکی از آگاهی های باارزشی که از این فایل مجدد برام مرور شد و یادآور اینکه قوانین خداوند ساده است فقط ما باید باورکنیم که همه چیز براساس سادگی ست،،

    خدایا شکرت نکته باارزش دیگه ای که دریافتم اینه که در زمینه خواندن در هرکتابی،مقاله ای دیدگاهی،نگرشی،جمله ای،حدیثی،خودم میتونم بهترین کارشناس و متخصص و تشخیص دهنده باشم نسبت بهش که بپذیرم یا نپذیرم و چگونه تجزیه و تحلیلش کنم،

    نه اینکه با ذهنی بسته بگم خب پس درست میگه یا بگم چونکه فلان افراد بزرگ تاییدش کردن پس دلیل بر درست بودنشه،،نه،،

    بلکه براساس سادگی و شهود درونی ام تفکر کنم و پاسخ درست و مغز اون دیدگاه رو دربیارم،،

    استاد درمورد منطق ذهنی و شهود الهی گفتی الان هرکدوممون کمی فکرکنیم بیاد میاریم که قبلا بارها شده در موضوعات مختلفی از این منطق های ذهنی و شهود درونی استفاده کردیم مثلا خودمن همیشه دقیق یادمه در یه موضوعی پاسخ دادم شهود و منطق ذهنی رو کاملا احساس کردم و فهمیدم،،

    و الان خیلی بهتر از قبلا میفهمم و تشخیص منطق،و شهود رو میدم،

    مثلا خود من بیشتر راغب شدم که باید خودم برم قرآن رو بخونم و معنای ریشه های کلمات و جملات رو درک کنم و بفهمم تا اون قرآن و کلام اصلی خداوند چیه نه اینکه هرچی 99درصد افراد دارن یه عمر میگن و خودشون هم درمی ندارن رو بپذیرم ،،

    خدارو سپاس امروز روند این سایت و خودمون رو مانند حکومت سلیمان نبی دیدم که همگی سوار برکشتی بودن و سلیمان شکرگذار خداوند بود و میگفت صالحانی در دنیا وارث زمین میشوند و انسان به اوج شکوفایی خود میرسد،،

    استاد تبریک میگم بهت بخاطر این دوربین فوق العاده که چقدر عالی و خودکار عمل میکنه و سپاسگذارم از مریم شایسته که چقدر جمله ی طلایی رو گفت برای استفاده از شهود باید تجربه های قبل رو پاک کنیم در ذهنمون ،

    این یعنی اینکه شهود هر لحظه یه مسیر و هدایتی رو بهت میگه همیشه یه مسیر ، یه راهکار رو پیشنهاد نمیکنه پس باید این جی پی اس همیشه روشن باشه تا ازش هرلحظه استفاده های بهتری رو کنیم،،

    خدانگهدارتون،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: