پس از درک این قانون که:
تمام اتفاقات زندگی ما-بدون استثناء- حاصل فرکانس های خودمان است، مهمترین مسئله یا شاید چالش ما این است که:
چطور می توانم فرکانس هایم را کنترل کنم؟
چطور مطمئن شوم که فرکانس خواسته هایم را ارسال می کنم؟
چطور با خواسته ام هم-فرکانس شوم؟
و شاید شما که در حال خواندن این متن هستی، مهمترین درگیریِ ذهنی ات این باشد که:
“اصلا فرکانس چیست و چگونه می تواند بر زندگی ام تأثیر بگذارد؟”
این فایل آماده شد تا پاسخ واضحی باشد برای جواب به این سوالات. برای اینکه درک ملموس تری از فرکانس داشته باشی، به این سوالات فکر کن:
“آیا تا کنون به گفتگوهایی که در هر لحظه در ذهنت می چرخانی، توجه کرده ای؟!”
و مهم تر ازآن، نقش این گفتگوهای ذهنی به ظاهر بی اهمیت را در خلق شرایط زندگی ات در جنبه های مختلف می دانی؟!
دقت کرده ای که جنس اتفاقات روزمره زندگی ات، چقدر شبیه به جنس گفتگوهایی است که غالباً در ذهنت می چرخانی؟ و مهم تر از همه، آیا می دانی می توانی با مدیریت این گفتگوها و جهت دادن به آنها، تجربه ی زندگی ات را از اساس تغییر دهی و مهم تر از همه آیا می دانی که این موضوع تنها کار زندگی تو به عنوان خالق شرایط خودت است؟!
منظورم همان نجواها یا گفتگوی های ذهنت با تو، پیرامون اتفاقات متنوعی مثل: شنیدن خبر یک حادثه خاص، مشاجره ای که با همسرت یا دیگران داشته ای، یا هر موضوع دیگری که برایت اهمیت دارد.
وقتی درباره تغییر باورها یا رسیدن به خواسته ها صحبت می شود، اکثر افراد به فکر انجام کار های عجیب و غریبی مثل هیپنوتیزم، هاله درمانی و … می افتند
برخی ها هم نیز دچار وسواس شده و مدام سوالشان این است که:
آیا باید مدام خواسته ام را تجسم کنم؟ آیا باید با دیگران درباره اش صحبت کنم؟ چند بار در روز این تجسم را انجام دهم؟ و…
در حالیکه ماجرا ساده تر از این حرفهاست. موضوع این است که:
همه تجارب زندگی ات، ساخته شده به دست فرکانس هایی است که در اثر تکرار همیشگی همین گفتگوهای ذهنی به ظاهر بی اهمیت، به جهان ارسال شده!
برای درک کامل این ماجرا، خودت را مثل یک دستگاه تولید فرکانس ببین و جهان نیز مانند دستگاه مترجمی فرض کن که فرکانس های تو را دریافت و به شکل “تجارب زندگی ات”، ترجمه می کند.
تمام اتفاقات زندگی ات، چیزی جز ترجمه ای از فرکانس هایت نیست! منشأ این گفتگوهای ذهنی یا بهتر است بگویم فرکانس ها، باورهایی است که در طی سالیان در ناخودآگاه ات شکل گرفته. یعنی باورهایت، به نحوه نگاه تو به اتفاقات، جهت می دهد. باورها نه تنها گفتگوهای ذهنی ات، بلکه رفتار و عکس العمل ات را نیز در آن جهت پیش می برد.
دلیل تأکیدم بر این موضوع، این است که:
گفتگوهای ذهنیات درباره هر موضوعی مثل ثروت و موفقیت مالی، روابط، سلامتی و … فرکانس های تو را در آن زمینه می سازد و جهان آن فرکانس ها را به شکل تجارب زندگی ات می سازد . یعنی اگر این گفتگوها مثبت نباشد، درباره هر خواستهای، خواه روابط باشد، خواه موفقیت مالی و …، تو را به سمت ایده ها، شرایط و راهکارهایی پیش می برد که در نهایت نتیجه اش تجربه ناخواستهی بیشتر و احساس غم، نگرانی، ناراحتی و در یک کلام، احساس بدِ بیشتر است.
پس اگر از آنچه که تجربه می کنی، راضی نیستی، اولین گام برای تغییر، کنترل گفتگوهای ذهنی ات در جهتی است که تو را به احساس آرامش برساند و اولین گام برای این کار، کنترل ورودی های ذهن است.
اگر قصد تغییر این گفتگوها را داری، اولین قدم را با توجه به نکات مثبت هر چیزی در پیرامونت بردار، ،فقط به داشتن احساس خوب، بیش از هر چیز دیگری اهمیت بده، آگاهانه فقط چیزهایی را ببین، بشنو و در ذهنت نگه دار که به تو احساس امید، آرامش و ایمان بیشتری می بخشد.
وقتی به اندازه کافی این روند را ادامه دهی، آنوقت گفتگوهای مثبت، گفتگوهای غالب ذهنت می شود.
یادت باشد به همان اندازه ای به سمت افراد، شرایط، موقعیت ها، فرصت ها و ایده های خوب هدایت می شوی که می توانی نجواهای ذهنت را کنترل نمایی
برای این کار، از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها کمک بگیر. زیرا این دوره، بهترین جایی است که بصورت یکپارچه و کامل، همه چیز را پیرامون این موضوع مهم شرح و آموزش داده ام.
راهکارهای این دوره درباره قوانین کیهانی، نحوه شناخت خودت و خواسته هایت و نحوه ایجاد هماهنگی میان باورها و خواسته هایت، مانند یک گوهر ناب است که ذهنت را با ورودی هایی تغذیه می کند. آنوقت به سمت شرایط، فرصت ها، ایده ها و راهکارهایی هدایت می شوی که نتیجه اش، ورود خواسته ها، به صورت خود به خود و از راههای کاملا طبیعی و بدیهی است. این قانون بدون تغییر عالم هستی است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD263MB20 دقیقه
- فایل صوتی مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن18MB20 دقیقه
اولین قدم تغییر پذیرش این اصل است که تمام اتفاقات زندگی ام
بدون استثنا نتیجه ی فرکانس هایم است.
با این باور راه را بر عوامل بیرونی می بندم و با تمام سخت ی اش
مسئولیت تمام زندگی ام را به عهده میگیرم.
با این باور دیگر تمام عوامل بیرونی که نگرانشان بودم رنگ میبازند.
تازه فهمیدم باور ها چقدر می توانند تمام زندگی ام را کنترل کنند .
چطور به سادگی درهای نعمت را باز کنند یا ببندند.
قران نیز درباره ی این مورد مارا راهنمایی میکند.
که نجوا تنها از سوی شیطان است در حالی که خداوند شمارا
به فزونی و نعمت وعده میدهد. این راه خوبیست برای شناسایی و بستن
راه تاخت و تاز نجواها که نیاز مند عزت نفسی پایدار است
که نگاه خوشبینانه ی تمام نشدنی دارد.
تک تک انچه که تجربه میکنم چه انهارا دوست دارم چه ندارم همه را خودم
برا فرکانس هایم خلق کردم.
این یک دانستنی فانتزی نیست بلکه یک قانون ساده و ثابت است.
قانونی که من طی چند سال ازمون و ازمایش نمود انرا هم در زندگی خودم و هم دیگران
دیدم. و تصمیم گرفتم از این قانون برای خلق زندگی خودم انطور که میخواهم
استفاده نمایم.
و با این قانون که تمام اتفاقات زندگی ام تنها حاصل فرکانس ها و باورهایم است.
مسئولیت تمام زندگی ام را بر عهده گرفتم و زندگی اصلی ام را اغاز کردم.
و این تغییرات را هر چقدر سخت با گوشت و پوست استخوانم باید بپذیرم.
برای کنترل کانون توجهم هم باید جهادی اکبر به راه بیندازم.
زیرا به هر چه توجه میکنم وارد زندگی ام میشود.
تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا نتیجه ی فرکانس ها و باور هایم است.
کاکردن روی خودم تا به اینجای کار را درست جواب داده است.
تا به اینجا نتیجه داده است اگر بیشتر میخواهم باید این مسیر را ادامه دهم.
همان سبک شخصی ام . اکنون درحال بازگشت و نزدیکتر شدن به ان هستم.
اما وقتی به دورانی فک میکنم که هماهنگی بیشتری داشتم واقعا زیبایی ها بی انتهها
بود و زندگی عالی . آری این قدرت هماهنگی با رب است.
این تنها گوشه ای از ثمرات بی انتهای وصل شدن به این نیروست.
این نیرو کیست که ابراهیم با دیدن ان بی هوش میشود و تیر
را در زمان نماز با او از پای علی بیرون میکشند.
ذات من یک خالق است . من همیشه درحال خلق کردن هستم.
و جهان همیشه در حال پاسخ به فرکانس های من است.
من بدون خداوند هیچم و با خدا واقعا جهان را تغییر میدهم.
هر چقدر از قدرت هماهنگی بگویم کم است زیرا هر بار مرا شگفت زده میکند.
توجهم باید تنها بر انچیزی باشد که میخواهم.
کنترل کانون توجه که اگر انرا رها کنم افسار زندگی ام را رها کرده ام.
سبک شخصی که خداوند برایم طراحی کرده .
با سوال پرسیدن از او.
خداوند با نشانه های بسیاری هر کدام از ما را هدایت میکند.
و هرکس از انها پیروی کند نه غمی دارد و نه ترسی.
اکنون چطور میتوانم فرکانس هایم را کنترل کنم و زندگی با کیفیت تری را در تمام
جنبه ها تجربه کنم.
تک تک اتفاقات زندگی ام چه انهارا دوست دارم چه ندارم
تنها نتیجه فرکانس ها و باور هایم است.
هر وقت احساس خوبی داشتم هماهنگ بودم
اتفاقات واقعا خوبی را تجربه کردم اما وقتی اخساس بدی داشتم
همه چیز واقعا به شیوه بدی پیش رفت.
و وقتی احساسم خوب شد دوباره همان چیز ها بهتر شدند و واکنش دادند.
با این فایل باید دوباره نگاهی به ورودی های ذهنم بیندازم و با دفت و
وسواس بیشتری انهارا انتخاب کنم.
گتفگو های ذهنی ام را باید بیشتر کنترل کنم.
هر اتفاقی که در زندگی ام رخ می دهد فقط و فقط حاصل فرکانس های من است.
من همیشه یک خالق هستم.
جهان نیز در هر لحظه به فرکانس هایم پاسخ می دهد.
دقیقا هر چیزی فرکانس خاصی دارد.
و برای تغییر هر شرایطی نیز ابتدا باید فرکانس ها را تغییر داد.
عوامل بیرونی هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند.
وقتی که خودم مالک فرکانس هایم هستم یعنی کنترل صد در صد زندگیم را نیز دارم.
و می توانم انرا بهبود ببخشم و برعکس.
هر لحظه باید توجه کنم حواسم باشه که به چیزی دارم توجه می کنم و
به چه سمتی دارم حرکت می کنم.
و سپاس خدایی که را که ایده ها را به دنبال هم می دهد.
امروز اتفاقاتی مانند فرار موسی به سمت رودخانه را تجربه کردم.
که سمت رودخانه رفتم اما هیچ ایده ای نداشتم و دیدم که چگونه زیبا هدایتم کرد.
مفهوم زندگی در لحظه حال را بیشتر درک می کنم که چقدر زیباست.
همیشه باید توجه ام باشد که سکان را به دست قلبم بسپارم.
حتی جاهایی که منطق نیاز دارد. جایی که هیچ تجربه ای نداشتم
اما به این احساس توجه کردم او مرا هدایت کرد.
اری اعجاز خداوند در لحظه بودنش است.
کنترل کانون توجه کنترل احساس و کنترل ورودی ها مهمترین کاری است که باید انجام دهم.
این مفاهیمی که روی انها دارم کار میکنم چقدر غریب و ناشناخته هستند در جهان.
من دارم از مهاجرت و ساختن زندگی جدید با ذوق حرف می زنم
انوقت انها می گویند غریبی خیلی بد است.
من با این نیرو اصلا غریبی حس نمی کنم . وقتی این نیرو را دارم انگار همه را دارم.
غریبی برای من دور بودن از خداوند است نه انسانها.
در زندگی ام همیشه طوری زندگی کرده ام که به هیچ کس وابسته نیستم.
که اینها همه یعنی شرک و متضاد ان توحید دلیل اصلی موفقیت بشریت.
خوش بینی و دیدن خیریت در همه ی اتفاقات راهکار در صلح قرار گرفتن با خودم است.
از انجا که احساس من قطب نمای بسیار دقیق است نباید بگذارم که هیچ چیز احساسم را بد کند.
زندگی من را در ازمون های گوناگونی قرار داده که احساس خوب داشتن را تمرین کردم و مهارتش در حل مسئله افزایش یافت.
نکته ای که هر روز باید به خودم گوشزد کنم این است که
تو رویاها و رسالت و اهدافی داری که دیگران ندارند
پس ورودی های ذهنت و فرکانس های متفاوتی نیز باید داشته باشی.
پس هرگز در تله ی تجارب دیگران نیوفت.
شرایط الانم حاصل فرکانس هایی است که ارسال کردم.
هر موقع ورودی به ذهنم دادم که احساسم را بد میکند
باید به خودم بگویم که ایا حاضری همین غذای مسموم را بخوری؟!
تمام اتفاقات زندگی ام بدون استثنا نتیجه ی فرکانس های من است.
اموخته ام که هر چیزی در این جهان فرکانس و انرژی مشخصی دارد.
هیچ چیز در این جهان شانسی نیست و من بسیار مشتاق ان هستم
که قوانین این بازی را به کار بگیرم.
کار کردن روی رابطه ی هماهنگی ام مهم ترین کار من است.
تمام اتفاقات زندگی ام حاصل فرکانس هایی است که خودم به جهان ارسال کرده ام.
خواه آنهارا دوست دارم یا دوست ندارم.
که این را از احساسم می توان فهمید.
ذات من یک شمشیر دو لبه است. یعنی همانطور که این شرایط به ظاهر ناخواسته را رقم زدم.
می توانم شرایط دلخواهم را آنطور که دلم می خواهد خلق کنم.
از هر جایی که هستم می توانم به سمت جایی که می خواهم حرکت کنم.
همه چیز ذهنی است. به وسیله ذهن می توان تمام زندگی را کنترل کرد.
خداوندا شرایط زندگی ام تغییر کرده برایم هدایتی بفرست و کمکم کن تا این مسیر را ادامه دهم
و بازدهی کار نیز حتی بهتر شود و در برنامه ریزی هایم مرا یاری ده که یاری جز تو نیابم.
من این مسیر را شروع کرده ام و تا پای جانم بر این مسیر هستم.
هنوز دقیق نمی دانم قرار است چه کاری را انجام دهم اما فعلا می دانم باید ادامه دهم.
هر وقت موقعش شود خداوند مرا مطلع می سازد. زیرا مطمئنم من جهت کاری بزرگ و جهانی زنده ام.
درک من از قانون نسبت به چند ماه پیش بسیار بهتر شده است.
و تمام اینها به خاطر سفرنامه ها و تمرین هایی است که انجام میدهم.
من مالک خودم هستم به وسیله فرکانس های خودم.
و هیچ کس هیچ قدرتی چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی برایم ندارد.
و تنها من هستم و خداوند .
همیشه شعارم این است و سعی می کنم تا عملم نیز این باشد.
ذهنت را کنترل کن تا زندگی ات را کنترل کنی.
خودم بار ها و بار ها تست کرده ام که هر وقت احساسم بد بوده شرایط به طرز عجیبی بد و هم فرکانس با احساسم پیش می رود.
اما وقتی به هماهنگی می رسم شرایط نیز متناسب با فرکانس هایم تغییر می کند.
اما خیلی باید مواظب این قانون و درک و آگاهی باشم.
زیرا وقتی پای صحبت افراد حتی موفق نیز می نشینی آنها نیز باور های محدود کننده دارند و این اصل را کتمان می کنند .
اما من که می دانم آن چیزی که مرا به اینجا رسانده این اصل است.
درک رابطه ی میان ذهن و روحم یا خداوند همه چیز را در زندگی ام تغییر داد و از من آدمی دیگر ساخت.
و به نظرم بزرگترین راز پیشرفت در کیهان همین هماهنگی با اصل است این یعنی همان توحید.
آری این قدرت توحید است. این است که قرآن تماما در مورد توحید و ایمان صحبت کرده
و مارا از احساس بد دور کرده است.
توحید آنقدر قدرت دارد که همان احساس خوبش به تمام آن خواستها مانند ماشین و خانه و … می ارزد.
اینقدر این احساس خوب این رابطه برایم مهم است که شده است در آن هنگام خواسته هایم را فراموش می کنم.
یکی از کار هایی که باید انجام دهم این است که در لحظه زندگی کنم.
وقتی در لحظه زندگی می کنم خداوند را می توانم ببینم و به هماهنگی بیشتری برسم و موفقیت یعنی همین.
اعجاز خداوند در لحظه بودنش است.
این جمله پر است از زندگی در لحظه و دیدن خداوند و شکار تک تک لحظاتش.
و تک تک این لحظات با یکدیگر متفاوت هستند اما متحداند.
تک تک آنچه تجربه میکنی، خواه آنها را دوست داری یا نداری، خواه آنها را می خواهی یا نمیخواهی، حاصل فرکانسهایی است که خودت آگاهانه یا ناآگاهانه به جهان هستی ارسال نمودهای.
آری این من هستم که با فرکانس ها و باور هایم دارم نتایج زندگی ام را خلق می کنم زیرا من یک خالق آزاد هستم.
اما کشف قوانین زندگی، از تو خالق بهتری میسازد. زیرا به تو کمک میکند تا آگاهانه خالق شرایط دلخواهت باشی.
آری برای همین همیشه باید با بالاترین تعهد دنبال درک قوانین و به کار بستن آنها باشم.
این مثالهای فیزیکی و ملموس را بکار بردم تا بگویم منظورم همه آنچه که بشود آن را تجربه کرد یا به ذهن راه داد، دارای یک فرکانس مشخص است که جهان میتواند به راحتی آن فرکانس را اندازه بگیرد و با توجه به مقیاس و شدت فرکانسهایی که از شما دریافت میکند، اتفاقات مشابه آن فرکانس دریافتی را کنار هم بچیند و وارد زندگیات نماید.
آری الان دارم احساس می کنم که هر چیزی انگار یک فرکانسی یک ارتعاشی یک حالی یک فازی دارد.
و می توانم به یاد بیاروم ارتعاشاتم را در زمان های مختلف و نتیجه های آنها را.
زیرا به مغزم آموختم که اتفاقات را متناسب با ارتعاشاتم و فرکانس هایم ثبت کنم.
فکر نمی کردم بشود اما شد خداشکر خداصد هزار مرتبه شکرت.
سپاسگزارم به خاطر همه ی روز های خوبی که بهم دادی خدایا و می دلنم روز های بهتر نیز در راه هستند.
این زندگی و هادی مرا به کجا برد. الان دستم آمده چقدر انرژی و تعهد و ایمان لازم است.
از این به بعد یعنی فردا هم برنامه ی زندگی ام بهتر می شود و هم خواسته ایم و هم تعهدم و ایمانم.
حالا می خواهم با ایمان بیشتر این مسیر راتا آخر عمر ادامه دهم بروم بروم بروم پیش خدا اونور.
چون دنیای اصلی اونور است.
به همین دلیل، باید برای کنترل کانون توجهات جهادی اکبر به راه اندازی. زیرا کانون توجه تو”، اسلحه قدرتمندی است که می توانی با کنترل آن، زندگی ات را بسازی یا با رها کردن آن، زندگی ات را نابود نمایی.
آری دقیقا همینطور است دقیقا الان همین احساس را دارم.
احساس خوبی که در این لحظات تمرکز، تجربه میکنی، نوید ساخته شدن ریشههایی را میدهد که ثمرهاش بیانتهاست. احساس تو، در هر لحظه میزان هماهنگی یا ناهماهنگی کانون توجهات را با آنچه که میخواهی، گزارش میدهد.
آری دقیقا همین احساس را دارم احساس می کنم که با هر بار ارتعاش خوب و خدایی گیاهم رشد می کند ریشه می دواند و برگ تازه می دهد.
و در این راه من واقعا خودم را شناختم و دارم بیشتر می شناسم هر روز که می گذرد دارم این نیروی درونم را بیشتر می شناسم
توانایی هایم را بیشتر می شناسم . من قبلا چند سال زندگی کردم اما سال آخر زندگی ام حتی قابل مقایسه با 16 سال پیش که متولد شدم نیست.
آری اعجاز خداوند در لحظه بودنش است بندگی کن تا پادشاهت کند.
همیشه شعارم این است. تمام افتخارم این است که بندگی ربم را بکنم.
زمان هایی که با ربم هماهنگ هستم واقعا در لحظه زندگی می کنم واقعا لذت می برم و هر لحظه برایم متفاوت است مخصوصا لحظاتی
که با نشانه هایش مرا دیوانه می کند . من عاشق یادگیری هستم من عاشق رشد و پیشرفت هستم
مخصوصا لحظاتی که از ربم و خودم می آموزم.
آری در هر لحظه با توجه به افکارم درحال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستم.
و منم دنبال این هستم که قوانین ثابتی را به کار ببندم که بتوانم روی آنها حساب کنم.
آره یعنی اگر نتوانم ورودی هارا کنترل کنم نمی توانم خروجی را نیز کنترل کنم خیلی منطقی و طبیعیه.
و من باید همیشه به دنبال چیزی باشم که به من احساس بهتری میده اشتیاق بیشتری میده انگیزه و عشق میده عزت نفس میده ارزش میده
باعث پیشرفت من میشه باعث تقویت ایمانم میشه. به نظرم قرآن چیز مناسبیه و …
آره وقتی این داخل ذهن رو نگاه می کن می بینم که خیلی حرف ها داره زده میشه که اغلب بیهوده و چرت و پرت هستند.
آره یه احساس یه ارتعاش داره بوجود میاد.
آری درک یا عدم درک قوانین هیچ تغییری در نتیجه ایجاد نمی کند.
اطلاع یا عدم اطلاع از وجود قانون جاذبه تغییری در زندگی به وجود نمی آورد تنها در آن صورت آگاهانه
می توانی از آن قانون به نفع خودم استفاده کنم.
درست است کشف قوانین زندگی از من خالق بهتری می سازد اما در صورتی که من خواهان پیشرفت باشم.
درست است تمام اتفاقات زندگی ام بدون استثنا حاصل فرکانس هایی است که در هر لحظه به جهان ارسال میکنم.
خیلی باید روی ایمانم به این قانون بیشتر کار کنم و این نیاز دارد به تکامل اما تا همین جا دیدم
که یه سری روزا تونستم بعضی اتفاقات رو بنویسم و تجربه شون کنم. دیدم که هر وقت احساس بدی داشتم
انگار همه ی جهان رو سرم خراب میشد و دیدم وقتی که تونستم به احساس خوبی برسم همه چیز به نفع من رقم می خورد.
دیدم که هماهنگی با خدا و خودم می تواند تا چه حد مرا پیشرفت دهد. دیدم و میبینم.
از این پس می خواهم این آگاهی را جدی تر بگیرم می خواهم این آگاهی ها را بیشتر باور کنم.
و شکم را کمتر و کمتر کنم. و افرادی که بازی را بلد نیستند شانس و عوامل بیرونی را دخیل میکنند.
آری هر چیز یک فرکانس مشخص دارد . همچنین تصمیم گرفتم دیگر کلا و کاملا تلویزیون را کنار بگذارم.
هرچه احساس بهتری داشته باشی، یعنی این فاصله کمتر است و هر چه احساست بدتر باشد یعنی این فاصله در حال افزایش است.
اعجاز خداوند، «در لحظه بودنش است». پس اگر این من هستم که دارم زندگیم رو خلق میکنم
پس بیام زندگیمو اونجور که می خوام خلق کنم بیام اونطور که می خوام زندگیمو بسازم
بیام برسم به اونجا که می خوام.
آره هر فردی اونچه رو تجربه میکنه که باورش داره. آره اگر نتونم ذهنم رو کنترل کنم نمی تونم
خروجیشو کنترل کنم و بهم میریزه. آره باید همیشه ذهن رو کنترل کرد همیشه همیشه تا وقتی که زنده ام
مثل غذا خوردم مثل نفس کشیدن چون اگر نتونم ذهنمو کنترل کنم نابود میشم.
آره من مطمئنم که مثلا اگر اینجا نشستم خودم انتخاب کردم
پس میتونم تغییرش بدم به هر نحوی که می خوام.
باید در مورد فرکانس ها هم به همین نگاه بریسیم.
وقتی از قوانین اطلاعی نداری مثل تاس انداختن میشه شانسی میشه
شانسی نیست زندگی چون تو باور نداری که قوانینی هم هست برای تو اینطور میشه.
و چون کنترلی روی ورودی هات نداری ممکنه شرایط بد و خوب رو رقم بزنی.
هی بری بالا بیای پایین. و بعدش به جای باور ها و فرکانس های خودت میای شرایط بیرونی رو
دلیل موفقیت میدونی. مثلا میگی با اون خودکاره که نوشتم خیلی خوش خط شد.
نمیگی که اون موقع حالم خوب بود عشق داشتم زیبا نوشتم میگی چون با اون خودکاره بود خوش خط شد.
و عوامل بیرونی دیگه ای مثل سرمایه اولیه تحصیلات سن و….
صد درصد کشف قوانین زندگی از من خالق بهتری میسازه چون وقتی بدونم
و بشناسم یه ابزار رو قطعا خیلی بهم بیشتر کمک میکنه.
اره کلا چیزایی برامون رخ میده اتفاقاتی میوفته که به کانون توجه مون نزدیکه. من یه اشتباهی کردم گفتم برای تفریح و از سر کنجکاوی رفتم آهنگ های دیسلاو گوش دادم. دیدم کم کم داره اتفاقات جور دیگه ای شکل میگیره که نا دلخواهه از اون جایی که منشاشو میدونستم سریع رفتم به علاوه اونا تمام آهنگ های منفی موبایلمو پاک کردم. و رفتم سراغ سفرنامه و دوره ی ۱۲ قدم که پولش خیلی طبیعی جور شد انگار درآمدم سه برابر شده .
اره وقتی منم با سفرنامه همراه شدم یعنی روی باور هام کار کردم واقعا دنیا و اتفاقات جور دیگه ی شد و شده. و هر چقدر که بیشتر ورودی هامو کنترل میکنم انگار یه ورزشه انگار باورام قویتر میشن و فهمیدم خیلی خلا دارم خیلی . چون تا یکیو میبینم پیشرفت کرده سریع نا خودآگاه بهش حسودیم میشه احساسم به دنبالش بد. ولی بعدش افسار ذهنمو میگیرم و احساسمو بهتر میکنم در هر صورت این یه ضعفه بسیار بزرگه مثل عقده و خلا میمونه . با سفرنامه یکمیش برطرف شد وری هنوز خیلی خیلی مونده تا به جای خوبی برسه یا پنجا پنجا بشه.
و اینجور موقع ها دلم توحید عملی می خواد میرم سراغ فایلاش و احساسم خوب میشه و اتفاقات جور بهتری رقم میخورن.
و از هر لحاظی بهتر میشم به همون اندازه.
اره منم وقتی آهنگی گوش میدم همش محتوا و موضوعش رو ذهنم تکرار میکنه که اگر کنترلش نکنم اعصابمو خورد میکنه.
واقعا این فایل اصل و شاه کلید قوانینه باید خیلی زیاد گوشش کنم.