زیبایی ها را ببینیم

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

“تحسین کردن” مهم‌ترین و قدرتمندترین ابزارِ  برای تنظیم فرکانس هایمان و جهت دهی آگاهانه به کانون توجه مان برای خلق خواسته هاست.

“تحسین کردن” ساده ترین راه برای هماهنگ شدن با خداوند و آوردن نعمت های بیشتر به زندگی است.

زیرا نه آنچه که به آن فکر می کنی، بلکه چیزی که به آن توجه می کنی را به زندگی ات دعوت می کنی!!!

♦  آیا وجه‌های مثبت همسرت را تحسین می‌کنی، یا فکر می‌کنی نیازی به این کار نیست؟!
♦  آیا نکاتِ مثبتِ کارمندات را تحسین می‌کنی؟! یا فکر می‌کنی نیازی به این کار نیست؟!
♦  آیا نکاتِ مثبتِ مدیرت را تحسین می‌کنی؟! یا فکر می‌کنی نیازی به این کار نیست؟!
♦  آیا نکاتِ مثبتِ خانه‌ات، محل کار، شهر … را تحسین می‌کنی یا فکر می‌کنی نیازی به این کار نیست؟!

این خودِ ما هستیم که نیازمندِ تحسینِ دستاوردهای دیگرانیم. زیرا طبیعت و اساسِ وجود ما بر تحسین بنا شده است.

به همین دلیل است که در این لحظات بیشترین هماهنگی و اتصال را با منبع داریم. 

پس هر آنچه را که می‌خواهی داشته باشی، فقط و فقط با تحسین کردنِ آن، واردِ زندگی‌ات کن. این زیباترین و هوشمندانه‌ترین مهارت برای ورود برکت ها به زندگی مان است و البته توانایی است که هر فردی قادر به انجامش نیست. توانایی است که نیاز به باورهای قدرتمندکننده ی پشتیبانی دارد که نگاه متفاوتی نسبت به فراوانی فرصت ها و نعمت ها در جهان برایت می سازد تا نه تنها فراوانی را باور کنی، بلکه دسترسی ات به این فراوانی را درک کنی و بدانی در لحظات تحسینِ دستاوردهای دیگران، بیشترین دسترسی به این منبع فراوانی را داری.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    173MB
    14 دقیقه
  • فایل صوتی زیبایی ها را ببینیم
    3MB
    7 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مصطفی باقری» در این صفحه: 1
  1. -
    مصطفی باقری گفته:
    مدت عضویت: 2390 روز

    سلام عمیق قلبی من تقدیم به استاد عباسمنش، مریم بانو و دوستان فوق العاده ام

    امروز روز اول سفرنامه من هست و به لطف خدا و برکت این سفر معنوی، یک جمله که استاد همیشه از قرآن بیان می کنند و بارها و بارها شنیدم و درکی ازش نداشتم ، امروز در روز اول سفر نامه ، کمی بیشتر تونستم با این جمله الهی و هدایت گونه ارتباط برقرار کنم و به جرات می تونم بگم با درک نسبی این جمله، خیلی از قفل های ذهنم باز شد و خدا رو بیشتر عاشق خودم دیدم و به واقع از خودم بدم اومد، پس با عباراتی که در ادامه خواهید خواند بهتر است که ارتباط عمیقی برقرار کنیدو من فرض میکنم که شما قبل از من به این آگاهی و درک رسیدین که بهتر از این نمیشه که در این صورت یادآوری می شه، یا هنوز درکی نسبت به این قول الهی نداشتین تا این لحظه که به امید خدا اگر بتونم حرف دلم رو بزنم و تا حدودی منتقل کنم، به قول استاد درهایی از نعمت و ثروت و سلامتی وارد زندگی همه ماها خواهد شد.

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    جمله این است:

    خداوند می فرماید: من تمام گناهان رو می بخشم به غیر از شرک

    خواهش می کنم قبل از خوندن ادامه متن، چند دقیقه ای رو بیشتر روی این جمله تمرکز کنید و تامل.

    فقط قبلش چند تا سوال:

    1-شرک یعنی چی؟

    2-چرا شرک در قرآن از سمت خداوند به این شدت تقبیح شده است؟

    3-چرا شرک از کشتن انسانی یا ظلم به دیگران یا ربا و خیانت و دورویی و نفاق…شقی تر و مذموم تر برشمرده شده؟

    4-شرک به لحاظ کمی و کیفی شامل چه درجاتی است ؟

    5-مشرک بودن یا نبودن، چه آثار و تبعاتی در زندگی ما چه دنیوی و چه اخروی دارد؟

    6-تفاوت یک انسان مشرک و مومن در چیست؟

    7-…

    شرک طبق گفته قرآن و همین طور استاد عزیز، یعنی توکل و چشم امید داشتن به غیر،یعنی ایمان به موقعیت و مقام دیگران،یعنی بودن خدا در حاشیه، یعنی باور به اینکه کار من و مشکل من فقط به دست فلانی حل میشود، یعنی باور به ثنویت و دوگانگی در ذات باریتعالی، یعنی خدا من رو به حال خودم واگذار کرده، یعنی خودم هیچ نقشی در نقش زندگیم ندارم و این دیگران هستند که سرنوشت مرا تعیین می کنند،

    یعنی ،یعنی ،یعنی…

    احتمالا کلی موارد دیگه هم بشه در پاسخ به سوال شرک چیست نوشت و سوالات بعدی رو خیلی راحت تر میشه به جواب منطقی و قطعی تری رسید با اینکه ظاهر سوال ها کمی ترسناک تر به نظر میرسه.

    از اینجا به بعد شما رو ارجاع میدم به باورهای بی نظیر استاد،در مورد خداوند در همین فایل:

    اینکه خدا عاشق منه، خدا همواره با منه، خدا درونه من، خدا همیشه حواسش به هست، خداوند تمام کارهای منو به راحت ترین شکل ممکن انجام میده،…

    باز یک گریزی بزنیم به یک قانون جهانی به اسم قانون علت و معلول، اینکه هر معلولی ،علتی دارد و احتمالا هر علتی،معلولی

    (احتمالا رو از این جهت گفتم که در باب خداشناسی فقط معلول به علت، توجیه و منطق دارد و تفکر در باب علت،معلولی در شناخت خدا،به تسلسل یا دور باطل میانجامد)

    خوب طبق باورهای استاد خداوند عاشق چه کسانی هست؟خداوند درون چه کسانی هست؟خدا کارهای چه کسانی رو سهل و آسان انجام میده؟؟؟

    جواب: همه انسانها

    خوب تا اینجا که بین منو امثال استاد عباسمنش نباید هیج تفاوتی در عمل و نتیجه و جنبه های مختلف زندگی باشه ، پس دلیل این همه تفاوت فرکانسی، نتایج مالی،روابط ، سلامتی و … چیه و از کجاست؟

    دوست دارم ساعت ها در مورد این شرک ورزیدن یا نورزیدن بنویسم چون همیشه پاشنه آشیل خودم بوده در تمام دوران زندگیم،ولی همه مان رو دعوت به تفکر و کنکاش و جستجوی بیشتر میکنم تا با کمک هم از آگاهی های همدیگه و 100 البته استاد و هدایت الهی، همواره در صراط مستقیم قدم برداریم، مسیری که سراسر نعمت و ثروت و سلامتی هست.

    مادرم همیشه یک توصیه به من داشت و داره(البته قبل از فوت پدرم) که به من هر چی گفتی گفتی،منو زدی،به من توهین کردی کردی، ولی به پدرت حتی تو هم نگو چون آه پدر بدجوری میگیره و به قول معروف سنگ رو آب میکنه.

    یک بار به مادرم گفتم ولی این مواردی رو که گفتی رو از قدیمها ، در مورد مادر ها شنیده بودم که مادر کم سوادم ولی اندیشمندم جمله ای به من گفت که بعد از حدود 17 سال همیشه به خودم یادآور میشوم، جمله این بود:

    پدر نسبت به فرزندانش یک غیرت خاص و مثال زدنی داره،پدر به فرزندانش مینازه چه خوبش چه از راه مستقیم خارج شده، پدر طاقت دیدن بیماری و بی پولی و ناراحتی فرزندانش رو اصلا نداره و… که بعدش یک خاطره از پدرم و یکی از برادرام تعریف کرد که توی اطاقی با هم خصوصی صحبت میکردند:

    حین سیگار کشیدن بارها مچت رو گرفتم گذاشتم به حساب جوانیت، دهنت بوی مشروب می داد گفتم حالا یک بار بوده و احتمالا با رفیقاش عروسی جایی بوده که برات آرزو کردم حالا که این نجسی رو خوردی لااقل بهت خوش گذشته باشه، توی پارتی گرفتنت،با فلان دختر سر از کلانتری درآوردی و برای اولین بار پام به کلانتری باز شد،ماشین رو برداشتی و کوبیدی به گاردریل و …نه چیزی گفتم نه به روی خودم آوردم و به خودم گفتم که منم مشابه بعضی از این کارها رو در جوانیم کردم.

    مادرم می گفت چند دقیقه ای هیچ صدایی نیومد تا اینکه پدرم جمله ای گفت که ای کاش نمی گفت:

    همه اینا رو ندید گرفتم و همیشه پشتت بودم ،کنارت بودم و با خودم هزار بار میگفتم تو از زندگیت راضی باش من هم بیشتر به پات میریزم چون میدونم نون حروم نخوردی و بالاخره مسیر درست رو پیدا میکنی ولی، ولی …

    مادرم میگفت دوباره یک سکوت چند ثانیه ای شروع شد و پدرت گفت:

    پسر جان ولی اینکه برای چندرغاز پول که با دوستات بخوایی بری مسافرت، به هر کس و نا کسی رو زدی ولی به من نگفتی ،حتی شانست رو هم امتحان نکردی، این رو نمی تونم ندید بگیرم، نمی تونم ببخشم.

    تفسیر و تعبیر این ماجرا با خودتون.

    ما با شرک ورزیدن به خودمون ظلم میکنیم،خودمون رو از ثروت و سلامتی و روابط عالی و … محروم میکنیم،خودمون رو از قدرت لایتنهایی و بیکران خداوند دور می کنیم، از زندگی لذت نمی بریم،دائما در غم و ترس و نگرانی به سر میبریم و …

    حالا به نظرتون خدایی که عاشق ماست ،همواره با ماست،درون ماست،بیشتر از ما می خواد که ثروتمند،سعادتمند، سلامت باشیم میتونه این مشرک بودن ما رو ببخشه؟

    اگر آره پس باید به خدایی خدا و عدالتش و رحمان و رحیم بودنش و عاشق بودنش و در نهایت به وجود خود خدا شک کرد.

    دیگه مغزم بیشتر از این کشش نداشت ☺

    عذر می خوام که طولانی شد چون کمتر از این هم امکان نداشت.

    از استاد و شما دوستان عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: