زیبایی ها را ببینیم - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام.
زیبایی های امروز 10 تیر 1403- یکشنبه.
1- وقت پزشک زنان داشتم.
از خداوند چیدمان خواستم که راحت برم و بیام، حافظ اذیت نشه.
مامانم مراقبش بود، خواب بود، بیدار هم که شد مامانم سرگرمش کرد تا رسیدم خونه.
2- دیروز تو پیاده روی زیبایی های زیاد دیدم: پیشی های بامزه، کبوتر، گل های قشنگ، انار و …
3- تو داروخانه، خانمِ عکاسِ عکس های بارداری رو دیدم و گپ زدیم تا نوبتم شد.
4- به پذیرش گفتم نوزاد دو ماهه دارم میشه ثبتِ نوبتم جلو بیفته، پذیرفت و کارم رو انجام داد.
خدا قلب ها رو برام نرم کرد، الهی شکر.
5- امروز دو تا خانم باردار دیدم تو کلینیک، ذوق کردم براشون و ارزوی خوب کردم براشون.
6- منشی کلینیک گفت خانم دکتر 10/5 میاد اما به لطف الله، 10:10 دقیقه اومد، ذوق کردم.
7- نفر هشتم بودم، ولی نفر چهارم رفتم داخل، چون بقیه نیومده بودن. ذوق کردم.
خدا واسم عالی چید.
صبح ستاره قطبی نوشتم، تیک خورد.
الهی شکر.
8- لاکِ منشیِ کلینیک و یکی از پرسنل داروخانه بنفش بود. ذوق کردم.
نشونه بود برام که همه چیز عالی جلو میره.
9- قرص های مکمل ام تجدید شد برای دو ماه.
الهی شکر برای خوردنِ روزانه ی مکمل های خوب: مولتی ویتامین، کلسیم، آهن، D3 1000
10- دیروز عروس داییم برام ویس فرستاد، خوشحال شدم.
منم براش ویس فرستادم هنگام پیاده روی و عکس های قشنگی که از طبیعت گرفتم رو براش فرستادم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا ازت ممنونم.
یا ارحم الراحمین
سلام.
نکات مثبت امروز
1- یاد حرف استاد افتادم که دوستان کامنت نوشته بودن با این فحوا:
که اگه حالتون بده اصلا نمیشه یهویی خوب شین بلکه پله پله میشه رو به بهتر شدن میرین.
منم امروز به خودم گفتم سمانه تو 100 نمره حالت بده، بیا یه کاری کن بشه 99.
همینطوری یه سری کارها انجام دادم که حسم رو خوب کنن و تا شماره 80 پایین اومدم…
بعد دیدم حالم بهتر داره میشه.
این یه راه حل عملیاتی خوبه واسه کم کردن درجه حال بد و تغییر مسیرش.
2- کاغذهای باور و جملات حس خوب رو مجدد چسبوندم دیوارِ اتاق خودمون.
3- پروانه های رنگی رنگی چسبوندم در کمد حافظ جانم.
4- خندیدم امشب با صدای بلند، دلم واسه شنیدن صدای خنده ام تنگ شده بود.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت.
یا الله، یا رحمان، یا رحیم.
سلام.
قشنگی های زندگیم، امروز.
1- وقتی فکرم رو عوض میکنم آسان میشم. الهی شکر.
2- وقتی مقاومتم رو از چیزی بر میدارم آسان میشم. الهی شکر.
3- وقتی حسم خوبه اتفاقات خوب میان. الهی شکر.
4- خواهرم اومد دیدنمون.
5- نهار ماکارانی خوشمزه خوردیم، با ماست (با نعنا و خیار و گل محمدی)
6- صدای رعد و برق و بعد صدای بارون، الهی شکرت.
7- خوابِ میان روز، الهی شکر.
8- کامنت خوندم و لذت بردم.
9- عصر رفتیم بیرون با مامان و خواهرم، الهی شکر.
10- بوی خاک، بوی بارون، الهی شکرت.
11- دارم درخواست دادن رو تمرین میکنم جهتِ افزایش اعتماد به نفسم.
12- مچِ ذهنمو گرفتم دیدم ریشه ی ترس هام از آینده است.
13- موقع خوابیدن های موقت زیرم تشک میندازم و به خودم احترام میذارم.
14- برخورد دوستانه تر با خودم، آفرین، مرسی سمانه جونم.
15- هر کسی تو زندگیش چالش خودشو داره.
فقط من چالش ندارم تو زندگیم.
16- خواهرم کیک خرید آورد برامون.
17- خواهرم از حافظ مراقبت کرد که من بخوابم.
18- تلاش میکنم لحظات بیشتری تو حس خوب بمونم، کنترل ذهن کنم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا ممنونتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
زیبایی های جمعه 8 تیر 1403.
خدایا ازت ممنونم برای امروز و صبح زیبایی که واسم چیدمان کردی.
مینویسم تا ردپا به جا بذارم از احساسم الان.
خدایا ممنونم که صبح بیدارم کردی به حافظ شیر بدم و پوشکشو عوض کنم.
بعد هدایتم کردی برم تو مجتمعِ قشنگمون پیاده روی.
به یادِ دوره قانون سلامتی که صبح زود میرفتم منو 5 صبح بردی پیاده روی با عشق و حس خوب و امنیت.
کلی قشنگی دیدم:
گل آفتابگردان زیبا که عکس گرفتم ازش.
یه عالمه پیشی که باهاشون سلام علیک کردم هر کدوم هم یه مدل دلبری میکردن.
گل های بنفش و صورتی و رنگی رنگی.
صحبت کردم با خودم و خدا جونم تو پیاده روی خیلی کیف داد.
تو گفتگوهام درک کردم راهِ درمانِ احوالات این روزهام از سایت میگذره، مشاوره هم در کنارش عالیه، اما هر چی نیاز داشته باشم واسه بهبود تو سایت و آموزه های استاد هست.
مرسی که منو به پیاده روی فرستادی که زمان رفت و بازگشتم دست خودم بودم و سبکبال رفتم و برگشتم.
مرسی که حافظ پیش باباش بود در امنیت و خوابیدن و منم در راحتیِ فکر و خیال رفتم و اومدم.
خدایا مرسی چند تا کاری که تو خونه میخواستم انجام بدم رو انجام دادم با صبر و حس خوب و فراوانی.
مرسی تو دفترم مفصل نوشتم و سپاس گزاری کردم و باورهای عالی و حسِ خوب و امید رو مرور کردم و نوشتم.
مرسی برای تکرار و مرور تمام باورهای حس خوب و امید بخش امروزم تو ذهن و قلبم.
خدایا تو دفترم نوشتم اینجا هم مجدد مینویسم:
کمکم کن توجهم بیشتر جلب شه به زیبایی ها و نکات مثبت و سپاس گزاری.
خودت بهم صبح گفتی درمانِ من اینه تا به ارامش برسم.
خودتم کمکم کن.
منو نسبت به خودت مطیع تر و سپاس گزارتر کن.
الهی آمین.
مرسی که داری یادم میدی با فرمونِ بهبودگرایی جلو برم و فکر کنم و انجامش بدم.
دیشب کامنتی از اقا ابراهیم خوندم در پاسخ به سوال دوستی که پرسیده بودن بدون خدا آیا رسیدن به خواسته ها و ثروت و … میشه.
اقا ابراهیم هم مثل همیشه خیلی قشنگ از عشق و عاشقی هاش با خدا نوشت.
از دل نوشت که به دل هم نشست.
منم براشون کامنت تحسین نوشتم و برای خدا نامه نوشتم، ولی ارسال نشد، اینترنت قطع شده بود.
گفتم خیره.
همون نامه و راز و نیازم با خدا رو مفصل تر تو دفترم نوشتم امروز صبح، بخشی شو هم اینجا.
باید اینجا نوشته میشده…
خدایِ این لحظه، خدای فردا و اینده هم هست.
الهی شکرت.
خدایا کمکم کن توجهم بره روی زیبایی ها و صحبت کردن و فکر کردن به زیبایی ها.
خدایا کمکم کن از سختی ها صحبت نکنم و سکوت کنم.
خدایا کمکم کن هر نکته مثبت کوچک یا بزرگی دیدم و حس کردم سریع بهش توجه کنم، بگم یا بنویسم یا تو ذهنم بهش فکر کنم.
خدایا کمکم کن قشنگ فکر کنم، چون الان متوجه شدم قشنگ فکر کنم، حسم قشنگ میشه، رفتارم هم قشنگ میشه و به ارامش بیشتری میرسم.
خدایا یادم بده تو لحظه چطوری زندگی کنم و لذت ببرم.
خدایا یادم بده و یادم بیار هر اونچه که باید انجام بدم.
تو پیاده روی گفتم به خودم سمانه جان تو الانشم، تو این ایام هم داری هر روز به زیبایی ها توجه میکنی، آفرین بهت، ادامه بده.
فکر نکن که توجهت روی سختی هاست فقط.
تو فقط نیاز به فرصت داری برای هماهنگی با تغییرات، همین.
تدریجی و تکاملی، یادت باشه عزیزم.
و سمانه به یاد بیار دیروز صبح این ساعت در چه حالی بودی و الان چه حسی داری…
الهی الحمدالله برای همه ی گشایش هات.
استاد جان و مریم جان ممنونم که سبک زندگی و درس هاتون ارامش بخش و راهگشای زندگیمه.
خدایا شکرت، شکرت، شکرت.
یا سریع الاِجاب
سلام.
زیبایی های 7 تیر 1403، پنجشنبه جان.
قسمت اول زیبایی های امروزم رو در پاسخ کامنت نفیسه جانم نوشتم، درست زمانی که از یه بحران عبور کرده بودم و رسیدم به ساحلِ امن.
الهی شکر برای چالشی که به خیر ختم شد.
قسمت دوم:
1- مادر مهربانم برای نهار کتلت بسیار خوشمزه و برای شام چلو گوشت خوشمزه پخت، نوش جان کردیم.
2- خدا حفظ کنه همه ی مامان هارو، مامانِ منم حفظ کنه، تنش سلامت باشه و قلبش سرشار از آرامش باشه همیشه.
3- حافظ جانم روی پام خوابید و من تونستم دو تا کامنتِ آخرِ سعیده جان شهریاری رو بخونم و براش پاسخ بنویسم.
خیلی لذت بردم از کامنتش.
الهی شکر.
4- الهی شکر برای هر بار که آب خنک نوش جان میکنم.
5- الهی شکرت برای همه ی نعمت هات.
6- تعطیلات آخر هفته میرم خونه مامانم، آخ جون.
7- شب، هوای مطبوع و خنک رو استنشاق کردم، عالی بود، بلافاصله گفتم الهی شکر.
8- تو کامنت اعظم جان که برای نفیسه جانم نوشته بود این متن عالی رو خوندم:
اگر در مواقعی نتونستین ذهنتون رو کنترل کنید و نمی خواهید در آن حال باقی بمانید ولی قدرت کنترل نجواها رو ندارین!آگاهانه ذهنتون رو از روی اون مسئله بردارید و شروع کنید به حرف زدن درباره ی اون چیزهایی که میخوایین اتفاق بیفته.
یعنی سریع از ناخواسته شیفت کنم روی خواسته.
خدایا خودت کمکم کن.
9- تو کامنت سعیده جان این متن عالی رو خوندم:
جهان کاری نداره شما از چی خوشت میاد،جهان به کانون توجه شما کار داره.
10- تو کامنت نفیسه جانم این متن عالی رو خوندم:
تو منو خلق کردی همه جوره هم منو بلدی خودت حالم را خوب کن.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
برای همه و خودم سلامتی، آرامش، سعادت، ثروت، برکت، حال خوب، روابط خوب، حسِ لیاقت، اعتماد به نفس، عزت نفس میخوام از خداوندِ وهاب
خدایا خودت هر لحظه هدایت کنم به بهترین ها. ازت ممنونم برای همه ی هدایت هات تو لحظات زندگیم.
به نام خالقِ زیبایی ها.
سلام.
قشنگی های زندگیم، امروز چهارشنبه 6 تیر 1403.
1- مرورِ یه درس عالی برای امروزم:
بهبودگرایی یعنی اون لحظه همون قدر که میتونی و میشه از اون لحظه استفاده کن لذت ببر، موکولش نکن به شرایط بهتر در زمانی دیگه.
خواسته و ارزوتو انجام بده هر چقدر که میشه، حتی اگه یه ذره باشه یا یه دفعه باشه هم عالیه، درگیر نکن ذهنتو که یه موقعیت رویایی و بی نقص باشه تا تو به خواسته ات برسی.
کمال گرایی یعنی دنبالِ یه موقعیتِ بی نقص و کامل بودن و موندن و عملاً نرسیدن به خواسته یا آرزو.
مثال: دلم میخواست یه دلِ سیر روی تختمون بخوابم.
گفتم خب الان که حافظ خوابه، تخت هست، تو هم هستی، الان دراز بکش روی تخت.
به همین سادگی یه خواسته رو به دور از کمال گرایی و یه موقعیتِ کامل و بی نقص، تیک زدم برای خودم.
مثال: آرزوم بود ستاره قطبی صبح و شب بنویسم.
روی تخت که دراز کشیدم ستاره قطبی نوشتم، سپاس گزاری هم نوشتم.
2- یه راه درمانِ روحیه ی خودم برای بهبود که خدا بهم گفت:
نوشتن لیستی از کارهایی که انجامشون خوشحالم میکنه.
دارن تیک میخورن.
مهم نیست برام یه بار انجامشون میدم یا چند بار.
مهم اینه این ذهنیت رو که تو نمیتونی دیگه انجامشون بدی و شاد شی رو میشکنم تو ذهنم و اتفاقا با همون یه بار جدا از اینکه کوتاهه یا چی، صرفاً انجامش خوشحالم میکنه و حسِ نداشتن ازادی رو از بین میبرم داخل خودم.
ادامه ی کامنت رو بعدا مینویسم ان شاالله.
الان باید برم پیشِ حافظ جانم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا خیلی ازت ممنونم.
به نام خالقِ زیبایی ها.
سلام.
قشنگی ها و نکات مثبت امروز- دوشنبه- 4 تیر 1403.
1- فایل های استاد رو توی tv دیدم، خیلی چسبید.
2- الهی شکر برای تلاش های امروزم نسبت به حافظ جانم:
شیر دادن، خوابوندن، شستشو، تعویضِ پوشک و …
3- سمانه جونم مرسی که داری تمرین میکنی طوری گفتگوهای ذهنیتو کنترل کنی که بهت حس خوب، امید، انگیزه و شادی بده.
4- فالوده نوش جان کردم.
5- دو روز از کمک مادر جانم بهره مند شدم برای پروژه ی واکسنِ دو ماهگیِ حافظ جانم.
الهی شکر.
6- خوابِ 15 دقیقه ایِ با کیفیتِ عصرِ امروز.
7- تو دفترم نوشتم، تو سایت کامنت نوشتم.
8- هدایت شدم امروز وقت دکتر خودم رو تلفنی بگیرم.
بسیار آسان و راحت انجام شد.
ان شاالله خدا آسانم کنه، راحت برم و حافظ هم در راحتی باشه.
9- خدایا شکرت که منو در مسیر رشد گذاشتی.
10- توجهم جلب شد که هر روز دارم کلی کار انجام میدم، و به ذهنم گفتم نمیذارم کمالگرایی مانع دیدن این همه تلاشِ خوب روزانه ام بشه.
گیریم بعضیاشو یادم بره، یا نرسم انجام بدم، مابقی رو که دارم انجام میدم.
تازه شم نگرانی نداره، خدا یادم میندازه.
11- دایره آبی دیدم، ذوق کردم.
پیام عالیِ فاطمه جانِ مهاجر رو خوندم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا ازت ممنونم که بهم کمک میکنی، هدایتم میکنی.
به نام او، یا لطیف
سلام
قشنگی های امروز، 3 تیر، یکشنبه، 1403.
1- سلامتی، حال خوب، حس خوب، دوست داشتن خود، مهربانی با خود، زیبا صحبت کردن با خود، بهبود افکار درون ذهنم.
2- سلامتی حافظ جانم.
3- جوکر2 رو دیدم و خندیدم.
متوجهِ نقش خنده در احوالات این ایام هستم.
4- آرامشی که با صدای سشوار میگیره حافظ جانم.
5- تغییرات جدید حافظ که شیرینه.
6- درس امروز که با مثالی واقعی برام آشکار شد:
هر خواسته ای داری، تو مسیرش باش، هر کاری که باید انجام بدی براش انجام بده، رها باش، منتظر جواب نباش هر لحظه، خودش در بهترین زمان و شرایط اتفاق میوفته و خواسته ات تیک میخوره.
7- محیا جونم، خواهرزاده قشنگم اومد خونه مون.
8- عصر یه ساعت خوابیدم، عالی بود.
9- بوی بارون و بارون امروز.
10- املت خوشمزه ی امروز.
11- مهر و عطوفتِ مادرم.
12- کامنت نوشتم.
13- کارهایی که انجام میدم هر روز.
14- محیا امتحان سختی داشت دیروز، مامانم بهش گفت ان شاالله قبول میشی، جمله ی زیبایی گفت:
قبول هم نشم مهم نیست، مهم اینه من همه ی تلاشمو کردم.
بهش گفتم اینو به حافظ میگم، بعد گفتم اینو به خودم میگم.
تو هر لحظه ام باید به خودم بگم همه ی تلاشت رو بکن، نتیجه مهم نیست.
خدایا بهم کمک کن کمالگرایی رو دور کنم از خودم و بهبودگرایی رو جذب بیشتری بکنم.
15- چند وقت پیش که متوجه شدم بعضی از افراد خانواده پیگیر اخبار و حواشی هستن اولا خوشحال شدم که خودم دورم و بی توجه.
بعد گفتم در شرایط بارداری و بعد از زایمان یه خانم و همسرش باید دقت کنه دور باشه از نازیبایی ها تا روحیه شون بالاتر بره که واسه سلامتی خودشون و بچه شون لازمه.
تو بارداری و بعد زایمان راحت تر انجام میشه این تمرین به خاطر بچه.
بعد دیدم و گفتم چرا فقط تو این ایام؟
همه و همه باید تلاش کنیم توی زندگی مون از نازیبایی های اخبار و حواشی دور کنیم خودمون رو و نبینیم و نشنویم تا اعصاب و روح و روان و جسم سالم تری داشته باشیم.
اتفاقا امروز داشتم از این میگفتم با مامانم و حافظ جانم که چه خوب شد اینستاگرامم رو حذف مطلق کردم پاییزِ 1401.
16- خواهرم دو تا کتاب داشت در رابطه با ویژگی ها و مهارتهای نوزاد در هر سنی، برام اورد.
خوشحال شدم.
ویژگی های دو ماهگی رو خوندم تو اینترنت خیلی کیف کردم.
17- صورت همچون ماهِ قندِ عسلم در خواب
لا حول ولا قوه الا بالله
18- مامانم به نقل قول از استاد بهم یاداوری کرد هر روز بگم:
ایاک نعبد و ایاک نستعین
19- نعمت های خداوند که وارد خونه مون شد.
20- خانواده رو مهمونِ اب هویج بستنی کردم امروز برای مناسبتی زیبا.
21- تماس خواهرم باهام امروز.
22- بادی که برگها رو تکون میده، سبزیِ شاخه های رو به پنجره مون که میبینمشون.
23- صبح با حافظ جانم خوب خوابیدیم، الهی شکر.
24- خدایا ازت ممنونم یادم دادی و کارهای حافظ رو خودم انجام میدم با عشق و علاقه:
– امروز بینی شو تمیز کردم، به خودم افتخار کردم و از خدا ممنونم.
– امروز ناخن هاشو کوتاه کردم، به خودم افتخار کردم و از خدا ممنونم.
– اینکه تو روشوییِ حمام پسرم رو هنگامِ تعویضِ پوشکش میشورم. به خودم افتخار میکنم و از خدا ممنونم.
– اینکه بهش شیر میدم، به خودم افتخار کردم و از خدا ممنونم.
حسِ بغل کردنش…
الهی شکر.
حسِ دیدنِ صورت ماهش و لمسِ لپ های نازنینش…
الهی شکر.
25- خوشحالم که اکثرا روزانه اینجا مینویسم و از خودم ردپا به جا میذارم.
من این مسیر رو اومدم تو زندگیم.
با همه ی فراز و نشیب هاش خوبه و ارزشمند.
سمانه جان خسته نباشی نازنینم، خدا قوت دخترِ قشنگم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت برای حال خوب امروزم.
سلام به نفیسه ی نازنینم.
داغِ داغ پاسخ مینویسم برات…
داشتم میخوندم اشکم سرازیر شد…
که حافظ منو همینی که هستم انتخاب کرده مامانش باشم.
میدونی چی شد؟
من مشغول شیر دادن بودم که دستمو سفت گرفت.
انگار بخواد حرف تو رو در لحظه تایید کنه.
این دست گرفتن محکم بود، فرق داشت با قبل…
خدای خوبم حس میکنم کد بهبود روحیه ام برام روشن شده.
از وقتی فهمیدم تو پذیرش شرایط جدید مشکل دارم.
از وقتی خانم مشاور مرکز بهداشت، نیلوفر جان بهم گفت تو اضطراب داری.
باور نمیکردم من اضطراب داشته باشم.
وقتی اسم دار شد حالم انگار سبک شدم.
انگار پذیرش برام اسان تر شد.
چون تغییر کردم و گفتگوهای ذهنیم از نازیبا به زیبا شیفت کردن.
مرسی که برام نوشتی.
از راه دور بوسه من و حافظ برای خاله نفیسه جان.
چرا ما می دویم دنبالِ موفقیت؟
در حالیکه اگه اروم بریم موفقیت دقیقا تو دستهامونه؟
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت.
سلام مجدد به دوست نازنینم نفیسه جان.
من برات پاسخ نوشتم، بعد دیدم دایره آبی دارم، باز کردم دیدم شمایی.
این چه معنی میده؟.
نزدیک بودن قلب هامون به هم.
من در وضعیت موج سینوسی یا الا کلنگ هستم این روزها.
خدا رو شکر به هر پله.
قراره این روزها و این شرایط، سمانه ای بزرگتر از من بسازه.
خدا کمکم کنه راحت تر بگیرم و جلو برم.
دقت کردم من الان شتاب دارم.
وقتی دارم حافظ رو شیر میدم تو سرم صدا هست که تموم شه زودتر برم دنبال کارهایی که دارم مثلا جمع کردن لباس ها از رخت اویز یا هر کار دیگه ای که دارم و اون لحظه به سرعت بالا میاد که یعنی کار فعلی زودتر تموم شه برم بعدی.
عملا زندگی در لحظه نکنم، شتاب دارم برای لحظه ی بعد.
دارم اگاهانه تمرین میکنم وقتی کاری انجام میدم تو همون بمونم و نرم بعدی با شتاب ذهنی.
با تو و برای تو مینویسم از قشنگی های امروزم، پنجشنبه 7 تیر 1403.
1- دنبال دو تا قطره بودیم برای حافظِ مامان، امروز پیدا کرد عمه جانِ جیگرش.
2- صبح حالم (جسم و روان) بد بود، مامانم اومد، اورژانس اومد، عبور کردم از سختی.
3- خوابیدم، الان خیلی بهترم.
4- پسرم در ارامش خوابه.
5- ساندویچِ خوشمزه ای خوردم دیشب.
6- روی تختمون خوابیدم در آرامش.
7- کامنت خوندم و نوشتم.
8- باد میاد، درخت و برگها تکون میخورن.
9- وقتی میدیدم ادمها روی نیمکت های تو پیاده رو نشستن با خودم میگفتم چه خوب که وقتش و آزادیشو دارن و نشستن، ذهنم گفت تو نداری.
برای همین تو پیاده روی قبلیم رفتم بیرون مجتمع و اگاهانه منم چند دقیقه نشستم رو نیمکت و به خودم و ذهنم نشون دادم که میتونم.
ذهنم شیطنت میکنه من خلاف حرفش رو انجام میدم، حالم خوب میشه.
الهی شکر.
10- خانواده و دوست های خوبی که دارم.
خدایا ممنونم.