در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش قانون آسان شدن برای آسانی ها و نشستن روی شانه های خداوند را از جنبه های مختلف و با زبان ساده و کاربردی توضیح می دهد تا متوجه شویم
- چه می شود که در اکثر مواقع مجبور به حل مسائل زیادی هستیم یا در اکثر مواقع درمانده می شویم؛
- و چه می شود که اکثر مواقع زندگی روان پیش می رود و مسائل راحت حل می شود؛
- بین “جنس رابطه ما با خداوند” و “میزان روانی چرخ زندگی” چه ارتباطی وجود دارد؛
همچنین استاد عباس منش در این فایل، باورهای قدرتمند کننده ای را بررسی می کند که باعث تقویت رابطه ما با خداوند می شود به گونه ای که چرخ زندگی روان شود و روی شانه های خداوند بنشینیم. این آگاهی ها ما را به این درک می رساند که:
- منظور از “فرکانس خداوند” چیست؟
- چه زمانی به فرکانس خداوند دسترسی داریم؟
- چه جنسی از توجه، ما را به فرکانس خداوند نزدیک تر می کند؟
- چه جنسی از باور، ما را نسبت به خداوند متوکل می کند؟
- چه جنسی از باور، دسترسی ما به هدایت های خداوند را باز نگه می دارد؟
- چه می شود که همواره آسان می شویم برایم آسانی ها؟
- چه می شود همواره در مدار دریافت نعمت ها قرار می گیرم؟
آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید. از آنها نکته برداری کنید. سپس در هر زمینه یا موضوعی، به ماجراها و تجربه های زندگیتان نگاه کنید و ببینید به صورت کلی:
- چند درصد مسیر زندگی شما هموار است و چند درصد سخت است؟
- چند درصد برای رسیدن به خواسته هایت تقلا می کنی و چند درصد خواسته ها خود به خود وارد زندگی ات می شوند؟
- به مفاهیم این فایل فکر کن و ارتباط بین مفاهیم این فایل و “میزان روانی یا سفتی چرخ زندگی ات” را پیدا کن.
- به این فکر کن که چه نگاهی به خداوند داری؟
- چه باورهایی را درباره رابطه با خداوند پذیرفته ای؟
- این باورها چقدر مسیر زندگی را برایت هموار یا ناهموار کرده است؟
سپس درک خود ز آگاهی های این فایل را با جزئیات در بخش نظرات این فایل بنویس.
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذار شما هستیم.
منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی332MB66 دقیقه
- فایل صوتی ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی64MB66 دقیقه
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من داده
قسمت ششم
بررسی یه مسئله در محل کار
امروز وقتی ما در قسمت شستشو جمع بودیم درجایی که مدت خیلی زیادی هست که مشکل داریم و اکثر کارها در آنجا برگشت میخورد و و این باعث پایئن آمدن آمار شده بود
کلی تقلاها صورت گرفت ولی نشد که نشد
تا امروز که داشتیم دنبال مشکل میگشتیم هر کسی یه چیزی میگفت ، و خب وقتی هم که ایدهای اون فرد رو دنبال میکردیم هیچ نتیجه ای نمیگرفتیم
تا اینکه چیزی به چشم من بلد شد، و وقتی که رفتم سراغش و چند نمونه دادم دیدم که مشکل کاملا حل شد
خب همه میگفتن دمت گرم چکار کردی
ولی من در دلم میگفتم خدایا تو این کارو کردی ها
تو به من گفتی ها ،وگرنه من که از کجام درآوردم که مغز جن هم نمیرسید که مشکل از کجا بود
دقیقا دوباره مثل دستگاه جوش که اون کسی که اومد راه اندازیش کرد گفت که هیچ کس نمیدونه و باید از چین نفر بیارید و نمیشه و از این حرفها و میخواست که ما دنبال اون باشیم فقط
ولی من باز با اون الهامات خداوند تونستم مدلهای مختلف رو باهاش جوش بدم
چرا این اتفاقات افتاد ؟
چون چندین روزه که من دارم هی در طول روز یادآوری میکنم که خدایا تو هستی که داری کارها رو انجام میدی
و واقعا دیگه مطمئن شدم که خداوند داره انجام میده و ایده ها رو میده ، چون وقتی که به ایده ای که اومد تو سرم برای درست شدن قسمت شستشو ، دیدم که واقعا این ایده از من نبود و یکی در دلم این رو به من گفت و من فقط اجرا کننده بودم انگار
پس این نشون میده که واقعا خداونده که داره کارها رو انجام میده
و من نمیدونستم که ایمان رو من باید بسازم ، فک میکردم که این وظیفه خداونده ،و میگفتم خودش آفریده دندش نرم خودش هم من رو با ایمان کنه
دیدم که نه به حرف نیست ، باید عمل کرد و ایمان رو ساخت ، با توجه ، با تکرار با وصل کردن اتفاقات به خداوند
عمل به قانون
دقیقا بعد از اینکه اون ایده الهامی اجرایی شد و همه دیدن که چقد کار خوب پیشرفت و مشکل حل شد
من دیدم که مدیر و مدیر کنترل کیفیت داشتن صحبت میکردن و فک کنم ، به نظرم اومد ، شایدم اشتباه کنم ، ولی احساس کردم که مدیر هم داشت میگفت که منم تو این قسمتش نقش داشتم و انگار یه چیزی درونم میگفت برو هی وسط بگو که دیدید چی شد ،و اونها از تو تعریف کنن و فک نکنن که اونها نقشی داشتن و فقط تو نقش داشتی
این فکر باعث شد که من دو قدم به سمتشون بردارم و نزدیکشون که داشتم میشدم گفتم هی چکار داری میکنی ، مگه مهمه که نظر بقیه در مورد تو چیه؟
مگه تو برای نشون دادن خودت به اینها این کارو کردی ؟
گفتم که ول کنن بابا من بخوام بیام به اینها ثابت کنم که ببینید من چقد خوبم و چقد حرفه ای ام ، گفتم ولش کن اون کسی که باید رضایت داشته باشه منم
و من بجای اینکه بیام روی دیگران تمرکز کنم و خودم رو به دیگران بخوام ثابت کنم که تایید بگیرم خودم خودم رو تحسین میکنم و تایید میگیرم از خودم
و از اونجا دور شدم
چون دیده بودم که بارها اومده بودم گفته بودم فلانی و بهمانی دیدید که چقد فلان کاره خوب شد و همه به به و چه چه میکردن و من احساس غرور میکردم و خب کلا به اندازه یک ساعت هم این حس نبود و دوباره برمیگشت به حال اول
ولی گفتم ولش کن بابا ،من دنبال تایید شما نیستم ،و اصلا مهم نیست که من رو تایید کنید یا نکنید
مهم نگاه خودم به خودم هست
و دیدم که اینطوری خیلی بهتره
قبلا در این مواقع بسیار عصبانی میشدم و همش توقع داشتم که دورم مثل پروانه بچرخن و به به و چه چه کنن و بگن بابا تو دیگه کی هستی ، تو مارو نجات دادی و به این واسطه من احساس مهم بودن کنم
و اگر این کارو نمیکردن به شدت بهم میریختم و میگفتم برید پی کار تون، دیگه من کاری برای شما نمیکنم
ولی وقتی که این بار نگاه کردم به خودم دیدم که کلا فرق کردم
و دیدم که همین که اون فکر رو در نطفه کشتم خیلی برام بهتر شد،و ایمانم قوی تر شد
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه قدرت خلق زندگیم رو به من داده
وقتی که می بینیم که احساسمون بد میشه : اون افکار رو تغییر بدیم
این همون چیزیه که باعث تغییر فرکانس میشه، خداروشکر چند وقته که دارم اینطوری عمل میکنم ، مخصوصا در مورد مریضی و این چیزها که خداوند از طرف یه دوست عزیزی در سایت به من یاد داد که چطور به ناخواسته مریضی فک نکنم و جذبش نکنم
گفت که بجای اینکه وقتی یه موضوعی رو میبینی که داره اذیتت میکنه بجای اینکه هی سعی کنی مثلا هی بگی که من خوب میشم یا من نمیگیرم یا از این حرفا ، بیای و کلا به یه چیز دیگه توجه کنی
مثلا من از عطسه کردن اطرافیان خیلی میترسم که نکنه مریض بشم
چون انقد در کودکی به من گفتن
و من اومدم هر باری که کسی کنارم عطسه میکرد میگم که بجای اینکه به ناخواسته توجه کنی به یه چیز دیگه در اینجا توجه کنم و این انقلابی در من ایجاد کرده و باعث شده که باورهام قوی تر بشه و هم اینکه ناخواسته رو جذب نکنم
پس اینجا باز متوجه شدم که خداوند چطور قشنگ من رو از طرق مختلف هدایت کرد و باعث آرامش بیشتر من در زندگی شد
دیده نمیشه ولی هست
اره درسته ، اگر من هی در طی روز و در فایلها و زندگی روزمره هی کارهارو ارتباط بدم به خداوند و ببینم این موضوع رو باعث میشه که باورم هر روز تقویت بشه
الان فک میکنم به نظر خودم از چند روز پیش که شروع کردم الان شده حدود 1 درصد
و این عالیه چون قبلا منفی بود ، خداروشکر الان 1 درصد ایمان دارم که خداوند داره کارهار و انجام میده و اجازه بدم که اون انجام بده
آره دقیقا همنیه
دقیقها همینه
منم همینطور بودم که مثلا در مثال عطسه کردن یا مریضی وقتی که کسی عطسه میکرد گفتم بیچاره شدم دیگه ،کارم تمومه و من مریض شدم
و هی می اومدم میگفتم که من قوی هستم و من فلان و بهمان ولی فایده ای نداشت، و هی دنبال این بودم که چطور این باور رو قوی کنم که من قوی هستم
تا اینکه خداوند هدایتم کردو از طریق اون دوست گفت خیلی ساده است ، بجای اینکه توجه کنی به بیماری که خودت رو قوی کنی در مقابل بیماری و جذبش کنی ، به چیز دیگه توجه کن ، اقا شد آب رو آتیش
الانم که استاد گفت که تو مقاله گفته که آی من خودم رو قوی میکنم برای مبارزه با سختی ها دقیقا منم همین بودم در این مثال
و خب در زندگی هم همینه و به لطف دوره ثروت 1 که الان جلسه اول هستم خیلی خیلی دارم بهتر میشم
تازه فهیمدم که باور چیه و چکار میکنه و الگو ها چه نقشی دارن در تغییر باورها
قبلا باورها رو مسخره میدونستم و فیزیک رو اصل میدونستم الان کم کم داره جایگاهشون عوض میشه و این نشونه خوبی هست برای من
آره درست میگی استاد جان
همینه ،خیلی ها که فک کنم خودم هم جز اونها هستم زیر بار مسائل دارم خودم رو خرد میکنم ،و خب خداروشکر از وقتی که تعهدی دارم رو باور ها کار میکنم احساس میکنم که سیمان ها داره میریزه
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه قدرت خلق زندگیم رو به من داده
قسمت پنجم
چرا مهمه که بارها وبارها به خودم بگم که خداوند همواره داره پاسخ میده به درخواست های من ؟
چون من محتاجم، من محتاج خداوندم ، و تنها راهش اینه که باور این رو بسازم که خداوند داره پاسخ میده تا بتونم دریافت کنم
راست میگه استاد
درسته، من چون نمیبینم چیزی رو فک میکنم که نیست
و چیزی رو که میبینم باور میکنم
ولی این دلیل نیست ،مگه من طول موج رادیو رو میبینم ؟ نه
پس دلیل نمیشه که بگم نیست ، پس این نیست که بگم خوبه که باور کنم که خداوند داره کارها رو انجام میده ، واجب و لازمه که باور کنم و این باور رو بسازم که خداوند داره کارها رو انجام میده
انگار خودم رو زدم به نشنیدن، در صورتی که وقتی که به زندگیم نگاه میکنم و به الگو ها این رو متوجه میشم
وقتی که دیروز رفته بودم پیش برادران کارخانه دار با اینکه به نظر می اومد هیچ چیزی از قانون نمیدونن ولی میگفتن که نمیدونیم که چطوری کارهای ما جفت و جور میشه ،انگار که همش امداد الهی هست
اینها نشانه هایی هست از اینکه من باور کنم که خداوند وجود داره ، غیب وجود داره ،و اون هست که داره کارها رو انجام میده
نیازه که نوع نگاهم رو عوض کنم
باز اینجا درک کردم که نوع نگاه من به مضوعات هست که عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن من هست
وگرنه اینجا نوع شغل معنی نداره ، سن معنی نداره ، موقعیت مکانی معنی نداره ، جنسیت معنی نداره
و این جا باز معنی باورها رو میشه درک کرد، که این باورها هستن که دارن کارها رو انجام میدن نه عوامل بیرونی
در صورتی که من باور داشتم که اگر می بینی که کارها داره ساده انجام میشه بدون که یه جای کار ایراد داره
خودم نمیدونستم در زمان دانشجوییم سر کلاس فیزیک که چه بلایی داشتم با این باور سر خودم می اوردم
اون روزها گذشت ولی چیزی که برام باقی موند اون باوری بود که قشنگ یادمه در اون روز شکل گرفت و چقد هم احساس سرزندگی میکردم با اون باور
و باز این نشون میده به من که باورها دارن کار میکنن
خوبه که اینطور به مسائل نگاه میکنم ، و اینطور هی از لای مثال ها این باور رو تکرار میکنم که باورها دارن کار انجام میدن
این چند کمک میکنه به من ، یکی اینکه متوجه میشم که در طول روز بی نهایت چیز هست که میشه باهاش باورسازی کرد و این باور هم تقویت میشه که باورها دارن کار میکنن و آماده میشم برای قدم بعدی
تا حالا از هیچ کس ، بخدای واحد از هیچ کس اینطور نشنیده بودم که بگه کارها اسان پیش میره ، کارها پیش میاد ، روان انجام میشه
هر چی شنیدم سختی بوده، عذاب بوده ، زجر بوده
اگر اینه که باورها دارن کار انجام میدن ،خب منم تعهد میدم ، مینویسم ، الگو پیدا میکنم ، سعی میکنم حمله کنم به باورهای محدود کننده ام با ابزار منطق
منم ادامه میدم ، باید ثرتمند بشم ،هیچ راهی جز این نمیشه برگزید، ثروتمندی تنها راه منه
و خب وقتی که حالا فهمیدم که خداوند داره کارها رو انجام میده ، بجای اینکه هی زور بزنم اضافه کار وایسم ، یا زور بزنم یه شغل خاص انتخاب کنم که پولدار بشم ، میام وقت میزارم این باور رو تقویت میکنم و میسازم که خداوند برای من داره کارها رو انجام میده
خداروشکر دیگه کمتر پیش خودم خجالت میکشم که روی باورهام کار کنم
قبلا فک میکرد که روی خود کار کردن یه کار الکی و بی نتیجه و وقت گیری هست
ولی الان که خداروشکر تعهدی دارم روی الگو پیدا کردن کار میکنم متوجه میشم که هر روز داره بهتر میشه باورهام
بیشتر باور میکنم که باورها دارن کار میکنن
قبلنا اینطور نبود که تشنه این باشم که از سر کار بیام و بشینم توسایت کامنت بخونم و بنویسم و فایل گوش بدم و الگو پیدا کنم و در طی روز هم سعی کنم اینها رو تکرار کنم
ولی الان اینطوری شده و این نشون میده که قانون داره کار میکنه و جواب میده و من متعهدم به ادامه دادن این مسیر
نشانه ها داره میاد ، خود این درکهایی که دارم در مورد خداوند میکنم نشانه اینه که قانون داره جواب میده و خداوند در حال هدایت کردن من هست
آخه مگه واقعا آدم مغزش خرابه که کار رو خودش انجام بده در صورتی که خداوند هست
خب بیام این باور رو بسازم که خداوند داره انجام میده خودم رو راحت کنم از این همه سختی
چجوری این باور رو بسازم ، همینطوری با تکرار کردن و بررسی کردن افکارت ، و عمل کردن در طی روز
خب میخوای از فردا چکار کنی؟ میخوام که هی به خودم یادآوری کنم که خدایا تو هستی که داری انجام میدی ها من هیچم
تویی ،و تو ذهنم هم آدمها رو نقششون رو کمرنگ کنم
تقریبا این دو سه روزی این کارو کردم و خیلی احساس قدرت کردم ، در حالی که چقد احترامم هم پیش افراد بیشتر شده
قبلا فک میکردم که آدمارو باید نقششون رو کمرنگ کنی یعنی بری باهاشون درگیر بشی و فحش بدی و از این حرفها و خب این کارو هم کردم و دیدم که مسیر رو داشتم اشتباه میرفتم و خداروشکر زود فهمیدم و دیگه این کارو نکردم و خب اون خوب بود که تکامل رو طی کنم
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه قدرت خلق زندگیم رو به من داده
قسمت چهارم
یکی از چیزهایی که تو ذهنم هست اینه که چطور میشه خداوند رو در کارم ببینم ،
بزار اینطوری بگم ،من زبانی خیلی با خدا هستم و این توانایی رو دارم که بشینم و ساعت ها در مورد اینکه خدا کی هست و چی هست و چکار کرده و چکار میکنه و بزرگه صحبت کنم
ولی در عمل به اندازه کوچکی هم ایمان ندارم که خداوند داره کارهای من رو انجام میده
واقعا من آدم فوق العاده ای هستم ،ولی حرف استاد درسته ، کاملا درسته ، باورها دارن کار میکنن
الان اینجا تفاوت باور و حرف رو کاملا متوجه میشم ، از رفتارم و کارهام و عملکردم متوجه میشم که کاملا در مدار جداگانه ای از خداوند هستم
نمیدونم ،ولی واقعا اگر یه کسی مثل استاد اینطوری مسائل رو توضیح نمیداد فک نمیکنم حتی در این حد هم میرسیدم و در همان جهالت قبل می موندم
میدونی ، یعنی حتی همین که به این سایت اومدم و این آگاهی ها رو دارم دریافت میکنم رو نمیتونم از خدا ببینم
البته الان باز به حرف استاد میرسم
این میشه مقاومت
بزار ببینم که چه باورهایی دارم ؟ درستش اینه که باور داشته باشم که خداوند داره کارها رو انجام میده
میدونی جالبیش برام چیه؟ من فک میکردم که چون انسان هستم و خدا هم خالق انسان هاست پس من باید زاتا خدا پرست باشم و اینکه همه چیز رو از خدا بدونم و انگار توقع داشتم که اینطوری باشم ولی در عمل اینطوری نبودم و نیستم
بزار اینطوری بگم
وقتی که یه استعدادی تو یه کاری داری فک میکنی که دیگه همینه و تهش همینه و دیگه بهتر از این نمیشه بهترش کرد
منم همچین طوری ام یعنی فک میکنم که همه هم همینطور باشن ، فک میکنن که خدارو میشناسن و یا میدونن که خدا داره کارها رو انجام میده ولی باز کار خودشون رو میکنن
باز اینجا میرسم به حرف استاد که باورها دارن کار انجام میدن
واقعا استاد حق با توست
باورها دارن کار انجام میدن ، اگر من فک میکنم که خدا وجود داره ولی ایمانی ندارم بهش این یعنی باورهای من داره کار میکنه
حالا درست چیه؟ درست اینه که خداوند داره کارها رو انجام میده ولی باور من اینه که عوامل بیرونی دارن کار انجام میدن
و چون این باور من هست ، فک میکنم که همه چیز همینطوره و این درسته
در صورتی که این نشانه عدالت خداوند هست که حتی نیامده بزور پیشفرض ذهن تو رو خداپرست و با ایمان قرار بده
این نشون میده که کاملا همه چیز در دستان توست که چطور هم چیز رو خودت از اول بسازی
این نشون میده که ذهن من میتونه هر طوری برنامه ریزی بشه
وقتی که به دو الگوی خیلی معروف و شناخته شده و ثروتمند مثل فرعون و حضرت سلیمان نگاه میکنم متوجه میشم که حتی ایمان داشتن به خداوند یا نداشتن هم تاثیری در ثروتمند شدن یا فقیر بودن افراد نداره
بزار بررسیش کنم
خداوند به حضرت موسی میگه برو به فرعون بگو که سرکشی نکنه و ادعای خدایی نکنه
ولی حضرت سلیمان در مقابل کامل با ایمان بوده
درسته که هر دور در عمل از یه قانون برای ثروتمند شدن استفاده کردن و این نشون میده که قانون یکی هست
خب برسی کنم که تو همین دور و بر خودمون چقد آدمهای با ایمان داریم ،کسانی که نماز اول وقت، زکات ، کمک های مردمی ،حق الناس و خیلی چیزها رو دارن رعایت میکنن و هیچ کار خلاف شرعی هم انجام نمی دن ، مگه اینها با ایمان نیستن ،پس چرا ثروتمند نشدن
پس اینجا باز متوجه میشم که ثروتمندی به اینکه به خدا ایمان داشته باشی یا نداشته باشی ربطی نداره
و این نوع نگاه هست که عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن هست
مثل مدرک رانندگی می مونه ، مگه فرقی میکنه که کسی ایمان داشته باشه به خداوند یا نداشته باشه و کلی هم به خدا قرآن فحش بده آیا در قبول شدنش در رانندگی فرقی میکنه
خب نه
باورهای اون فرد هست که باعث قبول شدنش میشه ، یه خواسته هست ، یه تمرین هست، یه اینکه الگو دیده که همه دارن هست، و این هم تلاش میکنه و نتیجه میگیره
ولی اینکه این باورها رو و جایگاه این باورها رو کی درست کرده رو شاید ندونه
و من احساس میکنم که اینجا در این سایت هستم که ریشه این ها رو یاد بگیرم
و یاد گرفتم از استاد که خداوند کی هست ، چی هست و چطور کار میکنه
و اینطور انگار بهتر درک کردم که باور ها چی هستن
چون من تا الان داشتم یه طوری حالت تعصبی هم که مثلا طرف دار خداوند باشم زندگی میکردم و حرف میزدم
شاید بخاطر همین مسائل هست که خیلی سختمه که بپذیرم که خداوند داره این کارها رو انجام میده
شاید اگر چیزی مینویسم و یا حرفی میزنم که میگم خدا داره این کارها رو انجام میده ، این هم از روی ترس هست
که میگم یه وقت خدا سنگم نکنه و یا مردم و اطرافی چیزی نگن
الان متوجه شدم که چرا هی برام سوال بود که چرا استاد انقد داره میگه خدارو باور کنید
و من مقاومت دارم ،انگار میخوام کوه بکنم
نگو که این مقاومت های من در برابر اینه که خداوند رو عامل هر چیزی ببینم
البته باید حق بدم که انقد شنیده های اشتباه داشتم که باورهام اونطوری شکل گرفته
و خداروشکر که الان فهمیدم که حتی برای اینکه خدارو باور کنم باید باورش رو بسازم
عهههههههه پسر فک کنم من این باور رو بسازم چی میشه
و خب الان واقعا و صد در صد مطمئنم که خداوند من رو هدایت کرده به این سایت و این فایل ولی خب ایمان قلبی نیست که نیاز به کار داره
ولی خب ادامه میدم دیگه
همین که دارم حدود سه چهار روزه که خداوند رو در کارهای روزمره ام میبینم و سعی میکنم که نقش آدمها رو تو ذهنم کمرنگ کنم و در بیرون بهشون احترام بزارم این یعنی دارم کار میکنم
و همین که این آگاهی ها از دلم میاد که بنویسم اینم قطعا ازسمت خداونده
یه احساسی کردم این چند روز در مورد اینکه خداوند حامی من هست و با من هست این بود که انگار احساس کردم که اگر من این باور رو بسازم که خداوند با منه و من رو هدایت میکنه دیگه نمیترسم که حرکت کنم یا مهاجرت کنم یا هرجایی باشم
خدایا شکرت بابت همه این ها
سپاسگزارم
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو توسط افکارم به خودم داده
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم
بخش سوم
نتیجه احساس هدایت خداوند
احساس آرامش بیشتر ، احساس اطمینان بیشتره ، احساس امنیت بیشتر ، احساس درک از جهان به شکل بهتری هست
همیشه این سوال رو داشتم که و یا اینطور فک میکردم که درست کردن باور خوبه و اگر آدم بتونه باور رو بسازه خب زندگیش بهتر میشه
ولی وقتی که الان استاد گفت که ما نیاز داریم که این باورها رو بسازیم متوجه شدم که نباید بگم که خوبه که آدم باور خوب بسازه
باید بگم که لازمه و واجبه و حتما ، و این هست و جز این نیست که باور خوب بسازی و من نیازمندم که این باورها رو بسازم
چون من لایق یه زندگی عالی و پر از برکت و نعمت و ثروت هستم
من لایق فقر نیستم
من لایق ثروتم و باید بسازمش
چطوره که به خودت میگی که من لازمه و باید سر کار برم تا بتونم زنده بمونم
باید رو باورها کار کنم و باورهای خوب رو بسازم ،همین باورهایی که در دوره ها هست و دوره ای که دارم کار میکنم الان ثروت 1
آها
من اینجا ایراد دارم ، من فقط هدایت خداوند رو زمانی میدونم که مثلا میگم خدیا یه ماشین برسون که من برم فلان جا یا یه جا پارک پیدا کنم بعد که این اتفاق ها می افته میگم خدیا شکرت که برام ردیف کردی و بعدش دیگه تمام
انگار نه انگار که اون مغازه هایی که میرم اون ایده هایی که در طول روز برام میادو باعث میشه کارم رو بهتر انجام بدم
نشانه هایی که میاد و فایلهایی که گوش میدم
و غذایی که میخورم و بی نهایت چیز دیگه که همش هدایت و الهامات خداوند هست و من اونها رو نادیده میگیرم
خود این فایل
کامنت بچه ها
و بی نهایت طریق و چیزهای دیگه که اصلا اصلا حتی صدمی من اونها رو از خداوند نمیبینم
ولی الان که استاد گفت ، شاخک هام تیز تر شد و از الان میخوام که با دقت بیشتر ،این کار و کنم که این هم خود هدایت خداوند هست
وگرنه من همون آدمم که تا چندین وقت پیش یعنی قبل از آشنایی با استاد به قرآن و کسی که قرآن میخوند تو هین میکردم
و کلی به خدا دری وری میگفتم که چرا وضع من اینه ولی الان کاملا برعکس شده
خب این دقیقا هدایت خداوند هست
پس کل کاری که من باید انجام بدم اینه که ذهنم رو کنترل کنم و سعی کنم در هر لحظه به احساس بهتر برسم و توجه کنم به خواسته ها و باورها رو تکرار کنم
البته اولش چون هست برام خیلی سخته ،چون یا یادم میره ، یا از کوره در میرم یا درگیر روزمرگی میشم ولی خب خداروشکر چند وقته که نسبت به گذشته خیلی خیلی بهتر شدم
و دارم احساس میکنم که این چن وقته اتفاقات نوعش عوض شده و درون من هم یه تغییراتی کرده
و کامنت خوندن و نوشتن و تعهد داشتن خیلی تاثیر داشته در این تغییر
کل کاری که ما باید انجام بدیم اینه که این باورها رو تکرار کنیم
وقتی که به خودم نگاه میکنم هنوز خوب برام جا نیفتاده که باورها دارن کار انجام میدن و که با اون تعهدی که صبح ها پا میشم و میرم سر کار با اون تعهد روی خودم و باورهام کار کنم و این باورها رو تکرار کنم
یه مشکل دیگه ای که دارم اینه که یه چند روز که تکرار میکنم برای تکراری میشه و بعد میزارمش کنار و کلا به باد فراموشی میره
باید یه راهی برای این پیدا کنم
الان یه چیزی بهم گفت که این موضوع ربط به ذهن داره و با تمرین اهرم رنج و لذت ثروت 1 درست میشه
پس باید فعلا ادامه بدم و توجه ام رو بزارم روی چیزی که میخوام و قانون کمال گرایی را یادم بیارم و قانون تکامل رو در باورسازی بیاد بیارم که همینم قبلا نبود
هر جا کارها سخت پیش میره بخاطر ترسها هست
اتفاقا این سوال چند روز پیش من بود که خدایا واقعا چرا انقد باید همه چیز سخت پیش بره، آیا واقعا اینطوره ؟
که خداوند در این فایل داره به من یاد میده که ایراد کارم کجاست
پس فهمیدم که از فردا کار من چیه؟ تمرکز روی نکات مثبت ، روی چیزهایی که میخوام به صورت اگاهانه و تکرار باورها در زمانها مختلف
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو توسط افکارم به خودم داده
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم
بخش دوم
چرا شرایط سخت پیش میره ؟
تازه چند وقته که توجه میکنم به اینکه خداوند رو منبع همه چیز ببینم ، تازه دارم متوجه میشم که من تا الان اصلا خداوند رودر زندگیم نمیدیدم و همین چیزی هم که الان تو زندگیم هست واقعا از لطف و رحمت و بخشش اون بوده و گرنه همینم نباید می بود
حالا من توجه نداشتم وضعیتم اینه ، اگر توجه داشته باشم چه کار میخواد بکنه
باورهایی که باید بسازم
البته بگم که من در ذهن من این بود که استاد الان دیگه استاده و دیگه هیچ وقت تکرار نداره در صورتی که استاد بارها و بارها گفته که من خودم هم دارم استفاده میکنم و این کارو میکنم
چیزی که در ذهن من بود تا الان در مورد قانون و کلا این فضای کار کردن روی خود این بود که این یه چیز فانتزی هست
یعنی ذهنم میخواست که همیشه اون حالت قبل رو ادامه بده ،تازه الان متوجه اش شدم ، یعنی این میومد توذهنم قشنگ یادمه که مثلا اگر یه جایی یه کسی میپرسید که چی داری گوش میدی روم نمیشد بگم که فایل موفقیت فردی هست ،چون میگفت که ول کن این مسخره بازی هارو و منم پشت بندش ادامه میدادم آره بابا راست میگی و ولی از ته دل دوست داشتم که گوش بدم
و در کل کار کردن روی خود رو اصلا کار نمیدونستم ، و اتفاقا چند وقت قبل به زبون آوردم و نوشتم که چرا من کار کردن صبح تا شب رو کار میدونم ولی کار کردن روی خود رو کا نمیدونم ، و فک میکردم که کار کردن روی خود یعنی اینکه فقط فایل خالی گوش بدی ولی الان فهمیدم که نه این نیست و باید تمرین کنی
کامنت بنویسی و کامنت بخونی و تمرین و هر چی گفته حتی یه کلمه ش رو نباید بگذری ازش
هر یک کلمه در این سایت مسیر عوض میکنه ، هر یک کلمه ثروت وارد میکنه و جلوی ضرر رو میگیره
مثل کلمه توکل ، من خیلی راحت میگم توکل و خیلی هم راحت مینویسم توکل ، ولی صبح زود که هوا تاریکه و میرم بیرون انقد ترس ورم میداره که یه وقت نکنه اتفاقی برام بیفته و یه خرس و گرگ بهم حمله کنه وسط شهر
من میگم توکل ولی چشمم به دست صاحب کارم هست که کی بهم پول بده
من میگم توکل ولی چشم و دلم به اینه که کارم رو خوب انجام بدم و صاحب کار بگه عجب بچه ای هست و اگر درخواست افزایش حقوق دادم قبول کنه
من میگم توکل ولی به آدمها به خاطر پولشون احترام میزارم و جلوشون بلند میشم و از درون میترسم از آدمهای پول دار
من میگم توکل ولی وقتی که اسم مهاجرت میاد تن و بدنم میلرزه
من میگم توکل ولی میترسم از عوامل بیرونی که یه وقت نکنه در زندگی من تاثیری بزارن
پس این نشون میده باید به هر کلمه ای که در این سایت و آگاهی ها میشنوم حساس باشم و بگم چقد من این رو در زندگیم اجرا میکنم
در زندیگ یعنی از همین الان در زندگی ، از صبحم تاشبم
ولی خب خداروشکر از این چند روزی که دارم خداوند رو منبع همه چیز میبینم ، انگار از درون آرامش بیشتری رو احساس میکنم
اینطور به خودم میگم از اول صبح که خدایا من تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری میجویم
هر جا که گیر میکنم میگم خدایا از تو میخوام ها ، و یه راهی پیدا میشه که مشکل حل بشه و ترسم کمتر میشه
چقد خوبه اینطور
باورها :
خداوند قادر مطلقه
خداوند عالم مطلقه
خداوند خالقه
خداوند قدرت خلق زندگیم رو به من داده
خداوند همواره در حال هدایت کردن من به مسیر درست هست
خداوند همواره داره مسیر رو به میگه و داره راه حل ها رو به من میگه
تازه دارم متوجه میشم وقتی به این جملات فک میکنم که اینها همش نوع نگاه هست
تازه میفهمم که این باورها هستن که زندگی ما رو شکل میدن یعنی چی
تاز متوجه ام که معنی عوامل بیرونی در جلسه اول ثروت یعنی چی؟تازه میفهمم که چرا شغل خاص ، سن خاص، جنسیت ، موقعیت مکانی ، و شرایط هیچ تاثیری در ثروتمند شدن من و یا فقیر بودن من در زندگی نداره و فقط باورها من که همین نوع نگاه من به خداوند و موضوعات هست که عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن من هست
پس فهمیدم که کار من اینکه که این ها رو تکرار کنم و باور کنم ،عههههههههههه،من فک میکردم که باورخودش درست میشه ،تازه دارم درک میکنم که نه بابا تویی که باید استفاده کنی از خداوند ، نه اینکه منتظر باشی فک کنی خودش درست میشه
تازه امروز معنی انتظار رو درک کردم
من فهمیدم که این چیزی که به عنوان انتظار در ذهن من هست در اصل ترسه نه انتظار
من میترسم که اگر سختمه در اینجا مهاجرت کنم چون ایمانی نیست
من میترسم که در جمع اگر غیبت میکنن جمع رو ترک کنم
من میترسم که کارم رو شروع کنم چون از حرف و نظر مردم میترسم
من میترسم که وقتم تلف بشه و خجالت میکشم و این کارو بیهوده میدونم که باورها رو پیش خودم تکرار کنم
من میترسم که به فکر خودم باشم
و خیلی خیلی چیزهای دیگه
تازه فهمیدم که من با جمله انتظار دارم که خداوند کارهای من رو انجام بده سعی کردم که این ترسهارو بپوشونم
پس این انتظار نیست ، انتظار الان برای من اینه که من با جدیت و تعهد دوره ثروت 1 رو شروع کردم و دارم کار میکنم بدون عجله و انتظار دارم که هر چی جلو تر میرم نشانه ها بیشتر بشه و حتی اگر هم نشانه ای نیاد میگم که تو هنوز خوب نتونستی با ایمان و احساس خوب تمرین رو انجام بدی چون خداوند کارش رو بلده و این تویی که باید سمت خودت رو قشنگ انجام بدی
کار تو چیزی نیست جز در این سایت بودن
فایل گوش دادن
به صورت جدی تمرین را انجام دادن
کامنت خوندن
کامنت نوشتن و و و و چیزهایی که مربوط به این موارد هست
واقعا این جمله تکان دهنده نیست
تمام این چیزهایی که در دنیا هست متعلق به خداوند است ، چیزهایی که تو آرزشون رو داری
مثل اینکه یه ماشین آریزو 6 داشته باشی
دو تا خونه از خودت داشته باشی
کسب و کار شخصی خودت رو داشته باشی
سفرهای خوب بری
قانون سلامتی رو انقد پولش رو داشته باشی که اجرا کنی
و اون چیزهایی که دلت میخواد رو بخری
همه و همه نزد خداونده و اون همه گفته که تو اگر ایمان داشته باشی و من رو منبع همه چیز بدونی به تو داده میشه
و مسیر رو هم بهت گفته
و از همه مهمتر که خداوند میخواهد با جان ودل که اینها رو به تو بده ولی تو با افکارت و باورهات جلوش رو گرفتی
با اینکه میگی فلان شغل عامل اصلی ثروتمند شدنه
با اینکه میگی فلان موقعیت مکانی عامل اصلی ثروتمند شدنه
با اینکه میگی فلان شخص عامل اصلی ثروتمند شدنه
با اینکه میگی هر عامل بیرونی عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن هست
در صورتی که چیزی که خداوند میخواهد یه چیز ذهنی هست و در ادامه ذهن عمل کردن که یک نمونه اش اینه که همه چیز رو از درون به خداوند ربط بدی و وصل کنی
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر که قدرت خلق زندگی خودم رو به من داده
استاد بی نهایت از شما سپاسگزارم
بخش اول
چند روز پیش جلوی بخاری دراز کشیده بودم و به خودم گفتم که خب الان به چی فک کنم که بتونم به قانون بهتر عمل کنم
و دیدم یه مقاومتی درونم هست ،گفتم بزار با خودم راحت باشم ببینم چه خبره ،وقتی که رها کردم خودم رو و بررسی کردم دیدم که این سوال تو ذهنمه
خدایا آیا واقعا برای رسیدن به هر چیزی باید انقد سختی بکشم ؟
باید آیا برای هر چیزی فشار و سختی و عذاب و زجر باشه؟
چرا انقد باید برای هر چیزی اذیت بشم و یا انقد دست نیافتنی باشه برام؟
و خب وقتی که دیدم ذهنم به جایی نمیرسه و داشت احساسم بد میشد رها کردم و گفتم که الان دیگه وقت فک کردن نیست چون احساسم داره بدمیشه و این خطرناکه و رها کردم و خوابیدم
تا امروز که این فایل رو گوش دادم ،همون اول فایل خداوند جوابم رو داد ، که بفرما ، دلیل سختی کشیدن هات من نیستم ،افکار خودت هست
وقتی که استاد گفت که نوع نگاه شما به خداوند هست که باعث سختی کشیدن شما یا راحت انجام شدن کارهای شما میشه
من به فکر فرو رفتم
چرا به فکر فرو رفتم ؟ چون طبق تجربه از گوش دادن به فایلها به این نتیجه رسیدم که گوش دادن خالی فایده نداره و فقط گوش دادن خالی و تعمق نکردن و جاهایی که احساس رو بر می انگیزه اگر مکث نکنی و کامنت ننویسی و با خودت حرف نزنی ، میشه شبیه یه روز تعطیل که نشستی و یه فیلم قشنگ گذاشتی و داری تخمه میشکنی و لذت میبری و تمام
و بعد از اون فیلم یادت میره که اصلا چی بود و چی شد
من که به این نتیجه رسیدم
بخاطر اون ده دقیقه بیشتر نتونستم فایل رو گوش خالی بدم
وقتی که استاد به اینجا رسید که نو ع نگاه ما به خداونده که باعث راحتی انجام کارها در زندگی و سختی کشیدن میشه انگار دوزاری من افتاد
گفتم عه پس اینه
اینجا بود که تمرین جلسه اول ثروت 1 برام منطقی تر شد ، گفتم راست میگه ها ،اگر واقعا همه چیز نوع نگاه من به خداوند هست پس دیگه شغل خاص مفهومی نداره برای ثروتمند شدن ،موقعیت خاص معنی نداره ،سن معنی نداره ،جنسیت معنی نداره
واقعا وقتی که خوب فک میکنم متوجه میشم که دقیقا نوع نگاه من به زندگی و خداونده که داره کارها رو رقم میزنه ، نه شغل خاص ، نه جنسیت ، نه عدد سن ،نه موقعیت مکانی ،نه شرایط
پس دلیل فقر من اینه ، درسته ،همینه ، دلیل اینکه با عذاب و سختی به خواسته های کوچیکم میرسم اینه ،خواسته های بزرگ رو که اصلا بی خیالش شدم از بس که سختی داره برام
ولی الان درک کردم که خداوند در هر لحظه داره من رو هدایت میکنه
خداوند میخواد که من ثروتمند بشم ، چون ماهیت جهان بر این مبنا طراحی شده
استاد گفت که من هر روز سعی میکنم که به یاد خودم بیارم که خداونده که داره کارها رو انجام میده و نوع نگاه من به خداوند هست که عامل هست
چند وقته که دارم تمرین میکنم که همه چیز رو در ذهنم از خداوند ببینم و ادمها رو در ذهنم کوچیک کنم
ولی در بیرون بیشترین احترام رو میزارم و بسیار مودب و با احترام و با تشکر حرف میزنم ،ولی از اونجایی که ذهنم عادت کرده که همه رو بزرگ کنه ،دائم میبینم که ذهنم میخواد که آدمها رو بزرگ کنه و همه کارها رو از اونها بدونه و من هی به خودم میگم که اینها کاره ای نیستن تو زندگی من و هیچ تاثیری ندارن ، این خداونده که داره کارها رو انجام میده
مقاومت های ذهنم اینهاست که خجالت میکشه ،میگه که بابا این آدمه داره کار انجام میده ، حداقل تو ذهنت بزرگش کن مثل زمانی که در ظاهر احترام میزاری ، زشته اگر تو ذهنت بهش بها ندی ،و اصلا تازه متوجه شدم که خداوند اصلا تو زندگی من از لحاظ فکر من هیچ جایگاهی نداره و من الکی و طبق عادت و یا حالت ورد گونه خدارو صد میکنم و واقعا اینطور نیست که به عنوان یه حامی روش حساب کنم
ولی خب از روزی که بهش توجه کردم انگار دارم بهتر میشم و خب باید ادامه بدم
درک لحظه ای
داشتم میگفتم که خدایا من رو از این چیزی که برای خودم درست کردم نجات بده
یه حسی به من گفت که من مشکلی ندارم تو میترسی، برو رو ترست کار کن
تو خدا خدا میکنی ولی ایمان نداری، روی ایمانت کار کن
درک لحظه ای
اگر من بگم که این آدمه خاص داره کار من رو راه میندازه واز خدا نبینم اگر من برم یه شهر دیگه یا یه جای دیگه که این آدم خاص نیست که ،پس کی اونجا کار من رو راه میندازه ، خب معلومه خدا
نکته دیگه ای هست که جرقه ای زد در ذهنم این بود که استاد گفت که ما باید این باور که خداوند همه کارها رو انجام میده رو بسازیم ، یعنی لازم داریم که بسازیم ، راه دیگه ای نیست ،وگرنه با سختی به نتیجه میرسیم اونم اگر برسیم
در صورتی که من فک میکردم که خودش درست میشه ، انگار یه انتظاری در من بود و هست که خدا خودش ردیف میکنه ، نه با این باور که ردیف میکنه ، نه یه جور انداختن گردن کسی هست
همون نگاه میشه دیگه
همون نگاهی که استاد میگه ما نسبت به خداوند داریم ، حالا در این جا نگاه من به خداوند کاملا معلومه که از ترس اینکه یه وقت بلایی سرم نیاره هست و گرنه ایمان توش نیست
تا به اینجای زندگیم تا این لحظه نشده که کاری رو با ایمان به خداوند انجام بدم به صورت آگاهانه ، شاید ناخودآگاه من حرکت کردم و خب اون لحظه طبق قانون عمل کردم و حواسم نبوده ،ولی اعتبار اون رو به خداوند ندادم و دادم به سخت کار کردن و پدر در اومدن
از وقتی که با استاد آشنا شدم تازه میفهمم که خدا کیه و قران چیه و مسئولیت چیه ،افکار و باور چی هست
وگرنه این همه کتاب موفقیت خوندم ،همش برای این بود که برم پیش بقیه و حرفهای قشنگ بزنم که دیگران به به و چه چه کنن
ولی الان خداروشکر به دیگران کاری ندارم و سعیم اینه که تمرکزم روی خودم باشه ،و تا جایی که میشه اگاهی ها رو در زندگیم و در مسیر خودم اجرا کنم و عمل کنم
حتی کاری به زن و بچه و خانواده هم ندارم که بخوام بگم فلان کنید یا بهمان کنید
چون قبلا گفتم نتیجه عکس گرفتم ، حتی جایی بوده که گفتن تو اگه مردی خودت عمل کن و من خاموش شدم
پس باید بیشتر تمرکز کنم و از درون کارها رو به خداوند ربط بدم
من نیاز دارم که این باور رو بسازم و اصلا راهی جز این ندارم که این باور رو بسازم که خداوند کارها رو انجام میده برای من