ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی

در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش قانون آسان شدن برای آسانی ها و نشستن روی شانه های خداوند را از جنبه های مختلف و با زبان ساده و کاربردی توضیح می دهد تا متوجه شویم

  • چه می شود که در اکثر مواقع مجبور به حل مسائل زیادی هستیم یا در اکثر مواقع درمانده می شویم؛
  • و چه می شود که اکثر مواقع زندگی روان پیش می رود و مسائل راحت حل می شود؛
  • بین “جنس رابطه ما با خداوند” و “میزان روانی چرخ زندگی” چه ارتباطی وجود دارد؛

همچنین استاد عباس منش در این فایل، باورهای قدرتمند کننده ای را بررسی می کند که باعث تقویت رابطه ما با خداوند می شود به گونه ای که چرخ زندگی روان شود و روی شانه های خداوند بنشینیم. این آگاهی ها ما را به این درک می رساند که:

  • منظور از “فرکانس خداوند” چیست؟
  • چه زمانی به فرکانس خداوند دسترسی داریم؟
  • چه جنسی از توجه، ما را به فرکانس خداوند نزدیک تر می کند؟
  • چه جنسی از باور، ما را نسبت به خداوند متوکل می کند؟
  • چه جنسی از باور، دسترسی ما به هدایت های خداوند را باز نگه می دارد؟
  • چه می شود که همواره آسان می شویم برایم آسانی ها؟
  • چه می شود همواره در مدار دریافت نعمت ها قرار می گیرم؟

آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید. از آنها نکته برداری کنید. سپس در هر زمینه یا موضوعی، به ماجراها و تجربه های زندگیتان نگاه کنید و ببینید به صورت کلی:

  • چند درصد مسیر زندگی شما هموار است و چند درصد سخت است؟
  • چند درصد برای رسیدن به خواسته هایت تقلا می کنی و چند درصد خواسته ها خود به خود وارد زندگی ات می شوند؟
  • به مفاهیم این فایل فکر کن و ارتباط بین مفاهیم این فایل و “میزان روانی یا سفتی چرخ زندگی ات” را پیدا کن.
  • به این فکر کن که چه نگاهی به خداوند داری؟
  • چه باورهایی را درباره رابطه با خداوند پذیرفته ای؟
  • این باورها چقدر مسیر زندگی را برایت هموار یا ناهموار کرده است؟

سپس درک خود ز آگاهی های این فایل را با جزئیات در بخش نظرات این فایل بنویس.

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذار شما هستیم.


منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:

آگاهی های دوره احساس لیاقت

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
    332MB
    66 دقیقه
  • فایل صوتی ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
    64MB
    66 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اعظم برزگری» در این صفحه: 7
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام استاد عزیز که نمیدونم این فایل جنسش چیه که هر روز بیشتر و بیشتر در عمق جانم نفوذ میکنه و بااینکه بیش از پانزده بار گوش دادم بهش ولی هر بار بخدا یه مفهوم تازه ای ازش در میاد!

    فکر کنم زمان ضبط این فایل کاملا در فرکانس خدا بودید و وصله وصل،چون حتی وقتی میخوام اون چیزی رو که شنیدم روی کاغذ بنویسم چندین بار استپ میکنم و جلو عقب میکنم تا اون چیزی رو که شنیدم رو بنویسم ولی انگار دقیق عینه گفته ی شما نمیشه نوشت!

    استاد جان!اینا حرف های خداست که بگه بندگان من،باور کنید که هر آنچه رو باور کنید در زندگی براتون نمایان میشه،ما بهت ایمان داریم خدایا،به این بنده ی مومنت هم ایمان داریم چون میدونیم جنس حرف هاش از جنس دیگه ای هست که تا حالا هیچ کس اینطوری بهمون نگفته بوده!

    چندین ساله بهمون می گفتند در سراسر کشورمون،مدرسمون،مسجد،دانشگاه،خونه و …که قرآن بخونید ولی کلام هیچ کدومشون کارساز نبود هیچ بلکه بیزار هم میشدیم، ولی این بنده ی خوبت ما رو با قرآن کلام خودت اونم با زبان رسا و ساده آشنا کرد که نمیشه یه روز و شب بدون خواندن آیه ای از اون سر به بالش بزاریم!

    مگه اونا هم نمی گفتند ولی جنس حرف های استاد،یه جنس ناب خدایی هست!

    مگه چندین سال بود که ما رو از غیبت ،دروغ ، ریا ،گناه ،قضاوت،حسادت،بخل،کینه ورزی و خیلی چیزای دیگه نهی نمی کردند پس چرا هیچ کدوم کارساز نبود ولی الان در جایی که غیبت و تهمت و این جور چیزا باشه حالمون بهم میخوره و نمیتونم اون مکان رو حتی اگه عزیزترین کس خونوادمون باشه و این حرف رو بزنه تحمل کنیم!

    گفتند سپاسگذاری کنید معنیش رو نفهمیدم ولی استاد با کلام ساده معنی سپاسگذار بودن و شاکر بودن رو بهمون یاد دادند!

    یاد دادند که میشه نعمت های خدا رو دید و لذت برد،میشه زیبایی ها رو دید،میشه باورهای اشتباه خانواده و گذشتگان رو ریشه کن کرد و باورهای قوی رو تو ذهن ساخت،میشه اعراض کرد از بدیها،میشه کنترل کرد ذهن رو ما چه بلد بودیم چطوری جلوی وراجی این ذهن رو که صبح تا شب و شب تا به صبح حتی در خواب دست از سر ما نمی کشید رو جلوش رو گرفت!

    تحسین کردن بلد نبودیم و بخل و حسادت تمام وجودمان را پر کرده بود!

    یاد دادند که باهات دوست باشیم و برای یافتنت سرمون رو بالا نگیریم بلکه نزدیکتری از رگ گردن،نزدیکتری و هیچ فاصله ای بین من و تو نیست!

    یاد دادند که احساس خوبمون رو در طول روز زیادتر کنیم تا اتفاقات خوب برامون بیشتر بیوفته و این روند رو ادامه دادیم و شده جزئی از زندگیمون!

    ما ایمان آوردیم به خودت و میدونی که این بهترین دارایی ما در زمین و این کره ی خاکی ست!

    وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ

    و چون آیاتی را که به رسول فرستاده شده استماع کنند می‌بینی اشک از دیده آنها جاری می‌شود، زیرا حقانیت آن را شناخته‌اند؛ گویند: بارالها، ما ایمان آوردیم، پس نام ما را در زمره گواهان صدق (او) بنویس.

    یاد گرفتیم با زجر و بدبختی چیزی رو بدست بیاریم ولی!

    خداوند نمیخواد ما زجر بکشیم،ما با باورهای خودمان داریم زندگی رو برای خودمون سخت می کنیم!

    انگار ما در جهانی زندگی می کنیم که نسبت به باورهایمان به ما داده میشه و خدا اون اسماء حسنی رو که قبل اومدن به زمین به ما یاد داده بوده رو فراموش کردیم و زندگی رو برای خودمون سخت کردیم،چون نجواهای شیطان و ورودی ها و باورهایی که سالیان ساله در ذهنمان حک شده ما رو از این صفات خدا که در وجوده همه ی ما هست و ما میتونیم با استفاده از این اسما خودمون رو غرق در نعمت های خدا کنیم و استاد هر بار داره اینا رو بهمون گوشزد میکنه تا ما بخودمون و اون عهدی که با خدا موقع اومدن به زمین بستیم رو یاد بیاریم و بتونیم زندگی راحتی رو داشته باشیم!

    استاد این باورهای قوی رو نسبت به خدا در ذهنش تقویت کرده و باعث شده در تمام جنبه ها به چنین موفقیت هایی برسه و امروز این رو درک کردم که وقتی میگیم خدا رزاق هست باید عمیقا ایمان داشته باشیم به رزاق بودن خداوند تا نتیجه اش رو در زندگیمون دریافت کنیم!

    چرا؟

    چون میلیاردها میلیارد ساله که خداوند رزق و روزی تمام انسان های کره ی زمین،حیوانات،گیاهان،جانوران،حشرات و تمام نباتات و جمادات رو برطرف میکنه و هیچ وقت یادش نمیره و ما با کار کردن و شغلمون فکر میکنیم دلیل پولی که به حسابمون میاد خودمون هستیم برای همین جلوی ورود رزق های بیشتر رو با این باورها میگیریم،چون باور به رزاق بودن خدا نداریم و ایمان نداریم که اگه خدا نخواد ما هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم!

    چرا باور نداریم با وجوده اینکه میدونیم در اعماق اقیانوس ها،یه وعده ی غذایی یه کوسه ی بزرگ شاید صدها کیلو گرم ماهی باشه و خدا داره در هر وعده اون کوسه رو به نیازش می رسونه ولی ما فکر می کنیم که خدا قادر نیست خواسته های ما رو برطرف کنه،چون ایمان نداریم،اعتماد نداریم و زبانی میگیم خدا رزاق هست!

    وقتی میگیم خداوند الرحمن و الرحیم هست یعنی مهربان و بخشنده و باور نداریم از گناهان ما بگذره بااینکه چندین بار تو قرآن داستان حضرت موسی رو خوندیم و شنیدیم که بعد ارتکاب اون جرم و کشتن یه فرد،وقتی تسلیم شد خدا نه تنها بخشید حضرت موسی رو بلکه ارج و قرب ویژه ای هم بهش به خاطر ایمان و باورش داد!

    پس بیاییم باورهای توحیدی رو در خودمون بیشتر کنیم و اجازه بدیم خدا،سکان زندگی ما رو بدست بگیره و ما رو آسون کنه برای آسونی ها!

    باور کنیم که خدا بیشتر از ما دوست داره که ما غرق در لذت و نعمت و شادی باشیم!

    باور کنیم خدارزاق هست،بغیر الحساب از جایی که فکرش رو نمیکنی بهت میده!

    باور کنیم که میشه با باورهای درست،سیستم بدنی قوی داشت و هیچ وقت در معرض هیچ بیماری نبود و در صحت و سلامتی کامل بود!

    باور کنیم و انرژی خدا رو در تمام جنبه های زندگیمون جاری کنیم و اجازه بدیم تا هدایت بشیم!

    باور کنیم خدا بیشتر از ما خواهان رسیدن ما به خواسته هامون هست!

    باور کنیم که این زندگی پر از لذت و شادی و سعادت میشه اگه ما از راه خدا کنار بریم و با باورهای خودمون جلوی ورود نعمت ها رو نگیریم و اجازه بدیم خدا ما رو به سمت بهترین ها هدایت کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    به نام خدا

    سلام بر همگی…

    میخوام یه چیزی که امروز نتیجه اش مشخص شد و بی ربط به این فایل نیست رو براتون بازگو کنم تا ردپایی باشه برای خودم و اینکه کسانی که دوست دارند جریان هدایت خدا رو در زندگی تک تک اعضای این سایت ببینند یه انگیزه و ایمان قوی باشه!

    حدود شش ماه قبل،پسرم برای خدمت سرباز ی اقدام کرد و چون چندین نفر بودند از شهرمون،همگی با هم اقدام کرده بودند تا در یه منطقه ی نظامی با هم باشند و چون الان روال خدمت سربازی بسیار آسون هست و هر کسی هر کجایی که پذیرش بشه میتونه اونجا خدمت کنه برای همین شوق و انگیزه ی زیادی داشتند که همگی توی یه گروهان باشند و در کنار خدمت لذت هم ببرند!

    وقتی که فرم رو آورد خونه و داشت پر میکرد یه گزینه ای بود که پرسیده بود آیا عمل جراحی توی این سن دارید یا نه؟

    و چون سال قبل یه عمل داشتند ایشون،گفت میخوام بزنم گزینه ی نه چون به دردسرش نمی ارزه ولی من گفتم شما گزینه ی درست رو بزن و هر چی باشه به خیرت هست اگه اونجا مشکلی در هنگام رزم و آموزش برات پیش اومد دیگه اذیت نشی و ایشون همونی که من گفتم رو زد چون از وقتی با سایت و آگاهی هایش آشنا شدم فهمیدم که مسیره موفقیت از مسیر راستی و درستی میگذره و من با دروغ گفتن فرکانس ترس و ایمان نداشتن بخدا رو ارسال میکنم و فرم رو فرستاد رفت!

    بعده چند روز پسرم رو به نظام وظیفه خواستند و گویا اونجا گفته بودند که چون قبلا عمل داشتین باید مراحل پزشکی و بیمارستانی و انجام آزمایشات زیاد رو طی کنی تا صحت گفته هاتون مشخص بشه و این روند رو طی کنی و اومد و با ناراحتی که اجازه ندادی خلاف گفته ات عمل کنم و افتادیم تو دردسر و از هر کسی پرسید حتی یه نظامی با تجربه توی فامیلمون هست از اون پرسید ایشون گفتند که اشتباه کردید و باید به دروغ می گفتین که عمل نداره چون حداقل پنج شش ماه طول میکشه تا انجام آزمایشات و کارهای اداری و خیلی کارهای دیگه که کلا منظورش این بود که ول معطلین و هر کاره دیگه ای بکنین اشتباه کردید باید اونطوری نمیزدید و چون وارده سیستم کشوری شده دیگه هیچ کاری نمیشه براش کرد و بماند که چقدر سختی تو همین کارهای اداری کشیدیم و هر بار پسرم می گفت که تقصیره تو بود که گفتی حقیقت رو بگیم و من هر بار می گفتم یه خیری هست توی اینکار ولی اون با حالت عصبانیت و خشم می گفت لطفا دانسته هات رو در امور خودت بکار بگیر و کلا اینکه دیگه بهت اعتماد ندارم ولی من می دونستم که یه خیریتی هست تو این کار و باید قبول کنم!

    روزه اعزام دوستاش که همگی با هم توی یه گردان نزدیک به شهرمون افتاده بودند کلا این چند روز با من حرف نزدو ناراحت بود، ولی من میدونستم هدایت خدا و پلن هاش از خواسته های ما بهتره ولی این قبول نمیکرد!

    بعده کش و قوس های زیاد نتیجه ی نظام وظیفه اومد و این معاف از رزم شد ولی کوچکترین خوشحالی نکرد و گفت که موندم تو ماههای سرد سال باید دوره آموزشی رو بگذرونم و چون معاف از رزم هستم نمیتونم پذیرش کنم به این معنی که نمی تونست منطقه ای که میخواست اونجا خدمت کنه رو خودش تعیین کنه و می گفت حتی اون فردی که اونجا فرم رو پر کردم سه بار از من تایید گرفت که اینگونه اعزام ها از سخت ترین ها هستند چون مشخص نیست تو کدوم منطقه می افتی و احتمالا نود به صد اکثرا مرزها برای اینگونه افراد در نظر گرفته میشه و گفت سه بار از من تایید گرفت که هر کجا،هر کجا افتادی هیچ گونه حق اعتراض نداری و باید بری و می گفت قبول کردم و اومد به من گفت و گفتم بخدا بهترین جا رو خدا برات در نظر گرفته و بازهم گفت تورو خدا مامان شروع نکن یعنی بسه و گفت اگه میخوای در حق من بعده این همه اذیت شدنم و دور شدن از دوستانم کاری بکنی یه نفری هست که خیلی در کارهای نظامی،دست داره به بابا بگو بهش زنگ بزنه لااقل توی مرز نیوفتم و من چقدر در این زمان ها مقاومت میکردم چون خلاف آموزه های استاد بود و هر وقت زیر فشار اون میخواستم چیزی بگم تا زنگی بزنند و کاری بکنند انگار در بدترین شرایط روحی بودم!

    گذشت چند روزی و بازم پسرم گفت یه دوستی داشتم دوران آموزشش توی مرز افتاده بوده و پدرش بیش از صد میلیون خرج کرد و تونست کلا از اون منطقه اسمش رو پاک کنند و به یه جای نزدیک بیارنش و شما حتی یه زنگ نمیتونید بزنید تا یه کاری برای من بکنید و با اینکه در تضاد بود این خواسته اش و شرک بحساب میاد ولی دیگه زیر اون مقاومت ها کم آوردم و گفتم خدایا تو آگاهی به قلب من این مغایرت داره با دانسته های من ولی دیگه اصرار و ناراحتی ایشون من رو وادار به اینکار میکنه و از همسرم خواستم تا زنگ بزنند و سفارشش رو بکنند که شکر خدا فقط اون زنگ زدن ها بود وهیچ کاری انجام ندادند چون باور نداشتم هیچ کاری هم انجام نشد ولی دلم آروم بود،می دونستم که آخره این داستان خوبه و همیشه آیه ی

    الخیر فی ما وقع در ذهنم مرور میشد تا اینکه این هفته ی پیش رو نتیجه ی نهایی رو می دادند و همزمان شد با این فایل بسیار آگاهی دهنده با باورهای خوب که خدا از زبان استاد بارها و بارها تکرار کرد که خدا آگاهه از خواسته های شما،خدا میدونه تو دلت چی میگذره و نیازی نیست هر بار بهش بگی و فریاد بزنی!

    یعنی خدا شاهده از روزی که این فایل روی سایت قرار گرفته نان استاپ فقط دارم گوشش میدم هم صوتی هم تصویری،هم کامنت هاش رو میخونم و هم استفاده میکنم طوریکه که هر روز یه بخشی از محصولات رو کارمیکنم و هر از گاهی سریال زندگی در بهشت و نشانه ی امروز و…ولی این چند روزه فقط خودمو بستم به آگاهی های این فایل و نمیدونم انگار داشت این فایل رو برای من ضبط و پخش میکرد!

    تا اینکه دیروز خبر دادند که نتایج اومده و مشخص شده که هر کسی کجا افتاده و دوباره دلهره و نگرانی و ترس تو صورت پسرم نمایان شد و گفت اصلا حالم خوب نیست ولی دوباره بهش امید دادم و دلش رو قرص کردم که بخدا همه چیز عالی پیش خواهد رفت و نگران نباش!

    دو تایی رفتیم و هر وقت توی راه می گفت که می ترسم بیوفتم مرز دوباره آرامش رو بهش تحویل میدادم و میدونستم خدا خلف وعده نمیکنه و حتی یه لحظه توی ماشین نجوا اومد و دقیقا نشست روبه روم و گفت الان افتاده مرز و چی میخوای به پسرت بگی؟

    دیدی گند زدی به کارهاش؟

    دیدی اعتماد به تو چقدر کارهاش رو به تعویق انداخت و از دوستاش جداش کرد و داشت حسم رو بد میکرد ولی دوباره اون نوره ایمان،ایمانی که می دونستم خیره بهم گفت:

    مگه تا حالا بهم سپردی و خطا دیدی از من؟

    مگه زمان کودکی و خردسالی تا دم مرگ پیش رفت،تونستی کاری براش انجام بدی و من نجاتش دادم؟

    مگه ایمان نداری و مثل یه فیلم از جلوی چشمانم اون اتفاقات رد شدند و اشک توی چشمام جمع شد و روم رو برگردوندم تا پسرم نبینه ولی متوجه شد و فکر کرد بخاطر ترسیه که از نتیجه ی کارش دارم!

    رسیدیم و رفت و پرسید وگفته بودند که اسم همه و منطقه ای که باید خدمت کنند اومده بجز تو و دوباره اون ترس ها و اینکه گفته بودند اکثرا اگه این طوری دیر بیاد اسم کسی صد درصد در بدترین و دورترین منطقه میوفته و اومد بهم گفت ولی من گفتم باور نکن چون من ایمان دارم و میدونم همه چی خیره!

    هیچی نگفت یعنی تا رسیدن به مسیره خونه هیچ کلامی بین ما رد و بدل نشد و سنگینی فضا و شرایط رو شما خودتون درک کنید!

    همین طوری که ماشین حرکت میکرد گفتم خدایا تا فردا نمیتونم صبر کنم یه نشونه بده تا دلم قرص شه و روی اولین تابلوی مغازه ایی که اسم یه شهری رو دیدم بفهمم که کجاست جای این!

    دو سه دقیقه نشد که اسم ارس اومد جلوی چشمام!

    گفتم بخدا علی افتاده نزدیکترین و بهترین جای ممکن و دلم آروم شد!

    رفتیم بازار و گفتم چند دست لباس گرم بگیریم تا ببری اونجا و سرما اذیتت نکنه و اون قدر حال روحیش خوب نبود که گفت مامان حالم خوب نیست بریم خونه…

    گفتم باشه و خودم میام میگیرم،یعنی تو این حد ولی من دلم قرص بود و ایمان داشتم و بهش گفته بودم هر جایی باشی صد درصد به نفعت خواهد بود!

    امروز صبح کارهام رو انجام دادم و رفتم باشگاه چون میدونستم که امروز دیگه قطعی میشه و میره دنبال نتیجه اش عمدا خونه نبودم تا تنهایی بره!

    برگشتم و دیدم خونه نیست ولی نهایت تلاشم رو میکردم که احساسم رو خوب نگه دارم با وجود نجواها و حالم بد نشه و ایمان داشتم خوب خواهد شد!

    زنگ زدم و گفت تا ده دقیقه ی بعد میرم و دعاکن و گفتم انشاالله همه چی خوب میشه و خداحافظی کردم!

    خودم رو مشغول کردم و دوباره فایل رو باز کردم!

    خدا میدونه تو دلت چی میگذره…

    خدا از خواسته های تو آگاهه،فقط تو سمت خوده رو خوب انجام بده خدا سمت خودش رو خوب انجام میده!

    خدا بیشتر از ما میخواد که ما نهایت لذت و شادی رو تجربه کنیم!

    خدا،راه رو میدونه…

    خدا قادره مطلقه!

    خدا عالمه مطلقه…

    خدا خالقه و قدرت خلق زندگیمون رو به خودمون داده!

    و غرق در احساس خوب شدم که گوشیم زنگ خورد!

    علی بود…

    صداش میلرزید…

    مامان باورت میشه؟

    گفتم آره باورم میشه بگو کجا افتادی؟

    گفت بخدا من باور نمی کنم،تو بهترین و نزدیکترین جای ممکن،وقتی اسمش رو گفت دیدم فقط دو سه ساعت فاصله داره از شهر ما و جزوء بهترین ها برای آموزش هست!

    گفتم میدونستم،ایمان داشتم!خدایاااا شکرت

    گفت مامان متصدی اونجا می گفت بدون پذیرش توی صد سال یه بار از این اتفاقا میوفته و ببین تو چقدر شانس داری که افتادی اینجا…

    دیگه نشنیدم چی گفت و ادامه داد چون اشک هام داشت همین طوری می ریختند و سرم رو گذاشته بودم زمین و سجده میکردم…

    مامان میشنوی؟

    گفتم آره میشنوم ،می دونستم و ایمان داشتم که خدا همه کار میکنه برام،همه چیز میشه برام،همه کس میشه!

    چطور بشه تو بهترین منطقه باشی بدون رزم و بدون هیچ گونه دستی تا برات کار بکنند و بدون اینکه پارت داشته باشی ولی اعتماد کنی به خدا و بهترین ها رو برات در نظر بگیره!

    وقتی رسید خونه،اولین چیزی که گفت این بود که مامان ممنونم ازت!

    گفتم من کاری نکردم فقط ایمان به خدا،بقول استاد همه ی کارها رو برامون انجام میده!

    میگه دوستی داشتم که پذیرشش رو زده بود اینجا جایی که من افتاده ام!با پذیرش اون یه منطقه ی مرزی افتاده بود ولی علی بدون پذیرش تو بهترین جای ممکن!یعنی خدا بطور واضح و آشکار گفت که چطوری غیر ممکن رو برات ممکن میکنم بخاطر ایمانت!

    میگه بابای دوست دیگه ام بیش از صد میلیون خرج کرد که بیوفته جایی که من افتادم ولی ما بدون خرج کردن افتادم این جای خوب!

    گفتم اگه بخدا اعتماد کنیم ما به نیرویی که در جهان خیره و بپذیریم اون همه ی درها رو برامون باز میکنه…

    امروز این هدایت و این ایمان بخدا و نتیجه اش اونقدر حالم رو خوش کرد و اون قدر انرژی دارم که میتونم کل جهان رو پیاده فتح کنم،یعنی با خدا میشه پادشاهی کرد!

    میدونم خیلی طولانی شد کامنتم ولی قربون اون چشمای خوشگلتون که خوندید تا ایمانمون در این راه بیشتر بشه و به قول دوستمون اگه تو این راه حتی نتایج به ظاهر خوب نیستند ولی تو راه درستت رو ادامه بده…

    خدایا میلیاردها میلیارد بار شکرت،کامنت قبلی که میخواستم بنویسم گفتم کاش نتیجه ی این ایمان به شکل فوق العاده ای رقم بخوره تا بیام اینجا برای دوستان بنویسم و بعده دو روز بهترین و زیباترین هدایت رو از خدا گرفتم یعنی این نشون میده راهمون،مسیرمون درسته و خدا از ما راضیه!

    خدایا شکرررررررررررت…

    سپاسگذارم استاد عزیزم که دوست دارم از راه دور بغلتون کنم و بگم به خدا بهترین استاد این راهید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد زیباروی و آگاه و بانو شایسته ی مهربان و تمام دوستان حاضر در این جمع بهشتی…

    درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی!

    بهترین باورها درباره ی خداوند که هر دمی که در آرامش هستیم و در کنترل ذهن باید تکرارشون کنیم چون باعث ایمان ما و رشد کردن ما در هر زمینه ای میشن!

    _خداوند قادره مطلقه…

    _خداوند عالم مطلقه…

    _خداوند خالق مطلقه…

    خداوند خالقه و از همین قدرتش به منه بنده اش هم داده،قدرت خلق زندگی رو به خوده من داده!

    به نسبتی که من به خدا قدرت میدم و میدونم و باور دارم که به درون من آگاهه و از خواسته های درونی من باخبر هست،به همون نسبت ،نتیجه میگیرم!

    _خداوند راه رسیدن من به خواسته هایم را میداند

    _خداوند در هر لحظه به بی نهایت راه من رو هدایت میکنه

    _خداوند هدایت کننده ی من در هر لحظه است

    _خداوند میخواد که به من نعمت های بیشتری رو بده

    _خداوند میخواهد که من لذت های بیشتری رو تجربه کنم

    _خداوند لذت میبره از اینکه من در زندگی شادی های بیشتری رو تجربه کنم

    _خداوند میخواهد که نعمت و فراوانی در زندگی من باشد

    بقول قرآن کلام صریح و آشکار خدا

    خداوند برای شما فزونی می خواهد

    _خداوند همواره در حال هدایت کردن ما به مسیر درست هست

    _خداوند همواره به بی نهایت طریق داره من رو هدایت میکنه و راه رو نشون میده

    _خداوند در هر لحظه در حال آسان و روان کردن زندگی برای من است

    _خداوند در هر لحظه در حال بخشش نعمت های فراوان،روزی های بی حساب و رزق های بی نهایت است

    _خداوند به بی نهایت راه من رو غرق در نعمت ها،لذت ها،شادی ها،سلامتی،ثروت،سعادت و روابط فوق العاد میکنه

    _خداوند قادره مطلقه،یعنی توانایی انجام هر کاری رو داره

    _خداوند منبع رزقه،منبع رشده،منبع سلامتی،منبع آرامش،منبع سعادت

    افرادی هدایت های خدا رو دریافت می کنند که نزدیک باشند به فرکانس خداوند

    ما چه زمانی به فرکانس خدا نزدیک هستیم!؟

    زمانی که قلبمان آرام است…

    زمانی که حالمان خوب است و ترس و استرس و نگرانی در وجوده ما نیست…

    زمانی که احساس سپاسگذار و اشتیاق در قلبمان بیشتر است…

    زمانی که در آرامش کامل هستیم و تسلیم او،زمانی که امیدوار باشیم به نیرویی مافوق همه ی نیروها،زمانی که باور داشته باشیم که خداوند خواسته های ما رو میدونه!

    در این زمان ما هدایت می شویم،قدم ها گفته میشه و راهها باز میشن!

    خداوند آگاهه به خواسته های ما،خداوند پشتیبان برطرف کردن نیازهای ماست،خداوند خواستار رسیدن ما به خواسته هایمان است…

    خداوند میلیاردها سال هست که در حال برطرف کردن نیازهای تمام موجودات کل کیهان است!

    خداوند در هر لحظه در حال هدایت ماست!

    زمانی که ما باور داشته باشیم که هدایت می کند،ایمان داشته باشیم!

    زمانی که توکل کنیم

    زمانی که آرام باشیم و امیدوار…

    وظیفه ی ماست که باور داشته باشیم به قدرت خداوند

    کل کاری که ما می توانیم انجام دهیم اینه که کنترل ذهن کنیم،تقوا داشته باشیم،ایمان و باور داشته باشیم!

    _خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما رو هدایت کند،جهان بر پایه ی هدایت های خداوند است

    _خداوند آگاهه به مسائل ما،خداوند عالمه،قادره،بخشنده ست،رازق است…

    _خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما خوشبخت باشیم،عشق و لذت رو تجربه کنیم،در سلامت کامل باشیم،پیرو هدایت هایش باشیم

    ما باید در مداری قرار بگیریم که هدایت ها رو دریافت کنیم

    کل کاری که ما باید انجام دهیم اینه که این باورها رو تکرار کنیم،چون بعدا می بینیم که چطور راهها رو باز میکنه،چطور مسیر رو نشون میده،چطور هدایت میکنه،چطور قدم ها رو برمیداره،چطور موقعیت ها و شرایط رو برای ما مهیا میکنه!

    چقدر خوبه که هر روز و هر لحظه این باورهای قوی رو با خودمون تکرار کنیم تا بشن جزئی از افکار قدرتمند کننده ایی که در وجودمون ریشه میدن!

    یه نمونه از هدایت های خوب خدا که باید بنویسیم و تکرار کنیم تا بدونیم و به یاد بیاوریم که خدا در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه!

    دو ماه پیش که با همسرم موتور سواری میکردیم در یه جاده ی باریک،موتور لیز خورد و افتادیم توی جوب و شکر خدا هیچ چی نشد و با روی خندان دوباره سوار شدیم و لذت بردیم از اون مسیر زیبا!

    چند روزه بعد ایشون گفتند یه عینکی داشتم که گمش کردم و نمیدونم کجاست؟

    و چون اون یکی عینکشون اذیت میکردند و باید عینک آفتابی بزنند در طول روز و…

    گفتم عیبی نداره و هر وقت رفتیم بیرون یه نمونه از اون مارک میگیریم و چون عینک دیگه ایی هم داشتند ولی با اون راحت نبودند و وقتی از همون مغازه پرسیدم از همون نمونه عینک آفتابی،گفتند دیگه اون مارک نمیاد و اگه میخوایین یه مدل دیگه براتون بدم که حتی بهتر از اون باشه ویه حسی بهم گفت نخر و منم گفتم بزار بمونه و هر وقت خودشون اومدند میگیریم…

    یه هفته ی پیش که برای ناهار و چیدن میوه های باغمون رفته بودیم پسرم بعده ما اومدند و گفتند ماشین رو کناره جاده گذاشتند و برخلاف اینکه همیشه یا با ماشین از این یکی جاده یا با موتور می اومدیم باغ ولی اینبار باید بیش از سه چهار کیلومتر رو پیاده روی میکردیم تا برسیم به جاده و گفتم مشکلی نیست هم پیاده روی می کنیم و هم از زیبایی های رنگ رنگ پاییز لذت میبریم!

    همسرم جلوتر رفتند و من و دخترم پا به پای هم اون مسیر رو شروع کردیم به پیاده روی و خواستم تو اون مسیری که موتور لیز خورد و افتادیم و کلی خندیدیم رو به دخترم هم نشون بدم و تجربه ی اون لذت دو ماه قبل رو یاد آوری کنم و یه جورایی بهش بفهمونم که میشه از دله اینگونه اتفاقات،لحظه هایی شیرینی رو خلق کرد و یه خاطره ی ماندنی در ذهنمون حک شه!

    گفتم عسل جون دقیقا همین جا موتورمون لیز خورد و دوتایی همراه موتور سنگین افتادیم داخل جوی آب و کلی خندیدیم که همون لحظه چشمم افتاد به عینک آفتابی همسرم که همون طوری با میله های باز افتاده بود اونجا و کاملا سالم بود و هیچیش نشده بود بااینکه بیش از دو ماه از اون جریان گذشته بود و چندین بار خدا میدونه چقدر آب از اینجا رد شده و رفته به باغها ولی در محافظت کامل بوده و چیزیش نشده بود و در بین سنگ ها همون طوری مونده بود!

    وقتی پیداش کردم تمام موهای تنم سیخ شد از اینکه هدایت های خدا چقدر دقیقه،چقدر به موقع ست،چقدر عالیه!

    اینکه برخلاف همیشه،ما از یه جاده ایی بیاییم که نتونیم با ماشین بریم و باید پیاده بریم و همون جا عینک رو پیدا کنیم و…

    چقدر خدا رو شکر کردم تو اون لحظه،چقدر دلم مطمئن تر شد به هدایت هاش و نیرویی که برتر از کل نیروهاست،چقدر آرامش در قلبم موج زد و گفتم این یه نشونه ست که بدونی مسیرت درسته،چقدر لذت بردم از این هدایت خدا!

    چقدر هر روزه از این هدایت ها می بینیم و می شنویم ولی انگار همون لحظه باید یاد آوری کنیم تا به فراموشی نره و مسیر برامون بازتر بشه!

    خدایا!

    سپاسگذارت هستم برای هدایت هایت،برای روشنی راه،برای درستی مسیر،برای اینکه هر روز کمکمون میکنی تا رشد کنیم،برای این آگاهی های ناب،برای کلام صریح و آشکارت،برای اینکه هستی و هستی!

    سپاسگذارم برای وجوده ارزشمند استاد عزیز که با درک آگاهی ها و قوانین ثابت خداوند،به بهتر شدن ما در این مسیر کمک می کنند و الگویی کامل و بی نقص برای تک تک ما هستند.

    سپاسگذارم برای کامنت های دوستان عزیز که هر کدوم دریایی از درک و آگاهی هستند و هر کدوم تجربه ی یه مسیر متفاوت که نتیجه اش میشه همین راه درست!

    سپاسگذارم برای خانم شایسته ی گل،برای تدوین و نوشتن مقاله های زیبا

    سپاسگذارم از آقا ابراهیم عزیز و خانم فرهادی دوست داشتنی که با وجوده همه ی شما عزیزان این سایت جزوء بهترین سایت های موفقیت در کل کیهانه!

    خدایا میلیاردها میلیارد بار در لحظه شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 79 رای:
  4. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    سلام آقا مجتبی گل

    بسیار لذت بردم از خوندن کامنت زیباتون و انرژی دریافت اون آگاهی ها و باورهای قدرتمند کننده رو در وجودتون دریافت کردم!

    امیدوارم این مقاومت های ذهنمان به زودی و با تکرار و تمرین این آگاهی های ناب،بشکنند و جریانی از ثروت و سلامتی و حال خوب،نصیب همه مون بشه!

    منم مثل شما فکر میکردم دیگه استاد،استاده و نیازی به تکرار این باورها رو نداره ولی درکمال تعجب وقتی توی دفترم نوشتم،دیدم چقدر باورهای قوی و قدرتمند کننده ای رو استاد بیان کردند که قبل این فایل با گوش دادن و توجه کانون تمرکزم و سپاسگذاری،فکر میکردم باورا یعنی همین و دیگه کار تمومه و در مسیر دریافت نعمت ها هستم و بقول شما الحق و انصاف خدا داره در حقمون خوب خدایی میکنه و ما هیچ باوری رو نسبت بهش ایمان نداریم و در ظاهر میگیم ولی این خدای وهاب و رزاق و بخشنده از هزاران هزار راه بهمون نعمت می رسونه و بقول شما اگه این باورا تو ذهنمون پایدار بشن و ایمان بیاریم به قدرت خدا،خدا برامون کن فیکون میکنه!

    فردا دوباره به امیده الله مهربان،فایل رو از اول گوش میدم و بااینکه بیش از پنج بار گوشش کردم و نکته برداری ولی این فایل پر از آگاهی و زبان ساده برای ارتباط برقرار کردن باخداست!

    پس می نویسم این باورای خوب استاد رو ودر هر ساعتی که بتونم گوش میدم تا بهم یادآوری بشه که با خدا میشه پادشاهی کرد!

    ممنون از وجوده ارزشمندتون و این کامنت فوق العاده!

    بدرخشید در تمام زمینه ها و خداوند از شما راضی باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    سلام فاطمه ی عزیز

    خوشحال شدم از اینکه نوشتید برام!

    ایمان به خدا همه کار میکنه برامون اگه ما باور داشته باشیم و زیر فشارها و تضادها کم نیاریم!

    انشاالله در این مسیر پر از زیبایی و سعادت،خدا ازمون راضی باشه.

    ممنون فاطمه ی عزیز…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    سلام حسین آقای عزیز!

    راستش توی این چند روز اون قدر احساسم عالی بوده که اصلا گذشت این چند روز رو حس نکردم چون نتیجه ی اون ایمان،بسیار لذت بخش بوده برام!

    انگار یاد می گیرم که بیشتر اعتماد کنم،بیشتر ایمان داشته باشم و بیشتر باور کنم که نیرویی خیر در کل جهان هست که نتیجه ی اون باور رو برامون رقم میزنه!

    دیروز یکی از سرهنگ های همشهریمون به علی گفته بوده که چیزی شبیه معجزه ست و باور نمیکرده که اون هایی که با پذیرش از خداشونه بیوفتند تو این جایی که علی افتاده تو بدون پذیرش که احتما 99به صد بوده افتادی اینجا و هر وقت میاد و میگه به هر کی میگم هیچ کدوم باور نمی کنند،تمام وجودم پر از حس خدا میشه!

    من به عینه دیدم قدرت خدا رو در این ماجرا و اینکه همونطوری که برای حضرت ابراهیم اتش سرد شد دقیقا اینجا برام معجزه کرد و هر چقدر شکر گزار این لطف خدا باشم تا آخره عمرم کم هست!

    اون قدر از لحاظ روحی آروم شده که میگم خدایا من چقدر باید تلاش میکردم تا بتونم استرس و نگرانی رو ازش دور کنم ولی خدا اون قدر آرومش کرده که اندازه نداره!

    ممنون از خدا برای اینکه در این مسیر با دوستان عزیزی چون شما همراه هستیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    سلام کبری عزیز و دوست داشتنی!

    کامنتت در بهترین زمانی که پر از حس سپاسگذاری و شکرگزاری بودم به دستم رسید و مرا پر از شوق فراوان کرد چون خدا برای پسرم معجزه ای کرد (کامنتش رو نوشتم در همین فایل)که اگر کل کیهان هم جمع می شدند این طور دقیق و منظم و حساب شده نمی تونستند انجام بدهند و اون قدر مرا پر از انرژی خودش با این کار کرد که ایمان مرا بیشتر و بیشتر کرد به این مسیر و نتایجی که بعد از این برای تک تک ما رقم خواهد خورد!

    ممنون دوست ارزشمندم که فرکانس خوبت بهم رسید و سپاسگذارم از خدا برای داشتن دوستان و همراهان عزیزی چون شما…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: