ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 13

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته گل

    باران:

    استاد چقد این فایل عالی بود با تمام وجودم منتظر این حرفا بودم دمت گرم

    من قبلا این باورو داشتم باید سختی بکشی تا به این هدف برسی لذتش بیشتر نتیجه این باورمم میگرفتم همیشه هدفی داشتم اینقد سختی میکشیدم اینقد زجر میکشیدم بعد بهش میرسیدم میگفتم ببین چقد نتیجه ش لذت بخش بیشتر قدرشو میدونم چقد باور غلطی داشتم من

    مثلا من برا بچه دارشدنم خیلی اذیت شدم از اول تا وقتی که شد تقریبا یه سالش، میگفتم ببین باید این زجرو میکشیدم تا شیرینی الان بچه مو احساس کنم. باور کن استاد تا چند وقت پیش اینجور بودم ولی به لطف الله و آموزش های شما تغییر کردم

    الان چرخ زندگیم روان شده بدون کوچکترین اذیت خدا داره کارامو انجام میده رو دوش خدا نشسته م قشنگ داره خودش همه کاراو انجام میده به الهامات گوش میدم به نشونه ها توجه میکنم هرچی بگه میگم چشم من تسلیمم هرچی تو بگی رفیق ترین من، دمت گرم خدای مهربونم که اینقد خودت کارارو انجام میدی یه جور دیگه ای لذت بخشه برام اگه م درخواستی داشته باشم انجام نشه میگم عیب نداره حتما خدا میخواد بهترشو بهم بده. خدایا هزاران مرتبه شکر

    بازم مثل همیشه ممنونم ازت استاد عزیزدلم خیلی عالی بود خییییلی

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1598 روز

    بنام خدای مهربان

    این قدر آگاهی و این همه حرف های زیبا زلزله ی در وجودم بر پا کرد استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم شما هستم که این آگاهی هارو برامون یاد آوری مکنید تا در مسیر دریافت نعمت ها باشیم

    در هیچ کتابی و هیچ کسی اینارو نمیتونه گفته باشه مگر اینکه به اون آرامش درونی رسیده باشه تمام این صحبت ها که به دل میشنه از طرف خداونده

    بقول استاد این آگاهی هارو همه ما میدونیم فقط کافیه بهمون گوشزد بشه تا عمل کنیم

    چقدر تقلا کردیم برای گرفتن وام

    چقدر زجر کشیدم تا خودمون به کسی ثابت کنیم

    چقدر خرد و خاکشیر شدیم تا یه محصول بفروشیم

    چقدر آبرومون رفته تا با یه نفر ارتباط برقرار کنیم

    چقدر هزینه کردیم تا بهتر دیده بشیم

    چقدر تغییر چهره دادیم تا اون احساس خوبو داشته باشیم

    .

    .

    ولی هیچ وقت به اون حس و حال و خوب نرسیدم به اون خواسته نرسیدم

    چون ما لایق هستیم اگر کار به سختی پیش میره باید استپ کنیم ببینم چه باوری داریم که این همه کار به سختی پیش میره

    من خودم یه مسله ی دارم که الان چندین ساله در گیرش هستم و الان با این صحبت های استادم میبینم من ترسهام نمیذاره من نگران هستم که نکنه…من نمیتونم توکل کنم در عمل

    باید بتونم اون آرامش و در وجودم پیدا کنم باید بتونم اون انرژی خداوند در خودم جاری کنم

    هیچ تقلای وجود نداره

    هیچ سختی وجود نداره

    فقط من باورهام سختی را به زندگیم دعوت میکنم

    مگه همه کیهان بصورت طبیعی کار نمیکنه

    مگه بزرگترین مسائل دنیا راحترین جواب هارو نداره

    مگه ورزشکارهای حرفه ای ثروتمندترین نیستند

    پس آرامش و کنترل ذهن همه ما آدم هارو به مسیر نعمت و خوشبختی و سعادتمندی میرسونه

    باید همت کنم که به یاد بیارم خداوند قدرت مطلقه

    خداوند علم همه چی رو داره ،خداوند هر لحظه داره هدایت میکنه

    خداوند از رنج کشیدن من لذت نمی‌بره و از شاد بودن من بهم نمی‌ریزد و این باور اشتباه باید تغییر بدم تا بتونم سرشار از انرژی خداوند باشم

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    Leili گفته:
    مدت عضویت: 575 روز

    به نام خدا

    بازم سلام میکنم به استاد عزیزم

    خداوند را شاکرم که امروز هدایت شدم و شرایطم محیا شد که روز جمعه بتونم این فایل گوش بدم

    استاد عزیزم تمام مدت این فایل ناخودآگاه اشکام جاری میشد

    انگاری حرفای قلبمو با زبان شما به ذهنم میگفتم

    نمیدونم چطور خداوند را شاکر باشم که شما دستی از دستان خداوند اومدین تو زندگیم

    استاد عزیزم سالها قبل درحالیکه قلبم شکسته و پناهی غیر از خداوند نداشتم

    حتی طلب مرگ میکردم انگار از طرف خداوند بهم الهام شد که ی بار دیگه دوباره زندگی کن

    من از اونروز همه چیزو سپردم به خدا

    و الان که سالها گذشته وقتی به قبل نگاه میکنم ردپای خدا رو تو زندگیم میبینم که هربار که سپردم بهش خودش درستش کرد

    که من حتی نفهمیدم چطوری فقط با گذر زمان فهمیدم اون موضوع حل شده

    ولی هروقت خدا رو بردم به حاشیه

    سیلی شد به من

    که سخت بگذره و دیر

    و حتی حلم نشه اون موضوعات

    این روزها در جدال بین نجواهای ذهنم و نور امید و توکل هستم

    خدایا سپردم به خودت مثه هرباری که آسونکردی برام و حل شد

    خودت کمکم کن

    من نمیدونم چطوری

    تو ربی و خدایی

    تو کمکم کن

    ممنونم از استاد عزیزم

    زبانم قاصر بابت تشکر

    خدایا شکرت اونجوری که شایسته شکرگزاری توعه

    درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    علی انگورج تقوی گفته:
    مدت عضویت: 2588 روز

    سلام و درود خدمت همه ی دوستان عزیزم و استاد گرانقدر

    نمی‌دونم این حرفایی ک می‌خوام بزنم چقدر ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم داره با این فایل گوهربار ولی حسن خیلی مصرانه گفت بنویسم 🫡

    الهی به امید تو … ️

    حدودا از سال 1400 تا 1402 بنده مدیر یکی از شعبات فروشگاه های زنجیره ای بودم ک همین خودش کلی داستان های هدایتی داره ک به امید خدا به موقش تعریف میکنم

    حدودا 3 ماه پیش به دلیل برخی مسائل از کارم استعفا دادم و خودمو آماده کردم برای ورود به یکی از ارکان های معتبر دولتی

    بعد از کلی مصاحبه و … سمت و حوزه ی شغلی من مشخص شد ک باید روی یکی از شناورها بخش دریایی کارکنم ( حین مصاحبه یه بنده خدایی هم بود ک برای یک شهر دیگ بود ولی باید میومد شهرما برای مصاحبه ) از دوستم پرسیدم حوزه کاری تو چیه ؟ گفت …

    گفتم ایول عجب جایی دمت گرم

    پیش خودم گفتم منم لایق همچین جایی هستم چون از لحاظ شخصیت کاری واقعا سطح بابام و …

    هر مسئولی باید از خداش باشه من براش کارکنم و …

    چند روز بعد از ارکان مربوطه تماس گرفتن و گفتن حوزه کاریت تغییر کرد و دقیقا رفتم همون جایی ک اون دوستم ، میخواست اونجا بره .

    چقدر خوشحال شدم و خدارو شکر کردم

    الان حدودا 20 روزی میشه ک مشغول کار در اونجام و یک محیط آروم و زیبا و بی نظیر با ویوی جنگل و دریا

    البته ک من پررو تر از این حرفام و خواسته بعدیمو بع خدا گفتم ک بازم باید منو هدایت کنی به محیط آسون تر ، ساعت کاری کمتر ، درآمد بیشتر و ایزوله تر …

    هرچند در عین حال ک دارم روی بیزینس شخصی خودم کار میکنم ک به امید خدا در زمان خودش میریم به سمت آزادی های زمان و مکان و مال

    برای همتون بهترینها و بیشترینا رو میخوام

    در پناه خودش .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1378 روز

    سلام

    اولش که فایل رو دیدم تصمیم گرفتم که کامنتی نزارم و فقط گوش کنم و عمل کنم

    حسم خنثی رو به منفی بود

    ی چند تا کامنت که خوندم تازه دوزاریم افتاد!

    گفتم تو دیروز نبود که میگفتی یه جای کار ایراد داره؟

    دیروز داشتم میگفتم به دوستم ببین من یجای کارم ایراد داره؟

    گفت منظورت چیه؟

    گفتم ببین من خیلی خسته شدم احساس افسردگی میکنم این هفته …

    انگار زندگیم یکم یکنواخت شده

    اونم گفت برو بابا تو دلت خوشه و …

    آره یک هفتست که پنج روز سر کار بودم و یک روز دانشگاه

    صبح زود برو

    شب برگرد

    ولی زندگی نمیکردم!

    ولی تقلا بود

    مهم تر از همه

    لذتش کم شده بود

    آره زدی تو خال استاد

    عجله!

    عجله ازین که ای بابا بدو باید زودتر برسی!

    پس کی میخای برسی؟

    تو که داری روی خودت کار میکنی پس اون نعمته کو؟

    نکنه جواب نده؟

    دیشب موقع خواب شیطون اومد پیشم نشست گفت نکنه اصلا خدا نتونه زندگیتو مدیریت کنه؟ از کجا معلوم؟ همه رو ببین!

    همه دارن دلار میخرن

    تتر میخرن

    طلا میخرن

    همه دارن …

    تو چی؟

    طرف باباش پولداره! پارتی داره …

    خلاصه که حرفای تکراری میزد

    یه لحظه گفتم خدایا من تسلیمم!

    شیطانم پشتش گفت بدبخت این طوری ادامه بده ببین بدبخت تر میشی یا نه!

    خلاصه که پینگ پنگی بود

    یکم خسته شدم

    کلافه شدم راستش از دستش

    بیخیال بشو من نیست انگاری

    به خدا گفتم خدایا من حتی نمیتونم بهت توکل کنم! دستم رو نگیری از گمراهان میشما …

    خودت دستم رو بگیر

    مثل ابراهیم که خودش برای پیدا کردن تو از تو کمک خواست!

    و نهایتا شد دوست خدا!

    و امروز که این فایل رو دیدم!

    و امروز که این فایل رو دیدم …

    دقیقا چند وقته که اروم تر شدم

    از خدا میپرسم خدایا بهم بگو چکار کنم

    بهم گفت تو راجب من مشکل داری

    تمام درد تو نبودن من تو زندگیته!

    دیدم بعله

    خدا نیست و همه هستن

    توی ذهن من همه خدا هستن بجز رب العامین

    گفتم اوکی قدم به قدم هدایت کن من میام

    گفت میای؟

    گفتم اره

    گفت مردش هستی؟

    گفتم راهی دیگه ندارم!

    گفت باشه بیا

    این دیالوگ جمعه هفته پیشه

    یک شنبه ظهر یکی از افرادی که کمکم میکرد برای حل مسئلم عذرم رو خواست! گفت دیگه با من تماس نگیر! من دیگه نیستم! برو دنبال کس دیگه! برو …

    البته توی وویس

    بهش زنگ زدم

    جواب داد با حالتی که انگار نه انگار

    گفتم ممنونم حاجی که چند وقت کمکم کردی … تشکر کردم قطع کردم

    گفتم خدایا گفتی مردی گفتم اوکی

    اینو ازم گرفتی!؟!

    به دیده منت!

    خودت کمکم کن اصلا

    خدا بهم گفت ببین پسر این ادم دیگه توی مدار تو نبود!

    راهت جدا باید بشه برای شناخت من این چیزا جواب نیست

    گفتم چشم!

    گفتم خدایا تو گفتی این ادم بره گفتم چشم!

    گفتم خدایا گفتی پارتنرت باید بره گفتم چشم!

    گفتم خدایا هرچی بگی من تسلیم!

    فقط بیزحمت هدایتت رو قطع نکنی ها…

    گفت نترس چیزیت نمیشه

    خلاصه که افتاده بودم توی یک مدار ترس

    که ای بابا چرا درامد فلان .. چرا کار فلان .. چرا رابطه ای ندارم حتی یه دوست .. چرا تنهام ..

    و یه سوال مهم تر!

    چرا وقتی با ادما حرف میزنم

    با ادمای اطرافم ارتباط میگیرم

    قلبم مچاله میشه و حالم بد میشه!؟؟!

    که جوابش رو شنیدم امروز

    که فرکانس خدا دور تر از اونجاست

    فرکانس خدا نیست اونجا

    خلاصه که در وضعیت هدایت کنونی هستم … :)

    بخدا قسم جوری همزمانی میکنه

    جوری میچینه کنار هم

    که بعضی وقتا میترسم از این قدرتی که دارم

    میگم یعنی واقعا اینقدر قدرت خلق کنندگی دارم؟

    واقعا ترس تموم وجودم رو فرا میگیره!

    توی کامنت سعیده یه آیه میخونم و فردا هدایت میشم بهش

    توی ذهنم سوالیه و فرداش جوابش میاد توی سایت

    توی ذهنم نشونه میخام یکی برام کامنت میزاره – دقیقا روی کامنتی از خودم که باید یبار دیگه میخوندمش!!!!!

    توی ذهنم به ترسم غلبه میکنم میرم نمایشگاه کار و یهو یه دوستی رو میبینم که خدا بهم نشون بده چقدر تغییر کردم!

    توی ذهنم نعمت میخام یه دوستم گیر میده بیا بریم بیرون که به من نشون بده چقدر تغییر کردم!

    توی ذهنم ناسپاسی رخ میده و خدا منو میبره به وسط آدم ها که بفهمم بابا بقیه دارن تقلا میکنن

    دارن زجر میکشن

    حالا برسم به جایی که خدا رو باور کردم و اسون شدم برای اسونی ها

    – خب دوسال پیش من ماشین خیلی میخاستم و شرایطم طوری بود که دانشجو بودم و کار نداشتم و البته وضع خونمون هم اصلا در حد ماشین و اینا نبود کلا!

    منم فقط تجسم میکردم و لذت میبردم

    و چون میدونستم شرایطش رو ندارم رها بودم کاملا

    میگفتم الان که نیست بزار لذتشو توی ذهنم ببرم

    و به طرز عجیبی ماشین برام خریده شد!

    یه دوستی اومد منو نشوند پشت ماشین صفرش! همون دوستی که دشمنم بود!

    بعد پدر و مادری که گیر دادن تروخدا ماشین بنویس!

    بعد طرحی که ماشین رو سه ماهه بدون ثبت نام میدن!

    بعد ماشین رو حدودا یک ماه بعد بدن!

    ماشینی که بعد از دو سال یک بار هم خراب نشده!

    توی همون کشوری که میگن سایپا همه ماشیناش خرابن و …

    این از داستان ماشین

    – داستان بعدی ارتباط عاطفی بود که اصلا خانواده من قبول نمیکردن رخ بده

    منم بیخیالش بودم

    و هدایت شدم به پیام دادن تبریک عید به یه بنده خدا

    و از همون طریق از 14 فرودین سر کار بودم!

    و یهو روز قبل نمایشگاه کتاب بگه اقا ما میخایم بریم نمایشگاه! اونم به شکلی که تا حالا کسی نرفته و ازین به بعد هم نرفت! به عنوان تیم مشاور در غرفه مهر و ماه!

    بعد بریم یه دختری رو من خوشم بیاد ولی بازم نتونم بهش بگم

    بعد اون دختره بیاد توی شرکت ما

    بعد خودش درخواست بده

    بعد …

    این هم داستان رابطه من که خدا دلهارو نرم کرد

    – داستان هدایت بعدی برمیگرده به کار پارسالم که ترکید و من بیکار شدم

    و جای دیگه که درخواست میدادم دیر شده بود

    بعد مدیر پارسالم که جواب تلفنم رو نمیداد خودش زنگ زد گفت بهترین نیروی من رفته ! تو حاضری بیای ؟ من تورو قبول دارم حتی بدون کلاس آموزشی!

    – داستان هدایت بعدی برمیگرده به این که یروزی سر نهار توی دانشگاه نشسته بودیم و یه دوستی داشت حرف از طراحی سایت میزد!

    گفتم منم بلدم و …

    رفت و گذشت

    تا چند وقت بعد که خود دوستم که طراح سایته به من مشتری طراحی سایت معرفی کرد! خودش اومد و کمک کرد قرارداد بشه!

    این چند مورد هدایت های بعد از آشنایی با استاد بود والبته بزرگترین هاش که باورکردنی نبوده برام

    و ایده ای نداشتم ولی خیلی اسون شده

    انگاری خود خدا انداخته توی بغلم!

    گفته بیا اینم نعمت هام

    یادمه که اونموقع که اینقدر همه چی عالی پیش میرفت

    من با عشق روی خودم کار میکردم!

    ولی الان من توقع دارم که الان یک ماهه حالم خوبه پس باید همین الان! همین الان بشه!

    و نمیشه دیگه

    و با عجله نمیشه

    با نگرانی نمیشه!

    و اینطوری میشه ک یادم میره باباجان لذت بردن از مسیر همه چیزه ها …

    وگرنه رابطه و ماشین و کار و … خودشون لذت ندارن!

    این کامنت قرار نبود نوشته بشه

    ولی یه دفعه یه حسی گفت باید بنویسی

    و به سرعت نوشته شد

    راستی

    استاد دوستون دارم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  6. -
    مبین گفته:
    مدت عضویت: 314 روز

    سلام استاد باید بگم این نوع نگاهی که در این فایل وجود دارد بسیار بسیار زیاد زندگی من رو تغییر داده. درست از لحظه ای که تصمیم گرفتم تغییر کنم خدا من رو هدایت کرد تا با شما آشنا بشم و از وقتی که تصمیم گرفتم از خداوند هدایت آگاهانه دریافت کنم، به من فهموند که باید اولش به آرامش برسم و وقتی که خواستم این کار رو انجام بدم اولش یکم اعتماد کردن به رب برام سخت بود تا وقتی به ترتیب به فایل های

    تسلیم بودن در برابر خداوند/ گفتگو با دوستان 66 عوامل تحقق خواسته ها / حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ /«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش/ ارزش ابزار / live انتخاب شغل از زاویه باور به فراوانی و احساس لیاقت

    و کلی فایل های دیگر هدایت شدم که موثرترین هاش رو نام بردم. و بعدش وقتی به خداوند اعتماد کردم و همه چیز رو بهش سپردم و به آرامش عجیبی رسیدم که قابل وصف نیست و در ادامه به خداوند توکل کردم و آماده دریافت هدایت هستم. قصدم از نوشتن کامنت این بود که بگم این فایل یه نشونه تایید از خداوند بود که داری راه رو درست جلو میری. باز هم ممنون به خاطر همه این آگاهی ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 25 آبان رو با عشق مینویسم

    این جملات استاد سبب شد یه سری کارایی که تو این چند روز انجام دادم و افکارش رو در سرم داشتم ، بهم یادآوری بشه که در ادامه نوشتم چه درس هایی با این فایل یاد گرفتم

    چقدر قشنگ انگار اول صبح که دیدمش از موضوع کلی فایل قشنگ درک کردم چی میخواد بهم بگه

    که افکار این چند روزم بوده

    وقتی که شما عجله داری یا خیلی استرس داری که زودتر باید این اتفاق بیفته یا زودتر باید به این خواسته ام برسم ،شما داری دور میشی

    شما باید در جریان باشی که موقعی که ما دسترسی داریم به فرکانس خداوند ،موقعی‌هست که در آرامش باشیم

    موقعی هست که نگرانی نداشته باشیم

    موقعی که امید وار باشیم‌

    چجوری میشه که ما این امید این آرامش رو در وجودمون ایجاد میکنیم

    موقعی که ما باورهای خوبی نسبت به خداوند داشته باشیم

    باور داشته باشیم که خداوند خواسته های مارو میدونه نیازنیست که فریاد بزنیم

    نیاز نیست که گریه کنیم

    نیاز نیست که صد بار بگیم‌

    نیاز نیست که هی بخوایم به یادش بیاریم

    اون خواسته های مارو میدونه

    وقتی که شما یک‌خواسته ای در قلبت متولد میشه

    حالا اون خواسته میخواد تو بحث روابط باشه ،مالی یا در زمینه سلامتی جسمانی یا شغلی باشه

    هر خواسته ای که باشه

    خداوند آگاهه به خواسته های ما

    خداوند آگاهه به نیاز های ما

    خداوند بهتر از خودمون میدونه که ما چه نیاز هایی داریم

    و خداوند میخواهد که نیاز های مارو برطرف کند

    چون به این شکل جهان گسترش پیدا میکنه

    خداوند پشتیبان برطرف کردن نیازهاست

    خداوند میلیاردها ساله که میاز های بندگان و موجودات رو داره برطرف میکنه

    نگاه کنید به طبیعت ،کره زمین ،حیوانات ،گیاهان ،چطور داره نیاز ها برطرف میشه میلیاردها ساله که این سیستم داره کارش رو درست انجام میده

    خداوند میخواهد این کار رو انجام بدهد

    خداوند همواره در حال هدایت کردن ماست

    خداوند میفرماید ما برخودمان مقرر کردیم که شما رو هدایت کنیم

    وای این جملات چقدر ارزشمندن

    منو یاد دو روز قبلم انداخت ، که از فایل ایمان به غیب دو روز پیش ،دوباره 107 آرزوم رو در دفتر زیبایی که گرفتم میخواستم بنویسم و در رد پام نوشتم که چه درک هایی داشتم

    و چون پارسال یه بار 107 آرزو رو نوشته بودم ، از گوش دادن به فایلای رایگان ،الان که دوباره فایل های رایگان رو گوش میدم ،دیگه بیشترِ آرزوهام‌ کاملا متفاوت شده بود بعد از یک سال

    و دوباره خواستم بنویسم

    و وقتی از 1 شروع کردم و به شماره 7 رسیدم

    مثل همیشه همون خواسته ای که سبب تغییر من و پا گذاشتن در مسیر آگاهی شد رو از خدا درخواست کردم و خواستم بنویسم که دستم به نوشتن نرفت

    یه اراده عظیمی دستمو حرکت نمیداد و من قشنگ حسش میکردم

    و دریافت کردم و درک کردم تمام صحبت هایی رو که باید دریافت میکردم

    و چقدر دقیق و به موقع بود این فایل که استاد درمورد درخواست صحبت میکردن و اینکه به خدا بسپریم تا کارهارو برای ما انجام بده

    و نخوایم بجنگیم یا بچسبیم

    و حتی به این اشاره کردن استاد عباس منش که

    نیاز نیست که هی بخوایم به یادش بیاریم

    و من دقیقا دو روز پیش این رو دریافت کردم که بهم گفته شد

    و به من گفته شد که چرا میخوای هی تکرار کنی ، مگه یک بار این درخواستتو نگفتی و ننوشتی ؟

    مطمئن باش که اگر رها باشی و تسلیم بشی به تو داده خواهد شد

    اما تو هنوز کمی به خواسته ات چسبیدی و رهای رها نشدی

    اما ، دوباره خواستم بنویسم، که باز هم نتونستم و حسش میکردم که باید ازش بگذری ، چون حرفای استاد عباس منش درمورد اون خواسته رو شنیده بودم و یادم بود که باید ، نه فقط اون ، بلکه همه خواسته ها م رو ازشون بگذرم و رها بشم و بگم اگر بشه خوشحال میشم و اگر نشه خیری هست و من به هر خیری که از خدا به من برسه محتاجم

    مثل استاد که تو فایل های مختلف میگفتن که اگر خونه ای که میخواستم رو میگرفتم خوشحال بودم با اینکه میخواستم بخرمش اما رها بودم و اگر نمیشد ناراحت نمیشدم

    و وقتی تسلیم بود ،خونه رو گرفته بود

    فهمیدم از اون خواسته باید کامل بگذرم ،چون در وجودم هنوز بعد یکسال که خیلی نسبت بهش تسلیم تر شده بودم ،باز هم چسبیدن رو حس میکردم

    و اینها رو درک میکردم که حتی اگر هم بنویسی ولی نگذری بهت داده نمیشه

    باید بگذری تا به تو داده بشه

    هزاران دفتر هم پر کنی ولی تسلیم خدا نباشی به تو داده نمیشه

    و نگران این نباش که بگی اینجا نمینویسم یه وقت بهم داده نمیشه ، اینجوری نیست طیبه

    تو درخواستتو گفتی و باید بگذری ازش و بسپری به علم و آگاهی خدا و در هردو صورت خیر هست برای تو ،اگر نگذری و بارها بنویسی هیچ اتفاقی رخ نمیده

    الان که مینویسم یاد یه فایلی افتادم که از اینستاگرام میدیدم و یه آقایی که ثروتمند بود میگفت تصور کن خواسته هات رو و هرآنچه که میخوای باشی رو ببین با جزئیات کامل ، و چشماتو باز کن ، اگر الانت رو مثل اون لحظه که تصور کردی زندگی نکنی ،خودت خوب میدونی چی میگم

    یعنی نظم نداشته باشی ، در اصلاح تغییر رفتارت و شخصیتت تلاشی نکنی و … به هیچ کدوم نخواهی رسید

    در صورتی میرسی که همین الان شروع کنی مثل اون خواسته هات رفتار و عمل کنی

    و مستمر و ادامه دار باشه این قدم برداشتن و عمل کردن

    این جملات رو استادعباس منش بارها به شکل های مختلف گفتن و راست میگن که باید هی تکرار بشه تا به درکش برسی و سعی کنی عمل کنی

    و این موضوع برای من یادآوری شد که ، طیبه به یادت بیار زمانی رو که برای به نام شدن اون سیم کارت که دوستت که 18 سال بود باهم دوست بودین و سیم کارت رو سال ها بهت داده بود و صاحب سیم کارت فوت کرده بود و طبق یک سری مسائل به یک باره مسدود شد و تو میخواستی به نام تو بشه وحتی باور ساختی که تو لیاقت داشتن اون سیم کارت رو داری

    و دوستت که همیشه هر کاری برای تو انجام میداد به یک باره با ازدواج کردنش تغییر کرد که اون هم طبق باورهای محدود تو بود که باور داشتی هر کس ازدواج کنه دوستیش رو از بین میبره و البته خودت درخواست کرده بودی که ارتباطت رو با دوستت قطع کنی که جهان به درخواستت پاسخ داد

    و تو سعی داشتی با تماس گرفتن پشت سرهم به دوستت بگی کار سیم کارت رو برای تو انجام بده

    اما نمیشد و حتی جوابت رو هم نمیداد

    اما یه چیز رو فراموش کرده بودی و سپردن به خدا بود و انگار داشتی برای بدست آوردن سیم کارت میجنگیدی

    و وقتی دیگه دیدی همه چیز درمورد داشتن اون سیم کارت برای تو تموم شد و دوستی چندین ساله ات با دوستت به پایان رسید و هیچ اقدامی برای تو نکرد و وقتی نتونستی کاری انجام بدی و به عاجز بودن خودت اعتراف کردی

    و گفتی اصلا نمیخوامش ،میرم یه سیم کارت دیگه میخرم و حتی به این پی بردی که شرک داشتی و از خدا طلب بخشش کردی و تصمیم گرفتی نتیجه رو به خدا واگذاری کنی

    چجوری ورق برگشت و خدا اون سیم کارت رو که از نظر تو هیچ راهی برای به نام تو شدن نبود ،و از نظر خدمات ایرانسل هم هیچ کاری نمیشد کرد ، چقدر ساده و راحت به نامت زده شد

    حتی این رو هم به یادت بیار که به کل ، فراموش کرده بودی باید دوباره بری خدمات ایرانسل تا سوال بپرسی که آیا میشه کاری انجام داد یا نه

    و خدا چجوری بهت یادآوری کرد و گفت باید همین الان بری و همه چیز به نفع تو رخ خواهد داد و همین وعده خدا محقق شد

    و به نفع تو به نام تو زده شد

    و این ماجرا رو در مورد همه خواسته هات به یاد بیار و به خودت بگو که وقتی این خواسته ام رخ داد ،اگر تسلیم باشم به خواسته های دیگه ام هم میرسم

    و اگر نرسیدم خیری هست و محتاج خیر ربّ و صاحب اختیارم هستم

    اگر اجازه بدم خدا کار خودش رو انجام بده و من خودم قسمت خودم رو انجام بدم

    که قسمت من اینه که

    آرام باشم

    ایمانم رو در عمل نشون بدم

    توجهم به نکات مثبت باشه

    کنترل کنم ورودی های ذهنم رو

    سپاسگزارتر باشم

    قدم بردارم و عمل کنم

    و با اصل و قوانین خدا عمل کنم

    و خیلی مولفه های دیگه

    که سبب میشه خدا ببینه که تو داری تلاش میکنی و بگه موجود باش و موجود بشه

    این رو به یادت بیار و از این خواسته ات هم باید بگذری

    تا بهت داده بشه

    و من چشم گفتم و قصد پشت خواسته ام رو برای خدا در دفترم نوشتم

    که شادی و لذت بردن و خدا گونه رفتار کردن و آگاه بودن و عشق داشتن نسبت به خواسته ام و همه چیز رو که قصد پشتش هست رو نوشتم

    انقدر خواسته و آرزوهای زیادی دارم که بیشتر از 107 میشه

    و خوشحالم که بعد از یکسال خواسته های من بزرگ تر از خواسته هایی که پارسال نوشتم شده

    و به خیلی از خواسته هایی که نوشته بودم رخ دادن و بی نهایت از خدا سپاسگزارم

    خدایا شکرت

    …..

    تو دقیقه های آخر صحبت های استاد درمورد ترامپ که درموردش گفتن ،یاد خواسته چند روز پیشم افتادم

    و فهمیدم که یکی از قصد های پشت خواسته ام دیده شدن بود

    و با اینکه در دفترم نوشتم که خدایا میخوام نقاشیهام رو هر کس دید اولین جمله نام تو به زبانش جاری بشه

    اما این افکار رو هم داشتم و اینکه این فکر رو داشتم که معروف بشم و با اینکه صحبت های ترامپ و ایلان ماسک و رونالدو رو گوش دادم و به خودم میگفتم صد در صد خداگونه رفتار کردن که به اینجا رسیدن

    ولی الان با شنیدن صحبت های استاد عباس منش به فکر رفتم

    به خودم گفتم چرا اون خواسته رو داشتی؟

    درسته که وقتی خواسته ای رو خدا در دل هر کس جاری میکنه توانایی به حقیقت رسوندن و قدم برداشتنشم بهش میده

    ولی چرا ؟؟

    که تو رد پای اون روزت نوشتی من میخوام با ترامپ و ایلان ماسک و رونالدو مصاحبه کنم و نقاشیامو به بالاترین قیمت ازم بخرن

    قصد پشت این خواسته ات چی بود طیبه ؟؟؟؟؟؟

    یکم که فکر کردم متوجه شدم که قصد پشت این خواسته ام فقط و فقط خدا گونه نبوده

    با اینکه نوشتم اولش ،که دلم میخواد نام تو بر زبان ها جاری بشه ،اما در کنارش افکار دیگه ای هم داشتم

    که این دوتا در کنار هم نمیتونن باشن

    من باید از مسیر لذت ببرم و برای پیشرفتم در نقاشی قدم بردارم و زمان بذارم تا پیشرفت کنم و بهای یادگیریمو پرداخت کنم تا بتونم رشد کنم

    و جدا از درخواست باید عمل کنم و قدم های عملی بردارم

    انگار این فایل رو خدا به من هدیه داد تا من متوجه این قصد پشت خواسته ام بشم وبه من بگه طیبه دقت کن و اصلاح کن درخواستت رو و یاد بگیر و درسش رو بگیر و قدم بردار

    درسته مسیر رو داشتی اشتباه میرفتی و خواسته هاتو نوشتی اما من مراقب تو هستم و میدونم که تو منتظری تا هدایتت کنم

    چون تو اجازه دادی به من که هدایتت کنم و من هر لحظه مراقب توام

    و انقدر ارزشمندی برای من که من در هر لحظه کوچکترین رفتارهات رو اگر بلد نبودی درست راه رو بری سریع به تو خواهم گفت

    مثل الان

    مثل دیروز که بهت گفتم دیگه برای مادرت گل سری نباف و هیچ کمکی بهش نکن

    و تو پیامم رو دریافت کردی و چشم گفتی و وقتی مادرت خواهش کرد امروز رو هم بهش کمک کنی ،گفتی نه خودت باید کار رو انجام بدی

    مسیر تکاملت رو طی میکنی با درس هایی که یاد میگیری و من به تو یاد میدم

    و از خدا میخوام یادم بیاره که بسپارم به خودش و اگر قرار باشه نقاشیامو انسان های ثروتمند بگیرن ، بذارم که خود خدا برای من انسان هارو بیاره و به بالاترین قیمت نقاشی هامو خرید کنن و به فکر این نباشم که معروف بشم و یا بجنگم و یا بچسبم به خواسته هام

    درسته که استاد عباس منش میگفت خوبه که بخواین معروف بشین ولی بیشترش برای شما خوب نیست و به مرور زمان که تکاملتون طی بشه دیگه این خواسته کمتر و کمتر میشه که بخواین معروف بشین

    و نخوام که تعیین و تکلیف کنم برای خدا

    و بذارم که خدا کار خودشو انجام بده برای تمام خواسته هام

    و من اجابتش کنم

    چند روز پیش من تازه آیه 186 سوره بقره رو درک کردم

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و هنگامی که بندگان من درباره من از تو بپرسند پس همانا من نزدیکم اجابت میکنم درخواست دعا کننده را هنگامی که بخواند مرا ،پس باید اجابت کند مرا و باید ایمان بیاورد به من شاید آینان راه یابند

    در رد پام کامل نوشتم درکم رو در فایل

    live | چون قانون ساده است، عمل به آنرا جدّی نمی گیری – صفحه 14

    این رو درک کردم به طور خلاصه اش رو مینویسم ولی با جزئیات ، درکم رو تو اون فایل نوشتم ، طبق جریاناتی که برای من رخ داد و در رد پاهام نوشتم خدا بهم فهموند که معنی اجابت کردن یعنی چی

    من فهمیدم که جدا از اینکه استاد در ترجمه این آیه که میگفتن ایمان داشته باشین و خدا رو اجابت کنین ،من پارسال مدام از خودم میپرسیدم خدایا چجوری ایمان بیارم

    اون روزا ایمانم خیلی درمدار پایینی بود

    و تو این یک سال خدا نشونه هایی به من نشون داد که من اگر الانم رو با یکسال قبلم مقایسه کنم خیلی نسب به اون روز ایمانم بیشتر شده

    و وقتی میبینم که انقدر تغییر کردم بیشتر علاقه مند میشم تا این مسیر پر از عشق رو ادامه بدم

    و به قول استاد نتیجه آرامش ،ایمان به خداست

    اگر میخوای ببینی که چقدر ایمان داری به آرامشی که با احساس خوب داری نگاه کن

    بهم فهموند که

    طیبه وقتی تو درخواستی میکنی جدا از ایمان داشتنت به اینکه من به تو اون درخواستت رو خواهم داد که یکی از مولفه های موجود شدن خواسته تو هست و ایمان داشته باشی و باور به این داشته باشی که من ،ربّ تو ،قدرتمند ترینم و تو رو به خواسته هات میرسونم

    اما

    باید یک سری کارهایی رو هم انجام بدی

    بهم فهموند که اجابت کردن یعنی

    تو وقتی درخواستی میکنی از ربّ و صاحب اختیارت ،باید به هدایت هایی که میکنه و نشانه ها و بی نهایت طریقی که حرفشو بهت میگه

    و باید بگی چشم و عمل کنی در اون لحظه

    بدون چون و چرا چشم بگی

    و اجابت کنی

    که در این آیه میگه

    من درخواست دعا کننده رو اجابت میکنم و بعد میگه پس باید اجابت کند مرا

    این برای من چند روز پیش اینو فهموند که

    طیبه وقتی تو درخواستی میکنی و ایمان داری که کمکت میکنم ،و من دست به کار میشم تا کارهای تورو انجام بدم

    و تو اجازه دادی که هدایتت کنم

    و به تو ایده میدم یا میگم این کارو بکن یا این کار رو نکن و رفتارهات رو اصلاح کن

    اگر تو من رو اجابت نکنی و چشم نگی به من

    به سعادت راه نمیابی طیبه

    و اون لحظات باید به من ایمانت رو نشون بدی

    چون ایمان داشتن فقط کافی نیست

    مثلا اونجایی که بهت گفتم طیبه کمک کن در کارهای خانه و همکاری کن و خودخواه نباش

    اگر به گفته من چشم میگفتی و همکاری میکردی

    رفتار خواهرت با تو تغییر نمیکرد

    و به یادت بیار که وقتی خودت هم دائم در مقابل کسی کار میکنی و هیچ کمکی بهت نمیکنه ،چقدر از درون ناراحت و دلگیر میشی از کسی که ذره ای بهت کمک نمیکنه

    پس تمام اون بحث های اون روز آینه رفتار خودت بود و بس

    تو از من بارها درخواست کردی که رابطه بین خواهرت و تو خوب تر بشه

    ایمان داری که کمکت میکنم ،اما اجابت نمیکنی وقتی به تو میگم فلان کار رو انجام بده تا ارتباطت با خواهرت اصلاح بشه تو توجهی نکردی و سبب سعادت تو نشد

    و به سمت انسان هایی رفتی که در سوره حمد

    صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ

    راه آنان که به آنها انعام فرمودى، نه راه کسانى که بر آنها خشم فرمودى و نه گمراهان

    هر روز داری در نماز میخونی و راه دوم رو انتخاب کردی

    و من با پیام های خدا این رو درک کردم که خدا بهم گفت

    طیبه امروز با این فایل جدید دوباره بهت تاکید میکنم این آیه رو بیشتر حواست باشه

    و تحسینت میکنم چون وقتی پیام من رو دریافت کردی از طریق پاسخ به دیدگاهت در این سایت ، سعی کردی کنترل کنی ذهنت رو و آرام باشی و خودت رو سرزنش نکنی و

    درس رو بگیری و عمل کنی

    و در همه جنبه ها ،در کوچکترین رفتار و کارها و افکار و فرکانسها و همه و همه وقتی حس میکنی که آرامش داری و صدایی میشنوی یا نشانه هامو از بی نهایت طریق دریافت میکنی من دارم باهات صحبت میکنم که نتیجه احساسیش ،احساس خوبه و قلبت آروم میگیره

    یا در درخواست های دیگه هم همین طور هست

    اگر به اجابت کردن من چشم بگی خود به خود همه چیز رخ خواهد داد و نیازی به چسبیدن و جنگیدن نیست

    وقتی ادامه صحبت های استاد رو گوش دادم ،که گفت ترامپ میجنگه به خودم گفتم طیبه از خدا درخواست کن ،

    خدایا قلبم رو باز کن تا آرام باشم و تو برای من کارهارو انجام بدی و من اجابتت کنم و چشم بگم و قدم بردارم و عمل کنم و من به سادگی و راحتی در این مسیر تکاملم که پیش میرم ،مسیر رو برای من بی نهایت هموار تر کنی

    ربّ من قلبم رو برای آگاه بودن و آگاهانه رفتارهامو دیدن رو ،باز کن و آگاهم کن از تک تک جزئیاتی که به من کمک میکنه تا من خودم رو بشناسم و رشد کنم و سعی کنم همیشه عمل کنم

    درسته که استاد عباس منش میگفت دقیق بنویسید که چی میخواین و این کار رو چند بار تکرار کنین و در فایل ایمان به غیب گفتن که مصاحبه با پاپ و یا هر فردی که میخواین رو بنویسین کاملا دقیق

    حس کردم که درخواستم درسته ، که من میخواستم با ترامپ و رونالدو و ایلان ماسک مصاحبه کنم و نقاشی هام رو ازم بخرن ، ولی قصد پشتش درست نبود و بعد چند روز خدا با این فایل بهم فهموند که قصد های پشت خواسته هاتو از من بخواه نه اون خواسته رو

    مثلا اینجوری بخواه

    خدایا قلبم رو باز کن برای پیشرفت در مهارت نقاشی و یاری ام کن در حرفه ای تر شدنم نسبت به هر روز قبلم و قرار بده من رو در مدار ثروت بی نهایت و سلامتی بی نهایت

    و به من قلمی ببخش که تک تک نقاشی هام ،تک تک کارهایی که انجام میدم ،همه و همه با نام تو آغاز بشه و هرآن کس که نقاشی های من رو دید اول نام تو به زبانش جاری بشه

    و به من نور ایمانی ببخش که آرام باشم برای دریافت تک تک ایده هایی که به من عطا میکنی و قدرتی عطا کن به بدنم ،به دست هام ،چشمام ،تک تک سلول های بدنم ،که با عشق نقاشی بکشم

    و آرام باشم و به قلبم ایمانی ببخش که تسلیم تو باشم که همیشه یادم باشه تو در زمان و مکان مناسب ،نقاشی های من رو به بالاترین قیمت از من خرید میکنی

    در اصل تویی که همه کارهارو انجام میدی

    و قلبم رو باز کن تا هدایت هات رو دریافت کنم و برای قدم برداشتن حرکت کنم

    ربّ من قلبم رو برای رها بودن ،تسلیم بودن و خدا گونه بودن و عمل کردن باز کن و راه رو برای من بی نهایت هموار کن

    خدای من ربّ ماچ ماچی من از تو بی نهایت سپاسگزارم که امروز این فایل پر از عشق و آگاهی و درس هایی که از این فایل ناب گرفتم رو بهم هدیه دادی

    ربّ من برای استاد عباس منش و خانم شایسته و همکارانشون و تک تک اعضای این سایت پر از آگاهی ،بی نهایت قلبشون رو باز کن برای ثروت ،شادی و آرامش و عشق و سلامتی و هرآنچه که خیر هست از طرف تو ،برای همه شون عطا کن

    آمین

    خیلی دوستتون دارم

    خیلی دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من که انقدر قشنگ هدایتم میکنی تا سعی کنم عمل کنم و ظرف وجودم رشد کنه و در مدارهای بالاتر راه پیدا کنم

    شکرت

    شکرت

    بی نهایت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  8. -
    یوسف سعادتی گفته:
    مدت عضویت: 680 روز

    سلام به استاد عزیزم بابت این فایل بی نهایت ارزشمند سپاسگذارم

    خداشاهده من یک هفته بود هی دنبال این بودم که چه باور های خوبی در مورد خدا بسازم که خیلی عالی باشه و خیلی بهم کمک کنه و هی تو ذهنم داشتم مرور میکردم و تو برگه می‌نوشتم و هی برا خودم فکر میکردم ولی نمیشد احساسم یه جورایی خوب نبود و گفتم خدایا هدایتم کن چه باور هایی در مورد خودت بسازم خداخودش شاهده استاد واقعا این همون چیزی بود که من میخاستم از الان این فایل تازه اومد رو سایت ولی من 4 باز گوشش کردم از بس ذوق داشتم واقعا استاد خدا هدایت میکنه

    بابت این فایل بی نهایت ازتون سپاسگذارم

    از اینکه عاشقانه دارید این فایلها را آماده میکنید

    من از تون ممنونم که برای من دونه به دونه ی این فایلها بی نهایت ارزش داره

    مرسی عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    مسعود تربتی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    سلام به استاد عزیزم و سلام به بچهای سایت خداوند

    واای استاد عاااشقتم بخدا .استاد بزار اول در مورد این بکراند پشت سرتون بگم چه اسمون زیبا و تمیز چه رنگی خدااااا یعنی استاد عاشقتم که اینقدر دقت داری که تصویری پشت سرتون باشه .استاد عاشقتم که همیشه صورتت صاف و سیقلی وتمیز و مرتبه استاد منم مثل شما همیشه شیش تیغم تمیز و مرتب چه زنجیر خوشگلی گردنته استاد من عاشق اون زنجیر گردنتم بخداا خیلی دوست دارم استاد .

    استاد با این فایل اشک رو بر چشمانمان جاری کردی بخدا .استاد بخدا قسم این فایل میلیاری می ارزه چون من به همراه عزیز دلم دوره دوازده قدم و ثروت 1و عزت ونفس و کلی دوره های دیگه رو تهیه کردیم تا به این مطالبی که الان گفتین تا حدودی تونستیم درک کنیم یعنی این فایل مجموعه ای از این دوره ها بود میخام بچهای که هنوز یسری از دوره ها رو نتونسن تهیه کنم این مژده رو بدم که بچها بخدا اگر همین یه فایل استادو گوش بدین و باور کنین و عمل کنین به عنوان وحی منزل بخدا زندگی جهان خداوند اسونتون میکنه برا اسونیا استاد درک این مطالب اسون شدن برا اسونیا برا من سه سال طول کشید تا بفهمم یعنی چه اصلا درک این مطلب که رو شونه خداوند نشستن یعنی چی درک این مسئله که خداوند در هر لحظه داره مارو هدایت میکنه یعنی چی بخدا سه سال طول کشید تا یخورده نه تمام و کمال فقط یخورده بفهمم و هر روز و روز بخدا خودم بستم به این فایلها که بهتر و بیشتر درک کنم چون در هر لحظه درکم میره بالاتر راحتر زندگی میکنم یعنی ارامش بیشتری دارم و وقتی ارامش بیشتری دارم درها به روم باز میشه .بخدا استاد من میخاستم برای کسب و کارم یه سوله اجاره کنم بخدا هیچی پول نداشتم و کلی هم مکانها رو رفتم دیدم و هیچکدوم از اون مکانها جای خوبی نبود یعنی سوله ها دربوداغون بودن درهای سوله زنگ زده و داغون ادرسهاشون ته دوقوز اباد بود با اجاره بهای سنگین و من به مدت دو روز دنبالش گشتن و احساس بدی که داشتم به خودم میگفتم من اصلا یه همچین مکانهایی رو نمیخام اونم با این بهاای زیاد و بعد دوروز چون من قانون و از شما یاد گرفتم که هر کجا کار سخت میشه یعنی توکلت بخدا نیست و این مسیر خدایی نیست پس مسیر من نیست ومن بعد دو روز تلاش بیخیال شدم و سپردم بخدا .استاد خداسرشاهده این و با اشکهای شوق میگم با سوپرایز کردن خدا میگم خداوند .یک سوله تمیز تمام کاشی کاری شده به رنگ سفید با یه حیاط تمیز با یک سرویس کامل خونه ای که در حیاطش هست برام محیا کرد با یک صاحب ملک فوقالعاده که من هر شرایطی گفتم بمن گفت باشه اشکال نداره یعنی خداوند جوری سوپرایزم کردکه من و عزیزدلم قشنگ فهمیدیم درکش کردیم که این کار خداونده وما روشونه خداوند نشستیم و مارو داره به خاسته هامون میرسونه به اسونی به راحتی میخام بگم استاد هرجا اعتماد کردیم بخداوند و سپردیم بهش اسونمون کرد به اسونیااا.استاد واقعا ازتون ممنون و سپاسگزارم بخاطر این همه اگاهیهاا واقعا زبان قادر به سپاسگزاری نیست از شما ولی من و عزیزدلم از همینجا به شما قول میدیم که این مسیر و تا اخر عمر ادامه بدیم و خیلی زود با نتایجمون خوشحالتون کنیم چون شما اینقدر روح بزرگی دارین که فقط با نتیجه گرفتمون خوشحال میشین .خیلی دوستون دارم به امید دیدار شما و مریم جان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    احمدرضا صفری گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم امید وارم که حالتون عالی باشه.

    باید بگم که این موضوع یکی از پاشته آشیل های من توی بحث احساس لیاقته و من از درون خودم رو لایق ثروت نمیدونم. امیدوارد با پیشرفتن در دوره بینظیر احساس لیاقت، خداوند هدایتم بکنه تا این باور اشتباه رو‌حل بکنم.

    استاد مثال هایی تو زندگیم دارم درمورد این موضوع. بارها شده که توکل کردم و درها باز شده

    مثلا درمورد پارتنر.

    من اومدم و فقط ویژگی های پارتنر مورد نظرم رو نوشتم و این کارو انجام دادم و به احساس خوب میرسیدم.

    خودم رو تجسمم میکردم.

    استاد به طرز معجزه اساییی کسی وارد زندگیم شد تمام اون ویژگی های اخلاقی، ظاهری و فرهنگی که من نوشته بودم رو داره.

    ناگفته نماند که من درمورد داشتن پارتنر خوب احساس لیاقت میکردم و محتاج این نبودم که حتما باید با یکی وارد رابطه بشم و استاندارد هایی داشتم.

    استاد من طراح طلا و جواهر هستم همچنین تخصص خیلی خوبی تو زمینه طراحی سه بعدی دارم.

    قبل از این که هدایت بشم تو این مسیر کنکور هنر دادم.

    وقتی از سر جلسه اومدم بیرون مطمعن بودم که قبول نمیشم. چون دو تا از درس های اصلی و تخصصی اون رشته رو نتونستم جواب بدم، ولی بشدتتت حالم خوب بود.

    به این باور رسیده بودم که وقتی به جایی رسیدی که ذهنت هیچ راهکاری بهت پیشنهاد نداد، اونجا میتونی کاملا توکل کنی.

    من بشدت حالم خوب بود. یادمه تو اون یک‌ماه که من منتظر راهکار خدا بودم داشتم رو این باور کار میکردم که خدا وظیفشه منو هدایت کنه. جمله (ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده) شده بود تیکه کلامم.

    خلاصه تو پیاده روی خداوند منو هدایت کرد.

    هدایتی که کاملا قلب من رو محکم میکرد و صد در صد قابل اجرا بود.

    من شروع کزدم به آموزش و به لطف خدا یه تخصص بینظیر رو یاد گرفتم که میتونم ملیارد ها تومن ازش پول بسازم.

    استاد این جمله که اگر ما تغییر بکنیم دسترسی بیشتری به نعمت های خداوند داریم رو من درک کردم.

    زمان هایی که روی خودم و باور های دوره احساس لیاقت کار میکنم، مشتری های باکیفیت تر، مودب تر، صبور تری وارد کسب و کارم میشه که مبالغ بیشتری رو هذینه میکنن.

    ممنونم ازتون استاد عزیزم بابت این فایل بینظیر

    درپناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: