ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و تمامی دوستان
سوره بقره رو با دقت تا فک کنم آیه 40خوندم و چند ساعتی شد شاید یک ساعت نیم یا دو ساعت و یه مسیری رو درک کردم و اونم همین مسیری بود که الان شما توی این فایل بیان کردین یعنی بعداز خواندن قرآن شروع کردم به دیدن این فایل و داشتم با خودم حرف میزدم که خدایی که قرآن داره معرفی میکنه که میگه بینهایت مهربان و بخشنده هست قطعا دوستنداره من رنج بکشم و یه خاسته برسم و قطعا قوانینی داره که محمد داشته ازش پیروی میکرده و این قوانین توش زجر نیست چون هرجور حساب میکنم ذهن من نمیتونه رنج رو پذیره پس قطعا یه مسیر درست و حسابی و عالی و با لذت و با آرامش هست که قرآن در موردش صحبت میکنه اصلا این چه خدایی هست که قراره منو هدایت کنه به مسیری که زجر برای رسیدن به خاسته هام بکشم این که کاملا با سوره حمد قرآن در تضاد کامل هست …
در عجب هستم سوره حمد رو فقط مطالعه میکنم بعد به زندگی خودم نگاه میکنم و میفهمم که کاملا در مسیر نادرستی هستم وگرنه نشانه مسیر درست این هست که نعمت هارو به آسانی دریافت میکنم و ترس و غمی ندارم من از خدای قرآن پیروی نمیکنم من دارم از یه چیز دیگه پیروی میکنم وگرنه این نبود وضع و حالم اما سپاس گزارم که فهمیدم …
من واقعا میخوام این مسیری که یه لحظه انگار یه سیگنال وصل میشه و میفهممش رو طی کنم همون مسیری که پیامبر یا اصلا یه درخت یا یه مورچه داره طی میکنه …
من این همه سال هست الان شده 25سالم که جلوی دریافت تمامی نعمت هارو گرفتم و خودم خبر نداشتم که چه بلایی سر خودم آوردم و دارم میارم من واقعا آرزوی یه رابطه رو دارم من واقعا آرزوی یه سفر با خیال راحت رو دارم خیلی عجیب هست که خدایی داره قرآن بهم معرفی میکنه با این همه خصوصیات رویایی ولی وضعیت من واقعا غیر قابل تصور هست یه روز بالا 10روز پایین …
استاد میخوام از این وضعیت بیام بیرون اما نه با تحمل و مثل حرف های آرنولد
با لذت با شادی با آرامش همون مسیری که قرآن داره میگه
بابا بیچاره شدم باور کن استاد دیوانه شدم
من نمیخواهم زجر بکشم برای مثلا داشتن ماشین چون وقتی زجر میکشی اصلا لذت بخش نیست اما وقتی با لذت و به صورت معجزه آسا وارد زندگیت میشه اون ماشین هم افتاده تری هم سپاس گزارتری هم لذت بسیار بیشتری داره …
سپاس گزارم بابت این فایل درست بابت این آگاهی های درست و صحیح
در پناه خدا شاد و تندرست باشید
به نام خدایی که هرآنچه دارم از اوست
سلام خدمت استاد عزیزم و بانوی مهربانم مریم جان
خدارا شاکرم و سپاسگذارم که لحظه ای از هدایت من غافل نشد و دستان من رو در دستان مهربان شما و مریم جان عزیز گذاشته
استاد عزیزم الان سه الی پنج روزه این فایل رو بارها و بارها وشاید بالای 30الی 40بار گوش کردم و تا تموم میشه مجدد پلی میکنم
اصلا عجیب دوست دارم که فقط همین جملات رو بشنوم
مدتهاس زیر چک و لگد روزگار دست و پا میزنم
منی که مسیر رو درست رفته بودم باورهام عالی بود نعمتها و پول و ثروت و راحتی وفزونی ازهم پیشی میگرفتن برای وارد شدن به زندگیم
و یک تضاد یک اتفاق مثل یه بمب افتاد وسط زندگیم
و رفته رفته اون نگرانیها استرسها خوره شد به جون باورهای قشنگم ،چالشها پشت هم اتفاق می افتاد
ومن پراز ترس و نگرانی شدم و هی زبانن سپاسگذاری و قلبن ناامید ونگران بودم
ایمانم سطحی شد
و رفته رفته فرو رفتم و از مسیر دور شدم
و این اتفاق اخیر کشیده محکمی بود که خورد بصورتم
یکجا ایستادم و گفتم خدایا ضعیفم و تسلیم من عقلم نمیکشه توانی ندارم
فکری ندارم
تسلیمم به درگاه تو
وهدایت شدم به این فایل
و دوباره و دوباره خدا روبروم نشسته و برای من از قدرت بی بدیلش میگه از وهابیتش ،از رب بودنش از مهربانیش از عاشق بودنش نسبت به من و همه بندگانش
خدایا چقدر ممنونم که هنوز لایق بنده بودنت هستم هنوز،لایق هدایتت هستم و سپاسگذار توام که رها نمیکنی منو
من یکسال و نیم پیش همه چی رو سپردم به خدا ارزوی خرید ماشین داشتم گفتم خدایا هرچی که خواستم بهم دادی حالا ماشینم میخوام و زمانی که استارت زدم ارزومو و خواستمو و تسلیم شدم و اجازه دادم خدا کمک کنه و اسان بشه اسان شدم برای اسانی خواستم
درامدم از هفتگی به 5تومن یهو شد هفتگی 20میلیون ،فروش مغازم عالی شد و تونستم درعرض دوسه ماه 180میلیون پول فقط برای خرید ماشین جور کنم هیچ کار خاصی نکردم ،فقط باهمون تایم و کاری که داشتم ،ماشین زودتر از،موعدی که خواستم خریده شد ،یک عمل جراحی داشتم تمام پولش رو براحتی دادم و بیمه تکمیلی بودم و کل پول عمل به من برگشت داده شد
همچی عالی و خوب بود ،وام و قسط نداشتم
فقط به خدا توکل کرده بودم ،خودم را لایق ماشین ،پول و نعمتهای بیشمار خدا میدونستم.
اما مغرور شدم ،بقول استاد خوشی زد زیر دلم و غرورم باعث شد مسیر درست رو با عجله و خواستم پله ها ی موفقیت رو دوتا سه تا یکی کنم و افتادم تو دور باطل اضطراب نگرانی استرس ،اتفاقت بد پشت بهم
هرچی تلاش کرده بودم و بدست اورده بودم از دست دادم ،بسختی زندگی میکردم
هرشب استرس چک ،هرروز،استرس نداشتن مشتری ،فروش مغازم کم شد ،و بدهکار شدم
متوجه شدم من همیشه معروفم به قوی بودن ،همین قوی بودن باعث شده بود ناخوداکاه چالشهای زیادی رو دعوت کنم و بعد بگم خدایا اینم باید پشت سر بزارم ؟ تا برای بقیه تعریف کنم که فلان مشکل و بهمان چالش رو داشتم و دهنم سرویس شد تا پشت سر بزارم و بعد بگم اره دختر قوی بودم که تونستم انجام بدم
خدایا مغزم سوت کشید ،که همین باور مزخرف چه داستانهای سختی برای من رقم زد
از وقتی این فایل رو گوش کردم و به ندای هدایتم گوش کردم
استاد به خداوندی خدای مهربونم
فروش مغازم دوسه برابر شده
مشتریایی میان مغازم که ندیده بودمشون
اونقدر راحت و خوب خرید میکنن
باورهایی که شما گفتید برای من معجزه کرد
و متوجه شدم و ایمان اوردم که خدا برای من راحتی و آسانی میخواد
میخوام و اراده کردم اون بهار قوی پر چالش رو بزارم کنار
و بجاش بهاری بشم که به راحتی و آسونی به خواسته های قشنگش میرسه،و برای همه میگه من براحتی به خواسته هام میرسم .
یه نمونه بگم براتون که این روزها برام اتفاق افتاده
امسال پول برنجم شد 5میلیون ،پدرم چندبار گفت امسال برنج میخوای برات بخریم ،منم گفتم بله اما این روزها چک دارم شما چک رو بدید من خرد خرد پولش رو میدم اما خب همچنان تا پایان سال باچک برا مغازه خرید کردم و چک دارم
هربار پدرم رو میدیدم منتظر بودم بگه پول برنج رو کی میدی
که دقیقا دوروز پیش پدرم گفت ،پول برنج رو نمیخواد بدی ازم طلب داشتی ومن پولشو میدم
با تعجب گفتم من ازشما پول طلبکارم؟ درصورتی که من یک ریالم ازشون طلب نداشتم ،پدرم گفت از وقتی جدا شدی حق اولادت رو دولت به حقوق بازنشستگی ما اضافه کرده و تو ازمون پول طلب داری و ما اون پول رو بابت برنج میدیم
من همون موقع تودلم گفتم خدایا دمت گرم که اینقدر قشنگ همچیو برام راحت و آسون میکنی
استاد جانم از صفحه اول کامنتهای این فایل شروع کردم به خوندن کامنتها ،با خوندن هرکامنت فقط اشک میریزم و خداراشکر میکنم که دوستای خوبی دارم و باورهای خوبشون رو باما به اشتراک میزارن
ازوقتی داشتم کامنتها رو میخوندم همش خدا بهم میگفت توهم کامنت بنویس و من هی مقاومت میکردم که بزار تا اخرشو بخونم تازه صفحه پنجم هستم وقتی صفحه ششم رو داشتم میخوندم دوباره بهم گفت برو کامنت بنویس و یه لحظه گفتم مگه تو از خدا هدایت نخواستی ؟ پس چرا وقتی بهت یکاریو میگه انجام بده مقاومت میکنی؟
برو بنویس دیگه
و اومدم نوشتم
خدایا ازت ممنونم
خدایا ازتو ممنونم که دوستم داری عاشق منی بامن قهر نمیکنی و بیشتر ازخودم میخوای به نعمت و ثروت و سلامتی برسم
مطمئنم و ایمان دارم نتایج فوق العاده ای فقط از عمل کردن به همین فایل و الهامات و باورهای خوبی که استاد گفتن میگیرم
و بزودی میام تمامی نتایج معجزه وارم رو مینویسم.
استاد عزیزم از شما سپایگذارم که اینقدر زیبا و با دست و دلبازی تمام هرانچه بهتون الهام میشه براحتی دراختیار ما مبزارید
براتون سعادت سلامتی و ثروتی بی پایان ازخداوند مهربونم میخوام
باسلام ودرود به استادعباس منش
خانم شایسته نازنین
ودوستان هم فرکانس خودم
نمى دونم ازکجاشروع کنم
قبل ازخرید دوره ها که فایل هاى رایگان روگوش مى کردم وهرروز وهرروز احساس ام بهتر مى شد
وقتى این فایل روگوش کردم وچند جااین جمله روازاستاد شنیده بودم که چرخ زندگى تون روان میشه
الان برام بهتر بازشده
ارى وقتى به خداایمان داریم ومى گیم خدایاهدایت ام کن همین میشه
هرروز صبح تودفتر تمرین ستاره ى قطبى ام مى نویسم
خدایاااااا من هرانچه دارم ازان توست
روزم روبافرکانس هاى شادى شروع مى کنم
باخودم جملات مثبت روتکرارمى کنم وسعى مى کنم حایگزین گفتگوهاى منفى توذهن ام هستند جایگزین کنم
مثالى براتون دارم
حدودا یک ماه قبل مهمون داشتم
صبح اطلاع داده بودن
من گفتم ۵به بعد منتظرم براى شام مى اومدن
خداشاهدبرنامه ى بیرون داشتم
وباید مى رفتم
باارامش واسودگى خاطررفتم وحدودساعت٢:١٠رسیدم خونه
جمله که باعشق وایمان به خدابود دقیقا این بود
خدایامن کارهارو شروع مى کنم
ممنون که خودت هدایت مى کنى وکارهاروبرام انجام میدى تا۴:٣٠
خداشاهددقیقا این شد
من کار پخت وپز
مرتب کردن خونه
گذاشتن میوه
انجام همه ى کارها دراین مدت به خوبى
وشریک ام خدا بود
که منواسان کرد به اسانى کارها
چرخ زندگى مواون روز هم روغن کارى کرد وبرام روان کرد
الان هرروز
هرساعت
وهرلحظه که یادم هست
شکرگزارى مى کنم براى هرانچه دارم
براى سلامتى
حال خوب مون
نعمت زیبایى همچون ثروت که روزبه روز وارد زندگى ام میشه
براى بودن درکنارشما عزیزان هم فرکانس ام
براى هرانچه که لایق اش هستم ودارم
شاکرم خدایى روکه خالق هست وتوانایى خلاقیت روبه من داده وهرلحظه مى تونم زندگى ام روخلق کنم
چقدراحساس ارامش وشادى دارم وفتى یادخداهستم وسپاسگزارنعمت هاش
سپاسگزارم ازدوست مهربونم که دانشجوى استادعباس منش هست ومنوبااین سایت اشنا کرد
خدایا
رحمانى
وهابى
رزاقى
خالقى و…….
دوست دارم
استاد
شاد سعادتمند
سلامت
ثروتمند
مانا باشید
یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ
خداوند برای شما آسانی را اراده فرموده و خداوند برای شما سختی را اراده نفرموده…
—————————————————————————————————————————
به نام خدا
سلام به استاد نازنینم، استادی که همیشه خودشه.. استادی که داره به جایگاه صدق نزدیک میشه، استادی که اهل ماسک زدن نیست، استادی که حق بزرگی به گردن ما داره.. استادی که به واسطه درکش از توحید هر روز شکفته تر و جذاب تر میشه
سلام به تمام دوستان عزیزم در این سایت توحیدی
سلام به همه بندگان موحد خداوند
دوره احساس لیاقت با اینکه هنوز تمومش نکردم و خیلی برام جای کار داره خیلی توی درکم از توحید موثر بود.. اینکه فهمیدم بزرگترین و سخت ترین مانع خوشبختی ذهن شرطی شده منه که خودشو گذاشته جای خدا و برای ارزش های من نرخ تعیین میکنه!! ذهنی که اتفاقات رو به هر چیزی نسبت میده جز خدا..
استاد گفتین که باور کردید همه چیز به آسانی به دست میاد.. گفتید خدا برای ما ثروت میخواد خوشبختی میخواد سلامتی میخواد.. صد البته که همینطوره و همه عالم بر این حقیقت گواهند.. خداوند هر چیزی رو در جای خودش قرار داده..
اما ما به سختی به دست میاریم!! چون به جای صراط مستقیم که خالص شدنه و یکی شدنه با خداست از راه های فرعی داریم میریم.. به جای راه خالص مستقیم که یک راه بیشتر نیست.. همون راهی که خداوند فرمود قَالَ هَٰذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ
به جای اون راه ساده راحت مستقیم رفتیم سراغ چیزی که ذهن خودمون میگه، راهی که نفسمون میگه.. راهی که خداوند میفرماید:
أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ
پس آیا کسی که معبودش را هوای نفسش قرار داده دیدی؟ و خدا او را از روی علم و آگاهی خود [بر اینکه شایسته هدایت نیست] گمراه کرد، و بر گوش و دلش مُهرِ [تیره بختی] نهاد، و بر چشم [دلش] پرده ای قرار داده است، پس چه کسی است که بعد از خدا او را هدایت کند؟ آیا متذکّر [حقایق] نمی شوید؟
استاد راه خوشبختی سخته برای من و امثال منی که از نفسمون تبعیت میکنیم.. مایی که علامه دهر شدیم.. مایی که منم منم از کلاممون نمیفته..
چرا نمیپذیریم؟ چرا تسلیم نمیشیم؟ چرا نمیزاریم این ذهن خاموش بشه و به نقش ابزاری خودش برگرده تا توی دلمون اون عشق الهی رو احساس کنیم؟ اون یکرنگی؟ اون کودکانه هایی که زیر نجواهای این ذهن دفنشون کردیم؟ چرا مدام بخاطر امتیازهایی که این ذهن برامون قائل شده خودمونو اضطراب میدیم و مدام در دویدن و تلاش بی فرجامیم؟
به قول خداوند این تذهبون کجا دارین میرین؟ من چقدر با بت پرستهای صدر اسلام فرق دارم که اونها روی بت ها حساب باز میکردن و من روی همه چیز به جر خدا حساب باز میکنم؟
رسیدن به خوشبختی فقط یه سختی داره! اونم پا گذاشتن روی نفسمونه.. اونم تبعیت نکردن از شرطی سازی های ذهن و حساب کردن روی خداست.. و این تکامل میخواد.
هر وقت گفتیم خدا میرسونه، هر وقت گفتیم خدا دیر نمیکنه، هر وقت گفتیم خدا جواده و خدا رو به اسما و صفاتش یاد کردیم که خداوند میفرماید همه اسمای من قشنگه با هر کدوم دوست داشتین صدام کنید:
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ
همون موقع ها یه صدایی هم از ذهنمون میاد که نه بابا توهم زدی، اینا همش خیاله، از کجا معلوم
همون موقع ها باید بشیم همون عباد خداوند که پروردگار عاشقانه یادشون میکنه..
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
یعنی باید این عادت در ما نهادینه بشه که مدام آثار خلقت و قدرت و حکمت خدا رو به یاد بیاریم و قلبمونو بهش عادت بدیم تا ذهنمون آرام آرم ساکت بشه..
اگر این فنا نیست پس چیه؟ اگر این رسیدن به مقام وحدت نیست پس چیه؟ و عشق که در وجود همه هست.. فقط این صداها باید آرام آرام ساکت بشن.. تا در پس پرده ظلمانی نفسمون قلب خدا رو ببینیم که در سینمون میتپه..
و اون موقع میشه که:
یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ یَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ، أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ.
اى فرزند آدم!من غنى هستم و احساس نیاز نمىکنم،تو در فرمانهایم مرا اطاعت کن تا تو را غنى گردانم و نیازمند نشوى.اى فرزند آدم!من زندهاى هستم که نمىمیرم،در فرمانهایم اطاعتم نما تا تو را زندهاى گردانم که نمیرى.اى فرزند آدم!من به هر چیزى بگویم باش،موجود مىشود،تو در فرمانهایم طاعتم کن تا تو را به مقامى برسانم که به هر چه گفتى باش،موجود شود
و خدایا تو فرمودی بنویس و اطاعت امر کردم
والسلام علی من اتبع الهدی
به نام خالق عشق
سلام ب استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
من این فایل توحیدی و زیبارا چندبار گوش کردم
و هربار که گوش میکردم به آگاهی جدیدی
می رسیدم
مدتیه دارم روی باور های توحیدی کار میکنم
و احساس می کنم کمی ب خداوند احساس نزدیک تری دارم ولی هنوز باید بیش تر روی این باور کار کنم
چند وقت بود درگیر گرفتن گواهینامه رانندگی بودم
من امتحان آیین نامه برای بار اول قبول شدم
ولی امتحان افسر سه دفعه به بهانه های مختلف رد شدم حسابی کلافه شده بودم
و اونجا تصمیم گرفتم این خواسته رها کنم و به
خداوند گفتم خدایا خودت کمکم کن خودت بگو چیکار کنم من نمیدونم تو می دونی تو قادری تو عالمی تو به همه چیز آگاهی خودمو به دست خودت میسپارم
بالاخره روز امتحان فرا رسید افسری که اون روز بود هرکی می رفت امتحان می داد می گفت یا دنده ماشین مشکل داره یا کلاج بده یا افسر سخت میگیره خلاصه بیشتریا اون روز رد شدن
من تو دلم گفتم من برام مهم نیس نتیجه چیه
خدا کمکم میکنه فوقش اگر قبول نشدم یک تجربه از رانندگی کسب کردم وقتی نوبت من شد نشستم تو دلم گفتم خدایا خودت کمکم کن
افسر گفت راه بیوفت چون ماشین نفر قبلی خوب پارک نکرده بود باید کمی دنده عقب می رفتم بعد راه میوفتادم اون جا خود همون افسری که همه میگفتند سخت گیره گفت دنده عقب برو بعد راه بیوفت اومدم دنده عقب کردم
راه افتادم
گفت برو جلوتر پارک دوبل کن اونم انجام دادم
پارک خوبی شده بود گفت برو جلوتر دوربزن بعد پارک کن این کارم کردم که خدارشکر خوب انجام دادم گفت تخدک انجام بده برو پایین منم یک حسی بهم گفت تو امروز قبولی باهمین افسری همه میگفتند سخت گیره یا ماشینش ایراد داره پیاده شدم که نفر بعدی سوار بشه همون دختره گفت خیلی خوب رانندگی کردی تورو قبول میکنه رفتم عقب نشستم تااینکه افسر گفت کارت ملیتو بده
آخرش گفتم قبولم گفت آره قبولی بعدش گفت بشین تا من میرم آموزشگاه تااونجا ببرمت که یعنی پیاده نرم
اونجا بود که حرف استادیادم اومد که وقتی به خدا توکل کنی خدا دل های انسان هارو برات نرم میکنه تا کمکت کنن
گفتم خدایا کار خودت بود تو کمکم کردی که به این راحتی قبول شدم
باهمون افسری که همه می گفتندسخت میگیره خشنه ولی خدا اونو با من مهربان کرد
که من براحتی به خواستم برسم
خدایا شکرت بابت بزرگیت دوست دارم خدای مهربونم
خدایاشکرت بابت این سایت زیبا و استاد بزرگوار
خیلی خوشحالم که به این سایت هدایت شدم
این اولین کامنتی بود که گذاشتم و حسابی از نوشتناین کامنت لذت بردم خدایا شکرت
در پناه الله شاد و ثروتمند و سعادت مند باشید
به تام تنها برنامه ریز قدرتمند جهان هستی
سلام و درود به استاد عزیز و یاران توحیدی
نمیدونم بار چندمه که این آگاهی رو گوش میدم وهرسری یه تکانهایی در ذهنم میخوره که ببین اینجاها مسیر رو اشتباه رفتی و خدا بهت گفت اما تو هوشیارنبودی و آسان شدی برای سختیها.
استاد عزیز من خودم اعتراف میکنم معنی قوی تر شدن رو در جنگیدن برای خواسته هام میدونستم چون بارها شنیدم که تلاش وکوشش مستمر درجهت خواسته باعث محقق شدن خواسته میشود اما نمیدونستم این تلاش وکوشش مستمر بایستی ذهنی باشه نه رفتاری . همراه با لذت باشه نه تقلا وجنگ .
همین دوستتون که فرمودید دزدها نتونستند به اموالش دستبرد بزنند دلیلش این بود که ایشان در مدار امنیت بود ونه درمدار ناامنی . و حالا فرق نمیکرد آپارتمان نشین باشه یانباشه . دوربرش غریب ها باشند یا دوستان . در کشور غریب باشه یانباشه . دوربریاش توحیدی باشند یا نباشند . چون در مدار امنیت بود و هیچ کس نمیتونست به امنیت مالی وجانی او صدمه وارد کند و به قول شما دیگران هیچ تغییری در زندگی ما ندارند و ما با باورهامون اتفاقات زندگیمون رو به سمت خودمان هدایت میکنیم .
وخداوند الهامی بهش کرد و اون هم به الهام عمل کرد وبرگشت خونه و اموالش حفط شد .
من چون احساس ارزشمندیمو به عوامل بیرونی ربط دادم وارد رشته ای شدم که بهم حس قدرت بده . وخلاهای درونیم رو پوشش بده . رشته ریاضی وفیزیک واردشدم و به هر زحمتی بود قبول شدم. و آسان شدم برای سختیها وهمچنان تا الان ادامه داشت .
در دیگر زمینه های زندگیم که نگاه میکنم همش در حال جنگیدن بودم برای رسیدن به خواسته . ومن چقدر تحسین میکردم افرادی رو که برای خواسته شان میجنگیدن و مثلا بعد 15 سال باهزار گرفتاری به خواسته شان میرسیدن . ومن با چندین نفرشون دریک مدار بودم و میدیدم و گاها دلم میسوخت و گاها تحسین میکردم .
یادم میاد یه همکاری داشتم که همش سروکارش با وکیل بود واحقاق حق خود و تایک پرونده ای هنوز تموم نشده پرونده دیگه ای باز میشد .
مثلا شرکتی که به دولت وام میلیاردی بدهکار بود میخرید و به صاحبش میگفت وام رو خودم تسویه میکنم ماهانه . واما سررسید که میشد نمیتونست پرداخت بکنه و بعد بانک به صاحب کارخونه زنگ میزد و اون به همکارم و پرونده ای باز میشد تو مرحله اعتراض وتجدیدنظر وکمیسون و…. وسالها طول میکشید وهمینطور پرونده بعدی .
چون روحیه همکارم قدرت طلبی بود وحس جنگیدن عجیبی بر ای کارهاش داشت و الانا که فکر میکنم میبینم جهان اون فرد رو هدایت کرده بود به سمت اتفاقاتی که بیشتر بجنگه تا حس قدرت طلبیش رشد کنه .
وگرنه باهمون پول میتونست کسب وکار کوچیک راه بیاندازه و رشدش بده . و چون سن بالایی هم داشت مرتبا اون رو تحسبن میکردم و به خودم میگفتم نگاه کن تو بااین جوانی حاضری برای خواسته ات اینهمه بجنگی و بارها درکاری نومید میشدم ایشون رو الگوی خودم قرار میدادم وحرکت میکردم .
میگفتم جانش داره به لبش میرسه اما داره ادامه میده
پوستش کنده شد اما ادامه داد.
پشت پلنگ مو کند وموفق شد .
هفت خوان رستم رو طی کرد و موفق شد .
تحمل کرد و ادامه داد
ده جفت کفش پاره کرد و موفق شد
برای مردم مجاز میگفت و ادامه میداد
خاروخفیف میشد و ادامه میداد .
چقدر شجاعه . چقدر ریسک پذیره . خوش به حال خانمو وبچه هاش اینقدر برای رفاه اونها داره تلاش میکنه
الان میگم نه . من این تحسبن های شیطانی رونمیخام که منو وارد مدار سختی کشیدن برای خواسته میکنه .
من راحتی رومیخام . من نشستن روی شونه های خداوند رو میخام .
یادم مباد استاد توی چندین فایل میگفت راحت برنامه مهاجرتم به آمریکا جور شد و این رو یک مورد مثبت میدونست و ذهنم همش مقاومت داشت خوب شما که هنر نکردی مثل آب خوردن مهاجرت کردی هنر اون کسی کرد که کلی تقلامیکنه و به هزار بدبختی کارش جور میکنه وموفق میشه .
مگه شما چی کار کردید .
این توع تفکرانم بر میگشت به اینکه من ظاهرا قانون رو قبول داشتم اما درونم قبول نداشت ومیگفتم خوب شانس آوردی و کارت جورشد . چه تقلایی کردی چه سختی کشیدی چه اذیتی شدی اینهمه احساس خوبی داری . وشما که کاری نکردی .
چونکه مرتب میشنیدم حقوق کارگرا باید از کارمندا بیشتر باشه چونکه کارمندا چی کار میکنن زیر کولر میشینند گرما وسرما اذیتشون نمیکنه دوتا دکمه میزنند اذان شد به بهونه نماز کارشون روتموم میکنند و دو نشده خداحافظ .
وچرا دولت اینهمه افزایش حقوق به اونها میده برای کارگران نه
و دم از عدالت علی میزنند .
وهمش ناعدالتی میدونستم اگرچه خودم کار اداری داشتم .
اما الانا نمیگم بی عدالتی . میگم هرکس هرجایی هست درجای درستش هست و نه خدا نه دولت ونه من به کسی ستم نمیکنم .
روی ذهنشون روز باورهای توحیدیشان کاربکند اونها هم نعمت خدا رو دریافت کنند . دولت و صاحب کار و … دستهای خداهستند که براساس باورهات باهات رفتار میکنند .
یادم میاد ما مردم ایران توی یه برهه ای تحریم بودیم خیلی زیاد البته الان هستیم اما کمترشد .
وچقدر از رسانه ها تبلیغ میشنیدیم که استقامت کنیم و خدا بالاخره پاداش میده وچقدر سختی کشیدیم .
میخام بگم کی ها سختی کشیدن . تو همون تحریم یک عده ای خللی وارد زندگیشون نشد واتفاقا هدایت شدن به مسیر بهتر .
اما برای من وامثال من که سختی کشیدن رو قدرت و معنویت وارزشمندی میدونستیم ومیگفتیم ما ملت امام حسینیم بیشترین صدمه ها رو دیدیم. وبه دولت و سیاست دولت هم فوش میدادیم وهم تحمل میکردیم . و کارمون رو مقدس میدونستبم .
الانا که نمیدونم به چه علتی مدام برق ها رو قطع میکنند وپشت بندش آب هم قطع میشه برخلاف دیدگاه قبلیم میگم من مقصرم و آسان شدم برای سختی ها . و دولت وسیاستهاش نمیتونه تغییری در زندگی من بده .
البته قطع شدن برق برای من نفع داشت چونکه تلویزیون خونه بیشتر خاموش میشه و من راحت تر ذهنم رو کنترل میکنم .
اما بازم من این باور تو وجودم حل نشده وگرنه با این اتفاقات هم فرکانس نبودم و درمحیطی بودم که امکانات به راحتی دراختیارم بود واحتیاج به زور زدن نداشت.
مثلا درهمون منطقه ما عده ای پمپ آب دارند و قطع آب براشون مشکلی ایجادنمیکنه .
پس من تو مدار آسانی های بیشتر قرار نگرفتم .
من همش ارزوی مهاجرت به یک استان دیگه یا کشور دیگه داشتم و علیرغم تقلاهای ذهنی من هرگز موفق نشدم تا ابنکه الانا بااین فایل بی نهایت ارزشمندتان متوجه شدم من آسان شدم برای سختیها وتقلاهای زیاد برای خواسته تااینکه از کت وکول بیافتم وبیخیالش بشم و عطاش رو به لقایش ببخشم .
وچقدر به موقع این آگاهی رو دریافت کردم والهامات بهم گعته شد .
خداوند بارها در قران گفته کسی که ایمان بیاورد وکنترل ذهن کند و زیباییها روتحسین کند او را آسان میکنم برای آسانی ها .
پس اراده خداوند آسانی است نه سختی .
الان ثروتمندان دنیا رو که نگاه میکنم مثل آقای ایلان ماسک که اینهمه اختراع میکنه اگه میخاست سختی کشیدن برای هدف رو معنوی وارزشمند بدونه تا حالا حتی موفق به اختراع یک وسیله کوچک نمیشد و بااین سن کم اینهمه ثروت آفرینی نمیکرد .
هم خودش رشد کرد وهم به رشد جهان کمک کرد.
من خودم چندبن دفتر پر کردم از شناسایی باورهایی که مانع رسیدن من به موفقیت میشدند و آرامش زیادی داشتم اما چون ناآگاهانه افراد سخت کوش را تحسین میکردم انگار ترمز دست ذهنم بالا بود و جاده صاف خدایی رو تبدیل به بی نهایت چاله های بزرگ برای خودم کرده بودم و چقدر خودم تحت فشار میدادم تاماشینم حرکت کنه .
خدارو شاکرم که به این سایت الهی هدایت شدم و از شما هم سپاسگزارم بابت آموزشهای توحیدی تان که چگونه راحت زیستن رو به ما می آموزید .
سلام بر استاد عزیزتر از جانم
از زمانی که با شما آشنا شدم هر روز چرخ زندگیم راحت تر می چرخد.شما با آموزشهای عالیتون دست منو گرفتید ومثل کودکی نوپا قدم به قدم توحید وایمان وسپاسگزاری را در وجودم نهادینه کردید.
وامروز یک لحظه شکرگزاری از زبان من نمی افتد ویک لحظه وجودم از خدا خالی نمی شود بلکه بر دوش خدا سوارم.
قبل از آشنایی با شما به حکم مذهب واز سر عادت سه بار در روز نماز می خواندم که کل حرفهای زده ونزده ووسایل گمشده وپیدا شده وکارهای کرده ونکرده در طول نماز به دقت مرور میشدوبا سلام نماز یه نیم نگاهی هم به آسمون میکردم یه خدایا شکرت برزبانم جاری میشدومی دویدم پی زندگی که مبادا عقب بمانم.
اما امروز از لحظه ای که بیدار می شوم در نمازم وسجود وخدایا شکرت هر لحظه از قلبم جاریست .
هرروز تسلیم هدایت بودن وپذیرا بودن را تمرین می کنم وخودم را از جلوی خدا کنار میکشم تا او مرا آسان کند برای آسانی ها.
زندگی در لحظه را تمرین می کنم واز لحظاتم لذت می برم ،دیگر برای زندگی کردن عجله ای ندارم.
خداراسپاسگزارم برای وجود شما وحضورم در این سایت،خدا را سپاسگزارم برای قوانین ثابتش در جهان،خدارا سپاسگزارم برای اینکه یک لحظه مرا به حال خود رها نکرده وهر آنچه را خواسته ام به من داده است.
هر صبح دستم را در دستان خدا می گذارم وبا هم می رویم تا در دنیایی جدید با مردمانی جدید با زبانی جدید ،مهارتی جدید یادبگیرم.دلم امن وآرام است ومی دانم که همه تکه هایی از وجود خداوند هستند حتی اگر از نژادوزبان دیگر باشند انرژی وفرکانس کار خودش را می کند ومن به راحتی وبه سرعت مهارتها را یاد می گیرم وبا مشتری ها ارتباط برقرار می کنم ودر یک کلام بر دوش خدا سوارم وبه بهترین مسیرها ومشتری ها هدایت می شوم.
در اوایل آشنایی با شما هر وقت می گفتید قلب من باز می شود منظورتون را نمی فهمیدم ولی الان به خوبی درک میکنم وقتی قلبم باز می شود برای دریافت الهامات وهدایت های خداوند.
ممنون که ما را با خودمون با خدای درونمون آشتی دادید
در پناه خدا باشید
با سلام به بهترین دست خدا در زندگی ام
این فایل بینظیر من را به آگاهی زیادی رسوند و یک باور مهم رو در من درست کرد من همیشه افتخار میکردم که زنی قوی هستم و در این ده سال که از همسرم دور هستم زندگی رو مدیریت کردم و پسرم رو عالی به ثمر رسوندم ولی امروز فهمیدم که این افتخار نیست این قوی بودن نیست این بارو قوی بودن اشتباه است در ذهن ما و الگوی من در زندگی و فیلم ها زن های قوی و تلاشگر بود .من میخواهم لذت نشستن روی شونه های خدا رو تجربه کنم میخوام خدا خودش همه چی رو درست کنه به راحتی من دیگه نجنگم و قوی نباشم من یک زن با روح زنانه باشم تو این سالها افتخار میکردم که مث یه مرد زندگی م و مدیریت کردم
ولی همشه دست خدا رو تو زندگیم داشتم و از حمایت های اون برخوردار بودم و خدا رو شکر میکنم که از این به بعد به سبک این آموزه الهی دیدگاهم رو عوض میکنم و ایمان دارم که زندگی ام روانتر خواهد شد از خدا برای این استاد عشق طول عمر میخواهم. زنده و پاینده باشید
سلام دوست عزیز
من باخوندن کامنت شما پاشنه آشیل خودم رو پیدا کردم .
اینکه در خونمون همش از خانمهایی که صفت مردگونه داشتن تحسین میشد خصوصا دختر همسادمون و خواهرش که مثل مرد کار میکنن صبحها مدرسع و بعدازظهر آرایشگری ودختره لاغر هم هست .
وهمش مقایسه میشدم که دخترفلانی سنگ شکن هست دوتابچه و دوتاشغل .
وشماها ضعیفید واین مقایسه باعث میشد من دنبال کارهای سخت تر باشم و زیاد خودمو به زحمت بیاندازم تا قوی تر بودنم دیده بشه .
ازت ممنونم متو بیدار کردید و شرک درونم رو بهم فهموندید .
سلام به استاد عشق و همه هم مداری ها ناب
من هم خیلی خوشحالم بعد تغیر باورم واقعا زندگیم بهتر شد و روی رفتارم و لطافت زنانگی ام دقت کردم چون همیشه خودم مرد خونه هم بودم با بقال و تعمیر کار و صاب خونه وووو من باید طرف میشدم و فکر میکردم مرد شدم
اما به لطف خدا که پسرم هم بزرگ شده و من فقط به کارهای خودم میرسم و دیگه پسرم همه کارها رو حل میکنه ومن واقعا این رو از خدا خواسته بودم و خسته از مرد بودن شده بودم و شاکر خدا هستم با این همه عدالت و قوانین بینقص که زیر سایه آموزش های استاد عشق همه این ها رو یاد گرفتم
از خدا برای استاد عشق عمر نوح رو میخوام و این بزرگ مرد الهی همیشه جاودان باشه که زندگی کردن با قوانین جهان رو بی ادعا و صادق و از راه درست به همه آموزش میده
الهی شکر برای وجود نازنینت استاد
من مادرم فارسی بلد نیست ولی من هر وقت فایل رو گوش میدم و میشنوه صدای گرم استاد رو میگه صدای استادت خیلی به من حس خوب میده و من حرف های الهی اون رو ترجمه میکنم براش و اون هم کیف میکنه میگف شیرین این مرد پیامبر باید میبود من هم گفتم پیامبر زمانه س برای افراد خاص که لایق هستند و با تمام وجود میخواهند که هدایت بشن
ممنون از وجودتون خوشحالم و حسم عالی که تو این فضا راحت میتونم نظراتم رو بگم
متشکر از استاد عشق و هم مداری های نابم
شیرین &
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم، بانو شایسته بزرگوار و همه عزیزانی که در این مکان مقدس حضور دارند…
آخ استاد! باز یه فایل دیگه و دل من که میره بشینم پای صحبتاتون و مست بشم از نوشیدن شرابی که مستیش از هر نوع مستیای بالاتره!
استاد این فایل عجب فایلیه! نمیدونم آیا همه مثل من فکر می کنن که فایل های جدید شما هر کدومش مثل یک دوره کامله یا نه. ولی من واقعا فایل های جدیدتون رو که می شنوم خیلی حس می کنم درک بالاتری رو بهم میده. البته فایل های قدیمی هم فوق العاده ان اما خب، همه ماها در مسیر تکامل هستیم و طبیعتا با گذشت زمان، آثار بهتری رو از خودمون به جا میذاریم.
اول میخواستم تمام چیزهایی که در مورد صحبتاتون توی این فایل به ذهنم میرسه و تجربیاتی که در زندگیم بوده رو یک جا بگم. اما بعد تصمیم گرفتم در راستای همون بالارفتن کیفیت کامنت هام، از زیاده گویی بپرهیزم و در هر کامنت به یک بخشی از تجربیات خودم بپردازم.
امیدوارم کامنتم بتونه ارزشی رو در ذهن مخاطبینی که برای خوندش وقت میذارن، ایجاد کنه… .
استاد!
کاملا با شما در این که وقتی کار توسط خداوند قرار باشه انجام بشه، در کمال آسایش و راحتی و به ساده ترین شکل ممکن انجام میشه، هم نظرم.
یک تجربه خیلی واضح دارم از این موضوع…
من تا پیش از این، آدمی بودم که برای انتخاب همسر آیندم، سعی میکردم تیپ مختلف دخترهارو بشناسم. دنبال این بودم که خودم اون کسی که قراره هم سر و هم راز من بشه رو انتخاب کنم.
از این رو در اکیپ های مختلف با دختران زیادی حرف زدم تا هم روحیات جنس مخالفم رو بشناسم و هم ببینم آیا می تونم کسی که میخوام رو پیدا کنم یا نه. و انصافا این پروسه خیلی به درکم از چیزی که از همسرم میخوام کمک کرد. قشنگ منو به جایی رسوند که یه جورایی می دونستم دنبال چی میگردم.
اما خب، تلاش های من انگار بیهوده و بی حاصل بود. اونی که می خواستم، نبود که نبود! یه جورایی منم بیخیالش شده بودم. انگار هرچی زور زده بودم هیچ فایده ای نداشت. به قول شما به احساس عجز رسیدم و وا دادم! و چقدر این وادادگی در مقابل خداوند خوبه! و چقدر راهگشاست!
به حدی بیخیال شدم که برام مهم نبود کسی بیاد توی زندگیم یا نه. تنها میرفتم سینما، پارک، شهربازی و حتی سفر هم که میخواستم برم یه نفری می رفتم.
در همون زمان ها، توی دفتر یکی از دوستان به درخواستش برای انجام کارهای کمکی رفته بودم و چند ماهی بود که اونجا حضور داشتم. اما از اونجایی که می دیدم نسبت به کار خودم چقدر عقب افتادم و خیلی از دانش آموزام داشتن به مرحله شکایت می رسیدن :) تصمیم گرفتم به دوستم بگم که دیگه قرار نیست اونجا کار کنم.
اونم گفت باشه مشکلی نیست فقط یه خانومی هست قبلا همکار من بود. بذار بهش زنگ بزنم ببینم آیا دنبال کار هست که بیاد به جای تو؟ اگه اومد یکی دو روز بهش آموزش بده تا جای خودت وایسه و بعد برو. منم گفتم باشه.
دوست من با این خانوم تماس گرفت و قرار شد که فرداش بیاد دفتر.
آقا! چی بگم من از سادگی کار خدا! که وقتی بهش کار رو می سپاری یه جوری مدیریتش می کنه که از همون لحظه اول بهت می فهمونه کار دست اونه!
اومدن این خانوم همان و از همون نگاه اول یه حسی توی دلم بهم بگه این همونیه که دنبالش می گشتی همان!!!
منی که قرار بود تا دو روز دیگه از اون شرکت بیام بیرون، بیشتر از یک ماه اونجا موندم تا آروم آروم به این خانوم نزدیک بشم.
و بعد به طرز خیلی حیرت آوری، انگار خداوند من رو هل داد که برم بهش بگم ازش خوشم اومده. (که اینم برای خودش یه داستان دیگه داره. که شاید بعدا گفتم)
اون دختر هم که توی یه خونواده سنتی بزرگ شده بود و تا حالا چیزی به اسم دوست پسر توی زندگیش نداشت مخالفت کرد.
اما باز لازمه بگم که نه من این وسط کاره ای بودم و نه اون!
همون خدایی که همه چیز رو تا الان مدیریت کرده بود کاری کرد که دلش نرم بشه و قبول کنه که برای شناخت بیشتر با هم در ارتباط باشیم.
امروزی که دارم این کامنت رو می نویسم، بیشتر از دو ساله که از اون روز گذشته. و ما به لطف خدا داریم مقدمات ازدواجمون رو مهیا می کنیم. (که اتفاقا این رو هم بعد از کلی دست و پا زدن و تسلیم شدن من، خدا داره انجام میده و تو کامنت های بعدی در موردش صحبت می کنم ان شا الله.)
شاید باورتون نشه!
اما بزرگترین اختلاف بین من و این فرشته، سر اینه که من آب سیب بیشتر دوست دارم و اون آب آناناس!!! یعنی به طرز حیرت آوری همون کسیه که همیشه میخواستم.
گاهی به خودش میگم، اگه خود خود خدا بهم میگفت مسعود! بگو دقیقا چی می خوای همونو عینا برات بسازم، من نمی تونستم اینقدر سفارش دقیق بدم. که یه چیزایی رو داره که من قبلا نمی دونستم اینارو می خوام. تازه فهمیدم!
اگه بخوام از ویژگی های مثبتی که توی ذهنم از همسرم داشتم و ایشون دقیقا این شرایط رو داره صحبت کنم، مثنوی هفتاد من میشه. اما همینو فقط بگم که ایشون الان نه تنها همکار منه و پیج اینستاگرام کسب و کار من رو داره مدیریت می کنه، بلکه به تازگی از اعضای سایت استاد عباس منش شده و داره با کار کردن روی محصولات، باورهاشو تقویت می کنه.
واقعا دیگه من چی می خواستم بهتر از این؟!
این یکی از نمونه کارهایی بود که خداوند برام انجام داد. در کمال سادگی و صحت و آرامش.
اگه بخوام از معجزاتی که خداوند فقط در مسیر همین ارتباط برام ایجاد کرد صحبت کنم، قطعا تا صبح باید بنویسم.
سعی می کنم توی کامنت های مختلفی که زیر همین ویدئو میذارم، در مورد بخش های دیگه زندگیم که کار رو به خدا سپردم و به طرز فوق العاده ای برام مدیریتش کرد، صحبت کنم تا هم یه ردپایی ازم بمونه، هم باعث تقویت باور دوستان عزیزم بشه و هم فرمان استاد مبنی بر اینکه ما باید در مورد نتایجمون صحبت کنیم، اجرا بشه.
خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم. شما یگانه استاد زندگی من هستید…
از دوستانی که زمان گذاشتن و این کامنت رو خوندن هم کمال سپاسگزاری رو دارم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و ثروتمند باشید.
خدانگهدار
1403/8/27
23:12
به نام خداوند بخشنده مهربان .
سلام بر استاد عزیز و بانو شایسته
امروز به صورت بسیار اتفاقی اومدم تو سایت تا بتونم کل محصولات خودم را روی سیستم هم ذخیره کنم و این فایل زیبا از استاد را دیدم و هر جا نام خداوند می یاد من شاخکهام به کار می افته تا درباره ان بیشتر بدونم .
با صحبتهای استاد الان به این نتیجه رسیدم که به صورت اتفاقی نیومدم ( من هدایت شدم )
باور من درباره خداوند در گذشته این بود که خداوند دست ما را در سختی ها میگیره .
چون من با این باور بزرگ شدم که از تو حرکت از خدا برکت . مادرم همیشه می گفت ((کار به مو میرسه ولی خداوند هیچ وقت نمی زاره این مو پاره بشه – کارد به استخون که رسید خداوند پیداش میشه – به حق خودت قانع باش – اضافه بر حقت ازت گرفته میشه)).
برای همین من همیشه برای رسیدن به خواستهام تلاش کردم . از درس خوندم تو مدرسه گرفته . تا کنکور . دانشگاه . کار پیدا کردن و ازدواج و حتی بچه دار شدن و … و جالب اینکه همیشه هم در ته همه سختی ها خداوند دست من را می گرفت و به قول مامانم ( نمی زاشت پاره بشه )
همیشه به خودم میگفتم چرا همون اول کار نباید خداوند پیداش بشه . چرا باید بزاره من سختی بکشم و به قول معروف جونم دربیاد بعد یک دفعه از راه برسه و همه کارها را درست کنه . الان متوجه شدم این باور من بوده و چون باورم بوده برای من کار میکرده .
خیلی دوست دارم این باورهای استاد را در خودم تقویت کنم و برای اینکه تقویت بشه یکبار دیگه اینجا مرور می کنم .
باور فراوانی . ثروت و نعمت بی نهایت است
تاثیر عوامل درونی و احساس لیاقت نه عوامل بیرونی و احساس لیاقت
باور اینکه خداوند دوست داره من راحت به خواسته هام برسم نه اینکه سختی بکشم و یا زجر بکشم
باور اینکه خداوند قادر مطلق . هدایت کننده مطلق . و قدرت مطلق
باور اینکه من روی شانه های خداوند نشسته ام و با تسلیم بودن . اعتماد کردن و توکل کردن به خداوند من را به راحتی در شرایط سخت و مشکلات می بره بدون اینکه در دل من اب تکون بخوره .
باور اینه اجازه دهم خداوند من را هدایت کنه و در این مسیرنه غمگین باشم و نه ترسی به خودم راه دهم
باور اینکه هر جا سخت شد و شرایط دشوار بود از فرکانس خداوند دور شدم ، دوباره برگردم به جاده آسفالت
شکر گزارباشم و لحظه به لحظه از نعمتهایی که خداوند به من داده شکر گزار باشم.
کنترل ذهن داشته باشم و از نشخوارهای ذهنی و یا نجواهای شیطانی اعراض کنم
حتی باور این را داشته باشم که همون خدایی که من را هدایت کرده به این مسیر شناخت و هدایت من را در طول مسیر رسیدن به خواسته هام و تغییر باورهام به آسانی و راحتی کمکم خواهد کرد .
به قول استاد عزیز عاشقتون هستم و هرکجا هستید در پناه الله یکتا
شاد . سالم . خوشبخت . ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید .