ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 31

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    إلی گفته:
    مدت عضویت: 421 روز

    سلام به استادعزیزم

    خدایا منو آسان کن برای آسانی ها

    خدایا تنها تورا بندگی میکنم و تنها از تو هدایت میخواهم

    خداوند زمین و آسمان را مسخر من کرده

    خداوند قادر مطلقه

    خداوند همیشه درحال هدایت کردن منه

    من لایق دریافت الهامات خداوند هستم

    در مواقعی که احساس تنهایی داری یا کاری طبق میلت انجام نمیشه و احساس عجله داری و احساست بد میشه آنجاست که نشون میده ایمانت به خداوند ضعیفه.

    چون اگر کارها رو به خداوند بسپاری و منتظر هدایت خداوند باشی اون بار از روی دوشت برداشته میشه و روی شانه خداوند قرار میگیری و حال و احساست در آن شرایط خوب هست و ظرف وجودت بزرگتر میشه و اونوقته که زندگی برات آسان میشه و نعمت‌ها وارد زندگیت میشه

    خدایاشکرت منو درمسیر هدایت قرار دادی و آگاهترم کردی

    خدایاشکرت

    سپاسگزارم از خداوند که شمارو در مسیرم قرار داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    میثم حیدری گفته:
    مدت عضویت: 761 روز

    بنام خداوند مهربان سلام استاد عزیزم و دوستان خوبم امید وارم حالتون عالی باشه من عالیم به لطف خدا

    استاد خوبم این فایل خیلی آگاهی بخش بود واقعا

    خیلی درس داشت خیلی نکته داشت که باید ازش یاد گرفت، چه مثال های بجایی زدین چه حرف های منطقی و خوبی گفتین، میخام منم یه داستانی رو بگم

    اینکه چه میشه خداوند کار هارو به وقت مناسب انجام میده،اینکه چه میشه خداوند از بینهایت طریق به بنده های خودش کمک میکنه خدایاشکرت

    این مثالی که میخام بگم دقیقا راجب منو یکی از دوستانم است که خیلی برای من جذاب بود و درس داشت، یک روز من سر کارم بودم امینجوری داشتم کار هامو انجام میدادم یکی از دوستانم بهم زنگ‌زد گفت ما دو سه تا نیروی کار لازم داریم اگه میشناسی با من هماهنگ‌کن منم گفتم نه عزیزم من کسی رو سراغ ندارم بعد یکم حرفیدیم و خندیدیم و بعد خداحافظی کردیم و گوشیو قط کرد، بعد از یکی دو روز امینجوری داشتم کارمو میکردم که یهو یکی از دوستانم که نه خیلی خیلی با من نزدیک بود و نه زیاد صمیمی فقط در حد یک سلام‌وعلیک با هم بودیم که بعد از چهار سال یادم اومد و شمارشو هم داشتم

    یه حسی بهم میگفت بهش زنگ بزن گفتم نه اون خیلی دوره با من صمیمی نیست که زیاد سرو کار‌ندارم باهاش و اینا بعد این‌حسه اونقد قدرت گرفت که من واقعا تسلیم شدم گفتم چشم، زنگ زدم به دوستم

    احوال پرسی کردیم یکم با هم از قدیم حرف زدیم و خندیدیم بعد از چند دقیقه که حرف زدیم این دوست مون گفت میثم داداش من الان بیکارم جااا ندارم برای رفتن،الان سر خیابونم حتا پول اسنب ندارم تا وقتی که من اینو شنیدم یهو این حالم خیلی عجیب شد بخدا من روحمم خبر نداشت که این بابا بیکار هست گفتم کار نداری گفت آره بیکارم بخدا، گفتم کی بیکار شدی گفت دیشب، گفتم یاابرفزل بیا من کار سراغ دارم گفت جدی گفتم آره بیا من لوکیشن میدم سریع برو اونجا

    حقوقش هم دو برار حقوق قبلیت هست خیلی هم جای باحالی هست کلی خوشحال شد، و گفت مرسی و کلا انرژی گرفت بعد گوشی رو قط کرد و منم لوک دادم و اون همون شب رفت به دوستمم گفتم این داداش مون پول اسنب نداره بهش بده بعد از چند وقت من اومدم نزد ایشون گفتم بیبین من کنجکاوم میخام بدونم(من میخواستم سر و ته این قضیه رو در بیارم‌تا این داستان هدایته رو درست بدونم تا ایمانم قوی تر میشد به این خداوند) گفت چیو میخای بدونی گفتم اینو میخام بدونم که اون شبی که من بهت زنگ زدم منکه روحم خبر نداشت که تو بیکاری گفت خب گفتم اون شب چ حالی داشتی از خدا چی خواستی درخواستت چی بود آیا از خدا خواستی که خدایا یه کاری برام جور کن

    گفت آره گفت بخدا من اینقد تنگ اوردم و انقد خسته شده بودم که دیگه کلا قید همه رو زدم

    (به اجز رسیده بود و تسلیم شده بود) دگه جون نداشت برای رو کردن به کسی، گفت من اصلا انتظار نداشتم که تو بعد این همه سال بهم زنگ بزنی و برام کار ردیف کنی و اینا رو وقتی بهم گفت دیگه من چیزی نگفتم گفتم خدارشکر که سرکار شدی عزیزم

    بعد وقتی که با خودم فکر کردم گفتم بیبین این خدا چقدر کارشو عالی انجام میده

    چه میشد که این دوستم روز قبلش بهم زنگ زده میگه نیرو میخایم و این داداش مون هم همون روز بیکار بشه و من بهش زنگ بزنم و بره اونجا

    این خدا چقدر کارشو دقیقا و عالی انجام میده

    چقدر من یاد گرفتم که چه میشه خدا این همه هوای بنده هاشو داره

    از بینهایت طریق ،اااز بینهاایت طریق کمک مون میکنه دقیقا مثل همین دوستم که میگفت بیبین تو اصلا یادم نبودی میگفت تو حتا به فکر خودم نیومدی

    اصلا انتظار زنگ تورو من نداشتمم که بهم زنگ بزنی

    (از بی نهایت طریق کمکمون میکنه)که حتا انتظارشو نداریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1256 روز

      به نام خدای مهربون، رزاق، وهاب.

      سلام میثم عزیز‌ . کامنتتون به عمق قلبم نشست و اشکمو درآورد. خیلی ساده و روون نوشتین.

      واقعا چقدر خدا همه‌ی ماهارو دوست داره.

      یاد شعر پروین اعتصامی افتادم.

      « به که برگردی به ما بسپاریش، کی تو از ما دوستر می‌داریش».

      اینکه شما دست خدا برای دوستتون شدین هم تداعی این بین بود که:

      « ما گرفتیم آنچه را انداختی، دست حق را دیدی و نشناختی؟».

      انگار این سایت یه دنیای جداگونس‌، یه دنیایی که ماهایی که توش زندگی می‌کنیم می‌فهمیمش. یه دنیایی که آدما راحت توش از قلبشون حرف می‌زنن. اون حرفایی که بین خودت و خدای خودت زدی‌‌. اون حرفایی که شاید بیرون از اینجا گوش محرم براش نباشه‌. و انقدر خالصه که فقط همون حرفاس، هیچکس حرف بیهوده نمی‌زنه. انگار که خدا همه چیزو فیلتر بندی خالص خالص می‌کنه بعد می‌فرسته تو دنیای این سایت.

      با قلبم سپاسگزارم. هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند و بالیاقت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز

    باید تمرکز کنم روی آسانی زندگی باید تلاش کنم برای تقویت این باورهای مثبت و هر روزه روی این مطالب کار کنم

    باید الگو ها رو یکسره تکرار کنم

    حضرت مریم …حضرت محمد…داستان موسی …داستان ابراهیم …همه اینها باید یکسره برای من باشه استاد خود شما هم یه الگو هستید برای آسانی ها زمانی که به هدایت ها توجه کردید آسان شد براتون همه چی

    باید تمرکزم رو ببرم روی استعدادهای درونم و اینکه من ذره ای از وجود خدا هستم و لایق دریافت تمام این الهامات و هدایت ها هستم

    در واقع استاد اون حس آرامش زمانی میاد که هم ایمان داشته باشیم به خدا هم احساس لیاقت داشته باشیم نسبت به درک و دریافت اون هدایت ها

    چقدر این دوره لیاقت برای همه ما لازمه چقدر ما نیاز در هر جنبه ای احساس لیاقت مون رو بالا بیاریم حتی در دریافت هدایت ها حتی در آسان شدن کارها

    استاد به نظر من کسی که اون روحیه تاب آوری رو داره در واقع احساس ارزشمندی درونش برای آسان شدن کارها گم شده خودش رو لایق مسیر راحت و آسان رسیدن به خواسته هاش نمیدونه

    من باید آگاهانه از منفی ها دوری کنم و آرامش ذهن و قلبم رو فراهم کنم

    من باید از فرکانس ترس و نگرانی واسترس دور بشم تا هدایت ها جاری بشه برام

    خداوند منبع سلامتی و آرامش هست پس من اگه میخوام در مدار فرکانس خدا باشم باید ابتدا آرام بگیرم و اولین کاری باید انجام بدم تمرکز روی داشته هام هست استاد اینکه شکرگزار داشته هام باشم هر داشته ای که خداوند بهم داده ارزشمند و من باید از خداوند قدر دانی کنم بابت سلامتی بابت تک اعضای بدنم بابت اینکه در مسیر شما هستم بابت اینکه توانایی های زیادی دارم

    خدایا آسانم کن برای آسانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 639 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    استادعزیزم دیشب بعدازسپاسگزاری ازداشته هام واتفاقات خوب روزم “برروی تخت خوابم (البته تشک روی زمین /خخخ/من ازبچگی یاروی فرش میخوابیدم یا تشک معمولی یعنی عاشقشم/خخ)این فایل روگذاشتم توگوشم ودرازکشیدم اصلا نفهمیدم کی صبح شده /خخخ/میدونیدچرا ؟

    …بخاطراینکه شمااگرخودتون هم مثل من فایل خودتون روشب بزارید توگوشتون خوابتون میبره چون بی نهایت آرامشی درصحبتهاتون هست که من ازتمام وجودحسش کردم مثل :لالایی مادری که برای فرزندش میخونه وفرزندباعشق وبالذت میخوابه/خخخ/دوست داشتم این حس خوبم رو منتقل کنم وبگم بی نهایت ازتون سپاسگزارم استادعزیزم/وهمچنین بگم دیدن خداوندوالهامات خداوندهم باهمین حس آرامش هست که استادتواین فایل به شکل صحیح و”واضح وروشن بهمون داره میگه که اگرما باخودمون درصلح باشیم وآرام همه چی بهمون گفته میشه /پس فقط کارماآرام بودن وکنترل ذهن هست وسکوت ولذت “خداخودش بقیه کارهاروانجام خواهددادبه شکلهای :ایده وافراد وشرایطواتفاقات ووو…البته دوستان منم میدونم این کارخیلی سخت هست “اما اگرخواسته مااین باشه که خداونددرتمام جنبه های زندگی دستمون روبگیره باید کنترل کنیم ذهنمون رو “وآرامش داشته باشیم///

    …بزاریددوتا داستان ازکنترل ذهن وآرامش خودم براتون تعریف کنم که اونم به صورت هدایتی الان اومدبه فکرماولیش:من حدود5سال پیش درقم بایکی ازدوستان بی نظیرم که استادریاضی بودن به دعوت دوست ایشان برای پرزنت یک شرکتی نمیدونم بادیران بودیا…بگذریم رفتیم جلسه دوتا جوان اومدن شروع کردن به صحبت کردن وبنده باآرامش باهاشون گفتگومیکردم فقط یادم هست رفیقم حی ساعت نگاه میکردوخودخوری میکرد/خخخ/تااینکه من بهش گفتم رفیق wcداری/خخخ/گفت نه برادر نه عزیز نه …خانمممممم”

    گفتم خانمت چی شده ه ه؟گفت “خانمم قراره بره خونه پدرش اینهاو…گفتم وای قلبم وایساد”همین “/خخخ/من گفتم حالا چی شده /خخخ/آقااین شروع کرد به قور قور”کردن که توخیلی بی خیال هستی وبقول استادبی رگ وسیب زمینی هستی وازاین حرفها/خخخ/بعدیکی ازاون دوستان گفت پسر توبااین استرس یک بلایی سرت میادا/خلاصه اون روزایشان رفت ودیدم اتفاقات بد پشت سر هم براش پیش اومد:بچش مریض شد/بیکارشدووو…اصلا ازدرودیواربراش بد بارید… بعدبهم زنگ زد گفت عباس نمیدونم چکارکنم ومن هم پشت تلفن بهش خندیدم وگفتم شکرخداکن/خخخ/ایشون گفت عباس مسخره میکنی منو/من گفتم نه داداش حقیقت وگفتم شکرخداکن /وگفتم “برادرمن آرام باش وقتی که آرام باشی همه چی اوکی میشه /چرااینقدراسترس چیزهایی روداری که آیا بشه یاآیا نشه/زندگی کن ولذت ببر/خلاصه بچه هاخداروشکر ازاون موقع برای من عباس نوربخش ازدرودیوار فقط عشق ولذت بارید :جداشدن ازهمسرسابقم که اصلا ازلحاظ تفکراتی بهم مربوط نبودیم (هم فرکانس نبودیم)/سلامتی کاملم/دیدن عشق 22ساله گذشته ام وباهم ازدواج کردن وهمسروعشق الانم رومیگم/واتفاقات مالی ومحل زندگی رویای بچگیم گیلان”سیاهکل وشغلی که تفرح وعشق منه وو…/واینهاهمه جواب آرامش درون هست خداروشکر/هنوزم که هنوزه اون دوست روازش از”اون موقع خبرخواصی ندارم چون چندباری هم باهاش تماس گرفتم جواب نداد/البته براش آرزوی آرامش درون رودارم وخوشبختی وسلامتی وشادی و…

    امادومین داستان هدایتی والهامات خداوندبه بنده که دوستان وهمکاران بهم میگفتندلوک خوش شانس /خخخ/:بله دوستان من تویک اداره دولتی کارمندبودم درقم” البته اونم داستانهای هدایتی داره” که سروقت تعربف خواهم کرد”یک روزیکی از کارمندها رفته بودب بالابر(آسانسور)که موتورودربیاره وبه من گفت ازپایین منونگاه کن من تااومدم نگاه کنم یکی ازدوستان جیغ زدگفت آخ”بچه ها باورتون نمیشه تا سرموبرگردوندم ببینم چرااون همکارمون جیغ زد”موتورکابین ازدست رفیقمون افتاددرست جایی که سرم ومیخواستم بزارم یعنی تمام/همون لحظه گفتم خدایاشکرت /واونجا دوستان چون متاسفانه ایمان ضعیفی داشتندمیگفتن بهم لوک خوش شانس ومن میگفتم خداروشکرهدایت خداوندبوده وازاین اتفاقات توزندگیم خیلی پیش اومده اما نمیشه همه رواینجا مطرح کرد”ولی میخواستم این دوتاداستان هدایت خداونددرزندگیم روبراتون بگم که اول هم برای خودم یادآوربشه وهم برای دوستان عزیزوهم فرکانسیم”وبگم بخداهمه چی درونی هست وتمام/

    درآخرمیخواستم بگم که:اگربتونیم کنترل ذهنمون روبدست بگیرم وهمیشه برای همان روز”بگیم :فقط برای امروزمن آرامشم روحفظ میکنم “به نظرمن همه چه به راحتی واردزندگیمون میکنیم” همانطوری که من ازسال 98تاامروز”داشتم خداروشکر/پس بیایم زندگیمون روراحت بگیریم وبخندیم به همه چی مثل :نوزاد/خخخخخ/..الان منی که دارم باشماعزیزان دلم حرف میزنم ” خودم یک مسئله مالی برام پیش اومده که قصم میخورم برای هرکسی پیش میامدتاالان “تمام تمرکزشوبهم زده بود”اما خداروشکرذهنم رو کنترل کردم وهرلحظه نشانه های درست شدن مسئله رودارم میبینم توزندگیم “وسپاسگزارخداوندهستم//

    استادعزیزم ودوستان بی نظیرم امیدوارم همه ما زیرسایه الله یکتا:شاد/سالم/آرامش کامل/خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیا وآخرت باشیم/یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    کتیبا گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    1.خدایا شکرت وقتی بچه ها( یاس و طاها )هم نبودند بخاطر خودم رفتم هله هوله هایی که دوست داشتم خریدم

    2.خدایا شکرت پفک را بدون حضور بچه ها باز کردم و تمومش کردم تهشو زورکی خوردم و اشباه شدم آلوچه را هم با خودم بردم چیپس را دیگه روم نشد ببرم گذاشتم بمونه وا (:(:(:

    3.خدایا شکرت بخاطر خودم مسیرم را طولانی کردم و کافی شاپ رفتم

    4.خدایا شکرت فقط برای خودم شیرموز مخصوص سفارش دادم هیچی برای کسی خرید نکردم(:

    5.خدایا شکرت قیمتش بیشتر از 2کیلو موز که برای خانه میخریدم شد

    6. خدایا شکرت فهمیدم مزه شیرموز خانگی که خودم با چنگال درست میکنم خیلی خوشمزه تره و بیشتر دوست دارم) :

    واوووو منم تونستم مزه بد تک خوری و اشباع شدن و فقط به فکر شکم خودم بودن را تجربه کنم) :(:) : خیلی به این تجربه نیاز داشتم

    خدای عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    یک حس و حال خاصی داشتم شاید یک جور گرفتگی که باعث شد چنین خواهشی از دلم بگذرد: کاش الان کسی با من از خدا و بزرگی‌هایش حرف بزند و جان دوباره‌ای به من بدهد. کاش سیر سیرم کند، انقدر که آخرش نگویم کافی نبود و تشنگی ام بیشتر از اینها بود!

    گوشی را برداشتم و به امید اجابت وارد یوتیوب شدم تازه میخواستم چرخی بزنم که یهو صدایی در دلم پیچید که سری به سایت عباسمنش بزن.

    راستش مدت نسبتا زیادی از آخرین بازدیدم از سایت شما می‌گذشت و اگر به خودم بود اصلا حضور ذهنی برای این کار نداشتم. بدون هیچ معطلی سایت را باز کردم همین که در صفحه اول عنوان فایل جدید را دیدم قلبم پر از شادی شد. مطمئن شدم قرار است روح و جانم سیراب شود و خدا با زبان بنده خوبش با من حرف بزند.

    جالب است که از شدت اشتیاق و کنجکاوی اینکه ببینم تا کجا اجابت شده‌ام قبل از پلی کردن ویدئو تایمش را چک کنم و… یک نفس راحت کشیدم و با خودم گفتم به‌به! زهرا دیگه چی میخوای؟! بشین و 66 دقیقه عیش کن!

    استاد عزیز، شاید برای کسی که فایل‌های زیادی از شما شنیده خصوصا مباحث توحیدی، این فایل ظاهرا چیز متفاوتی نباشد اما به نظرم این جلسه یک جلسه فوق‌العاده و بی‌نظیر بود! از حس و حال و آرامش شما گرفته تا کنار هم قرار گرفتن جملات در انتقال مطالبی که همزمان از چند جهت عقل و قلبت را درگیر می‌کند معجونی ساخته که می‌تواند کسی مثل من را بارها و بارها- نمیدانم شاید ده‌ها بار- از لذت و گوارایی‌اش محظوظ کند.

    خدا می‌داند چقدر نیاز داشتم به شنیدن این حرف‌ها چقدر نیاز داشتم به یادآوری مثال‌های خیلی زیاد از حمایت ها و مراقبت‌های معجزه‌گونه پروردگارم در حفظ جانم، مالم، دارایی‌های مادی و معنوی‌ام، آبرویم و برکت دادن به داشته‌هایم…

    خدا می‌داند چقدر سلول‌هایم احساس زنده شدن می‌کنند و جان دوباره می‌گیرم وقتی کسی به این زیبایی من را به خودم و خدایی که با من است در وجود من است در آن‌ها و لحظه‌های من است برمی‌گرداند.

    من چند سالی است که بواسطه آشنایی با شما به خدایی رسیده‌ام که در آغوشش یا حتی روی شانه‌هایش آرام گرفته‌ام و این بزرگترین نعمتی بود که کسی می‌توانست به من هدیه دهد و هنوز هم بیشترین شادی و خرسندی‌ام موقع باز کردن این سایت وقتی است که شما از خدا برایم می‌گویید یا بهتر بگویم خدا با زبان شما با من از خودش و رابطه‌اش با من برایم حرف می‌زند!

    زبانی که سزاوار و قادر به انتقال این همه احساس قدردانی باشد ندارم… دیشب اشک هایی که در طول شنیدن این حرف‌ها از چشمانم سرازیر بود مجال نداد همان موقع این کامنت را بگذارم و تا صبح صبر کردم.

    الان یادم افتاد آخرین باری که با حسی شبیه این، سایت را باز کرده بودم هم یک فایل توحیدی طولانی من را غرق لذت کرده بود و فراموش کرده بودم در فرصت دیگری که بلحاظ عاطفی آرامتر شدم کامنت بگذارم و قدردانی قلبی‌ام را ابراز کنم.

    خلاصه که با نشستن پای این‌ها از فرش به عرش می‌بریدم؛ لحظه به لحظه مهمان عرش خداوند باشید️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز

    چقدر من دلم میخواد هر لحظه صدای خدا رو درک و دریافت کنم

    چقدر دوست دارم تقوا داشته باشم

    خداوند عالم مطلق و قادر مطلق

    خداوند بیشتر از ما میخواد که ما خوشبخت بشیم

    خداوند بیشتر از ما میخواد که ما هدایت بشین

    کل جهان بر پایه هدایت خداست

    من باید این باورها رو خوراک ذهنم کنم

    کل جهان کل کیهان و هستی دارن توسط خداوند هدایت میشن و من هم ذره ای از این جهان هستی هستم و قطعا توسط خداوند هدایت میشم کافیه آرام باشم و آرامش بگیرم

    خداوند همواره داره هدایت میکنه ما باید در مداری قرار بگیریم که هدایت ها رو دریافت کنیم این من هستم که باید آرام باشم رها باشم ریلکس باشم و با اتفاقات و شرایط بهم نریزم فقط در آرامش پیام‌های الهی رو دریافت کنم این من هستم که باید هر لحظه خودم رو در فرکانس و مدار خدابیارم

    من باید یکسره کارم تکرار این باورها باشه

    من باید یکسره به خودم بگم خداوند وهاب هست خداوند رحمان هست خداوند رحیم هست و هر چقدر ظرف من بزرگ باشه از این رحمانیت و رحیمیت و وهاب بودن خدا بهره مند میشم

    زمانی که من این باورها رو در خودم تقویت کنم خداوند قدم ها رو راحت بهم میگه و مسیرها رو برام باز میکنه و وقتی من یه قدم در جهت هدایت ها گام برمیدارم خداوند هزاران قدم منو به پیش میبره با امدادهای غیبیش دستان خودش رو هدایت های خودش رو زود زود به من میرسونه

    استاد من تا قبل اینکه با شما آشنا بشم فکر میکردم باید پر تلاش باشم و مقاومت کنم و بدست بیارم بعد از دوره های شما تازه متوجه شدم من باید دنبال آسانی باشم میتونه همه چی خیلی راحت بدون هیچ دغدغه ای فراهم بشه میتونه همه چی خیلی راحت و آسون پازلش توسط خداوند چیده بشه و من بشینم فقط با گوش دادن به صدای قلبم از اون چیدمان لذت ببرم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فاطمه حیدری گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    امروز بطرز عجیبی با همه وجودم خدارارو سپاس میگفتم و احساس میکردم بودنم در این دنیا بزرگترین و قشنگ ترین نعمته . میومدم سرکار جهان رو‌با دید دیگه نگاه میکردم احساس میکردم در رویاهایم ب سر میبرم مدتی است بی نهایت زندگیم از همه جهت عالی شده . ک الان اومدم تو سایت و این فایلو دیدم و باهاش گریه کردم و گریه کردم من بینهایت خوشبختم و خدا رو در درونم احساس میکنم آرومم آرامش دارم خوبه همه چی حالم زندگیم . ممنونم از خدایی ک بشدت کافیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    امان سعادتی گفته:
    مدت عضویت: 3524 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان و همراهان عزیز

    خب خداراشکر، یه فایل عالی دیگه و یه عالمه آگاهی ناب دیگه

    دقیقا من هر وقت دست و پا زدم و هر وقت از لحاظ ذهنی و جسمی سعی کردم به خودم فشار بیارم برای انجام کاری، برعکس جواب داد و هر وقت کارهام را به خدا سپردم و سعی کردم نگرانی نداشته باشم و رها باشم، کارها خودش براحتی انجام شد و خدا خودش به مسیر درست هدایتم کرد.

    در مورد فروش خونه ای که ورثه ای بود و هر بار با فوت یکی از ورثه، وراث جدید اضافه میشدند و با ذهن من کارها سخت تر میشد و واقعا ذهن و روان من درگیر شده بود، ولی وقتی شروع کردم به کنترل ذهنم و سپردن و رها کردن را تمرین کردم، کارها براحتی هرچه تمام تر انجام شد و اون خونه فروش رفت.

    اونوقتی که هر روز صبح تا شب به فکر پرداخت بدهی هام بودم و حرص میخوردم و خود خوری میکردم ولی وقتی گفتم امان بشین سر جات، تو فقط باید بسپاری و رها کنی و خدا درهاشو برای صاف کردن بده کاریهام بروم باز کرد و پولی که همه میگفتند دیگه قیدشو باید بزنی بهم برگشت و تونستم همه ی بدهی هایم را صاف کنم

    اون موقعی که برای عمل قلبم نگران بودم و سعی میکردم با ذهن خودم بهترین دکتر و بهترین بیمارستان را پیدا کنم ولی ذهنم میگفت اینا گرونند و تو توان پرداخت نداری و نگرانی هام بیشتر میشد ولی وقتی حرکت کردم و با ایمان به هدایت خدا به بیمارستانی قدم گذاشتم و اونجا به پزشکی هدایت شدم که از همه ی جراحان اون بیمارستان یه سر و گردن بالاتر بود و بسیار خوش برخورد بود و عملی که هزینه ی بالایی داشت را با یک دهم هزینه انجام دادم

    و یه عالمه مورد دیگه که وقتی یادم اومد من فقط وظیفه دارم حال و احساسم خوب باشه، اتفاقات خوب خود بخود برام میفته، همه ی کارهایی که قبلش فکر میکردم سخت نرین کار دنیاس، بران براحتی انجام شد.

    خدایا ازت میخوام منو آسان کنی برای آسانی ها و برای دریافت فراوانی و نعمتهایت و کمکم کنی با کنترل ذهنم و درک آموزه های استاد عزیزم و درک قوانین جهان هستی، زندگی و دنیای خودم را همانگونه که میخوام بسازم.

    خدایا شکرت بابت این همه آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    در ادامه کامنت قبلیم

    خداوندمیفرمایدمابرخودمان مقررکردیم که شما راهدایت کنیم وهرکس از هدایت من پیروی کند نه ترسی دارد نه غمگین میشود

    چی می‌شود که الهام را باورکنیم وقتی که خدا را باورکنیم توکل کنیم موقعی که آرامش داریم موقعی که خیالمون راحته.خداوندقادرمطلقه هرکاری میتونه انجام بده خداوندهمواره ما راهدایت میکند خداوند منبع رزقه منبع رشده منبع سلامتی هست منبع ثروته منبع آرامشه.

    کاری که باید انجام بدهیم اینکه ذهنمون رو کنترل کنیم.باید درمداری قراربگیریم که هدایت‌های رو دریافت کنیم وکل کاری که باید انجام دهیم اینکه این باورها را تکرارکنیم وبعد ببینیم که چطور خدا مسیرها را باز می‌کند.

    میتونه شرایط خیلی نرم واسان پیش برود میتونیم جوری زندگی کنیم که هدایت شویم قبل از اینکه مسیر سخت بشودمثل حضرت مریم موسی محمد

    می‌شود آسان شویم برای آسانی ها.خداوند می‌خواهد همیشه شرایط خوب باشدهرکجا اوضاع سخت پیش می‌رود به خاطر ترسهامون هست

    اگر بتونیم ذهن را کنترل کنیم خدا را باور کنیم وهدایتها را دریافت کنیم از همان اول در مسیر آسانی قرارمیگیریم.

    خداوند همواره پاسخ می‌دهد ما باید خودمون رو لایق دریافت پاسخ های خداوند بدونیم ما لایق نعمتهای خداوند هستیم.

    نشانه اینکه خداوند داره کارها را انجام می‌دهد اینکه کارها آسان پیش می‌رود خودبه خود پیش میاد.

    چه موقع در مدار دریافت نعمت‌ها قرارمیگیرم وقتی که آرامش داریم وکی آرامش داریم وقتی که باورها وافکارمناسب داریم.

    به جای اینکه تمرکز کنیم بر نداشته ها وخودمون را با بقیه مقایسه کنیم تمرکز کنیم بر نعمت‌ها وداشته هامون واینجوری اجازه میدهیم که خدا هدایت کند

    وقتی باورمون این باشد که برای موفق شدن باید زجر بکشیم به زجرکشیدن هدایت می‌شویم خداوند نمی‌خواهد ما زجر بکشیم خدا برای ما آسانی می‌خواهد طبق آیه قرآن. ما با باورها ی اشتباه به مسیر سخت هدایت می‌شویم.

    میتونیم بدون زجر هم نعمت‌ها را دریافت کنیم اگر خدا را درست باورکنیم مقایسه نکنیم عجله نکنیم واز احساس بد دور باشیم چون حس بد باعث میشه که از فرکانس خدا دور باشیم الهامات را دریافت نکنیم نعمت‌ها را دریافت نکنیم

    مافقط روی آرامش خودمون روی سپاسگذاری روی کنترل افکارمون کارکنیم اون وقت خدا آدمها شرایط اتفاقات رو میاره که به آسانی به خواسته ها برسیم

    خداوند می‌خواهد که ما خواسته های بیشتری داشته باشیم مثل سلیمان نبی

    بیاییم این باور رو بیشتر ایجادکنیم که من لایق دریافت نعمتهای خدا هستم واجازه بدهم که خدا با من صحبت کندبیام هر روز سوره حمد رو بخونم

    خداوند جهان را مسخر من کرده

    وقتی که خدا را باور کنی نیاز نداری که بقیه تاییدت کنن بهت توجه کنن.

    اگر ورودی رو کنترل کنیم خروجی کنترل میشودچیزی که ارسال بشه وارد زندگیمون میشودوقتی که احساس خوبی داریم ایده های الهی بهمون گفته می‌شود ووقتی احساسمون خوب نیست همه ایده ها شیطانیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: