ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 48

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن شاه مهدی گفته:
    مدت عضویت: 259 روز

    درود بیکران به استاد عباس منش و خانواده سایت عباس منش 🪐 این فایل تو بهترین زمان از طرف استاد تو سایت بارگذاری شد. من 2 ماه از شغل قبلیم استعفا دادم و دنبال کار بودم . افسرده و عصبی داغوووون.. رزومه فرستادم و از طرف یه هلدینگ خیلی مطرح و بزرگ در تهران دعوت به همکاری شدم. من 3 روز با مدیران هلدینگ جلسه داشتم با با منت زیادی مدارک و اینتر ویو من تایید شد،،، اما ، اما الان تو راه همون شرکت هستم بابت اینکه برم بگم من تمایل به همکاری با شرکت شمارو ندارم چون تو نوع روابط اجتماعی من نیست . من قرار دوباره یه جای دیگری پیدا کنم البته من نه خدا به من لطف می‌کنه و شغل ی بهتر شغل قبلیم و حتی با درآمد بیشتر برای من در نظر داره . آرومم صبورم و به خدا توکل کردم .

    دوستان عزیزم حتما حتما این آیه خداوند و در قرآن بخونید و در این این فایل استاد چقدر زیبا. بیان شده

    سوره 🪐انعام آیه 104 🪐 همتونو دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    روژان گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    چطور میتونیم این باور رو ایجاد کنیم

    من قبلا این باور رو داشتم ولی الان دارم به سمتی میرم که سختیارو برای اهدافم بپذیرم

    آدم موفقی رو ندیدم بگه راحت دست آورد داشتم.

    وقتی تو طبیعت هم نگاه میکنی گیاهان باید از سختی زمستون بگذرن تا بهار رو ببینن و…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2971 روز

      بنام الله مهربان

      سلام ودرود به روژان عزیز

      عزیزم نمونه بارز یه فرد موفق که به راحتی به هر آنچه می خواسته وحتی بیشتر از آن رسیده خود استاد هست واگر کامنتهای همین فایل رو بخوانید متوجه می شی که خیلی از دوستان به راحتی به اهداف وخواسته هایشان رسیدند

      تو کامنتت اشاره کردی که قبلا این باور را داشتی ولی الان به سمتی میری که سختی ها را برای اهدافت بپذیری عزیزم در جلسه 6 قدم چهارم استاد می فرمایند اولا باید باورهای ما درونی شوند دوما وقتی درونی شدند باید باخودمون مرور کنیم تا فراموش نشود واین بخاطر ورودیهاست چون ما در یه محیط ایزوله نیستیم

      روژان عزیزبه فرض مثال که اصلا فرد موفقی در اطراف ما نیست که به راحتی به هر آنچه می خواسته رسیده باشد اگر بشینی دقیق روند زندگیت رو بررسی کنی واز خداوند هدایت بخواهی حتما زمانهایی بوده که توخواسته ای داشتی که فقط در قلبت شکل گرفته و حتی به زبان نیاوردی ولی به بهترین شکل ممکن واز جایی که فکرش رو نمی‌کردی به آن خواسته رسیدی بدون اینکه برای رسیدن به آن خواسته تلاشی کرده باشید و حتما نباید آن هدف یا خواسته هدف یا خواسته بزرگی باشد

      استاد در یکی از فایلها،میگن حتی اگر الگویی نداری آنقدر رو خودت کار کن ونتیجه بدست بیار که در ذهن با نتایجی که خودت بدست آوردی برای خودت الگو بسازی

      موفق باشید

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کوثر احسانی تبار گفته:
      مدت عضویت: 1815 روز

      سلام به شما روژان عزیز

      شما اگر بگی همه به سختی به خواسته شون رسیدند.منم مثل شما بودم اما دهها نفر رو دیدم هلو بپر تو گلو براشون اتفاق افتاده،یعنی برای طرف لقمه رو جویدن فقط اون قورت داده یعنی هیچ کاری برای رسیدن به خواسته ش نکرده واقعا با چشمم دیدم.اوایل حالم از طرف بهم میخورد بعد از عدالت خدا و…..

      اما با گوش دادن فایل کدام مسیر را انتخاب کردی ؟هموار یا سنگلاخی،در فایل رایگان هست و حتی کامنت هاشو بخونی، دیگه این حرف رو نمی زنی،اصلا برای خدا مهم نیس تو میخای از مسیر راست به خواستت برسی یا سنگلاخ،این تویی که فیلتر ذهنت ناخوداگاه مسیر سنگلاخ رو انتخاب میکنه،پس خدا چرا باید بگه اهدناالصراط المستقیم…مسیر مستقیم یعنی صاف ترین و کوتاه ترین و مستقیم ترین مسیر به نعمت رسیدنه از نقطه A به نقطه B.

      خدا میگه تو فرکانستو بفرس مرتب تا بهت بدم،دیگه از این راحت تر.

      میگم من اگر اون الگویی بود که نمی دیدم هیچ وقت باورم نمیشد.

      این فایلی که بهت گفتم رو گوش بده و بگرد الگویی ببینی بعد دیگه کل فیلتر ذهنت شکسته میشه.خود استاد هم داشتند، به سختی رسیدن به خواسته ها رو باور میکردن که الگویی به اسم سن ریچارد برانسون رو دیدند.

      حتما فایل رو گوش بدید.این فیلتر ذهنی سختی کشیدن به خواسته ها باید در ذهنتون شکسته بشه.اصلا خدا مریض نیس بگه باید اینجوری برسی با سختی کشیدن، منفعتی واسه خدا نداره،مگه وایستاده ببینه کدوم مسیر سختره تا لایق بشی به خواسته ت برسی.پس الکی میاد تو کتابش میگه از مستقیم ترین راه بهت نعمت میدم.سادیسم که نداره.اون میگه هرجور خودت راحتی از کدوم مسیر بیای ممکنه اسان بشی برای سختی ها یا اسان بشی برای اسانی ها.تو باید فقط یه فرکانس حس خوب و عالی و مستمر بفرستی و ذهنت رو کنترل کنی.حالا تو اگر فک میکنی سخته پس سخته.اگرم اسونه که اسونه.همین

      ممنون از اینکه پیام منو خوندید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 2881 روز

    سلام استاد این فایل شما دقیقا موقعی به من رسید و منتشر شد که اضطرابی به اندازه مادر موسی و حتی شاید بیشتر دیروز بهم دست داد خبری شنیدم که درمانش همین پاسخ شما هست سپردن به خداوند…ممنونم یک دنیاااااااااااااااااااااااااا الهی شکرت

    روزی ک رسیدم میام میگم که چطور خدا همه چیز رو جور کرد و من با راحتی به آرزوم رسیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1673 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیز، مریم جان و همه دوستان خوبم

    خیلی خوشحالم که هر چند روز یکبار یه فایل جدید میاد روی سایت که تمااام آگاهی های فوق العاده ای که قبلا از سایت یاد گرفتم رو برام مرور میکنه

    و درمورد این فایل، باید بگم حقیقتا زندگی من هم از زمانی شروع به تغییر کرد که من یه کوچولو هدایت خداوند رو دریافت کردم. همه چیز زیبا شد و سخت ترین کار های زندگیم به آسون ترین شکل ممکن که دیگران که هیچ، خودمم باور نمیکردم، حل شد

    بعد از این فایل نشستم با خودم فکر کردم که خب، چیشد که من هدایت خداوند رو آروم آروم و با صدای خش دار شنیدم؛ چون قبلا اصلا نمیشنیدم. دیدم همه چیز از اونجایی شروع شد که من متعهد شدم هر روز، تحت هر شرایطی زمانی رو به کار کردن روی خودم اختصاص بدم؛ که اون موقع از فایل های روزشمار تحول زندگی من استفاده میکردم

    یعنی چیشد؟ من هر روز ورودی های مناسب به ذهنم میدادم، تمام روز سعی میکردم اون آگاهی هارو مرور کنم، کم کم باور هام یه کوچولو بهتر شد مخصوصا باور های توحیدی، این باعث شد احساس من نسبت به قبل خیلی بهتر باشه، و طبق قانون جهان هستی ما وقتی که آرامش داریم میتونیم هدایت خداوند رو دریافت کنیم. در ادامه با عمل کردن به هدایت های خداوند، چرخ زندگی من روان تر از قبل میچرخید

    حالا بعد از گوش دادن این فایل، من با خودم فکر کردم که چرا شرایط من رو به بهبود هست، اما این بهبود به صورت یک خط صاف رو به بالا نیست؛ یعنی در کل شیب پیشرفت من مثبته خداروشکر اما به شکلی پبش میره که وسطش کلی پایین و بالا میشه و سرعتش کم و زیاد

    و یک اشتباه پر تکرار رو به لطف الله در خودم پیدا کردم

    من هر بار روی خودم کار میکنم و طبق مسیری که توضیح دادم شرایط بهتر و بهتر میشه

    من بعد این تغییرات درونی در زندگی من به شکل تغییرات نسبتا بزرگی خودشونو نشون میدن

    و من، به جای اینکه خوشحال از نتایج، بیشتر از قبل روی خودم کار کنم، درگیر اون تغییرات فیزیکی در زندگی خودم میشم و باز هم سعی میکنم به صورت دستی و با زور بازو مسئله رو بهبود بدم؛ و این مسئله باعث میشه من فرصت نکنم مثل قبل روی ذهن خودم کار کنم

    در نتیجه چه اتفاقی میفته؟

    ورودی های من نامناسب میشن

    آروم آروم باور ها محدود کننده میشن

    احساس من نسبت به قبل بد میشه

    ایمانم ضعیف تر میشه

    هدایت هارو کمتر دریافت میکنم و زندگی دوباره سخت میشه

    برای اینکه خودم بهتر قضیه رو درک کنم، یه مثال میزنم:

    من چندین و چند ماه به صورت روزانه در کنار درس خوندنم روی ذهنم، ورودی هام و باور هام حسابی کار کردم

    نتیجه این شد که حتی چند روز مونده به کنکورم، در حالی که همه داشتن میمردن از استرس، من واقعا آروم بودم و یه حس آرامش عجیبی داشتم

    که به لطف خداوند در شهر خودم و در رشته ای که دوستش داشتم قبول شدم

    اما باز افتادم تو دام؛ یعنی مسیر رو فراموش کردم

    دانشگاه که شروع شد من به جای اینکه روند قبلی رو ادامه بدم، گفتم نه دیگه، الان دیگه برای موفق شدن تو دانشگاه، اولویت من باید درس خوندن باشه

    نه که رو خودم کار نکنمااا

    ولی اول درسامو میخونم بعد باور هام

    و چیشد؟ من به طرز عجیبی از لحاظ درسی نتیجه نمیگرفتم با اینکه دااائما داشتم درس میخوندم

    درسته یکم طول کشید تا من این قضیه رو بفهمم، ولی اشکالی نداره، چون بالاخره فهمیدم ایراد کارم کجاست

    هر موقع اولویت من، ذهنم و ایمانم بوده، من پیشرفت کردم و نتیجه گرفتم و آرامش داشتم

    ولی هر موقع این مورد رو گذاشتم در درجه دوم، با صورت خوردم زمین

    اگر قبل از دوره عزت نفس بود، شروع میکردم سرزنش کردن خودم: چرا من اینجوریم چرا فلان چرا بیسار

    اما الان، دیگه اصلا خودم رو سرزنش نمیکنم

    مشکلی ندارم با اشتباهاتم حتی استقبال میکنم از فهمیدنشون، چون من با پیدا کردن اشتباهاتم و برطرف کردنشون میتونم رشد کنم.

    و الان خیلی خوشحالم که یه اشتباه بزرگ دیگه ام رو پیدا کردم

    و حالا برنامه چیه؟ دیدم طبق شرایط کنونی ام من اگر بخوام حتما روزانه روی خودم کار کنم، راهش اینه که صبح ها یک ساعت زودتر بیدار بشم و قبل از دانشگاه روی خودم کار کنم.

    و خدای عزیزم، ازت میخوام من رو در این مسیر مثل همیشه یاری کنی و کمکم کنی که ثابت قدم بمونم.

    خدا رو صدهزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های فوق العاده

    با آرزوی بهترین ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 652 روز

      سلام عزیزم فاطمه جان

      چقد حرفت درسته

      دقیقا منم هربار این اشتباهو میکنم البته بدون اینکه بفهمم

      نمیدونم چرا نمیدونم چطور باید ذهنمو قانع کنم ک من بعداز رسیدن ب هرچیزی باید کار کردن روی باورام ادامه بدم ونرم توی درودیوار بعدش بفهمم که ای وای من از مسیر خارج شدم وحواسم نبوده ودوباره باید بیام توی مسیر

      مثلا من هدفهای زیادی داشتم و دوتا شو مثال میزنم

      من دلم میخاست خیاطی یاد بگیرم و چرخ بخرم یکی باشه ک عالی برام توضیح بده حتی مشتری داشته باشم واسه کارم

      من روی خودم کار کردم همشون اتفاق افتاد براحتی

      وقتی بهش رسیدم بجای بشینم روی باورام کار کنم کل وقتمو واسه خیاطی گذاشتم بعد گذشت 1 ماه متوجه شدم ای وای من بجای خوشحال باشم وبا عشق وعلاقه ادامه بدم دارم تمام وقتمو میذارم واسه خیاطی از حال روحی جسمی و کار کردن روی باورام غافل شدم وتمام کار من شده کی بیشتر وبیشتر یاد بگیرم ومشتریهام بیشتر بشه بعداز رفتن تو درودیوار از خدا فقط،طلب هدایت وحال خوب وانرژی زیاد کردم ک خداروشکر ب آرامش رسیدم دوباره صدای خدا آمد

      مثال بعدی

      دلم میخاست پسردار بشم ومیگفتم اگر ب این برسم دیگه دنیارو بهم دادن

      وخدالطف کرد وبهم یک پسر تپلی خوشکل وسالم داد. چقد بارداریم زایمانم مثل معجزه بود ک بخام بنویسم صفحه ها باید پر کنم ک من چطور زایمان کردم فقط وچطور خدا از من وپسرم محافظت کرد هنوز ک یادم میات اشک میریزم از بزرگی ولطف خدا

      بعد دنیا آمدن پسرم بجای اینکه روی باورام کارکردن رو ادامه بدم این بچه تمام وقتمو گرفت درحدیکه شنیدن یک فایل شد برام حسرت

      فقط خدا خدا میکردم منو دوباره بیار توی مسیر درست و حال خوب آرامش خدایا من تسلیمم فقط بهم بگو چطور آرام باشم ومثل قبل کارهام ب راحتی آب خوردن پیش می‌رفت دوباره کارهام آسون بشه

      بقول استاد میگف شما سقف ارزوهاتون کوچیکه و چقد زود ذهنتون میگه منو اینهمه خوشبختی محاله چقد حرفش درسته اینو برای من گفته

      خیلی دلم میخات داعم مستمر باشم توی مسیر درسته تکاملم دارم طی میکنم ک این اتفاق میفته واز اشتباهم درس میگیرم برای سالهای بعد اما از خدا طلب کمک میکنم ک استمرار داشته باشم چون اتفاقات خیلی بزرگ زمانی رخ میده ک مستمر ادامه بدی و سینوسی نباشه روند حال خوبت

      خداروشکر میکنم ک خدا این فرصت رو داد دوباره امروز زنده باشم وبیام وبخونم وبنویسم

      سپاسگذارم از نوشتن تجربه ات دوست عزیزم

      درپناه پروردگار مهربان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مسعود آریا منش گفته:
      مدت عضویت: 2717 روز

      آفرین فاطمه جان به نکات بسیار خوبی اشاره کردی واقعا لذت بردم از نکاتی که در موردشون توضیح دادی در کل من هم همینجوری فکر میکنم اصل و اساس اینه که ما روی افکارمون کار کنیم بقیه موارد همه حل شده است و دقیقا هم مشکل همینجاست که ما وقتی یه شکستی میخوریم یا تو مسیر به مشکل مواجه میشیم سریع میایم و روی خودمون کار میکنیم و وقتی اون مسئله به واسطه همین کار کردن روی خودمون حل میشه بعدخیلی راحت فراموش میکنیم و دگه اونجوری که باید روی خودمون کار نمی‌کنیم و اوضاع دوباره بعد از مدتی خراب میشه یعنی دلیل بالا و پایینی ها به نظر من همین موضوعه که ما نمی‌توانیم صد در صد دلیل بهتر شدن اوضاع رو تعقیر کانون توجه و افکارمون بدونیم

      آفرین لذت بردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا قنبری گفته:
      مدت عضویت: 2091 روز

      الله اکبر

      دختر شما امروز این کامنتت چنان نوری تو قلبم روشن کرد که واقعا بقول انگلیسی ها speech less

      شدم

      سلامم

      نمیدونم از کجا شروع کنم ولی نیازی هم به شروع نیست چون شروع و پایان تو متن کامنتتون هست

      من میخوام بگم دقیقا شرایط الان شما رو دارم و دقیقا همین درک و تصمیمی که شما گرفتید

      اسون بودم واسه اسونی ها تا این که خیلیییی ریز دارم حس میکنم دور شدم خوبه که زود میفهمیم و انقدر مسیر مستقیم ولضح است یه ذره میرسم تو خاکی بوق یه سره صداش در میاد

      بوق بوق

      من صبحا دو سه ساعت کار میکردم رو خودم وقت مفید و همه کارا بعد از تمرین و نوشتن و فکر کردن بود یعنی دقیق تا 1 ماه پیش

      که بعد اروم اروم شروع کردم به این که کارم سرم شلوغ تر کردم گفتم خوب باشه کار کردنا میزارم شب الان کار میکنم بعد شب روی خودم کار میکنم

      اتفاقی که میوفتاد شب از فرط تقلا و بدو بدو روز میخوابم

      چند روزیه کامل این حس میفهمم که اقااا تقلا بدو بدو اینا یعنی چی

      مگه اینجوری بود زندگیت؟

      مغزم: نه دیگه خوب باید باشه دیگه مگه پول بیشتر نمیخوای

      خوب الان بزار کارا کمتر بشه بعد برگرد به روتین

      قلبم:

      مگه یادت نیست یه عالمه مشتری باید راه مینداختی ولی در ارامش نشستی گفتی عیب نداره یه ساعت زمان مفید به خودم میدم بعد کار شروع میکنم خدام کمکم میکنه و حل میشه

      و مثل اب خوردن حل شد

      یادت باشه جهان برعکس کار نمیکنه تو باید برای خودت زمان بزاری تا جهانم بهت احترام بزاره و زمان بده بهت

      تو باید روی خودت کار کنی و اروم باشی تا جهانت دوباره اروم شه

      این تصمیم که صبا زودتر پا میشم چند روز افتاده تو سرم ولی الان با خوندن کامنت شما متعهد تر شدم به عمل کردن بهش

      خیلی زیاد عاشقتونم موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سحر غلامی گفته:
      مدت عضویت: 1412 روز

      سلام فاطمه ی عزیز دوست هم فرکانسی من.

      خواستم ازت تشکر کنم که انقدر مثال واضحی از زندگی خودت زدی.

      خیلی از دوستان میاند میگند که مثلا از وقتی رو دوره کار کردم خیلی زندگیم روان شد یا وقتی کار نکردم زندگی سخت شد اما این به تنهایی کافی نیست.ذهن ما نیاز داره به مثال های روشن مثل تو که گفتی قبل کنکور آروم بودی .خب نود درصد ماها کنکور رو تجربه کردیم و میدونیم که واقعا چه فشار روحی شدیدی روی آدم هست و کنترل این استرس یجورایی واسه کسی که قانون رو نمیدونه نشدنیه.و حتی بهتر از اون قبول شدن در رشته و شهر مورد نظرت.اینم عالیه و ثابت میکنه به هممون که قانون داره کار خودش رو میکنه حالا اون آدم با اون تجربه بعد از اینکه کار کردن رو خودش رو کم میکنه و درگیر این میشه که رو توانایی های خودش حساب باز کنه نه تنها رشد نمیکنه و زندگی رو به روال پیش نمیره بلکه پسرفت هم میکنه یعنی مسیر سخت میشه براش.

      این مثال واضح باعث میشه که هممون تجربه های مشابه رو به یاد بیاریم.

      چقدر خوب میشه هممون وقت بذاریم و مثال های واضح زندگی مون رو اینجا ثبت کنیم و به قول استاد خود افشایی کنیم .

      ممنون دوست من.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    حکیمه کاظم زاده گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام استاد عزیزم گرامی

    واقعا سپاسگزار خداوند هستم که من را در مسیر این گفته ها قرار داده و از شما هم سپاسگزارم که نکات بسیار بسیار عالی را بسیار ساده بیان میکنید

    و از خودم هم ممنونم که دنبال تغییر و کسب آگاهی هستم

    خداروشکر که از این فایل من تجربه های مختلفی دارم و درک میکنم شما چه میگید و اگر هزاران بار فقط همین یک فایل را گوش بدیم برامون کافیه

    آرامش و اعتماد به خداوند بزرگ بسیار در زندگی تاثیر داره و اصل هست

    توکل و ایمان اصل هست و آرامش نتیجه ایمان هست

    خداروشکر که این حرفها را شنیدم و امیدوارم همه در درک این حرف های ارزشمند بیشتر تلاش کنیم چون فقط همین مسیر درست هست

    به امید موفقیت و آرامش و ایمان خودم و همه عزیزان در زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    محمدمهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    از این ویدیو چند روز میگذره اما امروز اتفاقی برام اقتاد که با خودم گفتم بعد مدت ها وقتشه که یه کامنت بزارم اینجا که هم برای خودم هم دیگران یه سری قوانین تکرار و‌تاکید شه…امروژ باید میرفتم بانک و یه سری کار اداری داشتم از اونجایی که بابام یه اشنا داشت توی اون بانک مدام بهم میگفت برو پیش اقای فلانی کارتو راه بندازه حتما رفتی اونجا خودتو معرفی کن که کارتو سریع و راحت راه بندازه خلاصه بگم‌که من حس خوبی ندارم به یه سری چیزا بخاطر اموزه ها و قوانینی که استاد همیشه میگن، اینکه چرا من باید دلم قرص باشه به یه اشنا یا اینکه حساب کنم روی حرف کسی یا ادمی بخواد پارتی من شه و یا من بخوام درخواست کنم از کسی بخاطر موقعیتش کاری برام انجام بده،، نه اینکه بد باشه ولی دوست دارم روی خدا حساب باز کنم خدا برایم کافیه خدا وقتی که من بهش توکل میکنم و روش حساب میکنم برام جوری کارامو ردیف میکنه و‌میچینه که هزاران ادمم نمیتونن اینکارو انجام بدن، وقتی که از یگانه قدرت جهان و خدای یکتا صحبت میکنیم و توکلمون بر اونه و شرک‌نمیورزیم و قدرت را به غیر خدا به کسی نمیدیم خداهم به ما اشکارا نشونه میده و کارامونو‌معجزه وار ردیف‌میکنه مطمعنم خیلی هاتون تجربه شو داشتید، امروز رفتم بانک و با خودم‌گفتم بزار تست کنم فرق بین شرک ورزیدن و قدرت رو فقط در دستان خدا دیدن… و اصلا خودم رو به عنوان اشنا معرفی نکردم و تو‌دلم گفتم خدایا من فقط روتو حساب میکنم و از تو میخوام کار منو ردیف کنی نمیخوام حتی اشنا بازی باشه که بخوام منت کسی رو هم تحمل کنم، خلاصه که خودم معرفی نکردم به اون اقا و به صورت غریبه در عین حال اینکه توقع داشته باشم اون شخص کار منو به شکل بسیار عالی انجام داد و کارمو راه انداخت

    حتی با اینکه بانک شلوغ بود و اون اقا کلی کارم داشت بنده خدا وقتی من چنتا امضا رو جا گزاشتم خودش اومد بیرون از بانک دنبالم صدام زد باز برگه هارو و‌امضا اوکی کرد خودشم رفت و من اون لحظع گفتم خدایا دمت گرم خیلی دمت گرم

    من رو تو حساب کردم پروردگار نه روی بنده ات

    توام نشونم دادی که نه تنها کارت رو سریع انجام میدم به بهترین شکل حتی مسئول بانک رو هم میفرستم دنبالت دم در،،، منی که همیشه توی بانک اعصابم بهم میریزه چون شلوغه و کارم معمولا بد پیش میره و معمولا توی بانک همیشه باهام بد اخلاقی میشه از سمت کارمندا و کارم پیش نمیرا فقط با این تمرین که قدرت رو فقط و فقط مختص خدا میدونم و شرک‌نمیورزم کلی نتیجه و‌نشونه فوق العاده دیدم که واقعا معجزه وار بود و لذت برردم از اینکه وقتی روی خدا حساب میکنی اون برات کافیه

    دلت گرمه بهش و خدای بخشنده و مهربون ما هرگز مارو نا امید نمیکنه اگر که ایمان و باور ما درست باشه چون خداوند عادل خلق زندگیمون رو به خودمون سپرده خدارو‌ هزاران مرتبه شاکرم بابت این اتفاقات عالی در زندگیم و ممنون از استاد عباس منش که به بهترین نحو ممکن همیشه به ما قوانین رو اموزش میدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
  7. -
    محمد گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 585 روز

    من وقتی فهمیدم خدا میتونه انقدر اسون مثل مهرهی زنگ زده ای که هزار تا زور میزنی ولی با ریختن یک قطره روغن میتونی بادست بازش کنی میتونه عمل کنه فهمیدم هر جایی که زور الکی دارم میزنم یعنی خدا اونجا نیست اون یا زنگ زده یا انقدر سفت بسته شده که نمیشه با هیچ اچاری بازش کرد و در واقع فهمیدم خدا همه جا مثل روغن عمل میکنه کارها رو بدون سایش و بدون صدا اسون و روان میکنه از وقتی به این تفکر رسیدم خدا خونه و ماشین برام فراهم کرد بطوری که بگم بزور انگار برام رقم خورد یعنی من اصلا شاید تو مخیلم نمیگنجید ولی اتفاق افتاد روز عروسیم وقتی فوبیا ی دیر رسیدنو سخت بودن و پر استرس بودن مراسم تو ذهنم بود انقدر به من خوض گذشت که باورم نمیشد انقدر میشه یک مراسم اسون باشه .من خدارو روغن میبینم روان میکنه جایی که ما به سختی داریم زور الکی میزنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  8. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    سلام

    این فایل جمعه روی سایت اومده و الان بامداد چهارشنبه من شروع به نوشتن کردم چون نتونستم بگذرم از بس آگاهی داره هر بار میرم جلسات قدم هفت رو کار کنم دوباره بر میگردم به این فایل

    استاد چقدر این فایل خودش یه دوره هست میدونید فایلهای شما شده عین نزول قرآن هر چی میگذره داره سنگینتر میشه پر از درس پر از آگاهی اگه زرنگ باشم باید واو ب واو این فایل رو درک کنم عمل کنم چون از یه پاکی و خلوص تکاملی این سالهای شما حاصل شده ازتون ممنونم که با ما به اشتراک گذاشتید

    عجیب این حرفا منو زیر رو کرد

    آره من جز اون دسته ای بودم که همه چی برام نفس‌گیر به ثمر نشست یعنی راحت به خواسته هام نرسیدم همش تقلا بوده فشار بوده زور زدن بوده مسیر سنگلاخی بوده پابرهنه بوده

    در جدال بین باورها و خواسته ها همواره باورها پیروز هستند

    استاد وقتی این فایل رو گوش دادم چقدر دلم خواست راحت ب خواسته هام برسم ولی باور سد راه این خواسته جلوی من رژه رفت که

    مگه خودت نمیگفتی سالهای سال

    که هر آنچه مرا نکشد قویترم میسازد

    (حس این باور همیشه با جلب ترحم و بغض بود با حس دلسوزی برای خودم)

    انگار من همیشه انتظار داشتم یه جوری پیش بره که تا یه قدم قبل مردن برم بعد نمیرم و بگم من هنوز زنده ام باورتون نمیشه یعنی من هر اتفاق مهم زندگیمو نگاه میکنم این الگو تکرار شده واسه یه امتحان مهم جونم دراومد جوابها اومد من اسمم جز صد نفر انتخابی نبود ولی بعد از دو روز خبر دادن نفر 101 بودم و یه نفر انصراف داده من جای اون بودم و قبول شدم

    واسه ازدواجم مراسم عقد بهم خورد از آزمایشگاه گفتن گروه خونتون مشکل داره و بعد از دو ماه گفتن مشکلی نیست

    واسه بچه دار شدن ماه سوم گفتن بچه قلب و مغزش یکسان رشد نکرده ماه پنجم گفتن سالم

    واسه خونه خریدن یعنی دقه نود که چه عرض کنم وقت اضافه که همه چی داشت می‌رفت بالا ما تونستیم خونه رو تکمیل کنیم …و اووووووو تا صبح میتونم مثال بنویسم

    یعنی به خواسته هام میرسم اما با تقلا با سختی با استرس

    چقدر قشنگ آدم راحت و لذت بخش به خواسته هاش برسه نه با این همه نگرانی و استرس (به خدا اصلا خوب نبود جونم در اومد)اتفاقا الان میفهمم هر چی راحتتر شیرینی بیشتری داره

    استاد از بچگی این باور در من نهادینه شد که هر چی میشه باید قوی باشی و من فکر میکردم باید قهرمان داستانهای سخت باشم که عیب نداره هر چی پیش بیاد من تحمل میکنم و قویتر میشم من من من خدا نه من چرا؟

    چون الگوی من زینبی بود که 72 نفر جلوی چشماش مردن و بعد اون مصیبتها و غیره و ذلک قوی بود تحمل کرد

    چون الگوی من مادرش زهرا بود که باغ فدک رو ازش گرفتند دشمن به خانه اش هجوم آورد پهلو شکسته و محسن سقط شده

    قوی بود و تحمل کرد

    چون الگوهای من زنانی بودن با آستانه تحمل بالا اوشین ها و زینب ها

    و خدایا چقدر من خودم به خودم ظلم کردم چقدر خودم با این باورها و الگوها سد راه آسانی نعمتها شدم

    خدایا من بلد نبودم و نیستم در مقابل تو خاشع باشم من بلد نیستم در برابر تو خاضع باشم خدایا من بلد نیستم از سر راه تو کنار برم خدایا من می‌خوام همه کارها رو خودم انجام بدم خدایا من خودم دستان تو رو بستم خدایا من اجازه نمیدم تو کارها رو انجام بدی من اجازه نمیدم تو منو ببری آخه تو چقدر محترمی تو چقدر برای من ارزش قائلی که من باید اجازه بدم که منو ببری تو چه احترامی به باورهای من می‌زاری

    خدایا تو منو ببر من از دست خودم به تو پناه میارم خدایا کمکم کن

    خدایا تو برای من همواره آسانی برای نعمتها رو میخواهی و من جاهل خودم رو به درد سر میندازم …

    استاد شما برام توضیح دادید که جهان سیستمی عمل میکنه و هیچ اتفاقی خارج از مشیت و قوانین روی نمی‌دهد یعنی من توی مدار درست باشم نمیتونه هیچ اتفاق بدی برام بیافته یعنی بدیها دسترسی به من ندارن به همین دلیل هیچ یک از پیامبران به شهادت نرسیدن چون همواره در زمان درست و در مکان درست بودن

    استاد شما برام توضیح دادید در جلسه قرآنی قدم ششم که ظلم به دیگران معنا نداره و تنها ظلم به خود هست که معنا داره به همین خاطر وقتی موسی فردی از افراد فرعون رو می‌کشه و …بعدش میگه خدایا من به خودم ظلم کردم

    پس یاد گرفتم فقط روی خودم کار کنم روی خودم

    نترسم همه چی یهو خراب نشده یهو هم درست نمیشه در مقابل ناخواسته و زشتیها اعراض و بر خواسته ها و خوبی ها متمرکز بشم و تکاملم رو طی کنم

    و استاد الان چند وقته که دیگه دست از هر چه غیر از اعراض و صلوه برداشتم البته در حد توان و مطمئن بودم که خود ب خود باورهای اشتباهم پیدا میشن که شما با این فایل کمکم کردید

    سپاسگزارم از لطفتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
    • -
      زهره گفته:
      مدت عضویت: 763 روز

      خدایا تو منو ببر من از دست خودم به تو پناه میارم خدایا کمکم کن

      این جمله بی نظیر بود

      جمله ای که مشابهش رو میگم به خدا

      دوستان عزیز و دوستان تازه ورود بخدا که استاد ما یه بنده ی عزیز پیش خداست

      کسی که اینقدر قشنگ و درست خداوند رو بهمون شناخت

      به خداوندی خدا از زمانی که خدا رو یه کوچولو به شیوه استاد باور کردم زندگی من هیچ ربطی به قبل نداره

      من یه چیزی رو خیلی خیلی عمیق باورش دارم ،اینکه خدا هست،میبینه و می‌شنوه

      و همین خیلی کمکم می‌کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    MOHAMMAD GHOLIKHANI گفته:
    مدت عضویت: 530 روز

    سلام استاد عزیز ، ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل عالی و بینظیرتون ، نزدیک 1سال هست که با شما و دوره های شما دارم زندگی میکنم و از خدا واقعا سپاسگزارم که شمارو سر راه من قرار داد ، تمام باورهای من نسبت به خدا که واقعا ناآگاهانه برنامه ریزی شده بود جوری تغییر کرده که فقط خودم و خودش میدونیم چی بوده ، 29 اگوست 2022 ،یک انرژی با یک فرکانس متفاوت درون من زندگی و نگرش من به دنیا رو در کمتر از 1 ثانیه تغییر داد و انگار یه دفعه یه روح متفاوت درون من اومد و اون روح قبلی آپگرید شد به این چیزی که الان هست ، و فرایندی طی شد که من کلا جوری تغییر کردم که خودم باورم نمیشه این افکار با من 40 سال زندگی کرده بودن، بعد از دنبال کردن و عمل کردن به افراد دیگه ای که تو مسیر من بودن به شما و وبسایت شما هدایت شدم ، ابتدا وقتی اومدم توی سایت شما خجالت کشیدم که چرا 15 سال پیش بدون اینکه شما رو بشناسم وقتی یه انسانی راجع به شما صحبت کرد زود به خاطر اینکه اسم شما سیدحسین بود و مثلا دکتر فلانی و مهندس بهمانی نبود ، قضاوتتون کردم و اصلا نشنیدم راجع به چی حرف میزنید، … اما امروز و هر روز از خدا سپاسگزاری میکنم که چطوری از طریق شما خداوند رو درک کردم ، چطوری باورهای نادرست خودم نسبت به خداوند و خودم اصلاح میشه هر روز ،،،، ما همگی از ته قلبمون دوستون داریم و عاشق دیدن موفقیت های شما هر لحظه هستیم ،،،، امیدوارم به زودی یه دوره همی توی کالیفرنیا و یا لس‌آنجلس داشته باشید تا از نزدیک بغلتون کنم و قدردانی کنم ازتون

    ️️️

    دوستدارشما محمد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  10. -
    بنیتا بنی علی گفته:
    مدت عضویت: 784 روز

    درودبر استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزدلم …سپاسگزارم از آگاهیهای نابی ک دراختیار ما می‌گذارید.. سلامتو پرتوان باشید ..پسر من جدیدا شغلی رو شروع کرده و چک داره من هرروز کل شبانه روز هی بخدا صحبت میکنم شکر گزاری میکنم ک پسرم سربلند شده چکهاشو پاس کرده رشدو پیشرفت کرده پیشاپیش سپاسگزاری میکنم و کلا زیاد سفارش میکنم بخدا ک کارهاش خوب پیش بره امروزم مثل همیشه داشتم سفارش میکردم برای چکهایی ک یک ماهه دیگه داره یهو بخودم گفتم من نمیدونم چطوری ازکجا خدا تو هستی فدرت دست توهست تو باید این مسئله روبسادگی و راحت حل کنی ازاین ب بعد یاد چک بیفتم فقط همینو بخدا میگم کاردیگه ای ندارم فقط میگم خدا تو هستی حل این مسئله دست تو هست تو اگاهی تو قدرت داری تو علمشو داری و باور دارم ک ازبی نهایت راه از غیب براحتی حل میشه منتظر اونروزم ببینم ک براحتی چک‌ها پرداخت شده خیلی ساده وروان…خلاصه امروز این تصمیمو گرفتم ک هروقت یاد چک افتادم اینهارو تکرار کنم …اومدم تو اینستا دیدم پیج استاد پست گذاشتن ک فایل هدیه ارتباط با خدا و روان شدن چرخ زندگی اومدم تو سایت فایل استادو گوش کردم و چقدر خوشحال شدم ک تصمیمی ک گرفتم درسته یعنی همون صحبت استاد ک گفتن خداوند هرلحظه هدایت می‌کنه هرلحظه ب طریق گوناگون با ما صحبت می‌کنه.. واقعا این اتفاق برای من افتاد فایل استاد زبان خداوند بود برای من هدایت خداوند بود برای من.. من هدایت خداوندر و صحبت خداوند و با تمام وجودم همین لحظه دیدم و احساس کردم و خدارو شکر گزارم بابت این لحظه قشنگ..خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: