عواقب تصمیمات احساسی

تقریبا همه ما این تجربه را داریم که بر اساس احساسات لحظه ای تصمیمات نامناسبی گرفته ایم و به دردسر افتاده ایم. بعنوان مثال:
از روی عصبانیت یا خشم حرف هایی به فرد مقابل در رابطه مان زده ایم که عواقب سنگینی به همراه داشته و تأثیر نامناسبی بر روابط مان گذاشته است
به خاطر یک بحث در روابط، تصمیمات نامناسبی گرفته ایم که بعدا پشیمان شده ایم؛
با بالارفتن دلار یا تغییر اوضاع اقتصادی، ترس بر ما حاکم شده و در حالت ترس، تصمیمات اقتصادی ای گرفته ایم که نتیجه اش چیزی جز ضرر مالی شدید نبوده است.
یا در لحظاتی که دلسوزی و ترحم بر ما غلبه کرده، قول هایی داده ایم که بعدا متوجه شدیم اجرای آنها در حد توان ما نیست یا ما را بسیار به زحمت می اندازد. در نتیجه نه تنها به آن فرد کمک نکرده ایم بلکه رابطه مان را هم خراب کرده ایم
یا به خاطر یک اتفاق، آنقدر هیجان زده شده ایم که کل پس اندازمان را بیهوده خرج کرده ایم؛
خوب سوال اصلی این است که: برای پیشگیری از تکرار این الگوها، چه راهکاری پیدا کنیم؟
جواب این است که: پیام های این فایل را در عمل اجرا کنیم.
پیام اول: آگاهی و رسیدن به خودشناسی:
اول از همه ما باید خودمان را بشناسیم. یعنی  ببینیم در لحظه غلیان احساسات، چقدر بر نفس خود مسلط هستیم؟
چقدر تحت تأثیر احساسات لحظه ای، تصمیم می گیریم؟
برای رسیدن به این هدف، در بخش نظرات جلسه به این 3 مورد جواب دهید:
مورد 1:
درباره تجربیاتی بنویس که در شرایط احساسی شدید مثل خشم، عصبانیت، ترس، ترحم و … تصمیماتی گرفتی که عواقب ناخوشایند و سنگینی برای شما داشت؟
این ماجرا چه درسهایی به شما داد؟
راهکار شما برای پیشگیری از تکرار آن نتیجه ناخوشایند، چه بود؟
مورد 2:
درباره تجربیاتی بنویسید که در چنین شرایطی توانستید ذهن خود را کنترل کنید. یعنی تحت تأثیر آن احساسات لحظه ای، هیچ تصمیمی نگرفتید یا حرفی نزدید و بعدا چقدر شرایط به نفع شما پیش رفت. اما با چشم خود دیدید فرد دیگری در همان شرایط یکسان، نتوانست ذهن خود را کنترل کند و بر اساس آن احساسات تصمیماتی گرفت که بسیار از آنها ضربه خورد.
بنویسید در آن شرایط، چه راهکاری را برای کنترل ذهن در آن لحظه به کار بردید؟

پیام دوم: ” تصمیمات از پیش تعیین شده ” به منظور واکنش مناسب در لحظه غلیان احساسات:

الان که در شرایط آرامش ذهنی هستیم، باید لیستی از راهکارهای خوب را بدانیم تا در چنین شرایطی بتوانیم به آرامش ذهنی برسیم. لیست شما می تواند شامل چنین مواردی باشد:
  • نفس عمیق کشیدن: قبل از اینکه حرفی بزنی یا تصمیمی بگیری، مکث کن و نفس عمیق بکش. سعی کن روی تنفس خود تمرکز کنی. این کار اکسیژن بیشتری را وارد ریه ها می کند و به شما فرصت آرام شدن می دهد.
  • پیاده روی: به جای هر حرف یا واکنشی، از آن مکان بیرون بیا و کمی پیاده روی کن.
  • دوش آب سرد: اگر امکان پیاده روی نداری، سعی کن بلافاصله دوش آب سرد بگیری و به این وسیله از آن فرکانس ناخوشایند بیرون بیایی.
  • وقت گذراندن با حیوانات یا طبیعت
  • بازی با بچه ها
  • استفاده از محتوای سایت tasvirkhani.com
  • یک روز بیشتر صبر کردن: قبل از هر تصمیم یا واکنش، یک روز به خودت فرصت بده. سپس دوباره به ماجرا نگاه کن و ببین آیا باز هم می خواهی آن حرف را بزنی یا تصمیم را بگیری؟
همه ی این راهکارها به ما فرصت می دهد تا به آرامش برسیم و بتوانیم اوضاع را از دید وسیع تر ببینیم. در نتیجه تصمیمات عاقلانه تری بگیریم و به قول خداوند، جاهل نباشیم.
مورد 3:
با توجه به راهکارهای فوق، وقتی احساسات بر شما غلبه می کند، چه روشی می تواند ذهن شما را آرام کند؟
قبلا در این وضعیت، چه ایده هایی را اجرای می کردی؟
نکته: ما با پاسخ به این سوال، خود را آماده می کنیم تا اگر در چنین شرایطی قرار گرفتیم، آگاهانه بدانیم چطور باید ذهن خود را آرام کنیم. 
منتظر خواندن پاسخ های شما به این سوالات هستیم.
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری عواقب تصمیمات احساسی
    419MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی عواقب تصمیمات احساسی
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شیرین عبدی زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    شیرین عبدی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    خدای من تو چقدر خوش سلیقه ای

    این آبی آسمان و این سبزهای زیبا، درجه های مختلف رنگی، وزش جریان هوا روی سطح آرام دریاچه، و من میتونم با تمام وجودم صدای آرام به هم خوردن برگ درختها رو بشنوم، این آرامش و زیبایی محیط رو همه مون تجربه کردیم، وقتی که توی محیط عالی با حال خوب هستیم و چشمهامون رو میبندیم و به صداها گوش میکنیم، عطر تازگی طبیعت رو استشمام میکنیم و وزش آرام باد روی پوستمون رو احساس می‌کنیم…. به به خدایا شکرت که این تجربه ها رو داشتم، خداروشکر که سپاسگزارم، خداروشکر

    سلام استاد توانمندم

    ماشالا به شما که اینچنین متعهدانه و موفقیت آمیز به قانون سلامتی عمل میکنید و روز به روز نتایج بهتر و باکیفیت تر میشن، دیروز داشتم جلسه چهارم قدم اول رو میدیدم و میگفتم خدای بزرگ تو چقدر حکیم و قدرتمندی که قانون سلامتی اینچنین ساده و بی نقص بوجود آوردی که استاد به این راحتی و کیفیت و زیبایی تغییر کردن، یا فایل های زندگی در بهشت، دو روز پیش داشتم قسمت 209 رو تماشا می‌کردم و الله اکبر از این تغییر و روز به روز بهتر شدن با کیفیت تر شدن، جوانتر شدن، شاداب تر شدن، ثروتمندتر شدن

    خدایا شکرت

    من تحسین تون میکنم، تمام دوستانی رو که با لیاقت و توانایی و ثروت وارد دوره قانون سلامتی شدن و روز به روز با کیفیت تر میشن رو تحسین میکنم، خداروشکر میکنم که می‌شود، خداروشکر میکنم، من فقط با کنترل کردن خوردن شکر و روغن و همچنین صرف شام ساعت 19:30 هرروزم تونستم پرانرژی‌تر پیاده روی کنم، سایزم رو کم کنم و شاداب تر باشم، اینقدر نتایجی که گرفتم منو ذوق زده می‌کنه، که همش میرم جلو آینه و میگم من وقتی وارد دوره قانون سلامتی میشم چه تغییری میکنم، استاد من باور دارم باور دارم که همیشه میشه با کیفیت تر بود، توی همه زمینه ها میشه بهتر بود، خداروشکر خداروشکر

    01:02

    من توی همین لحظه، با همین منظره میتونم مدتها بشینم و از فضا لذت ببرم، میتونم ساعتها بشینم روی صندلی و زیبایی ها رو ببینم و پابرهنه روی چمن، خنکی زمین رو کف پاهام حس کنم

    آخه شما ببین چطور این شاخه ها تکون میخورن و صداشون چقدر گوش‌نوازه، وااااای خدایا شکرت چقدر این آرامش و زیبایی و آزادی و ثروت زیباست خدایا شکرت

    چقدر گوشی ایفون با کیفیت و درجه یک تصویر رو منعکس می‌کنه، واقعا همیشه میشه بهتر و بهتر شد ، حتی اگر آیفون باشی،،،اگر برند اپل باشی، کیفیت تصاویر جلسه چهارم دوازده قدم که از بالکن گرفته بودید کجا و کیفیت تصویر این فایل کجا…. به به خدایا شکرت

    02:51

    من خیلی آدم عصبانی و واکنشگری بودم، در لحظه آمپرم میچسبید و در همون لحظه هر چیزی که میخواستم رو میگفتم، بعدها عکس العمل کلامی من کمتر شد ولی بجاش تبدیل به خودخوری و نشخوار ذهنی شد، تمام وقت توی ذهنم دلشتم با خودم حرف میزدم و میگفتم اره فلانی اینطوری گفت من باید اینطوری میگفتم، یا اینکه میگفتم آره الان که میرم فلانجا جوابها رو آماده میکنم، اونا اینطوری رفتار کردن من این واکنش رو نشون میدم و الی آخر… ولی خواستم که تغییر کنم، از خدا خواستم منو به راه راست بندگانی که بهشون نعمت داده هدایت کنه و هدایت شدم در نهایت به این سایت و شما و همه این آگاهی ها، و خیلی آرام و طبیعی ولی اساسی دارم تغییر میکنم، اگر قبلا صد در صد عصبانی و انفجاری بودم الان شاید ده/ بیست درصد اینطور هستم که همین رو هم دارم هر روز روش کار میکنم و از خدا میخواهم که بهم کمک کنه آرام و متمرکز باشم و در لحظه بتونم در کمال آرامش و حضور ذهن از آگاهی هام استفاده کنم و تصمیم بگیرم چطور عمل کنم، و خدا لطف کرده و خواستن منو دیده، اقدام منو دیده که دیگه نظر نمیدم، وقتی چیزی میپرسن میگم نمیدونم، نظری ندارم و کم کم دیگه اصلا کمتر دارم توی همچین شرایطی قرار میگیرم و کمتر لازمه که بگم نمیدونم و … خداروشکر خداروشکر

    یکسری روحیات خودم رو پذیرفتم، و بجای سرجنگ با خودم داشتن و سرزنش خودم بخاطر یکسری اخلاق و علایق، خودم رو قبول کردم و به خودم گفتم اوکی من همینی هستم که هستم، و دقیقا وقتی که خودم رو قبول کردم دیگه جهان کاری کرده که اطرافیانم هم با یکسری روحیات و علایق من کنار اومدن و اونها هم سعی نمیکنن بگن چرا ما رو تشویق نمیکنی توی بحث ها شرکت نمیکنی و …

    هر وقت رفتاری میبینم که اطرافیانم انجام میدن، حتی توی خانواده خودم، خواهرهام یا والدین و نزدیکترین افرادی که با هم هستیم، و جزو رفتاری نیست که من میدونم باعث رشد میشه، نمیام حرص بخورم چون قبول کردم که هرکس نتیجه مختص خودش رو میگیره و نمیتونه تجربه و نتایج منو تحت تاثیر قرار بده، دیگه سعی نمیکنم کسی رو اصلاح کنم، چون مثلا قبلا فکر میکردم فلانی داره اینطوری رفتار میکنه که توی چهارچوب قانون نیست نکنه نتیجه منفی بگیره منم گیر بیفتم توی این نتیجه حالا که داریم توی یک محیط با هم زندگی میکنیم!… استاد این اصلا پاشنه آشیل منه و دارم لیزری بهش فکر میکنم و مدام به خودم یادآوری میکنم که من میتونم انتخاب کنم که قربانی شرایط نباشم ، میتونم حتی توی محیط خانوادگی نتیجه متفاوتی رو تجربه کنم، همین باعث شده آرامتر باشم کمتر مضطرب بشم و یا ناراحت و عصبانی بشم واقعا خداروشکر میکنم که تونستم آگاهی و درسها رو دریافت کنم و تغییر کنم

    توکل به خدا میکنم و بهتر میشم تا هر روز بیشتر به خودم افتخار کنم، شبها که دارم سپاسگزاری روزانه م رو مینویسم، بزنم روی شونه خودم و بگم آفرین شیرین، امروز خیلی از قبل بهتر بودی

    دو روز پیش موقعیتی پیش آمد برای خوشگذرانی و من آگاهانه با نیت زندگی در لحظه ازش استقبال گرم و با دوستانم رفتم بیرون گردش، فقط توی صحبت هایی که درباره نکات مثبت بود شرکت کردم و اصلا اظهارنظر راجع به هیچکس و هیچ چیز نکردم، اونها داشتن راجع به اینکه فلانی چطور میتونه بهتر بشه کیفیت پوست و سلامتی و … صحبت میکردند، من هیچ هیچ نگفتم در صورتی که قبلا تمام اطلاعات و تجربیات م رو میریختم وسط و در نهایت هم که طرف بهش عمل نمیکرد همین میشد نشتی انرژی برای خودم که همش میگفتم چرا فلانی اخه داره به خودش صدمه میزنه و … ولی اونشب چندتا رفتار جدید و باکیفیت که متناسب با ادم حسابی بودن دلخواهمه انجام دادم که شب حسابی سپاسگزاری کردم و به خودم آفرین گفتم

    دارم یاد میگیرم واکنشگرا نباشم، آرام باشم و فراموش نکنم که همه خدا دارند و همه اگر بخواهند میتونن هدایت بشن

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    04:16

    من قبلا از ترس اینکه پوله تو حساب م بمونه و خورد خورد خرج الکی! بشه میرفتم خریدهای هیجانی میکردم، یا اینکه مثلا همه ش رو تبدیل میکردم که دیگه نتونم ریز ریز خرجش کنم، دست خودمو خالی میکردم و نتیجه ش میشد احساس کمبود و اینکه کاری داشتم خریدی باید انجام میدادم ولی حسابم رو خالی کرده بودم…

    ترس داشتم، چون باور داشتم که پول بسختی بدست میاد ولی راحت پوف میشه میره هوا دیگه کو تا دوباره پول بیاد تو حساب!!!

    ولی خدا لطف کرد هدایت شدم به این باور که پول براحتی بدست میاد و هر چی بیشتر لذت ببرم و به فراوانی باور داشته باشم بیشتر و بیشتر میشه

    دارم روش کار میکنم استاد، دارم درس میگیرم و مشق میکنم

    توکل هم به هدایت و حمایت خدا دارم و همیشه اجابت شدم

    خداروشکر

    06:19

    استاد جان شما قدم میزنید و من منظره ها رو میبینم، برای هرکدام دارم برنامه ریزی میکنم، روی این اسکله کوچک صندلی افتابگیری میذارم و دراز میکشم و کیف میکنم، اونجا زیر اپن درخت‌های بزرگ یوگا میکنم، توی دریاچه شنا میکنم و… دوست دارم توی همچین محیط سرسبز و آرام و هوای خوب ساعتها بشینم و فکر کنم، موزیک گوش کنم، به آسمان نگاه کنم، کیف کنم

    به به خدایا شکرت

    یک شهر کوچک در هلند هست به اسم geithoorn که هر خونه روی یک جزیره کوچک قرار داره و مردم با قایق رفت و آمد می‌کنند، پل های زیبا و خیلی رویایی زدن از جزیره خودشون به جزیره همسایه و اصلا یک فضای بی‌نظیره، طبیعت و گلکاری و فضاسازی بینظیره، واقعا بهشته

    چقدر لذت بردم که با دیدن این تصاویر زیبا به یاد فراوانی زیبایی ها افتادم الهی شکر الهی شکرت

    07:02

    درباره کنترل تصمیم‌گیری در زمان غلیان احساسات من تا الان تونستم در مواقعی که خیلی خوشحال و پرانرژی هستم بتونم خودم رو کنترل کنم که خرید نکنم، و قول و قراری نگذارم، ولی هنوز نتونستم در مواقع عصبانیت یا ناراحتی این کنترل رو داشته باشم کامل، یه چند درصدی گاهی تونستم فکر کنم همون لحظه، ولی اگر شدت احساسات قوی باشه حتی اگر بدونم که دستم دارم میکنم توی آتیش، ولی عکس العمل‌م رو نتونستم کنترل کنم و همش با خودم میگفتم آره بگو بگو، این حرفه رو بزن دلت خنک بشه حداقل،،، ولی این خودش پیشرفت بوده برای من چون قبلا بهش فکر هم نمی‌کردم و نمی‌شناختم این لحظه رو، ولی الان حداقل میدونم داره چی میگذره… انشالا درستش میکنیم با خدا…

    07:38

    ( دقیقا همین نقطه، همین گوشه دریاچه یکی از بهترین نقطه های پرادایسه، احساس میکنم دید پانوراما میشه داشت از این نقطه، خیلی خوبه خیلی، خدایا شکرت)

    وقتی که احساسات شدید میشه تصمیم نگیریم

    هیچ تصمیمی

    در زمان غلیان احساسات، چه مثبت چه منفی

    نفس عمیق

    پیاده روی

    راه رفتن، با خودم حرف زدن، بگم که چه اتفاقاتی خوبی برام افتاده، چه اتفاقات خوبی می‌تونه بیفته، الخیر فی ما وقع یادم باشه همیشه

    دوش آب سرد

    دقیقا دوش آب سرد معجزه می‌کنه، من بارها و بارها شده بود که میرفتم و زیر دوش چشمهام رو میبسنم و با خودم باورهام رو مرور میکردم و ذهنم مجبور میشد در نهایت باهام همکاری کنه و باهام هم مسیر بشه، و آرام میشدم

    الهی شکر که تعداد دفعات حملات پنیک م خیلی خیلی کمتر شده خداروشکر خداروشکر

    چند وقت پیش من یه حمله عصبی داشتم اضطراب و نگرانی و … کاری که کردم این بود که لباس پوشیدم از خونه زدم بیرون که برم پیاده روی، خداروشکر که دوستی خداوند بهم هدیه داده که هم مسیر هستیم با هم، و وقتی بهش گفتم برای آرام کردن اعصابم میخوام برم بیرون سریع اوکی داد و با هم رفتیم، خداروشکر که در چنین مواقعی یاد گرفتیم دست تو آتیش نکنیم، پس از هم نمیپرسیم چی شده، توی مسیر ففففقط راه رفتیم و سعی کردم نفس عمیق بکشم، به ساحل که رسیدیم بهتر بودم، پس شروع کردم آگاهانه به زیبایی های اطراف توجه کردن و راجع بهشون حرف می‌زدیم، ذهنم خیلی مقاومت میکرد میگفت این حرفهایی که میزنی واقعی نیست و هنوز ته دلت آشوبه، ولی من بهش توجه نکردم و ادامه دادم و اتفاقی که افتاد این بود که کم کم واقعی شد زیبایی های اطرافم و دماسنج ذهنم دمای خنک و معتدل رو نشون داد و از نقطه جوش اومدم پایین خداروشکر

    باید حواسم باشه که بگم الان احساس م شدیده باید هیچکاری نکنم، تمام!

    چه خوشحالی زیاد، چه ناراحتی و عصبانی بودن و هیجانی بودن

    فعلا برم آروم بشم، بعد فکر میکنم، حالا دیر نمیشه

    یکی از راه های که من خودم رو آروم میکنم و از گذشته و آینده بی‌خبر میشم و وارد لحظه حال میشم اینه که با خواهرزاده‌م وقت میگذرونم، انواع و اقسام نقاشی و قایم موشک و خنده و رقص و حتی آب بازی و آبپاشی کردن درخت‌ها و گلهای حیاط مون، اصلا آب رو آتیشه

    خدایا شکرت

    برای فراوانی

    به اندازه تمام ادم های روی زمین راه های آرام شدن، ریلکس کردن و شاد بودن وجود داره، خدایا شکرت

    باید یادم بمونه که وقتی ذهنم آروم بشه میتونم همه چیز رو کنترل کنم

    پس باید اول ذهنم رو در شرایط غلیان احساسات کنترل کنم، و لازمه این آرام شدن این هست که من خودم رو بهتر بشناسم، بدونم چطور آرام میشم، بدونم که نقطه ضعف من چیه و در چه مواردی احساساتم مثل اتشفشان فوران می‌کنه، حواسم باشه که خودم رو اصلا توی اون شرایط قرار ندم، کاری نکنم، توی بحثی شرکت نکنم، جایی نرم که باعث بشه احساسات بهم غلبه کنه

    دیروز مصاحبه ای رو دیدم، که از یک بازیگر خیلی معروف سوال شد که شما از وقتی وارد سینما شدی خیلی بدلباس بودی و باید بهت میگفتن اینو بپوش یا نپوش و … چی شد که الان روی تمام مجلات مد هستی و به یکی از مدل هایی تبدیل شدی که همه منتظرن ببین شما چی میپوشی تا اونها هم همینو بپوشن؟

    جواب این بود:« من متوجه شدم که این نقطه ضعف شخصیت منه، اینکه نمیتونم تصمیم بگیرم چه طور پوششی داشته باشم که خوب باشه برام، خیلی وقتها هم انتخاب های استایلیست و … برای من طوری بود که احساس راحتی با پوشش و لباسم نمیکردم، دیدم این نقطه ضعف منه و من روحیه ای دارم که دوست دارم مستقل و آزاد باشم و تصمیماتم رو خودم بگیرم، پس برای رفع ضعف شخصیتی که داشتم شروع کردم به مطالعه کردن، به اینکه خودم رو بیشتر بشناسم، بدونم چی دوست دارم با چی راحتم، و در راستای این شناخت خودم رو ارتقا دادم و به جایی رسوندم خودمو که دیگه کسی لازم نباشه برام تصمیم بگیره، پس حس قدرت استقلال و آزادی انتخاب بیشتری الان دارم و بیشتر از خودم راضی هستم برای این رشد شخصیتی که دارم.»

    خیلی حرف این خانم برای من درس داشت، خیلی، اینکه خودم رو بشناسم و خودم رو خوشحال کنم، خودم رو آروم کنم با مستقل بودنم،با راضی بودنم از خودم

    24:20

    استاد جان من خداروشکر میکنم، از ته قلبم با تمام وجودم خداروشکر میکنم که شما دارید میگید من خییییلی تغییر کردم دقیقا همون لحظه ای که من داشتم به خودم میگفتم اووووو ببین شیرین چقدر تغییر کردیا، من آخرین تصمیم احساسی وحشتناکمو دو سال پیش گرفتم و نتیجه افتضاح شد، و از دوسال پیش به این طرف به اندازه انگشت های دستم هم دیگه این اتفاق نیفتاده، همون چندتایی که تجربه کردم هم درجه شون خیلی کم بود و انفجاری نبودم، خداروشکر میکنم که مدام دارم توی ذهنم شبانه روز شما و سایر دوستان رو مثال میزنم و میگم از هرجایی که هستم میتونم به شرایط دلخواهم تغییر کنم و الان با این صحبت های شما من به خودم افتخار کردم که نشونه و تایید خداوندم رو از طریق شما دریافت کردم اینکه راه و مسیری که دارم طی میکنم مسیر هدایت بندگانی هست که بهشون نعمت داده میشود، خدایا صد هزار بار شکرت

    اینقدر قلبم باز شده از سپاسگزاری برای تایید راه و رفتارم که مدام دارم نفس عمیق میکشم

    الهی شکر

    الهی شکر

    خوندن و نوشتن کامنت و تشویق شما به فعالیت بیشتر، تغییری در من بوجود آورده که چندین و چند دفتر دارم که پر کردم از افکارم از خواسته ها، باورهام و آرزوهام، طوری شدم که خیلی وقتها دستم به سرعت ذهن و تپش قلبم از شوقی که موقع نوشتن دارم نمیرسه و نمی‌دونم چطور تندتر بنویسم تا بتونم همه افکار و احساساتم رو بنویسم، دیشب که داشتم سپاسگزاری مینوشتم لذت نعمت ها، ثروت و موفقیت ها باعث شد خط و نوشتارم از همیشه زیباتر بشه، کاغذ دفترم انگار که نرمتر و خوش بافت‌تر شده بود، کلماتم میرقصیدن روی کاغذ و خودکارم خوش‌خط تر مینوشت.

    باور دارم استاد

    هر چیزی که مینویسم به نوشتنش باور دارم

    به اینکه هر چیزی که مینویسم سبز میشه و جهان رو میگیره باور دارم

    برای همین ادامه میدم

    با لذت، با امید، با توکل و اعتماد مینویسم

    خداروشکر میکنم که اون روز جمله شما رو شنیدم، توی سفر اخر نه، سفر قبلش که رفته بودید و گفتید هرکسی که با دقت ببینه، بنویسه و تایید و تحسین و سپاسگزاری کنه لاجرم دریافت کننده همین کیفیت ها و نعمت ها و حتی بیشتر و بهتر میشه و از همون لحظه من دیگه فایل ها رو عین فایل کلاس درس پخش میکنم، مینویسم نکته برداری میکنم و کیف میکنم از اینکه دارم به زندگی‌م دعوتشون میکنم

    خداروشکر

    خداروشکر

    که اینقدر این زیبایی ها رو تایید کردم که چند روز پیش حرکت آرام موج دریا رو که میدیدم گفتم ببینااااا اینقدر آب دریاچه پرادایس رو تحسین کردم که هر روز من شده دیدن این موجهای زیبا و آرام دریا، تحسین شما باعث شده هر روز از پیاده روی کردنم با تمام وجودم لذت ببرم، هر قدمی که برمیدارم عشقققق میکنم از سلامتی م، لباس هام کفش‌های باکیفیتم، آزادی م، زیبایی ها و ماشینی که در اختیارم هست تا راحت برم و به تریل پیاده روی ساحلی م برسم، غروب زیبا، ابرها، قایق ها، کشتی هایی که توی نوبت ورود به گمرک هستند، تمام ادم هایی که برای سلامتی لذت و استفاده از امکانات و زیبایی ها اومدن و پیاده روی میکنن

    هر چی بنویسم کمه

    خداروشکر برای این جهان

    خداروشکر برای اینکه یاد گرفتم سپاسگزاری کنم، نعمت ها رو ببینم و خدارو به زندگی م دعوت میکنم تا بتونم بیشتر و بزرگتر و قدرتمندتر و ثروتمندتر ببینم و بشناسمش

    خدای من با فضل و وسعت رحمت خودت زندگی منو زیباتر کن

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت