عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 42

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جواد الیاسی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    سلام به همگی

    از اونجایی که من به این مسئله خیلی فکر میکنم و خیلی درگیرم باهاش و دنبال یک راه حلی میگردم که احساساتم رو کنترل کنم مخصوصا توی رفتار با اطرافیان، به یسری نتایج دست پیدا کردم.

    من فهمیدم برای کنترل احساسات و هیجانات ما باید انرژی مون رو متمرکز کنیم سر موضوعی که بهمون این امکان رو بده تا رفتار کنترل شده ای داشته باشیم و در عین حال از حق خودمون هم بتونیم دفاع کنیم.

    مثلا فرض کنید فردی رو که احساسات کنترل نشده ای داره

    بیرون از خونه، تو اداره، یا پیش دوستاش موقعیتی پیش میاد که منجر به عصبانی شدنش میشه. اون آدم چون نمیتونه احساساتش رو کنترل کنه و انرژیش رو متمرکز کنه 2 حالت براش بوجود میاد:

    یا میاد رفتار نابه‌هنجار و پرخاشگرانه ای انجام میده که تهش منجر به پشیمونی میشه…

    یا اینکه مجبور میشه اونجا سکوت کنه و هیچی نگه؛ چون میدونه که احساساتش در اختیارش نیست

    میدونه شدت عصبانیتش بیش از حد معمول هست

    و ممکنه رفتاری رو انجام بده که نه تنها باعث میشه حقشو نگیره بلکه شرایط رو بدتر هم میکنه.

    و اونجا اون آدم سکوت میکنه ولی از اونجایی که کنترلی روی ذهنش نداره بعد از ترک اون موقعیت، و گذشتن مدت زمان کوتاهی، اون موقعیت رو هی تو ذهنش مرور میکنه بارها و بارها

    میگه چرا فلان کار و نکردم، اونجا باید اینو میگفتم، چرا هیچی نگفتم و…

    ممکنه حتی تا چندین ماه اون موقعیت توی ذهن این آدم مرور شه و ماجرا براش تموم نشده باشه.

    همچین شخصیتی باید همون لحظه تو‌اون موقعیت خودشو خالی میکرده اگه خالی نکنه تا مدت ها اون موقعیت توی ذهنش مرور میشه و افکار همینجور رژه میرن واسش درصورتیکه اگه همونجا خالی میکرد خشمشو دیگه ماجرا تموم میشد و دیگه فراموش میکرد

    ولی خب به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه

    آبروت بره

    خراب شی توی جمع

    مردم ازت حس بدی دریافت کنن

    بترسن ازت

    کلی قضاوت شی

    و …

    همه اینها ریشه از یک ذهن ضعیف داره ریشه از اینکه انقدری آدم از بچگیش با موقعیت هایی رو به رو شده که مخالف انتظاراتش بوده و ذهنشو بهم ریخته و اونقدری این اتفاقات تکرار شده در زندگیش که کنترل ذهن شو از دست داده و این ذهن انقدری قدرت گرفته که بصورت اتومات قفل میشه رو اینکه من بیام با عصبانیتم با صدا بالا بردنم یه قدرتی از خودم نشون بدم تا اینکه حرف من به کرسی بشینه باعث شده تو این موقعیتا نتونه ذهنشو کنترل کنه و انگار یک عقده ای در دلش هست که میخواد اون رو خالی کنه

    بنابراین کاری که باید انجام بدیم اینه که باید انرژی خودمون رو متمرکز کنیم رو کنترل ذهنمون، رو کنترل احساسمون، عصبانیتمون رو کنترل کنیم. میدونم کار ساده ای نیست ولی طی روند تکاملی مون یاد میگیریم چی جوری با چه تکنیکهایی تو شرایط مختلف احساسمون رو کنترل کنیم فقط باید قدم اول رو برداریم.

    یه فیلمی داشتم میدیدم فیلم خیلی جالبی بود ″ما میتونیم قهرمان باشیم″ خیلی فیلم جذابیه در عین جذاب بودن درسهای خیلی خوبی رو به همراه داره.

    یکی از شخصیتهای این فیلم پسری بود که رهبر گروهی از بچه هایی بود که قابلیت های فراطبیعی داشتن اما رهبری که به حرف هیچکس گوش نمیکرد و میگفت حرف باید حرف من باشه. حتی موقعی که ″میسی″ هدایت گروه و میخواست بدست بگیره مقاوت شدیدی کرد: نه آقا این چه وضعشه ما چرا باید به حرف تو گوش کنیم و…

    این پسر در بین این بچه های نیرومند تنها کسی بود که نمیتونست قدرتشو متمرکز کنه و اون کاری که میخواد رو انجام بده مثلا یدفعه آتیش درست میکرد بدون اینکه بخواد و کنترلی داشته باشه روش همه جارو آتیش میزد. کنترل انرژیش و قدرتش از دستش خارج بود واس خاطر همین بود که یوقتایی یه کارایی میخواست انجام بده نمیتونست اما یهو یه کارایی انجام میداد که نمیخواست و این کارا آسیب میزد به بقیه.

    خلاصه این آدم رفته رفته یادگرفت که باید حرف گوش بده و کار تیمی انجام بده و یادگرفت که همه برای تیم دارن تلاش میکنن. رفته رفته کنترل انرژیشو بدست گرفت و تونست خودشو متمرکز کنه. هر کاری که میخواست انجام میداد و از قدرتش جوری استفاده میکرد که دست خودش باشه در نهایت هم تونست بر دشمناش پیروز بشه.

    ما هم داستانی شبیه به همینو داریم

    اگه نتونیم احساساتمون رو کنترل کنیم هیچ قدرتی نداریم که اون قدرت بخواد ما رو به جایی برسونه.

    داد و بیداد هایی میکنیم که از کنترل خارجه و هیچ فایده ای نداره برامون بلکه آسیب هم میزنه اتفاقاتی میفته که تهش پشیمون میشیم. فکر نکنیم با این کارا ما قدرت داریم

    قدرت زمانی بوجود میاد که سعی کنیم انرژی مون رو جمع کنیم و متمرکز کنیم رو جای صحیحش. روی اینکه رفتار های ما به دور از پرخاشگری باشه و از مجرای احساسات کنترل شده اعتماد بنفس، بلوغ و کاریزما بیرون بیاد

    اون موقع دیگه مجبور نیستیم داد و بی داد کنیم مجبور نیستیم سکوت کنیم از ترس قضاوتهای مردم که این سکوت باعث بشه همش به اون موقعیت فکر کنیم و اعصابمون بهم بریزه.

    کم کم رسیدن به این مرحله با تجربه و با برخورد با افراد مختلف بدست میاد همونجوری که قبلش من با تلفن نمیتونستم خوب صحبت کنم و استرس داشتم و دست و پام موقع تلفن صحبت کردن میلرزید بعد از اینکه من یه چند باری زنگ زدم بخاطر موقعیت کاری به اماکن مختلف و باهاشون صحبت کردم دیگه افتادم رو غلتک. وقتی تو زمینه تلفن صحبت کردن این اتفاق میفته در زمینه قاطعانه جواب دادن با کنترل احساسات هم میفته در زمینه نه گفتن به دیگران هم میفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1677 روز

    سلامم استاد عزیز

    شما دست خدا تو این دنیا هستین تا مارو ب مسیر درست هدایت کنید

    استاد دو روز پیش با همسرم ب شدت بحث کردم و حرفایی زدم ک اگر جامون برعکس میشد هیچوقت نمیبخشیدمش

    تو اوج احساسات و حال بد بهش گفتم دیگ هرچی بینمون بوده تمام و از این لحظه ب بعد طلاق عاطفی

    ایشون فقط سکوت کرد و هیچی نگف حتی سکوتش منو بیشتر عصبی میکرد فردای اون شب من با فایلی از دانلود ها اشنا شدم ک خیلی بهم کمک کرد و اشتباهم رو فهمیدم همون لحظه تماس گرفتم و عذر خواهی کردم

    استاد اگر من هدایت نمیشدم ب شنیدن فایل تمرکز بر نکات مثبت شاید زندگی من ب تلخ ترین حالت ممکن میرسید

    متاسفانه من تو احساساتم تصمیم زیاد میگیرم حتی تو محل کارمم با همین تصمیم های سریغ و اشتباه باعث شد از محل کارم بیرون بیام

    خداروشکر میکنم ک باشما و این سایت اشنا شدم شما مسیر زندگی من رو تغییر دادین

    ومطمعنا خبرهایی خیلی خوبی از من در کامنت ها خواهید دید

    همین الان ک ب لطف خدای مهربانم دارم این متن رو مینوسیم در پیاده روی تو یک روز زیبای برفی هستم و خداروشکر ک شهر قم هم برفی شد

    و استاد ازتون تشکر میکنم بابت قانون سلامتی ک درکنار وضعیت جسمی حال روحی خوبی رو ب من داد

    وخداروهزاران بار شکرمیکنم از اینکه مسیر زندگیم تغییر کرد از اینکه بیشتر از هرلحظه در کنارم حسش میکنم

    از اینکه ب خانواده بزرگ شما پیوستم بسیار خوشحالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نرگس بِنساله گفته:
    مدت عضویت: 615 روز

    درود ب استاد عزیزم،

    بسیار سپاس گذارم از شما بابت شیر تمام

    آگاهی های ک بهش دست پیدا کردین

    استاد عزیزم خدارو شکر میکنم برای وجودتون ک پر از نور و رحمت هستین برامونمن بسیار خط فکریم و باورهام تغییر کرده

    واقعا پارادایم زدم و هر روز در حال پارادایمهای بیشتری هستم

    خیلی صبورتر شدم،خیلی افکارم قدرتمندتر شده،کلا آدم دیگه ای شدم، قبلنا از خدا طلب داشتم و میگفتم برای چی باید خدارو شکر کنم،با طعنه میگفتم نه تو رو خدا میخواست این چند امکانت جزئیم بهم نده،فلانی اینو داده،اون داره،من این کمبودها رو دادم،،من گه فرقم با اون چیه ک باید این همه سختی بکشم اما با شما من خیلی تغییرات کردم،احساساتمو یاد گرفت کنترل کنم،یاد گرفتم ک تصمیمات اشتباه کمتر بیرم زمانی ک دچار نوسانات احساسات هستم،یادگرفتم اجازه ندم حرفها و حرکت دیگران منو بهم بریزه چون اینو فهمیدم ک هرکسی بتونه منو بهم بریز یعنی از من قوی تره،یاد گرفتم هر روز ب عشق این سایت از خواب بیدار میشم،امروز صبح اومدم تو سایت دیدم زده در حال ب روز رسانی گفتم خدا کنه سریع آبدیت بشه ک برم ببینم چ خبره،دوساله ک فایلتونو از تلگرام و روبیکا دنبال میکنم ولی همیشه میگفتین سایتمون فوق العادس سایتمون بینظیره بچه ها کامنت میزاران،،،ولی انگار آماده ی دریافت چنین نعمت بزرگی نبودم،معتاد این سایت شدم و چ اعتیاد زیبایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 632 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    یادمه تو دوره 12 قدم باد گرفتم بهترین کار برای اینکه تو زمانی که حالمون بده انجام بدیم اینه که ریشه اون فکر و باوری که حالمون رو بد کرده رو‌در بیاریم و درستش کنیم و‌در واقع زاویه دید رو‌عوض کنیم

    بعضی اوقات نمیشه جون‌انقد احساساست منفی داریم سر اون‌اتفاق نمی تونیم‌ اون لحظه با تغییر افکار سریع حسمون رو‌خوب کنیم

    و پیشنهاد استاد این بود که متناسب با روحیه خودمون البته بازی کنیم ، پیاده روی ، بدویم‌، کار فیزیکی شدید ، بازی کامپیوتری و ……

    من تو این جور مواقع بهترین کار برای من عبادت و راز نیاز با خداست

    قبلا نمی دونستم چرا ؟ ولی با آموزش های استاد متوجه شدم زمانی که حالمون بده ما ایمان نداریم ، شرک داریم ، توجه‌مون به این نیست که قدرت دست خداست و‌ما خالقیم توی ضعف گیر می‌کنیم و وقتی عبادت می‌کنم‌با پروردگار دوباره همه چی بر میگرده سر جاش

    یعنی اینکه تمرکز میره روی خدا اینکه همه چیز دست خداست ، خدا با منه نگرانی ترس استرس معنایی نداره

    تو فرکانس نیایش با خدا اون حال بدی ها می‌رن

    بعدش کامنت نوشتن هم حال و هوای منو عوض میکنه مخصوصا اگر سعی کنم به ذهنم فشار بیارم که تمام زیبایی های فایل رو بکشه بیرون

    برنامه یا بازی یا ورزشی که نیاز به تمرکز ذهنی داشته باشه

    هر چیزی که صد ذهنم رو بخواد یعنی نیاز به توجه ‌و‌تمرکز عمیق داشته باشه ( نوشتن ، دویدن و ….)

    حتی یادمه یه زمان هایی اوایل حالم خیلی بد می‌شد بعد همون موقع خونمون مهمون میومد و‌من اصلا متوجه نمیشدم چرا

    ولی وقتی تو‌جمع صحبت می کردم کلا تغییر فرکانس رو احساس می کردم

    راستش الان هم یه اتفاقی افتاد که اون پاشنه اشیل قدیمیمو که ازش ضربه می خورم رو‌قلقلک داده در حدی که درونم و ذهنم بمباران. افکار ناجور که هزاران بار تحت تاثیرش قرار گرفتم رو داره میاره ولی من دارم هی مثل پینگ‌پونگ ضربات رو می گیرم و می دونم که این کنترل من و‌این تغییر فرکانس من به این الگوی تکراری نهایتا مسئله رو از ریشه حل میکنه

    من کارمو چند روز پیش واسه یکی انجام دادم و قرار شد پول رو واریز کنه و شغلم‌هم طوری نیست که همون موقع واریز شه یعنی می تونه باشه من‌فعلا تو‌اون جایگاه نیستم اون شکلیش کنم

    زنگ زدم گفت دستم بنده

    اگر قبلا بود خدا می دونه چه درگیری پیش میومد یعنی می رفتم پیداش میکردم با حس بد و …..

    الان فقط ذهنم رو کنترل می کنم می دونم که هر چیزی بشه خیره منه

    جالبه تا این کلمه رو نوشتم طرف همین الان خودش زنگ زد …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 586 روز

      واییی وایییییی چههههه پیام جالبیییی خدای من خدایا شکرت من امروز از یکی پول میخاستم سه بار تماس گرفتم جواب نداد باخودم فکر میکردم با خط دیگه زنگ بزنم چکار کنم تا اینکه من پیام شمارو خوندم که از کسی پول می‌خواستین و دهنتونو کنترل کردینو گفتین هرچی بشه ب نفع منه خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    غزاله ایمانی گفته:
    مدت عضویت: 928 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان فوق العاده ام

    من این فایل رو قبلاگوش داده بودم

    اما دیروز که به یک مسئله ای برخورد کرده بودم و تمام فکر و ذهنم رو درگیر کرده بود در رابطه با شغلم

    یک سری تصمیم ها گرفته بودم در ذهنم به خاطر ناراحت شدن از اون مسئله شب باوجود نت خیلی ضعیفی که داشتم باز گفتم نشانه امروز رو بزنم که این فایل فوق العاده رو آورد همین که عنوانش رو آورد گفتم جواب سوالم رو گرفتم همینه چرا من باید اینقدر ضعیف باشم از لحاظ احساسی که با اولین برخورد بد در محیط کار تصمیم به ترک اون کاربگیرم کاری که چند سال پیش هم یکی دوبار کردم و همون لحظه نتونستم احساسم رو کنترل کنم و از َشغلم بیرون اومدم این باعث شد با وجود اینکه من خیلی وقته کار میکنم پس اندازی نداشته باشم چون فورا سر ی مسئله من همون لحظه کاررو ترک میکردم،من تا دیروز به این قسمت سایت باور خاصی نداشتم اما الان ایمانم چند برابر شد که هرروز بیام نشانه ی خودم رو چک کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    به نام الله یکتا و مهربان.

    باز هم سلام به استاد عزیزم ومریم کوچولوی دوست داشتنی و زیبا که هنوز اون حس کودکانه بامزه را من تو قلبش احساس میکنم و البته این ویژگی خوب را من تحسین می‌کنم و به همچین

    فرشتگان خداوند برای من افتخار بزرگی است.

    من این باور که، خداوند در زمان مناسب ومکان مناسب من را هدایت می‌کند را در ذهنم نهادینه

    کردم‌ به همین خاطر خداوند من را به این فایل فوق العاده هدایت کرد، دقیقا همون ایده‌ هایی را که نیازش داشتم از طریق این فایل بهم گفته شد

    که در مورد حل مسئله ام برام کاربرد داره.

    تصمیماتی که من در طول طول زندگی ام گرفتم

    بیشترین آسیبی که بهم زده‌، زمانی بوده که اون

    موقع احساس خیلی خوبی داشتم و نتیجه ای که برام داشته این بوده که اومدم به دوستم زنگ زدم

    و اون حجم از انرژی را یکباره خالی کردم‌ و این خالی کردن انرژی میتونه در دو حالت اتفاق بیفته

    اول، اتفاق افتاده که زنگ زدم که دوستم جواب

    داده و گفته فعلا کار دارم بعد خودم زنگ میزنم و حالم بد می‌شد،

    در حالت دوم، جواب داده و کلی هم صحبت کردیم و لذت بردیم.

    نتایج این دو حالت در مورد رابطه این شده که من

    یه نوع وابستگی پیدا کردم که استاد در یکی از

    فایل هاش به این موضوع اشاره کردند که دو نفر

    درشروع رابط این‌قدر میرند تو همدیگه که بعد از

    مدتی زندگی براشون تلخ میشه ،که به لطف و

    کمک خداوند رو خودم‌ کار کردم و می‌تونم بگم

    خیلی بهتر شدم.

    اما زمانی که تصمیمم را بر اساس احساس خوب

    و عاقلانه گرفتم همه چیز برام خوب پیش رفته ،

    دوستم خودش زنگ زده، راحتر تونستم ذهنم را

    مدیریت کنم و کلی هم به احساس خوبتر رسیدم.

    استاد عزیزم باز هم از این فایل فوق العاده تون

    درس یاد گرفتم ممنونتم استاد جان.

    موفق و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 656 روز

    سلام سلاااام ،،

    اول از هر چیز باید بگم این پارادایس فوق العاده زیبا رو هر بار که میبینم بی نهایت لذت میبرم از این همه فراوانی و زیبایی و طبیعت بی نظیر و .. خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای این تجربه های دوست‌داشتنی که بهم عطا کرده ،،

    خیلی خیلی مسئله مهمی بیان کردن استاد عزیزم ،، واقعاً احساسات و هیجان مثل بی حسی موضعی مغذ عمل میکنه بلا استثنا باعث قفل کردن ذهن میشه حالا اگر منفی و بد هم باشه که کلا قدرت تخریب پیدا میکنه متأسفانه ،، ولی همین طور که استاد عزیزم گفتن چقدر عالی میشه بتونیم توی شرایط به ظاهر بد و ناجالب خودمون و از حس بد دور کنیم ، شکر گذاری نوشتن در تمام مراحل فراقت خیلی به این مسئله کمک میکنه انگار ی کمربند ایمنی میبندیم برای شرایط سخت انگار هر روز به خودمون یادآوری میکنیم که صاحب تمام این جهان ، انرژی خالق کل کائنات پیوسته جاری و ساری در وجود ما و جهان هستی جریان داره و پیوسته از ما محافظت میکنه ،، واقعاً باید هر لحظه خداوند رو صاحب تمام بندبند وجودمون بدونیم و همینطور صاحب تمام امور و تمام مال و دارایی ما ،، حس آرامش حس امنیت از قدرت بی نظیر پروردگار نشأت میگیره ،، سرچشمه امنیت تمام کائنات فقط در قدرت پروردگار و وصل شدن به جریان اوست ،، خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که خداوند متعال این اجازه رو به ما داده تا خلق کنیم و انتخاب کنیم آرامش و رفاه و ثروت و سلامتی رو برای خودمون ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای قدرت درک و فهم و شعور که به تک تکمون عطا فرموده ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که قدرت پیشرفت و یادآوری قدرت و توانایی نامحدود روح مقدس ذات الهی وجودمون رو بهمون عطا فرموده تا جواب تمام سوالاتمون رو به یاد بیاریم ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که مارا در مسیر تکامل به کمال و آگاهی قرار داده ،،

    موسیقی خوب گوش دادن ،،

    پیاده روی ،،

    باشگاه رفتن ،،

    ورزش کردن ،،

    دوش آب سرد ،،

    بازی کردن ،،

    دور شدن از مسئله که باعث ناراحتیت شده یا میشه ،،

    صحبت کردن با عزیزان ،،

    ملاقات کردن عزیزان ،،

    صحبت کردن با خداوند ،،

    دوستان عزیزم چند هفته ای میشه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که توانستم اینستاگرامم پاک کنم از گوشیم و شکر خدا بیشتر بیام از این سایت مقدس با نظرات بی نظیر شما عزیزانم لذت ببرم و اصلا نمیتونم بگم براتون که چه معجزه هایی برام رخ داده ،، بلا استثنا انگار ذات مقدس الهی تک تک مون داره با هم برقرار میکنیم ،، خدارو صد هزار مرتبه شکر ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکرت برای دوره مقدس قانون سلامتی و استاد خوشتیپ خودم ،، دمت گرم خدایی ،، با تشکر از زحمات استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،

    شاد و تندرست و ثروتمند باشید ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    میثم فرامرزی گفته:
    مدت عضویت: 833 روز

    سلام خدمت استاد بنده قبل از آشنایی با شما خیلی عصبی بودم و تصمیمات بدی می‌گرفتم در زمان عصبانیت آشنایی با شما شروع یک زندگی خوب سرشار از خوشحالی و دیدن زیبایی ها بود که بعد چون در مسیر خوبی قدم میزدم با اساتید مدیتیشن آشنا شدم و در این مسیر برای کنترل خشم و ناراحتی خیلی به من کمک کرد همون نفس های عمیق در زبان عصبانیت در زمان عصبانیت میخواستم طلاق بگیرم و زندگیم بهم بزنم اما با ترک اون محل در زمان عصبانیت از این امر جلوگیری کردم هیچ وقت در زمان عصبانیت تصمیم نگیرید خیلی برای من بد بود و الان خداروشکر خیلی بهترم ممنون استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 617 روز

    به نام خدای عزیزم

    سلام به همه خصوصا استاد عباس منش عزیز و یار مهربونشون.

    یکی از تجربیات خودم که هنوز هم بعضی مواقع پیش میاد ، احساس خشم و ناراحتی بر اثر کارهای بچه هام است.

    سه تا پسر دارم 11 ساله و8 ساله و 6 ساله.

    بالاخره پسرها خصوصا تو این سن و سال شیطونی ها و جنگ و دعواهای خودشون و دارند ، هر چند تو مدرسه

    و جامعه خیلی خوبن ولی گاهی اوقات تو خونه با هم دعوا می کنند و جیغ و داد راه میندازن و به همدیگه می پرن خصوصا 2 تای آخری.

    پسر وسطی هم حسادت زیاد داره و زود رنجه و من بعضی وقتها احساساتی میشم و هلش میدم یا بهشون غر می زنم.

    ولی سریع بعدش پشیمون میشم و میگم ای کاش اون رفتار را باهاشون نداشتم، کاش خودمو بیشتر کنترل می کردم و حسم بد میشه.

    هر چند خیلی کم پیش اومده که کتکشون بزنم، ولی دوست دارم خودمو کنترل کنم که همین غر زدن و هل دادنشون را هم نداشته باشم.

    خدا جونم ، ای مهربان ترین مهربانان ، ای کسی که هزاران برابر از پدر و مادر مهربانتری خودت کمکمون کن تو لحظاتی که احساساتی میشیم خودمونو کنترل کنیم،

    خودت اون لحظات این تکنیکها و روشهای که ما را آروم میکنه به ذهن و قلبمان خطور بده.

    خودت به هر طریقی که برا مون مفیده آروممون کن تا تو لحظات خشم بهترین عملکرد را داشته باشیم.

    خدای خوبم ،ای عزیزم، ای نازنینم، ای خدای خوشگلم، ما از خود نیرو و توانی نداریم هر چه داریم از توست،

    ما عجز و ناتوانی خود را فقط و فقط به پیشگاه مقدس حضرتت عرضه می داریم

    و فقط از خودت یاری و کمک می طلبیم.

    خدا جونم قربونت برم ، فدات شم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    برای رسیدن به این هدف، در بخش نظرات جلسه به این 3 مورد جواب دهید:

    مورد 1:

    درباره تجربیاتی بنویس که در شرایط احساسی شدید مثل خشم، عصبانیت، ترس، ترحم و … تصمیماتی گرفتی که عواقب ناخوشایند و سنگینی برای شما داشت؟

    _برخی اوقات در زمان عصبانیت با دیگران صحبت هایی کرده ام یا رفتارهایی انجام داده ام که بعداً پشیمان شدم و تصمیماتی گرفتم که نادرست بوده است . برخی اوقات هم از روی طمع و کمبود

    و این باور که شانس یکبار در خانه ی آدم را می زند تصمیماتی گرفته ام که نادرست در آمده است و پول و موقعیتم را از دست داده ام.

    این ماجرا چه درسهایی به شما داد؟

    _این که نباید واکنش گرا عمل کرده و اجازه دهیم دیگران بتوانند در ما تاثیر بگذارند و احساسات ما را کنترل کنند که البته هنوز هم تا حدودی اینگونه رفتار می کنم اما بسیار بهتر از گذشته شده ام .

    در مورد باورهای کمبود و طمع هم باید بر روی باور فراوانی کار کرده و بدانیم که فرصت ها هر روز بهتر و بیشتر خواهد شد، لازم نیست با تصمیمات عجله ای ضررهای جبران ناپذیری به خود بزنیم. در این مورد بسیار بهتر از قبل عمل کرده و هیچ گاه به سراغ مسائلی این چنینی که دیگران وعده ی ثروت و موفقیت یک شبه را می دهند نخواهم رفت.

    راهکار شما برای پیشگیری از تکرار آن نتیجه ناخوشایند، چه بود؟

    _ برای کنترل خشم و عصبانیت اهرم رنج و لذت نوشته و قدم عملی کوچکی برای آن برمی دارم و در مورد هر دو به فایل های استاد بارها و با ها گوش داده و درباره ی آن می نویسم و زمانی که عصبانی شدم با خودم صحبت کرده و سعی می کنم عصبانی نشوم یا حداقل مدت زمان کوتاه‌تری در احساس عصبانیت باقی بمانم.

    مورد 2: درباره تجربیاتی بنویسید که در چنین شرایطی توانستید ذهن خود را کنترل کنید. یعنی تحت تأثیر آن احساسات لحظه ای، هیچ تصمیمی نگرفتید یا حرفی نزدید و بعدا چقدر شرایط به نفع شما پیش رفت. اما با چشم خود دیدید فرد دیگری در همان شرایط یکسان، نتوانست ذهن خود را کنترل کند و بر اساس آن احساسات تصمیماتی گرفت که بسیار از آنها ضربه خورد.

    بنویسید در آن شرایط، چه راهکاری را برای کنترل ذهن در آن لحظه به کار بردید؟

    _ زمانی که دیدم فردی موسسه ای را بدون طی کردن تکامل و با پول وام و قرض تاسیس کرده و نه تنها که به هیچ موفقیت و ثروتی نرسید بلکه بدهکار شده و تمام موقعیت خود را از دست داد. اما من چنین کاری نکردم و با همان امکانات در دسترس شروع به کار کردم. راهکاری که به کار بردم این بود که من عجله ای برای موفقیت و پیشرفت ندارم و بالاخره در زمان مناسب موفق خواهم شد.

    الان که در شرایط آرامش ذهنی هستیم، باید لیستی از راهکارهای خوب را تهیه کنم تا در چنین شرایطی بتوانم به آرامش ذهنی برسم. لیست می تواند شامل چنین مواردی باشد:

    _برای من گوش دادن به فایل های استاد و نوشتن درباره ی آن، دیدن سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و نوشتن درباره ی زیبایی های آن بسیار کمک کننده است

    مورد 3:

    با توجه به راهکارهای فوق، وقتی احساسات بر شما غلبه می کند، چه روشی می تواند ذهن شما را آرام کند؟

    _صحبت کردن با خودم درباره ی احساسات ناجالب و دلیل آوردن منطقی برای آن ، گوش دادن به فایل های استاد و نوشتن درباره ی آن ، تمرکز کردن بر روی موضوعی دیگر.

    قبلا در این وضعیت، چه ایده هایی را اجرای می کردی؟

    _تمام روش های ذکر شده در بالا را اجرا کردم و البته زمان مأندن در احساس بد برای من بسیار کمتر شده اما همچنان عصبانی میشوم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: