عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 7

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام بر استادان گرانقدر و باارزشم و سلام بر طبیعت قشنگ پارادایس

    استاد چه موضوعی، چقدر این قضیه مهمه و وقتی توضیحی راجع بهش میشنوی میفهمی که با تصمیماتت چه به سر خودت میاری.

    اصلا این فوتبال دیدن (داخلی) برای من شده بود دلیل حرص خوردن و ناراحتی و اعصاب خوردی و تمرکز بر نکات منفی! که من بعد از جام جهانی تصمیم گرفتم که دیگه فوتبال نگاه نکنم، اگه تیمم میبرد میرفتم خلاصه بازی میدیدم و اگه هم نمیبرد که سعی کردم برام مهم نباشه.

    من تا چندین سال قبل همینجوری بودم، مخصوصا وقتی که ازم انتقاد میشد، نمیتونستم بپذیرم. مخصوصا وقتی که تو شرکت بودم. حتی اگه مدیرم ازم انتقاد میکرد همونجا یه جوابی بهش میدادم که اصلا خوب کردم فلان کار رو انجام دادم.

    و بعدش تا یک هفته درگیر میشدم که وای من چرا اینجوری برخورد کردم، خب حق داشت و منم اشتباه کرده بودم. احساسم بد بود، تمرکزم رو از دست میدادم، حتی بعد از گذشت چنننند سال گاهی که موضوع میاد توی ذهنم میگم کاش فلان جا این برخورد رو نکرده بودم.

    یا یه تصمیم احساسی دیگه این بود که 6-7 سال پیش، دوستان عزیز پرزنت کننده شرکتهای هرمی، کلی به من توضیح میدادن، حرفهای شیرین، پول میاد، اینجوری اونجوری، توی همون لحظه من گفتم اه این بهترینه، بهترین کار همینه و برم سراغش. ولی وقتی رفتم خونه و راجع بهش درست فکر کردم فهمیدم که چه دامیه برای من و اصلا مسیر من نیست (اون موقع از قوانین هییییچ چیزی نمیدونستم) و بعدش جواب منفی دادم و بعدا دیدم افرادی که رفتن توی این کار خودشونم اومدم بیرون …

    تا اینکه با شما آشنا شدم، فایلها رو گوش دادم هزاران بار، فهمیدم که باید یاد بگیرم همیشه خدا حق با من نیست، انتقادپذیر باشم ولو اگه سخته.

    مخصوصا که الان دیگه طراحی UI/UX انجام میدم، یکی از دامهاش اینه که به خودت، طرحت انقدر متعصب باشی که نتونی ایرادهاش رو ببینی، و اگر ایرادی میگیرن نتونی بپذیری و طرحت رو درست کنی.

    وقتی این مسیر رو انتخاب کردم به خودم گفتم ببین فاطمه این شغل لازمه ش اینه که حرفهای دیگران رو بشنوی، و بتونی پیشرفت کنی، اصلا لازمه ی پیشرفت توی این شغل اینه که ببینی دیگران چه ایده هایی دارن، از اونها کمک بگیری و بری بالا.

    حالا این برای من خیلی سخت بود، اینکه بشینم کلی وقت بذارم، طرح بزنم و آخرش یکی بگه این خوب نیست خب درد داره :))

    من که کامل روی این موضوع درست نشدم ولی خیلیییییییییی بهتر شدم. کاملا متوجهم که پذیرا شدم حرفهایی رو که اولش به مذاقم خوش نمیاد

    وقتی طرح رو میفرستم منتظر نقد میمونم، اگه نقد میاد، تمرکزم رو از روش برمیدارم.

    کار رو متوقف میکنم، میرم سراغ یه کار دیگه

    مثلا طراحی تمرین میکنم، فایلهای شما رو گوش میدم، آب مینوشم، یکم بازی میکنم و وقتی حالم جا اومد برمیگردم سرکار، نقد رو میذارم جلوم و طرح رو اصلاح میکنم

    بعدش سپاسگزاری میکنم، میگم خدایا شکرت که شخصی هست که دید طراحی داره و میتونه کمکم کنه که پیشرفت کنم.

    مثلا نقد رو مثل یک سکوی جدید میبینم که روبروم قرار گرفته و من باید ازش بالا برم که پیشرفت کنم، ولی سختمه، دست و پام درد میگیره، برای همین نیاز به نرمش و گرم کردن بدنم دارم

    با فایل های شما، با پلی استیشن بازی کردن، با گوش دادن به آهنگهای کلاسیک و … بعدش که خوب گرم شدم میام و از دور میدوئم (مثل اون مرحله نینجا واریر که میرسن به دیوار) و بالای سکو رو میگیریم و میرم بالا، اون موقع از بالا که نگاه میکنم میبینم که چه حرفهای خوبی هم بوده و خداروشکر میکنم که پذیرا شدم.

    در مورد مسائل دیگه ای غیر از کار هم سعی میکنم بهتر بشم، از بحث کردن ممانعت میکنم، اگه مامانم چیزی بهم میگه و منم یه جواب درست و حسابی توی آستینم دارم. درش نمیارم، قشنگ “خب که چی بشه” رو توی ذهنم میشنوم و سکوت میکنم، یا مثلا همراهی میکنم که شما درست میگی تا بحثی شکل نگیره.

    پیاده روی هم استاد حلال همه ی اتفاقات منه، چون وقتی میرم پیاده روی آگاهانه تمرکزم میره روی دیدن زیباییها، و خواسته هام. اصن یادم میره که چیزی اعصاب منو خورد کرده بوده!

    همیشه برای هرچیزی باید به خودم اجازه بدم قبلا از اینکه زبونم کار کنه، فکرم کار کنه، از این مغز و خواصیت هاش استفاده کنم، عجول نباشم، چه برای تصمیم گرفتن در کاری، چه برای جواب دادن به کسی، چه برای پذیرفتن حرف دیگران.

    پس من:

    بیشتر فکر میکنم، طراحی میکنم، فایل های شما رو گوش میدم، پیاده روی میکنم، موسیقی کلاسیک گوش میدم، پلی استیشن بازی میکنم، آب خنک مینوشم، میام توی سایت میگردم، عقل کل مخصوصا باعث میشه باورهای محدود کننده رو بیشتر بشناسم، شرایط احساسی رو بهتر بشناسم و تلاش کنم خودم اونکار رو انجام ندم(چون راحتتر میشه تشخیص داد دیگران چجور فکر میکنن تا خودت) و زین پس به نکاتی هم که شما در ابتدای این فایل نوشتید عمل میکنم تا بهتر نتیجه بگیرم

    استاد عاشتقونم که توی پارادایس قدم میزنید و صحبت میکنید، آدم هم از حرفهاتون لذت میبره و هم از دیدن صحنه ها. مخصوصا که براونی هم باشه دیگه چه شود …

    سپاسگزار وجودتون هستم که ما رو بیشتر و بیشتر با خودمون آشنا میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    به نام خداوند خالق زیبایی ها

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    چرا باید قلب ما که جایگاه خداوند است را با خشم ،نفرت ، کینه ‍‍‍،حسد …………‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ و هر آنچه را که احساس بد لقب می دهیم مکدر کنیم قلبی که خداوند به ما به رسم امانت عطا کرده است و آنقدر بزرگوار و عادل است که عنان زندگیت را به دست خودت سپرده و تو را به هر راهی که انتخاب می کنی سوق می دهد راههایی که امکان دارد هر لحظه به بیراهه برود. احساسات ما که چراغ راهنمای ماست و یکی دیگر از معجزات خداوند برای بنده اش بوده ،بنده ای که هر آنچه را از او بخواهد به او عطا می کند اگر او هم او را بخواند اما خواندن خدای ما با چه احساسی می تواند باشد با خشم و یا با آرامش کدام یک ما انسانها نمی توانیم از قلب مان انتظار داشته باشیم که در تمام مدت با آرامش بتپد گاهی عرصه را آنچنان برایش تنگ می کنیم که حاضر است ان را از درونش بکند و به گوشه ای بیندازد زمانی که ترسیده ایم عصبانی شده ایم و کینه و نفرت تمامی وجودمان را احاطه کرده است ان زمان دیگر قلبی وجود نخواهد داشت عشق به فنا می رود عشقی که می توانست با تمرکز بر روی خوبی ها و زیباییها و هر انچه که خداوند بزرگ افریده است در طبیعت در اسمانها در هر موجود زنده و در هر انچه که در این جهان برای لذت بردن انسان وجود دارد.

    تمامی زندانهای دنیا از انسانهایی انباشته شده است که نتوانستند احساسات خود را در زمان مناسب کنترل کنند تمام اسایشگاه ها از انسانهایی پر شده است که نتوانستند درکی از جهان هستی داشته باشند و انچنان احساساتشان را به دلایل مختلف به زنجیر کشیدند که دیگر نظاره گر خورشید نمی توانند باشند. هر یک از ما اگر به گذشته خود نگاه کنیم حتما نوعی از این احساسات بد را تجربه کرده ایم و جالب این که حتما ان را به خاطر خواهیم آورد چون ذهن ما منتظر چنین مروری بر دست آورد خودش است تا حال قلب ما را بگیرد. بهتر است به یاد آوریم چرا به این جهان آمده ایم و خداوند چه چیزی را در کتابی که به واسطه استاد خیلی خوب از آن بهره گرفته ایم را به ما اموخته است کتابی که چراغ راهنمای ما است همان فانوس دریایی استاد که راه را نه تنها در اقیانوسها که در زمین هم روشن ساخته است. خدایا شکرت. عاشقتونیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    آناهیتا خسروپور گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    بنام خداوند حلیم

    سلام به خانواده حقیقی،عزیز و صمیمی من

    به رسم ادب سپاس بیکران از استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی من و هر عزیزی که وقت میذاره و این متن رو مطالعه میکنه …

    خُب من یک دوست صمیمی داشتم دقت کنید لطفا داشتم دیگه ندارم !

    جریان از این قرار بود ایشون حرف مردم خیلی براش مهم بود و با یه دنیا ترس زندگی میکرد نمیگم من کامل بودم اما من رو خودم داشتم کار میکردم ومیکنم تازه بامباحث استاد آشنا شده بودم واسش توضیح میدادم تومدار نبود و این ازجهل من بود(احساسی عمل کردن) یه اشتباهه من …

    به حرف مردم سنت بالا رفته شرایط ازدواج نداری همه ی دختر خاله ها دختر عمه هات ازدواج کردن باید ازدواج کنی خودتو باید راضی کنی و و و …باور کرد

    دوست من تمام وجودش ترس بود و باور نداشت میتونه باکسی ازدواج کنه که لایقشه و اینکه روی خودش کار نمیکرد اضاف وزن کم کم پیدا کرد مادرش به دیدار حق رفت زودتر از موعد و نازیبا به قول قرآن تعقل کنیم و عبرت بگیریم از اتفاقات اطرافمون.

    من با ایشون 10سال دوست بودم و انتخاب روز اول من اینی که میدیدم نبود یه شیب ملایم بسمت منفی میرفت و منم داشتم میرفتم باهاش جهل من و دلسوزی (یعنی عدل خدا جاری نیست من میخوام خدا بشم عدل رو اجرا کنم) با ایشون ادامه میدادم …. و آناهیتا هم همراش داشت اُفت میکرد ولی میگفت از خودگذشتگی باید کرد رفیقته(از درون پُر خشم بودم مثل آتشفشانی که منتظر بود فوران کنه میدونستم دارم به خودم ظلم میکنم!!!!)

    باید کمک کرد و باورهای بسیار اشتباه…مقصر 100درصد من بودم باز موندم احساسی عمل کردم

    من ترس داشتم میدونستم راه اشتباهه یه صدایی آروم میگفت جدا شو با احترام…

    میگفتم این دوست نباشه من چه کنم 10سال عمر و پول وقت گذاشتم و و و بهونه ها شِرک عیان.

    10سال فرکانس اشتباه من و فرکانس اشتباه دوست عزیز منجر شد یه خواستگار برای ایشون بیاد که قبلا ازدواج کرده بودن …. حدس بزنید چی شد….

    قبول کرد ! من احساسی عمل کردم باز باز باز آتشفشان طغیان کرد و باهاش بحثم شد به شدت به من گفت تو دشمن من هستی! (منی که همیشه و درهمه حال کنارش بودم ) و بماند حرفهای دیگه … که حقم بود

    ما دو نوع درد داریم …

    درد رُشد که مقدسه ولذت بخش مثل عضله سازی و دمبل زدن

    درد دوم پوچ و واهی و از اقدام نکردن و ترسهامونه

    به خودم تامیتونم یادآوری میکنم

    دانی که چرا سِر جهان باتو نگویم؟

    طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

    سُکوت کردم باخودم تقریبا 4ماه نوشتم و نوشتم بارها و بارها

    و فرمون رو پیچوندم 180 درجه درآرامش تصمیم گرفتم 4ماه طول کشید نمیتونستم بپذیرم 10سال اشتباه رفتم (اگر احساسی عمل نکرده بودم ازجهل خودم باید خیلی زودتر از اینا تموم شده بود)

    میخواستم برم شمال ،به طرف جنوب فرمونم بود.

    یاد کلیپ استاد افتادم آمریکا و افغانستان

    لطفا مرور کنید 1000میلیارد دلار + جان هایی که رفت

    abasmanesh.com

    البته که الان میگم الخیر فی ماوقع…و خیلی تجربه فوق‌العاده ای برام بود یاد گرفتم برای روابطم شاخص بذارم.(خداشناس باشه … خودساز باشه و و و از همه مهمتر باورکنم اینجور انسان‌هایی هستن وتعدادشون بی نهایت وبه لطف و فضل بیکران پروردگار به سمت من هدایت میشوند )

    درمقابلش یکی از دوستان هستن

    خانمی که قبلا ازدواج کرده با 3 فرزند

    با پسر مجردی (که موقعیت کاری و اجتماعی عالی ورزشکار ) ازدواج میکنن درحالی که این خانم 8سال بزرگتر بودن و باز تاکید می‌کنم به همراه 3فرزند تواین جریان هم خیلی ها قطعا خانواده پسر درگیر شدن اما ازدواج سر گرفت….

    فقط میدونم

    خشم و عصبانیت به هرعنوان چه حق چه ناحق

    یعنی احساس درماندگی

    یعنی من میدونم و شما نمیدونین و این بزرگترین اشتباه این جهل محض به خودم میگم برو کنار اتفاقات رُخ میده و هرکسی تومسیر تکامل خودشه به خودم سُکوت کردن رو یاد دادم…

    تا نپرسیدن نظر ندهم هرگز!

    تا نپرسیدن نظر ندهم ندهم ندهم هرگز وهرگز..

    و بنویسم احساساتمو

    تمام روابط ما مثل ریاست جمهوری هست اون چهارساله …..مال من سالیانه هست

    اول ببینم به خودم رای میدی واسه کاندید شدن یه زندگی ایده آل بعد انسانهای اطرافتو گُل چین کنم یه تیم قدرتمند میچینم یه کابینه بابهترینهای حال حاضرم…

    ما یه گُل توباغچه عشق الهی هستیم….

    این بذر گُل در وجود همه هست اول خودمون باید شکوفا بشیم..

    خودبه خود طبق قانون بدون تغییر خداوند بقیه گُل ها هویدا میشن کم کم …

    جز گُل گفتن و گُل شنیدن حرف نامربوطی نیست

    جز سلام و صلح، امنیت کلامی نیست.

    هر روزتون شادتر از دیروز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Eli گفته:
      مدت عضویت: 1417 روز

      سلام اناهیتاجان

      خیییلی لذت بردم از خوندن کامنتتون…چه تجربه ناابی مرررسی…

      کلی برام پیام داشت چه قلم خوبی داری عزیزم

      «دونوع درد داریم درد رشد که مقدسه ودرد حس پوچی وحرکت نکردن

      واون شعرای زیبایی که نوشتی »..عالی بود

      چقد عکستون پرانرژیه به به,, منم عاشق کوه وطبیعتم… همیشه پابه کوه وسفرباشی

      آناهیتاخانم عزیز بهترینها رو براتون ارزودارم بازم برامون بنویس…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        آناهیتا خسروپور گفته:
        مدت عضویت: 1928 روز

        سلام مهربونم️

        باعث افتخار و خوشحالیمه که اینقدر براتون لذت بخش بود ….

        اینم بایه دنیا عشق تقدیم شما …

        چون که اسرارت نهان در دل شود

        آن مرادت زودتر حاصل شود

        گفت پیغمبر که هرکه سِر نهفت

        زود گردد بامراد خویش جفت

        دانه چون اندر زمین پنهان شود

        سِرآن سرسبزی بستان شود

        زر و نقره گر نبودندی نهان

        پرورش کی یافتندی زیرکان

        وعده اهل کرم گنج روان

        وعده نا اهل شد رنج روان

        آنچه در دل از خداوند میخوای برات میخوام ….زیبای دوست داشتنی

        تنور دلت گرم و تنت سالم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    به نام خدا

    حقیقت ی کم احساس کردم که فاصله ام به سایت بیشتر شده و کاری که داشتم انجام میدادم رو متوقف کردم – گفتم یالا باید بری تو سایت و کلی کامنت بگزاری

    باید رو خودت کار کنی..

    نمی دونم چرا من بعد از استفاده از قانون و گرفتن نتیجه مطلوب – دیگه اون رو کنار میگزارم و ازش فاصله میگیرم؟؟؟

    دوستانی که دارید کامنتم رو میخونین ممنون میشم که به این سوالم پاسخ بدید – تشکر

    من اگه ی کسی بهم زنگ بزنه بگه اگه میتونی تا 4 روز دیگه با هم فلان کار رو بکنیم؟

    من میگم الان که نمی تونم بهت قول بدم شب قبلش بهم پیام بده جوابت رو میدم…

    در واقع بعد سه روز خیلی راحت تر میشه بررسی کرد و جواب قاطع داد.

    من روشی که قبلا مرتب انجام میدادم دفتر عزیزم بود.

    میرفتن مینوشتم و خودم رو ارام میکردم

    به عنوان مثال:

    امین عزیزم – سلام – چطوری – خوبی؟

    *میگم میدونستی که اشرف مخلوقاتی؟ – آها خوشم امد – میدونستی که ارزش نداره خودت رو بابت چیزهای الکی ناراحت بکنی – حتما ی خیری توش هست غمت نباشه – تو در هر صورت از پسش بر میای.. – راستی چه درسی میشه ازش گرفت///آها دیگه چی …. بو خفن … نه حسابی باهوشی بودیاااا ای کلک..

    پیاده روی

    ی کافه بی نظیر

    صحبت با خود

    در واقع من سکوت میکنم میرم خودم رو اروم میکنم – به موقع درست میشه الویت اینکه من برم خودم رو آرام کنم..

    در واقع نباید قومپوز بشم و گنده گویی کنم – میدونی باعث افتخار بودن با تو ولی خب کارهای عقب افتاده دارم باید تمومشون کنم..

    ممنون از استاد عزیزم بابت این فایل های مکرر که میگزارن و باعث لذت بردنمون میشه… – ادامه دادنمون میشه…

    ممنون از خانم شایسته عزیز که به این خوبی فایل ها رو میگیرن و تدوین میکنن..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    رسول علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2702 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی و مهربان که پا به پای استاد دور دریاچه را موبایل به دست طی می کند و موجبات گسترش نوا و نفس گرم استاد دلمان می شود تا هر آنچه در هر لحظه برایش الهام شده را به گوش افرادی که نیاز به شنیدن و هدایت شدن دارند برسانند ️

    درود به شما عزیزان و یاوران زیبای خداوند در هدایت من و دوستانم هر قدر سپاسگزاری کنم از شما حق مطلب را نمی توانم ادا کنم پس میرم سراغ ادا کردن حق شاگردی ام و پاسخ دادن به دو سوال استاد ،چون میدانم شاگرد حرف شنو بودن بهترین سپاسگزاری برای استاد هست

    سوال اول که من چه روشی را در لحظات احساسی برای رد شدن از نقطه اکستریم احساسات انجام میدم

    این هست که چون ذهن ریاضیاتی من بسیار فعال هست و از بچگی موقع خستگی از مشق نوشتن و درس حفظ کردن ،با حل کردن مسأله های پیچیده ریاضی و لذت بردن از حل کردنشان می تونستم خستگی هام رو برطرف کنم

    الان هم که چهل و دو سالم هست مواقع قلیان احساسات سعی میکنم حرف نزنم چون درجه احساساتم چه عصبانیت باشه و چه ناراحتی باشه و چه ترس معمولاً زمانیکه حرف میزنم چند برابر میشه پس سعی میکنم روزه سکوت چند ساعتی بگیرم و برای برطرف شدن و فروکش کردن احساساتم حل کردن سخت ترین جدول های سودوکو یا هر بازی که نیاز به چالش کشیدن زیاد ذهنم باشه خیلی برام جواب میده چون بیشترین لذت را در حل مسایل و معما های پیچیده می برم هر چه سوال سخت تر لذت هم بیشتر

    البته یکی از روش‌هایی که استاد فرمودند را ناخودآگاه زمانهایی که تو ویلا باغ پدر خانومم هستم و به شرایط احساسی شدید میرسم و می بینم که استخر را تازه از آب سرد چاه پر کرده ،شیرجه زدن تو استخر آب سرد را هم چند بار امتحان کردم و بسیار جواب میده طوریکه بمدت طولانی تو استخر آب سرد می مونم طوریکه دیگه سردی آب را حس نمیکنم و می‌خوابم روی آب و فقط به زیبایی‌های آسمان خیره میشم

    برای سوال دوم به یاری خداوند می‌خوام خودافشایی از یه سلسله تصمیمات اشتباه برای خودم بکنم شاید به درد دوستان هم بخورد و اون هم برمیگرده به پنج سال پیش که از ترس رکود بازار مسکن خونه نوساز و شخصی سازی که خودم با ریزه کاری های فراوان و به سلیقه خودم ساخته بودم را فروختم چون میخواستم یه پروژه ای را شروع کنم بخاطر باور غلط اینکه بدون سرمایه اولیه نمیشه شروع کرد تصمیم هیجانی و احساسی گرفتم و خونه ایی که توش زندگی میکردم را فروختم و رفتم اجاره نشینی ،و شاید باورتون نشه شاید تا الان که دارم این کامنت را می نویسم نتونستم خونه ای در حد اون را بخرم و حتماً فکر می کنید که اون پروژه حتماً خیلی سود آور شده ،نه اصلأ ،چرا؟

    چونکه گفتم اولش وقتی کنترل رو احساسات را نداشته باشی فرقی نمیکنه برای قانون تا چه زمانی این کنترل نداشتن رو ادامه بدید تا هر زمانی باشه روند تصمیمات اشتباه و سلسله وار بودنشان ادامه پیدا می‌کنه تا زمانیکه الان من صاحب یک ملک هفت طبقه تجاری مسکونی با نزدیک به دویست متر تجاری در بهترین نقطه شهر که کل ملک سند بنام من هست اما تقریبا کسی نمونده در دور و اطرافیان که پولش در این پروژه شریک نکرده باشم و حساب کنید آخرش را بگم کل ملکی که بنام من هست و هنوز تفکیک نشده و پایان کار نگرفته و قیمت الانش شاید بالای چهل میلیارد تومن برسه کل سهم من فقط دو سه میلیارد هست و بقیه اش بقول استاد تبدیل شده به گاری با چرخ زنگ زده که بستم به خودم و دارم یک شیب تند را میکشم و البته ظاهر بیرونی اش این هست که دلیل اصلیش برمیگرده به باورهای زنگ زده مخرب ام که درونم هستند و به یاری خداوند دارم رویشان کار میکنم تا هر روز نسبت به روز قبل روان تر و روان تر کنم و به کمک بهبود گرایی بتونم زندگی تازه ایی را به خودم و خانواده ام هدیه بدم

    باور کنید در تک تک لحظات رو مثالهایی که استاد می‌زدند از عجله و ترس و تصمیم احساسی ،میدیم که من در طول این پنج سال یه پکیج کامل از تمام اون تصمیمات احساسی را داشتم و البته خدا رو شکر میکنم که یکسالی میشه با دوره روانشناسی ثروت دو (البته توضیح بدم چون اسیر کمال گرایی بودم و هستم نتونستم دوره روانشناسی ثروت را کار کنم و فقط خریدمش) و قانون سلامتی تونستم این روند را به ثبات برسونم و از سقوط بیشتر جلوگیری کنم

    و البته هزاران هزار بار بخاطر دوره واقعاً عالیییییی و بینظیر شیوه حل مسایل که همون لحظه اول که اومد رو سایت خریدم تونستم کسب و کار مورد علاقه ام در نتورک مارکتینگ را که نزدیک یکسال پیش استارت زده بودم و راکد مونده بود را چنان پیش ببرم که خودم در عجب موندم چقدر می تونه هدایت خدا دقیق و بموقع باشه

    باور کنید این دوره شیوه حل مسایل چنان پازل‌های را برام کنار هم می چینه که من خودم بدون آگاهیهای این دوره و بخصوص تمرینات آخرش که بنظرم یه کارگاه تمام عیار انسان تراشی هست تا صد سال هم نمی تونستم همچین تغییراتی را تو خودم و زندگیم بدم

    بسیار از شما دو انسان و استادان شریف سپاسگزارم که هدایت‌های پروردگارمان را به این زیبایی انتشار و گسترش می دهید از راه دور دستان شما را که معتقدم دستان زیبای خداوند هست را می بوسم و امیدوارم در بتوانم از نزدیک ادای دین کنم و دستانتان را ببوسم و شما را در آغوش بگیرم به امید آن روز ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    اکبر محمدیاری گفته:
    مدت عضویت: 2853 روز

    خدا قوت خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی ممنونم بابت موضوعی که انتخاب کردید و مادامکه به فکر رشت و پیشرفت ما هستید . من در شرایط بد اساسی قرار داشتم که با تصمیمات عجولانه مشکلاتی را به بار آوردم که کار به دادسرا و چه جاهای که فرکرشو نکنید کشیده

    و به لطف پروردگار و آموزه های که از فایلهای رایگان و دوره های شما داشتم و اینکه هر لحظه روی خودم کار می کنم و خدا را شکر مادام در حال رشد و پیشرفتم خیلی عالی هستم .

    و در شرایط احساسی بد خیلی راحت تر از قبل با قدرت پرسیدن سوالاتی که اگر با این شرایط احساسی بد این کار را بکنم چه بلای سرم میاد و اگر احاسم را خوب کنم چه نتیجه مثبتی را تجربه می کنم.

    و خدا را شکر مادام دیدم نسبت به جهان اطرافم بهتر شده و می شود

    منونم از خانمشایسته نازنین که با فیلم برداریهای بی نظیری که انجام میدن مادام به رشد و پیشرفت سایت و ما کمک می کنند

    و ممنون از دوستانی که با مطالعه وگذاشتن نظرات مفید و ارزنده به رشد و پیشرفت مان کمک می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1684 روز

    به نام خدای مهربان و اجابت کننده درخاست ها

    سلام به استاد و مریم عزیز چه خبر خوبی فایل جدید با این قاب زیبا اندام فوق العاده تیشرت زرد زیبا خدای من پردایس چقد زیباست دریاچه مثل اینه صاف زلال درختان زیبا با برگهای زیبا تر چمن های سرسبز زیبا خونه چوبی روی اب اب به زلالی تمیزی درختان قد کشیده زیبا چقد مسیر پیاده روی زیبایی خدای من رنگ بهشت بی نظیر چقد خوشحال شدم شنیدم زندگی در بهشت ادامه خواهد داشت چه خبر عالی چقد اندامتون عالی شده تحسینتون میکنم

    و اینکه در حال حرکت هستید هر روز فایل کار جدید حرکت جدید همیشه در حال رشد و حرکت کردن این عادت بی نظیر با این حد از پیشرفت در زندگی بازم شور اشتیاق فایل جدید زیبا کردن جهان خودتون و جهان ما عشق به کار واقعی

    و سپاس از مریم عزیز برای این سبک جدید از ویدیو گرفتن بازی جذاب لیورپول تاتنهام که دیدم

    نکات مهم فایل عواقب تصمیمات احساسی در لحظه که کلوپ احساسی شده ادم بتونه خودشو کنترل کنه واقعن یه جامپ بزرگه

    =تصمیماتی که از روی احساسات میگیریم ترس هست و ضربه مالی یابهمون ضربه میزنه که در محیط کاری یا هر چیزی تصمیم اشتباه است

    =باید یاد بگیریم هیچ‌ تصمیمیو در شرایط احساسی بد نگیریم باید ازش بگذاریم و زمان همه چیز درست میکنه

    =اول باید خودمون بشناسیم که وقتی احساسی میشیم احتمال اشتباه خیلی زیاده

    =وقتی که احساسات شدید میشه تصمیم نگیریم و خودمونو اروم‌ کنیم نفس عمیق بکشیم بیست بار تا عصبانیت کمتر بشه

    =باید یاد بگیریم وقتی در احساس بد هستم شرایط احساسی هستیم اصلن تصمیم نگیریم

    =احساس بد و احساس خشم باعث اتفاغات بد میشه و در لحظه باعث اتفاغ بد میشه

    =با هر منطقی عصبانی بشیم در مسیر نادرست هستیم

    =باید بدونیم در احساس بد نمونیم چون در احساس بد بمونیم تصمیمات بد میگیریم

    ببین ذهن ثروتمند و ثروت ساز باشه به ماترادزی میگه مازراتی عاشق این ذهنتنونم اصلن ارزومو ذهنم این باشه

    چقد تعصب و احساس داشتم به طرفداری از فوتبال و چقد احساست الکی عصبی شدن خداروشکر بیشتر از 95درصد با اموزشهای شما احساسات فوتبالیم گذاشتم کنار یا احساسات مذهبی قومیتی شهر کشور نمیدونم واقعن حافظم یاری نمیده ولی میدونم الان خیلی از نشری انرژی هارو کنار گذاشتم و اتفاغات شرایط زندگیمو دادم دست احساس خوب و سعس میکنم احساس خوب بمونه و در احساس خوب تصمیم های خوب و شرایط خوب رخ میده همیشه

    عصبی شدن اگه ی نوع احساس بشه تصمیمات بشدت اشتباهی داره و دارم تلاش میکنم تا بهتر بشم که خدارو شکر عصابنیتم نسبت به قبل یک درصد شایدم کمتر اصان چرا باید الکی عصبی بشم

    روش هایی که تا الان احساسمو کنترل کردم

    پیاده روی راه خوبی بوده برام

    برای کنترل عصبانیت دیدن فایل و کامنت گذاشتن

    دوش تا حالا تجربه نکردن

    ولی متسفانه یا خوشبختانه فیلم کمدی میبینم ارومم میکنه

    کل همیشه سعیم اینه در احساس خوب بمونم

    روش های کنترل احساسات

    1 نفس عمیق

    2پیاده روی

    3دوش اب سرد

    4 احساس بد یعنی دستمون توی اتیش با هر دلیلی دستمون میسوزه

    5بودن با حیوانات و نعمت های و دیدن نعمت های خداوند باعث کنترل احساس بد میشه

    این روش ها عالی بود و عمل خواهم کرد

    سپاسگذاری برای این نکات ها و کلیدهای که توی این فایل گفتین

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2366 روز

    بنام خدا

    سلام بر استادعزیزم

    سلام بر خانوم شایسته عزیزو هم فرکانسی های عزیز

    جواب سوال اول

    تصمیماتی که بر اساس احساسات گرفتم وچیزی جز پشیمانی نداشت

    اما درسی بزرگی به من داد وراههای بزرگی در این مسیر یاد گرفتم

    مثلا در اداره مون یه سری حق وحقوقمون رو نمیدادن

    من باتندی به معاون گفتم کار نمیکنم تاوقتی که حق من رو بدین

    که این موضوع باعث اخراج من شد

    درصورتی که به شیوه دیگه ای هم میتونستم

    بگم که نتیجه یقینا بهتر میشد

    یا اینکه خودم رو متعهد میکردم برای یه شغل که عاشقش هستم

    (که خداروشکر دارم این کاررو میکنم واون 1ماهی که بیرون بودم

    کلی ایده گرفتم

    براساس احساس ترس یه تصمیم اقتصادی گرفتم

    وزمینی خریدم

    که اگر با حوصله وعجله نبود یقینا یه زمین ایده ال

    میخریدم

    ودرمورد سوال دوم

    خیلی اوقات پیش اومده مثلا یه همکار بخاطر فشار کاری یه سری جملاتی گفته که هرکسی بود واکنش نشون میداد

    که من واکنش نشون ندادم

    واون باعث شد که رابطه مون بسیار نزدیکتر ودوستانتر بشه

    ونکته مهم ظرف وجودم بزرگتر بشه

    درصورتی در گذشته نسبت به اینجور رفتارها رفتار تندتر رو انجام میدادم

    وجواب سوال سوم اینکه

    من یکی از بهترین روشهای که روی من جواب داده

    همون لحظه تجسم لبخند استاد عباسمنش

    یعنی یه آرامشی میده که نگو ونپرس

    یا مثلا پیش خودم میگم فکر کن استاد پیشت وقراره رفتارهاتون ببینه

    تو شاگرد استاد هستی وقراره بهترینها رو رقم بزنی

    دوش آب سرد وقدم زدن هم بسیار لذت بخشه

    وکلی برام تاثیر گذار بوده

    خیلی خیلی ممنونم از استاد عزیزم

    وخانوم شایسته عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    به نام پروردگار نور و زیبایی

    با سلام به استاد عباس منش خوشتیپ و خوش رنگ سلام به خانم شایسته با تصاویر رویایی وانرژی تمام نشدنی

    سلام به همه دوستان خوب هم فرکانسی با تجربه خوبشون

    و سلام آخر به بهشت روی زمین پرادایس دوست داشتنی با دریاچه و درختان و چمن های خدایی

    استاد بی نظیر بود این فایل چقدر خود خودم بودم خدایا شکرت هدایت شدم به این مدار فرکانسی این فایل که سرتاسر آگاهی بود

    اما در مورد فایل این جلسه پربار که انصافاً چرخ دنده های من رو خیلی نرم کرد این بود که احساسات زندگیمو چه در روابط در تصمیمات و کار به هر چیزی که اون لحظه نمی توانیم خودمان را کنترل کنم این باعث می شود که به من ضربه بدی بزند استاد من تو این همه سال تا قبل از آشنایی با این سایت در زندگی من تماماً احساساتی برخورد می‌کردم چون اصلاً کنترل ذهن روی خودم نداشتم و خودم را اصلاً نمی شناختم و این ترس ها باعث می شود که من عواقب بدی و نامناسبی در زندگی خود داشته باشم مثلا در روابط حرفهایی میزدم از روی احساسات و زود عصبانی میشدم و این باعث می‌شد که از همدیگر سرد بشویم و روابط ایده‌آلی نداشته باشیم یا مثلا به کسی قول چیزی رو میدادم از روی احساسات و نمی توانستم از عهده اون بر بیام و آن طرف با شخصی از من دلگیرمیشد و روابط را با من کات می کرد یا مثلاً من یادم هست همه می گفتند دلار و سکه بخرید و من تو اوج گرانی آنها را خریدم و تو ارزونی سکه و دلار ها را فروختم به خاطر احساسی فکر کردن و از ضربه های زیادی این هیجان زده من باعث می‌شد که آن پس انداز را هم کاملاً خرج کنم مثلاً من قبلا 200 میلیون داشتم اگر کسی می آمد به من می گفت فلان هتل و رستوران هر کسی نمی تواند برود و از ما بهتران میرود من با هیجان زده و احساسات خودم و بدون فکر کردن می‌گفتم که من میتوانم و کلی هزینه میکردم فقط این به خاطر این است که من میتوانم بهترین جاها را بروم و خرج کنم و پس انداز 200 میلیون من هم در عرض سه ماه تمام شد و این روند ادامه داشت و هیچ راهکاری اصلا نداشتم چون خودم را نمی شناختم و غلبه بر نفس خود نداشتم فقط تحت تاثیر قرار می گرفتم اگرچه صدمه و آسیب و نتیجه ناخوشایندی داشتم اما درس نمی گرفتم و تکرار تکرار می کردم هر دفعه

    اما با آشنا شدن در سایت عباس منش توانستم تا حدودی این شرایط احساسی را کنترل کنم و چقدر هم موفق شدم و لذت بردم مثلا اگر فردی در مورد چیزی صحبت می کرد که هر کس نمی تواند برود مثل رستوران یا هتل من در مورد اون اصلاً نظر نمی دادم ودهان خودم را می بستم و بهش میگفتم بعدا جواب میدهم وقتی که مکالمه تمام شدمیرفتم بیرون نفس عمیق میکشیدم و تمام ذهن خودم را روی بازی با موبایل مشغول‌ میکردم و بعد از ساعاتی یا روز های بعد به اون میگفتم که پول ندارم یا موقعیت آن را ندارم خیلی راحت میگفتم اماشاید طرف این فشار را می آورد برای من که بریم اما من جواب خودم یک کلمه است که نمی توانم شرمنده و این باعث می شد عزت نفس من بالاتر برود و تصمیم عاقلانه تری بگیرم که منجر به احساس خوب آرامش عالی داشته باشم

    الان ذهن خودم را می توانم آرام کنم با آموزه هایی که در این جلسه یا فایل ها و یا محصولات دارم تصمیم عاقلانه ای میگیرم چیزی که به من خیلی جواب می‌دهد اول سایت رفتن و سر زدن به فایل ها و90 درصد خواندن کامنتهای دوستان که چقدر به من و ذهن من کمک و آرام می‌کند و بعد بازی کردن با موبایل و سعی می‌کنم به چیزی فکر نکنم تا ذهن من بتواند درست کار کند یا نفس عمیق چند بار می کشم تا ذهن من بتواند اکسیژن لازم را دریافت کنند و در بعضی از موارد پیاده روی است که آن چیز یا حرف وقتی دور شوم و راه بروم دیگر احساسی رفتار نمیکنم و تجربه بعد برای من شکرگزاری است که همینجوری بی دلیل شکر گذاری میکنم واز خدا می خواهم به من کمک کند یا مسیر درست و تصمیم درست را در زندگی خود بگیرم

    چون من به خدا اعتماد دارم

    با سپاس بیکران از استاد عزیزم که چقدر بی نظیر بود این فایل میشه ساعت ها در مورد ش صحبت کرد

    و منتظر تجربه خوب تک تک دوستان با دید ونگاه وان سطح از آگاهی هاشون هستم تا درک من را بالاتر ببرد و بتوانم در زندگی خود بهترین تصمیم را ارائه بدم با آرزوی سلامتی و تندرستی و سعادت همه دوستان

    در پناه الله یکتا شاد پیروز و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مریم جوان گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد جان

    چقدر تصویر زمینه زیباست ، چقدر پرادایس زیبا شده

    اکثر ما فکر میکنیم که عدم کنترل احساسات فقط در مورد خشم بما ضربه میزنه و از توجه به زمانیکه در احساس شادی و لذت بینهایت هستیم و ضربه هایی که بما میزنه غافل هستیم از تصمیم به ازدواج با فرد نامناسب با ما ، از قولهایی که انجام دادنش از توان ما خارج هست ، از بعهده گرفتن وظایف و مسئولیتهایی که باعث ضررهای غیرقابل جبران میشه

    دقیقا بابت این تصمیمات نابجا و احساسی چقدر ضربه خوردم و عدم کنترل احساسات من در همه ابعاد هست چه در هنگام خشم چه شادی

    و همیشه پدر ، مادر ، خواهر برادر و پسرم همیشه از واکنشهای من ترس داشتن و قبل از گفتن مسائل سفره نذر میکردن

    مواردیکه در هنگام خشم بمن آسیب وارد کردن بشرح زیر است :

    ضررهای سلامتی :

    اولین ضربه رو آدم به سلامتی خودش میزنه و اولین واکنش رو بدن نشون میده قبل از ورود به این سایت و عدم کنترل رفتار و ذهن سریعا واکنش نشون میدادم که نتیجه آن سردردهای همیشگی ، لرزش دست ، سوزش استخوانهای بدنم ، سرگیجه های مداوم و موارد بیشمار که بعد از شروع 12 قدم که اولین گام من در این سایت بود کم کم به آرامش رسیدم و توانستم تا حدودی آرام شوم و هر چه پیش رفتیم آرامتر شدم ، با قانون سلامتی بقایای باقیمانده در جسم من کامل از بین رفت

    ضررهای مالی :

    و اکثرا این هیجانات مسائل مالی پیش میاره که قابل جبران نیست یا خسارتی که وارد میکنه خیلی عمیق است

    که همیشه با پشیمانی همراه است

    ضررهای اجتماعی :

    وقتی در این شرایط هستیم ناخواسته یا رفتاری انجام میدهیم یا سخنانی میگوییم که موجب دلخوری افراد میشود علی الخصوص عزیزانمان یا کلا روابط از بین میرود و گاهی حتی خود ما از یادآوری اون نوع حرکت و اون نوع کلام پیش خودمون شرمسار میشویم

    و متاسفانه ضررهای بسیار زیادی بابت این مساله داده ام که مهمترین آن ” زمــان ” است که هیچ جایگزینی ندارد

    در این قضیه من ید طولانی دارم و در تمرین اهرم رنج و لذت در دوره شیوه حل مسائل من تاثیر عدم کنترل و کنترل احساساتم رو بعنوان تمرین انجام دادم و الان آگاهانه سعی میکنم حتما قبل از هر تصمیمی مکث کنم

    و در بیشتر مواقع سعی میکنم از محیط دور بشم و پیاده روی خیلی بهم کمک میکنه و خیـــــــلی خیــــــلی زیاد آشنایی با شما و صحبتهای شما بمن کمک کرده که قبل از تصمیمات منطقی تر عمل کنم و زمانیکه در این فایل صحبت میکردید دیدم چه ضررهایی از من دور شده و خدا رو شکر که با شماآشنا شدم

    و تقریبا بعد از آشنایی با شما و سایت خیلی بهتر شدم و خیلی سعی کردم همیشه ی ذره بیشتر فکر کنم و تا جاییکه میتونم احساسم رو کنترل کنم

    و الان به جرات میتونم بگم ی آدم دیگه ای هستم که گاهی خودم تعجب میکنم البته هنوز خیلی کار دارم و میدونم باید خیلی رو خودم کار کنم و هنوزم گاهی نمیتونم کنترل داشته باشم

    در پناه الله یکتا بهترین ها در زندگی شما و تمام دوستانم جاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: